searchicon

کپی شد

انگیزه تحصیل در حوزه های علمیه

بسیاری از افراد با ایمان و معتقد، به تحصیل در حوزه های علمیه علاقه مند هستند، اما به دلایلی نظیر عدم برنامۀ جامع و کامل، موفق به این مهم نشده و چه بسا دچار عذاب وجدان گشته اند؛به این علت روی سخن خود را به سوی چنین افرادی نموده، ابتدا مختصری در مورد تحصیل معارف اسلامی به عرض رسانده و سپس به نکات دیگری در این رابطه خواهیم پرداخت:

می دانیم در زمان رسول اکرم(ص) و ائمۀ گرامی (ع) این گونه نبوده است که اشخاص، تمام اشتغالات و مهارت های خود را کنار گذاشته و تنها به فراگیری علوم دینی بپردازند، بلکه حتی در میان یاران مخصوص امامان و راویان معتبر حدیث، افرادی را با شغل های مختلف مشاهده می نماییم.[1] این افراد هم زمان با فعالیت در امور روزمره، به پژوهش در امور دینی نیز می پرداختند.

با چنین تحلیلی، تمام افراد با ایمان باید به دنبال کسب معارف اسلامی باشند و این مسئله به افرادی که به صورت تمام وقت در حوزه های علمیه تحصیل می نمایند منحصر نخواهد بود. بنابر این هر چند اکنون به دلیل تخصصی شدن علوم و گسترش دامنۀ آنها، لازم است همانند دانشگاه هایی که در زمینۀ دانش های گوناگون به پژوهش و تحقیق می پردازند، حوزه هایی نیز به فعالیت پرداخته، تا با جذب افراد علاقه مند و متدین، آنان را در روش های استفاده از منابع دینی به تخصص لازم برسانند، اما تشکیل چنین حوزه هایی نمی تواند موجب آن گردد تا دیگران لزومی به فراگیری معارف اسلامی در خود احساس ننمایند، بلکه واجب و لازم است که هر انسان متدینی با در نظر داشتن استعداد و ظرفیت خود در این مسیر قدم بردارد، چون آیات و روایات بسیاری که تشویق به آموختن دانش دینداری می نماید، شامل همۀ مخاطبان شده و همۀ مؤمنان را به نوعی طلبه بودن دعوت می نماید،[2] همان گونه که در اولین مسئله رسالۀ عملیه حضرت امام (ره) و سایر مراجع نیز خاطر نشان گردیده است: “مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد” و این امر، جز با تحقیق و مطالعه در زمینۀ دانش های دینی امکان پذیر نیست .

در مورد انتقادات به حوزه باید گفت که مطمئناً حوزه، خود را جامع و کامل و دور از هر انتقادی نمی داند، بلکه چه بسا افرادی که در رده های عالی حوزه هستند، به دلیل شناخت بهتر از نقاط قوت و ضعف آن، انتقاداتی بیش از سایرین نسبت به برخی مسائل حوزه داشته باشند، بلکه کلیۀ نظام های ایجاد شده توسط بشر غیر معصوم، بدون نقص و خالی از انتقاد نیست، اما این نکته نیز بدیهی است که تنها منتقد بودن به یک سیستم، نمی تواند دلیلی برای وارد نشدن به آن و شانه خالی کردن از مسئولیت باشد.

این تحلیل را که حوزه؛ مطمئن ترین مکان برای دریافت اندیشه های اسلامی است، صحیح می دانیم چون هم اساس پایه گذاری حوزه ها و هم انگیزۀ بیشتر اشخاصی که وارد حوزه می شوند، تحقیق در مورد اسلام و دین است و طبیعتاً در این محیط، بهتر می توان به آن چه اسلام در صدد بیان آن است دست یافت، اما باید این نکته را نیز در نظر داشته باشیم که اشخاص، بعد از ورود به حوزه نیز باید همان انگیزه های اولیه را حفظ و تقویت نموده و علاوه بر آن چه به طور سیستماتیک می آموزند، از طرفی به پژوهش ها و فعالیت های فوق برنامه پرداخته و از طرفی در تهذیب نفس خود بکوشند که این راز موفقیت افراد برجسته ای از حوزویان است که تبدیل به اسوه ای گردیده و دیگران با مشاهدۀ آنان به ورود در این راه تشویق می گردند.

