کپی شد
مقاله الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
چکیده مقاله الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
الغدیر، کتابی است در اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمومنین با استناد به واقعه غدیر و بررسی سند و دلالت حدیث غدیر.
علامه امینی با همت بلند کاری کردند که در حد کـار یـک ملت بود؛ لذا با انتشار کتاب وزین الغدیر، این کتاب همواره مورد تمجید دانشمندان و مصلحان جهان اعم از سنی و شیعه قرار گرفت و هرکس به نحوی و با هر وسیلهای که در اختیار داشت با بیان یا با قلم این کتاب را ستود.
مؤلف کتاب الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
عبدالحسین امینی (مؤلف کتاب الغدیر في الکتاب و السنة و الادب) فرزند میرزا احمد امینی در سال ۱۳۲۰ قمری در تبریز زاده شد. پدرش از علمای تبریز بود.[i]
جدّش «مولا نجفقلی»، مشهور به «امین الشرع» بود.[ii]
او تحصیل را از محضر پدرش آغاز نمود و ادبیات عرب، منطق و تا اندازهای فقه و اصول را از او آموخت.[iii] و از استادان بزرگی بهره برد.
علامه امینی در جریان جمعآوری احادیث و اسناد مرتبط با نگارش کتاب الغدیر، از کتابخانههای مختلف جهان اسلام دیدار کرد. بزرگترین کتابخانه نجف در زمان او، تنها چهار هزار جلد کتاب داشت و همین نقص او را بر آن داشت تا کتابخانهای عظیم در نجف برپا کند.[iv] او در جمادی الاولی سال ۱۳۷۳قمری در ۵۳ سالگی، به تهیه کتابها مشغول شد.[v]
مشهورترین اثر امینی، کتاب الغدیر في الکتاب و السنة و الادب میباشد که کتابی است در اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمومنین (علیه السلام) با استناد به واقعه غدیر و بررسی سند و دلالت حدیث غدیر.[vi] او برای بررسی منابع واقعه غدیر، در کتابخانههای عراق، ایران، هند، سوریه و ترکیه، به مطالعه، نسخهبرداری و پژوهش پرداخته است.[vii]
کتاب الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
مشهورترین اثر علامه امینی، عبارت است از کتاب الغدیر في الکتاب و السنة و الادب.
امینی گفته است: چهل سال از عمر خود را برای نوشتن این کتاب یازده جلدی صرف کرده و برای بررسی منابع واقعه غدیر، در کتابخانههای عراق، ایران، هند، سوریه و ترکیه، به مطالعه، نسخهبرداری و پژوهش پرداختهاست.[viii] به گفته سید جعفر شهیدی به نقل از خود امینی، او برای تألیف الغدیر، ده هزار جلد کتاب را از ابتدا تا انتها خواندهاست.[ix]
آثار مکتوب امینی، همه ارجمند و خواندنی است، اما، در آن میان، «الغدیر» کتابی دیگر است و این دائرهالمعارف سترگ را باید «شاهکار» او بلکه شاهکار بزرگ شیعه در عصر حاضر شمرد. نگارش «الغدیر»، تقریبا حدود ۴۰ سال از عمر امینی را به خود اختصاص داده[x] و برای نوشتن آن، به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعات مکرر داشتهاست.[xi]
الغدیر، برای امینی، فراتر از یک کتاب، بلکه فلسفه زندگی بود. برخی وی را به سنت معمول فقیهان، به جای نگارش الغدیر، به نوشتن رساله عملیه (توضیح المسائل) تشویق میکردند و او (با توجه به تأمین کامل این نیاز توسط فقهای بزرگ عصر) میفرمود :رساله من، توضیح المسائل من، و برنامه من همین کتاب الغدیر است![xii]
علامه برای تألیف الغدیر، منابع مورد نیاز موجود در کتابخانههای عمومی و خصوصی نجف اشرف را به دقت بررسی کرد و با تلاشی تحسینبرانگیز و در عینحال حیرتآور، مصادر مربوط به ماجرای غدیر و مناقب آلالله (علیهمالسّلام) را در کتابخانههای مهم کشورهایی که سفرکرده مطالعه و احیانا استنساخ نمودهاست.[xiii]
حدیث غدیر متواترترین روایت در بین روایات اسلامی
حديث غدیر از احاديث متواترى است كه احدى نمىتواند در صدور آن از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ترديد داشتهباشد؛[xiv] لذا هر شخص بىنظرى به مجموعه اسناد و مدارک (کتاب الغدیر) نگاهی بيندازد يقين پيدا مىكند كه حديث غدير از قطعىترين روايات اسلامى و مصداق روشنى از حديث متواتر است و به راستى اگر كسى در تواتر آن شک كند، بايد به هيچ حديث متواترى اعتقاد نداشتهباشد.[xv]
مرحوم «علامه امينى» (رحمه الله)، روايات فراوانى را از طرق علمای اهل سنت (همچون سیوطی،[xvi] خطيب بغدادى،[xvii] حاكم حسكانى،[xviii] حافظ أبو نعيم اصفهانى) راجع به جريان غدير خم، نقل مىكند كه جاى ترديدى براى هيچ فرد با انصافى باقى نمىگذارد.[xix]
در حقیقت اين كتاب نفيس «الغدير» است كه تمام ادله حديث وصى و وصايت و خلافت بلافصل على (علیه السلام) را همراه با مدارک اهل تسنن راجع به حقانيت اين مسأله جمعآورى كرده و روشنگر كامل اين حقيقت مىباشد.[xx]
محتوای الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
در این نوشتار محتوای کتاب ارزشمند الغدیر به تفکیک جلدها به طور خلاصه بیان میشود.
