searchicon

کپی شد

آثار فرهنگی مادی بنی امیه

در این نوشتار به برخی از آثار فرهنگی مادی بنی امیه اشاره می شود:

الف. شهرها

  1. شهر «فسطاط»[1] مصر: این شهر را عمرو بن عاص در سال بيستم هجری بنياد نهاد. البته رفتن عمرو، به مصر و جنگ‌هایی که با مردم آن داشت، با توجه به اختلافى که در اين مورد هست، در سال نوزدهم بود.[2]
  2. شهر «رمله»: هنگامی که وليد بن عبدالملک، حکومت فلسطين را به برادر خود «سليمان بن عبدالملک» داد، سلیمان در «لدّ» اقامت گزید، سپس شهر رمله را ساخت.[3]
  3. شهر «واسط» عراق که حجاج بن یوسف ثقفی، در سال 83 يا 84 هجری آن‌را بنا نمود. وی در آن‌جا مسجد، قصر و قبة الخضراء را (غیر از قبة الخضراء معاویه است که در شام بود) ساخت. واسط، پيش از این نيزار بود؛ بدين جهت آن‌را «واسط القصب» می گفتند و فاصله آن از بصره، کوفه، اهواز و بغداد به يک اندازه و پنجاه فرسخ است.[4]

ب. مساجد

مساجدی در دوره بنی امیه بنا نهاده شد که علاوه بر جنبه مادی و ظاهری، صبغه فرهنگی و آموزشی نیز داشت که در ادامه به بعضی از آنها اشاره می شود:

  1. مسجد جامع فسطاط؛[5] عمرو بن عاص در سال 21 ق، مسجد جامع فسطاط را در مصر بنا نهاد که از همان روزهای نخست، به مرکز آموزشی تبدیل شد.[6]
  2. مسجد جامع قیروان؛ عقبة بن نافع آن را در سال 50 ق بنا نهاد.[7]
  3. مسجد جامع زیتونه در تونس؛ این مسجد را ابن حبحاب، عامل بنی امیه در سال 114 ق ساخت.[8]
  4. مسجد جامع بخارا؛ قتیبة بن مسلم آن را در سال 94 ق بنیان گذاشت.[9]
  5. مسجد جامع اموی دمشق؛ ولید بن عبدالملک، آن را بنا نهاد. شروع آن از سال 87 یا 88 ق بوده و گفته شده به مدت 9 سال ساخت آن طول کشیده است.[10] نقل شده: ولید براى ساختن آن هنرمندان ايران، هند، مغرب و روم را آورده، هفت سال ماليات شام را خرج آن نمود، همراه با هجده کشتى طلا و نقره که از راه جزيره قبرس بدان‌جا رسيد، و اين غير از هداياى پادشاه روم بوده است.[11] درباره هزینه‌های آن چنین گفته اند که 18 شتر، اسناد و صورت هزینه‌های آن را حمل می کرد. این مسجد که بخشی از آن در محل کلیسای یوحنا ساخته شد، به همراه پل سنجه، مناره اسکندریه و کلیسای رها، از شگفتی‌های چهارگانه آن دوران به شمار می آید.[12]
  6. «سليمان بن عبدالملک» در شهر رمله، طرح مسجدی را ريخت و به بناى آن پرداخت و پيش از آن‌که به اتمام رسد، به خلافت رسيد. در زمان خلافت خود نیز گنبدى در آن‌جا بنياد نهاد که عمر بن عبدالعزيز پس از او به اتمام رساند، اما از طرح آن بکاست و گفت: «همين‌قدر براى مردم رمله بس است».[13]

ج. کاخ‌ها

معاویه، بنیان گذار سنت کاخ سازی در اسلام بود. او القبة الخضراء (کاخ سبز) را در دمشق پی افکند و چهل سال در آن سکنا گزید.[14] وی در پاسخ به اعتراض مؤمنان در ساخت این کاخ چنین گفت: ما کنار روم زندگی می کنیم و جاسوسان آنان به شهر ما می آیند، باید در برابر آنان از ابهت برخوردار باشیم و از ساده زیستی بپرهیزیم.[15] به همین دلیل، عمر او را کسرای عرب می خواند.[16]

یکی از استفاده‌های معاویه از کاخ خود علاوه بر عیاشی و عشرت طلبی، این بود که در آن‌جا تاریخ عرب و رخدادهای آن و نیز تاریخ پادشاهان دیگر؛ مانند پادشاهان فارس و روم را برای او می خواندند.[17]

