کپی شد
فرقه احمد الحسن
باسمه تعالی
فهرست
چکیده مقاله جریان احمد الحسن
احمد بن اسماعیل، در شهر بصره در جنوب عراق بهدنیا آمد. او سه دهه نخستینِ زندگى خود را در همان شهر سپری کرد و تحصیلاتش را تا گرفتن لیسانس و مدرک مهندسی معمارى ادامه داد.
وی مدعی است در اواخر سال 1999 میلادی (1377 شمسی) و در سن 29 سالگی، به امر امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نجف هجرت کردهاست. او پنداشته که روش تدریس در حوزه علمیه داراى خلل بزرگى است؛ زیرا در حوزه علمیه، به جای توجه و تمرکز بر ثقلین (قرآن کریم و سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و معصومان (علیهم السلام))، به تدریس و آموزش منطق، فلسفه، اصول فقه، علم کلام (عقاید)، فقه (احکام شرعی) و زبان عربى میپردازند.
او درباره علنیکردن دعوتش چنین ادعا میکند: «دو روز آخر از ماه رمضان از سال 1424 قمری(آبان 1388)، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من امر فرمود که خطابم را متوجه اهل زمین کنم و هر فرقه را با توجه به ویژگیهایش بر حسب اوامر امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد خطاب قرار دهم. وی میگوید: در روز سوم شوال امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من امر فرمود که انقلاب بر علیه ظالمان را علنی کنم و به بررسی راهکارها بپردازم و کارهای لازم را به سرعت انجام دهم.
مریدانش او را با عنوان احمد الحسن نامگذاری کردهاند.
آنها شجرهنامهای خودساخته ارائه داده و نسب او را چنین بیان میکنند: «احمد، فرزند اسماعیل، فرزند صالح، فرزند حسین، فرزند سلمان، فرزند محمد (مراد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است)، فرزند حسن العسکرى، فرزند على، فرزند محمد، فرزند على، فرزند موسى، فرزند جعفر، فرزند محمد، فرزند على السجاد، فرزند حسین، فرزند على بن ابىطالب (علیهم السلام)».
این نسبنامه ساختگی در حالی است که بنابر نظر شیروان الوائلی وزیر امنیت دولت عراق و گروهی از طوایف بصره، او از طایفه «همبوش» (یکی از طوایف «البوسویلم») است و این طایفه از سادات محسوب نمیشود.
وجه نامگذاری جریان احمد الحسن
یکی از جریانات انحرافی که از حدود سال 1385 ش برابر با 2007 میلادی بروز کرده ست، جریانی تحت عنوان «احمدالحسن بصری» که خود را وصی و فرستاده امام زمان (علیه السلام) معرفی می کند، می باشد. مؤسس این جریان انحرافی، شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع (معروف به احمد الحسن) از قبیله صیامر است که در حدود سال ۱۹۷۳م (1351 ش) در منطقه ای به نام هویر از توابع زبیر از استان بصره واقع در کشور عراق متولد شد.[1]
بر این اساس، با توجه به شهرت بنیانگذار این گروه، آن را به احمد الحسن نام نهادند.
تاریخ تأسیس جریان احمد الحسن
این جریان انحرافی در اواخر سالهای حاکمیت صدام حسین؛ (رئیس جمهور اسبق عراق) توسط شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع (معروف به احمد الحسن) از قبیله صیامر بروز کرد. پس از سقوط صدام، با کمک برخی از باقیماندههای رژیم بعث تشکیلات وسیعی را در مناطقی؛ همچون نجف، کربلا، ناصریه و بصره به راه انداخت.
سیر تحول و تطور تاریخی جریان احمد الحسن
پس از سقوط صدام حسین، شیعیان عراق از زیر بار سلطه سی ساله استبداد بیرون آمدند، اما خروج ایشان از زیر سلطه، همراه با ضعف شدید فکری و اقتصادی بود. از طرفی شیعیان عراق بسیار علاقهمند به مراسم سوگواری و زیارت حرم امامان (علیهم السلام) و طی راههای طولانی برای زیارت اهل بیت علی الخصوص امام حسین (علیه السلام) هستند. اما علیرغم نیرومند بودن مرجعیت شیعه، گرایشات حاشیهای، وجود افراد سودجو و فرصتطلب و کسانی که در پی تغییر اوضاع به نفع خود هستند، دایما در حال ایجاد انشعاب و فرقهسازی هستند.
