searchicon

کپی شد

احسان

تعریف احسان

احسان یک اصطلاح عربی به معنای کمال یا برتری است که به نیکی و خیر، مخالف شر مربوط می‌شود. این یک امر مهم از رسیدن به ایمان درونی شخصی و نشان دادن آن در کردار و رفتار است، یک حسّ مسئولیت اجتماعی که شخص را نسبت به ارتکاب جرم دینی (گناه) صبور نگاه می‌دارد.

در اسلام احسان یک وظیفهٔ مسلمانی برای به دست آوردن کمال یا برتری در عبادت است.

احسان به معنای انجام دادن چیزهای عالی، یکی از ابعاد مهم دین اسلام نظیر ایمان است. در مقابل تأکیدهای اسلام (کدام کار بهتر است انجام شود) و ایمان (چرا بهتر است انجام شود) عقیدهٔ احسان ابتدایی و همراه با قصد است. کسی که آنچه را عالی است انجام می‌دهد محسن نامیده می‌شود.

این واژه در قرآن نیز آمده است:

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسَانِ وَ إِیتَاء ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛ خدا به عدل و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مى‏دهد. و از فحشا و زشتكارى و ستم نهى مى‏كند. شما را پند مى‏دهد، باشد كه پذيراى پند شويد.[1] “هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ”؛ آیا جزای نیکی جز نیکیست؟![2]

قرآن و راه تشخیص کار نیک از بد

در آیه 103 و 104 سوره کهف، خداوند می فرماید کسانی کوششان در دنیا تباه گشته، حال آن که فکر می کردند کار نیکی انجام می دهند. حال این سؤال به ذهن خطور می کند که چگونه کار نیک از بد را تشخیص دهیم؟

برای دست یابی به نتیجه ای مطلوب در ابتدا این دو آیه را از نظر می گذرانیم:

«بگو: «آيا به شما خبر دهيم كه زيان كارترين (مردم) در كارها، چه كسانى هستند؟ آنها كه تلاش هايشان در زندگى دنيا گم (و نابود) شده با اين حال، مى‏پندارند كار نيك انجام مى‏دهند!».

به طور کلی نیک پنداشتن کارهای بد و ناپسند، خطای در اندیشه است و می تواند عوامل گوناگونی داشته باشد که در زیر به آنها اشاره می شود:

1. پیروی از خواسته های نفسانی: نتیجه پیروی از خواسته های نفس اماره و نداشتن تقوا، آن است که انسان کارهای بد و ناپسند خود را زیبا و نیکو می پندارد. به عبارت دیگر؛ اگر انسان بر طبق فطرت، – که همیشه به خوبی ها سوق داده، و انسان را از مخالفت پروردگار بر حذر می دارد-، در جست و جوى حقيقت برآيد، کار نیک را از بد و ناپسند تشخیص می دهد؛ خداوند در قرآن کریم می فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏دهد (روشن‏بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت) و گناهانتان را مى‏پوشاند و شما را می آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظيم است‏».[3]

قرآن می فرماید: «پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الاهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمى‏دانند!».[4]

یعنی فطرت انسان را به سوی خدا می خواند، اما ممکن است انسان با انجام گناه همین ندای درونی را سرکوب کند و در نهایت با پیروی از شیطان کارش به جایی برسد که در تشخیص عمل نیکو به خطا رود.

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «ما طايفه «عاد» و «ثمود» را نيز (هلاك كرديم)، و مساكن (ويران شده) آنان براى شما آشكار است شيطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از اين رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى كه بينا بودند».[5] و در آیات دیگری از قرآن کریم هم به این زینت دادن و خوب جلوه دادن شیطان تصریح شده است.

2. اندیشه و عقیدۀ باطل: گاهی نیکو دانستن کاری که در واقع بد و ناپسند بوده، از آن جا ناشی می شود که انسان به درستی پیرامون آثار و عواقب آن اندیشه، تعقل و فکر نمی کند.

