searchicon

کپی شد

ابتلائات و امتحانات اسماعیل ذبیح الله (علیه السلام)

یکی از ابتلائات حضرت اسماعیل (علیه السلام)، اسکان او در سن طفولیت در وادی بی آب و علف (مکه) و دوری از مهر و محبت پدر است.[1] این اسکان و دوری از پدر گرچه همراه با مادر و در دوران طفولیت بود، اما تا دوران نوجوانی، جوانی، میانسالی و تا آخر عمر ادامه پیدا کرد. طبیعی است که یک کودک، نوجوان و حتی جوان و میانسال نیز احتیاج به حضور پدر و احساس گرمی دست پر مهر و محبت او را دارد. اما آن حضرت علی رغم در قید حیات بودن پدر از چنین نعمتی محروم بود و این خود آزمایشی بس بزرگ است. نکته قابل توجه در این آزمایش، صبر آن حضرت بر این فِراق، شِکوه نکردن و عدم اعتراض بر پدر است.

آزمایش و ابتلای دیگر حضرت اسماعیل (علیه السلام)؛ جریان فرمان ذبح ایشان از طرف خداوند در عالم رؤیا، توسط پدر در دوران نوجوانی یا جوانی او می باشد. گفتنی است که محتوای گفت و‌گوی حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) درباره ذبح، از جمله موضوعاتی است که مفسران به آن پرداخته اند. البته قرآن کریم فقط نظر‌خواهی ابراهیم از اسماعیل (علیهما السلام) درباره رؤیای خویش برای ذبح وی و سفارش اسماعیل (علیه السلام) به پدرش در انجام این فرمان و نیز وعده او را به صبر و بردباری در این زمینه ‌گزارش کرده است.[2] مفسران پرسیدن نظر اسماعیل (علیه السلام) را جلوه ای از ادب الهی ابراهیم (علیه السلام)[3] و هدف آن را آسان‌تر شدن کار بر اسماعیل (علیه السلام)[4] دانسته اند. همچنین پاسخ رضایت آمیز حضرت اسماعیل (علیه السلام) را نشانگر ادب و فروتنی وی و آرامشگر قلب پدر گفته اند. او اجرای فرمان الهی را از پدر خواست و وعده داد که از بی تابی یا هر کاری که به آشفتگی پدر در هنگام دیدن فرزند غرقه به خونش بیفزاید، خودداری ورزد.[5]

افزون بر آن چه که قرآن حکایت می کند، مفسران سخنانی دیگر نیز به اسماعیل (علیه السلام) نسبت داده اند که از تلاش وی برای کاستن از درد و رنج پدر و مادر حکایت می کند. در خواست بسته شدن با طناب برای پیشگیری از دست و پا زدن، نگاه نکردن پدر به چهره اسماعیل (علیه السلام) هنگام ذبح، کشیدن محکم و شتابان کارد برای زودتر خلاص شدن، کندن لباس های وی برای پیشگیری از خون آلود شدن آن و بی تابی مادر با دیدن آن، رساندن سلام و لباس وی به مادرش و ستایش ابراهیم (علیه السلام) از سخنان اسماعیل (علیه السلام) در زمره این تلاش ها هستند.[6] همچنین گفته اند: هنگامی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) نهایت فرمان پذیری اسماعیل (علیه السلام) را دید، او را در آغوش گرفت، صورتش را بوسید و هر دو گریستند.[7] بر پایه برخی گزارش‌ها، شیطان در این میان بسیار کوشید تا با وسوسه، اسماعیل، ابراهیم و هاجر را از انجام فرمان الهی بازدارد. اما با پایداری آنان، در کار خود توفیق نیافت. حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای راندن شیطان، هفت بار به سوی او سنگ پرتاب کرد.[8]

[1]. ابراهیم، 37.

[2]. صافّات، 102.

[3]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 6، ص 273.

[4]. ابن كثير، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، تحقيق: شمس الدين، تحقيق: محمد حسين، ج 7، ص 24.

[5]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 6، ص 273.

[6]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق: بلاغى، محمد جواد، ج 8، ص 710؛ زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 4، ص 55 و 56.

[7]. همان، ج 4، ص 56.

[8]. همان، ج 4، ص 55.