کپی شد
اشکال در کلمه «مولی»
اشکال درباره معنی کلمه «مولی»، از اشکالات دیگر پردامنهتر و مهمتر است. این کلمه دارای معانی مختلفی نظیر: «اولی»، «پسر عمو»، «آزادکننده برده»، «همسایه»، «هم قَسم» است. شیعه با توجه به شواهد بسیار که به آنها خواهیم پرداخت مدعی است معنای این کلمه در این حدیث همان «اولی» و یا به عبارت دیگر «سرپرست» و «ولی» است، ولی برخی عالمان سنی در معنای کلمه مولی شبههای را مطرح کردهاند که به نظر میرسد اصل این شبهه از فخر رازی در کتاب «نهایة العقول» باشد که دیگران نظیر قاضی عضدالدین ایجی[1] و ابن حجر[2] و فضل بن روزبهان[3] آن را نقل کردهاند.
قاضی عضدالدین ایجی در «مواقف» میگوید: مراد از کلمه «مولی» در روایت غدیر «ناصر» است؛ زیرا جمله دعای پس از آن «اللّهم وال من والاه» به همین معناست و مقصود از «مولی»، «اولی» نیست، چرا که هرگز وزن مفعل به معنای افعل نیامده است.[4]
ابن حجر هیتمی نیز میگوید: ما نمیپذیریم که معنی «مولی» همان باشد که آنان (شیعه) ذکر کردهاند، بلکه معنای آن «ناصر» است؛ زیرا حکم «مولی» مشترک بین معانی متعددی نظیر: «آزادکننده برده»، «برده آزاد شده»، «متصرف در امور»، «ناصر» و «محبوب» است… ما و شیعه هر دو معترفیم که اگر منظور از این روایت، «محبوب» باشد، معنی آن صحیح خواهد بود؛ زیرا علی (علیهالسّلام) محبوب ما و آنها است، اما اینکه «مولی» به معنی «امام» باشد نه در شرع و نه در لغت، معهود نیست، اما اینکه در شرع اینگونه نیست نیازی به بحث ندارد و واضح است، امّا اینکه در لغت اینگونه نیست، زیرا هیچیک از پیشوایان لغت عرب نگفته است که مفعل به معنی افعل میآید.[5]
سخن برخی دیگر هم تکرار همین عبارتها است.
پاسخ اشکال:
شیعه معتقد است اگر فرضاً بپذیریم که معنای کلمه «مولی» مشترک بین این چند معنا است و فرضاً پیشوایان لغت عرب در دورانهای بعدی کلمه «مولی» را «اولی» معنا نکردهاند، ولی در عصر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و به هنگام بیان این حدیث شریف، تمامی حاضران از این کلمه معنی «اولی» را فهمیدهاند. اکنون برای این نکته چند شاهد بیان میشود:
- اشعار عرب:
حسان بن ثابت که در محل حادثه حاضر بود و مقام ادبی او منکری ندارد. [6] از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) اجازه خواست تا این واقعه مهم را بسراید و از جمله اشعار او در این رابطه این بیت است:
فقال له قم یا علیّ فاننی ••• رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً
علامه امینی این اشعار را از دوازده مصدر از عامه و بیست و شش مصدر از خاصه نقل کرده است.[7]
قیس بن سعد بن عباده نیز سروده است:
و علیّ امامنا و امام ••• لسوانا اتی به التنزیل
یوم قال النبی من کنت مولاه ••• فهذا مولاه خطب جلیل
که علامه امینی آن را از دوازده منبع نقل میکند.[8]
عمرو عاص نیز میسراید:
و فی یوم خمّ رقی منبراً ••• یبلغ و الرکب لم یرحل
الست بکم منکم فی النفوس ••• باولی؟ فقالوا: بلی فافعل
فانحله امرة المؤمنین ••• من الله مستخلف المنحل
و قال فمن کنت مولی له ••• فهذا له الیوم نعم الولی
این اشعار را نیز علامه امینی از هشت مصدر عامه و خاصه نقل کرده است.[9]
افزون بر اینها علامه امینی در «الغدیر» عبارت تعداد زیادی از شعرا و ادیبان عرب را که همین معنای امامت و ولایت را از کلمه «مولی» در حدیث غدیر فهمیدهاند بیان میکند. (تعداد ۲۸ نفر را و در سایر مجلدات تعداد بسیار زیاد دیگری را نام میبرد و عبارت و اشعار آنها را بیان میکند.)
خود مولا علی (علیهالسّلام) در شعری که به معاویه مینویسد همین مطلب را تأیید میکند آنجا که میگوید:
و اوجب لی ولایته علیکم ••• رسول اللّه یوم غدیرخم
که علامه امینی آن را از یازده مصدر شیعی و بیست و شش مصدر از اهل سنت بیان میکند.[10]
- سخن ابوبکر و عمر
از بهترین شاهدها بر فهم همین معنا از حدیث، سخن ابوبکر و عمر است که پس از پایان خطبه رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در غدیر دست در دست علی (علیهالسّلام) گذاشتند و او را با این خطاب و یا تعابیری نزدیک به این ستودند: «بخٍّ بخِّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة».
