کپی شد
آثار عبادت
چون خداوند، حکیم است و به کار عبث و بیهوده امر نمی کند، قطعا عبادت هایی که ما را به انجام آنها امر نموده است، دارای اثرات و فوایدی است؛ و چون خداوند، غنی بالذات است و به این عبادت های ما نیازی ندارد، فواید این عبادت ها، به غیر خدا (فرد عبادت کننده و دیگران) می رسد.
این اثرات و فواید، با هدف و انگیزه ی ما از عبادت منافاتی ندارد؛ یعنی اگر چه یک انسان خود ساخته فقط به خاطر خداوند، عبادتی را انجام می دهد، ولی این هدف، با این مسئله که فایده ای هم نصیب خود عبادت کننده بشود، منافاتی ندارد.
هدف افراد از عبادت، به نوع فکر و سطح آگاهی و معرفت آنان بستگی دارد، و انبیای الهی و ائمه معصومین(ع) که در اوج معرفت قرار دارند، دارای بالاترین هدف از عبادت پروردگار، که همان شکر از الطاف پروردگار و انجام عملی که سزاوار مقام ربوبی است، می باشند؛ و هر چه هدف بلندتر باشد، آثار عبادت که به عبادت کننده می رسد، بیشتر و بهتر خواهد بود.
پس از بیان این مقدمه، مسئله آثار و فواید عبادت را در دو بخش پی می گیریم.
1. گرچه عبادت ها آثاری دارند، اما معصومین (ع) به این آثار چشم ندوخته اند و انگیزه آنان از عبادات، فقط و فقط خدا است، و خدا را برای خدا می خواهند نه برای خود.
برای روشن شدن مطلب توجه به نکاتی ضروری می نماید:
الف. بدیهی است که عبادات آثاری دارند و کاری لغو و بیهوده نیستند، زیرا خداوند هرگز به کاری بیهوده امر نمی کند و بر ترک آن وعدهی عذاب[1] نمی دهد. اما، یقینا این تاثیر در مقام والای خداوند نیست که باعث تقویت قدرت خداوند و ارتقای مقام الهی شود، زیرا مقامی فوق مقام پروردگار متصور نیست و همه انسان ها و مخلوقات، ذره ای از دریای بیکران عظمت او محسوب می شوند. او غنی بالذات است و فقری ندارد تا غیر او بخواهد آن را جبران نماید و هیچ کس نمی تواند به او ضرری برساند تا با عبادت بندگان خالص، جلوی آن گرفته شود.
پس تأثیر این عبادت ها، در خود انسان عبادت کننده و دیگر انسان ها و موجودات است[2] و فرقی نمی کند که انسان های عادی آنها را انجام دهند یا معصومین(ع) و البته معصومین (ع) از عبادت های خود، بیشتر از دیگران سود می برند، زیرا آنها با معرفت کامل تری آنها را به جا می آورند.
ب. اثر و فایده عبادت که از آن به هدف و غرض فعل تعبیر می کنند، نباید با هدف فاعل، یعنی نیت و انگیزه ی انجام دهنده ی کار خلط شود و هیچ الزامی وجود ندارد که انگیزه ی فاعل، همان هدف فعل باشد.
بهتر است فرق بین هدف فاعل و هدف فعل را با مثالی توضیح دهیم:
فرض کنید که برای مریضی، دارویی مفید و شفا بخش است اما مریض از خوردن آن استنکاف می کند ولی این مریض برای پدرش، احترام خاصی قائل است و پدرش بر خوردن این دارو اصرار دارد. او در اینجا اقدام به خوردن دارو می کند، نه به خاطر اینکه آثار مفیدی برای او دارد بلکه چون پدرش از او خواسته است؛ یعنی هیچ الزامی وجود ندارد که انگیزه ی فاعل، همان هدف فعل باشد.
حال می گوئیم گرچه خداوند، بهترین شاکران است و هیچ عملی را بدون شکرگزاری رها نمی کند اما انسان هایی هستند که اگر بدانند و یقین داشته باشند که این عبادت، برای آنها هیچ گونه سود و فایده و نفعی ندارد باز هم دست از عبادت خدا بر نمی دارند، و چون خدا به آنها امر کرده است، آن را بجای می آورند و ما معتقدیم که ائمه ی ما از این دسته بودند.
