searchicon

کپی شد

اصلاحات المعزلدین الله و بازگشت به مهدویت محمد بن اسماعیل

«المعز لدین الله» (319- 365ق)؛ خلیفه چهارم فاطمی، بنیان‌گذار حکومت فاطمی مصر و از نظریه پردازان مهم اسماعیلی، اقدام به اصلاح اعتقادی و تجدید نظر در برخی عقاید اسماعیلیان مخالف، در خصوص مهدویت نمود. اصلاح دینی المعز، متضمن بازگشت جزئی به عقیده امامت بود؛ بدان صورت که اکثریت اسماعیلیانِ نخستین قبول داشتند.

بر این اساس، او امامت اسماعیل بن جعفر و پسرش محمد بن اسماعیل را به جای عبدالله بن جعفر که عبیدالله در نامه‌ای او را جد فاطمیان شمرده بود، پذیرفت و نسب خود را به آنان رسانید. بر طبق این اعتقاد، قائم دارای سه حد شد: حد عالم جسمانی، حد عالم روحانی و حد داوری روز قیامت. سپس دو حد جسمانی برای قائم منظور گردید: حد ناطق و حد خلفاء الراشدون. قائم نخست در پایان دور ششم تاریخ به عنوان امام هفتم دور اسلام ظاهر شد و به این ترتیب، اولین حد جسمانی خود را در شخص محمد بن اسماعیل، در مقام ناطق هفتم دور اسلام، به دست آورد، اما چون در دور ستر کامل ظهور کرده بود، شریعت او نیز مخفی و مستور بود؛ لذا قائم خلفایی برای خود تعیین و در آنها حد جسمانی ثانوی خود را تحصیل نمود و از طریق همین خلفا معنای باطنی احکام را بر مردم آشکار کرد؛ زیرا محمد بن اسماعیل رجعت نخواهد کرد. خلفا در ابتدا مخفی و مستور بودند، اما با عبیدالله آشکار شدند. آنها تا پایان عالم جسمانی حکومت خواهند کرد و حجت قائم، آخرین آنها خواهد بود. پس از آن قائم به حد جدیدی خواهد رسید و در دور روحانی ستارگان آشکار خواهد شد و پیش از آن که فراتر رود و با نفس کل یکی شود، بر مردمان داوری خواهد کرد.[1] المعز بخشی از علم غیب را به قائم نسبت داد تا قائم با آن از امام جلوتر خبر بدهد.[2] بر اساس این باور آنها که حکمت از امامی به امام دیگر منتقل می شود، امام هر عصر، دارای حکمتی است که از امام نخستین به او رسیده است.[3]

یکی از داعیان اسماعیلی در قرن ششم، با اشاره به این اعتقاد المعز، می نویسد: قائم هفتمین امام، هفتمین پیامبر بعد از آدم و هفتمین وصی بعد از شیث است که عالم طبیعت با او به پایان می رسد و ظاهر شریعت تعطیل می شود. سپس مولانا المعز به رمز درباره مهدی دعا کرده و او را تجدید کننده نسخ شریعت شمرده است.[4] در کتاب کنزالولد، ادعیه‌ای از قول المعز نقل شده است. المعز در خصوص محمد بن اسماعیل که پایان دهنده شریعت و کامل کننده حقوق آن بود، دعا کرده و او را قائم الوسطی خوانده است و قائم القیامه کبری، صاحب کشف خواهد بود.[5]

قاضی نعمان در کتاب شرح الاخبار که در زمان المعز تألیف نموده، روایتی از حضرت علی (علیه السلام)  نقل کرده است: «ما اهل بیت (خلفای فاطمی خود را از اهل بیت می دانستند) بابی از ابواب بهشت هستیم»؛ یعنی امام زمان در هر عصری در بهشت است و این که گفته می شود مهدی جهان را پر از عدل می کند، این گونه تعبیر می شود که نخستین کسی که آن عدل را پیاده کرد، مهدی بود و خداوند بعد از او به دست ائمه‌ای از فرزندانش آن عدل را کامل می کند و این وعده به مهدی نسبت داده شده است؛ زیرا او این کار را برای اولین بار آغاز کرد.

در روایت دیگری از قول المعز، «مهدی، باز کننده قفل فضل، رحمت و برکت است و ]افرادی] از ذریه او وعده الهی را کامل می کنند».[6]

این دو روایت در حقیقت به نوعی اعتراف به مهدویت محمد بن اسماعیل است، اما ادامه دهنده کار محمد بن اسماعیل، در ذریه او و خلفای فاطمی می باشد که باید عدل الهی را کامل کنند. در این تفسیر جدی، قائم، شریعت جدیدی اعلام نمی کند، بلکه معنای باطنی شرایع قبلی را آشکار می کند و خلفای فاطمی را نماینده قول و عمل قائم می شمارد و به جز امام وقت که تأویل کننده معنای باطنی احکام شریعت اند، قائم و صاحب الزمانی معرفی نمی شود. به عبارت دیگر، او منکر رجعت جسمانی محمد بن اسماعیل به عنوان قائم است؛ زیرا فاطمیان در مقام خلفای او، وظایفش را عهده دار شده‌اند.[7] ، [8]

[1]. دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: بدره‌ای، فریدون، ص 206 و 207.

[2]. یمانی، طاهر بن ابراهیم، خمس رسائل اسماعیلیة، (رساله ذهبیه)، گردآوری و تصحیح: تامر، عارف، ص 82.

[3]. قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، تصحیح: فقهی، حبیب و شبوح، ابراهیم و یغلاوی، محمد، ص 265.

[4]. یمانی، طاهر بن ابراهیم، الانوار اللطیفة فی حقیقة، تصحیح: الاعظمی، محمد حسن، ص 130 و 131.

[5]. ابراهیم حسن، حسن و طه احمد شرف، عبیدالله المهدی امام الشیعة الاسماعیلیة و مؤسس الدولة الفاطمیة فی بلاد مغرب، ص 254.

[6]. قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، تصحیح: حسینی جلالی، سید محمد، ج 3، ص 390.

[7]. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: بدره‌ای، فریدون، ص 208.

[8]. کل مقاله برگرفته از: روحی میرآبادی، علیرضا (استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی)، «مهدویت از دیدگاه اسماعیلیان و قرمطیان»، مجله تاریخ اسلام، هفتم مهر ماه سال 1385، شماره بیست و هفتم.