searchicon

کپی شد

تأسیس حوزه علمیه نجف توسط شیخ طوسی

شهر نجف قبل از هجرت شیخ طوسی، سرزمینی بود که برخی از علویان و شیعیان خاص امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) را در خود جای داده بود، ولی با هجرت شیخ طوسی، دانشجویان علوم اسلامی نجف اشرف را به مرکز شیعه و دانشگاه بزرگ شیعه امامیه تبدیل کردند و پس از آن، هزاران دانشجو و متفکر شیعی در این دانشگاه پرورش یافته به نشر معارف اهل بیت (علیهم ‌السلام) همت گماردند.

اگر چه پیش از شیخ طوسی نیز حلقه ‌های بحث و درس در جوار مرقد امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) برقرار و حوزه علمیه شکل گرفته بوده است.[1]

درباره تأسیس حوزه علمیه نجف دو نظر اساسی وجود دارد:

گروه نخست بر این باورند که پس از هجرت شیخ طوسی در سال ۴۴۸ قمری از بغداد به نجف، وی حوزه علمیه را بنا نهاد.

عده ای دیگر معتقدند پیش از آمدن شیخ، در نجف حلقه‌ های بحث و درس در جوار مرقد امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) برقرار و حوزه علمیه شکل گرفته بوده است. این عده شواهدی را در اثبات مدعای خود ذکر می‌کنند؛ از جمله:

 بنا به گزارش ابن طاووس،[2] به هنگام دیدار عضدالدوله دیلمی از نجف در سال ۳۷۱ قمری، ۱۷۰۰ فقیه در این شهر بوده‌اند.

نجاشی[3] به ملاقات خود با دانشمندان شیعه، از جمله محدّث بزرگ، هبةاللّه بن احمد کاتب، مشهور به ابن برنِیّة، اشاره کرده است. وی[4] همچنین اظهار کرده که در سال ۴۰۰ ق در نجف از ابن خُمریِ کوفی اجازه روایت دریافت داشته است. او[5] در شرح حال ابوالحسین اسحاق بن حسن عَقرائیِ تمّار گفته که او را مجاور کوفه؛ (یعنی نجف) دیده که کتاب کلینی را از خود وی روایت می‌کرده است.

حضور شخصیت ‌های دینی و علمی دیگر در نجف؛ مانند شیخ صدوق و شنیدن حدیث از محمد بن علی بن فضل دهقان[6] و نیز اقامت برخی نقبای شیعیان؛ مانند ابن سدره و اسکان تعدادی از خاندان ‌های اهل علم، مثل آل طحّان، در نجف[7] در زمره مستندات وجود حرکت علمی در نجف، پیش از شیخ الطائفه طوسی، ذکر شده است.[8]

با این همه، گروه دیگر، ضمن اذعان به حضور و آمد و شد دانشمندان به نجف و تلاش علمی ایشان پیش از شیخ طوسی، معتقدند اقدام اساسی برای تشکیل جامعه علمی در نجف چندان که بتوان نام حوزه علمیه بر آن نهاد، پس از مهاجرت شیخ تحقق یافته است.[9]

این دوره با حضور شیخ طوسی در نجف (۴۴۸ ـ ۴۶۰ قمری) مقارن است. اندکی پس از ورود طغرل بیک سلجوقی به بغداد، درسال ۴۴۹ قمری، خانه و کتابخانه او را در حالی‌که خود وی قبلا به نجف مهاجرت کرده بود، آتش زدند. مدتی بعد، شیخ فعالیت علمی خود را در این شهر آغاز کرد و حوزه بزرگ نجف با تلاش ‌های او پا گرفت. شیخ توانست مراودات علمای شیعه و اوضاع تحصیلی در نجف را که تا آن زمان آشفته و نابسامان بود تحت نظم درآورد و حلقه‌های درسی را تشکل بخشد. عده‌ای اندکْ شمار از کسانی که همراه شیخ از بغداد به نجف رفته یا شهرتش را شنیده بودند، به او پیوستند و دیری نپایید که شهر نجف مرکزیت علمی و فکری تشیع را از آن خود کرد.

کتاب امالی یا المجالس شیخ گواهِ انضباطی است که او در حوزه نوتأسیس نجف، در انتقال علوم به شاگردانش برقرار کرده بود. (نخستین مجلس املا:[10] ۲۶ صفر سال ۴۵۶ ق در حرم امیرمؤمنان (علیه ‌السلام) برگزار شده است.

ویکی‌فقه؛ دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه نجف»، شماره ۶۶۳۸.


[1]. بحرالعلوم، محمد، الدراسة و تاریخها فی النجف، تحقیق: خلیلی، جعفر، ج ۱، ص ۱۱؛ شمس‌الدین، محمدرضا، بهجة الراغبین، تحقیق: حدرج، رضا محمد، ج ۱، ص ۶۷ و ۶۸.

[2]. ابن طاووس، سيد عبدالكريم، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) فی النجف، ج ۱، ص ۱۳۲ و ۱۳۳.

[3]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، تحقیق: شبیری زنجانی، سید موسی، ج ۱، ص ۴۴۰.‏

[4]. همان، ج ۱، ص ۶۸.

[5]. همان، ج ۱، ص 74.

[6]. خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ، ج ۱۶، ص ۳۳۷.

[7]. فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) فی النجف، ج ۱، ص 148؛ الدراسة و تاریخها فی النجف، ج ۱، ص 13و 14.

[8]. غروی، سيد محمد، الحوزه العلمية فی النجف الاشرف، ، ج ۱، ص ۱۹ ـ ۳۰.

[9]. جواد بغدادی، مصطفی، «نظرات فی الذریعة الی تصانیف الشیعة»، ج۱، ص ۱۳۳.

[10]. املاء؛ یعنی بیان کردن مطلبی تا دیگری بنویسد. فرهنگ فارسی معین، واژه املاء. جمع املاء امالی است و در اصطلاح کتابی را گویند که استاد تقریر کند و شاگردان بنویسند. عالمان و استادان قدیم در محل درس جلوس می کردند و شاگردان در اطراف آنان با قلم و کاغذ می نشستند و آنچه را استادان تقریر می کردند، می نوشتند و حاصل این نوشته ها را امالی می گفته اند. این شیوه ٔ فقیهان و محدثان و دیگر اهل ادب و علم بوده است؛ لغت نامه دهخدا، واژه املاء. نکته قابل بیان این است که در قدیم درس هایی که توسط استاد گفته می شد و شاگردان می نوشتند (املاء)، به نام استاد نوشته می شد، ولی امروزه به همین املاء؛ تقریر گفته می شود و به نام شاگردی که آن را نوشته می باشد و به نام او هم به چاپ می رسد.