جلد اول:
پارهای از شعر عمرو بن عاص خطاب به معاویه که با
«نصرناک من جهلنا یا ابن هند
علی النبأ الأعظم الأفضل»
شروع میشود
…………………………..
…………………………..
و به
«وقال فمن کنت مولی له
فهذا له الیوم نعم الولی»
ختم میشود.
برگردان فارسی:
نمودیم از جهل یاری تو را
ایا زاده هند شوم دغا
ببردیمت اندر فراز از نشیب
زپستی بماندیم خود بینصیب
به ناحق تو را بر شه سرفراز
مقدم نمودیم از حرص و آز
شهی کز پیمبر به امر اله
شد او بر همه سرور و دادخواه
چه بسیار دربارهاش مصطفی
سفارش به امت نمود از وفا
شنیدیم بسیار در هر مقام
که تصریح فرمود او را به نام
به روز غدیر آن شه انبیا
به منبر برآمد چو بدر سما
به امر خداوندگار عزیز
به بانگ رسا آن شه با تمیز
در آندم که کف بر کفش داشت جفت
بر جملگی این در نغز سفت
که آیا نِیَم من سزاوارتر
زجان شما بر شما سر به سر؟
بگفتند آری تو اولی زما
به ما هستیای سرور و رهنما[xxi]
نویسنده در این جلد، پس از نقل حدیث غدیر، ۱۱۰ تن از بزرگان صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نام میبرد که آن را نقل کردهاند و نام همه آنها را با تکیه بر منابع اهل سنت یاد میکند.[xxii] پس از صحابه، نام ۸۴ تن از تابعانی که این حدیث را روایت کردهاند یاد میشود و آرای نویسندگان رجالی اهل سنت درباره آنها بیان میشود.[xxiii]
پس از تابعان، نام ۳۶۰ تن از علمای راوی این حدیث از قرن دوم هجری تا قرن چهاردهم یاد میشود.[xxiv]
در فصل بعدی کتاب، نام نویسندگانی که آثاری مستقل راجع به حدیث غدیر نگاشتهاند ذکر میشود[xxv] و در فصل پس از آن، احتجاجهایی که به حدیث غدیر شده، بیان شده است.[xxvi] آیات قرآن راجع به غدیر، مبحث بعدی جلد نخست کتاب الغدیر است و پس از آن عید غدیر و داستان تبریک گفتن عمر و ابوبکر و سایر صحابه به امام علی(علیه السلام)، و جایگاه این عید نزد اهلبیت(علیهم السلام) بررسی میشود و پس از اینها سخنان برخی از دانشمندان اهل سنت درباره غدیر و نیز سند حدیث غدیر، نقل و بررسی میشود.[xxvii]
مطالب بعدی کتاب، درباره مفاد و معنای این حدیث است که نویسنده شبهات برخی از دانشمندان اهل سنت را نقل و بررسی میکند و با توجه به قرینههای گوناگون، دلالت این حدیث را روشن میکند.[xxviii]
جلد دوم:
پارهای از شعر دعبل خزاعی که با
«تراث بلا قربی وملک بلا هدی
وحکم بلا شوری بغیر هدات»
شروع میشود.
……………………………
…………………………..
و به
«وغر خلال أدرکته بسبقها
مناقب کانت فیه مؤتنفات»[xxix]
ختم میشود.
ترجمه پارهای از شعر دعبل خزاعی:
میراثی بیقرابت! و ملکی بیهدایت!
و حکومتی بیمشورت! بیرهبر!
