searchicon

کپی شد

امام باقر (علیه السلام) و نوشتن کتاب

با توجه به شرایط و موقعیت زمانی و مکانی که امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) در آن زندگی می کردند عدم تدوین کتاب در آن زمان امری موجه به حساب می آید، اما این احادیث تحت عنوان “اصول اربعمائة” سپس تحت عوان “کتب اربعه” جمع آوری شده است که اخيراً محدث بزرگوار جناب حر عاملي در كتاب وسائل الشيعة در 30 جلد به صورت مبوّب بر اساس عناوين فقهی جمع آوری نموده است ولی قابل توجه است که احادیث این كتاب ها به این دو امام بزرگوار اختصاص ندارد بلکه شامل احادیث همۀ امامان نیز می شود اگر چه این دو امام سهم بیشتری از بقیۀ امامان در این کتاب ها دارند.

اما این که چرا از بعضی از امامان کتاب مانده است و از بعضی کتابی به دست ما نرسیده است، باید تفاوت موقعیت زمانی این امامان بزرگوار و نیز تفاوت دیدگاه­های سایر مذاهب اسلامی؛ غیر از شیعیان؛ نسبت به ایشان را دانست و سپس به دلیل نگارش نهج البلاغه برای امام علی(علیه السلام) و عدم نگارش کتب مشابهی برای سایر امامان پی­برد. بر این اساس، به نکات ذیل دقت شود:

1 – تنها امامی که توانست مدت هرچند کوتاهی، به عنوان خلیفه و حاکم مسلمانان در جامعۀ اسلامی حضور یابد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود که به مدت  5 سال، زمام امور مسلمین در دستان مبارک ایشان بود.[1] طبیعتاً، زمانی که حاکمیت در اختیار این امام بزرگوار بود، هم ایشان آزادی عمل بیشتری در بیان خطبه‌­های طولانی و رهنمودهای لازم به مردم را داشتند و هم راویان و کاتبان، با آسودگی خاطر می­توانستند بیانات ایشان را ثبت و ضبط نموده و در اختیار دیگران قرار دهند. از طرفی دیگر، سایر فرقه­های اسلامی؛ هر چند ایشان را همانند شیعیان، خلیفۀ بلافصل پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمی‌دانستند؛ اما به هر حال، آن حضرت را یکی از خلفای راشدین به شمار ­آورده و سخنان ایشان را نیز در کتب خود ذکر می­نمودند.[2]

2 – بیشترین تلاش امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) برای تبیین اصول دینی در زمان ضعف حکومت اموی و انتقال قدرت به عباسیان انجام پذیرفت. با وجود این که در این دورۀ زمانی، موقعیت مناسبی برای این دو امام بزرگوار پدید آمده بود تا به نشر معارف و تربیت هزاران شاگرد مبرز بپردازند، و هرچند بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز از محضر ایشان بهره­مند شدند، اما به هر حال، موقعیتی همانند جایگاه امام علی(علیه السلام) برایشان به وجود نیامده بود و آنها می­‌بایست در رفتار و گفتار خود به شیوه­ای محتاطانه عمل نمایند، تا هم جان خود و شیعیان آنها به خطر نیفتد و هم موجب سوء استفادۀ یکی از طرفین درگیر نشود! بر این اساس، کمتر به ایراد خطبه­‌های طولانی؛ همانند خطبه­‌های امام علی(علیه السلام)؛ پرداخته و در بیشتر موارد، به پرسش­های مردم پاسخ می­فرمودند. جالب است بدانیم که امام باقر (علیه السلام) در موارد بسیاری، روایات خود را حتی با واسطه قراردادن راویانی همانند جابر، مستند به فرمودۀ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) یا امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌نمودند، تا دیگر فرقه‌­های اسلامی نیز، به آسانی آنها را بپذیرند.[3]

3 – لازم به ذکر است که بیانات این بزرگواران، چه امام علی(علیه السلام) و چه این دو امام بزرگوار و چه دیگر امامان، در زمان حیاتشان، به صورت مجموعه­ای متمرکز، در  یک کتاب مشخص، تدوین و تألیف نشده بود، بلکه هر راوی و هر مؤلف، قسمتی از این سخنان را منعکس می­نمود. برخی از راویان، تنها روایت­های خود را در کتابی به نام “اصل” گردآوری نموده و آنها را در اختیار دیگران قرار می­دادند که تحت عنوان “اصول اربعمائة” جمع آوری شده است که علامۀ مجلسی(ره)، اسامی برخی از این اصول را در ابتدای کتاب بحارالانوار ذکر نموده است و بیشتر روایات مندرج در این اصول، از امام پنجم و ششم(علیهما السلام) بوده و دلیل آن نیز آزادی نسبی این دو امام بزرگوار می­‌باشد.

