Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

جابر و زیارت اربعین

در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال 61هجری به کربلا، به نظر می‌رسد بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد. مورخان نوشته‌اند که جابر بن عبدالله انصاری، همراه عطیه عوفی موفق شدند که در همان اولین اربعین، پس از قیام عاشورا به زیارت امام حسین (علیه السلام) نائل آیند.[1] شیخ طوسی می‌نویسد: “روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مدینه برای زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد و او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد. در این روز زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحب است و زیارت اربعین همین است.[2]

مرحوم آیتی می‌نویسد: ظاهر عبارت شیخ طوسی آن است که جابر از مدینه به منظور زیارت حرکت کرده بود و در روز بیستم ماه صفر وارد کربلا شد. نه آن‌که رسیدن او به کربلا (به طور تصادفی) بعد از چهل روز از شهادت امام(علیه السلام) روی داده باشد. و بعید نیست که همین‌گونه باشد، چرا که بعد از رسیدن اهل بیت به کوفه، ابن زیاد، عبدالملک بن الحارث السلمی را از عراق به حجاز فرستاد، تا عمرو بن سعید بن عاص اموی، والی مدینه را از شهادت امام و یاران وی آگاه سازد. عبدالملک بی‌درنگ به مدینه رفت و خبر شهادت امام را رسما به والی مدینه ابلاغ کرد. در این صورت ممکن است که جابر بن عبدالله انصاری با خبر یافتن از فاجعه شهادت امام و بنی‌هاشم، از مدینه حرکت کرده باشد. جابر در بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد و سنت زیارت امام (در اربعین) به دست او تأسیس گردید.[3] فردی که در این روز به همراه جابر به کربلا آمده “عطیه بن سعد عوفی کوفی” است.”[4] در کتاب “بشاره المصطفی” آمده است: عطیه عوفی می‌گوید: به همراه جابر بن عبدالله انصاری به منظور زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) وارد کربلا شدیم. جابر نزدیک شریعه فرات رفت. غسل کرد و لباس‌های نیکو پوشید … سپس به طرف قبر مطهر حرکت کردیم. جابر هیچ قدمی را بر نمی‌داشت، الا این‌که ذکر خدا می‌گفت، تا به نزدیک قبر رسیدیم. سپس به من گفت: مرا به قبر برسان.[5] من دست او را روی قبر گذاشتم. جابر روی قبر افتاد و غش کرد. من مقداری آب روی صورتش پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: ای حسین چرا جواب مرا نمی‌دهی؟ بعد خودش گفت: چگونه می‌توانی جواب دهی در حالی که رگ‌های گلوی تو را بریده‌اند و بین سر و بدنت جدایی افتاده است. شهادت می‌دهم که تو فرزند خاتم‌النبیین و سید المؤمنین … و پنجمین فرد از اصحاب کساء هستی … درود و سلام و رضوان الهی بر تو باد. سپس به اطراف قبر امام حسین(علیه السلام) حرکت کرد و گفت: السلام علیکم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین… اشهد انکم اقمتم الصلاة و اتیتم الزکاة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر .[6]

 

[1]. طبری ،محمد بن علی، بشارة المصطفی، ص 126.

[2]. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص231-230.

[3]. آیتی، محمد ابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ص 139 و 230-231.

[4]. عطیه شخصیتی است که امام علی(علیه السلام) این نام را برای او برگزیده است. آیتی به نقل از طبری می‌نویسد: سعد بن جناده انصاری (پدر عطیه) در کوفه نزد علی(علیه السلام) آمد و گفت: ای امیرمومنان خدا به من پسری داده، لطفا شما او را نام‌گذاری کنید. علی(علیه السلام) فرمود: “هذا عطیه الله” این پسر عطیه خداست. حضرت با بیان این جمله در واقع او را نام‌گذاری کرد  آیتی در معرفی عطیه می‌نویسد: “بسیار شده است که از روی نادانی و بی‌اطلاعی وی را غلام جابر گفته‌اند. در حالی‌که او یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان و مفسران اسلامی است. وی از بزرگان تابعین و از شاگردان عبدالله بن عباس می‌باشد. عطیه تفسیری در پنج مجلد بر قرآن مجید نوشته و از راویان حدیث محسوب می‌شود.” آیتی، محمد ابراهیم؛ بررسی تاریخ عاشورا، ص 231-232.

[5]. از منابع بر می‌آید که جابر در این زمان تقریبا نابینا بوده است؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 65، ص 131؛ امین، سید محسن، لواعج الاشجان، ص240.

[6]. طبری، محمد بن علی؛ بشاره المصطفی، ص 126؛ لواعج الاشجان، ص240؛ بحار الانوار، ج 65، ص 130-131؛ ج 98، ص 196.