searchicon

کپی شد

بهشت و جهنم

حقیقت بهشت و جهنم

بهشت یعنی کانون انواع مواهب و نعمتهای الهی، اعم از معنوی و مادی، بهشت وعدۀ حتمی خداوند به فرمانبرداران و نوعی تفضل است، بهشت براى بهشتيان سراى امن و سلامت است.

چنانکه خداوند در بارۀ بهشتیان چنین می فرماید: «پرهيزكاران در جايگاه امن و امانى هستند.»[1]،  «براى آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت است.»[2]، «در بهشت نه خورشيدى مى بينند (كه از گرمايش اذيت شوند) و نه سرماى سخت (كه از سرديش ناراحت گردند).»[3] «و بهشتى كه پهناى آن (به پهناى ) آسمانها و زمين است، براى پرهيزكاران آماده شده است.»[4]

همان گونه كه خداوند بهشت را براى فرمانبرداران آفريده، جهنم را نيز براى گنهكاران خلق كرده است. دوزخ یعنی کانون انواع رنج ها و محرومیت ها، جهنم وعده گاه شیطان و پیروان اوست. چنانکه قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد: «همانا جهنم را از تو (شيطان) و از كسانى كه از تو پيروى كنند پر مى كنم.»[5]،  «و همانا وعده گاه همگى آنان (پيروان شيطان) جهنّم است.»[6]

1. نمایه رابطۀ بهشت و عمل، سؤال 1801 (سایت: 1784).

2. نمایه قیامت و جاودانگی، سؤال 1151 (سایت: 1261).

3. نمایه قیامت و یوم الحسرة، سؤال 1496 (سایت: 1543).

وجود بهشت و جهنم در حال حاضر

ايمان به بهشت و جهنم، به عنوان جايگاه ابدى انسان پس از قيامت و ايمان به كيفيت تكوّن يا تكامل آن دو، از جمله موارد ايمان به غيب است كه علم و ايمان به آنها جز از راه نقل و مراجعه به آيات و روايات حاصل نمى‏گردد و در عين حال تا مرئى انسان در آخرت واقع نشوند از كمون غيب خارج نگشته و از هر حيث مكشوف نشده و ابهامات آن برطرف نمى‏شود. اما وجود اين ابهامات آن قدر نيستند كه به اصل ايمان به آنها و يقين به ميعاد الاهى و حوادث كلى آن، خللى ايجاد كنند. از جمله‏ى ابهامات در مورد بهشت و جهنم، همين امر است كه آيا بهشت و جهنم اكنون موجودند يا خير؟ اگر موجودند در كجايند؟ اكنون چگونه‏اند: مکان های بايرى هستند كه انسان به آنها كيفيت مى‏بخشد، يا نيمه كاره‏اند و انسان آن را تكميل مى‏كند، يا به طور كامل خلق شده‏اند و انسان در آخرت وارد آنها مى‏شود و يا اين كه بهشت و جهنم، در آخرت خلق مى‏شوند؟ و… .

در تبيين سؤالات فوق، بايد دو امر مورد بررسى قرار گيرد:

الف-نحوۀ تأثير عمل انسان بر ره آوردهاى اخروى او؛

ب- اقسام بهشت‏ و جهنم‏ و ديدگاه‏هاى مختلف در مورد آن دو.

الف- نظريات ارايه شده در زمينۀ “نحوه ی تأثير عملكرد انسان بر پاداش يا عقاب اخروى او”:

1. پاداش يا ثواب اخروى به صورت قراردادى بر عملكرد و نيات و افكار انسان در دنيا، مترتب مى‏گردند، نظير حدود و تعزيرات شرعى يا جرايم راهنمايى و رانندگى. پس بين اين اعمال دنيوى با آن حوادث اخروى رابطه‏اى حقيقى برقرار نيست.

2. پاداش و ثواب اخروى از نوع تبديل انرژى به ماده است؛ يعنى آن انرژى كه انسان در دنيا به مصرف كار خير يا شر رسانيده، در آخرت به ماده تبديل شده و سبب متنعّم يا معذّب بودن او مى‏گردد.

3. اعمال و افكار و حالات انسان، داراى ظاهرى و باطنى هستند، و در دنيا، براى نوع انسان‏ها، تنها ظواهر آن امور مشهود است و اغلب از بواطن آن بى‏خبرند، تا اين كه بواطن آنها پس از مرگ، در برزخ و به طور كامل در قيامت، آشكار گشته و همان بواطن، سبب متنعم يا معذب شدن فرد مى‏شوند.

