searchicon

کپی شد

تعریف لغوی سنت (روش ها)

سنت دارای معانی مختلف است، که عبارت اند از:

  1. راه، روش و طریقت؛ (سُنَن یا سِنَن) جمع آن سُنَن.[1]
  2. دستور، دستوری را وضع کردن: سنت از ماده سَنَّ یَسُنُّ[2] به معنای دستوری را وضع كردن است؛ سَنَّ سُنَّةً: دستوری را وضع كرد.[3]

معانی ذیل از ریشه “سنن” گرفته شده، که هم خانواده سنت است:

  1. جاری کردن: سننت الماء: آب را جاری ساختم.[4]
  2. ادامه دادن، ادامه، استمرار: سنّت الماء اذا واليت فى صبّه، عرب به ريزش پياپى آب سنت مى گويد.[5]
  3. تیز کردن: سَنَّ یَسُنُّ سَنّا السکین، کارد را تیز کرد.[6]
  4. خوردن: سَنَّ تُسَنُّ الارض، گیاهان آن زمین خورده شد.[7]
  5. دندان، نوک قلم، چریدن: سِنّ جمع اسنان، اسنّة، أسنن؛ اعطوا السّن حظٌها من السِّنّ حق دندان ها را از چرا بدهید، مواشی را به چرا ببرید.[8]
  6. عمر: هو حدیث السنّ: او کم سن و سال است. هو کبیر السن: او سالخورده است.[9]
  7. آهسته ریختن: سَنَّ یَسُنُّ سنّا الماء او التراب آب یا خاک را آهسته و به نرمی ریخت.[10]
  8. گشودن: سَنَّ یَسُنُّ سنّا العَقدة گره را گشود.[11]
  9. ستودن: سَنَّ یَسُنُّ سنّا الرجل آن مرد را ستود و مدح کرد.[12]
  10. السنة: اهل سنت، سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله).[13]

[1]. راغب اصفهانی، ترجمه تحقیق مفردات الفاظ قرآن؛ ج 2 ص 265.

[2]. جبران، الرّائد، فرهنگ الفبایی عربی، فارسی؛ ج1، ص981.

[3]. سیاح، احمد، لغت‌نامه یا فرهنگ بزرگ جامع نوین ترجمه المنجد؛ ج1، ص 893.

[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ترجمه تحقیق مفردات الفاظ قرآن؛ ج2 ص 265.

[5]. جرجانی، محمد بن علی، کتاب التعریفات؛ ص 53.

[6]. همان.

[7]. همان.

[8]. همان.

[9]. همان.

[10]. همان.

[11]. همان.

[12]. همان.

[13]. همان.