searchicon

کپی شد

قرمطیان و مهدویت

قرمطیان از شاخه‌های مهم اسماعیلی‌اند، دعوت آنان تا زمان عبیدالله مهدی هدف واحدی را دنبال می‌کرد. رئیس این فرقه «حمدان بن اشعث»، ملقب به قرمط،[1] جایگاه خاصی در بین پیروانش داشت. وی که در سال 287 ق در کوفه مشهور شد، به زهد و پارسایی تظاهر کرد و گروهی گرد او فراهم آمدند. او در ابتدا کاملا به سلمیه و اسماعیلیان وفادار بود و داعیان مشهور و با نفوذی با وی همراه شدند، سلمیه با این اقدامات او موافق نبود، اما از ترس دوگانگی سکوت کرد.[2] کارگزار اصلی او عبدان، شوهر خواهرش؛ «ابوسعید جنابی (گناوه ای)» را داعی جنوب ایران و «زکرویه» را داعی غرب ایران کرد و خود، رهبری را از کلواذی به دست گرفت.[3] به این ترتیب، قرمطیان به سه گروه عمده تقسیم شدند:

1ـ قرمطی‌های سواد یا شمال که داعیان برجسته  آنها عبدان، حمدان و آل مهرویه بودند؛

2ـ قرمطی‌‎های بحرین که داعیان عمده‌شان آل جنابی بودند؛

3ـ قرمطی‌های قطیف و جنوب بصره که داعیانشان ابوحاتم بورانی و ابوالفوارس بودند.[4] حمدان و شوهر خواهرش، عبدان، از ابتدای تبلیغات، به «الإمام من آل رسول الله» دعوت می کردند. [5] در حقیقت، نام این امام در ابتدا مشخص نبود. قرمطیان ظهور رهبری را به یک دیگر نوید می دادند و برای ترویج این اعتقاد خود از هیچ عملی فروگذار نبودند.[6]

قرمطیان و اعتقاد به مهدویت احمد بن محمد بن حنفیه

در منابع، مطالب بسیاری درباره  اعتقاد به مهدی غایب، از دیدگاه فرقه  قرمطیان آمده‌است. ثابت بن سنان در شرح ابتدای کار قرمطیان و حمدان بن قرمط می نویسد: در سال 267ه در ابتدا اعتقاد به مهدویت «احمد بن محمد بن حنفیه» داشتند، چنان که نام‌هایی از قول فرج بن عثمان نقل شده که او خود را داعی مسیح دانسته و او عیسی و کلمه و مهدی و او احمد بن محمد بن حنفیه و جبرئیل است. در ادامه  نامه از شیوه اذان گفتن آنان سخن رانده است که در هر نماز، مؤذن پس از ذکر نام خداوند و شهادت بر این که نوح، ابراهیم، موسی، عیسی (علیهم السلام)  و محمد (صلی الله علیه و آله)  پیامبر خدایند، می گویند: «اشهد ان احمد بن محمد بن حنفیه رسول الله» و در واقع این فرد را، هم طراز با پیامبر می شمردند. در ادامه این نامه، به سایر مسایل اعتقادی آنان اشاره شده است[7] که از نظر بقیه مسلمانان کفر و الحاد شمرده می شود. نویسندگان دیگری؛ چون مقریزی، همین مطالب را ذکر کرده اند. به احتمال زیاد، فرج بن عثمان نام سرّی یکی از داعیانی بوده که این نامه را نوشته است. این اعتقاد در مقطع زمانی خاص و برای مدت کوتاهی به وجود آمد و هدف اصلی آن دعوت برای مهدی از فرزندان محمد بن حنفیه بود. این امر در استقلال سیاسی و اجتماعی قرمطیان بحرین بسیار موثر بود که پس از مدت کوتاهی تغییر کرده، به اعتقاد جدیدی روی آوردند.[8]

=[1]. در مورد علت نام گذاری این فرقه به قرامطه، ر.ک: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، تبلیس ابلیس، ص 104؛ تامر، عارف، تاریخ الاسماعیلیة، ص 91.

[2]. تامر، عارف، اسماعیلیه و قرامطه در تاریخ، ترجمه: زمردی، حمیرا، ص 89 و 90.

[3]. دخویه، قرمطیان بحرین و فاطمیان، ترجمه: امیرخانی، محمد باقر، ص 27.

[4]. اسماعیلیه و قرامطه در تاریخ، همان، ص 83.

[5]. مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، تصحیح: الشیال، جمال الدین، محمد حلمی، محمد احمد، ج 1، ص 155.

[6]. بغدادی، عبد القاهر، الفرق بین الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم‏، ص 30.

[7]. ثابت بن سنان، اخبار القرامطة فی الإحساء الشام، العراق، الیمن، تصحیح: زکار، سهیل، ص 189 و 190؛ اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، همان، ص 152؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 88 ـ 91.

[8]. برگرفته از: روحی میرآبادی، علیرضا (استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی)، «مهدویت از دیدگاه اسماعیلیان و قرمطیان»، مجله تاریخ اسلام، هفتم مهر ماه سال 1385، شماره بیست و هفتم.