4 – تا زمانی که امامان معصوم(علیهم السلام) حضور داشتند، به کتاب های جامع و گسترده­ای که شامل تمام روایات و از همۀ راویان باشد، نیاز چندانی احساس نمی­شد و تنها زمانی این نیاز جلوه­گر شد که با فرا رسیدن عصر غیبت، دسترسی مستقیم به امام معصوم تقریباً غیر ممکن شد و در پی آن بود که دانشمندان شیعه در صدد جمع­آوری این سخنان برآمدند. بر این اساس، مشاهده می­‌نماییم که بیشتر چنین مجموعه­‌هایی در قرن­های سوم تا پنجم تألیف شده که کتاب هایی همانند کتب اربعه و تحف العقول و … و نیز نهج البلاغه را می­توان در همین راستا ارزیابی نمود که بیشتر آنان حاوی سخنان تمام معصومان بوده و برخی از آنها همانند نهج البلاغه و غرر الحکم، اختصاص به بیانات یک امام داشتند.

5- آن چه که امروزه فقهاء و محققین در علوم اسلامی به آن نیاز دارند تبویب و موضوع بندی احادیث و بیانات معصومان (علیهم السلام) است نه قرار دادن فرمایش هر معصومی در مجموعه ای خاص به نام کتاب هر چند که این نیز خالی از لطف نیست ولی با توجه به این که فرمایشات همۀ معصومان (علیهم السلام) از حیث اعتبار در یک رتبۀ عالی قرار دارند و فرقی از این جهت وجود ندارد، از طرف دیگر نیز غالباً (اگر نگوییم همیشه)  علماء ما برای رفع ابهامات و مشکلات فقهی و کلامی و …  در ابواب و موضوعات مشخصی از روایات و احادیث بهره می گیرند؛ از این رو آن چه که امروز در دسترس ماست ضروری تر به نظر می رسد.

6– خلفای عباسی که در این قرون، قدرت را کاملاً قبضه نموده بودند؛ همانند سایر اهل سنت؛ به امیر المؤمنین(علیه السلام) حساسیت چندانی نداشتند، بلکه در ظاهر برای ایشان احترام خاصی را نیز قائل بودند. به همین دلیل، تلاش سید رضی(ره) در ارتباط با جمع­آوری و تدوین سخنان ایشان در کتابی به نام “نهج البلاغه”؛ آن هم در مرکز خلافت عباسی یعنی بغداد؛ با مخالفتی روبرو نشد؛ زیرا بسیاری از این کلمات شیوا؛ از قبل؛ در کتب اهل سنت نیز وجود داشت،[4] اما تدوین کتاب هایی که سخنان هر یک از امامان دیگر؛ به خصوص امام پنجم و ششم که بیشترین روایات از آنها نقل شده است؛ به صورت مستقل و جداگانه، ممکن بود حساسیت خلفای عباسی را برانگیزاند، به ویژه این که؛ به عنوان نمونه؛ امام ششم(علیه السلام)، از بدو تأسیس خلافت عباسی، مخالفت هایی را ابراز نموده[5] و سایر امامان بعدی نیز به نحوی با آنان درگیر بودند و انتشار مجموعه­‌های مدوّنی از هر امام؛ غیر از امام اول (علیه السلام) و حتی امامانی که قبل از دورۀ عباسیان می­‌زیستند؛ می‌­توانست تأییدکنندۀ نظریۀ منحصر بودن خلافت در آل علی(علیه السلام) باشد که چنین امری به مذاق عباسیان خوش نمی­‌آمد. به همین دلیل، دانشمندان شیعه ترجیح دادند که روایات مأثور از این امامان را به همراه روایات نبوی و علوی در کتاب هایی همانند کافی و تهذیب و فقیه و … درج نموده تا از ایجاد حساسیت جلوگیری شود.

7– چنین روشی در مجموعه­‌هایی؛ مانند بحار الانوار و وسائل الشیعه و …، که در قرون بعد گردآوری شد؛ نیز دنبال شد و هر چند، درصد بسیاری از روایات موجود در این مجامع روایی مرتبط با امام پنجم و ششم بود، اما به هر دلیل، نیازی در جداسازی آنها از سایر روایات مشاهده نمی­شد، تا این که در سال های اخیر، تلاش هایی برای استخراج جداگانه احادیث هر معصوم(علیه السلام) و قرار دادن آن در کتابی مستقل انجام شده است.[6]

 


[1]. البته امام مجتبی (ع) نیز در مدت چند ماه  پیش از انعقاد صلح، حکومت داشتند، هر چند که این حکومت به دلیل سستی اصحاب آن حضرت، ضعیف بود.

[2]. البته حساب نواصب و خوارج که درصد بسیار محدودی از جامعه به ظاهر اسلامی را تشکیل داده و با ایشان دشمن بودند جدا است.

[3]. رجال کشی، ص 41، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هـ ش.

[4]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 204، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 هـ ق.

[5]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 47، ص 162، باب 6، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 هـ ق.

[6]. عطاردی، عزیز الله، مسند امام باقر(ع)، مسند امام صادق(ع).