searchicon

کپی شد

اعتکاف

چکیده مقاله اعتکاف

اعتکاف از ریشه عَکَفَ و مصدر باب اِفتِعال و در لغت درنگ كردن و ادامه دادن است. اهل لغت برای این ریشه، معانی گوناگونی ذکر نموده اند. از جمله: رویکرد به چیزی با توجه و مواظبت؛ اقبال به چیزی بی آن که روی از آن برگردد؛ محبوس و متوقف کردن چیزی؛ اقبال و ملازمت بر چیزی از روی تعظیم و بزرگداشت آن؛ التزام به یک مکان و اقامت در آن؛ اقامت، ملازمت و مواظبت؛ حبس و توقف.

واژه هایی مانند؛ چله نشینی، ریاضت و عزلت از واژه های مترادف اعتکاف هستند.

اعتکاف در اصطلاح فقهی عبارت است از: «نوعی عبادت که انسان سه روز یا بیشتر در مسجد مقیم شود و در طول این مدّت روز، روزه بگیرد».

واژه «اعتکاف» در قرآن کریم استعمال نشده است. اما ماده عَکف 9 بار در قرآن به کار رفته که هم به معنای لغوی و هم به معنای اصطلاحی استعمال شده است.

در مورد پیشینه و سیر تاریخی اعتکاف باید گفت: به درستی  معلوم نیست که این عبادت از چه زمانی آغاز شده و کیفیت اجزا و شرایط آن در بدو شکل گیری چگونه ‏بوده است. از برخی منابع از جمله قرآن استفاده می شود که اعتكاف مخصوص دین اسلام نیست، ‏بلكه در ادیان ‏الهى دیگر نیز وجود داشته و در اسلام استمرار یافته است.

همچنین از برخى آيات قرآن برمى ‌آيد كه اين عبادت ‏در اديان توحيدى پيشين نيز مطرح بوده و پيامبران الهى و موحدان گاهی براى راز و نياز با خداوند، مدتى از زندگى و ‏جامعه دورى مى ‌گزيدند و به اماکن مقدس پناه مى‌بردند و مدتى خود را براى عبادت با خدا و راز و نياز با ‏او محبوس مى‌كردند. ‏

از آثار گذشتگان و همچنین از اطلاعات و اخبار زمان حال چنین برمی آید که اعتکاف به معنای کناره گیری از جامعه و پرداختن به امور روحانی و نفسانی، نه تنها در اسلام و سایر ادیان الهی متداول بوده و هست، بلکه در بین بت پرستان و بی دینان نیز رواج داشته و دارد.

تعریف لغوی اعتکاف ‏

اعتکاف از ریشه عَکَفَ، مصدر باب اِفتِعال و در لغت به معنای درنگ كردن و ادامه دادن است.[1] اهل لغت برای این ریشه، معانی گوناگونی ذکر نموده اند. از جمله: رویکرد به چیزی با توجه و مواظبت؛ اقبال به چیزی بی آن که روی از آن برگردد؛ محبوس و متوقف کردن چیزی؛ اقبال و ملازمت بر چیزی از روی تعظیم و بزرگداشت آن؛ التزام به یک مکان و اقامت در آن؛ اقامت، ملازمت و مواظبت؛ حبس و توقف.[2]

ریشه لغوی اعتکاف ‏

اصل و ریشه کلمه اعتکاف، از عَكَفَ يَعْكُفُ و يَعْكِفُ عَكْفاً و عُكُوفاً است.[3]

واژه های های مترادف اعتکاف

با توجه به معانی لغوی اعتکاف مانند؛ درنگ كردن و ادامه دادن،[4] مراقبت، محبوس و متوقف کردن و التزام به یک مکان و اقامت در آن، و نیز با توجه به این که اعتکاف نوعی ریاضت شرعی است، می توان گفت: واژه هایی مانند؛ چله نشینی، ریاضت و عزلت از واژه های مترادف اعتکاف هستند.