انجام کار نیک در حضور دیگران و ریا

کارهای خوبی که انسان انجام می دهد، اگر به گونه ای باشد که بودن یا نبودن دیگران در انجام آن کار خوب تأثیر و نقشی نداشته باشد، حتی اگر در حضور دیگران انجام شود، ایرادی نداشته و در مراتب مقدماتی معنویت، ریا محسوب نمی شود؛ هر چند در دل اندکی خوشحالی و سرور پدید آید.

همین که آدمی در مسیر و به فکر این است که با نیّت خالص کار نیک انجام دهد، بهترین حالت برای او بوده و جای امیدواری است.

در این باره به بیان یک روایت بسنده می شود:

زُراره از امام باقر (ع) روايت مى‏كند كه از آن حضرت سؤال كردم: مردى كار نيكى مى‏كند و شخص ديگرى او را در حال عمل نيك مشاهده می کند و او خوشحال مى‏شود؟ امام (ع) فرمودند: مانعى ندارد، همۀ افراد دوست دارند كه كارهاى نيك آنها در ميان مردم آشكار گردد، ولى اگر آنها تنها براى خوشنامى و تظاهر كارى را انجام دهند، کارشان ريا خواهد بود.[6]

توجه به این نکته لازم است که در درجات بالای عرفان و معرفت این مقدار از خوشحالی هم نباید باشد و شاید در برخی موارد نوعی شرک خفی به شمار آید، اما باید با پیمودن مقدمات و پله به پله به این درجات و منازل از معرفت نائل شد.

بر این اساس، اگر اطلاع و یا عدم اطلاع دیگران بر اعمالمان، در به جا آوردن عباداتی که انجام می دهیم، نقشی نداشته باشد، خوشحال شدنمان از اطلاع دیگران، به تنهایی گناه به شمار نمی آید.

برای آگاهی بیشتر از راه های تحصیل نیّت خالص، به نمایه «تحصیل نیت خالص»، سؤال 738 (سایت اسلام کوئست: 1038) و نمایه تعریف ریا و راه درمان آن  سؤال 5073 (سایت اسلام کوئست: 5295) مراجعه شود.

حکم کارهای نیک و بد انسان در دوران کودکی

یکی از شرایط مکلف بودن انسان از سوی خداوند این است که او بالغ باشد، در نتیجه مجازات انسان غیر مکلف صحیح نیست.[7] با این وجود فقها در بسیاری از موارد برای کودکانی که به سن تکلیف نرسیده اند، اما خوب و بد را می فهمند –که در اصطلاح آنها چنین کودکی “ممیز” نامیده می شود-،[8] احکامی بیان کرده اند که برخی از این موارد عبارت اند از:

1. اگر کسی در حال نماز باشد و دیگری به او سلام کند واجب است جواب سلام او را بدهد، حتی اگر سلام کننده یک کودک ممیز باشد.[9]

2. معامله با کودک نابالغ صحیح نیست، اما اگر کودکی ممیز باشد و چیز کم قیمتی را که معامله آن برای او معمول باشد معامله کند این معامله صحیح است.[10]

3. کودک مسلمان ممیز می تواند حیوانی را به صورت شرعی سر ببرد.[11]

4. اگر کودک ممیزی به دیگری نسبت ناروایی بدهد (قذف)، اگرچه در مورد او مجازات حد اسلامی اجرا نمی شود، اما باید توسط حاکم اسلامی تأدیب شود.[12]

5. مستحب است کودک ممیز را به خواندن نماز و انجام عبادت های دیگر عادت دهند، بلکه مستحب است او را به قضای نماز هم وادار کنند.[13]

6. واجب است انسان عورت خویش را از دیگران بپوشاند. یکی از استثنائات این حکم کودک است. اما کودکان ممیز نیز مشمول همان حکم اولی هستند و استثنا به شمار نمی آیند.[14] هم چنین نگاه کردن به عورت دیگران حرام است، مگر این که کودک باشد که در این صورت بدون قصد شهوت رانی می توان به عورت او نگاه کرد. البته این حکم منحصر به کودکان غیر ممیز است و نگاه به عورت کودک ممیز نیز حرام است.[15]