در اواخر حکومت اخیر صدام بروز اتفاقی در نجف باعث شد تا زمینه این تحول به سمت و سوی ادعای مهدویت کشیدهشود. این زمینه را مرحوم شهید محمد صدر فراهم کرد. وی کتابهایی در باره عصر ظهور و دوره غیبت نوشت و تاریخ این دوره و مسائل آن را بحث کرد. بعد هم دارای مرجعیت شد و طلاب جدیدی را به حوزه وارد کرد و شاید هم دستگاه اطلاعاتی صدام کسانی را فرستاد تا به بهانه تحصیل در نجف نفوذ کنند. این شد تا آنکه قدرت مختصری که یافت در مقابل صدام ایستاد و بعد هم ترور شد. طرح بحث امام زمان (علیه السلام) باعث شد که نه فقط «جیش المهدی» شکل بگیرد، بلکه دهها گروهک کوچک و بزرگ به اسم مهدی شکل بگیرد. یکی خود را امام ربانی نامید. یکی فرزند مهدی، یکی قاضی السماء و جند السماء، یکی جیش الرعب و دیگری نواده امام زمان و الی آخر. یک ماجرای دهشتناک یعنی حمله سپاه جند السماء به نجف به قصد کشتن مراجع و تصرف این شهر بود که در محرم سال 2007 سبب کشته شدن نزدیک به 270 نفر و دستگیری بیش از 400 نفر شد. رئیس آنها که عبدالزهره کرعاوی معروف بود که در مزرعه پدری در سیزده کیلومتری نجف لشکرگاه درست کردهبود. گفتند هدفش حمله به نجف، کشتن مراجع و تصرف این شهر بود. کرعاوی حتی ادعای فرزندی علی بن ابی طالب را هم کردهبود و گویا گفته بود یا شایع کرده بودند که اسپرم او سیزده قرن در رحم مادرش بوده تا متولد شدهاست.
اما داستان منحصر به این قضایا نبود. شیخ حیدر مشتت یکی از شاگردان مکتب صدر بود که خود را یمانی نامید. طرفدارانش و عدهای دیگر تلاش کردند بگویند یمانی از عراق ظهور میکند نه از یمن تا کارشان رو به راه شود.
در کنار او احمد اسماعیل بن کویطع در بصره کارش بالا گرفت. نسبش را جوری تغییر داد که به سه چهار واسطه به امام معصوم میرسید. لشکری پانصد نفری درست کرد و روز عاشورا با فریاد ظهر المهدی در مراسم عاشورای بصره ظاهر شد. ماجرا به خشونت کشیدهشد و بیش از 100 نفر کشته شدند. این شخص یک بار با هوادارانش به قم آمد و فاصله حرم تا جمکران را با تظاهرات طی کرد که نیروهای انتظامی ایران آنان را دستگیر کردند. یک بار هم در نماز جمعه قم برخاسته شعارهایی دادند. طبق گفته استاد کورانی، شیخ حیدر مشتت چند بار به قم آمد، چون در ایشان طمع کرده بوده و سعی کرده وی را به خود متمایل کند. همینطور همشاگردی او در درس صدر احمد اسماعیل در کتاب دجال البصره نامهای مفصل هم از این احمد اسماعیل با تاریخ سال 1426 درج شده که خطاب به رهبری و برخی از رهبران و علمای مذهبی است و وعده ظهور مهدی را پس از هشت ماه داده و گفته است که بخشی از علائم ظاهر شده و بخش دیگری ظاهر خواهد شد. برای عراقی که طی این سالها دچار بی ثباتی سیاسی بوده، زمینه نفوذ سعودیها و اماراتیها و بعثیها برای ایجاد بحران از این مسیر هم فراهم بودهاست. مسلما آنها هم در فکر استفاده از این قضایا بودهاند. گرچه بیشتر اینها بسترش حماقت و نیز آمال و آرزوی بهروزی است که در میان عامه وجود دارد. با این حال غالب مردم عراق فهمیده و تابع مراجع هستند. مراجع ذرهای روی خوش به این قضایا نشان ندادند و بیشتر فشار ناشی از مواجه با آنها را تحمل کردند. در حال حاضر نیز سدی استوار برابر انحراف هستند.[1]
