Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

‏اخلاق و صفات حاکمان آل‌بویه

یکی از برجسته‌ترین و بارزترین صفات و اخلاق آل‌بویه -حداقل در نسل‌هاى اول و دوم این دودمان-، اطاعت محض و فرمان‌بَرى کامل و احترام فوق‏العاده کوچک‌ترها نسبت به‌بزرگ‌ترها بوده است. این اطاعت به‌گونه‌ای بوده که در هیچ خاندانى ‏مشاهده یا گزارش نشده است. البته عمده امتیاز این صفات، به ‏عمادالدوله (على بن بویه) برمى‏گردد که آل‌بویه همه قدرت و شوکت ‏خویش را مدیون او هستند؛ به‌عنوان مثال به‌یکی از نمونه‌های اطاعت و رعایت نظم و سلسله مراتب در آل‌بویه، اشاره می‌شود: ‏

«احمد معزالدوله برادر کوچک‌تر بویه که حاکم عراق بود، وقتى برادر بزرگ‌ترش علی عمادالدوله را در ارَّجان ملاقات کرد، زمین را بوسید و درحضور او سرپا ایستاده بود و چون دستور مى‏داد بنشیند، نمى‏نشست و هراندازه عمادالدوله کوشش کرد که او را در مقابل خود بنشاند، ننشست و در تمام مدتى که نزد برادر بزرگ‌تر بود، صبح و عصر در مجلس او حضور مى‏یافت، دست ادب بر سینه در برابر وى مى‏ایستاد».[1]

پس از وفات عمادالدوله، ریاست خاندان به حسن رکن‏الدوله حاکم رى رسید و معزالدوله از او نیز فرمان‌بردارى مى‏کرد و هرگاه رکن‏الدوله اراده مى‏کرد، لشگر به‌کمک او مى‏فرستاد.[2]

معزالدوله در دم مرگ، به‌پسرش وصیت کرد از رکن‏الدوله اطاعت کند و در مهمّات امور از او مشورت جوید و هم‌چنین نسبت به پسر عمویش عضدالدوله که از او مسن‏تر و سیاست‌مدارتر است، اطاعت کند.[3]

عضدالدوله آن هنگام که مى‏خواست عراق را از چنگ پسر معزالدوله -پس از ثبوت بى‏کفایتیش- بیرون آورد، وقتی که پدر عضدالدوله از وضع برادرزادگانش که بازداشت شده بودند، اطلاع یافت، از ناراحتى به‏خود می‌پیچید و از دهانش کف بیرون می‌زد و مى‏گفت: «اینک معزالدوله را مى‏بینم در برابرم ایستاده، انگشت گزان مى‏گوید: برادر! این‏چنین از خانواده من سرپرستى کردى؟». بالاخره عضدالدوله براثر خشم پدر و به‌دستور او، بغداد را به عموزاده واگذاشت و بیرون آمد، درحالى که حتى منزلى نیز براى خود ترتیب داده بود. او هنگامی‌که در اصفهان به‌حضور پدر رسید، به‌خاک افتاد و دست پدر را بوسید.[4]

هم‌چنین سخاوت، بلند‌نظری، لیاقت، استعداد، هوشیاری و کاردانی، حُسن سیاست، حُسن تدبیر، دلاوری و نیک نفسی از دیگر اخلاقیات برجسته پادشاهان نخستین آن سلسله بود. آوازه نیکی و مردانگی آنان با مردم در همه جا پیچیده بود و مردم از همه‌جا به آنان روی می‌آوردند. صفت بسیار پسندیده‌ای که در آل‌بویه وجود داشت و بیش از هرچیز در جذب قلوب مردم نسبت به ایشان تأثیر داشت، خوش‌رفتاری با اسیران و نیکی و احسان در باره کسانی بود که انتظار عقوبت داشتند. آنان بر هر محلی که مسلط می‌شدند، مردم آن‌جا را قتل عام نمی‌کردند و اسیران و مغلوبان را مورد شکنجه و آزار قرار نمی‌دادند و به آنان احسان نیز می‌کردند.[5]

 

[1]. ابن اثير، عز الدين على، الكامل فی التاریخ، ج 8، ص 469.

[2]. همان، ص 471.

[3]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقيق: شحادة، خليل، ج 4، ص 588.

[4]. الكامل فی التاریخ، ج 8، ص  653.

[5]. الهامی، داوود، بحث های مشترک اسلام و ايران (3) «به‌قدرت رسيدن آل‌بويه»، نشريه درس‌هايی از مکتب اسلام، سال 40، شماره 5، ص 22 و 26.