کپی شد
مفهوم شناسی دین
در تفسير «دين» آرا و مطالب گوناگونى از سوى غربيان مطرح شده است. به عنوان نمونه، «جان هيك» در كتاب «فلسفه دين» تعاريف گوناگونى از ديدگاه هاى مختلف دربارۀ دين نقل مىكند:
الف: تعريف روانشناختى: «دين، احساسات، اعمال و تجربيات افراد در هنگام تنهايى است، آنگاه كه خود را در برابر هر آنچه كه الهى مىنامند، مىيابند.» (ويليام جيمز)
ب) تعريف جامعه شناختى: «مجموعهاى از باورها، اعمال، شعاير و نهادهاى دينى كه افراد بشر در جوامع مختلف بنا كردهاند.» (تالكوت پارسونز)
ج) تعريف طبيعت گرايانه: «مجموعهاى از اوامر و نواهى كه مانع عملكرد آزاد استعدادهاى ما مىشود.» (اس. رايناخ) و همان رويكرد با همدلى بيشتر: «دين همان اخلاق است كه احساس و عاطفه، به آن تعالى، گرما و روشنى بخشيده است.» (ماتيو آرنولد)
د) تعاريف دينى، مانند: «دين اعتراف به اين حقيقت است كه كليه موجودات، تجليّات نيرويى هستند كه فراتر از علم و معرفت ماست» (هربرت اسپنسر).[1]
تنوع اين تفسيرها به گونهاى است كه انديشمندان مغرب زمين را وادار كرده تا اعتراف كنند: «اصطلاح دين، داراى يك معناى واحد كه مورد قبول همه باشد، نيست. بلكه پديدارهاى متعدد فراوانى تحت نام دين گرد مىآيند كه به گونهاى با هم ارتباط دارند. ارتباطى كه «لودويك ويتگنشتاين» آن را شباهت خانوادگی[2] مىنامد».[3]
در تعابير قرآنى «دين» در دو مورد استعمال شده است:
1. هر گونه اعتقاد به قدرت غيبى، چه حق باشد و چه باطل: « لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دين»؛[4] یعنی، آيين شما براى خودتان، و آيين من براى خودم.
2. خصوص اديان الهى: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»؛[5] یعنی، دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است.
در تعريف دين، توجه ما به همان استعمال دوم لفظ «دين» است، كه خاصّ اديان الهى و داراى سطوح و مراحل مختلفى، مانند دين نفس الامرى و دين مرسل، است.
[1]. ر.ک: جان هيك، فلسفه دين، ترجمه راد، بهرام، ويراسته بهاء الدينى خرّمشاهى، ص 22-23، انتشارات بين المللى الهدى، تهران، 1372ش.
[2]. Family Resemblance.
[3]. فلسفه دين، ص 23 – 24.
[4]. كافرون، 6.
[5]. آل عمران، 19.