اینهادردهایی است که سبزی افق را در چشم ما خونین
و طعم آب شیرین را به کام ما تلخ مینماید
آنچه این روشها را در میان مردم آسان نمود،
بیعت ناگهانی و بیپیشاندیشی با ابوبکر
و گفتار آشکار سقیفیان
در ادعای بیپرده و ضلالآمیز میراثخواری بود
اگر امور را به علی وصی پیغمبر میسپردند،
کارها به برکت وجودِ مصون از لغزشش، نظام میگرفت
وی برادر پیغمبر پاکنهاد
و مرد میدان کارزار بود
آنان که منکرند، گواه راستین علی، غدیر
و بدر و کوههای بلند احد،
و آیات خواندنی قرآن در فضلش،
و خوراکبخشیهایش به گاه سختی،
و صفات تابناک و منقبتهایی است
که وی دارا بود و در آنها بر دیگران پیشی داشت.[xxx]
جلد دوم مجموعه الغدیر، به شعرهای مربوط به غدیر میپردازد. نویسنده نخست جایگاه شعر و شاعری در قرآن و سنت را بررسی میکند. سپس به بررسی شاعران غدیر در قرن اول هجری قمری میپردازد که بدین منظور از اشعار امیرالمؤمنین، حسان بن ثابت، قیس بن سعد بن عباده، عمرو بن عاص، و محمد بن عبدالله حمیری با اسناد متقن تاریخی یاد میکند که در تأیید مفاد و معنای غدیر برای اثبات جانشینی امام علی(علیه السلام) قابل استفادهاند.[xxxi]
پس از این افراد، شاعرانی از قرن دوم هجری یاد میشوند که درباره غدیر شعر سرودهاند؛ از جمله کمیت، سید حمیری، عبدی کوفی و پس از اینها شاعران قرن سوم، از جمله ابوتمام طائی، و دعبل خزاعی.[xxxii]
جلد سوم:
جلد سوم الغدیر با ادامه شاعران غدیریهسرای قرن سوم هجری قمری آغاز میشود. سپس به مناسبت، به بررسی و نقد برخی از آثار مستشرقین درباره اسلام میپردازد.[xxxiii] و سپس با ذکر ابن رومی و افوه حمانی به ادامه شاعران قرن سوم میپردازد. در ادامه بحثی راجع به زید شهید و دیدگاه شیعه درباره وی، با توجه به شبهات برخی علمای اهل سنت مطرح شدهاست.[xxxiv]
نویسنده در ادامه به تفصیل وارد بررسی تهمتهایی میشود که برخی از علمای اهل سنت به شیعه وارد کردهاند و آنها را به نحو مستند نقد میکند و در این راستا فضائلی از اهلبیت (علیهم السلام)، قرآن، تحریف و متعه را مورد بحث قرار میدهد.[xxxv]
ادامه مباحث این جلد، شاعران غدیریهسرای قرن چهارم قمری است؛ از جمله ابن طباطبای اصفهانی، ابن علویه اصفهانی، مفجّع، ابوالقاسم صنوبری، قاضی تنوخی، ابوالقاسم زاهی و ابوفراس حمدانی.[xxxvi]
جلد چهارم:
مطالب جلد چهارم، ادامه غدیریهسرایان قرن چهارم، و پس از آن، شاعران قرن پنجم و ششم است. در میان اینان، کسانی چون ابوالفتح کشاجم، صاحب بن عباد، شریف رضی، شریف مرتضی، ابوالعلاء معرّی و خطیب خوارزمی دیده میشوند.[xxxvii]
جلد پنجم:
جلد پنجم، ادامه غدیریهسرایان قرن ششم و هفتم قمری است. مطالب دیگری که در این جلد مطرح شدهاند، عبارتند از:
حدیث رد الشمس
نماز هزار رکعت
محدث در اسلام
علم امامان شیعه به غیب
انتقال جنازه به مشاهد مشرفه
زیارت
جعل حدیث
نویسنده در همه این مباحث با تکیه بر منابع اهل سنت، تهمتهایی را که برخی از علمای اهل سنت بر شیعه وارد کردهاند پاسخ داده است.[xxxviii]
جلد ششم:
جلد ششم، حاوی غدیریهسرایان قرن هشتم قمری است که از جمله آنها امام شیبانی شافعی، شمس الدین مالکی و علاء الدین حلی است. دیگر موضوع مطرح شده در این جلد، دانش عمر بن خطاب و اشتباههای وی در قضاوت است که این بحث طبق منابع اهل سنت، به تفصیل مطرح شده است. در خلال همین مطالب، نهی عمر از مُتْعَتَیْن (متعه حج و متعه زنان) نیز مورد بحث قرار گرفته است.[xxxix]
جلد هفتم:
جلد هفتم با غدیریهسرایان قرن نهم قمری آغاز میشود و سپس به مبالغههایی میپردازد که درباره فضائل ابوبکر شدهاست. در خلال این مباحث به دانش و آگاهی دینی وی و نیز مباحث پیرامون فدک پرداخته میشود.
بحث پایانی این جلد، ایمان ابوطالب است که نویسنده برای این ادعای خویش مستنداتی گوناگون شامل اشعار، سایر گفتهها و کارهای ابوطالب و احادیثی از معصومان (علیهم السلام) را ذکر میکند.[xl]
جلد هشتم:
آغاز این جلد، ادامه بحث از ایمان ابوطالب است که برخی از شبهات مستند به قرآن، بررسی و پاسخ داده میشود و بحث با حدیث ضحضاح ادامه مییابد.[xli]
ادامه مطالب این جلد، بحث از مبالغههایی است که درباره فضائل ابوبکر صورت گرفته و پس از آن به مبالغههای صورت گرفته درباره عمر پرداخته میشود. بحث بعدی کتاب بررسی مبالغههای راجع به عثمان است که در خلال این مباحث، دانش وی، بذل و بخششهای وی از بیت المال و سرانجام تبعید ابوذر به ربذه در زمان عثمان بررسی میشود.
جلد نهم:
مباحث این جلد، ادامه بررسی فضائل ادعا شده برای عثمان و برخوردهای ناگوار وی با ابن مسعود، عمار، و تبعید نیکان کوفه به شام است. سخنان و آرای برخی از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره عثمان و داستان کشته شدن وی از دیگر مباحث این کتاب است.
جلد دهم:
ادامه مبالغههای صورت گرفته درباره فضائل خلفای سهگانه، مطالب آغازین جلد دهم الغدیر است. ادامه بحث، راجع به ابن عمر و کارهای ناروای اوست که به همین مناسبت، بحث بیعت با یزید طرح میشود.
فضائل غلو شده درباره معاویه و ذکر خطاها، بدعتها، جنایتها و دیگر کارهای ناگوار وی از جمله جنگ با امام علی (علیه السلام) و ماجرای حکمیت، از دیگر مطالب این جلد است.
