کپی شد
پیش کسوتان
فهرست
اسلام و جایگاه پیش کسوتان
سابقه، پیش کسوتی، تجربه و… از اموری است که در میان تمام اقوام و ملل به رسمیت شناخته شده است و طبیعی است که از این جهت پیش کسوتان و صاحبان تجارب و خدمات؛ به جهت خدماتی که به جوامع انسانی کرده اند و دارای تجاربی در عرصه های مختلف هستند، در نزد تمامی ملل دارای احترام و حقوقی هستند. این موضوع در آموزه های دینی ما، اعم از آیات قرآن، روایات و سیره پیشوایان دین نیز پذیرفته شده است که ما، در این مقال به جهت اختصار به نمونه هایی از آنها اشاره خواهیم کرد.
الف. آیات
در قرآن کریم در باره کسانی که پیش قدم در پذیرش اسلام بوده اند آمده است:
1. “وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه”؛[1] از آن گروه نخستين از مهاجرين و انصار كه پيش قدم شدند و آنان كه به نيكى از پىشان رفتند، خدا خشنود است و ايشان نيز از خدا خشنودند. برايشان بهشت هايى كه در آنها نهرها جارى است و هميشه در آن جا خواهند بود، آماده كرده است. اين است كاميابى بزرگ.
این آیه درباره پيش گامان در گرویدن به اسلام است، گرچه در باره شأن نزول آيه فوق، مفسران روايات متعددى نقل كردهاند که در واقع بيان مصداق و وجود خارجى آن است.
در این آیه مسلمانان در سه گروه تقسيم شده اند:
یک. آنها كه پيش گامان در اسلام و هجرت بودهاند: “وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ”.
دو. آنها كه پيش گام در نصرت و يارى پيامبر (ص) و ياران مهاجرش بودند: “و الانصار”.
سه. آنها كه بعد از اين دو گروه آمدند و از برنامههاى آنها پيروى كردند، با انجام اعمال نيك، قبول اسلام، هجرت، و نصرت آیين پيامبر اسلام (ص) به آنها پيوستند: “وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ”.
قرآن پس از ذكر اين گروه سهگانه می فرمايد: هم خداوند از آنها راضى است و هم آنها از خدا راضى شدهاند: “رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ”. بنابراین، سبقت و پیش گامی در ایمان به پیامبر اسلام (ص) دلیل خشنودی خداوند است.[2]
2.”…لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى…”؛[3] از ميان شما آنان كه پيش از فتح انفاق كرده و به جنگ رفته با آنان كه بعد از فتح انفاق كردهاند و به جنگ رفتهاند برابر نيستند. درَجات آنان فراتر است … .
از آن جا كه انفاق در شرایط و احوال مختلف، ارزش هاى متفاوتى دارد، در جمله بعد مىافزايد: “آنهايى كه قبل از “پيروزى” انفاق كردند و پيكار نمودند با كسانى كه بعد از فتح اين كار را انجام دادند مساوى نيستند: “لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ…”. لذا براى تأكيد بيشتر مىافزايد: “اين گروه مقامشان برتر و بالاتر از كسانى است كه بعد از فتح انفاق كردند و جهاد نمودند: “أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا”.[4]
3.”يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ”؛[5] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون شما را گويند در مجالس جاى باز كنيد، جاى باز كنيد تا خدا در كار شما گشايش دهد. و چون گويند كه برخيزيد، برخيزيد. خدا آنهايى را كه ايمان آوردهاند و كسانى را كه دانش يافتهاند به درجاتى برافرازد، و خدا به كارهايى كه مىكنيد آگاه است.
“تفسحوا” از ماده” فسح” (بر وزن قفل) به معناى مكان وسيع است، بنابر اين “تفسح” به معناى توسعه دادن و يكى از آداب مجلس است كه وقتى تازه واردى داخل مىشود حاضران جمع وجور بنشينند، و براى او جا باز كنند؛ چرا كه گاه تازه واردها از شما براى نشستن سزاوارترند؛ به دلیل كهولت سن، و يا احترام خاصى كه دارند و… پیامبر اسلام (ص) در خطبه شعبانیه فرمود: “وقروا كباركم…”؛ پیران و سال خوردگان خود را گرامی بدارید.[6] حضرتش در جایی دیگر فرمودند: “من اجلال الله اجلال ذي الشیبة المسلم”؛[7] احترام و تجلیل نسبت به مسلمانی پیر و سال خورده در حد احترام و تجلیل خداوند است. اين جا است كه بايد حاضران ايثار كنند و اين ادب اسلامى را رعايت نمايند، همان گونه كه در شأن نزول این آیه آمده است، پيامبر (ص) به جمعى از كسانى كه نزديك او نشسته بودند دستور داد جاى خود را به جمعى از تازه واردان كه از مجاهدان بدر بودند، و از نظر علم و فضيلت بر ديگران برترى داشتند بدهند.[8]
اینها نمونه هایی از آیات قرآن است که در مقام تجلیل از افراد با سابقه و پیش کسوت در اسلام است.