یکی از فقها پس از این که رسیدن به سن شرعی بلوغ را یکی از شرایط تکلیف معرفی می کند، توجه به سه نکته را نیز ضروری می داند:

1. غیر مکلف بودن کودکی که به سن تکلیف نرسیده است، به این معنا نیست که سرپرست شرعی او حق هیچ گونه امر و نهی شرعی به او را ندارد و نمی تواند او را در مقابل برخی کارهای نادرست عقاب کند و یا در برابر کارهای درستش تشویق کند؛ بلکه او باید به تأدیب کودکی که قابلیت فهم این مطالب را دارد (ممیز) بپردازد تا در زمان رسیدن به بلوغ بتواند از عهده تکالیف خویش برآید.

2. شرط بودن بلوغ برای تکلیف به این معنا نیست که اعمال عبادی کودک در صورتی که به طور کامل انجام شود صحیح نیست؛ بلکه اعمال واجب و مستحب برای مکلفین تا زمانی که برای کودک ممیز ضرر نداشته باشد برای او مستحب است. بنابراین هنگامی که کودک به سن هفت سالگی می رسد، مستحب است که نماز بخواند و هم چنین هنگامی که به سن نه سالگی رسید مستحب است روزه بگیرد حتی اگر تنها بتواند بخشی از روز را روزه بگیرد.

3. این گونه نیست که کودک ممیز به هیچ وجه در مقابل کارهای نادرستش بازخواست نشود؛ بلکه به عنوان مثال در صورت انجام کاری که به دیگران ضرر مالی بزند به او مهلت داده می شود که پس از رسیدن به سن بلوغ آن را جبران کند.[16]

در این جا توجه به دو نکته ضروری است:

1.در ارتباط با رفتار کودکانی که به سن تمییز و شناخت نرسیده اند، نمی توان قضاوتی ارزشی نموده و کارشان را به بدی یا نیکی منتسب دانست و بدین ترتیب، آن چه در سورۀ زلزال و در مورد تجسم اعمال نیک و بد انسان ها بدان اشاره شده است، در بارۀ چنین کودکانی صادق نخواهد بود.

2. تمییز و شناخت هم امری نسبی است، به عبارت دیگر یک کودک می تواند در برخی از موضوعات مورد نظر شرع، دارای شناخت و تمییز باشد، اما در ارتباط با برخی دیگر، فاقد چنین خصوصیتی باشد که تنها در برابر آن چه می داند، پاسخ گو است.

به عنوان جمع بندی این بحث می توان چنین گفت: اگر شخصى به سنّ بلوغ نرسيده باشد، ولى بچّه‏اى باهوش و زرنگ، عاقل و هوشيار و مميّز باشد و خوب و بد را به درستی تشخيص دهد، به نظر ما، اسلام و ايمان چنين شخصى پذيرفته مى‏شود. نه تنها ايمانش پذيرفته است؛ بلكه طبق آن چه فقهاى ما گفته‏اند: عبادات چنين نوجوانى هم صحيح است؛ نمازش، روزه‏اش، حجّ و عمره‏اش و ساير عباداتى را كه با رعايت تمام شرايطش انجام مى‏دهد صحيح مى‏باشد و به تعبير فقهاى اسلام، عبادت‏هاى چنين شخصى شرعى است، نه ‏تمرينى.[17] بنابراين،‏ وقتى عبادت‏هاى چنين نوجوان غير بالغى صحيح و شرعى باشد، ايمانش به طريق أولى پذيرفته مى‏شود. نتيجه اين كه، ايمان قبل از بلوغ از نوجوان مميّز پذيرفته مى‏شود. از اين فراتر، ما معتقديم چنين نوجوانانى در مقابل برخى گناهان مسئول هستند و به صرف نرسيدن به سنّ تكليف، نمى‏توان آنها را از پيامد تمام گناهان معاف داشت و بدين وسيله چراغ سبزى به آنها نشان داد. بدين جهت اگر بچّه مميّزى كه هنوز به سنّ بلوغ نرسيده و مى‏داند كشتن يك بى‏گناه كار زشتى است، شخص بى‏گناهى را به قتل برساند، ضامن خون او است و در پيشگاه خداوند مسئول است. نتيجه اين كه، اشخاص غيربالغ در صورتى كه عاقل و هوشيار و مميّز باشند، ايمانشان پذيرفته مى‏شود. بنابراين بلوغ شرط پذيرش اسلام و ايمان نیست.[18]

