Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

مقاله سید ابوالحسن اصفهانی

چکیده مقاله سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن اصفهانی در سال ۱۲۸۴ یا ۱۲‍۷۱قمری در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان متولد شد.

نام پدر وی سید محمد بود.

اجداد او از سادات موسوی بهبهان بوده‌اند که نسب آن‎ها به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌رسد.

جناب سید ابو الحسن اصفهانی دارای دو همسر و نه فرزند بوده‌‌است.

ایشان دروس مقدماتی حوزه علمیه را در روستای مدیسه خواند و در آغاز جوانی به حوزه علمیه اصفهان رفت. سید ابوالحسن اصفهانی از میان همه استادانش در حوزه اصفهان، تنها شخصیتی که به نام و نشان از او یاد کرده، آخوند ملامحمد کاشانی است. که از مدرسان علوم عقلی و ریاضی بود.

وی در نجف اشرف از محضر درس استادان بزرگ فقه و اصول مانند میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی استفاده نمود.

او هم‌زمان با حضور در درس خارج آخوند خراسانی، خود به تدریس رسائل و کفایه اشتغال داشت و شمار بسیاری از مجتهدان و محققان فقه و اصول را در حوزه علمیه نجف تربیت کرد.

سید ابوالحسن اصفهانی خودساخته، مهذب و متخلق به اخلاق حسنه بود که در سجایای اخلاقی برای سایرین الگوی بسیار مناسبی است.

با توچه به شخصیت شاخص جناب سید ابوالحسن اصفهانی، چندین کتاب، نرم افزار و همایش در مورد شخصیت ایشان تولید شده‌است

محمدتقی شیرازی، برای پس از خود سید ابوالحسن اصفهانی را شایسته مقام مرجعیت معرفی کرده بود. پس از وفات آیت الله نائینی و حائری یزدی در ۱۳۵۵ قمری و آقا ضیاء عراقی در ۱۳۶۱ قمری، مرجعیت تقلید شیعیان در بخش عمده جهان تشیع در شخص سید ابوالحسن اصفهانی منحصر شد.

وی، تمام استفتائات و نامه‌هایش را خودش جواب می‌داد و درخواست اطرافیان برای استخدام نویسنده را رد کرد. او توجیه رد این درخواست را حفظ آبرو و فاش نشدن نام کسانی که در برخی نامه‌ها به او ناسزا می‌گفتند می‌دانست.

سید ابوالحسن اصفهانی مجتهد سیاسی به معنای متعارف نبود و از درگیری مستقیم در وقایع سیاسی خودداری می‌کرد، ولی حیات سیاسی داشت و معتقد بود که وظیفه مجتهد: «اصلاح و ارشاد حکومت، امربه معروف و نهی از منکر و نهایتاً مبارزه با تجاوزات خارجی و کفّار» و «نه تشکیل حکومت اسلامی به دست فقها» است.

آیت‌الله اصفهانی در نهضت استقلال عراق به همراه علمای دیگر نیز نقش مؤثری داشت.

آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی آثار متعدد و متنوعی به جای گذارده است که کتاب وسيلة النجاة یکی از آن می‌باشد.

سيد ابوالحسن اصفهانى با بدعت‌ها و انحرافات عقیدتی نیز مبارزه می‌کرد، به طوری‌که همراه با سید محسن امین مراسم قمه زنی و زنجیر کوبیدن و کارهایی از این قبیل را در دسته‌های عزاداری در ماه محرم تحریم و غیرشرعی اعلام نمود.

سید ابوالحسن پس از یک بیماری کوتاه و در بازگشت از لبنان به کاظمین، در ۹ ذی‌الحجه ۱۳۶۵قمری، ۱۳ آبان ۱۳۲۵شمسی در سن 81 یا 94 سالگی از دنیا رفت جنازه او را از کاظمین به نجف منتقل کرده و در یکی از حجره‌های حرم امام علی (علیه السلام) و در جوار استادش، آخوند خراسانی به خاک سپرده شد.

زندگی‌نامه سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن اصفهانی در سال ۱۲۸۴ یا ۱۲‍۷۱قمری در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان متولد شد. اجداد او از سادات موسوی بهبهان بوده‌اند و نسب آن‌ها به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌رسد.[i] جد او سید عبدالحمید از عالمان دینی و از شاگردان صاحب جواهر و شیخ موسی کاشف الغطا بود.[ii]

سید ابوالحسن مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت و در آغاز جوانی به اصفهان رفت و در مدرسه نیماورد تحصیلات خود را ادامه داد. وی پس از گذراندن سطوح فقه و اصول در درس خارج شرکت نمود. از استادان بزرگی بهره برد.

وی از مراجع برجسته شیعه است که زندگی و حیات بابرکتی داشته است. در ادامه به فرازهایی از زندگی ایشان اشاره می‌شود.

نسب و خاندان سید ابوالحسن اصفهانی

اجداد سید ابوالحسن موسوی اصفهانی از سادات موسوی بهبهان بوده‌اند که نسب آن‎ها به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌رسد.[iii]

جدّ او سید عبدالحمید -زاده بهبهان و مدفون در اصفهان- از عالمان دینی و از شاگردان صاحب جواهر و شیخ موسی کاشف الغطا بود.[iv]

سال‌ها پیش از تولد سید ابوالحسن، پدر بزرگش سید‌ ‎عبدالحمید از بهبهان به اصفهان نقل مکان کرده‌بود. سید‌ ‎عبدالحمید از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آیت‌الله شیخ محمدحسن نجفى معروف به «صاحب جواهر» بود او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساکن شد و تا پایان عمر در آن‌جا به تدریس و انجام امور شرعى اشتغال داشت. [v]

وی علاوه بر تألیف و گردآوری تقریرات فقهی استادش شیخ موسی، شرحی نیز بر شرایع الاسلام محقق حلّی نوشته است.[vi]

والدین سید ابوالحسن اصفهانی

نام پدر سید ابوالحسن، سید محمد بود او در همان ایامى که پدرش سید‌ ‎عبدالحمید به منظور فراگیرى علوم دینى به عراق مهاجرت کرده‌بود، در کربلا متولد شد. ایشان اگرچه از زمره عالمان شمرده نمى‌شد، اما مردى خداترس و روشن‌ضمیر بود که پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاک سپرده شد.[vii]

او به دلیل سختی‌هایی ـمثل فقر و دوری از خانوادهـ که در مسیر تحصیل بر طلاب وارد می‌شد با طلبه شدن پسرش سید ابوالحسن مخالف بود.[viii]

مدتی پس از اقامت در نجف، پدرش به قصد بازگرداندن او به وطن، راهی عتبات شد. سید ابوالحسن راضی به بازگشت نبود و سید محمد (پدرش) برای قانع کردن او به سراغ استادش، آخوند خراسانی رفت. آخوند به پدرش گفت: سایر پسرانتان مال شما و سیدابوالحسن مال من باشد، کار او را به من واگذارید.[ix]