4. اعمال و افكار و حالات انسان همان گونه كه از اركان و جوارح و جوانح انسان صادر مى‏شوند، بر سيرت و باطن او اثر نهاده و آن را شكل مى‏دهند، گرچه انسان از اين تأثيرگذارى و آن سيرت باطنى خود غافل است. در دنيا صورت‏ها مشهود اغلب انسان‏ها هستند و در آخرت، سيرت‏ها در ظاهر پديدار گشته و بواطن نيز هويدا شده و انسان با سيرتى كه دردنيا به خود بخشيده است ظهور مى‏كند و اين ظهور باطن، سبب متنعّم يا معذب بودن او مى‏شود.

دو نظريه‏ى اول با ظواهر آيات و روايات ناسازگار بوده و نمى‏توانند توجيه‏گر عذاب‏ها يا نِعم اخروى گردند، و دو نظريه‏ى بعد، گرچه با ظواهر برخى از آيات[7] و روايات سازگارند، لكن تنها توجيه گر برخى از وقايع برزخ و قيامت (بهشت و جهنم) هستند نه تمامى آنها.

ب- نظريات ارايه شده در زمينه ی “توجيه بهشت و جهنم و انحای آن دو”:

1. وعده و وعيد و انذار و تبشير إله به بهشت و جهنم، تنها جنبۀ تربيتى دارد و لزومى ندارد كه حتماً بهشتى و جهنمى در كار باشد. همين كه مردم به طمع بهشت و از ترس جهنم، صالح شوند و از قبايح و مفاسد دور شوند، به بهشت رسيده و از جهنم رهيده‏اند و مقصود خداوند كه هدايت و اصلاح انسان است حاصل مى‏شود و همين كافى است.

2. بهشت، همان جامعۀ بى‏طبقه توحيدى و جهنم نظام سرمايه‏دارى است و چيزى فراتر از اين دو نيست، پس طالبان بهشت، بايد نظام كارگرى را ايجاد كنند، تا به بهشت در همين دنيا برسند و از جهنم سرمايه‏دارى برهند.

3. بهشت در كُراتى ديگر در همين دنياست كه با تكامل و پيشرفت نجوم و تكنولوژى مى‏توان آن جا را تسخير كرد و از جهنم زمين رها شد.

4. بهشت؛ يعنى اتصاف به فضايل و جهنم؛ يعنى ابتلاى به رذايل، پس آن كه طالب بهشت است و خواهان نجات از دوزخ، بايد به تخليۀ رذايل پرداخته و به فضايل تحليه نمايد.

اين چهار توجيه كه از سوى مادي گرايان و التقاطيون ارايه شده است، با ظاهر آيات و روايات و نيز اهداف رسالت و انزال كتب و ايمان به غيب و… منافات داشته و مردود است؛ زيرا بهشت و جهنمى كه اغلب آيات قرآن توصيفگر آنها هستند، پس از مرگ انسان و در قيامت عرضه مى‏شوند و سراى جاودانى اويند، نه دنيوى و گذرا و فانى.

5. بهشتى كه حضرت آدم و حوا (ع) پس از خلقت به آن وارد شدند و پس از مدتى از آن جا خارج و به زمين هبوط كردند. آن بهشت مرحله‏اى از دنيا به حساب مى‏آيد و إلا آدم (ع) از آن خارج نمى‏شد. به علاوه اعمال انسان در پيدايش و كيفيت آن هيچ دخالتى نداشته است.

6. بهشت يا جهنم مثالى (برزخى): تجلّى بواطن اعمال انسان و سيرت برزخى انسان‏ها، براى “أهل دل و معنا”، قبل از مرگ و براى مؤمنان محض و كافران محض، در قبر پس از مرگ است، كه اين رؤيت بواطن اعمال و مؤانست با آنها، سبب متنعّم يا معذب بودن آنها قبل از حشرِ در قيامت مى‏گردد.

