searchicon

کپی شد

حضرت ابوطالب (علیه السلام)

چکیده مقاله حضرت ابوطالب (علیه السلام)

حضرت ابوطالب (علیه السلام)؛ پدر امام علی (علیه السلام) و فرزند عبدالمطّلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصی از طائفه قریش، در سال 535 میلادی؛ یعنی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) در مکه، دیده به جهان گشود. نام مشهور ایشان، «عبدمناف» است، ولی به کنیه خود؛ ابوطالب، معروف شده است.

پدر حضرت ابوطالب (علیه السلام)؛ عبدالمطلب، جدّ پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) و مادر ایشان، فاطمه دختر عمرو بن عائذ مخزومی است.

همسر حضرت ابوطالب (علیه السلام)، «فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف» بوده و او اولین زن هاشمی است که با یک مرد هاشمی ازدواج کرده و برای او فرزند آورد. فرزندان حضرت ابوطالب (علیه السلام)، چهار پسر و دو دختر بودند به نام‌های: «طالب، عقیل، جعفر، حضرت علی (علیه السلام)، ام هانی و جمانه». فرزندان حضرت ابوطالب، همه از فاطمه بنت اسد هستند.

حضرت ابوطالب (علیه السلام)؛ دارای کمالات روحی و امتیازات معنوی بسیاری بود و همانند پدرش عبدالمطلب، در مسیر آیین حنیف ابراهیمی قدم بر می‌داشت. بنا بر نقل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آخرین وصی از سلسله اوصیای قبل از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حضرت ابوطالب (علیه السلام) بوده است. حضرت ابوطالب (علیه السلام)، مؤمن بوده و مؤمن نیز از دار دنیا رفته است، ولی برای آن که از آیین یکتاپرستی بهتر دفاع کند و مسؤولیت خود را در حفظ جان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پیشبرد اهداف اسلام بیشتر ادا نماید، تقیّه نموده و ایمان و اعتقاد خود را نسبت به اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله)، کتمان می‌نمود.

ابوطالب پس از درگذشت پدرش، بنا بر وصیت وی، کفالت و سرپرستی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را که هشت ساله بود، بر عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، 42 سال تمام، پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت و در تمام حالات، در سفر و حضر، از او حراست و حفاظت کامل نمود. وی در راه هدف مقدس پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه‌کن کردن شرک و بت پرستی بود، از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدّت سه سال در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سایر بنی هاشم در «شعب ابی‌طالب»، -که درّه ای خشک و سوزان بود- در نهایت فقر و تنگدستی و رنج به سر برد.

سرانجام حضرت ابوطالب (علیه السلام)؛ سه سال قبل از هجرت، و دو ماه بعد از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یارانش از «شعب ابی‌طالب» خارج شدند، در ماه شوال یا ذی‌القعده سال دهم بعثت، در سن هشتاد و چند سالگی از دنیا رفت. بدنش را در مکه معظمه در «حجون»، معروف به «قبرستان ابوطالب» دفن کردند.

زندگی‌نامه حضرت ابوطالب (علیه السلام)

نام: عبد مناف.

کنیه: ابوطالب.

تولد: سال 535 میلادی؛ 35 سال پیش از تولد پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) در مکه.

پدر: عبدالمطلب، جدّ پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله).

مادر: فاطمه دختر عمرو بن عائذ مخزومی.

نسبت با پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله): عموی آن حضرت.

همسر: فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف.

فرزندان: چهار پسر و دو دختر به نام‌های: طالب، عقیل، جعفر، امام علی (علیه السلام)، ام هانی و جمانه.

مدت عمر: هشتاد و چند سال.

وفات: سه سال قبل از هجرت در ماه شوال یا ذی‌القعده سال دهم بعثت.

