Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

پرچم های سیاه از خراسان

یکی دیگر از اتفاقات آخرالزمان و از علایم غیرحتمی ظهور، برافراشته شدن پرچم های سیاه از خراسان است. از پرچم‏هاى سياه در روايات‏ بسيار ياد شده که بعضی از آنها به پرچم‏هاى بنى عبّاس مربوط است[1] و ربطی به مسئله ظهور امام زمان (علیه السلام) ندارد.[2] ‏نوع ديگرى از پرچم‏های سیاه که از مشرق زمين خارج مى‏شوند و در روایات به آن اشاره شده، به حسب ظاهر مربوط به مسئله ظهور امام زمان (علیه السلام) است، از جمله:

از «عبداللّه بن مسعود» روايت شده که گفت: ما خدمت پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته، ايشان به استقبال ما آمد و در آن حال به ما مژده‏اى داد و مى‏توانستيم شادى را در چهره ايشان ببينيم. از ايشان درباره هرچيزى می‌پرسيديم، ايشان پاسخ ما را می‌داد و هربار که ساکت می‌شدیم آن حضرت شروع به سخن می‌فرمود، تا اين که جوانانى از بنى هاشم که امام حسن و امام حسين (علیهما السلام) نيز در بین آنان بودند، از آن جا گذر کردند. هنگامى که پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را ديد، آنها را در آغوش گرفته و چشمانش پر از اشک شد. پس از آن ما گفتيم: اى رسول خدا، چه شده که شما را در حالتى مى‏بينيم که خوشايند ما نيست و آن ‏را دوست نداريم؟ فرمود: خداوند، براى ما اهل بيت، آخرت را در مقابل دنيا برگزيده است و پس از من، خاندانم در سرزمین‌ها تبعید و آواره خواهند شد تا اين که در نهايت، پرچم‏هاى سياهى از مشرق برافراشته مى‏شوند و خواهان حق مى‏شوند، و ليکن حق به آنها داده نمى‏شود و سپس درخواست خود را تکرار مى‏کنند، آنان (ستمکاران) به ايشان پاسخ نمى‏دهند. بار دیگر حق را می‌طلبند، ولی به آنها عطا نمی‌شود تا آن که آنان مى‏جنگند و پيروز مى‏شوند. پس هر کس از شما یا از کسانى که از نسل شما هستند، در زمان آنها بودند، بايد نزد امام اهل بيت ما برود، هر چند با خزيدن بر برف؛ زیرا آنان صاحب پرچم های هدایتند که آن را به مردی از اهل بیت من که نامش هم‌نام من و نام پدرش نام پدر من است، می‌سپارند، آن گاه وی مالک زمین شده و آن را پر از عدل و داد می‌کند، آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است.[3]

در حديث دیگری آمده است: جوانى از بنى هاشم همراه با پرچم‏هاى سياه خروج مى‏کند که در کتف دست راستش خالى دارد و شعيب بن صالح نيز همراه با او است، او با ياران سفيانى مى‏جنگد و آنها را شکست مى‏دهد.[4]

[1]. نعيم بن حماد، الفتن، مصحح: شورى، مجدى بن منصور، ص 133، ح 549؛ ص 134، ح 551؛ ص 139، ح 569.

[2]. صادقى، مصطفى، تحليل تاريخى نشانه‏هاى ظهور، ص 98 – 101؛ مؤلف مجهول (ق 3)، أخبار الدولة العباسية و فيه أخبار العباس و ولده، تحقيق: الدورى، عبدالعزيز و المطلبى، عبد الجبار، ص 245 و 276؛ ابن كثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 30؛ ابن العمرانى، محمد بن على، الإنباء فى تاريخ الخلفاء، تحقيق: السامرائى، قاسم، ص 59.

[3]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقيق: عطا، مصطفى عبد القادر، ج 4، ص 511؛ ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال في نقد الرجال، تحقيق: بجاوي، علي محمد، ج 4، ص 424.

[4]. الفتن، ص 214.