ج؛ هدف فاعل از انجام عبادت، میزان تأثیر و فایده ی آن عمل عبادی را مشخص می کند.
یعنی به هر میزان، انگیزه ی فاعل خالص تر باشد به همان میزان، هدف فعل و آثار عمل عبادی گسترده تر و بهتر خواهد بود و در واقع، یک عمل تا مادامی که برای خدا انجام نشود، اثری ندارد و آنگاه اثری دارد که برای خدا انجام شود. اما برای خدا بودن عمل، درجات و مراحلی دارد: «گروهی به شوق بهشت خدا را عبادت می کنند که این عبادت تجار است وگروهی از ترس جهنم خدا را عبادت می کنند که عبادت بردگان و بندگان است ولی گروهی هستند که چون خداوند را اهل و شایسته ی عبادت می بینند، برای شکر نعمت ها او را عبادت می کنند که این، عبادت احرار و آزادگان است »[3] این جمله که از سخنان گوهر بار حضرت علی (ع) است، به هدف و انگیزه فاعل اشاره دارد که گرچه انسان، با انگیزه ی رفتن به بهشت یا نرفتن به جهنم، از انگیزه ی الهی فاصله نمی گیرد و بالاخره رفتن به بهشت، چیزی است که خدا آن را خواسته است و اثر طبیعی اعمال عبادی هم همین است که انسان به گوهر تقوا دست یابد و در پرتو آن وارد بهشت گردد، اما انسان باید به جایی برسد که خدا را برای خدا بخواهد:
خلاف طریقت بود که اولیا
تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشی، نه در بند دوست [4].
و همان طوری که تذکر دادیم، آثار چنین عبادتی که فقط برای خداست، به خود عبادت کننده می رسد و باعث می گردد تا عبادت کننده مقام رضوان و قرب الهی را به دست آورد، اما او برای این آثار، تن به عبادت خدا نداده است.
انسانی که به این جایگاه رسیده است، عبادت را راه عشق بازی با معبود یافته است[5]، و عاشق جز وصال معشوق، چیزی در سر ندارد و حتی به جایی می رسد که از خود، خواسته ای ندارد، او هستی اش را به پای معشوق فدا می کند؛ بابا طاهر در این باره چنین سروده است:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد.
2. انسان دارای دو بعد است:
1.بعد الاهی، 2. بعد نفسانی، که از آن دو، به خود واقعی و خود مجازی[6] تعبیر می کنند. آنچه در اسلام، مذمت شده و جهاد و مبارزه ی با او به عنوان جهاد اکبر تلقی شده است، همین خود مجازی و خواسته های اوست، و اگر در قرآن آمده است که بزرگترین باختن ها، این است که انسان خودش را ببازد[7]، منظور همین خود و من واقعی است.
و این خود حقیقی است که قرآن در باره ی آن فرموده است: «مانند آنهایی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد تا خود را فراموش کنند.»[8] یعنی انسان این خود را آنگاه کشف می کند که خدا را کشف کرده باشد و لذا شهود منِ خود، هیچ وقت از شهود خدا جدا نیست[9].
با این خود، نه تنها نباید مبارزه کرد بلکه باید او را عزیز و گرامی داشت و به همین جهت است که انسان حق ندارد عملی را که آبرویش را در بین مردم به خطر می اندازد، انجام دهد.[10].
به تعبیر شهید مطهری (ره): «روح و حقیقت عبادت که توجه به خداست، بازیافتن خود واقعی است. انسان خود حقیقی اش را در عبادت و در توجه به ذات حق پیدا می کند و می یابد.»[11]
به هر حال، اگر هدف انسان از عبادت، ارتقای بعد الهی و تقرب به پروردگار باشد و عبادت را به این نیت انجام دهد، در این صورت، عبادتی که برای ارتقای درجات معنوی و الهی خود انجام می دهد کاملاً هم جهت و هم سو با عبادت «لله» می شود و از مسیرحق، ذره ای انحراف پیدا نمی کند؛ عبادت معصومین (ع) از این نوع است. ما انسان ها نیز باید با پیروی از ایشان(ع) سعی کنیم عباداتمان در این مسیر قرارگیرد.