تناسب توان با تکلیف و پاداش در رفتارهای نیک و بد

در بارۀ انجام رفتارهای نیک و بد به ظاهر مساوی از سوی افراد ثروت مند و سالم و اشخاص تنگ دست و بیمار، این موضوع مطرح می شود که آیا آنها از پاداش و عقابی یکسان برخوردارند؟

در ارتباط با این موضوع سزاوار است مروری بر آیاتی از قرآن کریم و سخنان پیشوایان دینی داشته باشیم که نسبی بودن تکلیف بر اساس توانایی های هر فرد در آنها مورد اشاره قرار گرفته است.

1. “آن که ثروت مند است به اندازۀ ثروت خویش و آن که مستمند است هر اندازه که در توانش می باشد برای خانوادۀ خویش هزینه کند و خدا جز به اندازۀ توانایی هایی که در اختیار بنده اش قرار داده، تکلیفی را متوجه او نخواهد نمود”.[19]

2. “آن دسته از افرادی که ضعیف اند، مریض اند و یا پولی برای هزینه های شخصی ندارند، اگر نسبت به خدا و پیامبرش نیت پاکی داشته باشند، در نیامدن به جنگ معذورند؛ زیرا افراد نیکوکار هرگز مورد مؤاخذه قرار نخواهند گرفت و پروردگار آمرزنده و مهربان است. البته آنانی که ثروت مند بوده و از آمدن به جنگ طفره می روند یقیناً بازخواست خواهند شد …”.[20]

3. “افراد نابینا، لنگ و دیگر بیماران هیچ مشکلی برای شرکت نکردن در جنگ نداشته و عذرشان پذیرفته است”.[21]

4. “هر که ماه رمضان را درک کرد، آن را روزه نگه دارد، ولی هر کس مریض یا مسافر است، روزۀ خود را به ماه های دیگر موکول کند؛ زیرا پروردگار نمی خواهد به شما سخت بگیرد، بلکه تکالیف آسانی را به شما واگذار کرده است”.[22]

در همین راستا و در ارتباط با اعمال زشت و حرام، باید دانست که به عنوان نمونه و در موردی غیر از روزه خواری ناشی از بیماری، اگر شخصی که دچار یک اضطرار واقعی شده و از گرسنگی و تشنگی در معرض تلف است، می­تواند هر چیزی مانند مردار و شراب که در حالت عادی حرام است را بخورد و بیاشامد و از این بابت مجازاتی دامنگیر او نخواهد شد.[23]

5. “و اگر بخواهید بعد از عقد و قبل از آن که همسر خویش را به خانه برید (به دلیل عدم تفاهم) از هم جدا شوید، باید هدیۀ مناسبی برای او تهیه کنید، البته ثروت مند به اندازۀ خودش و مستمند نیز در توان خودش و پرداخت چنین هدیه ای از وظائف نیکوکاران است”.[24]

6. بعد از نزول آیاتی که جهاد مالی را تشویق می کرد، فردی از مسلمانان فقیر خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و عرض کرد: من دیشب مشغول کارگری بوده و دست مزدم دو ظرف خرما شد. اکنون یکی را برای خود برداشته و دیگری را به پروردگارم قرض می دهم. پیامبر (ص) هدیه او را پذیرفت و در میان اموال جمع آوری شده قرار دادند. گروهی از منافقان با دیدن این ماجرا آن فرد را مورد تمسخر قرار داده و گفتند: خدا از این ظرف خرما بی نیاز است! یا این که خدا دست به این ظرف خرما نخواهد زد! و … . بعد از این بود که خداوند آیاتی را در نکوهش منافقان فرستاد: “الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذينَ لا يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم‏”؛[25] آنهايى كه در مورد صدقات افراد با ایمان و مطیع و افرادی كه جز اندکی از دست رنج خویش چیزی در اختیار ندارند، به عيب جويى پرداخته و آنان را مورد تمسخر خویش قرار می دهند، آگاه باشند که خدا آنها را مسخره ‏كرده و مجازات دردناكى برایشان در نظر گرفته است.[26]

