searchicon

کپی شد

تسبیح

حمد و تسبیح

حمد

حمد در لغت به معنای ستایش کردن و نقیض ذم (مذمت کردن) است[1].

ستایش کردن نوعی عمل است و نه نوعی سخن. آدمی چیزی یا کسی و یا عملی و واقعه ای را ستایش می کند که از آن خوشنود و راضی شده باشد. پس ستایش حاصل خشنودی و رضایت و یک عمل وجودی است. وقتی که از کسی راضی می شویم او رادوست می داریم و همین دوستی است که ما را به مجموعۀ واحدی از اعمال و گفتار و حالات و صفات نسبت به آن فرد می رساند که سراسر تصدیق و احترام و تسلیم است و این حمد کامل است.

هرچه معرفت انسان بالاتر رود بیشتر پی می برد که هرگونه ستایشی جز برای خدا محکوم به ابطال است چون همه خوبی ها از خداوند وجود یافته اند؛ بنابراین بزرگترین حمد ها از آن خداوند است و خداوند مرجع اصلی هرگونه ستایشی است و این معنای الحمد لله است. یعنی ستایش از آن خداوند است.

تسبیح

تسبیح به معنای منزه و مبرا و پاک و مقدس دانستن خداوند است از هرنقص و نیاز و شریک و هر امری که سزاوار خداوند نیست و بالاترین حد تسبیح نفی صفات از خداوند است چرا که پرستش خدا از طریق صفات شرک است. پس تسبیح خدا به معنای حرکت از شرک به سوی توحید و از صفات به سوی ذات است[2].

سبحان در اصل، مصدر است مانند غفران و گاه به عنوان یکی از اسماء الاهی نیز استعمال شده همچنانکه سبوح و قدوس هم از اسماء الاهی است.

و در جمله سبحان الله، کلمه سبحان، مفعول مطلقى است كه قائم مقام و جانشين فعل شده، بنابر اين، معنای “سبحان اللَّه”در واقع “سبحت اللَّه تسبيحا” است يعنى خداى را تنزيه مى‏كنم تنزيه كردنی مخصوص، و آن تنزيه و مبرا ساختن او ست از هر چيزی كه لايق ساحت قدسش نباشد[3].

پس بطور ساده معنای سبحان الله این است که: تنزیه می کنم خدای را از هرچیزی که لایق به ساحت قدس او نیست.

به این ترتیب حمد به معنای ستایش کردن خداست و تسبیح به معنای مقدس و منزه دانستن خدا. این دو مفهوم در اکثر آیات قرآن و اذکار نماز و ادعیه و … همراه هم ذکر شده و کامل کنندۀ هم محسوب می شوند.

علی (ع) در روایتی در مورد جایگاه ویژه حمد و تسبیح می فرمایند: التسبیح نصف المیزان و الحمد لله یملأ المیزان؛ «تسبیح» نصف میزان است و «حمد» میزان را پر می کند[4].

برای مطالعه بیشتر در این مورد به نمایۀ تسبیح در نماز و همراهی آن با حمد، 9803 (سایت اسلام کوئست: 9773) مراجعه کنید.

راز تکرار سبحان الله در نماز و همراهی آن با حمد

تسبیح در نماز

همچنان که تسبیح در لغت و در مفهوم ذهنی به معنای مبرا دانستن خدا از صفات – اعم از صفات نقص و صفات ممکنات و… است در نماز هم باید معنای تسبیح را متناسب با اقتضای پرستش خداوند معنا کنیم. به این معنا که تسبیح در پرستش خدا همان نفی صفات شرک آمیز از خداوند بوده و در عمل به معنای شرک زدائی از وجود خود تسبیح کننده است. به بیانی دیگر، تسبیح خدا در حال نماز به معنای عشق به ذات او بیرون از هر صفت و هر غرض و نفعی است؛ چرا که عبادت خدا به خاطر هرگونه نفعی اعم از دنیوی و اخروی به معنای پرستش صفات است و مرتبه ای از شرک محسوب می شود، ولی تسبیح در نقطه مقابل این معنا قرار دارد.

به این ترتیب می بینیم که پرستش کننده و تسبیح کننده، در حالی خدا را تسبیح می کند، مشغول پاک کردن و تسبیح خود از عوارض و اوهام و تصورات و خواهش هایی است که بین او و خدا حجاب شده اند.