اين بهشت و جهنم چون قبل از حشر و قيامت است، از مراحل دنيا و مراتب آن به حساب آمده و در دنيا بر هر فردى محيط مى‏باشند و مشهود اولياى إلاهى، گشته و يا در عالم خواب رؤيت مى‏گردند. اين نظر با ديدگاه‏هاى سوم و چهارم از موارد تأثير اعمال انسان بر عذاب يا پاداش او توجيه پذيرند.[8]

7. بهشت و جهنم اخروى: از آيات و روايات استفاده مى‏شود كه اين بهشت و جهنم نيز اكنون موجودند و بخشى از آن در معراج مورد مشاهدۀ پيامبر اكرم (ص) واقع شد.[9] به اين صورت كه هر انسانى كه متولد مى‏شود براى او دو جايگاه، يكى در بهشت و ديگرى در جهنم تعبيه مى‏شود، كه اگر با اعمال صالحه و ايمان از دنيا برود، وارد سراى بهشتى خود مى‏شود و إلا به جهنم و سراى دوزخى افكنده مى‏شود. لكن قرار دادن آن جايگاه در مراتب مختلف بهشت يا جهنم و نيز كيفيت تنعّم يا عذاب در آن عالم وابسته به اعمال انسان در اين دنياست.

به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است كه: «حق تعالى هيچ كس را خلق نفرموده است مگر آن كه منزلى در بهشت و منزلى در جهنم برايش قرار داده است، پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساكن مى‏شوند، منادى ندا مى‏كند اهل بهشت را كه نظر كنيد به سوى جهنم، پس مشرف مى‏شوند و نظر مى‏كنند به سوى جهنم و منزلهاى ايشان را در جهنم به ايشان نشان مى‏دهند كه اين منزلى است كه اگر معصيت الهى مى‏كرديد، داخل اين منازل مى‏شديد، پس چندان ايشان را فرح و شادى روى دهد، كه اگر مرگ در بهشت باشد، بميرند از شادى آنانكه از چنين عذابى نجات يافته‏اند. پس منادى ندا كند اهل جهنم را كه به جانب بالا نظر كنيد؛ چون نظر كنند، منازل ايشان را در بهشت و نعمت‏ها كه در آنجا مقرر شده به ايشان بنمايانند و بگويند به ايشان كه اگر اطاعت الهى مى‏كرديد اين منازل را متصّرف مى‏شديد؛ پس ايشان را حالى رو دهد از اندوه كه اگر مرگ باشد بميرند. پس منازل اهل جهنم را در بهشت به نيكوكاران دهند و منازل اهل بهشت را در جهنم به بدكاران دهند و اين است تفسير اين آيه كه حق تعالى در شأن اهل بهشت مى‏فرمايد: ايشان‏اند كه به ميراث مى‏برند بهشت را و در آن مخلّد و پايدار خواهند[10] ».[11]

بنابراين، آن بهشت و جهنم كه در قيامت، منزلگاه ابدى انسان خواهند بود اكنون موجودند و توسط افكار و حالات و افعال انسان تكميل گشته و كيفيت آنها رقم مى‏خورد، اما تا قيامت برپا نشود، كسى به آن دو وارد نگشته و براى كسى جز رسول الله (ص) در معراج مشهود واقع نشده‏اند.

پس؛ الف- بهشت حضرت آدم (ع) و حوا (س)

ب- بهشت و جهنم‏هايى كه قبل از مرگ در خواب يا بيدارى و حين مرگ و يا پس از مرگ در برزخ (قبر) مشهود انسان واقع مى‏شوند، بهشت و جهنم مثالى و دنيايى و جلوه و نمايى از آن بهشت يا جهنم اخروى هستند، نه خود آنها.

مکان بهشت و جهنم

یکی از بحث های مربوط به معاد، مکان بهشت و جهنم است. این سؤال از قدیم الایام و حتی در بین پیروان سایر ادیان، مطرح بوده است.

در برخی از روایات آمده است که مردی یهودی از امام علی (ع) پرسید: بهشت و جهنم در كجا واقع شده اند؟، فرمود: “بهشت در آسمان و دوزخ در زمین است.”[12]

از آن جا که بحث بهشت و جهنم و صحبت از وسعت، مکان و کیفیات آن؛ مربوط به عالمی غیر از عالم ماده است، شناخت مسائل آن نیز از طریق اخبار غیبی، آیات و روایات است.

