Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

زبان وحی

در مورد چگونگی زبان وحی در کتب حدیثی آمده است که: هيچ كتابى و هيچ وحيى از جانب خداوند تبارك و تعالى نازل نشد، مگر آن كه به زبان عربى بوده است، اما وحى در گوش انبياء (ع) به زبان قومشان واقع مى‏شد… .[1]

فارغ از بررسی سند این روایت که آیا چنین چیزی از معصوم صادر شده است یا نه؟ باید گفت که این مطلب هیچ منافاتی با مبانی عقلی ندارد بلکه می تواند درست باشد.

در مورد این مطلب که اگر در القای وحی به الفاظ نیاز داریم چرا باید به زبان عربی باشد؟ باید بگوییم  انتخاب زبان عربی به عنوان زبان وحی شاید از آن رو باشد که این زبان توان انتقال مفاهیم وحیانی را بیش از زبان های دیگر دارا است.

اما این که چرا این وحیی که به زبان عربی القا شده است در گوش پیامبران به لسان قوم آنها ترجمه می شود می توان گفت که چنین کاری بر اساس این سنت الهی است که پیام پیامبر باید توسط قومش مورد فهم قرار گیرد. و این گرچه ضرورتی اجتناب ناپذیر بوده، اما طبیعی است که به جهت نارسایی زبان ترجمه شده، بعضی از مفاهیم و معانی منتقل نگردد و اتفاقاً شاید یکی از اسرار خاتم نبودن آن ادیان نیز در همین نکته نهفته باشد.

توضیح این که: یکی از سنّت های خداوند، فرستادن رسولانی است برای هدایت انسان ها. پیامبران نیز در برخورد با انسان ها به زبان مردم آن منطقه ای که برای آنها مبعوث شده اند، صحبت می کردند؛ زیرا زبان، بهترین و آسان ترین راه ارتباط انسان ها است و پیامبران نیز باید با مردم ارتباط داشته باشند. سخن گفتن پیامبران به زبان قوم، یکی از دیگر سنّت های حتمی الاهی است. خداوند می فرماید: «ما هیچ رسولی نفرستادیم مگر آن که به زبان قومش صحبت  می کرد…».[2] این سنت حتی در مورد پیامبرانی که دعوتی جهان شمول داشتند نیز صادق است، اگر چه برای هدایت تمام خلق مبعوث شده باشند، مانند پیامبران اولوالعزم، ولی به زبان قومی صحبت می کنند که در ابتدای بعثت در آن جا مبعوث شده اند که اگر غیر از این بود شریعت آن پیامبر حتی در میان قومی که در آن مبعوث شده بود مورد فهم و قبول واقع نمی شد[3]، بر این اساس اگر پيغمبري در بين مردمي كه به زبان عبري صحبت مي‌كنند، به پيامبري مبعوث شود بايد با آنها عبري سخن بگويد تا سخن او را بفهمند. از سوي ديگر، بايد براي تمثيل و توضيح پيام خود از مفاهيمي بهره بگيرد كه آنها مي‌توانند درك كنند. پس حقيقت تاريخي زمانه اي كه در آن به پيامبري برگزيده شده است، در زبان قالب و محتواي پيام او تأثير مي‌گذارد و به اين ترتيب عناصر موقعيتي در كنار عناصر ثابت در دين ظهور پيدا مي‌كنند. با این وصف، اگر پيامبر اكرم(ص) در يك سرزمين انگليسي زبان به پيغمبري مبعوث مي‌شد، بي‌شك قرآن به زبان انگليسي نازل مي‌گشت و اگر در آن سرزمين به جاي شتر، مردم با حیوان دیگری با ویژگی خاص سر و كار داشتند، طبعاً به جاي اشاره به شگفتي‌هاي خلقت شتر، به عجايب آفرينش آن حیوان اشاره مي‌شد.

اما اين امر باعث نمي‌شود كه مطالب قرآن قداست و ارزش خود را از كف بدهد؛ زيرا اولاً اين تفاوت ها اگر پيدا مي‌شد، فقط به حوزه عناصر موقعيتي كه با پوسته زندگي انساني ارتباط دارند، مربوط مي‌شد و به ساحت عناصر ثابت كه ناظر به هويت آدمي هستند، سرايت پيدا نمي‌كرد. به ديگر سخن، پيام جاودان دين خاتم در هر زمان و مكان يكسان است، هر چند ممكن است اگر در زمان و مكان ديگري ظهور پيدا مي‌كرد، زبان و قالب و محتواي آن در بخش موقعيتي دستخوش تغيير مي‌شد.