بنیانگذار یا بنیانگذاران جریان احمد الحسن
احمد بن اسماعیل از قبیله صیامر، در سال ۱۹۷۳میلادی (1351 شمسی) در منطقهای به نام هویر از توابع زبیر از استان بصره متولد شد. او در سال ۱۹۹۹ میلادی (1377 شمسی) از دانشکده مهندسی نجف در رشته مهندسی شهرسازی فارغ التحصیل شد. وی مدتی نیز در حوزه علمیه شهید سید محمد صدر نجف اشرف، مشغول به تحصیل شد.[2]
او فردی است، علیرغم حضور در حوزه علمیه، سواد حدیثی و حوزوی چندانی ندارد.. وی در بصره ادعا کرد که من با چهار واسطه از اولاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یمانی موعود هستم و قرار است حکومت عصر ظهور را زمینهسازی کنم. وقتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکومت تشکیل داد و از دنیا رفت، من و یازده مهدی دیگر امامان بعد از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهیم شد. وی قصه مهدیون را مطرح میکند و میگوید: بعد از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حکومت ائمه (علیهم السلام) تمام شد، 12 مهدی میآیند و من (احمد الحسن) مهدی اول هستم و پدرم (امام زمان) حکومت را به من خواهد داد. احمد الحسن و حیدر مشتت با هم هماهنگ شدهبودند که من میگویم یمانی هستم و تو نائب من هستی. بعد با هم اختلاف پیدا کرده، یکدیگر را لعن و نفرین کردند. سپس هر کدام مدعی شدند که یمانی من هستم.[3]
علل پیدایش جریان احمد الحسن
یکی از شگردهای استعمار غربی برای ایجاد سلطه نظامی و سیاسی بر کشورهای اسلامی در راستای استحاله فرهنگی و تفرقه دینی، تأسیس فرقهها و جریانات مذهبی است.
تأسیس مذهب قادیانی در پاکستان، بهائیت در ایران و وهابیت در عربستان نمونههایی از این فرقهها و جریانات است.
فعالیت این فرقهها در ایران و عراق (خصوصا بعد از سقوط صدام) با حمایت کانونهای استعماری همواره رشد فزایندهای را به همراه داشته است.
جریان احمد الحسن، با ادعای وصایت، فرزند و فرستاده امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودن، در اواخر سالهای حاکمیت صدام بروز کرد.
وی با کمک برخی از باقیماندههای رژیم بعث، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف، کربلا، ناصریه و بصره به راه انداخت.[2]
مدعیان جریان یمانی در حد و شاخصه یک فرقه نیستند، بلکه فعالیت جریان یمانی با پیشتازی احمد اسماعیل بازگشت تاریخی به حدود 180 سال پیش است که در یک حرکت استعماری جریانهایی مانند بابیه، ازلیه، قادیانیه و بهائیت شکل گرفت.
اگر امروز میبینیم که توجه فرقهسازان به جریان یمانی به سرکردگی احمدالحسن زیاد شده، دلایل سیاسی و استعماری دارد.
روش معرفتی جریان احمد الحسن
نظر به اینکه جریان احمد الحسن خود را شیعه اثنی عشری میدانند، بر این اساس در اصول و فروع غیر از مسائل مهدویت تفاوت قابل ملاحظه ای با شیعه امامیه اثنی عشریه ندارند.
عقاید و آداب جریان احمد الحسن
عقاید و آداب احمد الحسن در ضمن ادعاهایی که نموده، روشن میشود که در این جا فهرست وار به آن اشاره میشود.