تعریف اصطلاحی اعتکاف

اعتکاف در اصطلاح فقهی عبارت است از: «نوعی عبادت که انسان سه روز یا بیشتر در مسجد مقیم شود و از آنجا بیرون نرود و در این مدت روزه بگیرد. البته این عمل شرائط و احکامی دارد که در کتب فقهی بیان شده است ».[5]

در تعریف دیگری آمده است: «اعتکاف، ماندن در مسجد به نحوی که از آن قصد عبادت کند و قصد عبادت دیگر، در آن شرط نیست». اگر چه احتیاط مستحب نیت عبادتی دیگر، در کنار اصل ماندن می باشد».[6] آنچه از این تعریف بدست می آید، این است که هدف از ماندن در مسجد، فقط و فقط برای بندگی و عبودیت باشد، زمانی که معتکِف با این قصد و نیت در مسجد حضور پیدا می کند، می‏ توان گفت که وی معتکف شده‏ است.

‏اعتکاف در قرآن و روایات

اعتکاف در قرآن:

گفتنی است که واژه «اعتکاف» در قرآن کریم استعمال نشده است. اما ماده عَکف 9 بار در قرآن بکار رفته که هم به معنای لغوی و هم به معنای اصطلاحی استعمال شده است.

قرآن کریم می فرماید: «و ما با ابراهیم و اسماعیل پیمان گرفتیم که خانه مرا برای طواف ‌کنندگان و مجاوران (عاکفین) و رکوع‌ کنندگان و سجده‌ کنندگان پاک و پاکیزه کنید»؛[7] همچنین می فرماید: «با همسران خود در حال اعتكاف مباشرت ننماييد. اينها حدود و مرزهای الهی هستند به آنها نزديک نشويد. خداوند اين چنين آيات خود را برای مردم تبيين می كند، باشد كه تقوا پيشه كنيد».[8]

آیات دیگری که در قرآن کریم پیرامون اعتکاف وارد شده اند، عبارتند از: آیات 90 سوره طه؛ 138 سوره اعراف؛ 51 تا 53 سوره انبیا؛ 69 تا 74 سوره شعراء.

اعتکاف در روایات:

روایات زیادی پیرامون اصل اعتکاف و مسائل مربوط به آن، در جوامع روائی وارد شده است. به عنوان مثال به موارد ذیل اشاره می شود:

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) وقتی ده روز آخر ماه (رمضان) فرا مى‏ رسيد، در مسجد اعتكاف مى‏ كرد و مؤمنان براى او خيمه ‏اى بپا مى ‏كردند و ایشان كمر همت بر عبادت مى بست و بستر خود را جمع مى کرد. بعضى گفتند: و از زنان كناره مى‏گرفت»؛[9] پس (در ادامه)، امام صادق (عليه السّلام) فرمود: امّا كناره گرفتن از زنان؛ پس این طور نبود، (بلکه) حضرتش ايشان را از مكالمه و خدمت و همنشينى خود باز نمى‏ داشت». مرحوم صدوق در این باره می گوید: «معناى سخن امام (عليه السّلام) که می فرماید: «امّا كناره رفتن از زنان، پس چنين نبود»؛ اين است كه ايشان را از خدمت و همنشينى با او منع نمى‏ كرد، و اما از مجامعت امتناع مى‏كرد، همان طور كه آن را منع فرمود؛ و از جمله «و بستر خود را جمع مى‏ کرد»؛ ترک  مجامعت دانسته مى ‏شود».[10]

همچنین پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در باره اعتکاف دهه آخر ماه مبارک رمضان می فرماید: «هرکس در ماه رمضان ده روز معتکف شود، ارزش آن معادل دو حج و عمره می باشد».[11]

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «هر کس از روی ایمان و حسابگری معتکف شود، گناهان گذشته او بخشیده می شود و مانند انسانی که تازه از مادر تولد یافته، خواهد بود».[12]

رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «هر کس روزی را برای خدا اعتکاف کند، خداوند بین او و آتش [جهنم] سه خندق فاصله قرار می دهد، که طول آن بیشتر از فاصله بین مشرق و مغرب است».[13]

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «جنگ بدر در ماه رمضان واقع شد و پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نتوانست معتکف شود، پس در سال آینده بیست روز اعتکاف کرد، ده روز برای همان سال و ده روز بابت قضای سال گذشته».[14]

بنابر این، سیره نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام)، در دهه آخر ماه مبارک رمضان، از ادله مشروعیت اعتکاف به شمار می آیند.