جلد یازدهم
این جلد با بررسی رفتار معاویه با امام حسن مجتبی (علیه السلام) آغاز میشود و با برخوردهای معاویه با شیعیان و جنایاتی که وی نسبت به حجر بن عدی و یارانش روا داشت ادامه مییابد. پس از این، فضائل دروغین معاویه مورد بررسی و نقد قرار میگیرد و به همین مناسبت غلوّها و داستانهای خرافیِ ساخته شده در فضائل برخی اشخاص یاد میشود.
غدیریهسرایان قرن نهم تا دوازدهم قمری، دیگر مباحث این جلد الغدیر است. در پایان این جلد، نویسنده، جلد دوازدهم را حاوی ذکر بقیه شاعران غدیر معرفی میکند.[xlii] علامه امینی پیش از نوشتن جلد دوازدهم درگذشت.
واقعۀ غدیر به روایت الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
بسيارى از مورخان اسلامى نوشته اند كه پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در آخرين سال عمرش مراسم حج را بجا آورد، آن حضرت به هنگام بازگشت از مكه در بيابان خشك و سوزان «غدير خم» دستور توقف به همراهان داد.[xliii]
منبرى از جهاز شتران ترتيب داده شد و پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن قرار گرفت… ناگهان پيامبر صلى الله عليه و آله به اطراف خود نگاه كرد، كسى را جست وجو مى نمود، و همين كه چشمش به على عليه السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد آنچنان كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم او را ديدند و شناختند.[xliv]
در اين جا صداى پيامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود: « ايُّهَا النّاسُ! مَنْ اوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤمِنينَ مِنْ انْفُسِهِم ؟؛ ای مردم! چه كسى از همه مردم نسبت به مؤمنين از خود آنها سزاوارتر است؟»گفتند: خدا و پيامبر داناترند.[xlv]
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم»، سپس افزود: « مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ؛ هر كس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست».[xlvi]
اين سخن را سه بار تكرار كرد، و به گفته بعضى از راويان حديث، چهار بار، سپس سر به آسمان بلند كرد و گفت: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَأَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَأَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ؛ خداوندا دوستان او را دوست دار، و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن كس كه او را محبوب دارد، و مبغوض دار آن كس كه كينه او به دل گيرد، يارانش را يارى كن، و ترك كنندگان ياريش را محروم ساز، حق را همراه او بدار، و او را همراه حق».[xlvii]
سپس فرمود: «فلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ؛ همه حاضران به غائبان اين خبر را برسانند». هنوز صفوف جمعيت از هم متفرق نشده بود كه جبرئيل، امين وحى خدا را نازل گشت و اين آيه را بر پيامبر فروخواند: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی…؛امروز آيين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»![xlviii]
در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اَللَّهُ أَكْبَرُ، اَللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ اَلدِّينِ وَ إِتْمَامِ اَلنِّعْمَةِ وَ رِضَى اَلرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ اَلْوَلاَيَةِ لِعَلِيٍّ مِن بَعدى؛ خدا را تكبير مى گويم، خدا را تكبير مى گويم، بر اين كه آيين خود را كامل و نعمت خويش را بر ما تمام كرد، و رضايت خود را به رسالت من، و ولايت على پس از من، اعلام داشت».[xlix]
در اين هنگام شور و غوغايى در ميان مردم افتاد، و همگان على عليه السلام را به اين مقام تبريك گفتند، از جمله ابوبكر و عمر اين جمله را در حضور جمعيت به على عليه السلام گفتند: «بَخٍّ بَخٍّ لَكَ یابْنَ اَبِیطالِبٍ، اَصْبَحْتُ وَ اَمْسَیتَ مَولای وَ مَوْلا كُلُّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ؛ آفرين بر تو، آفرين بر تو، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى …»![l]
گروه عظيمى از علماء و دانشمندان اسلام حديث فوق را با عبارات مختلف گاهى مفصل و گاهى بسيار فشرده و كوتاه، در كتب خود آورده اند. مرحوم علامه امينى كه خود كتاب مستقل بسيار پرمايه و كم نظير «الغدیر» را در اين باره نوشته، نام بيست و شش(26) تن از علماى اسلام را كه درباره حديث غديركتاب جداگانه نوشته اند، نام برده است.[li]
جالب اين كه «علامه امينى» رضوان الله عليه جمله «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟؛ آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نيستم؟» را از 64 (شصت و چهار) محدث و مورخ اسلامى نقل كرده است، كه نشان مى دهد اين جمله قولى است كه جملگى برآنانند.[lii]
ویژگیهای الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
علامه در کتاب وزین الغدیر با نقد آثار و تألیفات کسانی چون «ابن تیمیه»، «آلوسی»، «قصیمی» و «رشید رضا» در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامی را در جهان اسلام بگستراند و تخمهای نفاق و تفرقه را بخشکاند. وی در پی اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخی، بیست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامی را مییابد که به نقد حدیث غدیر پرداختهاند. آنگاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را به ترتیب حروف الفبا ذکر میکند.