علاوه بر تاریخ خوانی، یکی از کارکردهای کاخ به عنوان مکانی فرهنگی برای آموزش و پرورش فرزندان خلفا بود که نمونه آن را درباره فرزندان عبدالملک و هشام بن عبدالملک می توان دید.[18]

تشکیل مجلس‌های علمی و ادبی و گاه محفل‌های مناظره شاعران کاخ، دیگر کارکرد فرهنگی آن به شمار می آید که نمونه‌های آن نیز در دوران حکومت عبدالملک (حکومت 65- 86 ق) و ولید اول (حکومت 86- 96 ق) به چشم می خورد.[19]

تلاش فراوان امویان برای گسترش تعصب‌های قومی و قبیله‌ای، سبب می شد آنان شاعران را به سرودن شعرهایی در این‌باره تشویق کنند. هم‌چنین علاقه فراوان امویان به لهو، لعب، کنیز و موسیقی، آنان را به سوی شعر و شاعران کشاند. به همین دلیل، در این دوره، از مجلس فقهی، کلامی و تفسیری در کاخ‌ها، خبری نیست. در حالی که در دوره‌های بعد به ویژه دوره اول خلافت عباسی، چنین مجلس هایی رو به افزایش می نهد.[20]

قصر سلیمان بن عبدالملک (96 – 99 ق) در شهر رمله (اقامتگاه وی) نیز یکی دیگر از کاخ‌های دوره بنی امیه است. «سليمان بن عبدالملک»، آن هنگام که این شهر را بنياد نهاد، اولین چيزى که ساخت، قصر و خانه‏اى بود که تاکنون به نام «دار الصباغين» معروف است.[21]

د. بیمارستان

یکی از آثار فرهنگی مادی دوران بنی امیه، بیمارستان ولید بن عبدالملک است که به سبک بیمارستان جندی شاپور[22] ساخته شد.[23] یعقوبی در کتاب خود آورده که ولید؛ خلیفه اموی، اولین کسی بود که برای بیماران، بیمارستانی تأسیس کرد.[24] این بیمارستان افزون بر کارکرد درمانی، به عنوان دانشکده پزشکی در آموزش نیز نقش داشت.

ه. ضرب سکه

ضرب سکه در زمان عبدالملک بن مروان و به پیشنهاد امام باقر (علیه السلام) انجام شد.

کمال الدین دمیری در کتاب حیاة الحیوان از کسائی نقل کرده‌ که می گوید: روزی بر هارون الرشید وارد شدم. پیش روی او درهم و دینارهایی بود. درهمی را گرفت و نگاه می کرد. از من سؤال کرد: آیا می دانی، اولین کسی که این نوشته ها را بر درهم و دینارها نقش بسته چه کسی بوده؟ گفتم: آقای من، او عبدالملک بن مروان بوده. گفت: آیا می دانی علت آن چه بوده؟ گفتم:‌نه، فقط می دانم که عبدالملک اولین شخصی بوده که این نوشته ها را بر روی سکه ها نقش بسته. هارون الرشید گفت: تو را از این مطلب آگاه می کنم:

در آغاز، کاغذ از جانب رومیان به مملکت اسلامی وارد می شد، در آن روزگار بیشتر مردم مصر، نصرانی بودند و همکیش پادشاه روم به حساب می آمدند؛ از این رو، بر حاشیه کاغذهایشان با خط رومی، کلمات «پدر، پسر و روح القدس»، نقش بسته بود.

این نوع کاغذها در جامعه اسلامی از آغاز تا عصر عبدالملک مروان رواج داشت، تا این که عبدالملک از کسی که زبان رومی می دانست، خواست تا آن کلمات را برای او ترجمه کند. پس از ترجمه کلمات، عبدالملک برآشفت و گفت: این شایسته نیست که در سرزمین اسلام، شعار نصرانیت به وسیله این اوراق در حد وسیعی منتشر شود؛ از این رو، به عبدالعزیز مروان که برادر او و نماینده و کارگزار وی در مصر بود، دستور داد تا این حاشیه‌ها را از بین ببرد و دستور دهد تا سازندگان کاغذ بر حاشیه کاغذها، آیاتی از قرآن بنویسند. دستور از میان بردن حاشیه‌های رومی به سایر کارگزاران حکومت در سایر شهرها نیز ابلاغ گردید.