7. یکی از اصحاب امام صادق (ع) به نام جمیل روایت می کند که به حضرتشان عرضه داشتم: برجسته ترین هم کیشان من چه افرادی هستند؟ امام فرمود: آنانی که هم هنگام فراخ دستی و هم وقت ناداری به برادرانش کمک می کنند! سپس ادامه دادند: ای جمیل! به این نکته نیز توجه داشته باش که چنین رویکردی برای ثروت مندان چندان دشوار نیست و به همین دلیل پروردگار در قرآن به ستایش افرادی پرداخته که با وجود تنگ دستی به کمک برادران خویش می شتابند و فرموده: “وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة…”؛[27] آنان با وجود تنگ دستی، دیگران را بر خود مقدم می دارند و هر که خود را از بخل و خودخواهی نجات دهد رستگار خواهد شد.[28]

یکی دیگر از امامان نیز با استدلال به آیۀ فوق در پاسخ فردی که از با فضیلت ترین صدقه پرسیده بود، این گونه فرمود: مالی هر چند اندک که از طرف فردی مستمند به دیگری پرداخت شود.[29]

8. امام صادق (ع) حدیثی قدسی را بیان می کند مبنی بر این که پروردگار فرمود: افرادی در میان بندگان من وجود دارند که پاره ای خرما صدقه می دهند، اما چنان که یکی از شما اسب کوچک خود را پرورش می دهد [تا آن را تبدیل به مرکبی راهوار کند] من نیز صدقۀ اندک او را پرورش می دهم تا ارزش و اندازه آن را به بزرگی کوه احد برسانم![30]

آیات و روایاتی که به موضوع تناسب توان و تکلیف می پردازند، به اندازه­ای است که مجال بررسی تمامی آنها در این گفتار نیست، اما مطمئناً پروردگار هیچ فردی را مکلف به انجام کاری فراتر از توان جسمی و اقتصادی او نخواهد نمود.[31] و هر آن کس به تکلیف خویش عمل کند به پاداش کردارش خواهد رسید و اگر در حد توان خود به تکلیفش عمل ننماید یقیناً عقوبت الاهی شامل او می شود.

تأثیر احسان و نيكى در سرنوشت انسان

یک از مطالب قابل بحث در باره سرنوشت مردگان این است که اگر انسانى كه در طول زندگى خود در انحراف و گناه و… بوده ، آیا به وسيلۀ احسان و نيكى وضعيت او در آخرت بدون اين كه خودش نقشى داشته باشد عوض مى‏شود؟

برای روشن شدن جواب باید توجه شود که نوع گناه افراد و وضعیت فرد گناه کار در تأثیر اعمال دیگران در سرنوشت وی بسیار مؤثر است. به عنوان نمونه اگر گناه افراد حق الناس باشد طبعاً با احسان و نیکی نمی تواند مورد بخشش الاهی قرار گیرد و یا اگر فرد گناهکار علی رغم علم داشتن به گناه مرتکب آن شود باز هم از بخشش الاهی به دور است. بنابر این باید نوع گناه و وضعیت شخص گنهکار مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان به تأثیر یا عدم تأثیر آن حکم کرد.