- او خود را با چهار واسطه، فرزند حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)معرفی میکند. 2. خود را یمانی دانسته که وظیفه زمینهسازی ظهور را بر عهده دارد. 3. معتقد است پس از وفات امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان امام و خلیفه، حکومت را به دست میگیرد. 4. خود را دارای عصمت، علم و میراث اهلبیت (علیهم السلام) میداند.[3] 5. معتقد است همان فردی است که به جای عیسی به صلیب کشیده شده و همراه با انبیای گذشته بودهاست.[4] 6. اعتقاد دارد دو فرد با عنوان «دابة الارض» وجود دارد که بنابر روایات، یکی از آنها علی (علیه السلام) است و در زمان رجعت میآید و دیگری خود او است که در آخرالزمان و پیش از حضرت علی (علیه السلام) رجعت خواهد کرد[5]. 7. خود را یکی از 313 یار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میداند. 8. خود را صاحب بیرق رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میداند و دلیل آن را اینچنین عنوان میکند که بر روی پرچمش نوشته شدهاست «البیعة لله»!.[6] 9. علم اصول، فلسفه، منطق، رجال و سندشناسی را بدعت میداند.[7] 10. تقلید از مراجع را جایز ندانسته و خود را تنها مرجع پاسخگویی معرفی کردهاست.[8]11. در میان مراجع تنها به امام خمینی و شهید سید محمد صدر – صاحب موسوعه امام مهدی (علیه السلام) – احترام میگذارد.[9] 12. خواب و استخاره را از جمله ادله اثبات خود بیان میکند و خواب را کوتاهترین راه اثبات خود میداند.[10] [11]
آغاز ادعاهای احمد الحسن
اصل داستان احمد الحسن از خواب و رؤیا شروع میشود. احمد الحسن در این باره میگوید: «خواب دیدم امام زمان كارم دارد، ناگهان از خواب بیدار شدم و به آن اعتنایی نكردم. ولی این داستان سه مرتبه اتفاق افتاد و كمكم به این باور رسیدم كه این خوابها بیهوده نیست و باید ارتباطی بین من و امام مهدی وجود داشته باشد، كه بعد از مدتی ایشان را در بیداری دیدم و آموزشهایی هم از ایشان فراگرفتم».[12]
احمد الحسن ادعاهایی را مطرح کرده و براساس آنها در برخی از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی طرفدارانی را جذب کردهاست. در ادامه به برخی از ادعاهای احمد الحسن به همراه پاسخ آنها اشاره میکنیم:
۱. یکی از ادعاهای اصلی احمد الحسن، موعود بودنش است. او معتقد است پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) وعده او را داده و با اسم و مشخصات او را معرفی کردهاند. او خود در این زمینه چنین میگوید: «از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) احادیث زیادی از طریق شیعه و سنی نقل شدهاست که دلالت بر وجود یک مهدی و قائم قبل از امام مهدی مینمایند؛ او با امام زمان در ارتباط است، فرستاده وی و دست راست و وصی او میباشد. وصیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به این شخص با اسم و صفت است: اینکه او مهدی اول، نامش احمد و از نسل امام مهدی (علیه السلام) میباشد. ائمه نیز این شخص را که امام مهدی (علیه السلام) او را میفرستد، با اسم و محل سکونت و ویژگیهایش توصیف کردهاند؛ نامش احمد است، از بصره و … ».[13]
۲. احمد الحسن خود را مهدی و قائم نیز میداند. او براساس برخی روایات ضعیف، معتقد است پس از امام مهدی، دوازده مهدی از فرزندان آن حضرت که همگی قائم نیز هستند، به ترتیب جانشین او خواهند شد و او (احمد الحسن) اول المهدیین است.[14] احمد الحسن در مقابل این سؤال که او کیست؟ چنین پاسخ میدهد: «پدر و آقایم «محمد بن الحسن المهدی (علیه السلام)» به من دستور دادهاند که (در مقام معرفی خودم) این سخنان را بگویم: «من سنگی در دست امیر المومنین علی (علیه السلام) هستم؛ روزی آن را انداخت تا به وسیله آن کشتی نوح را هدایت کند،.بار دیگر برای نجات ابراهیم از آتش نمرود آن را انداخت، سپس بار دیگر برای نجات یونس از شکم نهنگ آنرا انداخت. موسی به وسیله آن سنگ در کوه طور با خداوند سخن گفت و آن را عصایی قرار داد تا دریاها را شکافت و آن سنگ زرهی شد برای داوود. امیر المومنین علی (علیه السلام) در جنگ احد آن زرهپوش را به تن کرد و در صفین آن را پیچید و مخفی نمود».[15]
جریان احمد الحسن برای اثبات ادعایشان مبنی بر مهدیبودن وی، به برخی از روایات استناد می کنند که در ذیل به آن اشاره می شود.
