کپی شد

مقاله عثمان بن مظعون

عثمان بن مظعون دارای حقیقتی نورانی و باطنی ایمانی بود که مورد تمجید پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) قرار گرفته‌بود، امّا از نظر ظاهری سیه‏چرده و داراى قدی متوسط و ریشی پهن و بزرگ بود.[1]

وی در طهارت کامل بود که حتی در جاهلیت نیز شراب نمی‌نوشید و می‌گفت من آن‌چه عقلم را زایل ‌کند نمی‌نوشم.[2]

پدر عثمان، مظعون پسر حبیب بن وهب بن حذافة قرشی جمحی بود. کنیه وی «ابوسائب» و از افراد سرشناس سرزمین حجاز بود.[3]

مادرش «سخیله دختر عنبس بن وهبان بن وهب»،[4] بود، البته در برخی گزارش‌ها ام ایمن را مادر عثمان بن مظعون دانسته‌اند؛ از این‌رو ایشان را به منزله برادر مادرى پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) معرفی کرده‌اند؛ چون ام ایمن مربی حضرتشان بود.[5]

نام همسر عثمان بن مظعون «خوله دختر حکیم بن حارثه» بود که از وی دارای دو فرزند به نام «عبدالرحمن» و «سائب» شد.[6]

وی برادر زن خلیفه دوم و دایی حفصه دختر عمر بن خطاب، همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) به شمار می‌رود.[7]

در جریان هجرت به مدینه، وی به همراه برادرانش قدامه و عبدالله و پسرش سائب هجرت کرد.[8]

عثمان بن مظعون از معدود افرادی است که پیش از علنی شدن دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آن‌حضرت ایمان آوردند.

بر اساس گزارش‌های تاریخی، عثمان بن مظعون سیزدهمین نفری بود که به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) ایمان آورد.[9] عثمان برای مسلمان شدن به همراه عبیده بن حارث و عبدالرحمن بن عوف و ابوسلمه بن عبدالاسد و ابوعبیده بن جراح به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتند و ‌حضرتشان اسلام را بر ایشان عرضه داشت و همگى با هم و در یک ساعت مسلمان شدند. این موضوع پیش از ورود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خانه ارقم و آشکار ساختن دعوت به اسلام بود.[10]

وی سپس در اجتماعات قریش حضور یافته؛ آنان را موعظه کرده و به پیروی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرا می‌خواند؛ و از عذاب دوزخشان می‌ترساند.[11]

عثمان بن مظعون در هر دو هجرت مسلمانان یعنی هجرت به حبشه و به مدینه، شرکت داشت.[12]

عثمان بعد از بازگشت از هجرت اول حبشه، در پناه ولید بن مغیره درآمد؛ از این‌رو از آزار مشرکان در امان بود، ولى بعد از دیدن مناظر رقت‌بار مسلمانان که به واسطه بی‌پناهى دچار زجر و شکنجه مشرکان بودند، با خود گفت: براى من عیب بزرگى است که به دلیل پناهندگى به یک مرد مشرک، آزادانه هر صبح و شام در کوچه‌‏هاى مکه رفت و آمد کنم، اما هم‌کیشان من در راه خدا دچار این همه صدمه و شکنجه باشند! به همین منظور نزد ولید بن مغیره رفت و به او گفت پناه تو به پایان رسید و از این پس من در پناه تو نخواهم بود. ولید علت آن‌را پرسید. عثمان گفت می‌خواهم مانند دیگر صحابه در پناه خدا باشم؛ لذا این دو نفر به نزد قریش در حرم رفتند و عثمان به آن‌ها گفت من پناه ولید را رد نمودم و به پناه خداوند درآمدم. در این لحظه لبید بن ربیعه که شاعر بود، اشعاری سرود تا به آن‌جا رسید که گفت «الا کلّ شى‏ء ما خلا الله باطل». عثمان بن مظعون شعر او را مورد تأیید قرار داد، اما وقتی لبید این شعر را «و کلّ نعیم لا محالة زائل» خواند، عثمان به او گفت دروغ گفتى؛ چرا که نعمت بهشت هرگز زایل نشود. اطرافیان از لبید عذر خواستند و گفتند تو از سخن وى مرنج، که او مردى نادان است و بر دین و ملّت ما نیست. عثمان جواب آن‌ها را داد. یک نفر از میان آن‌ها مشتى بر چشم عثمان زد، چنان‌که یک چشم وى سیاه شد. ولید بن مغیره گفت: اى عثمان، جوار مرا رد کردى و تو را زدند. عثمان گفت: باکى نیست (ای کاش یک چشم دیگر در راه حق چنین تباه می‌شد). ولید خواست بار دیگر عثمان را در پناه خود بگیرد تا کسى او را نیازارد که عثمان قبول نکرد و گفت: برای من در پناه حق بودن بهتر است.[13]

