searchicon

کپی شد

اعتبار قرآن و دعاها و احادیث

برای پی بردن به وجود کتاب های دینی و علمی، لازم نیست تا اصل نسخۀ دست نویس مؤلف یا کسانی (شاگردانی) که در همان دوره زندگی می کرده اند وجود داشته باشد، بلکه با استفاده از قرائن فراوان می توان به انتساب کتاب به مؤلف آن یقین پیدا کرد. نسخه های اصلی بسیاری از کتاب های علمی مربوط به یونان قدیم یا مصر باستان یا ایران قدیم، امروزه موجود نیست، ولی آثار علمی و قابل اعتماد فراوانی از آن دوران به دست ما رسیده است. در میان کتاب های جهان، کتاب های مقدس و الاهی به دلیل اهمیتی که برای مردم داشته اند بهتر و بیشتر نگه داری و صیانت شده است، اما باید توجه داشت که اطمینان به وجود یک کتاب تاریخی و کهن، تنها از راه وجود نسخه های اصل و قدیمی آن نیست. همچنین یقین ما به وجود قرآن کریم، به علت وجود برخی از دست نوشته های منسوب به حضرت علی (ع) نیست، تا اگر چنین انتسابی ثابت نشود و یا مشکوک باشد، در وجود قرآن شک کنیم. اگر چه در صورت اثبات چنین چیزی، تأییدی دیگر، بر وجود قرآن خواهد بود. این کتاب آسمانی در طول قرون و بعد از نزولش، در سینه های حافظان و بر زبان قاریان کلام وحی جاری بود. از روی قرآنی که کاتبان وحی در زمان پیامبر نوشته بودند، قرآن های فراوانی نوشته شد و در تمام سرزمین های اسلامی آن روزگار پخش شد.[1] مردم با تمام وجود قرآن را حفظ کردند. آیه آیۀ قرآن را بدون کم و کاست نگه داری کرده و صیانت کردند. مسلمانان حتی در مقابل یک حرف از حروف قرآن از خود حساسیت نشان می دادند. در تاريخ آمده است كه ابوذر غفارى صحابى بزرگ پيامبر كه راست گويى او را پيامبر خدا تضمين كرده بود، در مجلس عثمان و ياران او آيۀ “يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم‏”[2] را خواند و بر ثروت اندوزى خليفه و اطرافيان او به شدت اعتراض كرد. كعب الاحبار يهودى تازه مسلمان شده در آن مجلس حضور داشت و به ابوذر پاسخ داد كه اين آيه مربوط به احبار و رهبان است و مسلمانان را شامل نمى‏شود. او “واو” را از “و الذين”[3] حذف مى‏كرد گويا كه اين جمله صفتى براى احبار و رهبان است؛ یعنی این تنها کافران و رهبان هستند که با جمع آوری طلا و نقره و عدم انفاق آن در راه خدا، عذاب الاهی آنان را فرا می گیرد. ابوذر خشمناك شد و به خاطر اين تصرف در آيه به او حمله كرد و اعلام داشت كه آيه “و الذين” است نه “الذين”.[4]

امروز این کتاب آن قدر اتقان و قطعیت دارد که تمامی دانشمندان اسلامی بر عدم تحریف آن اتفاق نظر دارند.[5]

دعاها و احادیث

آنچه که مسلم است این است که قرآن در صدر اسلام از نظر جمع آوری و صیانت بیشتر از احادیث پیامبر (ص) مورد توجه مسلمانان بود. در طول تاریخ انسان های زیادی دست به تحریف احادیث زدند،[6] ولی چنین چیزی برای آیات قرآن ثبت نشده است، ولی این به این معنا نیست که احادیثی که امروز به دست ما رسیده است، غیر واقعی باشد. مسلمانان و بالاخص اصحاب امامان معصوم (ع) زحمت های فراوانی برای جدا کردن روایات صحیح از ناصحیح کشیده اند.

در طول تاریخ حدیث، چندین بار احادیث توسط امامان معصوم (ع) و اصحاب صاحب بصیرت آنان پالایش و پیرایش شده است و تراث تقریباً پاک و صحیحی که امروز به دست ما رسیده، به برکت آن تلاش ها است.[7]

دعاها نیز چون کلام معصوم هستند مانند دیگر روایات مورد توجه بوده اند. دعاهای صحیفۀ سجادیه و برخی دیگر از دعاها، از این قبیل و با اتقان بالای در انتساب آنان به ائمه (ع) به دست ما رسیده است. بله! گاهی برای اثبات صدور دعاها از معصوم (ع)، به مضامین بلند و عالیۀ دعاها اکتفا می شود و کمتر به اسناد و چگونگی رسیدن آن دعا به ما پرداخته می شود، ولی باز هم این به معنای بی اعتبار بودن این گونه دعاها نیست. اما انکار هم نمی کنیم که بخشی از ادعیه ای که در برخی از کتاب ها آمده است از هر دو عنصر مطلوبیت دعاها (یعنی سند صحیح یا مضامین غیر قابل انکار) خالی است.

نمایه مربوط:

مصحف امام علی (ع)، سؤال 4687 (سایت اسلام کوئست: 4954).


[1] نک: سؤال 453 (سایت اسلام کوئست: 486)، تحریف ناپذیری قرآن.

[2] توبه، 34.

[3] در “وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ”.

[4] جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، ج ‏4، ص 475، بی تا، بی جا.

[5] سؤال 3888 (سایت اسلام کوئست: 4447)، وجود تحریف در قرآن؛ سؤال 3213 (سایت اسلام کوئست: 3938)، عدم تحرف قرآن.

[6] به طور مثال ،امام صادق (ع) می فرمایند: “فَإِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي” مغیره که خدا او را لعنت کند، احادیث جعلی را به پدرم نسبت داد. مجلسی، بحارالأنوار ج 2، ص 249، باب 29- علل اختلاف الأخبار و كيفية.

[7] نک: سؤال 1937 (سایت اسلام کوئست: 2185).