searchicon

کپی شد

توریه عمار یاسر

در شأن نزول آیه شریفه «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ…»،[1] نقل شده گروهى از مسلمانان در صدر اسلام؛ نظیر «عمار»، پدرش «ياسر»، مادرش «سميه»، «صهيب»، «بلال» و «خباب»، در چنگال مشركان گرفتار شدند و آنان را مجبور به بازگشت از اسلام و اظهار كلمات كفر و شرک كردند. پدر و مادر عمار در اين ماجرا سخت مقاومت كرده و كشته شدند، ولى عمار كه جوان بود، آن‌چه را مشركان مى‏خواستند به‌زبان آورد. اين خبر در ميان مسلمانان پيچيد، بعضى در غیاب عمار، او را محكوم كرده و گفتند: عمار از اسلام بيرون رفته و كافر شده است. پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چنين نيست «ان عمارا ملئ‏ ايمانا من قرنه الى قدمه و اختلط الايمان بلحمه و دمه»؛ «عمار از فرق تا قدم مملو از ايمان است و ايمان با گوشت و خون او آميخته است (او هرگز دست از ايمان برنخواهد داشت و به مشركان نخواهد پيوست)». چيزى نگذشت كه عمار گريه‏كنان خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه شده است؟ عرض كرد: اى پيامبر! بسيار بد شده، دست از سرم بر نداشتند تا نسبت به‌شما جسارت كردم و بت‌هاى آن‌ها را به‌نيكى ياد نمودم! پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دست مباركش اشک از چشمان عمار پاک مى‏فرمود و مى‏گفت: اگر باز تو را تحت فشار قرار دادند، آن‌چه مى‏خواهند بگو (و جان خود را از خطر رهايى بخش). در اين هنگام آيه «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ …» نازل گرديد و مسائل را در اين رابطه روشن ساخت.[2]

تعداد قابل توجهی از مفسران قرآن کریم این عمل عمار را از باب تقیه و جایز دانسته‌اند،[3] و بعضى این اقدام را از باب توریه تفسیر و تحلیل نموده‌اند. شیخ طوسی در ذیل این آیه می‌فرماید: «بین اهل عدل اختلافی نیست که اظهار کلمه کفر جایز نیست، جز همراه با تعریض (توریه) به‌این صورت که در قلب خودش نیت کند چیزی را که کلامش را از کذب و دروغ خارج کند، اما به نحو خبر دادن که اصلا جایز نیست، زیرا او بر تعریض (توریه‌ای) که کلامش را از دروغ خارج کند قادر است».[4]

فخر رازی در این باره می‌نویسد: علمای ما اجماع نموده اند بر این که واجب است بر شخص که هرگاه کلمه کفری را گفت، در قلب خود از رضایت به آن برائت جوید و این که بر تعریضات (توریه‌ها) اکتفا نماید، مانند این که اگر گفت: «ان محمدا کذاب»؛ «محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دروغ‌گو است»، از این عبارت دروغ‌گو بودن حضرت نزد کفار را قصد کند یا آن که محمد دیگری را اراده نماید یا آن که عبارت مذکور را به صورت استفهام انکاری بیان نماید.[5]

بعضی دیگر از مفسران اهل سنت نیز در این باره گفته‌اند: محققان از علمای ما می‌گویند: تلفظ به کفر و جاری کردن آن بر زبان جایز نیست، مگر از باب معاریض (توریه) و اگر معاریض نباشد، شخص کافر است، و این مطلب صحیح است؛ … مانند این که وقتی به او گفته می‌شود: «اکفر بالله»؛ به‌خدا کافر شو، در پاسخ بگوید: «انا کافر بالله»، ولی از الله، «اللاهی» را قصد کند؛[6] یعنی «یاء» ‌را اضافه و حذف نماید همان طور که از غازی (جنگجو) و قاضی و رامی (تیرانداز) حذف می شود و گفته می شود: غاز، قاض، و رام.[7] یا آن‌که وقتی به‌او گفته می‌شود: «اکفر بالنبی»، در پاسخ، نبی را به‌صورت مشدد بخواند که به‌معنای مکان مرتفع بر روی زمین است. یا اگر با همزه و به‌صورت غیرمشدد خواند، منظورش از نبی، پیامبری دروغین؛ مانند مسیلمه کذاب باشد و … .[8] در نتیجه اين عمل عمار از باب توریه نیز جایز است.[9]

[1]. نحل، 106، «كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند- به جز آنها كه تحت فشار واقع شده‏اند در حالى كه قلبشان آرام و با ايمان است…».

[2]. مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏11، ص 417 و 418.

[3]. به عنوان نمونه: ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسير القرآن العظيم (ابن‏ابى‏حاتم)، تحقيق: الطيب، اسعد محمد، ج ‏7، ص 2304؛ ابوالفتوح رازى، حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، تحقيق: ياحقى، محمد جعفر/ ناصح، محمد مهدى، ج ‏4، ص 269؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق: بلاغی، ‏محمد جواد، ج ‏6، ص 597 و 598؛ طباطبایى، سید محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، ج‏3، ص 153 و ج ‏12، ص 358؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏11، ص 419، 423 – 426؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ‏6، ص 459 و 460.

[4]. طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، مقدمه: تهرانى، شيخ آغابزرگ، تحقيق: قصيرعاملى، احمد، ج ‏6، ص 428 و 429.

[5]. رازى، فخر الدین محمد بن عمر، مفاتیح الغیب‏ (التفسیر الكبیر)، ج ‏20، ص 274.

[6]. یکی از توجیهاتی که برای این عبارت می توان بیان کرد، این است که وقتی کلمه الله را در هنگام خواندن به لاهی تغییر دهد، معنای آن چنین می‌شود: «من به لهو و سرگرمی‌های خودم کافرم»، در حالی که شنونده گمان می‌کند که وی لفظ الله را به‌صورت اشباع خوانده است.

[7]. ابن العربى، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج ‏3، ص 1178.

[8]. قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن، ج ‏11، ص 187 و 188.

[9]. ر.ک: سایت اسلام پدیا، مقاله مفهوم شناسی توریه، تفاوت توریه و تقیه.