searchicon

کپی شد

انسان شناسی فارابی

فارابی معتقد است که بشر برای بقا و دست یابی به کمالات انسانی خویش نیازهایی دارد که به تنهایی از عهدۀ تدارک آنها برنمی آید؛ در واقع تأمین نیازهای انسان در گرو تشکیل جامعه ای است که هریک از اعضای آن عهده دار برطرف کردن بخشی از این نیازها شود. از این رو آدمی بر حسب فطرت خود به اجتماع گرایش دارد و می خواهد در مجاورت هم نوعان خویش زندگی کند. در حقیقت نیاز متقابل انسان ها به یک دیگر عامل بر پایی جوامع بوده است، تا مردم به دور هم گردآیند و به یاری هم به کمال و سعادت نزدیک شوند.[1]

فارابی بین مفاهیمی؛ چون عقل، وحی، سیاست و شریعت جدایی قائل نیست، بلکه بیشترین تلاش‌ها را در جهت هماهنگی آنها انجام داده است. اساساً فرض اصلی فارابی پیوند دادن سیاست با حکمت بوده؛ زیرا فارابی غایت انسان ها را سعادت، و تحقق سعادت را در پرتو سیاست حکیمانه دانسته است که در این صورت نسبت سیاست با حکمت ضروری می‌شود. از نگاه فارابی راه رسیدن انسان به سعادت حقیقی عدالت است و عدالت محور حرکت انسان در مسیر کمال و دست یابی به سعادت است.[2]



[1] . نوروزی، فرشاد، بررسی و مطالعه شخصیت و اندیشه های سیاسی-اجتماعی فارابی و آیت الله خمینی، سایت رسمی انجمن احیاگران فلسفه نو.

[2] . همان.