Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

واقعۀ  غدیر به روایت الغدیر في الکتاب و السنة و الادب

بسيارى از مورخان اسلامى نوشته‌اند كه پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) در آخرين سال عمرش مراسم حج را به‌جا آورد، آن حضرت به هنگام بازگشت از مكه در بيابان خشک و سوزان «غدير خم» دستور توقف به همراهان داد.[i]

منبرى از جهاز شتران ترتيب داده‌شد و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) بر فراز آن قرار گرفت… ناگهان آن‌حضرت به اطراف خود نگاه كرد، كسى را جست‌وجو مى‌نمود، و همين‌كه چشمش به على (عليه السلام) افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد آن‌چنان كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم او را ديدند و شناختند.[ii]

در اين‌جا صداى پيامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود: « ايُّهَا النّاسُ! مَنْ اوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤمِنينَ مِنْ انْفُسِهِم ؟؛ ای مردم! چه كسى از همه مردم نسبت به مؤمنان از خود آن‌ها سزاوارتر است؟» گفتند: خدا و پيامبر داناترند.[iii]

پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آن‌ها از خودشان سزاوارترم»، سپس افزود: « مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ؛ هركس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست».[iv]

اين سخن را سه بار تكرار كرد، و به گفته بعضى از راويان حديث، چهار بار، سپس سر به آسمان بلند كرد و گفت: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَأَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَأَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ؛ خداوندا دوستان او را دوست دار، و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن كس كه او را محبوب دارد، و مبغوض دار آن كس كه كينه او به دل گيرد، يارانش را يارى كن، و ترک‌كنندگان ياريش را محروم ساز، حق را همراه او بدار، هر گونه که باشد».[v]

سپس فرمود: «فلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ؛ همه حاضران به غائبان اين خبر را برسانند». هنوز صفوف جمعيت از هم متفرق نشده بود كه جبرئيل، امين وحى خدا را نازل گشت و اين آيه را بر پيامبر فروخواند: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی…؛امروز آيين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»![vi]

در اين هنگام پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: «اَللَّهُ أَكْبَرُ، اَللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ اَلدِّينِ وَ إِتْمَامِ اَلنِّعْمَةِ وَ رِضَى اَلرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ اَلْوَلاَيَةِ لِعَلِيٍّ مِن بَعدى؛ خدا را تكبير مى‌گويم، خدا را تكبير مى‌گويم، بر اين كه آيين خود را كامل و نعمت خويش را بر ما تمام كرد، و رضايت خود را به رسالت من، و ولايت على پس از من، اعلام داشت».[vii]

در اين هنگام شور و غوغايى در ميان مردم افتاد، و همگان على (عليه السلام) را به اين مقام تبريک گفتند، از جمله ابوبكر و عمر اين جمله را در حضور جمعيت به على (عليه السلام) گفتند: «بَخٍّ بَخٍّ لَكَ یابْنَ اَبِی‌طالِبٍ، اَصْبَحْتَ وَ اَمْسَیتَ مَولای وَ مَوْلا كُلُّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ؛ آفرين بر تو، آفرين بر تو، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى …»![viii]

گروه عظيمى از علماء و دانشمندان اسلام حديث فوق را با عبارات مختلف گاهى مفصل و گاهى بسيار فشرده و كوتاه، در كتب خود آورده اند. مرحوم علامه امينى كه خود كتاب مستقل بسيار پرمايه و كم نظير «الغدیر» را در اين باره نوشته، نام بيست و شش(26) تن از علماى اسلام را كه درباره حديث غديركتاب جداگانه نوشته‌اند، نام برده است.[ix]

جالب اين كه «علامه امينى» (رضوان الله عليه) جمله «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟؛ آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نيستم؟» را از 64 (شصت و چهار) محدث و مورخ اسلامى نقل كرده‌است، كه نشان مى‌دهد اين جمله قولى است كه جملگى برآنانند.[x]

[i]. مکارم شیرازی، ناصر، آيات ولايت در قرآن، ص 37.

[ii]. همان، ص 39.

[iii]. مکارم شیرازی، ناصر، پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 280.

[iv]. همان.

[v]. همان، ص 281.

[vi]. مائده، 3، آیات ولایت در قرآن، ص 40.

[vii]. پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 281.

[viii]. همان.

[ix]. همان، ص 281.

[x]. امینی، عبدالحسین، الغدير، ج 1، ص 371؛ سایت آیت الله مکارم.