searchicon

کپی شد

اقسام عشق

عشق بر سه قسم است:

1. عشق حقیقی: در فرهنگ اسلامی عشق حقیقی همان پرستش الاهی است و به تعبیر امیرمؤمنان علی (ع): “خوشا به حال كسی كه عاشق عبادت شود و آن را قلباً دوست بدارد و با تن خود انجام دهد”.[1]

علامه طباطبایی در تعریف عشق آورده اند: “عشق یعنی قرار گرفتن موجودی كمال جو (انسان) در جاذبۀ كمال مطلق (خداوند متعال) یعنی پروردگاری جمیل و بی نیاز، … و معشوقی كه همه رو به سوی او دارند و او را می طلبند.”[2] بنابر این عشق حقیقی، عشق به زیبایی یا «خیر مطلق» است كه عالی ترین مرتبه عشق است. عشقی است كه در جان آدمی نهفته و مبدأ و غایت آن، خداوند است، از عشق حقیقی با تعابیری چون “عشق اكبر” و “محبت اول یا سوم” نیز یاد می شود.[3]

2. عشق مجازی: عارفان و فیلسوفان در برابر عشق حقیقی، دو نوع دیگر برای عشق تعریف کرده اند که عبارت اند از: عشق مجازی و عشق کاذب.

عشق مجازی عبارت است از: عشق به مظاهر و آفریده های ذات پروردگار همچون عشق به انسان و كمالات او، به عنوان مجموعه ای از لطایف عالم هستی و آینه ای از صفات حق که از این عشق به عنوان “عشق اصغر” نیز یاد می شود. با این وجود، توقف و ماندگاری در این عشق، اگر چه بهتر از نداشتن عشق است، ولی نتایج عشق حقیقی و راستین را ندارد.[4] عشق مجازی پاك و عفیف همچون نردبان و پل و یا مسیر ورودی به عالم عشق حقیقی است.

عشق كاذب ( دروغین) عشقی است که دارای منشأ جنسی و شهوانی است، در این عشق، عاشق محو صورت ظاهری معشوق و رنگ و روی او است. این نوع عشق (كه به جفا، نام عشق بر آن نهاده اند) موجب تسلط نفس اماره و تقویت آن و حكومت شهوت بر قوۀ عاقله و در نتیجه، تباهی و هلاكت انسان است. عشق دروغین جز طغیان شهوت نیست، عشقی است كه از مبادی جنسی و حیوانی سرچشمه می گیرد.[5]

استاد مطهری در باره چنین عشقی می گوید: “جوانی كه از دیدن روئی زیبا و موئی مجعّد به خود می‎لرزد و از لمس دستی ظریف به خود می‎پیچد، باید بداند، جز جریان مادی و حیوانی در كار نیست. این گونه عشق‎ها به سرعت می‎‎آید و به سرعت می‎رود، قابل اعتماد و توصیه نیست، خطرناك است و فضیلت كش و تنها با كمك عفاف و تسلیم نشدن در برابر آن است كه آدمی سود می‎برد .”[6]

از این رو انسان باید از این نوع عشق ها و محبت های كاذب و دروغین كه منشأ حیوانی دارند پرهیز نماید؛ زیرا این عشق ها نهایتاً به خشونت، جنایت، گرفتاری و وبال و جدایی و حسرت می انجامد. و راه نجات از عشق کاذب همانا تقویت عشق حقیقی در انسان می باشد که اگر چنین عشقی در انسان حاصل شود خودبخود عشق های کاذب رخت برمی بندند و انسان می فهمد که غیر خدا ارزش عشق ورزیدن را ندارد و به جای خال و خط و ابرو باید به سراغ زیبای حقیقی یعنی آن که اینها را خلق کرده است، رفت.

انسان برای دست یابی به عشق حقیقی باید زمینه های لازم را در خود فراهم نماید که اگر این زمینه ها ایجاد نشود، بدیهی است که انسان گرایشی نیز به خدا نخواهد داشت.

ناریان مر ناریان را جاذبند               نوریان مر نوریان را طالبند

کبوتر با کبوتر باز با باز                    کند همجنس با همجنس پرواز

اما عشق از نظر عرفان و فلسفه نیز به اقسامی تقسیم می شود

عارفان و فیلسوفان عشق را به اقسام مختلفی تقسیم کرده اند.

اما در مجموع و در یک تقسیم بندی کلی عشق را به دو قسم تقسیم کرده اند:

الف. عشق حقیقی: عشق حقیقی، که همان عشق به خدا و صفات و افعال او است. عشق ناب و حقیقی به خدا هنگامی عشق به آن اطلاق می شود که به طمع بهشت و یا ترس از دوزخ نباشد، بلکه عشق به صرف تصور جمال و کمال در حضرت خداوندی باشد. کمال عشق به خدا این است که تمام دل به او تعلق گیرد و جان از تمایل به تمام آن چه جز خدا است پاک شود.