ولادت سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان متولد شد.[x] وی چون از مرتاضی شنیده بود که هرگاه تاریخ ولادتش را اظهار کند همان سال از دنیا خواهد رفت، او تاریخ ولادتش را اظهار نمی‌کرد؛ بر این اساس در تاریخ تولد ایشان اختلاف است،[xi] البته آقابزرگ تهرانی تاریخ تولد او را با تعبیر «شنیده شده»، سال ۱۲۸۴قمری ذکر کرده است، ولی سید موسی شبیری نقل می‌کند: عکسی را در مزار او دیده که سال تولد او را ۱۲‍۷۱قمری نوشته است.[xii]

اسم و کنیه مشهور سید ابوالحسن اصفهانی

نام او سید ابوالحسن است، نظر به این‌که اجداد او از سادات موسوی بهبهان بوده‌اند که نسب آن‎ها به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌رسد، به وی موسوی گفته می‌شود و با توجه به این‌که در روستای مَدیسه از توابع شهرستان لنجان اصفهان زاده شد، به وی اصفهانی نیز گفته می‌شود.[xiii]

خانواده سید ابوالحسن اصفهانی

جناب سید ابو الحسن اصفهانی دارای دو همسر و 9 فرزند بوده‌است.

همسران سيد ابوالحسن اصفهاني: 1. دختر حاج عبدالرحيم بوشهري. سيد از اين همسرش فرزندي نداشت. 2. دختر حاج ابوتراب که سيد از او صاحب چهار پسر و پنج دختر شد. [xiv]

فرزندان سید ابوالحسن اصفهانی

سيد ابوالحسن اصفهانی از همسرش دختر حاج عبدالرحيم بوشهري فرزندي نداشت، امّا از همسر دیگرش دختر حاج ابوتراب صاحب نه فرزند چهار پسر و پنج دختر شد.[xv]

اسامي فرزندان سيد بدين شرح است:

1- علامه شهید محمد حسن اصفهانی (1349 ق)

2- حجت الاسلام سید محمد اصفهانی (متوفای 1326 ق)

3- سید علی اصفهانی

4- حجت الاسلام سید حسین اصفهانی

5- فاطمه (همسر حجت الاسلام سید میر بادکوبه‌ای)

6- رباب (همسر آیت الله سید حسین اصفهانی بروجنی)

7- مریم (همسر حجت الاسلام سید جواد اشکوری)

8- زهرا (همسر سید حسین علوی)

9- بتول (همسر سید عبدالخالق موسوی‌زاده)[xvi]

در سال 1349 قمری در حالی که مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی مشغول اقامه نماز جماعت بود، در پشت سر او، فرزندش سید حسن موسوی، همراه مردم در صف نماز ایستاده بود. ناگهان شخصی به نام شیخ علی قمی، با چاقو به سید حسن حمله کرده، با یک ضربت وی را به شهادت رساند.

اوضاع جماعت بهم ‌ریخت. اندکی بعد، سید از این ماجرا خبردار و متأثر ‌گردید. شیخ علی قمی هم دستگیر شد. فرزند کفن و دفن شد و سید از خون فرزند گذشت و درسی شگرف به همگان داد.

منابع موجود از تحمل او در این مصیبت خبر داده و از گذشت او از قاتل به نیکی یاد کرده‌اند. خاطراتی هم در این باره نقل شده است که می‌توان در منابع ملاحظه کرد.[xvii]

وفات سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن پس از یک بیماری کوتاه و در بازگشت از لبنان به کاظمین، در ۹ ذی‌الحجه ۱۳۶۵قمری/ ۱۳ آبان ۱۳۲۵شمسی در سن 81 یا ۹۵ سالگی[xviii] از دنیا رفت جنازه او را از کاظمین به نجف منتقل کرده و در یکی از حجره‌های حرم امام علی(علیه السلام) و در جوار استادش، آخوند خراسانی به خاک سپرده شد.[xix] گفته شده حضور مردم در مراسم سوگواری درگذشت اصفهانی در آبان ۱۳۲۵ شمسی (ذیحجه ۱۳۶۵قمری) در شکست فرقه دموکرات آذربایجان مؤثر بود.[xx]

از آیة الله مرعشی نجفی نقل شده‌است که وقتی جنازه آیت‌الله اصفهانی در صحن مطهر علوی بود، شیخ محمد حسین کاشف الغطاء خطاب به جنازه، این جمله جاودانی را انشاء کرد: «هنیئا لک یا ابا الحسن، عشت سعیدا و متّ حمیدا قد انسیت الماضین و اتعبت الباقین کانک قد ولدت مرتین»؛ گوارا باد بر تو ای ابوالحسن. زندگی سعادتمندانه و مرگ و رحلت پسندیده‌ای داشتی. زندگی تو آن‌چنان با شکوه و توأم با تدبیر بود که بزرگان گذشته را به بوته فراموشی سپردی و آیندگان را به تعب افکندی. گویا تو دوبار به جهان آمده‌بودی.[xxi]

تحصیلات سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن دروس مقدماتی حوزه علمیه را در روستای مدیسه خواند و در آغاز جوانی به حوزه علمیه اصفهان رفت.[xxii]

او در اصفهان، در مدرسه نیم‌آورد با استفاده از محضر استادان آن حوزه به تکمیل دانش در علوم نقلی و عقلی پرداخت.[xxiii]

وی در ۱۳ ربیع الاول ۱۳۰۸ اصفهان را به قصد نجف ترک کرد و در ۱۱ جمادی‌الاول همان سال به نجف رسید. که در مدرسه صدر نجف ساکن شد و به استفاده از محضر استادان فقه و اصول پرداخت.[xxiv]

سید ابوالحسن، در پاسخ به کسی‌که از کم بودن اجازات اجتهادش پرسیده بود گفته بود: «من از کسانی که وقت خود را به گرفتن این‌گونه امور صرف می‌کنند، نیستم».[xxv]

در نجف و اغلب بلاد شیعه، مرجعیت به صورت تمام به آیت الله اصفهانی محرز و مسجل گردید.[xxvi]

اساتید سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن دروس مقدماتی حوزه علمیه را در روستای مدیسه خواند و در آغاز جوانی به حوزه علمیه اصفهان رفت.[xxvii]سید ابوالحسن اصفهانی از میان همه استادانش در حوزه اصفهان، تنها شخصیتی که خود به نام و نشان از او یاد کرده، آخوند ملامحمد کاشانی است.[xxviii] که از مدرسان علوم عقلی و ریاضی بود.