اما در مورد این که تصمیم برخی مبنی بر انصراف از ورود به حوزه، صحیح بوده یا خیر؟ باید گفت که پاسخ به این سؤال، بستگی به شناخت دقیق اوضاع و احوال پیرامون آن افراد دارد و بر اساس آیات قرآن که هر انسان را در مورد نوع تصمیماتی که می گیرد، بیناتر از دیگران دانسته است[3]، تنها خودشان می توانند با ارزیابی دقیق از شرایط، پاسخ گوی اصلی باشند و اصولاً مبنا و معیاری کلی وجود ندارد که بتوان بر اساس آن در مورد صحت تصمیم افراد در ورود به حوزه و یا انصراف از آن قضاوت نمود، امّا برخی نکات در این زمینه را عرضه می داریم:

1. بر اساس روایات صادره از امامان معصوم(ع)، اشتغال به هر کاری که مورد نیاز مردم است، امری پسندیده و مطلوب است و از امیرالمؤمنین(ع) نقل است که خداوند مؤمنانی که حرفه ای داشته و در آن امین اند را دوست دارد.[4]

2. ورود به حوزه به طور معمول با دو انگیزه انجام می گیرد :

اول: این که فرد با ورود به حوزه، به خودسازی و بالا بردن دانش شخصی خود بپردازد، و دیگر: آن که با کمک آن چه آموخته است، به  آموزش و پرورش سایر انسان ها مشغول شود .

با توضیحاتی که ارائه شد، طلب دانش با انگیزۀ اول باید در تمام مؤمنان وجود داشته باشد، اما آموختن دانش با انگیزۀ دوم تنها تا زمانی لازم است که جامعه به آن نیازمند بوده و با پذیرش این مسئولیت توسط برخی افراد داوطلب، ضرورت آن از سایرین برداشته می شود.

بر این اساس هر چند که بر همگان واجب است دانش های اولیه دینی را فراگیرند و در حد امکانات و معلومات خود به امر به معروف و نهی از منکر نیز بپردازند، امّا لازم نیست تمام آحاد جامعه، متخصّص در شاخه های علوم دینی گردند. به عبارتی دیگر، تا زمانی که مردم نیاز به مبلغ دینی دارند، لازم و واجب است افرادی در این عرصه قدم گذارند. آیة 122 سورۀ توبه نیز بر همین امر تأکید نموده و دستور می دهد که هنگام عزیمت مسلمانان به سوی جبهه های جنگ، عده ای از آنان در مدینه مانده و به تفقه در دین بپردازند تا بعد از بازگشت مجاهدان، آنان را از احکام الاهی آگاه سازند.

3. بیان این مهم نیز ضروری است که افرادی وجود دارند که هم در دانشگاه و هم در حوزه و دست کم در یکی از آن دو موفق هستند، ولی در مقابل، افراد دیگری مشاهده می گردند که به دلیل عدم ثبات در تصمیم گیری و تزلزل اراده، از پیشرفت در هر دو راه بازمانده و تنها اطلاعات ناقصی از این دانش ها را در ذهن خود جمع کرده اند بدون این که بتوانند برای خود و جامعه، مفید باشند .

4. در باره احساس گناه در عدم ورود به حوزه باید گفت که هر چند ورود به حوزه با انگیزه های الاهی امری بسیار مقدس است، اما این گونه نیست که لازم باشد تمام اشخاص به صورت رسمی وارد حوزه شوند و راه رسیدن به سعادت اخروی منحصر در ورود به حوزه باشد و اساساً ظرفیت پذیرش حوزه  هم محدود بوده و نمی تواند پاسخ گوی تمام داوطلبان باشد و توصیه می شود افرادی وارد حوزه شوند که صد در صد مسیر خود را مشخص نموده و در این راه دچار تردید و دودلی  نباشند.



[1]. همانند حسن و یوسف و یعقوب بزاز ، سعید سمان (روغن فروش)، حسن بن محبوب زراد (زره ساز)، زید شحام (پی فروش) و بسیاری از راویان دیگر که به کارهای لازم در آن زمان اشتغال داشتند.

[2].  به عنوان نمونه  آیه 9 سوره زمر پرسشی را طرح می نماید که آیا دانایان و نادانان برابرند؟ و هم چنین ر.ک: باب فضیلت دانش که  از اولین باب های کتاب اصول کافی است.

[3]. قیامت ، 14؛ اسراء، 14.

[4]. کلینی ،محمد بن یعقوب، کافی، ج 5 ، ص 113، دار الکتب الاسلامیه ، تهران ، 1365 هـ ش.