حضرت علی (ع) در پاسخ به سؤال از تفسیر سبحان الله می فرمایند: “هُوَ تَعْظِيمُ جَلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَنْزِيهُهُ عَمَّا قَالَ فِيهِ كُلُّ مُشْرِك”‏؛ سبحان الله، تعظیم و تنزیه ذات خداوند از هر چیزی است که مشرکان در مورد خداوند گفته اند.[5]

چرا که فرد مشرک در هر حال صفتی که برای خداوند قائل است در محدوده خواسته های مشرکانه خود او است.

از مطالبی که گذشت، ضرورت تسبیح در نماز برای تحقق غرض اصلی از آن به خوبی آشکار می شود؛ چرا که حقیقت نماز و «صلاة»، پرستش عاشقانه خداوند است تا سرحد فنا و نیست شدن در مقام سجده و در نهایت ملاقات با خدا بعد از فنا؛ همچنانکه فرموده اند: نماز معراج مومن است.[6] بنابراین اصل و ذات نماز قطع تعلق از غیر خدا و پرستش خدا است برای خدا و فقط خدا را از خدا خواستن. با این اوصاف روشن است که تسبیح حقیقی خدا مقامی بسیار بلند و بزرگ است و مراتب فراوانی دارد.

تسبیح همراه با حمد

1. تعطیل و تشبیه

از طرفی تسبیح خدا، از لحاظ ذهنی برای اکثریت انسان ها که به درک قلبی و شهودی خدا نائل نشده اند، عملاً منجر به «تعطیل» وجود خداوند خواهد شد. تعطیل در صفات خداوند به این معنا است که در اثر تنزیه صرف در عین اعتقاد به خدا عملا خداوند را از مملکت او منقطع کنیم و هیچ رابطه ای بین خالق و مخلوق را امکان پذیر ندانیم. همچنان که تشبیه که در نقطه مقابل تعطیل است به معنای یکی دانستن یا شبیه دانستن خدا با مخلوقات است؛ چنانچه نقل است كه: یکی دانستن خدا با مخلوقات (جمع) کفر است و جدا دانستن او هم تعطیل است و جمع بین این دو توحید.[7]

بنابراین پرهیز از تعطیل در مقام تسبیح خدا به این معنا است که نباید به تدریج با نفی هر گونه صفتی از خدا، عملاً حضور جمال و جلال او را در عالم هستی انکار کنیم. به همین دلیل و برای پرهیز از این گونه تسبیح و تنزیه که عملاً منجر به تعطیل می شود، بارها در قرآن کریم سفارش به تسبیح با حمد یا همراه با حمد شده است؛[8] چرا که حمد به معنای مدح صفات جمال خداوند است و در نماز هم هر جا که تسبیح هست، حمد هم همراه آن آمده است. تسبیح با حمد همان طریقتی است که بین تشبیه و تعطیل واقع شده است.

2.تسبیح از طریق اثبات

بطور کلی، تسبیح خدا از دو جنبه امکان پذیر است:

1. تسبیح با نفی

2. تسبیح با اثبات (تسبیح با حمد)

معنای تسبیح از طریق نفی این است که از طریق انکار هر گونه صفتِ حاکی از نقص و شباهت، خداوند را تسبیح کنیم.

اما تسبیح با اثبات (تسبیح با حمد) معنای بسیار لطیفی دارد که در آیات زیادی مورد تأکید قرآن بوده و در نماز نیز باید خداوند را این گونه تسبیح نمود. تسبیح به حمد یا همراه با حمد در تقابل با تعطیل بوده و ضمن اثبات صفات جمال برای خداوند، در عین حال او را تسبیح می کند؛ بدین گونه که هر صفت جمالی را اثر و آینه خدا می بیند بدون این که این تجلیات را خدا بداند یا خدا را شبیه به آن صفات بداند؛ بنابراین مصلّی حقیقی در عین عشق به تجلیات خدا (به عنوان آثار خدا)، خداوند را به عنوان مبدأ این صفات بیرون از هر صفتی خواهد پرستید و در نهایت از صفات (صفات شرک) خواهد گذشت و به مبدأ صفات نزدیک خواهد شد. همچنان که می بینیم عشق حقیقی به خداوند هم اساساً میل به نفی صفات و فنای تعلقات دارد و ضمن این که میانه ای با «تعطیل» ندارد، در پرستش غیر خدا هم گرفتار نمی شود.

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق

غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

تحقق عملی و عرفانی این معنا و یافتن طریقت صحیح در تسبیح خداوند به دور از تعطیل و تشبیه نیاز به مجاهده در مسیر عشق و پرستش خداوند داشته و این سخنان تنها می توانند در دائره بیان، اشاراتی محدود برای نیل به مراتب و مقامات تسبیح و ذکر و صلاة داشته باشند.