مرقد: «حجون»، معروف به «قبرستان ابوطالب».[1]

تولد حضرت ابوطالب (علیه السلام)

حضرت ابوطالب (علیه السلام)؛ پدر امام علی (علیه السلام)، در سال 535 میلادی؛ یعنی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله)[2] و 75 سال پیش از بعثت ایشان، در مکه، دیده به جهان گشود.[3]

نام و کنیه حضرت ابوطالب (علیه السلام)

حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطّلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصی از طائفه قریش است. گفته شده که نام ابوطالب، «عمران» است، ولی نام مشهور ایشان، «عبدمناف» است.[4] دليل بر این مطلب، وصيت پدرش عبدالمطلب است كه در آن وصیت، زمانی که سفارش پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) را به ابوطالب می نماید، از نام عبد مناف برای ابوطالب استفاده می کند. عبدالمطلب مى‏گويد: «اى عبد مناف پس از خود تو را به [حمايت از] موحدى سفارش مى‏كنم كه پس از پدرش بى‏همتا است».[5]

ابوطالب کنیه حضرتش است که به مناسبت فرزند بزرگش؛ «طالب»، به آن معروف شده است.[6]

پدر و مادر حضرت ابوطالب (علیه السلام)

پدر حضرت ابوطالب (علیه السلام)؛ عبدالمطلب، جدّ پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می‌شناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلِّغ آیین توحیدی حضرت ابراهیم (علیه السلام) یاد می‌کردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب «سید البطحاء»؛ آقای سرزمین مکه و حومه آن و «ساقی الحجیج»؛ آب دهنده حاجیان خانه خدا و «ابوالسادة»؛ پدر بزرگواری‌ها و «حافر الزمزم»؛ کَننده چاه زمزم، می‌خواندند.[7]

مادر حضرت ابوطالب (علیه السلام)، فاطمه دختر عمرو بن عائذ مخزومی بود.[8]

حضرت ابوطالب (علیه السلام) با حضرت عبداللّه، پدر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله)، برادر اعيانى؛ یعنی از یک پدر و مادر بوده‌اند،[9] بنابراین حضرت ابوطالب (علیه السلام)، عموی بزرگوار رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) می باشد.

همسر حضرت ابوطالب (علیه السلام)

همسر حضرت ابوطالب (علیه السلام)، «فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف»[10] بوده و او اولین زن هاشمی است که با یک مرد هاشمی ازدواج کرده و برای او فرزند آورد.[11] فرزندان حضرت ابوطالب و از جمله حضرت علی (علیه السلام)، همه از فاطمه بنت اسد هستند،[12] بنابراین پدر و مادر حضرت علی (علیه السلام) هر دو هاشمى بودند.[13]

فرزندان حضرت ابوطالب (علیه السلام)

حضرت ابوطالب (علیه السلام)، چهار پسر و دو دختر داشت. «طالب» پسر بزرگ او بود که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او «عقیل» و سومین آنها «جعفر» معروف به جعفر طیار و چهارمین و آخرین فرزند پسر وی، «حضرت علی (علیه السلام)» است و بین هر کدام از برادران، ده سال فاصله سنی وجود داشته است. دو دخترش یکی «ام هانی» و دیگری «جمانه» نام داشتند. [14]

وفات حضرت ابوطالب (علیه السلام) و آثار آن

حضرت ابوطالب (علیه السلام)؛ پدر امام علی (علیه السلام)، سه سال قبل از هجرت، و دو ماه بعد از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یارانش از «شعب ابی‌طالب» خارج شدند، در ماه شوال یا ذی‌القعده سال دهم بعثت، در سن هشتاد و چند سالگی از دنیا رفت.[15] بدنش را در مکه معظمه در «حجون»، معروف به «قبرستان ابوطالب» دفن کردند.[16]

پس از این که حضرت ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت و علی (علیه‏السلام) وفات پدر را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر داد، آن حضرت بسیار محزون و غمگین شد و سخت گریست. سپس دستور داد: برو او را غسل داده و کفن کن و حنوط نما و هرگاه او را بر تخت گذاشتی مرا مطلع کن. امیرالمؤمنین (علیه السلام) همین گونه عمل کرد، آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تشریف آورده و تخت «ابوطالب» را بر دوش مبارک گرفته و فرمود: «ای عموی بزرگوار! تو صله رحم را به نيكى بجا آوردى و پاداش نيكى دادى، تو مرا در کودکی تربیت و کفالت نمودی، و در بزرگی یاری و معاونت دادی». پس از اين، روى خود را به طرف مردم كردند و فرمودند: به خداوند سوگند، از عموی خود چنان شفاعتى كنم كه جهانيان از وى به شگفت آيند». [17] وی در حالی دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد (صلی الله علیه و آله) بود.

