searchicon

کپی شد

بیداری ارادی از خواب

در احادیث توصیه شده است که، برای بیدار شدن در وقت معین، دو آیۀ آخر سوره کهف خوانده شود،[1] ولی مستحب بودن این توصیه چندان معلوم نیست به گونه ای که بسیاری از مفسرین قرآن در ذیل آیۀ شریفه اصلا متعرض این مسئله نشدند، و عده ای دیگر هم در ضمن بیان فضایل آن سوره فقط به ذکر آن اکتفاء کردند.

البته باید توجه داشت «اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند؟!» به عبارت دیگر اگر اسلام گفت که آیات آخر سورۀ کهف برای بیدار شدن در وقت معین مؤثر است معنایش این نیست که چیز دیگری مؤثر نیست، بنابر این شاید امور دیگری نیز در این امر مؤثر باشند. علاوه این که انسان با استفاده از این راه و وسیله، به خدا نیز توجهی می کند و قرآن می خواند که این خود آثار فراوانی دارد و بدیهی است اگر برای بیدار شدن از خواب دو راه متفاوت باشد، راهی که در او انس با خدا و توجه به او باشد، در اولویت قرار دارد.

در پایان توجه به این نکته خالی از فایده نیست که اهميت فوق العاده‏ و آثار متعددى كه در روايات نسبت به خواندن سوره‏ها و آیه هاى مختلف داده شده به این معنا نیست كه خواندن بدون انديشه و عمل سبب مي شود كه به طرز خارق‏العاده‏اى اين آثار آشكار شود، فى المثل كسى كه الفاظ سورهای برائت و انفال را بدون كمترين فهم معناى آنها بخواند از نفاق بيگانه دور خواهد شد و در صف شيعيان راستين قرار خواهد گرفت، بلكه اينها در حقيقت اشاره به محتواى سوره و اثر سازندۀ آن در تربيت فرد و اجتماع است، كه آن هم بدون فهم معنا و آمادگى براى عمل ممكن نيست، بنابراين تلاوت آنها به ضميمۀ فهم محتوا و پياده كردن آن در زندگى، اين آثار فوق العاده را دارد و آنها كه به قرآن و آيات نورانيش همانند يك افسون مى‏نگرند در حقيقت از روح اين كتاب تربيتى و انسان‏ساز بيگانه‏اند.[2]


[1] . عن ابن عباس أنه قال له (رسول الله) رجل: “إني أضمر أن أقوم ساعة من الليل فيغلبني النوم، فقال: (إذا أردت أن تقوم أي ساعة شئت من الليل فاقرأ إذا أخذت مضجعك:” قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ، کهف 109 و 110.” تفسیر روح البیان، ج 5، ص 316؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 11، ص 72.

[2] . با اقتباس از: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 11، ص 43، ج 10، ص 267، ج 8، ص 255 و 325، ج 5، ص 222، و… .