در جریان هجرت به مدینه، وی به همراه برادرانش قدامه و عبدالله و پسرش سائب هجرت کرد و بر عبدالله بن سلمه عجلانى وارد شد و در خانه حزام بن ودیعه سکونت گزید.[14]

عثمان بن مظعون در میان اصحاب، به عبادت و تهجد شناخته شده بود.[15] و مطابق فرموده پیامبر(صلی الله علیه و آله) سخت پارسا است.[16]

هم‌چنین گزارش شده که او فردی بسیار عفیف بود و در همین راستا روزی به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت که شرم می‌کنم و خوش ندارم که همسرم مرا برهنه یا عورت مرا ببیند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند همسرت را براى تو لباس و عیب پوش قرار داده‌است و تو را براى او! عثمان گفت: با این وجود بر من دشوار است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز فرمود: عثمان بن مظعون مردى پر آزرم است.[17]

زمانی عثمان می‌خواست رهبانیت پیشه کند؛ از این رو خانه‌ای برگزید و در آن به عبادت نشست، اما پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) نزد او آمد و چهارچوبه در را گرفت و فرمود: ‌ای عثمان، خداوند مرا برای رهبانیت مبعوث نکرد (و این سخن را سه بار تکرار نمود) و بهترین دین نزد خداوند، دینی توحیدی و سهل‌گیر است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) بدین‌گونه او را از عزلت‌گزینی منع کرد. هنگامی‌که او درگذشت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با چشمانی اشک بار او را بوسید. وی اولین مهاجری بود که در مدینه درگذشت.[18]

 

عثمان بن مظعون ضمن داشتن توفیقات بسیار در صفات پسندیده و شرکت در جهاد،  هم‌چنین توفیق حضور در جنگ بدر در رکاب پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را نیز داشت.[19]

یکی از ابتکارات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در مدینه عقد اُخُوّتی است که آن حضرت میان مهاجر و انصار برقرار نمودند. این عقد پیوندی است که بین دو مسلمان بسته می‌شود تا با یک‍دیگر برادر (یا در زنان، خواهر) باشند.

در جریان عقد اخوت، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) میان عثمان بن مظعون و ابوالهیثم بن تیهان عقد برادرى بست.[20]

با توجه به جایگاه معنوی عثمان بن مظعون، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) علاقه بسیاری به وی داشتند و این محبت را در عمل و گفتار نشان می‌دادند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وقتى سنگ بر قبر عثمان گذاشت، فرمود: با این سنگ، قبر برادرم را مشخص می‌‌کنم و هر یک از فرزندانم که از دنیا رفتند را همین‌جا دفن خواهم کرد.[21]

بعدها هنگامی‌که ابراهیم فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت حضرتشان فرمود: او به نزد یکی از درگذشتگان نیکوکارمان عثمان بن مظعون رفت.[22] و همین سخن را هنگام مرگ دخترشان زینب نیز تکرار فرمود.[23] ابابصیر از امام باقر و امام صادق ‌(علیهما السلام) نقل می‌کند که چنین سخنی را پیامبر(صلی الله علیه و آله) هنگام وفات دختر دیگرشان رقیه نیز بر زبان آورد.‏[24]

پیامبر زمانى طولانى بر عثمان بن مظعون گریه کرد. سپس فرمود:خوشا به حالت، دنیا تو را آلوده نکرد، و تو نیز به دنیا آلوده نشدى.[25]

امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بعد از آن‌‌که عثمان را به خاک سپرد بر خاک قبرش آب پاشید و پارچه‌‌ای بر روی قبرش پهن کرد. و او اولین کسی بود بر روی خاکش پارچه پهن کردند.[26]

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بعدها نیز به زیارت قبر وی می‌رفت. [27]

ام العلاء مى‏گوید: در خواب دیدم در کنار عثمان بن مظعون چشمه‏اى جارى است. خوابم را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) بازگو کردم و حضرتشان فرمود: آرى! آن چشمه، اعمال او است.[28]

از آن‌جا که عثمان بن مظعون در میان صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شخصیتی کم‌نظیر بود، امام علی(علیه السلام) به دلیل علاقه‌ای که به ایشان داشت، نام او را بر یکی از پسرانش نهاد. راوی می‌گوید: خدمت علی(علیه السلام) نشسته بودیم، فرزندش عثمان را صدا زد، بعد فرمود: او را به نام برادرم عثمان بن مظعون نام‌گذاری کردم‏.[29]

هم‌چنین امام علی(علیه السلام) در خطبه‌ای با تعبیر «كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ‏ فِي‏ اللَّه‏» فردی را توصیف فرمود و از او به عنوان برادر خود یاد کرد و ویژگی‌های مثبت فراوانی را برای او برمی‌شمرد،[30]که برخی منابع گفتند مراد حضرتشان از این برادر، عثمان بن مظعون است.[31]