ب. روایات
در منابع روایی ما نیز در باره حرمت و احترام پیش کسوتان و افراد با سابقه روایاتی آمده است که به چند نمونه اشاره می شود:
1. از امام باقر (ع) نقل شده است: “مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ عَدْلٍ فَاتُّبِعَ كَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ”؛[9] کسی که سنت نیکویی به جای بگذارد و این سنت در جامعه پیروی شود، اجر و پاداش کسانی که به آن عمل می کنند برای او نوشته می شود، بدون آن که از پاداش آنان کاسته شود.
2. “فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَ إِنْ خَالَفَكُم”؛[10] امیر مؤمنان (ع) فرمود: کریمان و بزرگوران هر ملت را گرامی بدارید، اگرچه مخالف شما باشند.
3. “قِيلَ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَاقِرِ (ع) إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَشْرَفُكُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ أَشْرَفُكُمْ فِي الْإِسْلَامِ فَقَالَ صَدَقُوا وَ لَيْسَ حَيْثُ يَذْهَبُونَ كَانَ أَشْرَفُهُمْ فِي
لْجَاهِلِيَّةِ أَسْخَاهُمْ نَفْساً وَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَحْفَظُهُمْ جِوَاراً وَ أَكَفُّهُمْ أَذىً فَأُولَئِكَ الَّذِينَ لَمَّا أَسْلَمُوا لَمْ يَزِدْهُمُ الْإِسْلَامُ إِلَّا خَيْرا”؛[11] به امام باقر (ع) گفته شد؛ مردم از رسول خدا نقل می کنند که با شرافت ترین در جاهلیت، با شرافت ترین در اسلام اند. حضرتش فرمود: درست می گویند، اما نه آن گونه که شما تصور می کنید. کسانی که در جاهلیت اهل سخاوت بودند، اخلاق نیکو داشتند، حقوق همسایگان را مراعات می کردند و از آزار و اذیت دیگران پرهیز می نمودند، اینان زمانی که اسلام آوردند، اسلام بر خیر و پاداش آنها افزود.
4. “وقروا كباركم يوقركم صغاركم”؛[12] پیران و سال خوردگان خود را گرامی بدارید، تا مورد احترام کوچک ترها واقع شوید.
5. “أملك الناس لسداد الرأي كل مجرب”؛[13] صاحبان تجربه دارای رأی و نظر قوی تری هستند.
6. “عَنِ النَّبِيِّ (ص) أَنَّهُ قَالَ: تَجَافَوْا عَنْ عُقُوبَةِ ذَوِي الْمُرُوَّةِ مَا لَمْ يَقَعْ فِي حَدٍّ وَ إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَدَّبَكَ قَالَ أَدَّبَنِي رَبِّي”؛[14] از عذاب صاحب مروت بگذرید تا هنگامی که به مرز حد شرعی نرسیده است و اگر انسان کریمی به سراغ شما آمد گرامیش بدارید. از حضرتش سؤال شد، ای رسول خدا از چه کسی این چنین ادب آموختی، فرمود: از پروردگارم.
[1] توبه، 100.
[2] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 8، ص 100- 101، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3] حدید، 10.
[4] تفسیر نمونه، ج 23، ص 320.
[5] مجادله، 11.
[6] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 93، ص 356، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404.
[7] کلینی، کافی، ج 2، ص 165، کتاب الایمان و الکفر، باب اجلال الکبیر، ح 1، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[8] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 23، ص 439- 442.
[9] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص 174، مؤسسه آل البیت، قم، 1409ق.
[10] نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 395، مؤسسه آل البیت، قم، 1408.
[11] مستدرک الوسائل، ج 8، ص 395.
[12] تمیمی آمدی، عبد الواحد، غررالحکم و درر الکلم، ص 482، تهران، چاپ هشتم.
[13] غررالحکم و درر الکلم ، ص 444.
[14] همان، ص 397.