ثانياً‌ انتخاب زمان و مكان پيامبري يك پيامبر با علم و حكمت الهي صورت مي‌گيرد و امري اتفاقي نيست. اينكه پيامبر اكرم(ص) در جزيره‌ العرب در آن برهه خاص تاريخي به پيامبري مبعوث مي‌شود، يك حادثه بي‌دليل و حكمت نيست. اين كه چنين فضايي اقتضا مي‌كرده است، قرآن به زبان عربي باشد، نشان مي‌دهد كه در حكمت الهي اين زبان مناسب ترين زبان براي عرضه مفاهيم دين خاتم بوده است و اينكه اسلام در فضاي فرهنگي عرب جاهلي ظهور مي‌كند بيانگر اين حقيقت است، كه براي تبيين مفاهيم ماندگار اسلام بهترين شرايط در همين فضا وجود داشته است. پس اگر در قرآن به شتر مثال زده مي‌شود، اين به دليل آشنايي مخاطبان با اين حيوان است. اما برگزيدن اين مخاطبان با اين نوع معرفت براي بيان يك حقيقت قرآني، نشان مي‌دهد بهترين مثال براي آن مطلب همان (شتر) بوده است.[4]

علامه طباطبایی (ره) در باره سرّ نزول الفاظ عربی در وحی می گوید: در قرآن هم الفاظ آن و هم عربی بودن آن در وحى دریافت شده است و این دو توانسته است اسرار آيات و حقايق معارف الهى را ضبط و حفظ كند. و به عبارت ديگر در حفظ و ضبط آيات الهى دو چيز دخالت دارد، يكى اينكه وحى از مقوله لفظ است، و اگر معانى الفاظ وحى مى‏شد و الفاظ حاكى از آن معانى، الفاظ رسول خدا (ص) مى‏بود -مانند احاديث قدسى- آن اسرار محفوظ نمى‏ماند. دوم اين كه اگر به زبان عربى نازل نمى‏شد و يا اگر مى‏شد ولى رسول خدا آن را به لغت ديگرى ترجمه مى‏كرد پاره اى از آن اسرار بر عقول مردم مخفى مى‏ماند، و دست تعقل و فهم بشر به آنها نمى‏رسيد.[5]

پس خداوند در مرحلۀ اول پیام خود را در قالب الفاظ به پیامبر خود می رساند و در مرحلۀ دوم است که این پیام در قالب الفاظ به مخاطبان پیامبران، ابلاغ می گردد، اما این که در هریک از این مراحل چه زبانی گزینش شود به عوامل دیگری بستگی دارد و این عوامل ممکن است زبان خاصی را در مرحلۀ اول ایجاب کند و زبان دیگری را در مرحلۀ دوم.


[1]. َ إِنَّ الْوَحْيَ يَنْزِلُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْعَرَبِيَّةِ فَإِذَا أَتَى نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ أَتَاهُ بِلِسَانِ قَوْمِهِ «بحار الانوار، ج11، ص 42»؛ « َ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كِتَاباً وَ لَا وَحْياً إِلَّا بِالْعَرَبِيَّةِ فَكَانَ يَقَعُ فِي مَسَامِعِ الْأَنْبِيَاءِ بِأَلْسِنَةِ قَوْمِهِمْ وَ كَانَ يَقَعُ فِي مَسَامِعِ نَبِيِّنَا ص بِالْعَرَبِيَّةِ» ( همان، ج 16، ص 134، و ج 18، ص 263؛ علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏1، ص 435).

[2]. ابراهیم، 4.

[3]. اقتباس از نمایه: نزول قرآن به زبان عربی، سؤال 426 (سایت اسلام کوئست: 446). برای آگاهی بیشتر ، نک: نمایه های مشابه: 1. سؤال شماره 2251 (سایت اسلام کوئست: 2375)، اهمیت زبان عربی.2. سؤال شماره 2480 (سایت اسلام کوئست: 2621)، کامل بودن زبان عربی.3. سؤال شماره 2660 (سایت اسلام کوئست: 3067)، بعثت پیامبر به زبان قوم.

[4]. اقتباس از نمایه: آخرین آیه قرآن و امکان اضافه شدن وحی، سؤال 1636 (سایت اسلام کوئست: 1638).

[5]. نک: ترجمه الميزان، ج‏11، ص 102.