searchicon

کپی شد

تکامل برزخی

تكامل برزخی از امور مسلمی است كه در روایات مختلف به آن اشاره شده، ظاهر برخی آیات نیز بر آن دلالت دارد و در عرفان نیز دلایل شهودی فراوانی در رابطه با وقوع تكامل برزخی نقل شده است. همچنین در بسیاری از فلسفه های متداول به این بحث پرداخته شده و اجمالا در مورد اصل وقوع تكامل در برزخ، توافق نظر وجود دارد و بر اساس مبانی هیچ فلسفه ای نمی توان ادعا كرد كه تكامل برزخی امكان وقوع ندارد.

لازم به ذكر است كه تكامل عملی به این معنا كه انسان در عالم برزخ با انجام واجبات و ترك محرمات به تكاملی بالاتر دست یابد امكان پذیر نیست؛ چرا كه عالم برزخ عالم تكلیف نبوده و شرایط و قوانین و احكام عالم برزخ با عالم دنیا متفاوت است. بنابراین، اگر از تكامل برزخی بحث می شود منظور تكامل علمی است كه در برخی روایات هم به آن تصریح شده است. آنچه از باقیات الصالحات و … هم كه عاید روح مرده می شود، از باب اعمال برزخی نبوده، بلكه آثار اعمالی است كه در دنیا انجام داده و ثمرۀ آن بعدها ظاهر شده است.

ولی در مورد كیفیت تكامل برزخی كه آیا می تواند از نوع حركت با تعریف فلسفی آن باشد، یا نحوه دیگری از تكامل و ترقی است، اجمالا اشكالاتی وجود دارد كه باید به آنها پرداخته شود.

منشأ اشكال در مورد امكان تكامل برزخی و چگونگی تبیین فلسفی آن به بحث قوه و فعل و تعریف ماده و حركت در فلسفه متعالیه برمی گردد.

تقریر اشكالِ مطرح شده چنین است: حركت از نظر فلسفی یعنی خروج تدریجی شیء از قوه به فعل و ماده نیز حامل این قوه و استعداد است. بنابراین، حركت مشروط به ماده و حالت بالقوه ای است كه بدون آن حركت معنا نخواهد داشت.

به عبارت دیگر، اگر در عالمی ماده وجود نداشته باشد، حركت و به تبع آن تكاملی نیز وجود نخواهد داشت.

حقیقت این است که این اشكال ناشی از تصوری بسیار محدود در مورد مفهوم تكامل است كه در آن تنها، ‌محدوده ماده دنیوی از كل مسیر تكامل لحاظ شده است. حال آن كه اگر با دیدگاهی كلی به مسئلۀ تكامل بنگریم و قوس نزول و صعود را در مراتب وجود به عنوان گستره حركت وجودی شناخته باشیم و در نظر داشته باشیم كه نفس ناطقۀ انسانی از كجا آمده و تنزل كرده و در مسیر بازگشت خود به سوی مبدأ اعلای خود چه مسیری را پیش روی دارد، خواهیم دید كه این شبهه نمی تواند قانون كلی تكامل را در عالم برزخ یا بعد از خروج نفس از بدن مادی نقض كند.

این مطلب كه حركت مشروط به ماده است در جای خود مطلب درستی است؛ چرا كه تا قوه و استعدادِ چیزی شدن نباشد، فعلیت جدیدی هم نخواهد بود و حركتی هم نمی تواند معنا داشته باشد ولی تذكر این نكته ضروری است كه نفس انسان بعد از مرگ هرچند ماده و بدن دنیوی را رها كرده و حركتی به معنای معهود فلسفی نخواهد داشت، اما در عین حال به صِرف مردن و رها كردن بدن مادی،‌ تجرد تام برای نفس رخ نمی دهد. چراكه هنوز حجاب هایی همراه نفس است كه حداقل رفع این حجب در عالم برزخ نوعی تكامل محسوب می شود.

به عبارت دیگر، درست است كه نفس بعد از مرگ، دیگر از لحاظ حركت مادی به فعلیت رسیده است، اما نسبت به حالت اصلی خود هنوز در حجاب های مختلفی قرار دارد. بنابراین، نفس نوعی از قوه را نسبت به حالت های بعدی خود كه حجاب های كمتری خواهد داشت دارد و باید تكامل پیدا كند تا به حالت اصلی خود كه تجرد محض است نائل شود.

بنابراین، تكامل برزخی منافاتی با خروج از ماده نخواهد داشت؛ زیراكه هرچند ماده دنیوی در برزخ وجود ندارد، اما خود نفس در عین رها كردن بدن مادی دارای حالت بالقوه ای می باشد كه حاصل محجوب بودن او است و بعد از تكمیل نواقص و كنار رفتن حجاب های حاصل از اقامت در حیات دنیوی و غیره، در نهایت به فعلیت تام خواهد رسید.

بنابراین نفس در مسیر حصول تجرد كامل از عالم برزخ و عوالم و منازل بالاتر خواهد گذشت و در نهایت وارد قیامت خواهد شد كه فعلیت تام و پایان تكامل محسوب می شود.