Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فتوحات دوران معاویه (فتوحات در آفریقا)

فتوحات در آفریقا، بخش سوم از فتوحات دوران معاویه را شامل می شود. فتوحات در قارۀ کهن آفریقا از زمان خلافت عثمان و توسط عمرو بن عاص، در سال 22 ق آغاز شد. عمرو بن عاص با فتح مناطقی؛ چون بَرقَه، طرابلس غرب، سَبرَه و فَزّان، زمینۀ ورود مسلمانان به مصر را فراهم کرد.[1] پس از وی در سال 27 ق، عبدالله بن سعد بن ابی سرح با فتح مناطقی؛ چون سُبَیطِلَه و قَفصَه، راه را برای نفوذ بیشتر مسلمانان به آفریقا هموار نمود.[2]

هنگامى که معاوية بن ابى سفيان به خلافت رسيد، عمرو بن عاص را به ولايت مصر گمارد. پس از وى، پسرش؛ عبدالله بن عمرو، والى شد و پس از عزل وى، «معاوية بن حديج سکونی» به حکومت مصر رسید. او چهار سال در مصر ماند، سپس به جنگ رفته، غنائمى را به دست آورد و مجددا به مصر برگشت و «عقبة بن نافع بن عبد قيس فهرى» را گسيل داشت.[3] عقبة، مناطقی؛ از جمله وَدّان، فزّان،[4] خاوار،[5] مزاته، صُفَّر، غدامس، قَفصَه، قصطیلیه را به تصرف خود درآورد.[6]

بنا بر قولى، عقبه را معاويه بر مغرب ولايت داد. وى با چهار هزار تن از مسلمانان به جنگ رفت و آفریقا را فتح کرد و خطه قيروان آفریقا را ترسيم کرد. [7]

ابن اثیر در کتاب خود می نویسد:

معاوية بن ابى سفيان، «معاوية بن حديج» را از ايالت آفريقا منفصل کرد (عزل کرد) و فقط مصر را براى او باقى گذاشت (که قبل از آن با هم بود)، آن‌گاه «عقبة بن نافع فهرى» را که در برقه و زويله (دو شهر و دو محل) از هنگام فتحِ در زمان عمرو بن عاص تا آن زمان، اقامت داشت و در آن سامان، آثار نمايان در فتح و جهاد باقى گذاشته بود، به امارت آفريقا برگزيد. چون معاويه او را انتخاب کرد، ده هزار سوار به کمک او فرستاد. او نیز در آفريقا نفوذ کرد و تازه‌مسلمانان بَربَر هم به او پيوستند و بر عده‏ او افزوده شد. او هم از شمشير استفاده می کرد؛ زيرا وضع و حال آنها چنين بود که اگر امير پيروز مى‏شد و ميان آنها مى‏بود همه اظهار اطاعت و قبول اسلام مى‏کردند، و اگر برمى‏گشت پيمان را شکسته، از اسلام برگشته، به تمرد و عصيان مبادرت مى‏کردند. او چنين مقتضى دانست که شهری در آن منطقه بسازد که سپاهيان اسلام در آن زيست کنند و مال و خانواده‏هاى خود را در آن شهر قرار دهند، تا از شورش و ستيز بوميان آسوده و در امان باشند. او محل «قيروان» را در نظر گرفت که جنگل و بيشه ای بيش نبود و انواع درندگان و وحوش و مارها در آن محل لانه و مکان داشتند. او مستجاب الدعوه بود. دعا کرد و فرياد زد: اى ماران و اى جانوران و درندگان، ما ياران پيغمبر (صلی الله علیه و آله) هستيم، جاى خود را ترک کنيد و راه خود را گرفته و برويد که ما قصد اقامت در اين بيشه را داريم، هر جانورى که بعد از اين ندا و اخطار، باز بماند ما وی را خواهيم کشت. (نقل شده) مردم در آن روز به چشم خود مى‏ديدند که جانوران، بچه‏هاى خود را حمل و نقل ‏کرده و مى‏رفتند. بسيارى از قبايل بربران، چون این وضع را مشاهده کردند، اسلام آوردند.[8] آن‌گاه (امير) دستور داد که درخت‌ها را قطع کنند و شهر را بسازند. وقتی شهر ساخته شد، مسجد جامع را بنا نمود. محيط و دور شهر، سه هزار و ششصد گز[9] بود. بناى شهر در سنه پنجاه و پنج، پايان يافت و مردم در آن‌جا مسکن گرفتند. او در همان هنگام که سرگرم بناى شهر بود مشغول جنگ و غارت نیز بود و سپاهيان را براى دستبرد و غارت، دسته دسته به همه جا مى‏فرستاد که آنها غارت مى‏کردند و غنيمت مى‏آوردند. بسيارى از بربرها، دين اسلام را قبول کردند.

ممالک اسلامی هم توسعه يافت و مسلمانان در آن سرزمين قوى دل و جاى‏گزين شدند، خصوصا بعد از بناى شهر قيروان که در آن آرام گرفته و آسوده زيست کردند و مقام اسلام در آن ديار ارجمند و برقرار شد.[10]

سپس معاويه، «مسلمة بن مخلد الانصارى» را بر مصر حکومت داد و مسلمه يکى از موالى خود را به نام ابو المهاجر، به آفريقا فرستاد. ابو المهاجر به آفريقا آمد و با وضعى اهانت‏بار، عقبة بن نافع را عزل کرد. عقبه به شام رفت تا شکايت به معاويه برد. معاويه از او پوزش خواست و وعده‏اش داد که بار ديگر شغلش را به او باز پس دهد. تا در سال 62، که يزيد بار ديگر او را به آفريقا فرستاد.[11]

[1]. بلاذرى، أحمد بن یحیى، فتوح ‏البلدان، ص 221 – 223؛ یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاريخ يعقوبى، ج ‏2، ص 156.

[2]. تاريخ يعقوبى، ج ‏2، ص 165؛ ابن اثیر جزری، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 90 و 91.

[3]. فتوح البلدان، ص 225 و 226.

[4]. قبلا بیان شد که این منطقه در زمان عمرو بن عاص فتح شده است. گویا در زمان عقبه نیز برای بار دوم فتح صورت گرفته است.

[5]. ابن عبدالحکم، عبد الرحمن بن عبدالله، فتوح مصر و مغرب، تحقیق: عمر، محمد علی، ص 222.

[6]. همان، ص 223.

[7]. فتوح البلدان، ص 226.

[8]. از مترجمان کتاب الکامل فی التاریخ، نقل شده که این قضیه افسانه است و ما براى حفظ امانت به نقل اين روايت پرداختيم. ر.ک: ابن اثیر جزرى، عزالدین، الكامل فی التاریخ، مترجم: خلیلى، عباس/ حالت، ابوالقاسم، ج ‏10، ص 350 و 351.

[9]. دهخدا می نویسد: گز. [گ َ] (اِ) کردی قز (مقیاس طول، اندازه) معادل ذرع و هر گز 16 گره است. امروزه گز را معادل «متر» اروپاییان گیرند. (حاشیه ٔبرهان چ معین). پیمانه ای از چوب یا از آهن که بدان جامه و قالی و پلاس و زمین و امثال آن پیمایند. (برهان) (آنندراج): ثوب خمیس؛ جامه پنج گزی. ر.ک: سایت واژه یاب، لغت نامه دهخدا، ذیل این واژه.

[10]. الكامل فی التاریخ،ج ‏3، ص 465 و 466.

[11]. ر.ک: همان، ص 466؛ ابن خلدون‏، عبدالرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ج ‏2، ص 12 و 13.