۱. امام علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت كرده كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش واقع شد، به على (علیه السلام) فرمود: اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بیاور. حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) وصیت خود را املاء میفرمود و على (علیه السلام) مىنوشت، تا بدین جا رسید كه فرمود: یا على! بعد از من دوازده امام مىباشند و بعد از آنها دوازده مهدى … «ثُمَّ یكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیاً فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمَهْدِیینَ» و چون وفات او برسد، (خلافت) را به فرزندش بدهد که او اولین مهدی از آن دوازده مهدی است.[16]
۲. ابی بصیر میگوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) از پدرت شنیدم كه فرمود: بعد از قائم دوازده امام میباشند. امام (علیه السلام) فرمود: ایشان (پیامبر) فرمود دوازده مهدی، نفرمود دوازده امام، ولی آنها گروهی از شیعیان ما هستند كه مردم را به ولایت و شناخت ما دعوت میكنند.[17]
۳. امام باقر (علیه السلام) فرمود: كوفه پاک و طاهر است …، مسجد سهیل در آنجا است كه خداوند پیامبری را مبعوث نكرد، مگر اینكه در آن مسجد نماز گزارد.عدل خدا از آنجا پدیدار شده و در آن قائم او (امام مهدی (علیه السلام)) و قائمین بعد از او خواهند بود.[18]
نقد ادعای احمد الحسن
الف) مهدی بودن احمد الحسن
احمد الحسن براساس روایات فوف الذکر و همچنین روایاتی دیگر، مدعی است علاوه بر امام زمان، مهدیهای دیگری نیز وجود دارند که خود او اولین آنها و جانشین امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.[19]
۱. روایات وجود دوازده مهدی پس از امام زمان یا اصلا سندی ندارند و یا دارای سندی ضعیف میباشند، به گونهای که برخی از راویان آنها در علم رجال، کذّاب توصیف شدهاند.
۲. در دلالت این روایات نیز اشکالاتی وجود دارد.[20] بسیاری از این روایات با روایات رجعت ائمه معصومین (علیهم السلام) منافات دارد و تعداد و دلالت روایات رجعت برتری بسیاری بر این روایات دارند؛ به همین جهت علامه مجلسی این روایات را خلاف مشهور دانسته و آنها را بر دو معنای دیگر حمل کرده است:
1-2. مقصود از دوازده مهدی؛ پیامبر اسلام و ائمه اطهار به غیر از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد که بعد از آن حضرت حکومت میکنند.
2-2. این مهدیها، از اوصیاء قائم میباشند که در زمان سایر ائمه نیز بودهاند و پس از ظهور، رجعت کردهاند.[21]و[22]
احادیث مذکور، جدای از صحیح و یا ضعیف بودن سند، چه قابل قبول از نظر دلالت باشند یا نباشند؛ چه قابل تأویل به رجعت باشند یا نباشند، هیچ ارتباطی با مدّعای جریان یمانی منسوب به احمد الحسن ندارد؛ زیرا همه آن احادیث بر این مطلب اجماع دارند، که قیام مهدییّن دوازده گانه یا یازده گانه بعد از ظهور و وفات امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. ضمن اینکه هیچیک از احادیث بر این معنی دلالت نمیکند که آنها یا برخی از آنها قبل از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میآیند. در حالی که احمد اسماعیل بصری، که به دروغ مدّعی فرزندی و وصایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، در حال حاضر که هنوز امام زمان ظهور نفرموده، ادّعای قیام کرده و خود را اوّلین نفر از مهدییّن مینامد!
بنابراین، مدّعای نامبرده هیچ پایه و مستندی از جهت احادیث ندارد. علاوه بر آن، نام وصی، خود فریاد میزند که بعد از مرگ مُوصی قیام به وظیفه میکند، نه قبل از مرگ او. پس مدّعی جریان یمانی (احمد الحسن) چه وصییّ است که قبل از ظهور و مرگ موصی مشغول به کار شدهاست!؟[23]
نکته دیگر اینکه، بر فرض ثابت شود که دوازده مهدی از فرزندان امام مهدی (علیه السلام) ظهور خواهندکرد، این مطلب چه ربطی به احمد الحسن دارد؟ و بر فرض ارتباط، نیاز به دلیل و اثبات دارد که موجود نیست.