از دیگر استادان او در اصفهان سید مهدی نحوی، سید محمد باقر دُرچه‌ای، سید هاشم چهار سوقی، ابوالمعالی کلباسی و جهانگیرخان قشقایی را برشمرده‌اند.[xxix]

وی در سال ۱۳۰۸ قمری به نجف اشرف مهاجرت نمود و از محضر درس استادان بزرگ فقه و اصول نجف استفاده نمود، اصفهانی از میان استادان خویش در نجف، به نام میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی اشاره کرده‌است.[xxx] از میان همه استادان، اصفهانی بیش از همه یعنی حدود ۱۷ سال از درس آخوند خراسانی استفاده نمود و جزو نزدیک‌ترین شاگردان و اصحاب این استاد به شمار می‌رفت.[xxxi]

از دیگر استادان او میرزا محمد حسن شیرازی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی، فتح الله شریعت اصفهانی و مولی عبدالکریم ایروانی را نیز یاد کرده‌اند.[xxxii]

شاگردان سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن اصفهانی هم‌زمان با حضور در درس خارج آخوند خراسانی، خود به تدریس رسائل و کفایه اشتغال داشت. [xxxiii]وی شمار بسیاری از مجتهدان و محققان فقه و اصول را در حوزه علمیه نجف تربیت کرد؛ از جمله آنان، می‌توان شخصیت‌هایی مانند سید محمود حسینی شاهرودی، سید حسین آل‌علی شاهرودی، سید محسن طباطبائی حکیم، سید محمدهادی میلانی، سید ابوالقاسم خوانساری ریاضی، سید حسن موسوی بجنوردی، هاشم قزوینی[xxxiv]، سید محمدرضا گلپایگانی، میرزا هاشم آملی،[xxxv] سید محمدحسین طباطبائی،[xxxvi] سید عبدالله موسوی شیرازی و میرزا مهدی آشتیانی[xxxvii] سید جواد حسینی خامنه‌ای،[xxxviii] محمد شریف‌رازی را یاد کرد.[xxxix]

ویژگی‌های اخلاقی سید ابوالحسن اصفهانی‏

سید ابوالحسن اصفهانی خودساخته، مهذب و متخلق به اخلاق حسنه بود که در سجایای اخلاقی برای سایرین الگوی بسیار مناسبی است.

در این راستا به چند صفت نیکو از ایشان اشاره می‌شود.

کمک به نیازمندان:

سید ابوالحسن، در انجام نیازهای مردم خیلی مخلصانه تلاش می‌کرد.[xl] نامه‌هایی را که به او می‌نوشتند پس از مطالعه پاره می‌کرد تا اگر اظهار حاجت یا توهینی در آن‌ها وجود داشت، دیگران اطلاع پیدا نکنند.[xli]

ایشان طلبه‌ها را عائله خود می‌دانست و مخارج آن‌ها را از تجار قرض می‌کرد و پس از آن با وجوه شرعی قرض خود را ادا می‌کرد.[xlii]

  1. طلبه‏اى فقير براى رفع نيازمندى خود به آن‏جناب رجوع كرد، آن حضرت به او وعده كمک داد، در بين نماز عشاى آن شب، ستمگرى بى‏رحم با خنجرى تيز به فرزند جوان سيد حمله‏ور شد و او را کشت، فرداى آن روز براى تشييع جنازه تمام شهر نجف تعطيل شد، سيد بزرگوار به دنبال جنازه فرزندش حركت كرد، آن طلبه مى‏گويد: من هم در تشييع شركت داشته و درد خود را فراموش كرده بودم عبور جنازه به رهگذرى تنگ افتاد كه جاى عبور دو سه نفر بيشتر نبود، ناگهان با سيّد بزرگوار كه داغى سنگين بر جگرش نشسته بود مواجه شدم، بدون اين‌كه كسى بفهمد كمک لازم را نسبت به من رعايت فرمود، از قدرت صبر و حوصله و مقاومت و بردبارى آن حضرت تعجب كردم كه با چنين مصيبت سنگينى چگونه آرامش و حلم خود را حفظ كرده است؟.[xliii]
  2. عربى خشن و بى‏سواد به محضر مقدس سيد آمد و با تندى از آن حضرت طلب كمک كرد، آن جناب با كمال متانت به او فرمود: اكنون چيزى در بساط من براى كمک به تو نيست، عرب به آن حضرت پرخاش كرد و ناسزا گفت و در عين خشم و غضب خانه سيد را ترک كرد.

چند روزى از اين ماجرا گذشت، سيد در شب تاريک و در حال تنهايى به در خانه عرب رفته و دق الباب كرد، همسر عرب به پشت درآمد و گفت: كيست؟ سيد فرمود: ابوالحسنم، اگر آقاى شما در خانه هست به او بگوييد چند لحظه‏اى با او كار دارم، زن پيغام آن مرد بزرگ را رساند، عرب به در خانه آمد و با سيد با تندخويى برخورد كرد، سيد اجازه ورود خواست، به تلخى به سيد اجازه ورود داد، سيد پس از چند لحظه، كمک قابل توجهى به او نمود و از نداشتن آن روز عذرخواهى كرد، عرب از خواب غفلت بيدار شد، خنجرى آورد و به سيد گفت: يا با پاى كفشدار بر صورتم بگذار يا با اين خنجر سينه‏ام را مى‏شكافم، سيد آن‌چه اصرار كرد، عرب نپذيرفت براى حفظ جان عرب آهسته به صورتش پاى گذاشت‏ آن‌گاه از خانه او رفت.[xliv]

 

صبر و بردباری:

سید ابوالحسن یک الگوی بسیار خوبی در صبر و بردباری بود و به چند مورد اشاره می‌شود.

  1. در عصر زعامت مرحوم آية الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى(رحمه الله) شب ۱۶ صفر ۱۳۴۹ قمری، شخصی به نام شیخ علی قمی، به خاطر شدت فقر و تصور این‌که پسر سید ابوالحسن در کمک به او کوتاهی کرده، پس از نماز جماعت مغرب سید ابوالحسن در صحن حرم امیرالمؤمنین پسرش را به قتل رساند و سپس خود را به پلیس معرفی کرد.[xlv] اين پيرمرد هفتاد ساله، وقتى از شهادت فرزند خود باخبر شد، به قدرى بردبارى و صبورى و بزرگوارى از خود نشان داد كه فرمود: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ» و بلند شد نماز عشاء را خواند و قاتل فرزند را هم عفو كرد.[xlvi]
  2. يكى از اساتيد بزرگ اخلاق مى‌گفت: «آيت الله اصفهانى هر ماه يک دستمال نامه فحش كه برايش نوشته بودند، برداشته و به سوى دجله روانه مى‌شد و در آب مى‌ريخت و آنقدر با عظمت بود، كه ابداً لب برنمى‌آورد و عاملين را مورد عفو قرار مى‌داد».[xlvii]

 

حفظ آبروی دیگران:

از نظر آموزه‌های دینی آبروی مؤمن از جهت حرمت هم‌ردیف خون و مال مؤمن قرار داده شده‌است؛[xlviii] از این رو آبروی مؤمن نزد بزرگان از جمله سید ابو الحسن اصفهانی از اهمیت به‌سزایی برخوردار است.

