Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

بت پرستی

پیشینۀ بت پرستی

مجمل التواریخ می نویسد:

نمرود بن كنعان بن كوش از پادشاهان بت‏پرست که در عبادت بت، کسی ستمكاره‏تر و سخت‏تر از او نبوده است  اوّل بت‏پرستى است از روزگار طهمورث، که چون كسى می مرد شکل او را از چوب می تراشيد و آن را پرستش می كردند.[1]

همچنین در طبقات ناصری آمده است: نمرود بن كنعان بن كوش بن حام بن نوح، اول كسی است كه بعد از طوفان (نوح) جبارى كرد و تاج بر سرش نهاد، او بود که زمين بابل را به تصرف درآورد، عرب و عجم بگرفت و بت خانه بنا كرد، بت‏پرستى می كرد، بت زرين و سيمين بساخت، همه را بجواهر مرصع كرد، آذر بت گر را بر خزانها و بتان و جهاز ايشان امين گردانيد و علوم نجوم را متابعت نمود، و ظن قوی آنست، كه آن بتان بر صورت و رسم كواكب ساخته بودند، و ايشان را مى‏پرستيد.[2]

آغاز بت پرستی در مکه

(قبیلۀ) جرهم در حرم (مکه) سر به سركشى برداشت و اين امر مصادف با پراكنده شدن سبا و فرود آمدن بنى حارثة بن ثعلبة بن عمرو بن عامر در سرزمين مكه بود. آنان مى‏خواستند با جرهم در يك جاى زندگى كنند، ولى جرهم مانع شد و ميانشان نبرد درگرفت و بنى حارثه (نانكه مى‏گويند خزاعه بودند) بر آنان غلبه يافتند و خانه را در تصرف آوردند. و رئيسشان در اين ايام عمرو بن لحى بود. او بقاياى جرهم را از آنجا براند. در حديث آمده است كه پيامبر (ص) فرمود: “رايت عمرو بن لحى يجر قصبه (يعنى أحشاءه) فى النار”. زيرا او بود كه “بحيره” و “سائبه” و “حامى”[3] را بدعت نهاد و دين اسماعيل را دگرگون كرد و بت‏پرستى را رواج داد.[4]

برخى از مورخين نقل کرده اند: زمانى عمرو بن لحى براى انجام كارى از مكه به شام رفت و چون به سرزمين بلقاء و شهر «مآب» رسيد، مردم آنجا را كه از عمالقه و اولاد عملاق- يا عمليق- بن لاوذ بن سام بن نوح بودند ديد كه بتهائى را مى‏پرستند، پرسيد: اينها چيست كه شما آنها را مى‏پرستيد؟ گفتند: اينها بتهائى است كه ما هر گاه باران بخواهيم از آنها در خواست می كنيم و اينها براى ما باران مى‏فرستند، و هر گاه كمك بخواهيم آنها را بمدد مى‏طلبيم و ياري مان می كنند! عمرو بن لحى گفت: اگر ممكن است يكى از آنها را به من بدهيد تا به سرزمين عرب ببرم و آنان نيز مانند شما آن را پرستش كنند. عمالقه بت هبل را به او دادند، و عمرو آن را به مكه آورده مردم را بپرستش و تعظيم آن وادار كرد.[5]

مسعودى چنین نقل می کند: و چون عمرو بن عامر و فرزندانش از مارب بیرون شدند بنى ربيعه جدا شدند و در تهامه فرود آمدند آنها را به جهت جدا شدنشان خزاعه گفتند كه خزع جدا شدن است … و خزاعه توليت خانه را به عهده گرفت و اولين كس از آنها كه توليت خانه داشت عمرو بن لحى بود و نام لحى حارثه بن عامر بود. عمرو، دين ابراهيم را تغيير داد و دگرگونه كرد و مردم را به پرستش مجسمه‏ها برانگيخت. طبق خبرى، وى به شام رفت و گروهى را ديد كه پرستش بتان می كردند و بتى به او دادند كه روى كعبه نصب كرد. قوم خزاعه نيرو گرفت و ظلم عمرو بن لحى به همه مردم رسيد و يكى از جرهميان كه پيرو دين حنيف  بوده در اين باب به عمرو گفت: اى عمرو در مكه ستم مكن كه اينجا شهر حرام است بپرس كه عاديان چه شدند و بنى عماليق كه در آنجا شتر داشتند كجا رفتند؟