علامه امینی تبریک شیخین را از شصت مصدر از اهل سنت (از جمله: مسند احمد، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ بغداد، مصنف ابن ابی شیبه) نقل میکند.[11]
به راستی اگر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با بیان جمله «فعلی مولاه»، چنین در نظر داشت که علی (علیهالسّلام) «ناصر» یا «محبوب» همه مؤمنان باشد، جای اینگونه تهنیت و تبریک بود؟
- ماجرای حارث بن نعمان
از دیگر شواهد این معنا، انکار و اعتراض شدید برخی از حاضران در صحنه غدیر (حارث بن نعمان فهری) است تا آنجا که از خداوند خواست اگر این مسئله حقیقت دارد عذابی بر وی نازل شود.
علامه امینی این ماجرا را از سی مصدر اهل سنت از جمله: الکشف و البیان، دعاة الهداة، احکام القرآن، نقل کرده است.[12]
آیا اگر معنای حدیث غدیر «ناصر» و یا «محبوب» بود جای اینگونه غضب و انکار بود یا آنکه حارث و امثال او را به غضب آورد؟ غیر از آیات و روایاتی که به محبت به مؤمنان دعوت میکند، روایات بسیار دیگری نیز در محبت امیرالمؤمنین و نیز سایر صحابه هست؛ چرا آنها این چنین خشم و غضبی را برنینگیخت؟
- ترس از عدم پذیرش
شاهد دیگر آنکه روایات بسیاری نیز بیانگر این معناست که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) چون زمینه پذیرش حدیث غدیر را در مردم نمیدید از بیان آن پرهیز میکرد تا آنجا که آیه نازل شد: «واللّه یعصمک من الناس؛[13]
آیا بیان محبوبیت و ناصریت علی (علیهالسّلام) بود که به مذاق منافقان خوش نمیآمد و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از نپذیرفتن آنها توسط مردم واهمه داشت؟ بسیار آشکار است که به هیچ روی ممکن نیست بیان محبوبیت و یا ناصر بودن علی (علیهالسّلام) زمینه پذیرش نداشته باشد و عکسالعملی را برانگیزد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از آن واهمه داشته باشد؛ بنابراین پس از نفی امکان اراده معنای «ناصر» یا «محبوب» در حدیث غدیر، معنای «اولویت» معنایی صحیح خواهد بود.
علامه امینی درباره نزول آیه شریفه «و اللّه یعصمک من الناس؛[14] درباره حادثه غدیر و نیز بیمناکی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از بیان این مطلب، سی مصدر از اهل سنت را نام میبرد.[15]
امّا روایاتی که بیانگر بیم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از بیان این حدیث است، مناشده و احتجاج امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به هنگام خلافت عثمان است که آن را جوینی در «فرائد السمطین» آورده است.[16]
و نیز علامه امینی آن را از سیوطی در «تاریخ الخلفاء» و بدخشی در «نزل الابرار» و حافظ حاکم حسکانی در «شواهد التنزیل» و حافظ ابن مردویه و برخی دیگر نقل میکند.[17]
این نکته البته آشکار است که این بیم موجب نقص و ایراد (معاذ اللّه) بر حضرت نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نمیشود؛ زیرا آن حضرت نه بر خویش که از اختلاف امت و ایجاد و آشوب توسط منافقان ترسید. خداوند درباره حضرت موسی (علیهالسّلام) نیز فرمود: «فاوجس فی نفسه خیفةً موسی؛[18]
نقل میرحامد حسین
اضافه برآنچه گذشت. علامه میرحامد حسین، حدیث غدیر را از طرق مختلف دیگری نقل میکند که در آن نقلها به جای جمله «من کنت مولاه …» عبارت دیگری آمده است که به خوبی نشانگر فهم راویان از عبارت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است و برای مخالفان چارهای جز پذیرش معنای «اولی» باقی نمیگذارد. در این نقلها، حدیث غدیر اینگونه آمده است: «من کنت اولی به من نفسه فعلیّ ولیّه».[19]
در یکی از نقلهای حموینی در «فرائد السطین» نیز آمده است: «من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه. فانزل اللّه تعالی ذکره: الیوم اکملت لکم دینکم».[20]
شواهد دیگر در معنای مولا
