کپی شد

رژه لشگریان اسلام در مقابل ابوسفیان

پس از آن‌که ابو سفيان خدمت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رسید و اسلام را پذیرفت، آن‌گاه پیامبر به عباس فرمود تا ابو سفيان را بر دماغه كوه نگه دارد تا سپاه خدا را بنگرد عباس چنين كرد. لشگریان به دنبال هم مى‏گذشتند و او مى‏نگريست.[1]

عباس می‌گويد: ابوسفيان را بردم و به نزديک دماغه كوه در تنگناى دره نگه داشتم و قبايل بر او مى‏گذشت و او مى‏گفت: اى عباس، اينان چه کسانی هستند؟ مى‏گفتم: قبيله سليم است. مى‏گفت: مرا با سليم چه‌كار؟ و قبيله ديگر مى‏گذشت و او مى‏گفت: اينان چه‌كسانی هستند؟ مى‏گفتم: قبيله اسلم است. مى‏گفت: مرا با اسلم چه‌كار؟ و قبيله جهنيه مى‏گذشت و او مى‏گفت: اينان چه‌كسانی هستند؟ مى‏گفتم: قبيله جهنیه است. مى‏گفت: مرا با جهنيه چه‌كار؟ تا موكب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در ميان مهاجران و انصار گذشت. همه زره‏هاى سفيد بر تن داشتند.[2]

برخی گفتند: چون پيامبر با گروه سبز گذشت كه از مهاجر و انصار بود و همه مسلح بودند و جز ديدگانشان ديده نمى‏شد، ابو سفيان گفت: ابو الفضل اينان چه‌كسانی هستند؟ گفتم: اين پيامبر است با مهاجر و انصار. گفت: اى ابو الفضل، برادرزاده‏ات پادشاهى بزرگى دارد. گفتم: اين پيامبرى است. گفت: بله چنين است.[3]

 

[1]. همدانی، رفیع الدین اسحاق بن محمد، سيرت رسول الله، با تصحیح و مقدمه: مهدوی، جعفر، ص 879.

[2]. همان.

[3]. طبري، محمد بن جریر، تاريخ‏الطبري، ترجمه: پاینده، ابوالقاسم، ج ‏3، ص 1183 و 1184.