۳. احمد الحسن خود را فرستاده امام مهدی برای هدایت انسانها میداند که همه باید به او ایمان آورند و با وجود او دیگر تقلید از مراجع جایز نیست و همه باید از او تقلید کنند.[24]
وی میگوید: «به نام امام مهدی (علیه السلام) به سوی شما آمده و به خواست و اراده خود نیامدهام، بلکه به خواست و اراده کسی آمدهام که مرا فرستاده است …، پس کسی که مرا قبول نکند، پدری را که مرا فرستاده قبول نکردهاست. حقیقت این است، کسی که پسر را اکرام نکند، پدری که او را فرستاده، اکرام نکردهاست. از شما شکایت نخواهم کرد، بلکه جدم رسول خدا از شما شکایت خواهد کرد؛ چرا که در وصیت خود، اسم، نسب و ویژگیهایم را بیان فرمودهاست. پدرانم ائمه از شما شکایت خواهند کرد؛ چون آنها مرا با اسم، نسب، خصوصیات و محل سکونتم ذکر کردهاند … .»[25]
یمانی بودن احمد الحسن
در روایات عصر ظهور، بحثی به نام یمانی و قحطانی آمدهاست؛ به همین دلیل افرادی برای اینکه بخواهند خودشان را موجه جلوه دهند، از این عناوین استفاده کرده و میکنند.
به عنوان نمونه، فردی در عراق با عنوان «ابی عبدالله الحسینی القحطانی» معروف به «حیدر مشتت» تقریباً همزمان با احمد الحسن خود را به عنوان یمانی معرفی کرد. در این میان، «احمد بن اسماعیل بصری»؛ (احمد الحسن) نیز میگوید: من یمانی هستم. اینگونه مدعیان از روایات سوء استفاده کرده و خود را یمانی و نائب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی میکنند. در صورتیکه در روایات مربوط به یمانی اشارهای به نام، عنوان و اسم یمانی نشدهاست؛ لذا نمیتوان گفت که آقای فلانی یا فلان شخص، یمانی است، اما بر فرض اینکه بپذیریم یمانی عادل است و پرچم حق به دست او است، چه کسی می تواند مصداق را اثبات کند؟ پس با توجه به اینکه در قرون متمادی هم بین شیعیان و هم در بین اهل سنت افراد متعددی خود را به عنوان یمانی معرفی کردهاند، نمیتوان دلیلی بر اثبات و تطبیق پیدا کرد.[26]
در این گفتار به یکی از روایاتی که احمد الحسن و پیروانش به آن استناد کردهاند، اشاره میشود.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «و در میان پرچمها پرچمی هدایت کنندهتر از پرچم یمانی نیست، آن پرچم هدایت است؛ زیرا شما را به سوی صاحبتان دعوت میکند. اگر یمانی خروج کرد، فروختن اسلحه بر مردم و بر مسلمانان حرام میشود. اگر یمانی خروج کرد، به سوی او بپاخیز؛ زیرا پرچمش پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او سرپیچی کند و در مقابل او بایستد، هر کس این کار را انجام دهد، اهل جهنم خواهد بود؛ زیرا او دعوت به حق و هدایت به راه راست میکند».27]
احمد الحسن در مورد یمانی بودن خود چنین میگوید: «بدان که من قبل از اینکه متولد شوم، یمانی بودهام و در این عالم جسمانی از این موضوع اطلاع نداشتم، تا خداوند مرا یادآوری و آگاه نمود».[28]
او معتقد است ادله و روایات فراوانی که بر وجود یمانی دلالت دارند، اشاره به همان مهدی اول کردهاند که برای امام زمان دعوت میکند: «یمانی به امام مهدی (علیه السلام) دعوت میکند؛ (زیرا شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند). بنابراین یمانی باید همان اولین مهدی از مهدی های دوازده گانه باشد؛ زیرا یازده مهدی دیگر بعد از او از فرزندانش میباشند. از اینجا است که شخص یمانی به مهدی اول از دوازده مهدی، منحصر میشود.[29]
ادعای یمانی بودن از طرف افراد بسیاری در طول تاریخ مطرح شده است و هریک نیز روایات کلیای را که در این بخش وجود دارد، به عنوان دلیل خود ذکر کردهاند. باید توجه داشت ویژگیها و علامات یمانی به طور دقیق و کامل در روایات بیان نشدهاست. تطبیق اسامی و عناوین بر افراد خارجی در بحث مهدویت کار سادهای نیست و نمیتوان به مجرد اینکه فرد صالح یمنی قیام کرد (البته در مورد یمنی بودن احمد الحسن با توجه به تولد او در بصره، اشکالاتی جدّی وجود دارد)، گفت این همان یمانی مورد نظر روایات است.
