searchicon

کپی شد

اعتبار تدوین و جمع آوری قرآن

قبل از پرداختن به چگونگی اعتبار مطالب جمع آوری شده قاریان به اسم قرآن، نظریات مطرح شده در کتاب های علوم قرآنی را مورد بررسی قرار می دهیم.

1. زید بن ثابت که مسئول جمع آوری قرآن شد می گوید: ابوبكر به من گفت: تو در دوران رسول خدا نوشتن وحى را به عهده داشتى. اينك جمع آورى قرآن را به عهده بگير، من هم قبول کردم و قرآن را از لوح ها و كاغذها و تخته پاره ها و از سينه هاى مردم جمع آورى كردم تا اين كه دو آيه آخر سوره توبه را تنها در نزد ابى خزيمه انصارى پيدا نمودم و آن اين بود: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ ….”.[1]

2. خارجه فرزند زيد بن ثابت نقل مى‏كرد: از پدرم شنيدم كه مى‏گفت: وقتى كه مصحف را استنساخ مى‏كرديم آيه اى از سورۀ احزاب را كه از خود رسول خدا شنيده بودم گم كرديم، پس از پى جويى در نزد خزيمة بن ثابت انصارى پيدا نموديم، و به سورۀ احزاب ملحق كرديم كه بدين گونه بود: “مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ …”.[2]

3. يحيى بن عبد الرحمان بن خطاب نقل مى‏كند: عمر بن خطاب تصميم گرفت قرآن را جمع آورى كند، در ميان مردم به پا خاست و گفت: هر كس چيزى از قرآن را از رسول خدا فرا گرفته است، بياورد و مردم آياتى را كه در صحيفه ها و لوحه ها نوشته بودند آوردند، ولى عمر از كسى آيه اى را نمى‏پذيرفت، مگر آن چه را كه دو نفر به قرآن بودنش شهادت دهند. بعد از عمر عثمان هم به مردم گفت: در پيش هر كس آيه و يا آياتى از كتاب خدا وجود دارد، بياورد، ولى او هم هيچ سخنى را قبول نمى‏كرد، مگر با شهادت دو نفر كه قرآن بودن آن را امضا و تصديق كنند. در آن هنگام خزيمة بن ثابت آمد و گفت: من با چشم خود ديدم كه شما دو آيه از قرآن را كنار گذاشتيد و آنها را ننوشتيد. گفتند: آن دو آيه كدام است؟ گفت: من خودم از رسول خدا (ص) اين دو آيه را فرا گرفته ام، آن‏گاه دو آيه آخر سوره توبه را خواند: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ …”. عثمان اين دو آيه را كه از خزيمه شنيد گفت: من شهادت مى‏دهم كه اين دو آيه از طرف خدا نازل شده است، شما چه مصلحت مى‏دانيد و اين آيه را در كجاى قرآن قرار دهيم؟ خزيمه گفت: اين دو آيه را به آخرين سوره اى كه بر پيامبر نازل شده است، ملحق كنيد! اين بود كه اين دو آيه را به آخر سوره توبه ملحق ساختند و آن سوره را با همان دو آيه پايان دادند.[3]

4. عبيد بن عمير مى‏گويد: عمر هيچ آيه اى را در مصحف نمى‏نوشت، مگر اين كه دو نفر به قرآن بودن آن شهادت دهند. مردى از انصار اين دو آيه: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ …” را آورد، عمر گفت: در باره آنها از تو شاهد نمى‏خواهم؛ زيرا اخلاق رسول خدا همان طور بوده كه در اين دو آيه آمده است.[4]

5. خزيمة بن ثابت چنين نقل مى‏كند كه من آيه: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ …” را نزد عمر بن خطاب و زيد بن ثابت آوردم. زيد گفت: آيا كسى هست كه براى تو شهادت دهد؟ گفتم: به خدا نمى‏دانم. عمر گفت: من در باره اين آيه براى او شهادت مى‏دهم.[5]

6. زيد بن ثابت مى‏گويد: هنگامى كه مصحف ها را مى‏نوشتم، من يك آيه را كه از رسول خدا (ص) شنيده بودم، در پيش كسى و يا در ياد داشتى پيدا نكردم، سپس آن را در پيش خزيمة بن ثابت يافتم و آن آيه اين بود: “مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا …” و چون رسول خدا (ص) شهادت خزيمه را به جاى شهادت دو نفر مى‏پذيرفت و «ذو الشهادتين» ناميده مى‏شد، من هم شهادت وى را به تنهايى پذيرفتم و با شهادت او، آن آيه را نوشتم.[6]

7. ابن اشته از ليث بن سعيد نقل مى‏كند: اول كسى كه قرآن را جمع آورى كرد، ابوبكر و نويسنده‏اش هم زيد بن ثابت بود. مردم آياتى را كه در نزدشان بود به پيش زيد مى‏آوردند، ولى او نمى پذيرفت، مگر با شهادت دو نفر راست گو و مورد اعتماد و زيد بن ثابت دو آيۀ آخر سورۀ برائت را پيدا نكرد، مگر در نزد خزيمه، اما شاهدى نبود كه گفتار وى را تصديق كند، با اين حال ابوبكر دستور داد كه آن را بنويسند؛ زيرا رسول خدا (ص) شهادت او را به جاى شهادت دو نفر مى‏پذيرفت و همان آيه نوشته شد، عمر نيز آيۀ رجم را آورد و چون شاهدى نداشت، نوشته نشد.[7]

اين بود رواياتى كه در باره كيفيت و چگونگى جمع آورى قرآن در مورد آیات آخر سورۀ توبه نقل شده است.