وی یکصد و ده تن از اصحاب را نام میبرد که حدیث غدیر را روایت کردهاند و به نام هشتاد و چهار تابعی اشاره مینماید. سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر میشمارد از علمای قرن دوم هجری تا قرن چهاردهم سیصد و شصت تن را ذکر میکند که به نقل از حدیث غدیر موفق شدهاند و علامه مجاهد برای یافتن مدارک معتبر بارها به اقصی نقاط جهان مسافرت مینماید تا آنچه را که از دین الهی در مورد خلافت کبری فرود آمده، به امت اسلام برساند. وی نخست در کتاب الغدیر به آیاتی که در خصوص امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) فرود آمده، میپردازد، برخی از این آیات نورانی عبارتند از: آیه تبلیغ،[liii] آیه اکمال دین،[liv] آیات سوره معارج[lv] آیه ولایت[lvi] و سوره هل اتی.
همچنین احادیث نبوی و سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را با آمیختگی شگرفی در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تأیید و تضمین یادآور میشود که بعضی از این احادیث به قرار زیر میباشند:
حدیث غدیر و ولایت، حدیث اخاء، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث علی مع الحق و الحق مع علی، حدیث تبلیغ، حدیث انذار العشیره، حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلی، حدیث رد الشمس، حدیث سد الابواب و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگی وصی بر حق حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، بر زبان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) جاری گشته است.[lvii]
احتجاجات به حدیث غدیر
مرحوم علامه امينى بيست و دو احتجاج با تعيين مدارک را در كتاب نفيس الغدیر آورده است.[lviii]
لذا این ایراد که اگر حديث غدير با اين عظمت وجود داشت، چرا خود على (علیه السلام) و اهل بيت او (علیهم السلام) و ياران و علاقمندانش در موارد لزوم به آن استدلال نكردند؟! از عدم احاطه به كتب اسلامى، اعم از حديث و تاريخ و تفسير، سرچشمه می گیرد؛ زيرا امام علی (عليه السلام) در موارد متعددى با حديث «غدير» بر حقانيت و خلافت خود استدلال نمودهاست و هروقت موقعيت را مناسب مىديد، حديث غدير را به مخالفان گوشزد مىكرد و از اين راه، موقعيت خود را در قلوب مردم تحكيم مىنمود.[lix]
به عنوان نمونه در سال 25 هجرى قمرى به امام علی (علیه السلام) خبر رسيد كه بعضى در مورد مقدم بودن امام بر ديگران كه پيامبر به آن تصريح فرموده سخنى گفتهاند؛ لذا آن حضرت در «رحبه»[lx] در ميان جمعيت حاضر گرديد و آنها را چنين قسم داد:[lxi]
«هركس روز «غدير» حاضر بوده و جريان آن روز را ديده برخيزد و نقل كند». بيش از ده نفر از جمله ابو ايوب انصارى، ابو عمره، عمرو بن محصن، سهل بن حنيف، و خزيمة بن ثابت بهپا خاستند و گفتند: «نشهد انا سمعنا رسول الله يقول: ألا من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و اعن من اعانه»، اما كسانى كه در جريان غدير بودند و بهپا نخاستند، امام به آنها نفرين كرد و به نفرين امام مبتلا شدند، از جمله «زيد بن ارقم» بود كه امام از خدا خواست نور چشمش را بگيرد و چنين شد.[lxii]
اين جريان را مرحوم علامه امينى در كتاب «الغدير» از 18 طريق نقل كرده و 24 نفر را نام برده كه بهپا خاستند و فرموده امام (علیه السلام) را تصديق نمودند.[lxiii]
و نيز على (علیه السلام) در ايام خلافت عثمان در مسجد، در حضور جمعيت به جريان غدير استدلال كرد، و همچنين در كوفه در برابر كسانى كه نص بر خلافت بلافصل او را از پيامبر (صلی الله علیه و آله) انكار میكردند صريحاً به اين روايت استدلال كرد.[lxiv] اين حديث را طبق نقل الغدير چهار نفر از صحابه، و چهارده نفر از تابعين طبق نقل منابع معروف اهل تسنن روايت كردهاند.[lxv]
هم چنین در روز جنگ «صفين» طبق نقل«سليم بن قيس هلالى» على (علیه السلام) در لشگرگاه خود در برابر جمعى از مهاجران و انصار و مردمى كه از اطراف گرد آمده بودند، به اين حديث استدلال كرد، و دوازده نفر از بدريين [كسانى كه جنگ بدر را در خدمت پيغمبر (صلی الله علیه و آله) درک كرده بودند] برخاستند و گواهى دادند كه اين حديث را از پيامبر (صلی الله علیه و آله) شنيدهاند![lxvi]
مرحوم علامه امينى استدلال به اين حديث را از « 22 تن» از صحابه و غير صحابه در موارد مختلف نقل كردهاست.[lxvii]
بعد از على (علیه السلام) بانوى اسلام فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امام حسن و امام حسين (علیهما السلام) و عبد الله بن جعفر و عمار ياسر و قيس بن سعد و عمر بن عبد العزيز و مأمون خليفه عباسى به آن استناد جستند و حتى«عمرو بن عاص» در نامهاى كه به معاويه نوشت براى اينكه به او اثبات كند به خوبى از حقايق مربوط به موقعيت على (علیه السلام) و وضع معاويه آگاه است صريحاً مسأله غدير را يادآورى كرده و خطيب خوارزمى حنفى[lxviii] آن را نقل كردهاست.[lxix]
لذا استدلال به حديث غدير از زمان آن حضرت وجود داشته و در هر عصر و قرنى، علاقمندان آن حضرت، حديث غدير را از دلايل امامت و ولايت امام مىشمردند.[lxx]
اهل سنت و آیه اکمال الدین
در روايات فراوانى که از طرق معروف اهل تسنن و شيعه نقل شده، اين مطلب صريحاً آمده است كه آيه شريفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا؛[lxxi] امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آيين [جاويدان] شما پذيرفتم»، در روز غدير خم و به دنبال ابلاغ ولايت على(ع) نازل گرديده است؛ از جمله اينكه:[lxxii]
سیوطی روایتی را از ابو هريره، كه راوى مورد قبولى در نزد اهل سنت است، نقل مى كند. طبق اين روايت ابو هريره مى گويد: «لَما كان يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ وَهُوَ يَوْمُ ثَماني عَشَرَ مِنْ ذِي الْحَجَّةِ، قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، فَانْزَلَ اللَّهُ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ و…؛[lxxiii] هنگامى كه روز عيد غدير، كه روز هجدهم ذى الحجه است، فرا رسيد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كسى كه من مولاى او هستم، اين على(على بن أبي طالب) مولاى اوست»، سپس آيه اكمال دين[lxxiv] نازل شد».