پیشینه و سیر تاریخی اعتکاف

به درستی معلوم نیست که این عبادت از چه زمانی آغاز شده و کیفیت اجزاء و شرایط آن در بدو شکل گیری چگونه بوده است. از برخی از منابع از جمله قرآن می شود دریافت که اعتكاف مخصوص دین اسلام نیست، ‏بلكه در ادیان الهى دیگر نیز وجود داشته و در اسلام استمرار یافته است، اگر چه ممكن است در شرع مقدس اسلام پاره ‏اى از خصوصیات و احكام و شرایط آن تغییر یافته باشد. همان گونه که بیان شد، از برخى آيات قرآن برمى ‌آيد كه اين عبادت در اديان توحيدى پيشين نيز مطرح بوده و پيامبران الهى و موحدان گاهی براى راز و نياز با خداوند، مدتى از زندگى و جامعه دورى مى ‌گزيدند و به مسجد الحرام يا معابد ديگر پناه مى‌بردند و مدتى خود را براى عبادت با خدا و راز و نياز با او محبوس مى‌كردند. به عنوان نمونه خداوند تعالی در قرآن کریم به حضرت ابراهیم خلیل و پسرش اسماعیل (علیهما السلام) در مورد اعتکاف دستور داده و می فرماید: «… و ما با ابراهيم و اسماعيل پیمان گرفتیم، خانه مرا براى طواف‏كنندگان و اعتکاف کنندگان (مجاوران) و ركوع‏كنندگان و سجده كنندگان، پاک و پاكيزه كنيد!».[15]

از اين آيه افزون بر اين، استفاده مى‌ شود که سنت اعتكاف در شريعت حضرت ابراهيم (عليه السلام) بوده است.

همچنین در این باره شاید بشود اقامت و عبادت حضرت مريم (سلام الله علیها) در مسجدالاقصى را از مصاديق اعتكاف برشمرد؛ زيرا مادر آن حضرت نذر كرد كه مريم را وقف عبادت خدا كند و پس از بلوغ، سرپرست او حضرت زكريا، براى وى جايگاهى در مسجدالاقصى آماده كرد تا به عبادت بپردازد. سپس مريم در مسجد اقامت گزيد و به عبادت پرداخت، كه از نزد خدا با طعام هاى بهشتى پذيرايى مى ‌شد.[16]

از مطالب فوق می توان استفاده نمود که قدمت اعتکاف به قبل از اسلام برمی گردد و سابقه پیش از اسلام نیز دارد.

اعتکاف در ادیان دیگر

یکی از مباحث مربوط به اعتکاف این است که آیا اعتکاف اختصاص به اسلام دارد، یا در سایر ادیان نیز وجود داشته است؟ مرحوم علاّمه حلّى معتقد است که اعتکاف اختصاص به اسلام ندارد، بلکه در ادیان الهى گذشته، نیز بوده است. ایشان در بحث اعتکاف می گوید: «اعتکاف در اسلام و دیگر ادیان الهى تشریع شده، و به اتّفاق تمام علما و دانشمندان اسلامى از مستحبّات است».[17]

مرحوم طبرسى نقل می کند: حضرت سلیمان (علیه السلام) اعتکاف هاى طولانى داشته است: «حضرت سلیمان (علیه السلام) همواره در مسجد بیت المقدّس معتکف مى شد. گاه یکسال، گاه دو سال، گاه یک ماه و گاه دوماه و گاه کمتر و بیشتر از این مدّت طول مى کشید. در مدّت اعتکاف مشغول عبادت بود و آب و غذا برایش مى آوردند تا از مسجد خارج نشود»،[18] ایشان در ادامه تصریح مى کند که آن حضرت به هنگام مرگ در حال اعتکاف بود.

مرحوم ابن ادریس معتقد است که حضرت موسى (علیه السلام) در مدّت چهل روزى که براى گرفتن کتاب آسمانى به کوه طور عزیمت کرده بود، روزه گرفته و در حال اعتکاف بود.[19] بنابراین اعتکاف در آیین حضرت موسى (علیه السلام) نیز مشروع بوده است.

در آیین مسیحیت، رهبانییت؛ به معنای خلوت نشینی، گوشه گزینی، پرهیز از دنیا و پرداختن به عبادت، یکی از رایج ترین آداب و مناسک به شمار می رود که در ظاهر شباهت زیادی با اعتکاف دارد. قرآن کریم به وجود این عمل مسیحیان اشاره نموده و به طور ضمنی آن را تأیید می کند: «… در قلب های کسانی که از مسیح پیروی می کنند رحمت و رهبانیت قرار دادیم. عملی که خود بدان دست زدند و ما آن را بر آنان واجب ننمودیم …».[20] با توجه به معنای  این آیه معلوم می شود که رهبانیت عبادتی است که پایه گذاری و جعل  آن از سوی مسیحیان بوده و برای قرب بیشتر به خداوند بدان عمل می کردند حال آن که اعتکاف یک عبادت شرعی در ادیان سابق بوده و با رهبانیت تفاوت دارد.