با مرگ او خیمه‌ای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند، سایه افکند؛ زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه اسلام را از دست دادند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «تا زمانی که ابوطالب زنده بود، قریش نمی‌توانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند».[18] ابن کثیر و ابن اثیر نقل می‌کنند: «کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله)، خاک و گاهی روده گوسفند، می‌ریختند».[19]

اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت حضرت خدیجه (علیها السلام)، رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، دو چندان شد.[20] درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری (علیهما السلام) مصیبت بزرگی برای رسول‌ خدا (صلی الله علیه و آله) بود به حدی که آن سال را، «عام الحزن»؛ یعنی سال اندوه و غم، نامید.[21]

ویژگی‌های شخصیتی حضرت ابوطالب (علیه السلام)

ابوطالب در خانواده‌ای خداپرست و موحد و در سایه پدری؛ همچون عبدالمطلب که از کمالات روحی و امتیازات معنوی برخوردار بود، پرورش یافت و همانند پدرش در مسیر آیین حنیف ابراهیمی قدم بر می‌داشت.

اصبغ بن نباته می گويد: از امير المؤمنين (عليه السلام) شنيدم كه‏ مى‏فرمود: «به خدا سوگند كه پدر و جدّم عبد المطّلب و هاشم و عبد مناف، هيچ‌گاه بتى را نپرستيدند. سؤال شد: پس چه مى‏پرستيدند؟ فرمود: مطابق دين ابراهيم (عليه السّلام) به جانب خانه كعبه نماز مى‏خواندند و بدان متمسّک بودند».[22]

در برخی از منابع از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که آخرین وصی از سلسله اوصیای قبل از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، پدرم (ابوطالب) بوده است.[23]

ابوطالب نه تنها تحت تأثیر شرک و بت‌پرستی مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوه‌های جاهلیت ایستادگی کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود حرام ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگی، برحذر داشت.[24]او نخستین کسی است که «سوگند خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل» در امر قضا را، سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن را با نام «قسامه» تثبیت کرد.[25]

حضرت ابوطالب (علیه السلام) شخصيتى معروف به سخاوت و نيكوكارى بود؛ از اين لحاظ، «عبدالمطلب» او را براى نگاه‏دارى نوه ارجمند خود؛ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) برگزيد.[26]

کفالت و حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)

حضرت ابوطالب (علیه السلام) پس از درگذشت عبدالمطلب، بنا بر وصیت پدر، کفالت و سرپرستی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را که هشت ساله بود، بر عهده گرفت و تا هنگام وفاتش؛ سال دهم بعثت، 42 سال تمام، پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت و در تمام حالات، در سفر و حضر، از او حراست و حفاظت کامل نمود.[27]

مجاهد از ابن عبّاس نقل كرده است كه گروهى از افراد كاردان و باتجربه قبيله مذحج وقتى كه قدم‌هاى مبارک پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را ديدند، ]به عبد المطّلب‏[، گفتند: اى بزرگ حجاز! از اين پسر مواظبت كن كه ما تا كنون قدمى را شبيه‏تر از قدم‌هاى او به آن قدمى كه در مقام ]ابراهيم علیه السلام[ است نديده‏ايم!. عبد المطّلب با شنيدن اين سخن رو به ابو طالب كرد و فرمود: گوش كن، ببين اينها چه مى‏گويند! به راستى كه براى اين پسرم ملک و سلطنتى است!. از آن پس ابوطالب يارى و كفالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به بهترين وجه بر عهده گرفت، هميشه همراه او بود و از او جدا نمى‏شد و آن حضرت را بسيار دوست مى‏داشت و بر فرزندان خويش مقدّم مى‏داشت و تا او را در كنار خويش نمى‏خوابانيد، خود نمى‏خوابيد و همواره مى‏گفت: تو پُر عقل، خوش طبع و خوش سيمايى!.[28]

وی هنگامی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از همه سو هدف تیرهای زهرآگین مشرکان مکه بود، مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمی ایفا نمود و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه‌کن کردن شرک و بت پرستی بود، از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدت سه سال در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سایر بنی هاشم در «شعب ابی‌طالب»، -که درّه ای خشک و سوزان بود- به سر برد.[29]