اين روايت گواه واضح و روشنى بر امامت و ولايت و خلافت امير مؤمنان عليه السلام است.[lxxv]
در كتاب نفيس «الغدير» در مجموع شانزده روايت در اين زمينه نقل شده است.[lxxvi]
الغدیر في الکتاب و السنة و الادب مایه وحدت
شاید برخی تصور کنند که کتاب الغدیر مانع وحدت مسلمانان است، اما این تفکر درستی نیست.
علامه در کتاب وزین الغدیر با نقد آثار و تألیفات کسانی چون «ابن تیمیه»، «آلوسی»، «قصیمی» و «رشید رضا» در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامی را در جهان اسلام بگستراند و تخمهای نفاق و تفرقه را بخشکاند.[lxxvii]
مرحوم شهید مطهری (رضواناللَّهتعالیعلیه) قبل از انقلاب یک مقاله مفصلی درباره کتاب «الغدیر» علامه امینی نوشتند و ثابت کردند که الغدیر علامه امینی، وسیله وحدت مسلمانان است. بعضی خیال میکردند کتاب الغدیر ممکن است مایه افتراق بشود. ایشان میگوید: اگر درست فکر کنیم، درست عمل کنیم و سنجیده پیش برویم، کتاب الغدیر مایه وحدت دنیای اسلام است. برادران اهل سنت ما هم میتوانند در یک محیط خالی از پیشداوری به منابع غدیر مراجعه کنند؛ یا میپذیرند، یا نمیپذیرند. در هر دو صورت، چه بپذیرند و چه نپذیرند، این معنا مسلّم است که قضیه غدیر هیچگونه جنگ و دعوایی بین پذیرنده و نپذیرنده بهوجود نمیآورد و اختلافات را ایجاب نمیکند. برای شیعیان هم همینطور است. شیعیان هم خدا را شکر کنند که از طرف پروردگار به نعمت این اعتقاد و معرفت متنعم شدند. آن برادرهایی هم که این حقیقت را قبول نکردند، یا مراجعه نکردند، یا اطلاع ندارند و یا نتوانستند ذهنهایشان را قانع کنند، آنها هم اعتقادی ندارند. این، اختلاف و درگیری را ایجاب نمیکند.[lxxviii]
اولین مخالف غدیر
بسيارى از مفسران و ارباب حديث گفتهاند كه آيه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ * لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ؛[lxxix] تقاضا كنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد، اين عذاب مخصوص كافران است و هيچكس نمىتواند مانع آن شود»، درباره «نعمان بن حارث فهرى» نازل شدهاست.[lxxx]
نقل شدهاست كه «نعمان» وقتی در غدير خم، جانشينى على (عليه السلام) را از سوى پيامبر (صلى الله عليه و آله) با جمله تاريخى «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» شنيد، بر آشفت و نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله) آمد و شديدا اعتراض كرد و هنگامىكه فهميد اين امر طبق يک دستور الهى انجام شدهاست، ناراحتىش بيشتر شد و گفت: «خداوندا! اگر اين حق است و از سوى توست، سنگى از آسمان بر ما بباران». چيزى نگذشت كه قطعه سنگ آسمانى بر سرش فرود آمد و او را كشت و آيه فوق نازل شد.[lxxxi]
علامه امينى در كتاب الغدير، اين روايت را از سى(30) نفر از علماى اهل سنت، [با ذكر مدرک و عين عبارت] نقل مىكند؛ از جمله «سيره حلبى»، «فرائد السمطين» حموينى، «درر السمطين» شيخ محمد زرندى، «السراج المنير» شمس الدين شافعى، «شرح جامع الصغير» سيوطى و «تفسير غريب القرآن» حافظ ابو عبيد هروى، و «تفسير شفاء الصدور» أبو بكر نقاش موصلى.[lxxxii]
ستایش بزرگان از الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
درباره مباحث مربوط به شیعه، کتب استدلالىِ قویای نوشته شدهاست! کتابهای مرحوم «شرفالدّین» و نیز «الغدیرِ» مرحوم علاّمه امینی در زمان ما، سرتاپا استدلال، بتونآرمه و مستحکم است.[lxxxiii]
سال ۱۳۶۴ قمری/ ۱۳۲۴ شمسی چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز میشود و تا نه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامی و غیر آن منتشر میگردد. با انتشار کتاب «الغدیر» سیل نامهها و ستایشها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال میشود. این تقریظها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهلسنت است و گاه از پادشاهان کشورهای اسلامی.
