کپی شد

زهیر بن قین در واقعه عاشورا

صبح عاشورا پس از اقامه نماز صبح، امام حسین (علیه السلام) یاران و لشکر خود را سازماندهی کرده و زهیر بن قین را فرمانده جناح راست لشکر و حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ لشکر کرد و پرچم جنگ را نیز به دست برادرش عباس(علیه السلام) سپرد.[1]

وقتی دو سپاه رو در روی هم قرار گرفتند، پیش از آغاز جنگ امام حسین (علیه السلام) به نصیحت سپاهیان دشمن پرداخت.

پس از سخنرانی امام (علیه السلام) زهیر بن قین از امام (علیه السلام) اجازه سخنرانی گرفته و خطاب به مردم کوفه گفت: «ای مردم کوفه، من شما را از عذاب الهی بیم می‌دهم، چرا که همانا، یکی از حقوق مسلمان نسبت به یک‌دیگر نصیحت و خیرخواهی است و تا لحظه‌ای که شمشیر و جنگ میان ما و شما قرار نگرفته است، با هم برادریم و بر یک دین و ملت هستیم و بر ما حق نصیحت دارید؛ اما چون شمشیر در میان افتاد و رشته پیوند ما و شما بریده شد ما یک امت و شما امتی دیگرید بدانید که خداوند ما و شما را به فرزندان پیامبرش محمد(صلی الله علیه و آله) امتحان کرده‌است تا ببیند که نسبت به آنان چگونه رفتار می‌کنیم و اینک شما را به یاری آنان و جنگ با عبیدالله بن زیاد سرکش فرا می‌خوانیم. شما از عبیدالله بن زیاد و پدرش در طول حکمرانی آنان جز بدی چیزی ندیدید. اینان بودند که چشمان شما را به وسیله میل می‌کشیدند[2]، دست و پایتان را بریدند، شما را مثله[3] کردند و بزرگان و قاریان شما مانند حجر بن عدی و یارانش و هانی بن عروه و همتایانش را بر‌دار می‌آویختند.»

سپاهیان عمر سعد، به زهیر دشنام دادند و ضمن ستودن عبیدالله بن زیاد، گفتند: «به خدا قسم از این جا نمی‌رویم تا این که مولایت و همراهانش را یا بکشیم و یا تسلیم عبیدالله کنیم.»

زهیر گفت: «ای بندگان خدا، فرزند فاطمه(سلام الله علیها) از پسر سمیه به دوستی و یاری سزاوارتر است و اگر هم یاری‌اش نمی‌کنید به خدا پناه ببرید و دست خود را به خون او آلوده نکنید. بیایید حسین بن علی(علیهما السلام) را با عموزاده‌اش -یزید بن معاویه- به حال خود واگذارید به جانم قسم که یزید بدون کشتن حسین(علیه السلام) نیز، از فرمانبرداری شما خشنود است.»

شمر بن ذی الجوشن به سوی او تیراندازی کرد و گفت: «ساکت شو. خدا، ساکتت کند پرگویی‌هایت ما را خسته کرد.»

زهیر گفت: «ای پسر کسی که ایستاده ادرار می‌کرد! با تو حرف نمی‌زنم. تو حیوانی(چهار پای زبان بسته)[4] بیش نیستی. به خدا سوگند، گمان نمی‌کنم دو آیه از قرآن را درست بدانی! بدان که در قیامت به ننگ و کیفری دردناک گرفتار خواهی آمد.»

شمر گفت: «خداوند هم اینک تو و اربابت را خواهد کشت.»

زهیر گفت: «آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ به خدا سوگند مرگ با حسین(علیه السلام) از جاودانگی با شما نزد من محبوب‌تر است.» آن‌گاه رو به مردم کرد و با صدای بلند گفت: «ای بندگان خدا مبادا افرادی چنین پست و فرومایه شما را از دینتان گمراه کنند. به خدا قسم مردمی که خون فرزندان و خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) را بریزند و یاوران و مدافعانشان را به قتل برسانند به شفاعت آن حضرت(صلی الله علیه و آله) نخواهند رسید».

در این هنگام از میان سپاه امام(علیه السلام) کسی زهیر را صدا زده و گفت: «اباعبدالله (علیه السلام) می‌فرماید برگرد همان‌طور که مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت کرد و به حالشان فایده‌ای نداشت، تو نیز اینان را نصیحت کردی و اگر فایده‌ای داشته باشد همین اندازه کافی است».[5]

 

[1]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۲۰؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: محمودی، محمدباقر، ج۳، ص۱۸۷؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۹۵؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۶؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، تحقیق و تعلیق: السماوی، محمد، ج۲، ص۶-۷.

[2]. کور کردن کسی با میل داغ کرده. کور کردن و نابینا ساختن. نابینا کردن. ترکانیدن چشم با میل(لغت‌نامه دهخدا).

[3]. بریدن گوش و بینی یا چیزی دیگر از اطراف تن. بریدن عضوی از اعضای تن کسی(لغت‌نامه دهخدا).

[4]. قمی، عباس، دمع السجوم في ترجمة نفس المهموم، شعرانی، ابوالحسن، ص۱۲۴.

[5]. طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۳-۳۲۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۳-۶۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۸-۱۸۹؛ ویکی شیعه.