همچنین در آیین زرتشت سکونت در آتشکده و خلوت گزینی در کوه به عنوان محل نیایش و دنیا گریزی مورد توجه بوده است؛ زیرا یکی از راه های خداجویی و خدا یابی، اجتماع گریزی بوده است. همان گونه که زرتشت برای نیایش پروردگار و احراز مقام پیامبری مدتی در کوه سولان خلوت گزینی کرد. همچنین ساسان فرزند بهمن، ترک دنیا و سلطنت کرده و بر انجام دادن عبادتش در کوه سکونت گزید.

در آیین بودایی نیز خلوت گزینی شرط ضروری و ذاتی زندکی رهبانی است. راهبان بودایی اکثر اوقات خویش را در معابد با ذکر اوراد و ادعیه و انجام مراسم عبادی می گذرانند.

همچنین در برخی از منابع، پیرامون اعتکاف پیروان آیین حنیف، (اجداد پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)) آمده است: «اعتکاف در غارها و بیابان ها و کوه ها، به عدّه اى از حنفا نسبت داده شده است. اهل اخبار و تاریخ ذکر کرده اند که آنان در جاهاى خلوتى، که از مردم دور باشد، به اعتکاف پرداخته و خود را در آن مکان محبوس مى کردند، و جز براى نیازهاى شدید و ضرورت، از آن خارج نمى شدند و در آن اماکن به عبادت و تفکّر پرداخته و در جستجوى راستى و حقیقت بودند. سپس در آن اماکن خاموش و آرام مثل غار حرا، به عبادت مشغول مى شدند».[21]

پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نیز قبل از مبعوث شدن، روز هایی از سال را در غار حرا به عبادت، تأمل و تفکر در عالم هستی می پرداخت. حضرت موسی (علیه السلام) با آنکه مسئولیت سنگین رهبری و هدایت امت یهود را به دوش داشت، برای مدت زمانی آنان را ترک کرد و برای خلوت گزینی با محبوب خویش به خلوتگاه خود در کوه طور شتافت وی در پاسخ به پرسش خداوند که فرمود: «اى موسى! چه چيز سبب شد كه از قومت پيشى گيرى و (براى آمدن به كوه طور) عجله كنى؟! عرض كرد: «پروردگارا! آنان در پى من هستند و من به سوى تو شتاب كردم، تا از من خشنود شوى».[22]

در پایان این که بیت المقدس از مکان هایی بود که همواره تعداد زیادی برای اعتکاف در آن گرد می آمدند و عده ای هم به سرپرستی و خدمت به معتکفان مشغول می شدند. بزرگ این گروه زکریا (علیه السلام) بود و از جمله کسانی را که در امر اعتکاف سرپرستی می نمود، حضرت مریم (سلام الله علیها) بود.[23]

نتیجه: از مجموع آنچه ذکر شد، استفاده مى شود که اعتکاف اختصاص به اسلام ندارد و اجمالا در برخى از شرایع و ادیان گذشته نیز وجود داشته است.

اعتکاف برخی پیامبران

اعتکاف و خلوت کردن با خود و خداوند متعال، اختصاصی به اسلام و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) ندارد، بلکه در سیره اکثر و حتی می توان گفت همۀ پیامبران الهی (علیهم السلام) و بسیاری از اولیاء الهی، عمل به اعتکاف بوده است. البته در برخی موارد لفظ اعتکاف ذکر نشده است، اما همین که از مردم فاصله گرفته و با خود و خداوند متعال خلوت نموده، روز ها را روزه و شب ها را به مناجات و شب زنده داری با معبود خود سپری کرده اند، این همان معنا و مفهوم اعتکاف و مصداقی از آن به شمار می آید.

