searchicon

کپی شد

امّ أبیها و بتول بودن فاطمه(س)

یکی از کنیه های فاطمه (س) “أم أبیها” و از لقب های آن حضرت “بتول” است.

” أم أبیها “به معنای “مادر پدرش” لقبی است که رسول اکرم (ص) به دختر خود دادند. چه این که پیامبر (ص) در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را به سختی گذراند و تا قبل از ازدواج با حضرت خدیجه و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود. در این موارد دختر عزیزش فاطمه، با این که کودکی بیش نبود چون پروانه به گرد شمع وجود پدر می گشت و هیچ گاه از او جدا نمی شد و در رفع اندوه او آن چه می توانست می کوشید و از پدر دلجویی می کرد. چون رسول خدا(ص) دلسوزی وی را می دید اشک می ریخت و می فرمود: او مادر پدرش است.

این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده و در معنای آن وجوهی بیان نموده اند. در میان معانی آن علاوه بر آن چه بیان شد، شاید بهترین وجه این باشد که: «امّ» در لغت به معنای مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را امّ ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود.

بتول از ریشه “بتل” به معناى قطع است و دارای معانی متعددی است :

1. بتول به زنی گفته می شود که نسبت به مردان هیچ گونه میل و شهوتی نداشته باشد.[1]

2. بتول به زنی گفته می شود که با زنان دیگر تفاوت های اساسی داشته باشند. در بعض از منابع آمده است:” مريم و فاطمه را از آن جهت بتول گفته‏اند كه از جهت فضل و دين و حسب، غير از زنان زمان خود بودند.

3. بتول به کسی گفته می شود که از علائق مادی و دنیوی بر کنار باشد. حضرت مريم و فاطمه را بتول گفته‏اند به دليل اين كه ايشان از دنيا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گرديده‏اند.[2]

4. بتول به زنی گفته می شود که خون حیض نبیند. و علت این که به حضرت زهرا (ع) لقب” بتول” داده شد این است که آن حضرت هیچ گاه حائض نمی شدند.

شيخ صدوق از حضرت على (ع) روايت كرده که از رسول خدا (ص) سؤال شد: اى رسول خدا بتول يعنى چه؟ از شما شنيده‏ايم كه گفته‏اید مريم و فاطمه هر دو بتول هستند. پيامبر فرمود: بتول آن زنى را می گويند كه حيض نمى‏شود؛ زيرا حيض براى دختران انبيا ناپسند است.[3]

هم چنین در روایتی از امام باقر (ع) از پدرانش نقل شده که فرمودند: فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) طاهره نامیده شد؛ زیرا آن حضرت از هر نوع پلیدی پاک است و هیچ وقت خون حیض و نفاس ندیده است.[4]

اما چنین حالتی مخصوص فاطمه (س) نیست، بلکه براساس آیۀ شریفه (آل عمران، 42) و روایاتی از شیعه و سنی و تفاسیری که درشأن نزول آیه وارد شده، حضرت مریم نیز هرگز خون حیض ندیده است[5] و خداوند متعال آن را به عنوان فضیلت برای مریم (س) بیان می کند.

هم چنین بر اساس روایاتی که وارد شده تمام دختران پیامبران نیز این گونه بودند؛ پیامبر (ص) می فرماید: حيض براى دختران انبيا ناپسند است.[6]

اما این که یک ویژگی خلاف متعارف، نمی تواند ارزش باشد.! باید گفت همیشه این طور نیست و در بسیاری از موارد داشتن ویژگی های غیر متعارف و خارق العاده یک ارزش بزرگ به حساب می آید. حضرت عیسی در روزهای نخستین تولد که در گهواره زبان گشود و گفت:” إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا وَ بَرَّا بِوَالِدَتىِ وَ لَمْ يجَْعَلْنىِ جَبَّارًا شَقِيًّا وَ السَّلَامُ عَلىَ‏َّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا”[7] یعنی:” من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است! و مرا- هر جا كه باشم- وجودى پربركت قرار داده و تا زمانى كه زنده‏ام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است! و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است! و سلام (خدا) بر من، در آن روز كه متولّد شدم، و در آن روز كه مى‏ميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد!”

با این که چنین سخن گفتنی بر خلاف روال طبیعی و عادی است، اما از معجزات بزرگ آن حضرت و فضیلت بزرگی برای آن حضرت است و با این کار دامن مادر خود را از اتهام بدخواهان پاک نمود.

بنابر این گرچه ندیدن حیض برای زنانی که در موقعیت حیض دیدن هستند ممکن است یک بیماری بسیار خطرناک باشد و موجب ضررهایی به آنها شود، اما با توجه به قدرت و حکمت خداوند متعال در جلوگیری از ضررهای آنان برای زنانی که خداوند به صورت خاص اراده کرده است تا آنان چنین خونی را نبینند یک امتیاز بزرگ است؛ زیرا زنان در ایامّی مشخص به خاطر عذری (مانند حیض) نمی توانند نماز بخوانند، روزه بگیرند ، وارد مسجد الحرام و مسجد النبی شوند، در مساجد توقف کنند، الفاظ و کلمات قرآن را لمس کنند و… اما حضرت زهرا (س) به علت عنایت و توجه خاصّ خداوند چنین محدودیت هایی ندارند.

 


[1]. فراهيدى، خليل بن احمد ،العین ج 8، ص 124، انتشارات هجرت‏، قم‏، چاپ دوم ، 1410 ق‏. ‏

[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏43، ص 15.

[3]. علل‏الشرائع، ج 1، ص 181، ح 144.

[4]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 43، ص 19، ح 20.

[5]. آلوسى، سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ج ‏2، ص 32، دارالكتب العلميه، بيروت، چاپ اول، 1415 ق‏؛ اندلسى، ابو حيان محمد بن يوسف، البحر المحيط في التفسير، ج ‏3، ص 146، دار الفكر، بيروت، 1420 ق‏؛  فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ج ‏8، ص 218، دار احياء التراث العربى‏، بيروت، 1420 ق‏؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 14، ص 193؛ طباطبائی، محمد حسین، الميزان في تفسیر القرآن، موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج ‏3، ص 295، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ پنجم‏، 1374 ش‏.  و … .

[6]. صدوق، علل‏الشرائع، ج 1، ص 181، ح 144، ناشر داورى‏.

[7]. مریم، 33-30، من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است! و مرا- هر جا كه باشم- وجودى پربركت قرار داده و تا زمانى كه زنده‏ام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است‏ … .