کوتاه سخن این که همراهی تسبیح با حمد به معنایی که توضیح دادیم در نهایت سالک را به مقام توحید عرفانی رهنمون خواهد شد.

تسبیح جمادات و نباتات

علم انسان نسبت به موجودات عالم بسیار محدود و نسبت به جهل او ناچیز است. ما به طریقه صحبت کردن و ارتباط مورچگان، کرم ها حشرات و بسیاری دیگر از موجودات با یکدیگر آگاهی نداریم و حتی توانایی شنیدن صداهای آنان را نداریم! زیرا قوه شنوایی ما تنها صداهایی را که فرکانس آنها در محدوده خاصی باشد می شنود و توانایی شنیدن صداهای با فرکانس کمتر و بیشتر از آن را ندارد. در حالی که آنان قطعاً با یکدیگر ارتباط دارند!

اینکه موجودات چگونه خداوند متعال را تسبیح می گویند از مواردی است که هنوز بشر به آن علم پیدا نکرده است بنا براین ما نمی توانیم کیفیت آنرا تصویر کنیم. در آیات و روایات متعددی، بر تسبیح گویی همۀ اجزای هستی، تصریح شده است.[9]

«تسبیح» یعنی تنزیه و مبّرا دانستن خداوند از هر نوع نقص، ناتوانی و نارسایی و بطور کلی از هر آنچه که تنها در شأن مخلوقین است. از امام صادق(ع) درباره سبحان الله سئوال شد. فرمود: ” یعنى اظهار پاكى خدا از هر بدى از روى غیرت بندگى.” [10]

درباره چگونگی تسبیح موجودات (جمادات ونباتات) در میان مفسرین دو دیدگاه وجود دارد: 1. تسبیح به زبان حال 2. تسبیح به “زبان قال”

1. تسبیح به “زبان حال”

برخی از مفسرین تسبیح موجودات را تسبیح به زبان حال دانسته و آن را به معنای «دلالت هستی همۀ موجودات بر ذات باریتعالی و صفات کمالیۀ او» تفسیر نموده اند. در نظر این عده تسبیح موجودات، تسبیح تکوینی است و موجودات در واقع به زبان حال خالق خودشان را توصیف می کنند. ( رنگ رخسار خبری می دهد از سرّ ضمیر) و می گویند:” اگر نقصی در من می بینی، لازمۀ ذات من است و خداوند از این نقص منزه است. ابو نصر فارابی، طبرسی، فخر رازی و آلوسی، تسبیح موجودات را با زبان حال می دانند. در تفسیر نمونه نیز همین دیدگاه مطرح شده است. فارابی در تفسیر تسبیح و نماز موجودات می گوید: «صلّت السمـــــــاء بدورانها و الأرض برجحانها و المطر بهطلانه» (آسمان با گردش خود به درگاه الهی نماز می برد، زمین با تکان خوردن خود نماز می گذارد و ریزش باران نیز نماز باران است)[11] بر طبق این نظر تصور و تصدیق تسبیح موجودات و ذرات جهان بسیار قابل درک است زیرا هر ذره ای از ذرات جهان که کاری انجام می دهد همان کار او تسبیح اوست .

2.تسبیح به “زبان قال”

مراد از این قسم تسبیح و ستایش این است که همۀ موجودات عاقل اند و از شعور برخوردارند و علاوه بر آنکه به زبان حال مسبّح و حامد پروردگار اند، به زبان قال نیز مشغول ستایش اویند. اما اجمالاً می دانیم که این گونه تسبیح مبنی بر این است که همۀ حیوانات و جمادات متناسب با شأن خودشان دارای ادراک و نفوس ناطقه هستند و هر موجودی با نفس ناطقۀ خود، پروردگارش را تسبیح می کند و غلغله ای از تسبیح موجودات در ذرات عالم هستی برپاست. البته شنیدن آن بر همگان میسر نیست و تنها اهل دل و آنهایی که حجاب ملک را در نور دیده اند صدای تسبیح کائنات در گوش شان طنین انداز است.

به قول مولوی:” گر تو را از غیب چشمی باز شد،

بـــــا تو ذرات جهــان همراز شد

نطق آب و نطق خاک و نطق گل

هســـت محسوس حواس اهل دل

از میان بزرگان معاصر که به این دیدگاه گرایش دارند، می توان به علّامه طباطبایی(ره)، شهید مطهری (ره) اشاره نمود.

علامه طباطبایی ره می فرماید:” تسبیح تمامى موجودات تسبیح حقیقى و قالى است چیزى كه هست قالى بودن لازم نیست حتما با الفاظ شنیدنى و قراردادى بوده باشد.”[12]

بنا بر این تسبیح نباتات و جمادات نیز تسبیح حقیقی و قالی است و این که تسبیح ملائک و مؤمنین را تسبیح قالی و تسبیح دیگر موجودات را تسبیح به زبان حال بگیریم درست نیست.  انسان باید اهل دل و معنا و حقیقت بشود تا آنروی سکه را هم درک کند. وقتی آنروی موجودات را درک کنیم می بینیم که موجودات چگونه همه درّاک، هوشیار، عالـــــم، حامـــــد، و مسبــــح پروردگاراند.

قرآن مجید در باره حضرت داوود می فرماید: ” و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، كه او بسیار توبه‏ كننده بود! ما كوه‏ها را مسخّر او ساختیم كه هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح مى‏گفتند! پرندگان را نیز دسته جمعى مسخّر او كردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند) و همه اینها بازگشت‏ كننده به سوى او بودند! “[13]

در این آیه دو نکته وجود دارد که مؤید تسبیح موجودات به زبان قال است: یکی همراهی کوهها و مرغان با داوود (ع) در تسبیح پروردگار است: «معه یسبّحن». اگر منظور از تسبیح موجودات، تسبیح به زبان حال باشد، همراهی آنها با داوود معنا نداشت و یا نکته ای در ذکر آن دیده نمی شد. سیاق آیه سیاق واحد است. بنابراین معنا ندارد که تسبیح را نسبت به کوهها و مرغان به زبان حال بگیریم، و نسبت به داوود (ع) به زبان قال، چه اینکه تسبیح به زبان حال همواره و بدون داوود (ع) هم وجود دارد. نکتۀ دیگر این است که در آیه می فرماید شامگاهان و بامدادان کوهها و مرغان با داوود (ع) در تسبیح همراهی می کردند. ممکن است بگوییم شامگاهان و بامدادان کنایه از شب و روز و در نتیجه تسبیح دائمی است. امّا با توجه به نکتۀ قبل (همراهی با داوود (ع)) باید گفت که کوهها و مرغان با داوود (ع) همزمان و همصدا به تسبیح می پرداخته اند. یعنی هرگاه داوود (ع) به تسبیح آغاز می نمود، مرغان و کوهها با او همنوا می شدند. پس منظور از «عشی» و «ابکار» همان معنای واقعی طلوع و غروب است، و در این صورت تسبیح به معنای دلالت وجود کوهها و مرغان بر وجود خدا و تفسیر به زبان حال معنا نخواهد داشت و همانطور که گفتیم، این گونه تسبیح همواره و در هر زمان وجود دارد و دلیلی ندارد که به صبح و شام یا با وجود داوود (ع) اختصاص دهیم.  داوود که می شنید کوه ها و مرغ ها با او تسبیح می گویند، گوش دیگری داشت که به باطن و ملکوت اشیاء راه پیدا کرده بود و صدای ملکوت آنها را می شنید.” اگر گوش باطن ما باز شود، ما هم می شنویم.”[14]

در مورد داستان سخن گفتن سنگریزه ها در کف پیامبر اکرم(ص)[15] شهید مطهری(ره) می گوید:” در اینجا معجزه پیامبر (ص) این نبود که سنگریزه را به تسبیح در آوردند، بلکه معجزه حضرت این بود که گوش های افراد را باز کردند و آنها صدای سنگریزه را شنیدند. آن سنگریزه ها همیشه تسبیح می گفتند و معجزۀ پیامبر (ص) در شنواندن این صدا به آن گوشها بود، نه در به صدا درآوردن سنگریزه ها.”[16]

بنابراین می توانت گفت تسبیح قولی و کلامی موجودات امری ممکن است که دلهای پاک و انسان های خود ساخته آن را درک می کنند.