وفات عثمان بن مظعون در سال دوم و یا سوم قمری، 22 و یا 30 ماه بعد از هجرت بود.[32] او اولین مهاجری بود که بعد از بازگشت از جنگ بدر در مدینه از دنیا رفت.[33] و اولین نفری بود که در قبرستان بقیع دفن شد.[34]

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بعد مرگ عثمان، او را غسل داده و کفن کرد و بین دو چشمانش را بوسید.[35] و بعد از دفنش فرمود: او از نیکان ما بود که درگذشت.[36]

 

منابع مدخل عثمان بن مظعون

  1. ابن اثیر، علی؛ اسد الغابه؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  2. عسقلانی، ابن حجر احمد بن علی؛ الاصابه؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  3. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی؛ دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام؛ محقق، مصحح: فیضی، آصف؛ مؤسسة آل البیت (ع)، چاپ دوم،‏ قم، 1385 ق.
  4. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب؛ تحقیق: البجاوی، علی محمد؛ دار الجیل، چاپ اول، بیروت، 1412ق.
  5. ابن هشام، عبدالملک؛ السیرة النبویة؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  6. بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف؛ تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض؛ دار الفکر، چاپ اول، بیروت، 1417ق.
  7. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد؛ سیر اعلام النبلاء؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  8. سید رضی؛ نهج البلاغة؛ محقق: صبحی صالح؛ هجرت، قم، 1414 ق.
  9. قاضى ابرقوه؛ سیرت رسول الله؛ تحقیق: مهدوی، اصغر؛ خوارزمى، چاپ سوم، تهران، 1377ش.
  10. کاتب واقدی، محمد بن سعد‏؛ الطبقات الکبری؛ تحقیق: عطا، محمد عبد القادر؛ دار الکتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1410ق.
  11. کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی؛ محقق، مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد؛ دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران، 1407 ق.
  12. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار؛ دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، 1403 ق.
  13. مجلسی، محمد تقی؛ لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه؛ مؤسسه اسماعیلیان، چاپ دوم، قم، 1414 ق.
  14. موسوى، فخار بن معد؛ إیمان أبی طالب (الحجة على الذاهب إلى كفر أبی طالب)؛ محقق، مصحح: بحرالعلوم، محمد؛ دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، قم، 1410ق.
  15. ویکی فقه.

 

[1]. کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 3، ص  305.

[2]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 3، ص  1054.

[3]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1053.

[4]. کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 3، ص 300.

[5]. مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه، ج ‏2، ص 226.

[6]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض،ج 1، ص 212.

[7]. همان.

[8]. کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات ‏الكبرى، ج ‏3، ص 302 – 303.

[9]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب، ج 3، ص 1053.

[10]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات ‏الكبرى، ج ‏3، ص 301.

[11]. موسوى، فخار بن معد، إیمان أبی طالب (الحجة على الذاهب إلى كفر أبی طالب)، محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمد، ص 221.

[12]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب، ج 3، ص 1053.

[13]. قاضى ابرقوه، سیرت رسول الله، تحقیق، مهدوی، اصغر، ج ‏1،ص 355– 356.

[14]. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات ‏الكبرى، ج ‏3، ص 302 – 303.

[15]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب، ج ‏3، ص 1054.

[16]. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات ‏الكبرى، ج ‏3، ص 301.

[17]. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات ‏الكبرى، ج ‏3، ص 301.

[18]. ابن عبدالبر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۵۵؛ عسقلانی، ابن حجر احمد بن علی، الاصابه، ج ۴، ص ۳۸۱؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۳۶۴-۳۶۹؛ ابن اثیر، علی، اسد الغابه، ج ۲، ص ۲۵۶؛ ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۰۴؛ ویکی فقه.

[19]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب، ج ‏3، ص 1053.

[20]. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، ج ‏3، ص 303.

[21]. مجلسی، محمد باقر،بحار الأنوار، ج ‏48، ص 297.

[22].[22]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1053.

تیعاب، ج ‏3،ص 1053.

[23]. همان، ص 1054.

[24]. کلینی، محمد بن یعقوب، كافی، ج ‏3، ص 241.

[25].بحار الأنوار، ج ‏79، ص 91.

[26]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، مصحح: فیضی، آصف،‏ ج 1، ص 238.

[27]. الاستیعاب، ج ‏3، ص 1054.

[28]. کاتب واقدی، محمد بن سعد‏،  الطبقات‏الكبرى، ج ‏3، ص 304.

[29]. بحار الأنوار، ج ‏31، ص 307؛ ج ‏45، ص 37- 38.

[30]. سید رضی، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 526.

[31]. بحار الأنوار، ج ‏66، ص 296.

[32]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1053.

[33]. همان.

[34]. همان، ص 1054.

[35]. در برخی از نقل‌ها آمده است، رسول خدا(ص) صورت او را بوسید، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 161.

[36]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1053.