ب. عشق مجازی: عشق مجازی دامنه وسیعی دارد که می توان گفت: عشق مجازی منحصراً عشق انسان به انسان نیست، بلکه عشق ورزیدن به هر گونه معشوق غیر از ذات احدیت مجاز نام دارد. بنابراین، عشق مجازی تنوعی به انواع معشوق دارد. نظیر عشق انسان به مناظر طبیعی، عشق به زن و فرزند، به مال و سرمایه، زیبایی و جمال، شهرت و محبوبیت و… . پس عشق مجازی از انواع عشق انسانی است؛ یعنی عاشق همیشه انسان است، ولی معشوق در همه موارد لزوماً انسان نیست.

در این جا به اختصار برخی از اقسام عشق های مجازی را بیان می کنیم:

1. عشق عقلی (عقلانی): عشق عقلی در اصطلاح فلاسفه، عشقی است که مبدأ آن توجه به ذات حق تعالی و مخصوص مقربان درگاه او است. عشق عقلی از سیر عقل کل در جوار نفس ناطقه در عالم ملکوت پدید می آید، از لوایح مشاهده جبروت.

عشق عقلی، به کمال و حسن معنوی تعلق می گیرد (به اولیای حق و فضایل ایشان که متصل به عالم جبروت و فوق آن هستند). منشأ آن محبت به کمال مطلق و زیبایی صرف و تجلیات آن است که محل آن قلب و دل است، مربوط به اولیای حق و اهل معرفت و بی زوال است.[7]

2. عشق روحانی: به مطلق زیبایی (اعم از صوری و ظاهری مربوط به دیدنی یا شنیدنی ها و … تعلق می گیرد و منشأ آن محبت به کمال و زیبایی است که توأم با لذت عقلانی است. در این جا عاشق، معشوق را به جهت زیبایی و کمال او خواستار است، نه به جهت نفع خود. این نوع عشق نیز مربوط به خواص و افراد ویژه است.

3. عشق طبیعی نفسانی: این عشق به زیبایی صورت و ظاهری محبوب (با قطع نظر از جهت شهوانی) و به جهت اعتدال و حسن تألیف و ترکیب زیبای آن تعلق می گیرد.

شیخ الرئیس می گوید: این عشق منحصر به انسان است و در حیوان یافت نمی شود، وی می گوید: میل نفس به زیبایی های ظاهری از جمله صورت نیکو، از دو جهت متفاوت قابل حصول است. یک: به نحو حیوانی. دو: به نحو عقلانی. شیخ الرئیس در عشق طبیعی عقلانی (نفسانی) می گوید: عاشق معشوق را به جهت صورت نیکو تنها به اعتبار عقلی به جهت موزون بودن و اعتدال نظام آن دوست می دارد و این نحو عشق که خالی از شائبه حیوانیت است، وسیله ای برای رفعت و ترقی و زیادی درجه شمرده می شود.[8] منشأ این نوع عشق فطرت زیبایی دوستی انسان است و مربوط به قوه درک زیبایی نفس انسان و عاطفه است. در این نوع عشق زیبایی ظاهری معشوق مطلوب عاشق است.

نراقی در معراج السعادة می گوید: عشق و محبت حاصل نشود، مگر به سببی از اسباب و نظر به این که از برای آن [عشق و محبت] سبب های بسیار و مختلف است، پس عشق و محبت نیز به اقسام مختلف تقسم می شود: از نظر وی یکی از اقسام محبت، محبت به صورت های جملیه است. وی می گوید: تصور نشود که دوستی صورت های جمیله فقط برای لذات جنسی قابل تصور است، بلکه ادراک نفس جمال و زیبایی به جهت ذات آن و بدون در نظر گرفتن مسائلی دیگر لذتی است روحانی که به خودی خود محبوب است. و از این جهت است که انسان محبت به سبزه و آب روان دارد، نه به جهت این که سبزه را بخورد و آب را بیاشامد، یا به غیر از مجرد دیدن و تماشا حظ و بهره ای دیگر ببرد. وی می گوید: پیامبر (ص) هنگام دیدن آب و سبزه شکفتگی و نشاط به آن حضرت دست می داد. و هر طبع مستقیم و قلب سلیم از تماشای گل و غنچه و لاله و شکوفه و … لذت می برد و آنها را دوست دارد، بلکه بسا غم های خود را به آن تسلی می دهد.[9]

