کپی شد
امام سجاد(علیه السلام) و قیام مختار
به نظر میرسد امام سجاد (علیهالسّلام) با قیام مختار موافق بودهاست؛ هر چند به واسطه شرایط سیاسی که در جامعه حاکم بود، آن حضرت به واسطه تقیه بعضاً هدایای مختار را رد کرده، و یا سخنانی بر علیه او گفته است.
«علامه مجلسی» مینویسد: هنگامیکه جمعی از سران کوفه جهت کسب تکلیف برای قیام مختار به خدمت امام سجاد (علیهالسّلام) میرسند، امام با صراحت تأیید و موافقت نموده و اجازه خود را برای قیام بیان میکند و آنگاه «محمد بن حنفیه» را به عنوان نماینده تام الاختیار خود منسوب میکند و به او میفرماید: «ای عمو آنچه در این زمینه میخواهی انجام بده من تو را مسؤول رهبری این قیام نمودم.[1]
«علامه مامقانی» قائل است که حکومت و قیام مختار با اجازه امام سجاد (علیهالسّلام) بودهاست.[2]
همچنین «آیت الله خوئی» مینویسد: «از ظاهر بعضی از روایات بهدست میآید که قیام مختار با اذن امام سجاد (علیهالسّلام) بودهاست».[3]
مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین)، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او میدانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آنرا رهبری کند یا دستکم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسى براى این کار مناسب است؟ امام سجاد (علیه السلام)، و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند على بن ابیطالب عموى امام سجاد (علیه السلام).[4]
مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد(علیه السلام) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سر و سامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند.[5] به مختار پاسخ مساعد نداد، اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبید الله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد امام (علیه السلام) فرستاد، امام به سجده رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائى است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزاى خیر عطا فرماید.[6]
یعقوبی مینویسد: مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد علی بن الحسین(علیهما السلام) به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: بر در خانه حضرتش بنشین، همینکه دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدانکه هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو! پیک چنان کرد، و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابو عبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آوردهام. با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان بنی هاشم برخاست و چون علی بن الحسین (علیهما السلام) سر عبیدالله را دید، گفت: «دوزخ جای او باد!». بعضی گفتهاند: علی بن الحسین(علیهما السلام) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند.[7]
اما چرا امام سجاد(علیه السلام) بعد از این پیروزیها، خود حکومت را در دست نگرفت؟ در این زمینه باید گفت:
اولاً: با تحلیلی که امام چهارم از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح دعا توانستند اهداف بلند خود و معارف اهل بیت (علیهم السلام) را به گوش همه برسانند؛ از اینرو، اگرچه امام سجاد (علیه السلام) هیچ دلخوشی از حکومت مرکزی نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کردهبودند نیز موضع منفی نداشته باشند.
ثانیاً: با وجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد(علیه السلام) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام (علیه السلام) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را به عنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در حجاز بودند و حجاز در تسلط آل زبیر بود که با امام سجاد(علیه السلام) و دیگر بنی هاشم رابطه خوبی نداشتند.
ثالثاً: گرچه مختار از قاتلان امام حسین (علیه السلام) انتقام گرفته و حکومتی در کوفه تشکیل داده بود، اما با توجه به اینکه با دشمنان زیادی در حال نبرد بود، حکومت او هنوز تثبیت نشده بود، تا آنرا به امام سجاد(علیه السلام) تحویل دهد.
[1]. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۳۶۵.
[2]. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج ۱۱، ص ۴۱.
[3]. خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۱۰۹.
[4]. شهیدى، سید جعفر، زندگانى على بن الحسین (علیهما السلام)، ص 92.
[5]. حرانی، ابن شعبه حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 245.
[6]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال (رجال کشّی)، ص 127.
[7]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 259؛ برگرفته از اسلام کوئست.