دربارۀ اصل وجود بهشت و جهنم، آیات و روایات متعددی وجود دارد.[13] دربارۀ مکان بهشت و جهنم آنچه برخی از علما از روایات استفاده کرده اند؛ این است که بهشت فوق آسمان های هفت گانه و جهنم در زمین هفتم قرار دارد.[14]

اما آیا منظور از آسمان و زمین در این گونه روایات معنای ظاهری آن است ؟

در قرآن، آسمان به معانی مختلفی آمده است:

الف. آسمان مادی

قرآن کریم در بسیاری از موارد واژۀ سما (آسمان) را معنای مادی آن به کار برده است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده می شود از جمله:

1. آسمان به معنای جهت بالا: «اصلها ثابت و فرعها فی السماء»؛ مانند درخت پربركت و پاكیزه كه ریشه آن در زمین ثابت و محكم است و شاخه‎های آن به آسمان كشیده شده است.[15]

2. آسمان به معنای جوّ اطراف زمین: «و نزلنا من السماء ماءً مباركاً»؛ و از آسمان آب مباركی را فرو فرستادیم».[16]

3. آسمان به معنای مكان سیارات و ستارگان: «بزرگوار آن خدایی كه در آسمان برج‎ها مقرر داشته و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت».[17]

ب. آسمان به معنای معنوی:

قرآن کریم در بسیاری از موارد واژۀ سما (آسمان) را به معنای معنوی آن به کار برده است که از آن نیز مصادیق و معانی متعددی اراده می شود از جمله:

1. آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور كه محل تدبیر امور عالم است: «اوست كه امر عالم را از آسمان بسوی زمین تدبیر می‎كند».[18]

2. آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:[19] «روزی‎تان و آنچه به شما وعده داده می‎شود در آسمان قرار دارد».[20]

در مورد مكان بهشت و جهنّم اختلاف نظر است:

1 . در آسمان ها است، چون قرآن خبر از معراج پیامبر اسلام (ص) به آسمان ها مى دهد و مى فرماید: «عندها جنّة المأوى، بهشت جاویدان نزد سدرة المنتهى است، همان نقطه اى كه برترین مكان آسمان است»[21]

2 . بهشت و جهنّم مادى نیست تا نیازى به مكان داشته باشد. لذا با برپایى قیامت طومار زمین و كرات آسمانى در هم پیچیده مى شود، ولى بهشت و جهنّم موجود بوده و به حال خود باقى است.

3 . بهشت و جهنّم در درون و باطن این جهان قرار دارد.[22]

نتیجه: همان طور که بیان کردیم، چون این مسائل مربوط به عالمی غیر از عالم ماده است، و در آیات و روایات به _هر دلیل_ اشارۀ واضحی به آن نشده است، بنابراین؛ نمی توان نظر قاطعی دربارۀ آن داد.

نمایه های مربوط:

1. سؤال 101 (سایت: 1798) (وجود بهشت وجهنم در حال حاضر).

2. سؤال 1945 (سایت: 1948) (حقیقت بهشت و جهنم).

3. سؤال 273 (سایت: 112) (بهشت حضرت آدم).

بهشت و جهنم و غير مسلمانان

اسلام دين حقى است، كه مورد پذيرش و تأييد عقل سليم و دينى آسان و در دسترس است كه دست يافتن به حقيقت آن امرى ممكن و آسان است و براى دست يافتن به اين حقيقت، دو حجت “ظاهر و باطن” يعنى “پيامبران و اولياى الهى و عقل” به انسان داده شده است.[23]

اسلام با پلوراليزم دينى در تضاد كلى قرار دارد، زيرا پلوراليزم مبتنى بر اين اصل است كه عقايد گوناگون مساوى هستند و مسلمان و هندو و مسيحى و يهودى و… از شأن و منزلت مساوى برخوردارند و دليلى بر بطلان هيچ عقيده‏اى وجود ندارد؛ زيرا حقيقت دست نيافتنى است و دين هم امرى نسبى است كه كاملاً مضمونى شخصى دارد و نه تنها حقيقت و محتواى آن دست نيافتنى است و فقط هر كس برداشت خود را از دين دارد، بلكه حقايق متعدد و راه‏هاى فراوان و درست براى وصول به نجات و رستگارى وجود دارد.

چنين نظرى با دين اسلام كه مجموعۀ اصول اعتقادات و فروع عملى و شرعى و اخلاقى است، كاملاً ناسازگار است.[24] با اين وجود اسلام از نوعى تكثر سخن گفته و آن تكثر در مقام عمل؛ یعنی مدارا با كسانى است كه از حقيقت اسلام دور هستند.