به عبارت دیگر، این که شخصی که در طول زندگی خود در گناه و انحراف بوده است چگونه به وسیلۀ احسان و نیکی مورد عفو و بخشش قرار می گیرد و سرنوشت او در آخرت عوض می شود؟ باید بگوییم که همۀ افراد غرق در گناه و انحراف این طوری نیستند و امکان ندارد که با اعمال و دعای دیگران وضعیت آنان عوض شود. بله در مورد گناهکارانی که مرتکب گناهانی شده اند که خداوند به آنها وعدۀ مغفرت و عفو داده است، این امید است که حتی با دعا و اعمال نیک دیگران مورد عفو قرار گیرند؛ زیرا قرآن می فرماید: ” حسنات[32]، سیئات (و آثار آنها) را از بین می برند.[33]

همان طوری که شخص گناهکار اگر در زندگی کارهای نیکی انجام دهد به واسطۀ انجام کارهای نیک او، طبق آیۀ قرآن خداوند گناهان و آثار گناهان او را محو می نماید، حال اگر دیگران کارهای نیک انجام دادند و ثوابش را به فرد گناهکار هدیه کردند، این اعمال نیز باعث محو گناهان و آثار گناهان او خواهد شد.

ما روایات زیادی داریم که می فرماید: وقتی شخصی از دنیا می رود اگر دیگران (فرزندان یا افراد دیگر) کارهای نیکی؛ نظیر نماز، روزه، حج، صدقه، آزادسازی بندگان و … انجام دهند و ثواب این کارها را به این فردی که از دنیا رفته است هدیه کنند، ثواب و پاداش این اعمال به او خواهد رسید.[34]

مسلماً وقتی که ثواب اعمال خیر دیگران که به فردی گناهکار هدیه می شود، به او برسد اگر در حد جبران آثار سوء گناهان فرد گناهکار باشد، گناهانش را نیز جبران خواهد کرد و اصولاً این عدالت خداوند است که با اعمال نیک دیگران در حق گناهکار، گناهانی که در حد آن کارهای نیک هستند آمرزیده شوند؛ زیرا خداوند تعالی بر لسان نبی اش این راه را باز و مفتوح گذاشته است.[35] همان طوری که در این جهان نیز اگر کسی مرتکب خلافی شد و خسارتی به دیگری وارد کرد، اگر شخص ثالثی این خسارت را از طرف او جبران نماید، قطعاً شخص خسارت دیده راضی خواهد شد و اگر راضی نشود مورد ملامت قرار می گیرد. بنابراین، هیچ جای تعجب و سؤال نیست که چطور گناه فرد گناهکار که از دنیا رفته است با اعمال و کارهای افراد دیگر جبران می شود.

بله اگر فرد آن قدر گناه و معصیت کرده که اگر تمام افراد نیکوکار هم کارهای نیک خود را به او بدهند باز جبران گناهان بزرگ و بی شمار او را نکند، در این صورت هرگز با اعمال دیگران گناهان او آمرزیده نخواهد شد، بلکه از بار گناهان او کاسته خواهد شد و خداوند متعال در عذاب او تخفیف خواهد داد.[36]

لازم به تذکر است از آن جایی که خداوند متعال عادل و حکیم است و به هیچ یک از بندگانش ذره ای ظلم نمی کند، اعمال هیچ بنده ای را نادیده نمی گیرد و اجر و پاداش هیچ نیکوکاری را ضایع نمی کند، ممکن است کسانی را ببخشد که از نظر ما گناهکار و مستحق عذاب اند (چون ما به تمام اعمال و رفتار آنان آگاهی نداریم)، لکن خداوند چون از همه چیز خبر دارد و از چیزهایی آگاهی دارد که ما آگاه نیستیم، باید مغفرت و عفو او را به حساب آن اعمال نیکی بگذاریم که خداوند می داند و ما نمی دانیم.

تفسیر نمونه در پاسخ به این سؤال که چگونه آیاتی که شفاعت را مطرح می کنند، یا آيۀ 21 سورۀ طور که می فرماید: “فرزندان بهشتيان را نيز به آنها ملحق مى‏سازيم در حالى كه ذريه تلاشى در اين راه نكرده‏اند، یا آنچه که در روايات اسلامى آمده كه هر گاه كسى اعمال خيرى انجام دهد، نتيجه او به فرزندان او مى‏رسد، با این آیه قابل جمع است که بهرۀ هر كس در قيامت تنها حاصل سعى او است.

