کپی شد
خودکشی و اختیار انسان
یکی از شبهاتی که دربارۀ رابطۀ خودکشی و اختیار انسان مطرح است، این است که:
ما بدون اختیار خود وارد این دنیا شده ایم و اجباراً در آن قرار گرفته ایم و حتی این اختیار را هم نداشته ایم که بگوییم می خواهیم وارد این دنیا شویم یا نه، حال اگر نخواهیم در این دنیا زندگی کنیم و یا اگر کلا نخواهیم در این جهان هستی باشیم، باید چه کنیم؟
پاسخ آن است که: انسان در خلقت خود هیچ گونه اختیاری از خود ندارد؛ یعنی در حقیقت انسان در خلقت خود مجبور است و هیچ نقش و تأثیری در آن ندارد. هم چنین بعد از خلقت و ورود به این دنیا، اقامت در این جا نیز به اختیار وی نیست و نمی تواند برای همیشه در این دنیا بماند؛ چرا که به طور قطع و اجباراً روزی باید این زندگی دنیوی را ترک کند و به عالم دیگر برود. نه تنها انسان، بلکه هیچ موجودی از موجودات در خلقت خود آزاد نیستند. تنها خداوند متعال است که به انسان و دیگر موجودات زندگی و حیات می بخشد.[1]
انسان قبل از خلقت وجود نداشت و چیزی نبود تا بتواند از خود اختیاری داشته باشد. بدیهی است که داشتن اختیار فرع بر وجود است. انسان ابتدا باید موجود باشد تا بعد از وجود دربارۀ اختیار و آزادی وی بحث کرد.
بنابراین، انسان به ناچار طبق اراده و مشیت الاهی خلق می شود و پا به عرصۀ وجود می گذارد، اما پس از به دنیا آمدن خداوند حکیم و مهربان در تصمیمات و اعمال و کارهای مربوط به زندگی دنیا به او آزادی داده و او را صاحب اختیار و اراده ساخته است پس باید بپذیریم که انسان از خود هیچ چیزی ندارد، مالک هیچ چیزی نیست، همه چیز حتی این آزادی و اختیار را خداوند از راه لطف به او عطا فرموده، آن هم نه اختیار مطلق. شیعۀ امامیه معتقد است که انسان در افعال و اعمالش نه آزاد مطلق است و نه مجبور مطلق، بلکه امری است بین این دو.[2]
استاد شهید مطهری دربارۀ اختیار و آزادی انسان می گوید: «انسان مختار و آزاد آفریده شده است؛ یعنی به او عقل، فکر و اراده داده شده است. انسان در کارهای ارادی خود مانند سایر موجودات نیست که مجبور باشد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می بیند که هیچ گونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را انتخاب کند. سایر راه ها بر او بسته نیست. یکی از آنها به نظر و اراده شخصی او مربوط است؛ یعنی فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین می کند. امتیاز انسان از سایر موجودات این است که اعمال و افعال وی از آن سلسله حوادثی است که سرنوشت حتمی و تخلف ناپذیر ندارد؛ زیرا که افعال انسان به هزاران علل و اسباب بستگی دارد و از آن جمله اراده، انتخاب و اختیاری است که از خود بشر ظهور پیدا می کند.[3]
در نتیجه همان طوری که بیان شد انسان پیش از خلقت خود در تولد و به وجود آمدن خود و همچنین در معدوم ساختن و خود را از گردونه هستی خارج کردن اختیاری ندارد، اما پس از خلقت آزاد و مختار است و با اختیاری که خداوند به صورت تکوینی در نهاد آدمی نهاده است می تواند با اراده مرتکب هر فعلی بشود حتی به عمر خویش خاتمه دهد و به تعبیری «خودکشی» کند، معلوم است که انسان با خودکشی کردن تنها می تواند خود را از این جهان (دنیا) خارج و به دنیای دیگر (برزخ) وارد سازد ولی هرگز نمی تواند خود را از جهان هستی خارج سازد و محو نماید.
البته این بدان معنا نیست که خداوند به بشر اختیار تشریعی داده است که هر فعلی را مرتکب شود و به تعبیری دیگر، جواز انجام هر فعلی از جمله خودکشی به انسان داده نشده است. «خودکشی به هر نحو، حرام و از گناهان کبیره است، و از امام صادق (ع) نقل شده: هر کسی عمداً خودکشی کند همیشه در آتش جهنم خواهد بود».[4] [5]
[1]. ملک، 2، «الذي خلق الموت و الحيوة…» (آن کس (خدا) که مرگ و حيات را آفريد…).
[2]. اقتباس از نمايه: انسان و مسأله جبر و اختیار، (سایت اسلام کوئست:223).
[3]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، ص 386 – 387، صدرا، تهران.
[4]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 95، جامعه مدرسین، چاپ دوم، قم، 1404ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 7، ص 45، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.
[5]. برای آگاهی بیشتر به نمایه های: انسان و اختیار، (سایت اسلام کوئست:51)، حرام بودن سلب حیات از خود، (سایت اسلام کوئست: 401)، اختیار انسان در بقاء و مرگ، (سایت اسلام کوئست: 1221)، مراجعه شود.