…. عمرو بن لحى بتان بسيار در اطراف كعبه نصب كرد و بت‏پرستى در عرب رواج گرفت و دين حنیف (جز به ندرت) منسوخ شد. شحنة بن خلف جرهمى در اين باب گفت: اى عمرو در مكه و اطراف خانه، خدايان متعدد نهاده‏اى اينجا هميشه خداى يگانه داشته ولى تو براى خانه ميان مردم خدايان بسيار قرار داده‏اى بايد بدانى كه خداوند در آينده براى خانه پرده‏دارانى جز شما بر مي گزيند. گفته شده است: عمرو بن لحى سيصد و چهل و پنج سال عمر كرد. و توليت خانه با (قبیله)خزاعه بود.[6]

انگیزۀ پرستش بت ها

در منطق قرآن، بت و بت پرستى مفهومى بسيار وسيع تر از خدايان ساختگى از سنگ و چوب و فلزات دارد. هر موجودى را كه انسان تكيه گاه خود در برابر خدا قرار دهد و سرنوشت خود را در دست او و وابسته به او بداند “بت” او محسوب مى شود.[7]

پرستش غیر خدا به هر شکلی که باشد بت پرستی و محکوم و مذموم است. زیرا بت پرستى، يك نوع تحريف در عقيدۀ خداپرستى است، عقيده اى كه جزء فطرت و سرشت انسان است. به عبارت دیگر بت پرستى در تضاد با فطرت و سرشت همۀ انسان ها و سرچشمۀ آن، جهل و نادانى بت پرستان است. جهل به خداوند و ذات پاك و بی مانند او از يك طرف و جهل به علل اصلى حوادث جهان از سوى ديگر و جهل به حقیقت و ماهیت جهان ماوراء طبيعت و كوتاهى فكر از درک مسائل غیر حسّى از جانب سوّم، دست به دست هم داده و در طول تاريخ، سرچشمۀ بت پرستى شده است. و گرنه چگونه يك انسان آگاه و فهميده، آگاه به خدا و صفات او، آگاه از علل حوادث، آگاه از جهان طبيعت و ماوراء طبيعت ممكن است قطعۀ سنگى را فى المثل از كوه جدا كند، قسمتى از آن را در ساختمان منزل، و يا پله هاى خانه مصرف كند، و قسمت ديگرى را معبودى سازد و در برابر آن سجده نمايد و مقدّرات خويش را به او بسپارد؟![8]

انسان به مقتضاى سرشت و خلقت خويش،همواره متوجه نيروى ما فوق طبيعت بوده است، اين سرشت، با استدلال هاى روشنى از نظام هستى كه نشان دهندۀ وجود يك مبدأ عالم و قادر بوده است، تأييد مى شده و انسان از اين دو طريق (سرشت و عقل) هميشه كم و بيش با آن مبدأ هستى آشنائى داشته است.اما زمانی که همین انسان در مسير فطرت و عقل، از نظر خداجوئى رهبرى نشود، رو به خدايان ساختگى آورده و در برابر آنها سر تعظيم فرود مى آورد، و صفات خدائى را براى آنها قائل مى شود. [9]

تا جایی که گاهی انسان های جاهل بت های خود را از سنگ، چوب، فلز و حتّی از مواد خوراکی می ساختند و در برهه ای دیگر خورشید و ماه و بعضی از ستارگان را می پرستیدند. و زمانی ، بعضی از رودخانه ها و دریاچه های مهم مانند رودخانه نیل و دریاچه ساوه را می پرستیدند.[10] و متأسفانه باید گفت در عصر و زمان ما بت پرستی حتی در شکل های زشت تر و قبیح تر مانند پرستش بعضی از حیوانات یا برخی از اندام انسان دیده می شود.