  1. يک روحانى که مقداری آبرو داشت و در زمان آيت الله آسيد ابو الحسن اصفهانى نماينده ايشان شد و طبعا بر آبرویش افزوده شذ. کم کم خود یا زن و بچه و اطافیانش به شكلى رفتار كرده‌بودند كه در منطقه جايگاه خود را از دست داده‌بودند. مردم به آيه الله اصفهانى نامه نوشتند ايشان اين نقطه ضعف‌‎ها و عيب‌ها را دارد او را برداشته فرد ديگرى را معرفى كنند. ايشان هم فرموده بود بله من هم اين عيب‌ها را مى‏دانم، ولى موقعى كه من حكم دادم مقداری آبرو پيدا كرد، ولى الآن كه من او را عزل كنم آبرويش مى‏ريزد و من مى‏خواهم به نحوى عمل كنم كه آن آبروی اولیه خودش برايش بماند.[xlix]
  2. از هندوستان از آن حضرت عالمى فقيه و دانشمندى بصير جهت سرپرستى شيعيان آن سامان درخواست كردند، سيد يكى از فضلاى نجف را خواست، براى او اجازه مفصّلى در علم و دانش و فقه و بينش نوشت و از شيعيان آن سامان درخواست كرد كه وجود آن عالم بزرگ را مغتنم بشمارند، آن عالم متن اجازه را خواند، سپس با چهره‏اى جدّى رو به سيد كرد و گفت: بدان كه من از جانب تو به‏ بلاد هند مى‏روم، اما اگر از من مسئله مرجع تقليد را بپرسند من ديگرى را براى مرجعيت معرفى مى‏كنم؛ زيرا شما را اعلم نمى‏دانم! سيد با كمال متانت و بردبارى فرمودند، من شما را جهت تبليغ اسلام و حلال و حرام خدا به هندوستان مى‏فرستم نه براى تبليغ شخصيت و مرجعيت خودم.[l]

آثار دربارهٔ سید ابوالحسن اصفهانی

با توچه به شخصیت شاخص جناب سید ابوالحسن اصفهانی، چندین کتاب، نرم افزار و همایش در مورد شخصیت ایشان تولید شده‌است که به برخی از آن اشاره می‌شود.

  1. کتاب حیات جاودانی دربارهٔ زندگی سید ابوالحسن اصفهانی، _به دست نوه‌اش، سید جعفر موسوی اصفهانی، و سید هادی میرآقایی_ نوشته شده‌است.
  2. کتاب «فخر تشیع از زبان شاعران». این کتاب شامل اشعاری با محوریت «انتظار در فرهنگ شیعه» و «آیت‌الله العظمی مدیسه‌ای اصفهانی» از سروده‌های نوزده شاعر از سراسر کشور می‌باشد.[li]
  3. همایش بزرگداشت آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی در تاریخ ۱۸ و ۱۹ آذر سال ۸۸ در اصفهان برگزار گردید. این همایش که با پیام آیت‌الله خامنه‌ای آغاز به فعالیت نمود، چهره‌های برجسته حوزه و دانشگاه در این همایش حضور یافته یا با ارسال پیام‌ها از مقام شامخ ایشان تجلیل نمودند.

ده اثر تولید شده در این همایش رونمایی شد. نظیر نشریه مدیسه و ۸ جلد کتاب و دو اثر سینمایی که یکی در خصوص شخصیت سید ابوالحسن مدیسه‌ای اصفهانی توسط فیلمسازان انجمن سینمای جوان با استفاده از خاطرات درج شده کتاب فخر تشیع ساخته شده و دیگری فیلم مستند که گفت‌وگوی علما و اندیشمندان می‌باشد. تهیه نمایشنامه‌ای از کتاب فخر تشیع و اجرای این نمایش و برگزاری شب خاطره در ۱۹ آذرماه در سالن اهل البیت (علیهم‌السلام) اصفهان از دیگر بخش‌های جنبی این همایش است.[lii]

  1. خورشید مدیسه، نرم‌افزار بزرگداشت سید ابوالحسن اصفهانی هم از آثار همایش است.[liii]

آثار و اقدامات سید ابوالحسن اصفهانی

در همان دوران رضاخانی، آن حركت خصمانه‌ای كه با روحانیت شد، موجب شد مرجع تقلیدی مثل مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی (رضوان اللَّه تعالی علیه) اجازه صرف وجوهات را در تولید نشریه‌های دینی و مجلات دینی بدهد؛ كه این یک چیز بی‌سابقه‌ای بود، در آن روز هم چیز عجیبی بود؛ بنابراین نشریه دینی با پول وجوهات و با سهم امام به راه افتاد؛ مجامع دینی با اتكای به سهم امام به وجود آمد. یعنی شخصیتی مثل سید اصفهانی (رضوان اللَّه تعالی علیه) برخلاف آن‌چه كه برخی تصور می‌كردند و می‌كنند، به فكر مسائل فرهنگی كشور ما و دنیای شیعه و كشور شیعه است و صرف سهم امام را در یک چنین كاری مجاز می‌شمارد؛ این‌ها فرصت‌ها است. دشمنی‌ها یک چنین فرصت‌های بزرگی را به وجود می‌آورند.[liv]

سید ابوالحسن اصفهانی و مرجعیت شیعیان

پس از فوت آخوند خراسانی بعضی از مردم خراسان -به تصریح خود اصفهانی – برای تقلید به سید اصفهانی مراجعه کردند،[lv] البته پس از آخوند خراسانی مرجعیت عامه به سید محمد کاظم طباطبائی یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی منتقل شد و شیرازی، نخستین مرجعی بود که احتیاطات خود را به اصفهانی ارجاع داد،[lvi] وی برای پس از خود سید ابوالحسن اصفهانی را شایسته مقام مرجعیت معرفی کرده‌بود.[lvii] پس از وفات آیت الله نائینی و حائری یزدی در سال ۱۳۵۵ قمری و آقا ضیاء عراقی در سال ۱۳۶۱ قمری، مرجعیت تقلید شیعیان در بخش عمده جهان تشیع در شخص سید ابوالحسن اصفهانی منحصر شد،[lviii] اما در نهایت سید ابوالحسن اصفهانی مرجع تام شد.[lix]

وی، تمام استفتائات و نامه‌هایش را خودش جواب می‌داد و درخواست اطرافیان برای استخدام نویسنده را رد کرد. او توجیه رد این درخواست را حفظ آبرو و فاش نشدن نام کسانی که در برخی نامه‌ها به او ناسزا می‌گفتند می‌دانست.[lx]

فعالیت‌های سیاسی سيد ابوالحسن اصفهانى

سید ابوالحسن اصفهانی مجتهد سیاسی به معنای متعارف نبود و از درگیری مستقیم در وقایع سیاسی خودداری می‌کرد، ولی حیات سیاسی داشت وی معتقد بود که وظیفه مجتهد: «اصلاح و ارشاد حکومت، امربه معروف و نهی از منکر و نهایتاً مبارزه با تجاوزات خارجی و کفّار» و «نه تشکیل حکومت اسلامی به دست فقها» است.