کاغذها با حاشیه‌های جدید با گذشت زمان رواج یافت و به سرزمین روم نیز رسید. پادشاه روم از این برنامه ناخشنود شد و به عبدالملک نامه نوشت و از او خواست تا حاشیه‌های رومی را دوباره به کارگیرد و رواج دهد. وی نامه را همراه با هدایا به سوی عبدالملک گسیل داشت، اما عبدالملک نامه و هدایا را پس فرستاد. این کار، دو مرتبه دیگر با هدایای بیشتر صورت گرفت. در مرتبه آخر، پادشاه روم تهدید کرد که اگر حاشیه‌ها به صورت نخست باز نگردد، بر روی سکه‌ها، دشنام به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را نقش خواهد زد.

در آن عصر، سکه‌های رایج میان مسلمانان، سکه‌های رومی بود و اگر پادشاه روم تهدید خود را عملی می ساخت، ضربه‌ای سیاسی بر حکومت اسلامی وارد می شد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار می گرفت. عبدالملک خود را با مشکلی بزرگ مواجه یافت. برای مشورت و یافتن راه حل با عده‌ای مشورت کرد، ولی به نتیجه ای نرسید. در این هنگام «روح بن زنباع»[25] به او گفت: ای عبدالملک! تو خودت خوب می دانی که چه کسی راه حل مشکل تو را می داند، اما به عمد آن را مطرح نمی کنی. عبدالملک: او چه کسی است؟! روح بن زنباع گفت: او جز باقر العلوم (علیه السلام) از خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرد دیگری نمی تواند باشد و تو ناگزیر هستی که از او کمک بگیری. عبدالملک: آری تو درست می گویی، و دچار اضطراب شد. آن‌گاه به والی خود در مدینه دستور داد تا نزد امام باقر (علیه السلام) رفته و امکانات سفر را در اختیار وی قرار دهد و آن حضرت را برای سفر به سوی شام تجهیز کند. والی مدینه، چنین کرد و امام رهسپار شام گردید.

عبدالملک به استقبال آن حضرت رفت، خیر مقدم گفت و مشکل سیاسی خود را مطرح ساخت و کمک طلبید. امام باقر (علیه السلام) فرمود: کار را دشوار نگیر. نظر من این است که هم اکنون از اهل فن بخواهی تا برایت درهم و دینارهای فراوانی را بسازند که بر یک طرف آن شعار توحید و بر طرف دیگر محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقش زنند و در مدار آن نام شهری که سکه در آن زده شده و تاریخ ساخت آن نوشته شود. سپس در زمینه برخی خصوصیات دیگر سکه ها، رهنمودهایی داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانی میسر نباشد و به عبدالملک فرمود: از مردم بخواه تا از این پس با این سکه‌ها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادی را با سکه‌های رومی ممنوع و دارای مجازات اعلام کن. در ظرف چند ماه، رهنمودهای امام باقر (علیه السلام) به خوبی عملی گردید و سکه‌های اسلام در روابط اقتصادی به کار گرفته شد. آن‌گاه عبد الملک به پادشاه روم نوشت، اگر می خواهی تهدیدهایت را عملی کن! پادشاه روم که از رواج سکه‌های اسلامی مطلع شده بود، عملی ساختن تهدیدهای خود را بی ثمر یافت و از آن صرف نظر کرد.[26]

[1]. بلاذرى در كتاب «فتوح البلدان» می نویسد: اين شهر را مسلمانان فسطاط ناميدند؛ زيرا گفتند: اين‌جا خيمه‏گاه- فسطاط- و انجمن قوم است. جمعى ديگر گويند: عمرو بن عاص در آن‌جا خيمه بر پا كرد و وجه تسميه فسطاط از همين رو است. ر.ک: بلاذرى، أحمد بن یحیى، فتوح ‏البلدان، ص 210؛ سایت واژه یاب، لغت نامه دهخدا، ذیل واژه فسطاط.

[2]. ر.ک: فتوح ‏البلدان، ص 210؛ مسعودى، على بن حسین، التنبيه و الإشراف، ‏تصحيح: عبدالله اسماعيل الصاوى، ص 310.

[3]. ر.ک: فتوح ‏البلدان، ص 145؛ التنبيه و الإشراف، ص 311.

[4]. ر.ک: فتوح‏البلدان، ص 284؛ التنبیه و الاشراف، ص 311.

[5]. نام دیگر آن جامع عمرو بن العاص‏ است. ر.ک: حموى بغدادى، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج ‏4، ص 265.