قرآن می فرماید: انسان بيش از سعى و كوشش خود حق ندارد، ولى اين مانع از آن نخواهد بود كه از طريق لطف و تفضل پروردگار، نعمت هایى به افراد لايق داده شود. استحقاق مطلبى است و تفضل مطلبى ديگر. همان گونه كه حسنات را ده برابر و گاه صدها يا هزاران برابر پاداش مى‏دهد.

از اين گذشته شفاعت بى حساب نيست، آن هم نياز به نوعى سعى و تلاش و ايجاد رابطه‏اى معنوى با شفاعت كننده دارد.[37] همچنين در مورد الحاق فرزندان بهشتيان به آنها نيز قرآن در همان آيه مى‏گويد: “و اتبعتهم ذريتهم بايمان”. اين در صورتى است كه فرزندان آنها در ايمان از آنها پيروى كنند.[38]

علامه طباطبائی (ره) در کتاب المیزان در بحث شفاعت می گوید: اگر شخصى بخواهد به ثوابى برسد كه اسباب آن را تهيه نديده و از عقاب مخالفت تكليفى خلاص گردد بدون اين كه تكليف را انجام دهد، در اين جا متوسل به شفاعت مى‏گردد و مورد تأثير شفاعت هم همين جا است، اما نه بطور مطلق؛ براى اين كه بعضى افراد هستند كه اصلاً لياقتى براى رسيدن به كمالي كه مي خواهند ندارند؛ مانند يك فرد عامى كه مي خواهد با شفاعت اعلم علما شود، با اين كه نه سواد دارد و نه استعداد، يا رابطه‏اى كه ميان او و ديگرى واسطه و شفيع شود ندارند؛ مانند برده‏اى كه به هيچ وجه نمى‏خواهد از مولايش اطاعت كند و مي خواهد در عين ياغى‏گرى و تمرّدش به وسيلۀ شفاعت مورد عفو مولا قرار گيرد كه در اين دو فرض، شفاعت سودى ندارد؛ چون شفاعت وسيله‏اى است براى تتميم سبب، نه اين كه خودش مستقلاً سبب باشد. اوّلى را اعلم علما كند و دوّمى را در عين ياغي گريش مقرب درگاه مولا سازد.[39]

انجام اعمال نیک برای میّت

آسان شدن مصیبت­ها برای شخص مصیبت زده راه­هایی را می طلبد که مهم ترین آن صبر برمصیبت، تفکر و درک واقعیت مرگ و انجام اعمال نیک برای مردگان است. ما به تناسب این مدخل به تشریح انجام اعمال نیک برای مردگان می پردازیم:

در احادیث سفارش به انجام اعمالی برای مردگان شده که برخی از آنان طبق شرایطی واجب و برخی هم مستحب است. به نمونه هایی از اعمال مستحبی که در روایات به آن سفارش شده اشاره می شود:

یک. صدقه دادن: يكى از افراد بنى ساعده که مادرش از دنيا رفته بود، به رسول اكرم (ص) عرض كرد: در غياب من، مادرم از دنيا رفته اگر من براى او چيزى صدقه بدهم نفعش عايد وى مى‏شود. آن حضرت فرمود: بلى.[40]

دو. خواندن قرآن: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هر كس به قبرستان گذر كند و يازده مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» [سوره توحید] را بخواند و ثواب آن را به مرده‏ها ببخشد، به تعداد اموات به او اجر مى‏دهند».[41]

سه. انجام کارهای نیک: امام صادق (ع) فرمود: «…صدقه، دعا و نيكى به ميّت مى‏رسد و اجرش را به كننده اين كارها و ميّت می دهند».[42] «هر مسلمانى به نيابت از اموات عمل خیری انجام دهد، خداى تعالى پاداش وى را چند برابر نمايد و مردگان را از آن بهره‏مند سازد».[43]

چهار. خواندن نماز وحشت: مستحبّ است در شب اول قبر، دو ركعت نماز وحشت (نماز هدیۀ میّت در شب دفن[44]) براى ميّت بخوانند و دستورش در رساله های عملیه مراجع تقلید بیان شده است.[45]

در بارۀ اعمال واجب برای میّت به نمایه های زیر مراجعه کنید:

1. «خمس اموال میت»، سؤال 3542 (سایت اسلام کوئست: 3780).