نکته واحدی که در تمام ستایشها به چشم میخورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامی و بنیان حکومت دینی و مذهبی اسلام. پادشاهان فرصتطلب در صدد هستند تا این جنبش دینی را به نفع خود به پایان رسانند، ولی دانشمندان از جایگاهی بیغرضانه به مسأله میاندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحی را بعد از قرنها به راهنمایی مصلح بزرگ حضرت علامه امینی مییابند.
شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت «اریحا» از نواحی حلب، بر این کتاب تقریظ زده و مستبصر شد و از اطراف و اکناف ایشان را جهت سخنرانى دعوت نمودند.[lxxxiv] وی نامهای ادیبانه به مؤلف «الغدیر» نگاشته و در آن اینگونه میگوید: «آقای من، کتاب «الغدیر» را دریافت کردم و آنرا مورد مطالعه قرار دادم… قبل از آنکه در امواج انبوه معانی آن وارد شوم نیروی فکر و اندیشهام در آن شناور گشت و شمهای از آن را با ذائقه روحی خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائی است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانی از آب باران صافتر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است».[lxxxv]
آثار تألیفشده درباره الغدیر في الکتاب و السنة و الادب
پس از انتشار کتاب وزین الغدیر علامه امینی، این کتاب مورد ستایش جدی دانشمندان بزرگ جهان قرار گرفت و سخنرانان با بیان و نویسندگان با قلم این کتاب را ستودند و کتابهایی در این زمیته به رشته تحریر در آمد که در ادامه به آن پرداختهمیشود.
- حماسه غدیر، نوشته محمدرضا حکیمی، تحقیقی است در مورد آثار اعتقادی و اجتماعی واقعه غدیر.
- سلامِ قطره، به دریادلِ غدیری، شعری از مهدی اخوان ثالث درباره علامه امینی.
- علامه امینی جرعه نوش غدیر، نوشته مهدی لطفی، در ۲۵۶ صفحه چاپ شده و به زندگی علامه امینی پرداخته است.[lxxxvi]
پاداش الغدیر علامه امینی
پس از سال 1364 قمری، که مجلدات اولیه کتاب شریف «الغدیر» منتشر گردید، شخصیت علامه امینى کاملا جهانى شد.[lxxxvii]
آیتالله سید محمدتقی آل بحرالعلوم نقل میکند: پس از وفات امینی پیوسته در این فکر بودم که علامه امینی عمرش را قربانی و فدای مولا علی (علیهالسّلام) ساخت. مولا در آن عالم با وی چه خواهد کرد؟ این فکر مدتها در ذهنم بود، تا اینکه شبی در عالم رویا، دیدم گویی قیامت برپا شده و عالم حَشر است و بیابانی سرشار از جمعیت، ولی مردم همه متوجه یک ساختمانی هستند. پرسیدم: آنجا چه خبر است؟ گفتند: آنجا حوض کوثر است. من جلو رفتم و دیدم حوضی است و باد امواجی در آن پدید آورده و متلاطم است.
علی بن ابیطالب (علیهماالسّلام) کنار حوض ایستادهاند و لیوانهای بلوری را پر ساخته و به افرادی که خود میشناسند، میدهند در این اثنا همهمهای برخاست. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند: امینی آمد! به خود گفتم: بایستم و رفتار علی (علیهالسّلام) با امینی را به چشم ببینم، که چگونه خواهد بود؟ ۱۰- ۱۲ قدم مانده بود که امینی به حوض برسد، دیدم که حضرت لیوانها را به جای خود گذاشتند و دو مشت خود را از آب کوثر پر ساختند و چون امینی به ایشان رسید به روی امینی پاشیدند و فرمودند: خدا روی تو را سفید کند، که روی ما را سفید کردی! از خواب بیدار شدم و فهمیدم که امام علی (علیهالسلام) پاداش تألیف الغدیر را به مرحوم امینی داده است.[lxxxviii]
[i]. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ ویکی شیعه.
[ii]. معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ حکیمی، محمدرضا، «علامه امینی»، ص نوزده؛ ویکی شیعه.
[iii]. سید کباری، سید علیرضا، گلشن ابرار، ج ۲، ص ۷۲۷؛ دانشنامه اسلامی.
[iv]. لطفی، علامه امینی جرعهنوش غدیر، ص ۶۳.
[v]. ویکی شیعه.
[vi] . محمدی، سرمد، «الغدیر فی الکتاب»، ج ۱۲، ص ۳۹.
[vii]. همان، ص ۳۹ و ۴۰.
[viii]. محمدی، سرمد، «الغدیر فی الکتاب»، ج ۱۲، ص ۳۹ و ۴۰.
[ix]. شهیدی، سید جعفر، «تطور مذهب شیعه و امینی مجدد مذهب»، ص ۶۹۴.
[x]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
[xi]. امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص ۲۶ – ۲۵، به نقل از خود علامه.
[xii]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۵.
[xiii]. امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص ۷ – ۸.؛ ویکی فقه.
[xiv]. مكارم شيرازى، ناصر، پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 282.
[xv]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: الغدير علامه امینی، ج 1؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل قاضی نورالله شوشتری، ج 2،3،14،20؛ المراجعات سید شرف الدین؛ عبقات الانوار فی اِمامَة الاَئمةِ الاَطهار میرحامدحسین هندی؛ نقل از: مكارم شيرازى، ناصر، پيام قرآن، ج 9، ص 175.