این موضع او را در قبال رضا شاه می‌توان دید، به طوری که او از رضا خان سردار سپه و سپس رضا شاه به جز موارد خاص حمایت کرد. اصفهانی پس از نشستن رضا شاه بر تخت سلطنت برای او تلگراف فرستاد و «برای تشیید ملت و حفظ استقلال مملکت و بسط معدلت و موجبات ترفیه حال رعیت» دعا کرد.[lxi]

او حتی در آغاز سلطنت رضا شاه، در کنار نائینی در بیانیه مشترک به دو زبان عربی و فارسی مخالفت با دولت سردار سپه را دشمنی با خدا و رسول دانست: «بر کافه مسلمین مخفی نماناد که هر کس برعلیه حکومت ایرانی قیام نماید» از جمله کفاری هستند: «که محو و اضمحلال این دین مبین را خواهان» هستند، «بر طبق احکام و دلایل قرآنی تکفیر آن‌ها واجب» است.[lxii]

اصفهانی و نائینی، رضاخان را قبل از سلطنت و در جریان سفر به نجف پذیرفتند. او نیز قول داد که برای تحقق اصل دوم «متمم قانون اساسی که مجلس را زیر کنترل پنج تن از علمای طراز اول قرار می‌دهد» تلاش کند. او و نائینی در اتخاذ این موضع تنها نبودند، بلکه تعدادی از علمای عتبات به رضاشاه تلگراف‌های تبریک ارسال کردند. محتوای پیام تبریک علما سه محور داشت: 1. استقلال کشور، 2. تقویت دین، 3. رفاه مردم.[lxiii] آن‌ها آرزو کردند که: «حکومت ابد مدت جدید، به دولت حقه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متصل گردد».[lxiv]

او حتی در موضوع نظام وظیفه و مخالفت برخی مجتهدان مانند حاج نورالله اصفهانی نرمش و انعطاف نشان داد. حاج نورالله اصفهانی پس از به اجرا درآمدن قانون نظام وظیفه اجباری به همراه برخی علمای اصفهان به شهر قم مهاجرت کردند (اواخر اردیبهشت 1306). سید ابوالحسن ضمن همدلی با مهاجران صراحتاً هرگونه اصلاحی را تنها از طریق مقام سلطنت امکان‌پذیر دانست و نوشت: «طریق اصلاحی بعد از مدد غیبی به نظر نمی‌آید الا همراه کردن مقام سلطنت و آن‌هم موقوف است به این‌که سوءتفاهمی واقع نشود». وی بدین ترتیب به حاج آقا نورالله توصیه کرد: «اگر حضرت‌عالی و سایر آقایان به این طریق داخل شوید، مظنون آن است که مفید باشد و به غیر این طریق، به حسب ظاهر آهن سرد کوبیدن است؛ مگر ید غیبی بعضی مقتضیات را ایجاد و بعضی موانع را رفع نماید».[lxv]

او در چهارچوب این سیاست کوشید تا حد ممکن برای یک مجتهد شیعی با رضا شاه درگیر نشود.[lxvi]

آیت‌الله اصفهانی در نهضت استقلال عراق به همراه علمای دیگر نیز نقش مؤثری داشت. در ذی الحجه ۱۳۴۰، نشست بزرگی در خانه سید اصفهانی تشکیل شد که به رد صریح قیمومت انگلیس و از میان برداشتن هرگونه قدرت خارجی برای حکومت عراق تأکید داشت. اقدامات علمای شیعه، مقامات انگلیس و ملک فیصل را سخت خشمگین ساخت و تصمیم به مقاومت جدی در برابر علما گرفتند. یکی از اقدامات آنها تبعید شیخ محمد خالصی‌زاده و سید محمد صدر از کاظمین به ایران و تبعید شیخ مهدی خالصی در ذی القعده ۱۳۴۱ به حجاز بود.

آیت‌الله اصفهانی و آیت‌الله نائینی و سایر علمای شیعه از این اقدام برآشفتند و به عنوان اعتراض از عراق خارج شدند و رهسپار قم گشتند، اما این تصمیمی موقت بود و عاقبت، فرمانروای انگلیسی عراق، به تغییر تبعیدگاه آیت‌الله خالصی از حجاز به ایران و نیز بازگشت مراجع تقلید شیعه از ایران به عراق رضایت داد. در پی آن آیت‌الله اصفهانی و همراهانش پس از حدود ۱۱ ماه اقامت در ایران، در ۱۸ رمضان ۱۳۴۲ به عراق بازگشتند.

در همین راستا می‌توان به ماجرای ملاقات سید ابوالحسن بعد از جنگ جهانی دوم با سفیر انگلستان اشاره کرد. سفیر بریتانیا با تقدیم پیام دولت متبوع خویش، گفت: عالیجناب! دولت انگلستان نذر کرده بود! که اگر بر آلمان نازی پیروز گردد، صدهزار دینار! خدمتِ شما تقدیم دارد، تا در هر موردی که خود شایسته می‌دانید، هزینه کنید! سید گفت: مانعی ندارد! سفیر، بی‌درنگ یک قطعه چک صدهزار دیناری تقدیم نمود. سید هم آن راگرفت و زیرِ تشکِ خود گذاشت! طولی نکشید که به سفیر و همراهانش گفتند: ما می‌دانیم که در این جنگ، بسیاری از مردم، آواره و از هستی ساقط شدند. از طرف ما به دولت متبوع خود بگوئید: سید ابوالحسن، به نمایندگی از مسلمانان، وجهِ ناقابلی، به منظور کمک به آسیب دیدگانِ جنگ، تقدیم می‌دارد و از کمی وجه معذرت می‌خواهد! چرا که خود می‌دانید ما در شرایط مشابهی هستیم. آن‌گاه، چک سفیر بریتانیا را از زیرِ تشک درآورد و یک قطعه چک صدهزار دیناری! نیز از خود روی آن گذاشت و با عذرخواهی به سفیر بریتانیا داد!!

با این تدبیرِ ظریف و سخاوت سید ابوالحسن، سفیر انگلیس، شرمنده و رنگِ چهره‌اش تغییر کرد! اجازه مرخصی خواست و با بوسیدنِ دست آن مرجع بزرگ از بیت ایشان خارج شد! نماینده انگلیس بعد از ترکِ جلسه، گفت: ما می‌خواستیم، شیعیان را استعمار کنیم و آنان را بخریم! أمّا سید ابوالحسن، ما را خرید! و پرچمِ اسلام را در بریتانیا بر زمین کوبید! بعد از رفتنِ وی علمای حاضر در مجلس، از سید پرسیدند: اگر آن وجهی که به سفیر انگلیس تقدیم کردید، به مصرف حوزه علمیه می‌رسید، بهتر نبود؟! «مرحوم سید» در جواب گفت: سهم امام باید در ترویج اسلام و مذهب صرف گردد، به نظر من یکی از مواردی که می‌توانستیم بهترین بهره‌برداری را در ترویج اسلام بنمائیم، همین مورد بود.[lxvii]

فعالیت سید ابوالحسن اصفهانی پیش از بازگشتش به عراق، صرفاً بر کارهای فرهنگی به عنوان جزئی از وظایف دینی خود متمرکز شد. او نسبت به تأسیس مدارس غیردولتی و دایرنمودن انتشارات اسلامی و هم‌چنین تقویت موقعیت حوزه علمیه نجف، هم‌چنین به توسعه ساخت مساجد، حسینیه ها، تربیت علما و خطبا و فرستادن آن‌ها به شهرها و روستاها اقدام کرد.[lxviii]

آیت الله سید ابوالحسن در حمایت از انقلاب ۱۹۲۰ میلادی مردم عراق فتوایی دادند که در ذیل گزارش می‌شود.

بسم الله الرحمن الرحیم.

سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقی.

وظیفه دینی بر همه مسلمانان لازم می‌گرداند که در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامی تا آن‌جا که قدرت دارند بکوشند و بر همه ما واجب و لازم است که سرزمین عراق را که مشاهد ائمه هدی (علیهم السلام) و مراکز دینی ما در آن‌جا است، از تسلط کفار حفظ نموده و از نوامیس دینی آن دفاع کنیم. من شما را بر این موضوع دعوت کرده و ترغیب می‌نمایم.

خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمین موفق فرماید.[lxix]

او در مشروطه پیرو افکار و آراء استاد خود، آخوند خراسانی، بود. آنان بر خلاف سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، به اصول حکومت مشروطه و محدود کردن قدرت استبداد معتقد بودند. بر پایه همین پیشینه بود که آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی، در ۳ جمادی‌الاول ۱۳۲۸قمری، اصفهانی را در اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی ۱۳۲۵قمری در شمار یکی از ۲۰ مجتهد طراز اول مطلع از مقتضیات زمان برای احراز انطباق مصوبات قانونی مجلس شورای ملی با احکام فقه شیعه، به مجلس معرفی کردند.[lxx] اما اصفهانی این پیشنهاد را رد کرد و تصمیم گرفت در نجف بماند. او در ۲ ذیقعده ۱۳۲۸قمری (۱۳ آبان ۱۲۸۹ش) در تلگرافی این موضوع را به مجلس شورای ملی ایران اطلاع داد.[lxxi]

اصفهانی تحت تأثیر حوادثی که بعد از انقلاب مشروطیت به وقوع پیوست، از امور سیاسی تا حد ممکن فاصله گرفت و عطای سیاست را به لقای آن بخشید.[lxxii]

تألیفات سید ابوالحسن اصفهانی

آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی آثار متعدد و متنوعی به جای گذارده است.

آثار ایشان عبارتند از:

  1. وسيلة النجاة؛
  2. صراط النجاة؛
  3. طریق النجاة
  4. ذخیرة الصالحین؛
  5. مناسک حج؛
  6. حاشیه بر تبصرة المتعلمین علامه حلی؛
  7. حاشیه بر عروة الوثقی؛
  8. حاشیه بر نجاة العباد صاحب جواهر؛
  9. حاشیه بر ذخیرة العباد فاضل شربیانی؛
  10. حاشیه بر مناسک الحج شیخ مرتضی انصاری.[lxxiii]

كتاب وسيلة النجاة سید ابوالحسن اصفهانی يک دوره فقه است كه همه كتب فقهى- جز قضا و شهادات و حدود وديات- را دربر دارد.[lxxiv] این کتاب به علت جامعیت آن مورد تحشیه برخی از فقهای معاصر[lxxv] و امام خمینی قرار گرفت.

تحرير الوسيله امام خمینی در اصل «وسيلة النجاة» آقا سيد ابو الحسن اصفهانى (ره) است كه مرحوم امام هم تغييرات زيادى در آن ايجاد كرده و به نام «تحرير الوسيله» ناميده‏اند.[lxxvi]

کتاب وسيلة النجاة سید ابوالحسن به دو زبان فارسی و اردو ترجمه شد که ترجمه فارسی آن «صراط النجاة» و ترجمه اردوئی آن «طریق النجاة» می‌باشد.[lxxvii]

به حج نرفتن سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن اصلاً به حج مشرف نشد و علت آن را از قول وی، عدم توانایی برای احیای مراقد ائمه بقیع (علیهم السلام) و زیر سؤال رفتن احتمالی جایگاه مرجعیت شیعه عنوان کرده‌بود. شیخ مرتضی حائری نقل کرده بعد از وفات اصفهانی او را در خواب دید و متوجه شد که لازم است از طرف وی حج به‌جا آورده شود؛ لذا مبلغی را پرداخت و شخصی را به نیابت از سید ابوالحسن به حج فرستاد.[lxxviii]

سيد ابوالحسن اصفهانى و مبارزه با خرافات

سيد ابوالحسن اصفهانى با بدعت‌ها و انحرافات عقیدتی نیز مبارزه می‌کرد، به طوری‌که همراه با سید محسن امین مراسم قمه زنی و زنجیر کوبیدن و کارهایی از این قبیل را در دسته‌های عزاداری در ماه محرم تحریم و غیرشرعی اعلام نمود. این موضع اصفهانی موجب اختلاف و سروصدای زیادی گردید و برخی از وعاظ در سخنرانی‌ها، از او به سختی انتقاد و به او حتی اهانت کردند. این اقدام آقا سید ابوالحسن برای او در بین عوام هزینه داشت و مانع رسیدن او به نقطه اوج مرجعیت در آن عصر شد.[lxxix]

در نجف نسبت به قمه‌زنی، دو دسته‌گی پیدا شد. مقدسین قمه زنی را تحریم کردند و روشن‌فکرها جایز دانستند. سید ابوالحسن مخالف قمه‌زنی بود و برخی از مقلدین بصره به همین جهت از تقلیدش عدول کردند.[lxxx] آیت‌الله بهجت هم در دست‌نوشته‌ای نقل کرده‌است که سید ابوالحسن اصفهانی تا آخر عمر با قمه‌زنی مخالف بود و اجازه نداد.[lxxxi]

کتاب‌نامه مقاله آیة الله سیدابوالحسن اصفهانی

  1. اصغري نژاد، محمد؛ سيد ابوالحسن اصفهاني: شکوه مرجعيت؛ سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1373 ش.
  2. آل محبوبه، جعفر؛ ماضی النجف و حاضرها؛ دار الأضواء، بیروت – لبنان، 1406 ق/ 1986 م.
  3. امین، سید حسن؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی؛ «اصفهانی آقا سید ابوالحسن»؛ ذیل مدخل، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۹۹.
  4. امین، محسن؛ اعیان الشیعة؛ به کوشش: امین، سید حسن؛ بی‌نا، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
  5. انصاریان، حسین؛ تواضع و آثار آن؛ انتشارات دارالعرفان‏، چاپ اول، قم‏، 1389.
  6. انصاریان، حسین؛ عرفان اسلامى؛ انتشارات دارالعرفان‏، چاپ اول‏، قم‏، 1386.
  7. باقری بیدهندی، ناصر؛ «نجوم امت: آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن موسوی اصفهانی»؛ نور علم، قم، ۱۳۶۷ش، دوره ۳، شم ۴.
  8. بصيرت منش، حميد؛ علما و رژيم رضا شاه؛ مؤسسه چاپ و نشر عروج، تهران، 1378.
  9. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم‌؛ 29/07/1402.
  10. بی‌نام، الامام السید ابوالحسن، بی‌نا، نجف، ۱۳۶۶ق.
  11. پایگاه اطلاع رسانی رویش و تربیت.
  12. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
  13. تبریزی، قاسم؛ اسنادی دربارهٔ کتاب گنجینه دانشمندان؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  14. تهرانی، آقا بزرگ؛ الذریعه؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  15. حائری، عبدالحسین؛ اسناد روحانیت و مجلس؛ انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1374.
  16. حائری، عبدالهادی؛ تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق؛ بی‌نا، تهران، ۱۳۶۴ش.
  17. حرزالدین، محمد؛ معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء؛ بی‌نا، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
  18. حوزه نت.
  19. خبر آنلاین.
  20. دانشنامه اسلامی.
  21. دايرة المعارف بزرگ اسلامي (جلد نهم)؛ موسوی بجنوردی، سید کاظم؛ مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، چاپ اول، 1379 ش.
  22. سایت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی اصفهان.
  23. سایت آیت الله مکارم.
  24. سایت تبیان.
  25. شبیری زنجانی، سید موسی؛ جرعه‌ای از دریا؛ مؤسسه کتاب‌شناسی، قم، ۱۳۸۹ش.
  26. شريف رازى، محمد؛ گنجينه دانشمندان؛ انتشارات اسلاميه، تهران، 1353 ش.
  27. شریف رازی، محمد؛ مشاهیر دانشمندان اسلام؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  28. صدر حاج سید جوادی، سید احمد؛ دايره المعارف تشيع (جلدهاي دوم و هفتم و هشتم)؛ بنياد خيريه و فرهنگي شط و نشر شهيدمحبي، بی‌جا، 1372 و 1378 و 1379.
  29. طبرسى، على بن حسن؛ مشكاة الأنوار؛ ترجمه: عطاردى قوچانى، عزيز الله‏؛ عطارد، چاپ اول، تهران‏، 1374 ش‏.
  30. طبسی نجفی، محمدرضا؛ الشیعة و الرجعة؛ بی‌نا، نجف، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۶م.
  31. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم؛ تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  32. قرائتى،‏ محسن؛ ‏برنامه درس‌هايى از قرآن سال ‏78 زينت‏صالحان؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  33. مختاری، رضا؛ سیمای فرزانگان؛ مؤسسه بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۶ش.
  34. مشعوف، اکبر؛ آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی؛ مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، بی‌جا، ۱۳۹۲ ش.
  35. معین، محمد؛ فرهنگ معین؛ بخش اعلام، ذیل نام سید ابوالحسن اصفهانی؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  36. مكارم شيرازى، ناصر؛ اخلاق اسلامى در نهج البلاغه؛ تهيه و تنظيم: خادم الذاكرين، اكبر؛ نسل جوان، چاپ اول‏، قم‏، 1385 ش.
  37. مکارم شیرازی، ناصر؛ دائرة المعارف فقه مقارن؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  38. مکارم شیرازی، ناصر؛ كتاب النكاح؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  39. مهدوی، مصلح الدین؛ تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان؛ بی‌نا، اصفهان، ۱۳۴۸ش.
  40. مؤسسه مطالعات ایران.
  41. موسوی اصفهانی، سید جعفر؛ حیات جاودانی زندگانی آیة الله العظمی سیدابوالحسن موسوی اصفهانی (قدس سره)؛ با همکاری: میرآقایی، سیدهادی؛ انتشارات رستگار، مشهد، ۱۳۸۵.
  42. میبدی، ناصر؛ وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی؛ بی‌نا، مشهد، ۱۳۶۸ش.
  43. هاشمی رفسنجانی، علی اکبر؛ دوران مبارزه خاطرات، تصویرها، اسناد؛ بی‌نا، تهران، ۱۳۷۶ش.
  44. هدایت، مهدیقلی؛ خاطرات و خطرات؛ بی‌نا، تهران، ۱۳۴۴ش.
  45. ویکی شیعه
  46. ویکی نور

 

[i]. میبدی، ناصر، وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی، ص ۱۲–۱۳.

[ii]. نک: آقا بزرگ، الذریعه، ج ۱۳، ص ۳۲۵؛ مهدوی، مصلح الدین، تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان، ص ۳۸.

[iii]. میبدی، ناصر، وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی، ص ۱۲-۱۳.

[iv]. تهرانی، آقابزرگ، الذریعه، ج ۱۳، ص ۳۲۵؛ مهدوی، مصلح الدین، تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان، ص ۳۸.

[v]. ویکی نور.

[vi]. الذریعه، ج ۱۳، ص ۳۲۵؛ تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان، ص ۳۸.

[vii]. ویکی نور.

[viii]. موسوی اصفهانی، جعفر، حیات جاودانی؛ زندگانی آیة الله العظمی سیدابوالحسن موسوی اصفهانی (قدس سره)، با همکاری سیدهادی میرآقایی، ص ۲۵.

[ix]. حیات جاودانی، ص-۲۰–۲۱؛ ویکی شیعه

[x]. موسوی اصفهانی، جعفر، حیات جاودانی، زندگانی آیة الله العظمی سیدابوالحسن موسوی اصفهانی (قدس سره)، با همکاری سیدهادی میرآقایی، ص 25.

[xi]. شبیری زنجانی، سید موسی، جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص ۵۳۹،.

[xii]. همان.

[xiii]. میبدی، ناصر، وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی، ص ۱۲-۱۳.

[xiv]. دايرة المعارف تشيع، «اصفهاني، سيد ابوالحسن»، ج 2، ص 220ـ 232؛ اصغري نژاد، محمد، سيد ابوالحسن اصفهاني: شکوه مرجعيت، ص 94ـ 95؛ رجبي، محمدحسن، ص 59 ـ 60؛ مؤسسه مطالعات ایران.

 

[xv]. دايرة المعارف تشيع، «اصفهاني، سيد ابوالحسن»، ج 2، ص 220ـ 232؛ اصغري نژاد، محمد، سيد ابوالحسن اصفهاني: شکوه مرجعيت، ص 94ـ 95؛ رجبي، محمدحسن، ص 59 ـ 60؛ مؤسسه مطالعات ایران.

[xvi]. حوزه نت.

[xvii]. خبر آنلاین.

[xviii]. شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص ۵۳۹.

[xix]. موسوی اصفهانی، جعفر، حیات جاودانی؛ زندگانی آیة الله العظمی سیدابوالحسن موسوی اصفهانی (قدس سره)، با همکاری سیدهادی میرآقایی، ص 25.

[xx]. هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، دوران مبارزه، خاطرات، تصویرها، اسناد، ج۱، ص ۱۱۸؛ هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، ص ۴۵۵؛ ویکی شیعه.

[xxi]. عقیقی بخشایشی، تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه، ص ۳۸۲.

[xxii]. موسوی اصفهانی، جعفر، حیات جاودانی؛ زندگانی آیة الله العظمی سیدابوالحسن موسوی اصفهانی (قدس سره)، با همکاری سیدهادی میرآقایی، ص ۲۵.

[xxiii]. امین، حسن، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، «اصفهانی آقا سید ابوالحسن»، ج 4، ذیل مدخل، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.

[xxiv]. همان، ج ۹، ص ۲۱۲ـ۲۱۳؛ دانشنامه اسلامی.

[xxv]. همان، ص ۵۴؛ ویکی شیعه.

[xxvi] . پایگاه اطلاع رسانی رویش و تربیت.

[xxvii]. موسوی اصفهانی، جعفر، حیات جاودانی؛ زندگانی آیة الله العظمی سیدابوالحسن موسوی اصفهانی (قدس سره)، با همکاری سیدهادی میرآقایی، ص ۲۵.

[xxviii]. امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، ج ۲، ص ۳۳۲.

[xxix]. حرزالدین، محمد، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۱، ص ۴۶–۴۷؛ باقری بیدهندی، ناصر، «نجوم امت: آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن موسوی اصفهانی»، ص ۹۵، ۹۶.

[xxx]. امین، سید محسن، اعیان الشیعة، ج ۲، ص ۳۳۲.

[xxxi]. امین، حسن، «اصفهانی، آقا سید ابوالحسن»، در دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، ص  ۲۱۲ـ۲۱۳؛ دانشنامه اسلامی.

[xxxii]. شریف رازی، محمد، مشاهیر دانشمندان اسلام، ج ۴، ص ۳۷۵؛ مهدوی، مصلح الدین، تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۳۸؛ میبدی، ناصر، وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی، ص۱۷–۱۸

[xxxiii]. امین، حسن، «اصفهانی، آقا سید ابوالحسن»، در دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، ص ۲۱۳.

[xxxiv]. شریف‌رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۱۵۵.

[xxxv]. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.

[xxxvi]. انصاریان، حسین، تواضع و آثار آن، ص 12.

[xxxvii]. نک: آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج ۳، ص ۲۳۷، ۵۳۴، ۵۵۸.

[xxxviii]. گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۱۲۷.

[xxxix]. تبریزی، اسنادی دربارهٔ کتاب گنجینه دانشمندان…، ص ۱۰۴۷.

[xl]. شبیری زنجانی، موسی، جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص ۵۳۵.

[xli]. همان.

[xlii]. همان، ص ۵۳۸.

[xliii]. انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج‏10، ص 281 و 282،

[xliv]. همان، ص 282 و 283.

[xlv]. موسوی اصفهانی، جعفر، حیات جاودانی، ص ۱۱۱.

[xlvi]. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ج 37، ص 336، به نقل از گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، ج 1، ص 221.

[xlvii]. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ج 3، ص 336؛ گردآوری از کتاب: مكارم شيرازى، ناصر، اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين، ج 2، ص 51‏‏؛ سایت آیت الله مکارم..

[xlviii]. رسول اكرم (صلى اللَّه عليه و آله) فرمود: عرض و آبروى مؤمن مانند مال و خون او محترم مى‏باشد و نبايد متعرض حيثيت او شد، طبرسى، على بن حسن، مشكاة الأنوار، ترجمه: عطاردى قوچانى، عزيز الله، ص 178‏‏.

[xlix]. قرائتى،‏ محسن، ‏برنامه درس‌هايى از قرآن سال ‏78، زينت‏صالحان(5)، ص 4 و 5.

[l] . انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج‏10، ص 280 و 281.

[li]. ویکی شیعه.

[lii]. همان.

[liii]. همان.

[liv]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم‌، 29/07/1402.

[lv]. طبسی نجفی، محمدرضا، الشیعة و الرجعة، ج۱، ص ۲۷۹.

[lvi]. بی‌نام، الامام السید ابوالحسن، ص۴۶؛ نیز نک: باقری بیدهندی، ناصر، «نجوم امت: آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن موسوی اصفهانی»، ص ۹۵–۹۶.

[lvii]. الشیعة و الرجعة، ج۱، ص ۲۷۹.

[lviii]. دانشنامه اسلامی؛ نک: امین، سید محسن، اعیان الشیعة، تحقيق و تخريج :حسن الأمين، ج۲، ص۳۳۳؛ الشیعة و الرجعة، ج۱، ص۲۷۹.

[lix]. دايرة المعارف بزرگ اسلامي، زيرنظر: موسوي بجنوردي، كاظم، ج 9، 213؛ حائری (عبدالهادی)، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ص 173.

[lx]. نک: موسوی اصفهانی، جعفر، حیات جاودانی، ص ۵۳ و ۶۰.

[lxi]. بصيرت منش، حميد، علما و رژيم رضا شاه، ص 217.

[lxii]. حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ص  193.

[lxiii]. همان، ص 193.

[lxiv]. همان.

[lxv]. علما و رژيم رضا شاه، ص 228.

[lxvi]. دايره المعارف تشيع، صدر، حاج سید جوادی، ج 2، ص 221.

[lxvii]. سایت تبیان

[lxviii]. مشعوف، اکبر، آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

[lxix]. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.

[lxx]. جرعه‌ای از دریا، شبیری زنجانی، ج ۲، ص  ۵۳۵؛ حائری، عبدالحسین، اسناد روحانیت و مجلس، ج ۱، ص ۱۳–۱۴.

[lxxi]. اسناد روحانیت و مجلس، ج ۱، ص  ۳۹–۴۰.

[lxxii]. دايرة المعارف بزرگ اسلامي، موسوی بجنوردی، سید کاظم، ج 9، ص 213.

[lxxiii]. مشعوف، اکبر، آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران؛ دايرة المعارف تشيع، «اصفهاني، سيد ابوالحسن»، ج 2، ص 220ـ 232؛ اصغري نژاد، محمد، سيد ابوالحسن اصفهاني: شکوه مرجعيت، ص 94ـ 95؛ رجبي، محمدحسن، ص 59 ـ 60؛ مؤسسه مطالعات ایران..

[lxxiv]. مکارم شیرازی، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 126.

[lxxv] . پایگاه اطلاع رسانی رویش و تربیت.

[lxxvi]. مکارم شیرازی، ناصر، كتاب النكاح، ج ‏6، ص 67.

[lxxvii]. معین، محمد، فرهنگ معین، بخش اعلام، ج ۵، ص ۱۵۴، ذیل نام سید ابوالحسن اصفهانی.

[lxxviii]. شبیری زنجانی، موسی، جرعه‌ای از دریا، ج ۳، ص ۴۴۴.

[lxxix]. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی اصفهان، ص 55، 110، 209، 210، 212.

[lxxx]. شبیری زنجانی، موسی، جرعه‌ای از دریا، ج ۴، ص ۵۱۷.

[lxxxi]. ویکی شیعه.