ابن ابی الحدید، مورخ و دانشمند معروف اهل سنت، در ضمن شرح فداکاری‏های حضرت ابوطالب، می‏گوید: «یک نفر از علمای شیعه درباره ایمان ابوطالب کتابی نوشت و نزد من آورد که من بر آن تقریظ بنویسم. من به جای تقریظ، این اشعار را که شماره آنها به هفت بیت می‏رسد، در پشت کتابش نوشتم، که مضمون بخشی از آنها چنین است: «اگر ابوطالب و فرزندش علی (علیه‏السلام) نبودند، هرگز اسلام قد راست نمی‏کرد؛ پدر در مکه از آن حمایت کرد و فرزند در یثرب (مدینه)، جانش را نثار کرد».[30]

ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)

بعضی از اهل سنت در ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)، تشکیک کرده و معتقدند که ایشان در طول حیات خود به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایمان نیاورده است؛ زیرا مشاهده نشده که نماز بخواند و او بدون اسلام از دنیا رفته است.[31]

در مقابل، علمای شیعه امامیه و نیز زیدیه و برخی از علمای اهل سنت،[32] به استناد روایات اسلامی و شواهد تاریخی، بر این عقیده‌اند که حضرت ابوطالب مؤمن بوده و مؤمن نیز از دنیا رفته است.

به بعضی از دلایل آنها اشاره می شود:

1. حضرت ابوطالب (علیه السلام) در مواضع متعدد، در قالب نظم و نثر به نبوت و پیامبری رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حقانیت راه آن حضرت، اعتراف نموده است. از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصاید طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب شده که مضمونش چنین است:

«اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد (صلی الله علیه و آله) بسان موسی و مسیح (علیهما السلام) پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند، او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی و از گناه باز می‌دارند. ای سران قریش! تصوّر کرده‌اید که می‌توانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر می‌پرورانید که کمتر از خواب‌های آشفته نیست. او پیامبر است و وحی از ناحیه خداوند بر او نازل می‌گردد».

ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سروده‌اند: «ای قریش آیا نمی‌دانید که ما او (محمد) را مانند موسی، پیامبر یافته‌ایم و نام و نشان او در کتاب‌های آسمانی ذکر شده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید دربارۀ کسی که خدا محبّت او را در دل‌ها به ودیعت گذارده ستم کرد».

همچنیین در جای دیگر آورده‌اند: «اى برادرزاده تا ابوطالب در ميان خاک نخوابيده و لحد را بستر نساخته، هرگز دشمنان به تو دست نخواهند يافت. آن چه را مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و می‌دانم تو پند دهندۀ من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش محمد (صلی الله علیه و آله) از بهترین آیین‌ها است».[33]

دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (علیه السلام)، واضح و غیر قابل انکار است، به نحوی که برخی از امامان معصوم (علیهم السلام) به بعضی از این اشعار بر ایمان ابوطالب استشهاد نموده‌اند.[34]

2. در محضر امام سجاد (علیه‌السلام) از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: «در شگفتم که چرا مردم در ایمان او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقان در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب، در نکاح او بود».[35]

3. از امام باقر (علیه‌السلام) درباره گفتار مردم پیرامون معذب بودن حضرت ابوطالب در آتش جهنم، سؤال شد، حضرت فرمود: «اگر ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو و ایمان سایر مردم در کفه دیگر قرار داده شود، همانا ایمان او ترجیح دارد، سپس فرمود: آیا نمی دانید که حضرت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در زمان حیاتش دستور می‌داد که از طرف حضرت عبدالله (پدر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله) و از طرف حضرت ابوطالب پدر بزرگوارش، حج بجا آورند و برای بعد از خود نیز نسبت به این امر، وصیت فرمود؟». [36]

4. امام جعفر صادق (عليه السّلام) ‏از پدران بزرگوارش (عليهم السّلام) نقل نموده كه حضرت اميرالمؤمنين على (علیه السلام) روزى در رحبه[37] نشسته بود و مردم بسياری در اطراف آن حضرت جمع شده بودند. در ميان آن جماعت شخصى برخاسته و گفت: يا اميرالمؤمنين شما جایگاهی داری که حضرت ربّ‌العالمين شما را در آن جایگاه قرار داده و حال آن که پدرت در آتش جهنم معذّب است؟ اميرالمؤمنين على (علیه السلام) فرمود: «ساکت باش! خداى تبارک و تعالى زبانت را قطع نماید. قسم به آن خدایى كه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق، به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم اراده كند كه همه گنهكاران روى زمين‏ را شفاعت نمايد، همانا پروردگار عالم شفاعت او را درباره همه آنها قبول می فرمايد. آیا پدرم در آتش جهنم معذّب باشد در حالی كه فرزند او تقسيم کننده بهشت و جهنم است؟[38] قسم به آن خدایى كه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق به پیامبری مبعوث فرمود، همانا نور پدر بزرگوارم در روز قيامت، انوار تمامى خلايق را تحت الشعاع قرار خواهد داد، مگر پنج نور: نور محمد (صلی الله علیه و آله)، و نور من، و نور فاطمه، و نور حسن، و نور حسين و اولاد امامش (عليهم السّلام)؛ زيرا كه نور پدرم از نور ما است كه خداوند سبحان، نور ما را دو هزار سال قبل از آفرینش آدم خلق فرمود».[39]