2. «قضای نماز و روزۀ پدر و مادر»، سؤال 4115 (سایت اسلام کوئست: 4400).



[1]. نحل، 90.

[2]. الرحمن، 60.

[3] . انفال، 29.

[4] . روم، 30.

[5] . عنکبوت، 38.

[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 297، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ش.

[7] . صدر، سید محمدباقر،الفتاوی الواضحة، ص126.

[8] . توضیح المسائل امام خمینی، م 57.

[9] . همان، م 1141.

[10] . همان، م 1389.

[11] . همان، م 2594.

[12] . تحریر الوسیلة، ص 876.

[13] . توضیح المسائل، م 1389.

[14] . همان.

[15] .همان، م 2436.

[16] . صدر، سید محمد باقر، الفتاوی الواضحة، ص126.

[17] . یزدی، سید محمد کاظم، العروه الوثقی، ج 2، ص 217.

[18] . مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص 362-361.

[19]. طلاق، 7.

[20]. توبه، 93-91.

[21]. فتح، 17.

[22]. بقره، 185.

[23]. التمیمی المغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج 2، ص 125، ح 435، دار المعارف، مصر، 1385 هـ ق.

[24]. بقره، 236.

[25]. توبه، 79.

[26]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 22، ص 96، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[27]. حشر، 9.

[28]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 9، ص 429، ح 12407،

[29]. همان، ص 431، ح 12413.

[30]. همان، ص 381، ح 12290.

[31]. بقره، 286؛ انعام، 152؛ اعراف، 42؛ مؤمنون، 62؛  طلاق، 7 و … .

[32]. کارهای نیک

[33]. “ان الحسنات یذهبن السیئات”. هود، 114، ترجمه مکارم شیرازی.

[34]. وسائل الشیعة، ج 2، ص  445 ،ح 2603و 2605و 2606 ؛ ج 3 ، ص 200 ؛ ج6 ، ص 219 ؛ ج 11 ص204.

[35]. نک: میزان الحکمة، حرف التاء، موضوع التوبة.

[36]. البته گناه شرک حساب ویژه ای دارد. قرآن مجيد در این باره می فرماید: “مسلمانان حق ندارند براى مشركان استغفار كنند اگر چه بستگان و نزديكان آنها بوده باشند، سپس براى اين كه كسى استغفار ابراهيم را در باره آزر دستاويز قرار ندهد، چنين مى‏گويد: “و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعدة وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرء منه”  توبه، 114. استغفار ابراهيم براى پدرش ( آزر ) فقط به خاطر وعده‏اى بود كه به او داده بود. مکارم، ناصر، تفسير نمونه، ج 5 ، ص  304.

[37]. برای آگاهی بیشتر از معنا و شرایط و… شفاعت، همان،  ج 13،  ص  304 ؛ ج 9 ، ص  90 ؛ ج 1 ، ص  228 ؛ ج 1 ، ص  229 ؛ ج 1، ص  235 و ترجمه الميزان، ج 1 ، ص 238- 265.

[38]. مکارم، ناصر، تفسير نمونه، ج  22 ، ص  555 – 556.

[39]. ترجمه الميزان، ج 1 ، ص 240.

[40]. ملاحويش آل غازى، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 1، ص 203، مطبعة الترقى‏، دمشق، چاپ اول، 1382ق؛ قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن‏، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش.

[41]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 10، ص 368، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.

[42]. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعة، ج 8، ص 279، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409ق.

[43]. حلّی، ابن فهد، عدة الداعی، ص 146، دارالکتاب الاسلامی، قم، 1407ق.

[44]. عاملی (کفعمی)، ابراهیم بن علی، المصباح، ص 411، نشر دارالرضی، قم، چاپ دوم، 1405ق؛ وسائل الشیعة، ج 8، ص 168.

[45]. امام خمینی، سید روح الله، توضیح المسائل (محشی)، ج 1، ص 348، محقق/ مصحح: سيد محمد حسين بنى هاشمى خمينى‌، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق.