searchicon

کپی شد

آسمان

خلقت آسمان و زمین در شش روز

در ابتدا مناسب است نگاهی به آیاتی که در این باره بحث دارند بیاندازیم:

اعراف، 54: إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ : پروردگار شما، خداوندى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز [شش دوران‏] آفريد.

فصلت، 9: قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذي خَلَقَ الْأَرْضَ في‏ يَوْمَيْنِ : بگو: آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد.

فصلت، 10: وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فيها وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَها في‏ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلين‏ : او در زمين كوه‏هاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن آفريد و موادّ غذايى آن را مقدّر فرمود،- اينها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان!

فصلت ، 12: فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‏ يَوْمَيْنِ : در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد.[1]

تحلیل و تفسیر آیات

روز از نظر قرآن:

مراد از كلمه « يوم » در آیات مورد بحث پاره‏اى از زمان است، نه  روز به معنای معمولى و معهود ذهن ما، چون روز از نظر ما ساكنان زمين عبارت است از مقدار حركت كره زمين به دور خودش ، كه يك دور آن را يك روز و يا به عبارتى؛ يك شبانه روز مى‏ناميم، اطلاق روز بر پاره‏اى از زمان بسيار شايع است، از آن جمله كلام خدا است كه مى‏فرمايد:” ما اين ايام را در بين مردم جابه جا مى‏كنيم”.[2] و نيز مى‏فرمايد:” پس آيا در انتظار آنند كه همان ايامى كه امت‏هاى گذشته داشتند داشته باشند”[3]، و امثال اين موارد كه ايام در پاره‏اى از زمان اطلاق شده است».[4]

تقدیر روزی زمین در چهار روز:

در آيات فوق (سورۀ فصلت) آفرينش زمين را در دو روز، و كوه‏ها و بركات و غذاها در چهار روز، و در دنباله اين آيات، آفرينش آسمان ها را نيز در دو روز ذكر كرده كه مجموعاً هشت روز مى‏شود؟ در حالى كه در آيات فراوانى از قرآن مجيد آفرينش آسمان ها و زمين مجموعاً در شش روز، يا به تعبير ديگر در شش دوران، بيان شده است .[5]

مفسران در پاسخ اين، راه حل هایی را ارائه نمودند:

راه اول كه مشهور و معروف است اين كه: آنجا كه مى‏گويد: “اربعة ايام” (چهار روز) منظور تتمه چهار روز است، به اين ترتيب در دو روز اول از اين چهار روز زمين آفريده شد، و در دو روز بعد ساير خصوصيات زمين، به اضافه خلقت آسمان ها در دو روز مجموعاً شش روز (شش دوران) مى‏شود.

نظير اين تعبير در زبان عرب و تعبيرات فارسى نيز وجود دارد كه فى المثل گفته مى‏شود: از اين جا تا مكه ده روز طول مى‏كشد، و تا مدينه پانزده روز، يعنى پنج روز فاصله مكه و مدينه است و ده روز فاصله اين جا تا مكه، البته اگر آيات متعدد آفرينش در شش روز نبود چنين تفسيرى پذيرفته نمى‏شد، ولى از آن جا كه آيات قرآن يك ديگر را تفسير مى‏كنند، و قرينه يك ديگر مى‏شوند، تفسير بالا به خوبى قابل قبول است.

راه ديگرى كه تعداد كمى از مفسران آن را انتخاب كرده‏اند اين است كه: اربعة ايام (چهار روز) مربوط به آغاز خلقت نيست، بلكه اشاره به فصول چهارگانه سال است كه مبدء پيدايش ارزاق و پرورش مواد غذايى انسان ها و حيوانات است.[6]

راه سوم: دربارۀ رزق و روزی، واژۀ “قدّر” به کار برده شده است، در حالی که دربارۀ خلقت آسمان و زمین واژۀ “خلق” به کار گرفته شده است؛ یعنی این چهار روز تقدیر ارزاق است نه خلقت آن. با این بیان شاید اصل ابهام به کلی از بین برود؛ زیرا ابهام جایی است که ایام تقدیر روزی را در ردیف خلقت بیاوریم، در غیر این صورت، ابهام از اصل زائل می شود.

با توجه به مطالب یاد شده «ايامى كه در اين آيات براى خلقت آسمان ها و زمين آمده، چهار روز است دو روز براى خلقت زمين، و دو روز براى به پا داشتن آسمان هاى هفت گانه، بعد از آن كه دود بود و اما ايامى كه در آن روزی ها درست شده ايام تقدير آنها است، نه خلقت روزی ها ، و آن چه كه در كلام خدا مكرّر آمده، اين است كه خدا آسمان ها و زمين را در شش روز آفريده، نه مجموع خلق و تقدير روزی را پس حق اين است كه ظرف مزبور تنها قيد براى جمله اخير است و ديگر نه حذفى لازم مى‏آيد، و نه تقديرى، و مراد بيان تقدير ارزاق زمين در چهار فصل سال است‏».[7]

آسمان و زمین در قرآن

قرآن در سوره 3، آیۀ 133 می گوید: عرض بهشت به اندازه عرض زمین و عرض آسمان ها (سماوات: جمع) است[8]، در حالی که در سورۀ 57، آیۀ 21 می گوید: عرض بهشت به اندازه زمین و آسمان (سماء: یک آسمان) است[9] و آشکار است که آسمان با آسمان ها برابر نیست، بنابراین، عرض بهشت، هم به اندازه زمین و آسمان و هم به اندازه زمین و آسمان ها باید باشد. این ظاهراً یک تناقض و اختلاف آشکار در قرآن است و موضوع بحث ما در رفع تناقض ظاهری این دو آیه است.

ابتدا باید بدانیم که دو جمله، زمانی با هم متناقض ارزیابی می شوند که تمام شرایط تناقض را داشته باشند. به عنوان نمونه، اگر شخصی یک بار بیان دارد که “من نمازم را در مسجد می خوانم” و بار دیگر اظهار نماید که “من در نمازهای جماعت چندین مسجد حاضر می شوم”، نمی توانیم این دو عبارت او را، به دلیل این که در یکی، از کلمات مفرد استفاده نموده و در دیگری از کلمات جمع، با یکدیگر متناقض بدانیم.

به همین ترتیب و با دقت در کاربرد واژه ها در زبان عربی و در رأس آن، قرآن کریم، در می یابیم که کلمه “السماء” به معنای “آسمان” است که با “آسمان ها” تفاوت چندانی ندارد و معنای آن “یک آسمان” نیست، تا با “سماوات”، یعنی “آسمان ها” متناقض به نظر آید و هر کدام از ده ها آیه ای از قرآن که از این واژه استفاده نموده، همین معنا را در نظر گرفته است. به عنوان نمونه، اگر خدا در قرآن فرموده: “و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما باطلا”،[10] معنایش آن است که: ما “آسمان” و زمین و هرچه میان آنها است را بیهوده نیافریدیم.

براین اساس، واژۀ “السماء”، در آیۀ 21 سورۀ حدید، به معنای “یک آسمان” نیست، تا با واژۀ “السماوات”، در آیه 133 سورۀ آل عمران متناقض باشد، بلکه معنای آن “آسمان” است که با “آسمان ها” تفاوتی نخواهد داشت و در مواردی که قرآن خواسته در ارتباط با خصوص برخی آسمان ها و نه مطلق آسمان، مطلبی را بیان نماید، از واژۀ “السماء” استفاده ننموده، بلکه کلماتی؛ مانند “السماء الدنیا”[11] یعنی “آسمان زیرین”، یا “کل سماء”[12] به معنای “هرکدام از آسمان ها” را به کار گرفته است.

بله، اگر در آیه ای بیان می شد که مثلا “جنة عرضها کعرض السماء الدنیا”یعنی بشتابید به سوی بهشتی که پهنای آن به اندازه آسمان زیرین است، امکان داشت که بوی تناقض با دیگر آیاتی که پهنای بهشت را به اندازه تمام آسمان ها دانسته، از آن به مشام برسد، اما چنین آیه ای وجود ندارد.

افلاک و آسمان ها

عالم افلاک در حکمت قدیم

بر اساس نظریات حکمای پیشین، عالم خلقت به طور کلی متشکل از سه مرتبه است: عالم عقول (مجردات) عالم نفوس (واسطه بین ماده و مجرد) و عالم اجسام یا عالم ماده. خودِ عالم اجسام یا عالم ماده نیز بر دو قسم است اجسام عنصری و اجسام اثیری. اجسام عنصری همان مادۀ ظاهری و دنیوی است که از عناصر مادی تشکیل شده که همواره در حال تغییر و تبدیل است، اما اجسام اثیری دارای صورتی ثابت و پایدار بوده و از ماده ای لطیف خلق شده اند[13]. منظور از افلاک که موضوع بحث ما است همین مرتبۀ اجسام اثیری است[14].

طبق جهان شناسی حکمت قدیم ،عنصریات (ماده عنصری)، منفعل و تحت تأثیر اثیریات (اجسام اثیری) است.

افلاک یا عوالم اثیری خود متشکل از مراتبی هستند که بر عالم عناصر اربعه احاطه دارند. نخستین فلک که بر عالم عناصر احاطه دارد فلک اول یا فلک قمر نامیده شده؛ به این دلیل که در این فلک، کوکبِ قمر واقع شده است (به همین واسطه  به عالم عنصری، عالم تحث فلک قمر نیز گفته می شود). فلک دوم فلک عطارد است که به صورت محدّب بعد از فلک اول واقع شده و احاطه بر فلک قمر همچنین عالم عناصر مادی دارد. به همین ترتیب افلاک بعدی که هر کدام به نام یکی از کواکب نامیده شده اند به صورت محاط بر هم واقع شده اند که به ترتیب عبارتند از فلک زهره، فلک شمس، فلک مریخ، فلک مشتری و فلک زحل، بعد از این افلاک هفت گانه فلک هشتم یا فلک ثوابت واقع شده و خود بر برج های دوازده گانه تقسیم شده است.[15] طبق نظریۀ قدما تأثیرات این برج های دوازده گانه با تأثیرات هر یک از افلاک پائین تر تداخل کرده و مجموعاً در تدبیر و پرورش خواص مختلف در موجودات عالم ماده، تأثیر گذار هستند.[16]

آخرین فلکی که محیط بر تمامی افلاک است و آخرین حد از عالم ماده اعم از ماده عنصری و اثیری محسوب می شود،  فلک اقصی یا فلک اطلس یا محدّد الجهات نام دارد.

به این ترتیب عالم جسمانی اعم از عُنصریّات و اَثیریّات متشکل از نه فلکِ تو در تو بوده و هر فلک بالاتر بر افلاک و عوالم پائین تر احاطه داشته  و مدبّر آن محسوب می شود.[17]

در حکمت قدیم برای هریک از افلاک خواصی قائل شده و نشانه های خاصی قرار داده اند که در هماهنگی با این افلاک است.[18] همچنین بخشی از علوم خفیه به شناخت روحانیت افلاک و شناخت خواص مرتبط به هریک از کواکب و نحوۀ تأثیر گذاری آنها برعالم ماده  اختصاص دارد.[19]

در مورد صحت و سقم و حق و باطل این علوم و تحقیق در اصول علمی قدما همچنین آسیب شناسی وابستگی به  علم احکام نجوم ( طالع شناسی و …) ، مباحث مهمی مطرح است که باید در مجالی گسترده تر به آن ها پرداخته شود، ولی به طور اجمال اشاره می شود که طبق روایات اهل بیت (ع)  آنچه در دست مدعیان این علوم است تنها بخشی ناقص و پر از اشتباهات بوده[20] ضمن این که ابتلا و وابستگی به علم نجوم و کهانت به دلیل انحرافات و آسیب هایی که در ابعاد مختلف دارد، به شدّت مورد مذمّت قرار گرفته است.[21]

هفت آسمان در قرآن

آسمان یا سماء و خلقت و جایگاه والای آن در نظام هستی یکی از مفاهیم مهم قرآنی محسوب می شود. با دقت در آیات قرآن در مورد سماء با خصوصیات ویژه ای مواجه می شویم. از جمله این که خیرات و برکات از آسمان نازل می شود و در های آسمان برای برخی گشوده می شود و آن چه از خیرات که وعده شده است در آسمان است.[22] هم چنین در برخی آیات هشدار داده شده است که : «اَ اَمنتُم مَن فی السماء … » ؛آیا  از کسی که در آسمان است در امان هستید.[23]

مجموعۀ این آیات، هم  چنین روایات فراوانی که در مورد آسمان وارد شده است نشان می دهد که آسمان امری فراتر از شناخت های محدود بشری است.

بر اساس صریح آیات قرآنی تمامی سیارات و اجرام سماوی و کهکشان ها تنها زینت های آسمان دنیا (آسمان اول) محسوب می شوند[24] که ما از درک همین آسمان هم عاجزیم حال آن که آسمان خود هفت طبقه و هفت مرتبه را شامل است که آسمان های بالاتر هرچه باشند، غیر از این محدوده و مرتبه ای هستند که برای آسمان اول تعریف شده است.

با توجه به این که در آيات و روايات آمده كه آسمان ها منزل گاه ملائكه است، و يا ملائكه از آسمان نازل مى‏شوند، و امر خداى تعالى را با خود به زمين مى‏آورند يا اين كه آسمان درهايى دارد، كه براى كفار باز نمى‏شود و مطالبی دیگر و از طرفی می دانیم که ملائکه از نور خلق شده اند و موجوداتی نوری هستند، بنابراین می توان نتیجه گرفت که خلقت آسمان ها و آسمانيان هيچ شباهت و ربطى با نظام جارى در زمين ندارد.[25]

به این ترتیب می توان گفت که آسمان، جهان هستی را در برگرفته که البته یکی نیست، بلکه  هفت آسمان می باشد که نزدیک ترین آسمان که موسوم به آسمان دنیا است در مقابل دیدگان ما قرار دارد که مزین به کرات و کهکشان ها ست.

می توان جهان هستی را همچون گردویی مجسم ساخت که هفت پوسته دارد که در فاصلۀ بین پوسته هایش هریک جهانی دگر است و جهانی که ما در آن قرار داریم یعنی جهان ارض به مثابۀ مغز این گردو می باشد که ثقیل ترین و مادی ترین جنبه این جهان است که در مرکز هفت جهان تو در تو قرار گرفته است. بنابراین، زمین و منظومه شمسی و کل ستارگان و کهکشان ها در درون هسته جهان واقع شده اند که در قرآن عالم ارض نامیده شده (که منظور همان عالم ماده است). و شش جهان دیگر در طبقات فوقانی ما قرار دارند که در فرهنگ اسلامی موسوم به ملکوت و جبروت و لاهوت و غیره می باشد.[26]

قرآن کریم در این مورد می فرماید:

«فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‏ يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليم‏»[27]؛ پس آن ها را هفت آسمان در دو روز قرار داد و در هر آسمانی امر آن آسمان را وحی نمود و آسمان دنیا را با چراغ هایی( ستارگان) زینت بخشیدیم و حفظ کردیم. این است تقدیر خداوند توانا و دانا.

با این حال برخی از قدما خواسته اند هفت آسمان در قرآن را با هفت مرتبه از کواکب که برگرفته از هیئت قدیم (هیئت بطلمیوس) است تفسیر کنند، ولی این مطلب با مطالب قرآنی مطابقت ندارد، چون هفت آسمانی که در قرآن ذکر شده به گونه ای است که تمامی ستارگان و سیارات، تنها در مرتبه اول آن (سماء الدنیا ) واقع شده اند.

از طرفی دیدگاه عرفانی در مورد “افلاک ِنه گانه” که آنها را عوالمی اثیری می دانند (به خلاف تفسیر صرفاً مادی از کواکب سبعه)، از جهاتی مشابهت به مراتب بالاتری دارد که در قرآن در مورد هفت آسمان مطرح شده اند.

در مورد جمع بین نظریه قدما در مورد افلاک و مقایسه آن با هفت آسمان در قرآن به نظر می رسد که در هر دوره ای، خواسته یا ناخواسته عده ای تلاش کرده اند که این حقیقت قرآنی را بر علم و دانش آن روز منطبق کنند که برخی تفاسیری مادی را در این زمینه در پی داشته است. از همین روی در تفاسیر قدما هم سعی شده است که هفت آسمان قرآن بر اساس هیئت قدیم تفسیر شود، ولی این مطلب با ظاهر قرآن منافات دارد. بنابراین با توجه به ابهاماتی که فعلا در مورد شناخت های علمی در مورد آسمان و کیهان وجود دارد نمی توان در مورد تفسیر و تطبیق این حقیقت قرآنی با علوم مختلف قضاوت نمود.

از طرفی برخی از عرفا در بیانات خود در تفسیر هفت آسمان طریقه ای مستقل  از زبان علم  هیئت قدیم را پیش روی گرفته و  هفت آسمان را به عوالمی روحی تفسیر کرده اند. از جمله ابن عربی مراد از هفت آسمان در قرآن را چنین بیان کرده است:

« هفت آسمان، اشاره به عالم روحانیات دارد که اولین آن عالم ملکوت ارضیه است و قوای نفسانیه و جن و دومین آن عالم نفس است و سوم عالم قلب و چهارم عالم عقل و پنجم عالم سرّ و ششم عالم روح و هفتم عالم خفاء. و امیر المومنین (ع) به همین مطلب اشاره دارد ، آنجا که می فرماید: من بر راه های آسمان آگاه تر از ره های زمین هستم».[28]

برای مطالعه بیشتر در این مورد می توانید به سوال 1756 (سایت اسلام کوئست: 1851) مراجعه کنید.

خلقت زمین، قبل از خلقت آسمان

خداوند در قرآن می فرماید: “او خدایی است که همۀ موجودات زمین را برای شما خلق کرد، پس از آن به خلقت آسمان نظر گماشت و هفت آسمان را بر فراز یک دیگر برافراشت و او به همه چیز دانا است.[29]

با توجه به این آیۀ شریفه بحث را در ضمن سه پرسش مطرح می کنیم، سپس به تحلیل آن می پردازیم.

1. آیا تمام موجودات؛ حتی آنهایی که همانند دایناسورها منقرض شده اند؛ برای انسان آفریده شده اند؟

2 . آیا قرآن بیان می دارد که خلقت زمین، قبل از آسمان ها است و بر فرض چنین بیانی، آیا این موضوع، با علم روز، منافات ندارد؟

3 . آیا آسمان ها هفت طبقه اند؟

به همین ترتیب، به بررسی موارد فوق خواهیم پرداخت:

1. در رابطه با بخش اول باید گفت که برای چنین ابهامی، نیاز به آن نیست که خود را به زحمت انداخته و به گذشته ها مراجعه نماییم، بلکه در حال حاضر نیز موجوداتی در صحنۀ گیتی یافت می شوند که در نگاه اول، نه تنها کمکی برای انسان نیستند، بلکه خسارات جبران ناپذیری نیز به او وارد می نمایند، موجوداتی همانند موش و سوسک و سایر آفات!

بنابراین، نباید تصور نمود که بیان خداوند در ارتباط با خلق آسمان ها و زمین و  آن چه در آن است برای انسان ها، تنها بدان معنا باشد که تمامشان برای ما کاربردهای مادی و مشهود داشته باشند؛ یعنی تنها برای تغذیه و مسکن و حمل و نقل و … از آنان استفاده نماییم، که چنین استفاده ای، نه تنها در حیوانات منقرض شده ای که بدان اشاره نمودیده اید وجود ندارد، بلکه در بسیاری از موجودات فعلی نیز نمی توانیم فایده ای برای انسان ها مشاهده نماییم و با این وجود، اگر آنها را نیز کاملاً بی فایده بپنداریم، به تفکری مادی و کفرآمیز نزدیک خواهیم شد.[30]

با توجه به موارد فوق، باید هدف اصلی خداوند را از بیان چنین آیه ای دریابیم. یقیناً، امامان معصوم ما بهترین مفسران در این زمینه خواهند بود.

در همین راستا و در بیان آیه ای که بدان اشاره شد؛ روایتی وجود دارد که امام، آن را به ترتیب نقل نموده و سند آن را به امیرالمؤمنین (ع) پایان داده اند. در این روایت، مولا علی (ع)، آیه را چنین تفسیر می فرماید: آفرینش تمام جهان هستی برای انسان ها، بدان معنا است که بشر از آنها پند و اعتبار گرفته و بدین وسیله رضایت پروردگار را جلب نموده و (با استفاده های معنوی از آن) خود را از آتش و عذاب خداوند دور نگه دارد[31]. آیۀ دیگری در قرآن وجود دارد که چنین برداشتی را تأیید می نماید، بدین ترتیب که تمام آنچه در آسمان و زمین است را به عنوان نشانه ای معرفی نموده که برخی انسان ها از آن گذر نموده و با رو برگرداندن خود، از آن پند نمی گیرند.[32]

مطالعۀ تاریخ که سرگذشت انسان هایی است که اکنون دیگر وجود ندارند، نیز به همین دلیل و برای پند و اعتبار انسان ها، از جانب قرآن توصیه شده است.[33]

بنابراین نمی توان، موجودات منقرض شده را دلیلی بر نادرست بودن این آیه ارزیابی نمود، چون انسان ها می توانند با تدبر خود در این موجودات نیز، بیش از پیش به قدرت خداوند پی برده و به او نزدیک شوند و همین کافی است تا پروردگار اعلام نماید: “خلق لکم ما فی الارض جمیعا”.

علاوه بر آن، انسان ها ذهنی فعال و اندیشمند دارند. آنها تنها موجوداتی هستند که موجودات دیگر را در مکان هایی؛ مانند باغ وحش ها و پارک های جنگلی نگه داری می نمایند و نیز همان استخوان دایناسورها و دیگر موجودات منقرض شده را نیز جمع آوری نموده و با هزینه هنگفتی، تلاش می نمایند تا به شکل اولیه درآورده و در معرض دید بشر قرار دهند! آیا هیچ موجود دیگری جز انسان؛ اقدام به چنین فعالیت هایی می نماید؟! آیا نمی توان گفت که حتی همان موجودات منقرض شده نیز به نوعی در خدمت انسان قرار گرفته اند، تا توجه او را به جهان آفرینش، بیشتر نموده و فعالیت های علمی و دانش او را گسترش دهند؟!

براین اساس، معتقدیم؛ همان گونه که قرآن فرموده: خداوند، انسان ها را از میان سایر موجودات برگزیده و تمام آنچه در زمین است را در اختیار آنان قرار داده است،[34] امّا معتقدان به مکاتب مادی، از آنها تنها جهت منافع زودگذر و سرگرمی و حداکثر، تحقیقات علمی استفاده می نمایند و آنانی که معتقد به خدا و آخرت می باشند علاوه بر موارد فوق؛ تمام آنها را نشانه و علامتی از طرف پروردگارشان دانسته و بر یقین خود می افزایند که خود او فرموده: “و در زمین؛ برای افرادی که می خواهند به یقین برسند؛ نشانه های فراوانی وجود دارد و از همه مهم تر، در خلقت خود انسان ها نیز چنین نشانه هایی نهفته است، اگر چشم بینایی وجود داشته باشد”.[35]

2 . در مورد چگونگی پیدایش زمین و آسمان، نظریات مختلفی ارائه شده است، اما آیا آنچه در قرآن وجود دارد را می توان مخالف تئوری های ثابت جهان امروز دانست؟! یقینا چنین نیست و قرآن موضوعی را مطرح ننموده که خلاف آن ثابت شده باشد.[36]

از طرفی، باید بدانیم که قرآن کتابی جهت هدایت انسان ها است و بنا ندارد که تمام جزئیات آفرینش را بیان نماید، بلکه تنها به کلیاتی اشاره نموده و تحقیق بیشتر در هر زمینۀ علمی را به خود بشر واگذار می نماید، امّا آن چه از خلقت آسمان ها و زمین در قرآن بیان شده، نشانگر آن نیست که هیچ سیاره و کهکشانی، قبل از کره زمین وجود نداشته و خدا، اول زمین را به طور کامل آفرید و سپس به سراغ آسمان ها رفت!

ممکن است که این ابهام، ناشی از آن باشد که برخی تأخیر زمان آفرینش آسمان ها از زمین را از معنای “ثم” در آیه اشاره شده، برداشت نموده باشند، در حالی که چنین برداشتی صحیح نمی باشد، چون:

اولاً: با این که در غالب موارد، “ثم” نشانگر تأخر زمانی معطوف علیه از معطوف است، اما همواره این گونه نبوده و گاهی کاملاً بر عکس می باشد.

به این آیه دقت شود: “أ لم تر إلی ربک کیف مدّ الظلّ و لو شاء لجعله ساکنا ثم جعلنا الشمس علیه دلیلا”؛[37] یعنی: آیا ندیدی که پروردگار تو چگونه سایه را گستراند و اگر اراده می نمود، آن را ثابت قرار می داد، سپس خورشید را نشانگر سایه قرار داد. اگر “ثم” الزاماً به معنای تأخیر در زمان بود، باید طبق این آیه، معتقد می شدیم که اول سایه وجود داشته و بعد از آن، خورشید به وجود آمده است! در حالی که بدیهی است تا خورشید نباشد، سایه ای هم وجود نخواهد داشت.

بنابر این، واژه “ثم” در آیۀ مورد نظر  به هیچ وجه، نشانگر تأخیر زمانی نبوده و نمی توان از آن، نتیجه گرفت که زمین پیرتر از آسمان ها است تا با مبانی دانش امروز ناسازگار باشد.

ثانیاً: آیه دیگری در قرآن وجود دارد که صریحاً بیان می دارد، آفرینش کامل زمین و گسترش آن به شکل امروزی، بعد از خلقت آسمان بوده است[38].البته برخی، آن آیه را با آیاتی که ظاهرشان تقدم خلقت زمین بر آسمان ها است، متناقض می دانند که با کمی دقت، این اشکال برطرف خواهد شد.[39]

با توجه به دو مورد اشاره شده، نمی توان به طور قطعی معتقد بود که قرآن کریم، آسمان ها را جوان تر از زمین می داند.

با این وجود و حتی اگر “ثم” را به معنای تأخیر زمانی نیز در نظر بگیریم، باز هم ایرادی ندارد که بر اساس تدبیر پروردگار، ابتدا مواد موجود در هستۀ اولیه زمین آفریده شده و سپس با آفرینش آسمان ها، آن هستۀ اولیه، در میان آنها قرار گرفته و بعد از فعل و انفعالات فراوانی که بشر به برخی از آنها پی برده، سرانجام به شکل کنونی زمین که تنها کرۀ شناخته شده دارای حیات است؛ درآمده باشد؟ و آیا چنین روندی، با تئوری پذیرفته شده ای که بیان می دارد “ماده و انرژی، هیچ گاه از بین نرفته، بلکه به یک دیگر تبدیل می شوند” منافاتی خواهد داشت؟!

3. ستاره شناسان، با این که کهکشان هایی با فاصله میلیاردها سال نوری را کشف نموده اند، امّا هنوز نتوانسته اند به انتهای جهان هستی، آگاه شوند و اطمینان یابند که بعد از آن، طبقات دیگری وجود ندارد.

همچنین، فضانوردان تنها توانسته اند به کرۀ ماه سفر نمایند که فاصله ای کمی بیش از یک ثانیۀ نوری! با زمین دارد و این کجا و میلیاردها سال نوری کشف شده و شاید میلیاردها برابر نامکشوف کجا؟!

بنابراین، اصولاً کسی صلاحیت اظهار نظر در چنین موردی را نداشته و خود نیز چنین ادعایی ندارند!

اما مفسران قرآن در این زمینه، نظریات مختلفی را ارائه نموده اند از جمله این که:

اگر عدد هفت را به معناى” تكثير” بگيريم مفهومش اين است كه بر فراز شما عالم هاى بسيار و كرات و كواكب و سيارات بى‏شمارى است.

و اگر عدد “سبع” (هفت) را، عدد “شمارش و تعداد” بگيريم، مفهومش اين است غير از اين عالمى كه شما مى‏بينيد (مجموعه ثوابت و سيارات و كهكشان ها) شش عالم ديگر ما فوق آن قرار دارد كه هنوز دست علم و دانش بشر به آن نرسيده است.[40]


[1]. مكارم شيرازى ناصر، ترجمه قرآن (مكارم)، دار القرآن الكريم (دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامى) – قم، چاپ دوم، 1373 ش.

[2]. آل عمران، 140.

[3]. يونس، 102.

[4]. طباطبايى سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 17، ص 362 و 363 ، دفتر انتشارات اسلامى جامعًۀ مدرسين حوزه علميه قم – قم، چاپ پنجم، 1417 ق.

[5]. اعراف، 54.

[6]. مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه،ج 20،ص 225.

[7]. طباطبايى سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 17 ، ص 363 و 364.

[8]. سورۀ 3، آیۀ 133: بر یک دیگر پیشی گیرید برای آمرزش پروردگار خویش و رسیدن به آن بهشت که پهنایش به قدر همه آسمان ها و زمین است و برای پرهیزگاران مهیا شده است.

[9]. سورۀ 57، آیۀ 21: برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن همسان پهنای آسمان و زمین است، بر یک دیگر پیشی گیرید، این بهشت برای کسانی که به الله و پیامبرانش ایمان آوردند، مهیا شده است. این بخشایشی است از جانب الله که به هرکه بخواهد، ارزانیش می دارد که الله، صاحب بخشایشی بزرگ است.

[10]. ص، 27.

[11]. صافات، 7؛ فصلت، 12؛ ملک 5.

[12]. فصلت، 12.

[13] . غفاری، سید محمد خالد، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ص 59، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

[14] . در واقع اثیر عنصر پنجمى غير از عناصر اربعه است که جرم افلاك را تشكيل مى‏دهد و دستخوش كون و فساد و خرق و التيام نمى‏گردد. همان ص 60.

[15] . آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج 2، ص211. سازمان چاپ و انتشارات اسلامی.

[16] . همان، ج 3، ص 545.

[17] . سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج1، ص 257، انتشارات دانشگاه تهران.

[18] . برای بررسی این بحث می توانید به کتاب (احکام النجوم، تألیف ابوریحان محمد بن احمد بیرونی ، چاپ خانه مجلس مراجعه کنید.

[19] . هیمیا به عنوان شاخه ای از علوم خفیه عهده دار بررسی تأثیر نیروهای فلکی بر عناصر و موجودات تحث فلک بوده است. (دهخدا).

[20] . «إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّ النُّجُومَ لَا يَحِلُّ النَّظَرُ فِيهَا وَ هِيَ تُعْجِبُنِي فَإِنْ كَانَتْ تُضِرُّ بِدِينِي فَلَا حَاجَةَ لِي فِي شَيْ‏ءٍ يُضِرُّ بِدِينِي وَ إِنْ كَانَتْ لَا تُضِرُّ بِدِينِي فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأَشْتَهِيهَا وَ أَشْتَهِي النَّظَرَ فِيهَا فَقَالَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ لَا تُضِرُّ بِدِينِكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّكُمْ تَنْظُرُونَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْهَا كَثِيرُهُ لَا يُدْرَكُ وَ قَلِيلُهُ لَا يُنْتَفَعُ بِهِ الْحَدِيثَ» وسائل الشیعه، ج 17،ص141.

[21] . «السَّاعَةِ الَّتِي نَالَ فِيهَا النَّفْعَ وَ أَمِنَ الضُّرَّ ثُمَّ أَقْبَلَ (ع) عَلَى النَّاسِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْكِهَانَةِ وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ» وسائل الشیعه، ج11، ص373.  در کتب روایی شیعه روایات زیادی در مورد علم نجوم و کهانت و …نقل شده که دیدگاه ائمه در مورد این علم را می توان از این روایات استخراج کرد.

[22] . «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون‏» الذاریات، 22.

[23] . الملک، 16. و می دانیم که خداوند مکان نداشته و درآسمان نیست؛ علامه طباطبائی در المیزان در مورد آن کس که در آسمان است چنین آورده است: منظور فرشتگانی هستند که موکل بر آسمان و حوادث عالمند» ترجمه المیزان،ج 19،ص 600.

[24] . «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِب‏» الصافات 6و «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‏ يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليم‏»، فصلت 12.

[25] . المیزان

[26] . ن، ک، علی اکبر خانجانی، خداشناسی طبیعی، ص59، از مجموعه دائره المعارف اسلامی ، تهیه و تنظیم حجت الاسلام رسول ملكیان اصفهانی، مهر 1387.

[27] . فصلت، 12

[28] . ابن عربی، تفسير ابن عربي، ج‏1، ص: 25، داراحیاء التراث العربی، بیروت 1422، (ترجمه).

[29]. بقره ، 28.

[30]. صاد،27، “و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما باطلا، ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار”.

[31]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ح12، ص 29، انتشارات جهان، تهران، 1378 هـ.

[32]. یوسف، 105، “و کأین من آیة فی السماوات و الأرض یمرون علیها و هم عنها معرضون”.

[33]. یوسف، 109؛ حج، 46؛ روم، 9؛ فاطر، 44؛ غافر، 21 و 82؛ محمد، 10 و … .

[34]. پرسش 751 بدین موضوع می پردازد که انسان اشرف مخلوقات است. در صورت تمایل می توانید آن را نیز مطالعه نمایید.

[35]. ذاریات، 21 – 20، “و فی الأرض آیات للموقنین، و فی أنفسکم أ فلا تبصرون”.

[36]. در باره چگونگی خلقت آسمان و زمین، به پاسخ های 3256 (سایت اسلام کوئست: 3634)، 1756 (سایت اسلام کوئست: 1851)، 3199 (سایت اسلام کوئست: 3459)، 1052 (سایت اسلام کوئست: 1268)، 711 (سایت اسلام کوئست: 751) مراجعه کنید.

[37]. فرقان، 45.

[38]. نازعات، 30-27.”أ أنتم أشد خلقا أم السماء بناها….و الأرض بعد ذلک دحاها”.

[39]. مطالعه پرسش 3634 سایت اسلام کوئست در این زمینه، اطلاعات بیشتری را در اختیارتان قرار خواهد داد.

[40]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 216، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 هـ ش.