به عبارت ديگر مردمى كه به دين اسلام ايمان نياورده‏اند، دو گروه مى‏باشند:

1- گروهى كه اصطلاحاً به جاهل مقصر و كافر معاند معروفند؛ يعنى اسلام به آنها رسيده و آنان به حقانيت آن پى برده‏اند، اما با لجاجت و سركشى حاضر به پذيرش حق نيستند. اين گونه افراد كافر معاندند و مستحق عذاب دوزخ مى‏باشند؛ زيرا حق و حقيقت را شناخته‏اند و به سوء اختيار خود و با علم و عمد با آن مخالفت مى‏كنند. چنين گروهى كه مى‏توانستند اهل نجات باشند هر چند هم در ظاهر رفتار خوبى داشته باشد، چون حق را پوشانده و با حقيقت، عناد و لجاجت ورزيده‏اند راه نجات را بر خود بسته، در نتيجه جايگاه خويش را انتخاب كرده‏اند.

2- گروهى كه اصطلاحاً به جاهل قاصر معروفند؛ يعنى يا اسلام و پيام آن به آنها نرسيده و يا بسيار ناقص و غير واقعى به آنها عرضه شده است به قسمى كه اسلام را در رديف اديان هند و چين و حداكثر يهوديت و مسيحيت مى‏پندارند.

روشن است كه اين گروه چه در مناطق دور افتاده زمين زندگى كنند و چه در قاره اروپا و امريكا و به اصطلاح مهد تمدن زندگانى بگذارنند. چون در عدم ايمان خود مقصر نيستند، به عذاب جهنم گرفتار نمى‏شوند؛ زيرا عذاب، گرفتارى گناهكاران تقصير كار است و كسانى كه پيام اسلام و حقانيت آن به آنها نرسيده يا غير واقعى رسيده است، علم به حقانيت دين اسلام ندارند و در عدم پذيرش، خود مقصر نيستند تا گناهكار محسوب شوند.

متأسفانه چنان تبليغات خلاف بر ضدّ اسلام زياد است كه هر گونه آزادانديشى و حقيقت بينى را از بسيارى از مردم گرفته است به گونه‏اى كه نمى‏تواند حق را از باطل تشخيص دهند. واقعيت اين است كه على رغم پيشرفت‏هاى سريع مادى، انسان معاصر از نظر معنويت پس رفته است و عامل آن نيز استكبار جهانى و رسانه‏هاى تبليغى و هنرى آن است كه با تمام قوا در صدد تغيير و تحريف حقيقت‏اند. بنابراين مردم بسيارى حتى در مهد تمدن، از اسلام و مكتب حيات بخش اهل بيت (سلام اللَّه عليهم) بى خبر مانده‏اند و از آن بدتر، اطلاعات نادرست و غير واقعى از اسلام به آنها داده شده، به گونه‏اى كه دين رحمت و محبت و عدالت، دين خشونت و ظلم و بی عدالتى معرفى گرديده است.

بنابر نظر اسلام چنين افرادى اگر در دين و آيين خود – آن چه مبتنى بر فطرت است – صادق باشند، مثلاً از دروغ بپرهيزند و به كارهاى خلاف انسانيت تن در ندهند، اهل نجات مى‏باشند و به رحمت الهى اميدوارند.

اين بحث درباره دانشمندان موحد و خداشناس كه اسلام به آنها درست معرفى نشده و اهل سنت كه حقيقت تشييع براى آنها تبيين نشده است، نيز صادق است.

به طور خلاصه هر كسى كه حقيقت به او نرسيده باشد و او نيز دراين حقيقت مقصر نباشد، مستحق دوزخ نيست، زيرا دوزخ جايگاه گنهكاران است، نه كسانى كه به حقيقت نادان هستند.[25]

اطفال و بهشت و جهنم

در روايات اسلامى نسبت به اطفالى كه از دنيا مى‏روند، این گونه آمده است:

الف- اگر اطفال از آنِ مؤمنان باشند:

1. در برزخ در خدمت حضرت ابراهيم و ساره (ع) و يا حضرت فاطمه (س) هستند و در آن جا آموزش لازم را مى‏بينند و تكامل روحى پيدا كرده و به كمال مى‏رسند.

2. در ذیل تفسير آيه ی 21 سوره ی طور آمده است که: «به پدر و مادر مؤمن خود ملحق شده تا موجب خوشحالى آنان در بهشت شوند».[26]

ب ـ اگر اطفال كفار و منافقان ‏باشند:

1. بعضى از روايات علم اين قضيه را به خداوند ارجاع داده و فرموده‏اند: «خداوند مى‏داند كه آنها چه چيزي انجام مي دادند یا مرتكب چه كاري مي شدند».[27]