تسبیحات حضرت زهرا (س)

تسبيح حضرت زهرا (س) عبارت است از: (34) مرتبه «اللَّه أكبر»، بعد (33) مرتبه «الحمد للَّه» و بعد از آن (33) مرتبه «سبحان اللَّه». از تعقيب‏هايى كه بعد از نمازهای پنجگانه خيلى سفارش شده است، تسبيح حضرت زهرا (س) است.[17]

درباره فضیلت و ثواب گفتن تسبیح حضرت زهرا (س) روایات زیادی از ائمه معصومین (ع) وارد شده است که به برخی اشاره می شود:

الف) ابو هارون مكفوف مى‏گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: اى ابو هارون، ما كودكان خود را همان گونه كه به نماز فرمان مى‏دهيم به تسبيح حضرت زهرا (ع) نيز امر مى‏كنيم. پس بر اين ذكر مداومت كن، زيرا هر بنده‏اى بر آن مداومت كند تيره بخت نمى‏شود.[18]

ب) امام باقر (ع) فرمود: هر كس تسبيح حضرت زهرا (ع) را بگويد سپس طلب آمرزش كند آمرزيده خواهد شد. اين تسبيح به زبان يك صد مرتبه است ولى در ميزان عمل يك هزار تسبيح به شمار مى‏رود، و شيطان را دور مى‏كند، و خداوند رحمان را خشنود مى‏سازد.[19]

ارجح بودن تسبیحات حضرت زهرا (س) بر نماز نافله

در خصوص این که اگر بین دو نماز تنها فرصت ذکر تسبیحات حضرت زهرا (س) یا ادای نماز غفیله باشد کدام عمل ارجحیت دارد،؟ در این رابطه نظر مراجع عظام را بیان می کنیم.

دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):

بهتر بودن مطرح نيست هر كدام داراى فضيلت است و مكلّف مخيّر در انجام هر يك از آن دو است.

دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

همه آنها مانند هم اند ولی رسیدن به نماز جماعت ارجح است.

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

ذکر تسبحات حضرت زهرا (س) فضیلت بیشتری دارد.

حضرت آیت الله مهدی هادوی تهرانی (دامت برکاته) :

تسبیحات فاطمه زهرا (س) بر هر نافله ای فضیلت دارد و در صورت محدود بودن وقت، افضل تسبیح زهرا (س) است.

برای آگاهی بیشتر به نمایه های زیر مراجعه شود:

1. نمایه: قضای اعمال مستحبی، سؤال شماره 2751 (سایت اسلام کوئست: 2988).

2. نمایه: فضیلت نماز جماعت، سؤال شماره 2844 (سایت اسلام کوئست: 3077).

3. نمایه: نمازهای مستحبی، سؤال شماره 5735 (سایت اسلام کوئست: 6105).


[1] لسان العرب، ج3، ص155، نرم افزار جانع الاحادیث

[2] برای توضیح بیشتر به پاسخ شمارۀ 9803 (سایت اسلام کوئست: 9773) مراجعه کنید.

[3] موسوی همدانی، ترجمه المیزان ج13، ص5، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏، 1374 ش‏

[4] کلینی، الکافی، ج2، ص506، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه ش.

[5] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 5، ص323، موسسه آل البیت، قم، 1408ق.

[6] مجلسی، بحار الانوار، ج81، ص 255، موسسه الوفاء، بیروت، 1404ق.

[7] «ان الجمع بلا تفرقه زندقه و التفرقه بدون الجمع تعطیل و الجمع بینهما توحید»آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 117، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368، بی جا، و:حسن زاده آملی، ممد الهمم، ص109، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378ش.

[8] «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً» النصر، 3. تسبیح به حمد بیش از ده بار در قرآن ذکر شده.

.[9] اسرا، 44: “تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِن‏لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ” یعنی: آسمان های هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند همه تسبیح او می گویند و هر موجودی تسبیح او می گوید ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید.

[10]. الكافي ج 1 ص، 118حدیث 10 :… هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ سُبْحَانَ اللَّهِ فَقَالَ أَنَفَةٌ لِلَّهِ

[11]. تسبیح موجودات

[12] . ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 152

[13]. ص، 19-17:  ” وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ  إِنَّهُ أَوَّابٌ(17)إِنَّا سَخَّرْنَا الجْ الَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشىِ‏ِّ وَ الْاشْرَاقِ(18)وَ الطَّيرْ محَ شُورَةً كلُ‏ٌّ لَّهُ أَوَّابٌ(19) “.

.[14] رک. الميزان في تفسير القرآن، ج‏13، ص: 121-120

[15]. بحارالأنوار،ج 57 ص 169.

[16] مطهري، مرتضي؛ آشنايي با قرآن، ج 4، ص 174.

[17] . توضیح المسائل (المحشی للامام الخمینی)، ج 1، ص 606، م 1122.

[18] . شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، انصارى محلاتى، محمد رضا، ص 315، نشرنسيم كوثر، قم، چاپ اول، 1382ش.  ‏

[19] . همان.