در اینجا به گوشه ای از سیره انبیاء در رابطه با اعتکاف اشاره می شود:

1. حضرت نوح (علیه السلام): علت اکرام الهی نوح، خلوت گزیدن ایشان برای عبادت بوده است. خداوند حضرت نوح (علیه السلام) را به دلیل اطاعت و گوشه نشینی برای عبادت گرامی داشت.[24]

2. حضرت ابراهیم (علیه السلام): حضرت ابراهیم (علیه السلام) عمویش آزر را از بت پرستی نهی فرمود، اما او همچنان به کار باطلش ادامه می داد؛ لذا آن حضرت از او و دیگران کناره گیری کرد. در قرآن کریم آمده است: «و از شما و آنچه غير خدا مى ‏خوانيد، كناره‏ گيرى مى‏ كنم و پروردگارم را مى‏ خوانم و اميدوارم در خواندن پروردگارم بى‏پاسخ نمانم! هنگامى كه از آنان و آنچه غير خدا مى ‏پرستيدند كناره ‏گيرى كرد، ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و هر يک را پيامبرى (بزرگ) قرار داديم».[25]

به برکت همان خلوت و انس با خدا، پروردگار متعال، نسلی را به آن حضرت عطا کرد که انبیای الهی از آن نسل هستند.

3. حضرت سلیمان (علیه السلام): حکومت برای حضرت سلیمان (علیه السلام) وسیله ای برای خدمت به خلق بوده و هیچ گاه نتوانست آن بندۀ خالص خدا را فریب دهد. ایشان با وجود ملک عظیمش، لباس پشمی می پوشید و شب ها تا صبح به عبادت و گریه می پرداخت. مرحوم طبرسی می گوید: «حضرت سلیمان (علیه السلام) در مسجد بیت المقدس اعتکاف می کرد، حتی مرگ او در همان جا و در حال اعتکاف اتفاق افتاد.[26]

4. حضرت موسی (علیه السلام): «او برای خلوت با خدا به کوه طور شتافت …».[27] در جای دیگری از قرآن کریم آمده است: «و با موسی سی شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل کردیم»؛[28] از این آیه فهمیده می شود که حضرت موسی (علیه السلام) چهل شب از قومش دوری کرده و پس از مناجات به سوی قوم خود برگشته است. این مطلب حکایت از نوعی اعتکاف در کوه طور می باشد.

5. حضرت یحیی (علیه السلام): از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نقل شده: «حضرت یحیی چنان ترسی از دوزخ به دل داشت که حضرت زکریا در حضورش سخن از عذاب جهنم به میان نمی آورد. امّا روزی در مجلس متوجه حضور او نبود و از کیفیت عذاب جهنمیان برای مردم سخن گفت. یحیی چون این سخنان را شنید، گفت: وای از مستی توجه به دنیا و از مجلس بیرون آمد و مدتی در بیابان از خوف الهی گریان و به عبادت مشغول بود. مادرش بعد از جستجوی فراوان او را در بیابان یافت و به منزل آورد. آن حضرت شب نتوانست برای نماز برخیزد.

در خواب صدایی شنید که می گوید: ای یحیی خانه ای بهتر از خانۀ من و همسایه ای نیکوتر از من یافته ای؟ او چون برخواست، از خداوند طلب عفو کرد و سوگند خورد که دیگر زیر سایه ای به جز سایه بیت المقدس نرود و آنجا دائم مشغول عبادت شود و همواره چنین بود تا به شهادت رسید».[29]

 

اعتکاف امامان معصوم (علیهم السلام) و اولیای الهی

اعتكاف، فرصت مناسبی است برای خلوت کردن با خداوند متعال و عبادت ارزنده‌ای است که در ادیان پیش از اسلام نیز سابقه داشته و پیامبران الهی «علیهم ‌السلام» و اهل معرفت در طول تاریخ برای آن اهمیت ویژه‌ای قائل بوده‌اند. سیره ائمه طاهرین (علیهم السلام)، حاکی از اهتمام آن بزرگواران به مسئله اعتكاف است. امامان معصوم (علیهم السلام) در مواقعی که مشغله مهم تری نداشتند در موقعیتی مناسب معتكف می‌ شدند.

این روش در زندگی سایر اولیای الهی نیز چنین بوده است. در این نوشتار مختصر به دو مورد از اعتکاف امامان معصوم (علیهم السلام) و برخی از اولیای الهی پرداخته می شود.