[xvi]. از علماى اهل سنت است و در كشور مصر مىزيسته و در نزد اهل سنت انسان معتبرى محسوب مىشود.
[xvii]. يكى از علماى اهل سنت در قرن پنجم.
[xviii]. از دانشمندان اهل سنت در قرن پنجم که روايات صريح و روشنى در اين زمينه در كتابش آوردهاست.
[xix]. مكارم شيرازى، ناصر، كليات مفاتيح نوين، ص 836 .
[xx]. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، متن وترجمه: ج 1، ص 22.
[xxi]. امینی، عبدالحسین، ترجمه الغدیر، ج ۲، ص ۱۶۵-۱۶۹.
[xxii]. ر ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص ۴۱-۱۴۴.
[xxiii]. ر ک: همان، ص ۱۴۵-۱۶۵.
[xxiv]. : ر ک: همان، ص ۱۶۷-۳۱۱.
[xxv]. ر ک: همان، ص ۳۱۳-۳۲۵.
[xxvi]. ر ک: همان، ص ۳۲۷-۴۲۲.
[xxvii]. ر ک: همان، ص ۴۲۳-۶۰۸.
[xxviii]. ر ک: همان، ص ۶۰۹-۷۰۷.
[xxix]. ر ک: ترجمه الغدیر، ج ۲، ص ۴۹۶.
[xxx]. همان، ص ۵۰۲.
[xxxi]. ن ک: الغدیر، ج ۲.
[xxxii]. ن ک: همان.
[xxxiii]. ر ک: الغدیر، ج ۳، ص ۲۳-۴۹.
[xxxiv]. ر ک: همان، ص ۱۰۵-۱۱۴.
[xxxv]. ر ک: همان، ص ۱۱۵-۴۵۹.
[xxxvi]. ر ک: همان، ص ۴۶۳-۵۶۶.
[xxxvii]. همان، ج۴، ص۴۲۰.
[xxxviii]. ر ک: همان، ج ۵.
[xxxix]. همان، ج ۶، ص ۲۷۸-۳۳۸.
[xl]. همان، ج ۷، ص ۴۴۴-۵۵۰.
[xli]. همان، ج ۸، ص ۱۱-۴۵.
[xlii]. همان، ص ۵۲۰؛ ویکی فقه.
[xliii]. مکارم شیرازی، ناصر، آيات ولايت در قرآن، ص 37.
[xliv]. همان، ص 39.
[xlv]. مکارم شیرازی، ناصر، پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 280.
[xlvi]. همان.
[xlvii]. همان، ص 281.
[xlviii]. آیات ولایت در قرآن، ص 40.
[xlix]. پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 281.
[l]. همان.
[li]. همان، ص 281.
[lii]. امینی، عبدالحسین، الغدير، ج 1، ص 371؛ سایت آیت الله مکارم.
[liii] . مائده، ۶۷.
[liv]. مائده، ۵.
[lv]. معارج، ۱-۳.
[lvi]. مائده، ۵۵.
[lvii]. ویکی فقه.
[lviii]. امینی، عبدالحسین، الغدير، ج 1، ص 153 – 170.
[lix]. مكارم شيرازي، ناصر، پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص244.
[lx]. نام يكى از محله هاى كوفه.
[lxi]. مكارم شيرازي، ناصر، ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، متن وترجمه(ج 1)، ص 376.
[lxii]. همان.
[lxiii]. همان.
[lxiv]. به نقل: حمویي جویني، ابراهیم، فرائد السمطين در باب 58.
[lxv]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 5، ص20.
[lxvi]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: الغدير، ج1، ص 159 – 213.
[lxvii]. تفسير نمونه، ج 5، ص 21.
[lxviii]. خوارزمی، موفق بن احمد، مناقب، ص 124.
[lxix]. تفسير نمونه، ج 5، ص 21.
[lxx]. براى اطلاعات بیشتر ر.ک: «الغدير»، ج 1، ص 146و 195 .
[lxxi]. مائده، 3 .
[lxxii]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 266.
[lxxiii]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج 2، ص 259.
[lxxiv]. «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام دينا…، امروز كافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند؛ بنابراين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم ….»، مائده، 3.
[lxxv]. مکارم شیرازی، ناصر، آيات ولايت در قرآن، ص 67.
[lxxvi]. تفسير نمونه، ج 4، ص 267.
[lxxvii]. ویکی فقه.
[lxxviii]. بیانات رهبری در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.
[lxxix]. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 412.
[lxxx]. همان.
[lxxxi]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 10، ص 352، نقل از: اخلاق در قرآن، ج 2، ص412.
[lxxxii]. مکارم شیرازی، ناصر، پيام قرآن، ج 9، ص 181.
[lxxxiii] . بیانات رهبری در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویراحمد» در آستانهی ماه محرم ۱۳۷۳/۰۳/۱۷.
[lxxxiv]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.
[lxxxv]. ویکی فقه.
[lxxxvi] . بنیاد محقق طباطبایی، آیةالله شیخ عبدالحسین امینی نجفی (علامه امینی)؛ ویکی شیعه
[lxxxvii]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.
[lxxxviii] . یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۶؛ ویکی فقه؛ حوزه نت.