searchicon

کپی شد

تجربۀ دینی( تنگناهای شهود و شناخت حقیقت مطلق)

در مبنای تجربۀ دینی، بر تجربۀ وحيانى و تجربۀ دينى تأكيد مى‏ ورزد و اساساً دين را در حد تجارب دينى فرو مى‏كاهد. و تجربۀ دينى همواره در هنگام گزارش و تفسير، به دليل دخالت امور متنوعى همچون پيش فرض‏ها و زمينه‏هاى فرهنگى و معرفتى، متنوع مى‏گردد و تنوع اديان در واقع انعكاس تجارب دينى واحد در آينۀ فرهنگ‏ها است.

لازم به ذکر است که اين مبنا مبتنى بر تفاوت بين حقيقت “فى نفسه” و حقيقت “نزد ما” است (نومن وفنومن کانتی). واقعيتى در “نفس الامر” وجود دارد كه ضرورتاً ادارک كاملى از آن نزد كسى موجود نيست و دست انديشۀ ما از دامان آن كوتاه است، اما حقيقتى نزد ما وجود دارد كه جنبۀ پديدار واقعيت است. اديان به علت مواجهۀ انسان‏ها با امر قدسى و ريختن آن در ظرف اعصار و فرهنگ‏هاى مختلف متكثر شده‏اند. علاوه بر اين، خداوند هم براى ايجاد يک ارتباط مؤثر، پيام خويش را با درون مايه‏هاى فرهنگ‏هاى هر ملتى، در هر عصرى، متناسب كرده است.[1]



[1]. ر.ك: ربانی گلپایگانی، علی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، ص75، مؤسسۀ فرهنگی دانش و اندیشۀ معاصر، چاپ سوم، تهران، 1386ش؛ سروش، عبدالكريم ، صراط هاى مستقيم، انتشارات صراط، تهران، مجلات كيان، شماره 36، مقالۀ صراطهاى مستقيم و شماره 37 و 38؛ بيات و ديگران، عبدالرسول، فرهنگ واژه‏ها، ص154و156،  مؤسسۀ انديشه و فرهنگ دينى، مقاله‏ى پلوراليسم دينى، چاپ اول، 1381 ش.