قرآن کریم خطاب به همۀ بت پرستان می فرماید:« كسانى را كه شما غير از خدا مى خوانيد، هرگز نمى توانند مگسى بيافرينند هر چند براى اين كار اجتماع كنند، و دست به دست يكديگر بدهند ».[11]

در اين آيه ترسيم جالب و گويايى از وضع بت ها، معبودهاى ساختگى، و ضعف و ناتوانى آنها، بيان شده است. و بطلان اعتقاد مشركان را به روشن ترين وجهى آشكار مى سازد.

همۀ بت ها، و همه معبودهاى آنها، و حتى همه دانشمندان، متفكران و مخترعان بشر، اگر دست به دست هم بدهند قادر بر آفرينش مگسى نيستند. [12]

بت پرستان، شناخت غلط نسبت به الله و صفات او داشتند؛ آنان ذهنیتی گنگ و مبهم درباره خدای تعالی داشتند.[13] گواه این معنا این است که برای خدا، همسر و فرزند قائل بودند. آنها فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند. خداوند در آیات متعددی، این پندار غلط آنها را سخت نکوهش کرده است. از جمله می فرماید:«کسانی که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را به نام دختران نام گذاری می کنند».[14]

و یا می فرماید:«و (مشرکان) گفتند:خداوند رحمان فرزندی برای خود گرفت! (نه،) او (از داشتن فرزند) منزّه است، بلکه (فرشتگان) بندگان گرامی اند».[15]

و هم چنین بت پرستان، برای بت ها نوعی مقام ربوبیت قائل بودند و حلّ مشکلات خود را از آنها می خواستند. در حالی که همچنان که خالق هستی، الله است، تدبیر امور جهان نیز تنها در دست اوست. و بت ها موجودات بی جان و فاقد ادراک و اراده اند.[16]

قرآن کریم در این مورد می فرماید:«آنها غیر از خدا، چیزهایی را می پرستند که به آنان نه زیان می رساند و نه سودی و می گویند: اینها شفیعان ما نزد الله هستند! بگو آیا خدا را به چیزی خبر می دهید که نه در آسمان ها سراغ دارد و نه در زمین! او منزّه و برتر است از همتایانی که (برای او) قرار می دهند.»[17]


[1] مجمل التواريخ و القصص، ص 189 و 190، تحقيق، ملك الشعراء بهار، تهران، كلاله خاور.

[2] طبقات ناصرى تاريخ ايران و اسلام، منهاج سراج، ج ‏1، ص 138، تحقيق: حبيبى، عبد الحى، تهران، دنياى كتاب، چ اول، 1363ش.

[3]. مائده، 103؛ خداوند هيچ گونه”بحيره” و”سائبه” و”وصيله” و”حام” قرار نداده است‏[اشاره به چهار نوع از حيوانات اهلى است كه در زمان جاهليت، استفاده از آنها را به عللى حرام مى‏دانستند؛ و اين بدعت، در اسلام ممنوع شد.] ولى كسانى كه كافر شدند، بر خدا دروغ مى‏بندند؛ و بيشتر آنها نمى‏فهمند!

[4]. العبر تاريخ ابن خلدون، آيتى، عبد المحمد، ج ‏1، ص 379، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چ اول،1363ش.

[5] . ابن هشام (م 218)، زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام، رسولى، ج ‏1، ص 52، سيد هاشم، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش،

[6]. مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين (م 346)، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏1، ص 418 و 419، پاينده، ابو القاسم، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1374ش.

[7] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 191، با تصرف.

[8] . تفسیر نمونه، ج 6،ص 334، با تصرف.

[9] . تفسیر نمونه، ج2، ص341.

[10] . مکارم شیرازی، ناصر، مثال های زیبای قرآن (امثال القرآن)، تهیه و تنظیم: علیان نژادی، ابوالقاسم، ص270، انتشارات نسل جوان، چاپ اول، 1378ش.

[11] . حج، 73.

[12] . تفسیر نمونه، ج 14،ص 188.

[13] . پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام، ص 83.

[14] . نجم، 27.

[15] . انبیاء، 26.

[16] . پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام، ص 85.

[17] . یونس، 18.