5. حضرت عبدالعظیم حسنی در نامه‌ای از محضر امام رضا (علیه‌السلام) در مورد ایمان ابوطالب سؤال نمود. امام رضا (علیه‌السلام) در جواب فرمود: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است».[40]

6. اصبغ بن نباته می‌گويد: از امير المؤمنين (عليه السلام) شنيدم كه‏ مى‏فرمود: «به خدا سوگند كه پدرم و جدّم عبد المطّلب و هاشم و عبد مناف، هيچ‌گاه بتى را نپرستيدند. سؤال شد: پس چه مى‏پرستيدند؟ فرمود: مطابق دين ابراهيم (عليه السّلام) به جانب خانه كعبه نماز مى‏خواندند و بدان متمسّک بودند». [41]

البته هر چند ابن ابی الحدید معتقد است که در آن زمان، ]در مکه[، هنوز نماز، واجب نشده بود و نمازی که مرسوم بود، نماز غیر واجب بود که هر که می‌خواست می‌خواند و هر که نمی‌خواست ترک می‌کرد و نماز، در مدینه، واجب شد، ولی این مطلب به اصل ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) لطمه‌ای وارد نمی‌سازد.[42]

7. «علّامه مجلسى» مى‏گويد: شيعه اماميه بر اسلام حضرت ابوطالب (علیه السلام) اجماع دارد و این که ایشان از ابتدای امر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایمان آورده بود و هیچ‌گاه بتی را نپرستید … .[43]

حضرت ابو طالب (علیه السلام) و کتمان ایمان خود

حضرت ابوطالب (علیه السلام) برای آن که از آیین یکتاپرستی بهتر دفاع کند و مسؤولیت خود را در حفظ جان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پیشبرد اهداف اسلام بیشتر ادا نماید، تقیّه نموده و ایمان و اعتقاد خود را نسبت به اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله)، کتمان می‌نمود.

از شعبى نقل شده كه امير مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: «به خدا سوگند ابوطالب، عبد مناف فرزند عبد المطلب، مؤمن و مسلمان بود و ايمان خود را پنهان مى‏داشت، از ترس آن كه مبادا بنی‌هاشم از سوى قريش رانده گردند».[44]

تقیّه در صورت لزوم و تناسب و شرایط زمانی، یک ضرورت عقلی و قرآنی و اجتماعی بوده و احادیث زیادی در این باره در منابع روایی آمده است؛ چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَثل ابوطالب مَثل اصحاب کهف است که ایمان واقعی خود را مخفی نگهداشته و در ظاهر خود را کافر معرفی می‏کردند؛ از این رو، خداوند دو پاداش به آنان مرحمت فرمود».[45]

کتابنامه مقاله حضرت ابوطالب (علیه السّلام)