2. خداوند به وسيلۀ ملكى آتشى بر مى‏افروزد و بدانان فرمان مى‏دهد كه به آتش درآيند گروهى به آتش در آمده و آتش براى آنان سرد و سلامت مى‏شود، همان گونه كه براى ابراهيم (ع) شد و دسته‏اى ديگر نمى‏روند، فقط دستۀ ‏اوّل اهل نجات اند. البته مجانين و كسانى كه در فترت (نبود حجت و پيامبر در فاصلۀ زمانى بين دو پيامبر) بوده‏اند و حجت بر آنها اتمام نشده است، با آنان در اين حكم شريك اند.[28]

4. بعضى از متكلمان قائل اند كه اطفال كفار و مشركان نه در بهشت هستند و نه در جهنم، بلكه در نقطه‏اى به نام اعراف اند[29] كه نه عذاب مى‏شوند و نه متنعم هستند.[30]


[1] (اِنَّ الْمُتَّقينَ فى مَقامٍ اَمينٍ)،دخان، 51.

[2] (لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ)، انعام، 128.

[3] (لايَرَوْنَ فيها شَمْسا وَ لازَمْهَريرا)، انسان، 13.

[4] (وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ)، آل عمران، 133.

[5] (لَاءَمْلَئَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ اَجْمَعينَ)، ص، 85.

[6] (وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعينَ)، حجر، 43.

[7] نساء، 10 ؛ توبه، 34 – 35 و… .

[8] ر.ك: حسينی طهرانى، محمد حسين، معادشناسى، ج2، ص 157 – 192.

[9] همان، ص 292- 320؛ تفاسير ذيل آيه 1، اسراء.

[10] بحار الانوار، ج8، ص 287 و 125؛ منقول از: شيخ عباس قمى، منازل الاخرة، ص 129 – 130.

[11] مؤمنون، 10 – 11.

[12] دیلمی ،ارشاد القلوب، ترجمۀ رضایی،ص 178.

[13] سایت مقالات علمی ایران، جعفر سبحانی.

[14] بحار الانوار،ج8، ص 205.

[15] ابراهيم، 24.

[16] ق، 9.

[17] «تبارك الذي جعل في السماء بروجاً و جعل فيها سراجاً و قمرا منيراً» (فرقان، 61)

[18] «يدبّر الامر من السماء الي الارض» (سجده، 5)

[19] ر.ك: معارف قرآن، استاد مصباح يزدي، (انتشارات در راه حق، قم، 1367 ش)، ص 234؛ و ر.ك: پژوهش در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمد علي رضايي اصفهاني، انتشارات مبين، رشت، چ 1، 1380، ج 1، ص 134.

[20] «و في السماء رزقكم و ما توعدون» (ذاريات، 22) با اسفاده از سؤال 1756 (سایت: 1851).

[21] نجم، 15.

[22] نک:پایگاه پرسمان قرآنی.

[23] اصول كافى ج: 1 ص: 25، حديث 22 از كتاب عقل و جهل.

[24] براى بحث تفصيلى درباره پلوراليزم دينى، نگا: فصلنامه كتاب نقد، شماره 4، پائيز 76، تحت عنوان پلوراليزم دينى و تكثرگرايى، به ويژه گفت و گو با دكتر لگنهاوزن تحت عنوان “مفهوم نبوت را خراب نكنيم” و مقاله “آية اللَّه جوادى آملى و پلوراليزم دينى” و نصرى، عبداللَّه، يقين گمشده، انتشارات سروش، مصاحبه با هادى صادقى صص: 319 – 427.

[25] مطهرى استاد شهيد مرتضى، عدل الهى: انتشارات اسلامى، تهران، بخش هشتم صص: 319 – 427 و كتاب نقد همان، مقاله “كافر مسلمان و مسلمان كافر” از “محمد حسن قراملكى”.

[26] بحار الأنوار ج 5 باب 13 ص 290 ، ج 6 ص 229؛ امالى صدوق، ص 269- 271.

[27] “اللّه اعلم بما كانوا عاملين”- “اللّه اعلم بما كانوا فاعلين” رجوع شود به: بحار الأنوار، ج5، ص 288- 297، باب 13.

[28]بحارالانوار، ج6، ص292، ح 14؛ بحارالانوار، ج 5، ص 295، ح 22.

[29] مرحوم علامه طباطبائی به دلائل متعددی قائلند که مراد از رجال اعراف، در آیه ی48 سوره ی اعراف «و نادی اصحاب الاعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم» مردم مستضعف نیستند. برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: ترجمه ی فارسی الميزان، ج 8، ص154- 156.

[30] بحار الانوار، ج5 ، باب 13ص298.