در این صورت، انسان بایدخودخواه باشد؛ یعنی ارزش های الاهی خود را بشناسد و آنها را دوست داشته باشد و آنها را بیهوده از بین نبرده و در مسیر افزودن بر آنها باشد، زیرا خودخواهی، به معنای دوست داشتن بعد الهی، خداخواهی و خدادوستی است. پس آنچه از نظر اسلام مذموم است، تلاش و کوشش، در راه خود حیوانی و مادی و نفسانی است، اما تلاش و فعالیت در راه ارتقای خود (بعد) الهی، در حقیقت، تلاش و کوشش در راه خدا و برای خداست.
و لذا اگر انگیزه کسی که اجیر می شود عبادتی مثل حج را برای دیگری به جا آورد، ارتقای خود واقعی باشد[12]، این انگیزه او ممدوح است.
[1]«کسانی که از عبادت من تکبر می ورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ می شوند.»غافر، 60، ترجمه ی آیت الله مکارم شیرازی.
[2] در قران و روایات به آثار عبادات اشاره شده است، مثلا؛ قرآن در بیان علت وجوب روزه می فرماید:
… لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ …تا شاید شما باتقوا شوید (بقره، 183) و یا حضرت صدیقه ی کبری، فاطمه زهرا (س) به فواید تربیتی نماز، تواضع را هم می افزایند و می فرمایند: «خداوند نماز را واجب کرده است تا مردم متواضع شوند و … » (بحارالانوار، ج 82، ص 209؛ میزان الحکمة، ج 5، ص 375) و به همین دلیل، گفته می شود عبادت، یک مکتب انسان سازی است؛ و طبیعی است که با اصلاح فرد، جامعه هم اصلاح می شود. برای آگاهی از آثار عبادت، مطالعه ی کتاب “حکمت عبادات” آیت الله جوادی آملی را به شما توصیه می کنیم.
[3] نهج البلاغه، قصار الحکم، 237.
[4] سعدی.
[5] َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ»؛ بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد (عبادت را معشوق خود بداند)، با عبادت معانقه کند و آن را با تمام وجود لمس نماید و خود را برای آن فارغ سازد، آنگاه نگران نخواهد بود که دنیا برای او به سختی بگذرد یا به آسانی. الكافي، ج2 ، ص83.
[6] این خود، درجاتی دارد و از خودمحوری شروع و به عقده ی روانی ختم می شود. برای آگاهی بیشتر؛ نک: انسان کامل، استاد علامه شهید مطهری، صص 216- 225.
[7] ر.ک: زمر، 15.
[8] ر.ک: حشر، 19.
[9] نک :انسان کامل، همان، ص 236.
[10] برای آگاهی بیشتر، نک: انسان کامل، استاد علامه شهید مطهری، صص 244- 225.
[11] همان، صص 237و 238.
[12] در این حالت، گرچه ثواب عبادات برای اجیرکننده (شخصی که اجیر را استخدام کرده است) می باشد، اما در عبادتی که ریا نباشد و به قصد قربت باشد، اثرات تربیتی فراوانی وجود دارد. در این صورت، انگیزه و هدف اجیر می تواند چند چیز باشد:
1- فقط رسیدن به همان آثار تربیتی
2- فقط رسیدن به مبلغ اجاره
3- رسیدن به هر دو.
ممکن است به ذهن بیاید که صورت دوم، اشکال دارد اما باید گفت که نمی توان یک حکم کلی کرد، زیرا اگرچه هدف اجیر از گرفتن مبلغ اجاره، آثار تربیتی خود عبادت نیست اما اگر هدفش این باشد که با این مبلغ، نیازهای مادی خود را تامین کند و از این راه، دست خود را پیش بیگانه دراز ننماید و در واقع، خود واقعی خود را حفظ کند، در این صورت باز، انجام عبادت در دست یافتن این شخص به خود واقعی موثر بوده است؛ یعنی در این صورت هم عبادت از آثار تربیتی برخوردار می باشد (دقت کنید که اجرت، داعی و انگیزه شده است برای نزدیک شدن من به خدا و اما اینکه چرا من در پی این اجرت هستم، این خود می تواند داعی و انگیزه های دیگری داشته باشد. پس لزوما گرفتن اجرت، نه با قصد قربت در عبادات منافات دارد و نه با خود واقعی).