searchicon

کپی شد

امتیازات برهان صدیقین بر سایر براهین خداشناسی

صدرالمتألهین در اسفار امتیازات برهان صدیقین[1] را این گونه بیان می کند:

1. برهان صدیقین محکم ترین برهان بوده و در نهایت متانت و استواری است و عالی ترین درجۀ جزم و یقین را افاده می کند.

2. این برهان شریف ترین راه خداشناسی است؛ زیرا که با تکیه بر حقیقت وجود به واجب متعال راه می یابد و وجود هم خیر محض و منبع سایر خیرات است، در حالی که در سایر براهین خداشناسی مخلوقات واسطۀ در اثبات هستند و آنها آمیخته به عدم و نقص بوده، بلکه در جنب هستی حق، عدم محض می باشند و عدم منشأ شر، و شر محض است.

3. بسیط ترین و ساده ترین برهان است؛ زیرا برای شناخت واجب و صفات و افعال او نیازی به واسطه کردن غیر حق ندارد، چنان که نیازمند به ابطال دور و تسلسل نیست.

4. استفاده از امکان وجودی یا فقر وجودی که مقتضای بساطت و اصالت وجود است؛ برخلاف روش حکمت مشاء که در آن از امکان ذاتی ماهوی استفاده می شود.

5. برهان صدیقین بر خلاف براهین دیگر، به تنهایی برای شناخت ذات حق و توحید ذات و شناخت صفات حق و توحید صفات و شناخت افعال حق و توحید افعال کافی است.

6. این برهان، علاوه بر اثبات اصل وجود حضرت باری، مستلزم اثبات و ارائه توحید حقه حقیقیه و اثبات علم و قدرت و اراده و قیومیت و سایر صفات حسنی و اسمای الاهی است.[2]

لازم به ذکر است که اهمیت برهان صدیقین و شریف بودن آن در اصل مبتنی بر حقیقتی عرفانی است و نه صرفاً ذهنی و مفهومی، همچنان که منظور از صدیقین در این جا کسانی هستند که از طریق خدا بر غیر خدا استدلال می کنند و نه از غیر خدا بر خدا؛ یعنی وجود خدا برای آنان آشکار شده و نیازی به استدلال از طریق غیر ندارند، بلکه خود غیر را نیازمند به اثبات می دانند و این مقامی شامخ در معرفت است که برای هرکسی حاصل نشده است. این حقیقت و تکیه گاه یقینی آن، همین امر مذکور است و بدون چنین عرفانی این استدلال فقط صورتی از آن حقیقت یقینی را بیان می کند، همچنان که بداهت و یقینی بودن مفهوم وجود (وجود صرف) فقط صورتی از اطلاق و یقینی بودن حقیقت وجود؛ یعنی خدا را نشان می دهد، حال آن که تفاوت در این میان به اندازه تفاوت بین استدلال منطقی و دیدن یقینی است و نباید از این نکته غفلت ورزید. بنابراین در این که این نوع بیان صدیقین (ائمه و عرفا) آیا نوعی تنبه و تذکر دادن است، یا حاصل استدلال های فلسفی، جای دقت و تأمل بسیار دارد. به نظر می رسد که فلاسفه صرفاً تقریری فلسفی از این بیان عرفانی انجام داده اند و شاید با حذف مبانی عرفانی، این نوع بیان خالی از محتوای اصلی خود شود.

در این جا به چند نمونه از بیانات ائمه (ع) که مصادیق کامل صدیقین هستند، اشاره می شود. این سخنان نشان می دهد که عرفان و شناخت خدا برای آنان مقدم بر شناخت مخلوقات خدا است و از همین رو بیانی هم که در مورد خدا دارند به گونه ای است که در آن خداوند اصلی آشکار است نه مجهولی که از طریق غیر باید به اثبات برسد. ضمن این که از طریق برهان و فلسفه به این حقیقت نرسیده اند، بلکه از طریق شناساندن خود خدا، او را شناخته اند. تفاوت ظریفی بین این بیان صدیقین (امامان و اولیای خدا)، با بیان فلسفی مشابهی که از برهان صدیقین ارائه شده قابل تشخیص است که برخاسته از روش معرفتی است که برای نیل به حقیقت طی شده است:

1. در روایتی جاثلیق از امام علی (ع) سؤال می‏کند: مرا آگاه کن که خدا را از طریق محمد (ص) شناختی یا محمد (ص) را به واسطه خدای عزّوجلّ؟ امیرالمؤمنین‏ (ع) در جواب می‏فرماید: «من خدا را به واسطه محمّد (ص) نشناخته‏ام، بلکه محمد (ص) را به واسطه خدا شناخته‏ام … همان‏طور که خدا اطاعت خود را به ملائکه الهام کرد، شناختم که پیامبر مصنوعی است که تحت تدبیر خداوند است».[3]

2. امام در جایی دیگر می فرماید: «من قبل از این که اشیا را ببینم، خدا را می‏بینم و سپس اشیاء را می‏بینم».[4]

3. امام حسین (ع) در دعای عرفه عرض می کند: «آیا غیر تو دارای آن چنان ظهوری است که تو فاقد آنی تا آن غیر، تو را آشکار کند؟ ‏کی غائب بوده ای تا محتاج دلیلی باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده ای که از طریق آثار، تو به تو راه یابیم. کور باد چشمی که تو را نمی بیند…».[5]

در جای دیگری عرض می کند: «خود را در هر چیزی بر من شناساندی تا آن که در هر چیزی تو را آشکار دیدم، پس تویی که آشکار کنندۀ هرچیزی هستی».[6]



[1]. بطور طبیعی این امتیازات در تقریر مرحوم ملاصدرا از برهان صدیقین وجود دارد.

 .[2]همان، ص 24 – 26.

.[3] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 3، ص 272.

.[4] موسوی، سید عباس علی، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 291.

.[5] بحارالانوار، ج 64، ص 143.

.[6] همان.