اکنون بد نیست به برخی ادّعاها که به وجه ادبی حدیث غدیر اشاره دارند، نظری بیفکنیم تا معلوم شود که آیا در زبان عربی کلمه «مولی» به معنای «اولی» استعمال میشود یا چنانکه ادعا کردهاند هیچ کس چنین استعمالی را مجاز نمیداند.بیپایگی این اشکال آن قدر واضح است که «چلبی» در حاشیهاش بر «مواقف» در این قسمت از سخن قاضی عضدالدین ایجی مینگارد: از این اشکال جواب داده شده است که «مولی» به معنای «متولی» و «صاحب امر» و «اولی به تصرف» در لغت عرب شایع است و از پیشوایان لغت عرب نقل شده است. ابوعبیده گفته است: «هی مولاکم ای اولی بکم» و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرموده است: «ایما امراة نکحت بغیر اذن مولاها… یعنی اولی به آن زن و مالک تدبیر امر او». مراد از اینکه «مولی» به معنای «اولی» است، این است که «مولی» اسمی است که به معنای صفت «اولی» میآید نه اینکه کلمه «مولی» صفت است. پس این اعتراض که اگر مولی به معنای «اولی» است چرا نمیتوان آن را به جای «اولی» استعمال نمود، صحیح نخواهد بود.[21]
علامه میرحامد حسین یک جلد کامل و بخشی از جلد دیگر کتاب «عبقات» را به همین نکته اختصاص داده است و سخنان کسانی که «مولی» را به معانی «اولی» صحیح دانستهاند با شرح حال آنان و موضع سخن آنها بیان کرده است.[22]
علامه امینی از گروه بسیاری که از پیشوایان ادبیات عربی شمرده میشوند اعتراف به این نکته را نقل نموده است؛ از جمله: فرّاء، سجستانی، جوهری، قرطبی، ابن اثیر.[23]
در احادیث دیگر نیز مولی به معنای اولی آمده است، از جمله روایتی است، که بسیاری از اهل لغت به آن استشهاد جستهاند که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: ایها امراة نکحت بغیر اذن مولاها فنکاحها باطل.[24]
علامه امینی پس از بحث و بررسی در تمامی بیست و هفت معنایی که برای کلمه مولی ذکر شده است، تمامی آنها را به معنای اولی برمیگرداند و ادعا میکند که در تمام آنها جهت اولویتی بوده است که کلمه مولی به آنها اطلاق شده است و چون از کلمه مولی معنای اولی تبادر میکردهاست، مسلم در «صحیح» خود از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) روایت کرده است که: عبد به سیّد و آقای خویش، مولی نگوید چرا که مولی خداوند است.[25]
برای روشن شدن این مطلب کافی است که به سخن شیخ سلیم البشری، شیخ جامع الازهر مصر توجه کنیم که پس از بیان استدلالی سید شرفالدین درباره اینکه مولی در حدیث غدیر به معنای اولی هست مینویسد: من یقین دارم که حدیث بر همان معنا که شما میگویید (اولی) دلالت دارد.[26]
[1]. جرجانی، میر سید شریف، شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۶۱.
[2]. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص ۱۰۶.
[3]. مظفر، محمدحسن، دلائل الصدق، ج ۴، ص ۲۹۹.
[4]. شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱.
[5]. الصواعق المحرقة، ص ۱۰۶.
[6]. تمامی عرب اجماع و اتفاق کردهاند که شاعرترین مردمان، مردم مدینهاند و شاعرترین آنان حسان بن ثابت است؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج ۴، ص ۳۵۳.
[7]. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنّة والادب، ج ۲، ص ۳۴.
[8].همان، ص ۶۷.
[9]. همان، ص ۱۱۴.
[10]. همان، ج ۱، ص ۳۹۵.
[11]. همان، ص ۲۷۲-۲۸۳.
[12]. الغدیر فی الکتاب والسنّة والادب، ص ۲۴۰.
[13]. مائده، ۶۷.
[14]. مائده، ۶۷.
[15]. الغدیر فی الکتاب والسنّة والادب، ج ۱، ص ۲۱۴.
[16]. جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۵.
[17]. الغدیر فی الکتاب والسنّة والادب، ج ۱، ص ۵۲ و ص ۲۱۷-۲۱۸.
[18]. طه، ۶۷.
[19]. هندی، میرحامد حسین، عبقات الانوار، ج ۸، ص ۲۲۶.
[20]. جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۵.
[21]. شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۶۱.
[22]. عبقات الانوار، تمام جلد ۸ و هشتاد صفحه از جلد ۹ و برخی از موارد متفرقه دیگر؛ و ج ۸، ص۱ و ج ۹، ص ۱.
[23]. الغدیر فی الکتاب و السنّة و الادب، ج۱، ص ۳۶۱.
[24]. ابن اثیر، محمد، النهایة، ج ۵، ص ۲۲۸.
[25]. الغدیر فی الکتاب والسنّة والادب، ج ۱، ص ۳۷۰.
[26]. شرفالدین موسوی، سید عبدالحسین، المراجعات، ص ۱۴۱.