با دقت در این روایات معلوم می شود که برخی تصریح دارند که این دو آیه را ابو خزیمه آورد، ولى روايات دیگر آورنده آن دو آيه را خزيمة بن ثابت می داند. ابن عبد البر در اين مورد مى‏گويد: خزيمه و ابو خزيمه دو نفر هستند و هر يك شخص جدا گانه اى بوده است و در ميان آنان كوچك ترين نسبت و قوم و خويشى هم وجود نداشته است.[8]

در مورد قرآن بودن این دو آیه، روايت ها سه گروه اند: بنا به برخی، قرآن بودن اين دو آيه به وسيله شهادت تنها يك نفر ثابت شده است، ولى در روايت دیگر شهادت عثمان نيز اضافه شده است و در دیگری شهادت عمر به شهادت نفر اول اضافه شده است.

نکته قابل توجه دیگر این است که مسلمانان در دو مسئله اتفاق نظر و اجماع دارند. يكى اين كه مى‏گويند: قرآن بودن هيچ سخنى ثابت نمى‏شود مگر از راه تواتر و نقل هاى پياپى و يقين آور. دوم اين كه مى گويند: زيادتى به قرآن راه نيافته است، ولى روايات تدوين كه مورد بحث ما است با اين دو مسئلۀ اجماعى، تضاد و منافات دارد.

به عبارت دیگر؛ تمام مسلمانان براى اثبات قرآن بودن كلامى و سخنی، راهى به جز تواتر و نقل هاى فراوان و يقين آور نمى دانند، ولى روايات تدوين قرآن که نقل شد، دلالت مى‏كنند بر اين كه در موقع جمع آورى قرآن تنها مدرك و مرجعى كه براى اثبات قرآن بودن سخنی، در اختيار بود و به وسيله آن، آيات قرآن از غير آيات تشخيص داده مى‏شد، عبارت بود از شهادت دو نفر مسلمان و گاهى يك نفر كه شهادت وى مطابق شهادت دو نفر باشد. لازمۀ اين سخن اين است كه قرآن با خبر واحد نوشته شده است، نه از طريق تواتر! آيا واقعا يك نفر مسلمان مى‏تواند به اين مطلب ملتزم باشد؟ يا چنين سخنى را بر زبان براند؟! ما نمى دانيم صحيح بودن اين گونه روايت ها كه به ثبوت قرآن به وسيلۀ خبر واحد و يا شهادت دو نفر و يا يك نفر شاهد دلالت دارند، با اجماع و عقيدۀ تمام مسلمانان به اين كه قرآن به جز تواتر از راه ديگر ثابت نمى شود، چگونه مى تواند توافق و سازش داشته باشد؟! آيا قطعى بودن اين كه قرآن بايد از راه تواتر ثابت شود نه از راه خبر واحد و شهادت دو نفر، دليل بر دروغ بودن تمام اين روايات نيست؟[9]

نظريۀ صحيح در تدوين قرآن‏

آنچه را که به صورت خلاصه در این مقال می توان گفت این است که نسبت دادن جمع آورى قرآن به خلفا و دوران بعد از پيامبر (ص) امرى است موهوم و پندارى است غلط و بى اساس كه با قرآن، سنت، اجماع و عقل مخالف بوده و هست و طرفداران تحريف نمى توانند از اين راه، نظريۀ غلط و بى اساس خويش را اثبات نمايند، بلكه قرآن در دوران خود پيامبر و به دستور و نظارت وى انجام گرفته است.

اگر بر فرض، قبول كنيم كه قرآن در دوران خلافت خلیفه اول جمع آورى شده، كيفيت آن به شكلى كه در اين روايات آمده است، مسلماً دروغ است؛ زيرا جمع آورى قرآن بر پايۀ قطع و يقين استوار بود؛ يعنى آيات قرآن در اثر تواتر و نقل هاى فراوان و يقين آور در ميان مسلمانان، معروف و شناخته شده بود و همان آيات قطعى و شناخته شده كه در دل ها و سينه ها بود و مسلمانان با آنها انس و آشنايى داشتند، در قرآن آورده شده و در يك جا جمع آورى شد.

آرى، جاى ترديد و شك نيست كه عثمان در دوران خويش قرآن را جمع آورى كرده است، ولى نه به آن معنا كه سوره ها و آيات قرآن را در يك مصحف تدوين كند، و از پراكندگى به صورت مجموعه واحد در بياورد، بلكه بدين معنا كه او تمام مسلمانان را در یک قرائت واحد جمع و متحد نمود و تمام قرآن هاى ديگر را كه با آن قرائت مورد نظر موافق نبود، سوزاند و بدين وسيله مسلمانان را از هر گونه اختلاف قرائت نهى و منع نمود كه آن را در اصطلاح «توحيد المصاحف» مى‏نامند[10]

برای مطالعه بیشتر به کتاب های زیر مراجعه شود:

1. البحر المحيط في التفسير، ابوحیان محمد ابن یوسف اندلسی، ج ‏5، ص 535.

2. البيان في تفسير القرآن، سید ابوالقاسم خوئی، ص 240.

3.  الميزان، محمد حسین طباطبایی، ج ‏12.


[1]. هاشم زاده هریسی، بيان در مسائل قرآن، ص 303 ، قم، کتابفروشی نجفی، بی تا.

[2]. بيان در مسائل قرآن، ص 304.

[3]. بيان در مسائل قرآن، ص 305.

[4]. بيان در مسائل قرآن، ص 306.

[5]. بيان درمسائل قرآن، ص 307.

[6]. بيان در مسائل قرآن، ص308.

[7]. بيان در مسائل قرآن، ص 312.

[8]. بيان در مسائل قرآن، ص 320.

[9]. بيان در مسائل قرآن، ص: 323.

[10]. بيان در مسائل قرآن، ص 324.