1. امام حسن مجتبی (علیه السلام):

امام حسن مجتبی (علیه السلام) در حال اعتکاف در مسجد الحرام، مشغول طواف خانه خدا بود. در همین هنگام مردی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: «من (به فردی) بدهکارم و طلبکارم تهدید کرده اگر قرض او را ادا نکنم، آبرویم را ببرد. حضرت طواف را قطع کرد و از مسجد الحرام خارج شد تا همراه وی به نزد طلبکارش رفته برای او مهلت بگیرد. ابن عبّاس که گمان برد حضرت اعتکاف خویش را از یاد برده است عرض کرد: گویا اعتکاف خود را فراموش کرده اید؟ حضرت فرمود: از یاد نبرده ام، ولی از پدرم شنیدم که از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کرد که او فرمود: هر کس در مورد حاجت برادر مسلمانش تلاش کند، مانند آن است که خدای عزیز و جلیل را نُه هزار سال عبادت کرده باشد، که روزهایش را روزه بوده و شبهایش را به قیام گذرانده باشد».[30] این حدیث شریف بیانگر انجام اعتکاف توسط امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.

2. امام حسین (علیه السلام):

مردى خدمت امام حسن مجتبى (علیه السلام) رسید و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت! به من کمک کن تا مشکلم را حل کنم. حضرت کفش هایش را پوشید و همراه آن مرد رفت تا مشکلش را حل کند. در بین راه به امام حسین (علیه السلام) برخورد کرد که در حال نماز بود. به آن شخص فرمود: چرا از امام حسین (علیه السلام) براى حل مشکلات کمک نگرفتى؟ آن مرد عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت! این کار را کردم، ولى گفتند: ایشان در حال اعتکاف است. امام حسن (علیه السلام) فرمودند: اگر ایشان مشکل تو را حل مى کرد، ثواب آن از یک ماه اعتکاف بیشتر بود».[31]

این حدیث زیبا، اشاره به اعتکاف امام حسین (علیه السلام) دارد.[32]

3. اعتکاف حضرت مریم (سلام الله علیها):

حضرت مریم (سلام الله علیها) بانویی است که در قرآن کریم از او به نیکی یاد شده و مورد توجه خداوند متعال قرار گرفته است. جریان تولد او و نذری که مادر بزرگوارش کرده بود تا فرزندش را خادم بیت المقدس قرار دهد، در سوره آل عمران بیان شده است. این بانوی والا مقام در خلوت به عبادت مشغول می شد و به مقامی رسید که مورد خطاب فرشتگان الهی قرار گرفت. قرآن کریم می فرماید: «و در اين كتاب (آسمانى)، مريم را ياد كن، آن هنگام كه از خانواده‏اش جدا شد و در ناحيه شرقى (بيت المقدس) قرار گرفت».[33]

علامه طباطبایی در ذیل آیه شریفه می گوید: «کلمه حجاب به معنای چیزی است که چیزی را از غیر بپوشاند و از این کلمه چنین بر می آید که گویا مریم خود را از اهل خویش پوشیده داشت تا قلبش برای اعتکاف و عبادت فارغ تر باشد.[34]

این آیه دلالت بر اعتکاف آن حضرت دارد.

موارد بسیاری نیز از اعتکاف بزرگان دین و اؤلیاء الله وجود دارد که در روایات و کتاب های تاریخ و سیره به آن اشاره شده است.

 

اعتکاف در میان بت پرستان

از آثار گذشتکان و همچنین از اطلاعات و اخبار زمان حال چنین برمی آید که اعتکاف به معنای کناره گیری از جامعه و پرداختن به امور روحانی و نفسانی، نه تنها در اسلام و سایر ادیان الهی متداول بوده و هست، بلکه در بین بت پرستان نیز رواج داشته و دارد. (البته گفتنی است که اعتکاف بی دینان از دیدگاه ادیان الهی مردود است). این مطلب را می توان از بیان برخی از آیات قرآن دریافت نمود:

1. قرآن کریم می فرماید: «و ما بنى اسرائیل را از دریا عبور دادیم، (ناگاه) در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنى اسرائیل) به موسى گفتند: تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان گونه که آنها معبودان (و خدایانى) دارند. (موسی) گفت: شما جمعیّتى جاهل و نادان هستید».[35]

واژه عاکف که در این آیه شریفه آمده است، از عكوف؛ به معناى توجه به چيزى و ملازمت آميخته با احترام به آن مى‏ باشد.[36] از بیان قرآن کریم دریافت می شود که عده ای از بت پرستان گرد بت خود جمع شده برای مدتی نزد آن توقف می کرده اند.

2. دومین آیه مربوط به داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) است. در این آیه قرآن کریم می فرماید: «آن هنگام که (ابراهیم) به پدرش (آزر) و قومش گفت: این مجسّمه هاى بى روح چیست که شما همواره آنها را پرستش مى کنید (ملازم آنها هستید)؟!».[37] احتمالا به دلیل حضور طولانی افراد بر گرد بتها، این حضور نوعی اعتکاف و همراهی محسوب می شود؛ لذا در آیه شریفه واژه عاکفون به کار برده شده است.

البته برای این مطلب که در بالا بیان شد؛ (اعتکاف در بین بت پرستان و بی دینان رواج داشته و دارد)، می شود به اعتکاف های دراز مدت و طولانی که مرتاض های[38] هندی و افرادی از این دست، اشاره کرد.

ارتباط معنای اصطلاحی با معنای لغوی اعتکاف

همان گونه که در معنای لغوی اعتکاف آمده؛ اعتکاف یعنی: رویکرد به چیزی با توجه و مواظبت، اقبال به چیزی بی آن که روی از آن برگردد، محبوس و متوقف کردن چیزی، اقبال و ملازمت بر چیزی از روی تعظیم و بزرگداشت آن، التزام به یک مکان و اقامت در آن، اقامت، ملازمت و مواظبت، حبس و توقف.[39]

در تعریف اصطلاحی اعتکاف نیز گفته شده که؛ اعتکاف نوعی عبادت است که انسان سه روز یا بیشتر در مسجد مقیم می شود و پا بیرون نمی گذارد و هر سه روز، روزه می گیرد و این کار شرائط و احکامی دارد.[40]

از مقایسه این دو تعریف، می توان دریافت که ارتباط بین این دو معنا؛ در توقف کردن در مکانی خاص، محبوس شدن در آن مکان و ملازمت کردن بر چیزی از روی تعظیم است.

کتابنامه مقاله اعتکاف

  1. ‏قرآن کریم.
  2. سید ابن طاووس، على بن موسى؛ سعد السعود للنفوس منضود؛ ناشر: دار الذخائر، چاپ اول، ايران، قم، بى تا.‏ ‏
  3. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان ‏العرب؛ ناشر: دار صادر، چاپ سوم، بيروت، 1414 ق.
  4. خمينى، سيد روح اللّٰه؛ تحرير الوسيلة؛ ناشر: مؤسسه مطبوعات دار العلم‌، چاپ اول، قم، ايران، بی تا.‌‏
  5. دهخدا، علي اکبر؛ لغت نامه‏‎.‎‏ ‏
  6. راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن؛ تحقیق: صفوان عدنان، ‏داودى؛ ناشر: دارالعلم الدار الشامية، چاپ اول، دمشق، بيروت، 1412 ق.
  7. سيوطى، جلال الدين؛ الدر المنثور فى تفسير المأثور؛ ناشر: كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم، 1404 ق. ‏
  8. صدوق، محمد بن على؛ امالی؛ ناشر: انتشارات اعلمى، چاپ پنجم، بيروت، 1400 ق / 1362 ش‏.‏‏
  9. صدوق، محمد بن على؛ من لا يحضره الفقيه؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به ‏جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ دوم، قم، 1413 ق.‏
  10. طباطبايى، سيد محمد حسين؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه ‏قم، چاپ پنجم، قم، 1417 ق. ‏
  11. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ تحقيق و مقدمه: بلاغی، محمد جواد؛ ناشر: انتشارات ناصر خسرو، ‏چاپ سوم، تهران، 1372 ش. ‏
  12. طريحى، فخر الدين؛ مجمع البحرين؛ حسينی، سيد احمد؛ ‏ناشر: كتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم، تهران، 1375 ش.
  13. علامه حلی، حسن بن يوسف؛ تذكرة الفقهاء؛ محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه آل البيت عليهم السلام؛ ناشر: ‏مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، چاپ اول، قم، ايران. ‏
  14. علی، جواد؛ المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام؛ ناشر : دارالعلم للملايين، بيروت، 1968 م 1347 ش.
  15. فراهيدى، خليل بن احمد؛ كتاب العين؛ ناشر: انتشارات هجرت، چاپ دوم، قم، 1410 ق.
  16. كلينى، محمد بن يعقوب؛ کافی؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، چاپ ‏چهارم‏، تهران، 1407 ق‏.  ‏
  17. متقی هندی، علی بن حسام؛ کنز العمّال؛ ناشر: مؤسسه الرساله، بیروت،  بی تا. به نقل از حوزه نت. ‏
  18. مجلسى، محمد باقر؛‏ بحار الأنوار؛ محقق / مصحح: جمعى از محققان؛ ناشر: دار إحياء التراث العربي‏.
  19. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش. ‏
  20. نجفى، محمد حسن‌؛ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ محقق / مصحح: قوچانى، عباس، آخوندى، على؛‌‌ ناشر: دار ‏احياء التراث العربي،‌ چاپ هفتم،‌ بيروت، لبنان، بی تا.‌ ‏

 


[1]. دهخدا، علي اکبر، لغت نامه، ج 2، ص 2494.

[2]. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، ج 1، ص 205؛ ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 9، ص 255؛ طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، حسينی، سيد احمد، ج 5، ص 103؛ راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، صفوان عدنان داودى، ص 579.

[3]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 9، ص 255؛ فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، ج 1، ص 205.

[4]. دهخدا، علي اکبر، لغت نامه، ج 2، ص 2494.

[5]. ر.ک. نجفى، محمد حسن‌، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‌، محقق / مصحح: قوچانى، عباس، آخوندى، على، ج 17، ص 159.‌

[6]. خمينى، سيد روح اللّٰه، تحرير الوسيلة‌، ج 1، ص 304.‌

[7]. بقره‌، 125.

[8]. همان‌، 187.

[9]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 4، ص 175‏.

[10]. صدوق، محمد بن على،‏من لا يحضره الفقيه‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 184.

[11]. همان، ج 2، ص 188.

[12]. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمّال، ج 8، ح 24007؛ به نقل از حوزه نت.

[13]. سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج 1، ص 202.

[14]. کافی، ج 4، ص 175.

[15]. بقره، 125.

[16]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق و مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج ‌2، ص ‌740.

[17]. علامه حلی، حسن بن يوسف، تذكرة الفقهاء، محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه آل البيت عليهم السلام، ‌ج 1، ص 239.

[18]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق و مقدمه: محمد جواد بلاغى، ج 8، ص 601.

[19]. مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، ج 86، ص 38.‏

[20]. حدید، 27.

[21]. علی، جواد، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 6، ص 509.

[22]. طه، 83 و 84.

[23]. آل عمران، 37.

[24]. ابن طاووس، على بن موسى‏، سعد السعود للنفوس منضود، ص 238.‏

[25]. مریم، 48 و 49.

[26]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق و مقدمه: محمد جواد بلاغى، ج 8، ص 601،

[27]. طه، 83 و 84.

[28]. اعراف، 142.

[29]. صدوق، محمد بن على‏، امالی، ص 28‏.

[30]. صدوق، محمد بن على‏، من لا يحضره الفقيه‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 190.

[31]. كلينى، محمد بن يعقوب، كافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 2، ص 198.‏

[32]. لازم به ذکر است که آن شخص مشکلش را به طور مستقیم با شخص امام حسین (علیه السلام) مطرح نکرد، بلکه با یکى از خادمان آن حضرت مطرح نمود و هنگامى که متوجّه شد امام در حال اعتکاف است، به سراغ امام حسن (علیه السلام) رفت.

[33]. مریم، 16.

[34]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 14، ص 34 و 35.

[35]. اعراف، 138.

[36]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 6، ص 333.

[37]. انبیا، 52.

[38]. مرتاض کسی است که به کمک روش ‌های بسیار ساده ‌زیستانه و گاه ناراحت ‌زیستانه؛ (مانند تحمل گرسنگی و تشنگی، خوابیدن بر روی تخت پوشیده از میخ و …)، به تقویت قوای درونی خود می پردازد که این امور از نگاه آموزه های اسلامی مردود است.

[39]. دهخدا علی اکبر، لغت نامه، ج2، ص 2494؛ فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، ج 1، ص 205؛ ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 9، ص 255؛ طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، حسينی، سيد احمد، ج 5، ص 103؛ راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، صفوان عدنان داودى، ص 579.

[40]. نجفى، محمد حسن‌، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‌، محقق / مصحح: قوچانى، عباس، آخوندى، على، ج 17، ص 159.‌‌