  1. ابن ابى الحديد؛ شرح نهج البلاغه؛ مكتبة آية الله المرعشي‏، قم، 1378- 1383ش‏.
  2. ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل فی التاریخ‏؛ دار الصادر، بیروت‏، 1385ش‏.
  3. ابن الجوزى؛ تذكرة الخواص؛ منشورات الشريف الرضى‏، چاپ اوّل، قم‏، 1418ق‏.
  4. ابن المغازلي‏، على بن محمد؛ مناقب الإمام على بن أبى طالب عليهما السلام؛ دار الأضواء، چاپ سوم، بيروت‏، 1424ق‏.
  5. ابن كثير دمشقى؛ البداية و النهاية؛ دار الفكر، بيروت‏، بى تا.
  6. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب؛ ‌محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد؛‌ دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر‌، چاپ سوم، بيروت، 1414ق‌.
  7. امینی، شیخ عبدالحسین؛ الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب؛ مركز الغدير للدراسات الاسلامية، چاپ اوّل، قم، 1416ق‏.
  8. امين عاملى، سيد محسن؛ أعيان الشيعة؛ دار التعارف‏، بيروت‏، 1403ق‏.
  9. آيتى، محمد ابراهيم؛ ‏تاريخ پيامبر اسلام؛ دانشگاه تهران‏، چاپ ششم، تهران‏، 1378ش‏.
  10. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة، تحقيق: قلعجى، عبدالمعطى، دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1405ق.
  11. جعفريان‏، رسول؛ سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله؛ دليل ما، چاپ سوم، قم، 1383ش‏.
  12. حلبى شافعى، ابوالفرج؛ السيرة الحلبية؛ دار الكتب العلمية، چاپ دوم، بيروت‏، 1427ق‏.
  13. الخنيزي، عبد الله؛ ابوطالب مؤمن قریش؛ مترجم: شاهين، عبد الله؛ نشر انصاريان، چاپ دوم، 1386ش.
  14. خوارزمی، موفق بن احمد؛ المناقب؛ جامعه مدرسين، چاپ دوم، قم، 1411ق.‏
  15. سایت پژوهشکده باقر العلوم.
  16. سبحانى، جعفر، فروغ ابديت تجزيه و تحليل كاملى از زندگى پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله، بوستان كتاب‏، چاپ بيست و يكم، قم‏، 1385ش‏.
  17. سؤال 3414، (سایت اسلام کوئست: 4087)وسؤال 8439، (سایت اسلام کوئست: 8587).
  18. صدوق، محمد بن علی؛ کمال الدین و تمام النعمة؛ اسلامیة، چاپ دوم، تهران، 1395ق‏.
  19. طبرسی، فضل بن حسن؛ إعلام الوری بأعلام الهدى؛ آل البیت، چاپ اول‏، قم، 1417ق‏.‏
  20. طريحى، فخر الدين؛‌ مجمع البحرين‌؛ محقق: حسينى، سيد احمد؛ ‌كتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم، تهران  1416‍ق‌.
  21. طوسى، محمد بن حسن؛‏ الأمالي؛ دار الثقافة، چاپ اول، قم‏، 1414ق.
  22. العاملى، جعفر مرتضى؛ الصحیح من السیرة النبی الأعظم؛ مترجم: سپهرى، محمد ‏(سیرت جاودانه)؛ پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى‏، چاپ اوّل، تهران‏، 1384ش‏.
  23. عسقلانى، ابن حجر؛ الإصابة فى تمييز الصحابة؛ محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، على محمد؛ دارالكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1415ق.
  24. قطب راوندى‏، سعید بن عبدالله؛ الخرائج و الجرائح‏؛ مدرسة الإمام المهدي عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏، چاپ اوّل، قم‏، 1409ق‏.
  25. كلينى، محمد بن یعقوب؛ كافی‏؛ اسلاميه‏، چاپ دوم، تهران‏، 1362ش‏.
  26. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)؛ محقق: جمعى از محققان؛ دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بيروت، 1403ق‏.

 


[1] . ر.ک: عسقلانى، ابن حجر، الإصابة فى تمييز الصحابة، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، على محمد، ج ‏7، ص 196 و 203؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 46؛ ابن الجوزى، تذكرة الخواص، ص 18و 21 و 22؛ ابن المغازلي‏، على بن محمد، مناقب الإمام على بن أبى طالب عليهما السلام، ص 57؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 65؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعى از محققان، ج ‏15، ص 163؛ امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج ‏1، ص 325؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج ‏7، ص 522 و 524؛ آيتى، محمد ابراهيم،‏ تاريخ پيامبر اسلام، ص 50 و 168‏؛‏ جعفريان‏، رسول، سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله، ص 363؛ سایت پژوهشکده باقر العلوم.

[2]. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سال «عام الفيل» (570 ميلادی)، به دنیا آمد. ر.ک: بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة، تحقيق: قلعجى، عبدالمعطى، ج 1، ص 75.

[3]. ر.ک: عسقلانى، ابن حجر، الإصابة فى تمييز الصحابة، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، على محمد، ج ‏7، ص 196؛ سایت پژوهشکده باقر العلوم.