[6]. سایت حوزه نت، به نقل از احمد شبلی، تاریخ آموزش در اسلام، برگردان: محمدحسین ساکت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ص 95؛ عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، برگردان: نورالله کسایی، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1377، ص 65 .

[7]. ابن خلدون‏، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر (تاریخ ابن خلدون)، تحقیق: شحادة، خلیل، ج ‏3، ص 12 و 13.

[8]. سایت حوزه نت، به نقل از تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ص 69.

[9]. نرشخى، أبو بكر محمد بن جعفر، تاريخ بخارا، ترجمه: أبو نصر أحمد بن محمد بن نصر القباوى، تلخيص: محمد بن زفر بن عمر، تحقيق: محمد تقى مدرس رضوى، ص 67.

[10]. معجم ‏البلدان،ج ‏2، ص 465 و466.

[11]. مقدسى، أبو عبد الله محمد بن أحمد، أحسن التقاسيم فى معرفة الأقاليم، ص 158.

[12]. ر.ک: معجم ‏البلدان، ج ‏2، ص 465 و466.

[13]. ر.ک: فتوح ‏البلدان، ص 145؛ التنبيه و الإشراف، ص 311.

[14]. ابن كثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏8، ص 21.

[15]. ر.ک: دانشنامه رشد.

[16]. البدایة و النهایة، ج ‏8، ص 125.

[17]. سایت حوزه نت، به نقل از: تاریخ آموزش در اسلام، ص 71 و72؛ محمد داغ و حفظ الرحمن رشید اویمن، تاریخ تعلیم وتربیت در اسلام، برگردان: علی اصغر کوشافر، چاپ دوم، تبریز، انتشارات دانشگاه تبریز، 1374، ص 156 و 157.

[18]. همان، به نقل از: تاریخ آموزش در اسلام، ص 55 و 56 .

[19]. همان، به نقل از: تاریخ تعلیم وتربیت در اسلام، ص 158  .

[20]. سایت حوزه نت.

[21]. ر.ک: فتوح ‏البلدان، ص 145؛ التنبيه و الإشراف، ص 311.

[22]. کهن ترین بیمارستان شناخته شده در قلمرو اسلام، بیمارستان جندی شاپور در خوزستان بود. پیشینه این بیمارستان به سه قرن پیش از اسلام می رسد و خسرو اول ساسانی را بنیانگذار آن دانسته اند. بیمارستان جندی شاپور چنان آوازه ای داشت که دانش پژوهان سرزمین های مجاور به سوی آن می شتافتند. پیش از اسلام، عرب ها از پزشکان دانش آموخته در جندی شاپور بهره می گرفتند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای راشدین نیز هنگام بیماری، پزشکان عرب دانش آموخته در جندی شاپور؛ مانند حارث بن کلده و پسرش نضر بن حارث را به بالین خود فرا می خواندند. خلفای اموی؛ همچون معاویه نیز از کسانی؛ مانند ابن اثال، پزشک نصرانی که دانش آموخته جندی شاپور بود، بهره می گرفتند. این بیمارستان، موجودیت و شهرت خود را تا روزگاری دراز پس از برپایی دولت عباسی نگاه داشت. برگرفته از: مقاله روند تاریخی آموزش از صدر اسلام تا پایان امویان، سایت حوزه نت.

[23]. سایت حوزه نت، به نقل از احمد عیسی بک، تاریخ بیمارستان ها در اسلام، برگردان نورالله کسایی، چاپ اول، مؤسسه توسعه دانش و پژوهش ایران، تهران، 1371، ص 127.

[24]. یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، ج ‏2، ص 290.

[25]. روح بن زنباع بن روح بن سلامة الجذامي، أمير منطقه فلسطين و دارای هوش وعلم و شجاعت بود. وی در سال 84 ق، از دار دنیا رفت.

[26]. دمیرى، کمال الدین، حیاة الحیوان الکبرى، ج ‏1، ص 95 – 97؛ سایت حوزه نت، مقاله «امام باقر (علیه السلام) و پیشنهاد ضرب سکه»، به نقل از کتاب «زندگی سیاسی امام باقر (علیه السلام)، از احمد ترابی». پس اگر در تاریخ آمده که عبدالملک بن مروان، نخستین کسی بود که ضرب سکه نمود منافاتی ندارد که این اقدام با پیشنهاد امام باقر (علیه السلام) انجام شده باشد. ر.ک: طبری، ‏محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ‏6، ص 256؛ ابن خلدون‏، عبد الرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ترجمه‏ متن،ج ‏2، ص 77 و 78.