4. عشق طبیعی حیوانی: عشق حیوانی (وضیع) در مقابل عشق عفیف است که غرض عمده آن اطفای شهوت حیوانی است.[10] شیخ الرئیس درباره این نوع عشق می گوید: در این عشق که صورت نیکو را به جهت لذت حیوانی [جنسی] دوست داشته باشند، این عشق مضر به نفس ناطقه است؛ چرا که اقتضای نفس ناطقه پرداختن به کلیات است و شأن کلیات نیز ابدیت و فراگیری است. لذا چنین عشقی مستحق لوم و ملامت است.[11]

استاد مطهری نیز در مورد چنین عشقی می گوید: این گونه عشق ها به سرعت می آید و به سرعت می رود قابل اعتماد و توصیه نیست. فضیلت کش است. تنها با کمک عفاف، تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی سود می برد[12]؛ یعنی در زمینۀ فراق و دست نارسی از یک طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر، سوز و گدازها، فشارها و سختی هایی که بر روح عاشق وارد می شود. آثار نیک و سودمندی به بار می آورد.

در همین زمینه است که عرفا می گویند: عشق مجازی تبدیل به عشق حقیقی؛ یعنی عشق به ذات احدیت می گردد.[13]

عشق حیوانی، به انواع متلذات و اسباب لذت نظیر مأکولات و منکوحات تعلق می گیرد. منشأ آن غرایز و میل های حیوانی است و مربوط به نفس اماره انسان است. در این عشق، عاشق معشوق را به جهت لذت و نفع خود می خواهد. در این که آیا این نوع از عشق حکمش چیست؟ فلاسفه در این مسئله اختلاف دارند که آیا این نوع عشق خوب و ممدوح است، یا زشت و ناپسند چنان که بعضی آن را مذمت کرده و بعضی خوب دانسته اند. ملا صدرا می گوید: این نوع عشق که نتیجه آن لذت بردن از زیبا رویان است و محبت مفرط نسبت به آنان است، در اکثر امم موجود است و از اوضاع الاهی است که تابع مصالح و حکم خاصی است و از این جهت نیکو و ممدوح است. این عشق ها اکثر منشأ صنایع ظریفه است. وی می گوید: عشق به زیبا رویان منشأ نکاح و زواج و بالاخره بقای نوع است.

بنابراین، عشق طبیعی حیوانی که پایین ترین درجه عشق است و غرض عمده آن اطفای شهوت حیوانی است، اگر چه از سوی برخی از عارفان و فیلسوفان ملامت شده است، اما اگر همراه با عفاف و تقوا باشد، انسان می تواند از آن سود ببرد و اگر از حد شرعی تجاوز نکند می تواند سودمند باشد؛ چرا که به گفته ملا صدرا، منشأ نکاح و بقای نوع بشر و تولید نسل می شود.

ملاصدرا، از جمله فیلسوفان و عارفانی است که عشق را به سه قسم تقسیم کرده و می گوید: عشق یا حقیقی است و یا مجازی، عشق حقیقی محبت الله و صفات و افعال او است و عشق مجازی هم یا نفسانی است و یا حیوانی.

وی معتقد است، تمام موجودات عالم به عشق حقیقی عاشق حق اند و مشتاق لقای اویند و خداوند متعال در جبلت تمام موجودات عالم عشق خاصی را مرکوز کرده است.[14]


[1] «طوبي لمن عشق العبادة و احبها بقلبه و باشرها بجسده»، اصول كافي، ج2،ص 38.

[2] طباطبايي، علامه محمد حسين، الميزان، ص 411.

[3] ر.ك: پرسشها و پاسخهاي دانشجويي، عرفان و تصوف، ج 12، صص231 و 232

[4] ر.ك: پرسشها و پاسخهاي دانشجويي، عرفان و تصوف، ج 12، صص231 و 232، با كمي تغييرات.

[5] همان منبع با تغييرات.

[6] مرتضي مطهري، جاذبه و دافعة علي ـ عليه السّلام ـ ، قم، انتشارات صدرا، ص56

[7] رحمییان، سعید، حب و مقام محبت در حکمت و عرفان نظری، ص 152.

[8] ابن سینا، رساله عشق، نقل از حب و مقام محبت در حکمت و عرفان نظری، ص 139 و 140.

[9] نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 529.

[10] سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم عقلی، ص 139 و 140.

[11] ابن سینا، رساله عشق، نقل از حب و مقام محبت در حکمت و عرفان نظری، ص140 و 141.

[12] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 16، ص 251.

[13] همان.

[14] سجادی، سید جعفر، مصطلحات فلسفی صدر الدین شیرازی، ص 153 – 155.