[4]. عسقلانى، ابن حجر، الإصابة فى تمييز الصحابة، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، على محمد، ج ‏7، ص 196.

[5]. ر.ک: امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج ‏1، ص 324.

[6]. ر.ک: همان؛ الإصابة فى تمييز الصحابة، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، على محمد، ج ‏7، ص 196.

[7]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعى از محققان، ج ‏15، ص 163.

[8]. عسقلانى، ابن حجر، الإصابة فى تمييز الصحابة، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، على محمد، ج ‏7، ص 196.

[9]. ابن الجوزى، تذكرة الخواص، ص 14؛ امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج ‏1، ص 324.

[10]. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 46.

[11]. ابن المغازلي‏، على بن محمد، مناقب الإمام على بن أبى طالب عليهما السلام، ص 57؛ امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج ‏1، ص 325.

[12]. ابن الجوزى، تذكرة الخواص، ص 22.

[13]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدى، ج ‏1، ص 306؛ العاملى، جعفر مرتضى، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، مترجم: سپهرى، محمد ‏(سیرت جاودانه)، ج ‏1، ص 234 و 235.

[14]. ابن الجوزى، تذكرة الخواص، ص 21 و 22.

[15]. ر.ک: عسقلانى، ابن حجر، الإصابة فى تمييز الصحابة، محقق: عبدالموجود، عادل احمد/ معوض، على محمد، ج ‏7، ص 203؛ ‏آيتى، محمد ابراهيم،‏ تاريخ پيامبر اسلام، ص 168‏؛‏ جعفريان‏، رسول، سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله، ص 363.‏

[16]. تاريخ پيامبر اسلام، ص 50 و 168‏.

[17]. ابن الجوزى، تذكرة الخواص، ص 19؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 76 ؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدى، ج ‏1، ص 282 و 283.

[18]. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ‏، ج ‏2، ص 91.

[19]. همان؛ ابن كثير دمشقى، البداية و النهاية، ج 3، ص 122.

[20]. الکامل فی التاریخ‏، ج ‏2، ص 90 و 91.

[21]. حلبى شافعى، ابوالفرج، السيرة الحلبية، ج ‏1، ص490 و ج ‏3، ص 521.

[22]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏1، ص 174 و 175.‏

[23]. ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج ‏7، ص 524.

[24]. ر.ک: حلبى شافعى، ابوالفرج، السيرة الحلبية، ج 1، ص 165.

[25]. الخنيزی، عبد‌الله، ابوطالب مؤمن قریش، مترجم: شاهين، عبدالله، ص 116.

[26]. سبحانى، جعفر، فروغ ابديت تجزيه و تحليل كاملى از زندگى پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله، ص 168.

[27]. ر.ک: ابن الجوزى، تذكرة الخواص، ص 18.

[28]. همان.

[29]. ر.ک: امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج ‏1، ص 235؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 65.

[30]. شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 84.

[31]. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 65 و 66.

[32]. همان.

[33]. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 71 – 80؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج ‏7، ص 446 – 450.

[34]. كلينى، محمد بن یعقوب، كافی، ج ‏1، ص 448 و 449.

[35]. شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 69.

[36]. همان، ص 68؛ الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج 7، ص 390.

[37]. الرّحبة به فتح راء، به زمین وسیع گفته می‌شود. رحبه مسجد به حیاط وسیع آن می‌گویند. همچنین نام محله‌ای در کوفه است. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ‌محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 1، ص 414؛ طریحى، فخر الدین،‌ مجمع البحرین‌، محقق: حسینى، سید احمد، ج ‏2، ص 69.

[38]. اشاره به یکی از القاب امام علی (علیه السلام)؛ یعنی قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ.

[39]. طوسى، محمد بن حسن،‏ الأمالی، ص 702.

[40]. الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج ‏7، ص 532.

[41]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏1، ص 174 و 175.‏

[42]. شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 83.

[43]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعى از محققان، ج ‏35، ص 138 و 139؛

برای آگاهی بیشتر از ادلۀ ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)، ر.ک: سؤال 3414، (سایت اسلام کوئست: 4087)وسؤال 8439، (سایت اسلام کوئست: 8587).

[44]. امینی، عبدالحسین، الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج ‏7، ص 522.

[45]. كلينى، محمد بن یعقوب، كافی، ج ‏1، ص 448، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70؛ الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج ‏7، ص 524 و 525.