آنچه افراد را به اشتباه میاندازد همین است که عدهای خیلی زود این اسامی و عناوین را بر اشخاص یا جریاناتی که پیرامونشان هستند، تطبیق میکنند و بعد از مدتی که خطایشان روشن میشود، سرخورده میشوند.[30]
مشکل اساسی با این مدعیان این است که شما چه دلیلی بر اثبات یمانی دارید؟ فردی ادعا کرده من یمانی هستم. به او گفته میشود: دلیل بیاور؛ چرا که دلیل بر عهده مُدعی است، شما مدعی هستی، دلیلت چیست؟ میگوید: ما روایات یمانی را داریم. دقیقاً احمد الحسن اینگونه میگوید: مگر ما روایات یمانی نداریم؟ جواب داده میشود: بله، روایات یمانی داریم، اما چه کسی گفته تو همان یمانی هستی؟ تو باید دلیل بیاوری. در روایت آمدهاست که «یمانی من الیمن» این روایت صریحاً میگوید: خروج یمانی از یمن خواهد بود؛ احمد الحسن که متولد عراق و بصره است، پس یمانی نیست.[31]
پس اگر یمانی به عنوان پرچم هدایتگر پذیرفته شود، احمد الحسن و دیگران که مدعی یمانی بودن هستند، اولین معیار آن را که هدایتگری است، ندارند. اگر یمانی با خصوصیات آن پذیرفته شود، لوازم او با حق بودن، راستگو بودن و عالم بودن او است، اما زمانی که کتابهای مدعیان یمانی را مشاهده میکنیم، میبینیم این خصوصیات را ندارند.[32]
معیار شناخت و تشخیص یمانی
هدف از ذکر برخی معیارهای شناخت و تشخیص یمانی در این مقال مختصر، شناسایی مدعیان یمانی دروغین است. اگر این معیارها برای تعیین دقیق مصداق یمانی واقعی، کافی نباشند، دستکم به کمک آنها میتوان به تشخیص یمانی واقعی، نزدیکتر شد. به هر تقدیر معیارهایی که از احادیث و روایات برای تشخیص یمانی واقعی، استفاده میشود، بدین قرار هستند:
- قیام یمانی، بنابر نظر دیدگاه مشهور از سرزمین یمن و صنعاء، آغاز خواهد شد.
- جنبش یمانی با خروج سفیانی[33] در شام و سوریه، همزمان خواهد بود. بر این اساس، قیامی که آغازش از یمن نباشد و یا با خروج سفیانی همزمان نباشد، قطعاً، قیام یمانی نیست.
- طبق روایات، یمانی با سفیانی – که علاوه بر تسلط بر منطقه شام و تجمع دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) و شیعه در این منطقه، از حمایت و پشتیبانی روم (غربیها) و یهود را به همراه خود دارد – درگیر جنگ خواهد شد و یمانی، سفیانی را شکست خواهد داد.
- البته اگر نظر و قول نادری را که معتقد است خروج یمانی از عراق است، بپذیریم، جنگ یمانی با سفیانی در عراق و اعلام حمایت و همکاری با سپاه خراسانی و ایرانیانِ زمینه ساز ظهور، در دفع شر و خطر عظیم لشکر سفیانی در حمله به مراکز مقدسه شیعه در عراق و مشخصا در کوفه و نجف، نیز میتواند معیار خوبی برای شناسایی یمانی واقعی از یمانی های دروغین، باشد.
- بعد از فعالیتهای آغازین یمانی در ماه رجب، ندای آسمانی در ماه رمضان، رخ خواهد داد. بر این اساس، قیامی که چند ماه بعد از آن، ندای آسمانی رخ ندهد، یقینا، قیام یمانی، نخواهد بود.
- لازم به ذکر است، بقیه معیارها، همچون رنگ پرچم یمانی و …، به علت تشابه سازی از طرف مدعیان دروغین یمانی، اصلا قابل اعتماد و اعتناء، نیست.
- علاوه بر این چند ویژگی ملموس که برای همگان به سادگی قابل شناسایی است، ویژگی دیگری نیز برای تشخیص یمانی میتوان ارائه کرد که به کارگیری آن علاوه بر دقت، به گذر زمان هم نیازمند است و باید به آینده موکول کرد و آن اینکه، یمانی واقعی، فضیلتگرا، ارزش محور و مخالف جریان باطل، جبهه کفر و لشکر سفیانی است. این شاخصه مهم نیز، میتواند معیار مناسبی برای شناسایی یمانی واقعی باشد. بیگمان بر اساس این معیار وجود رگههای انحرافی همچون فاصله گرفتن از معیارهای دینی، انحراف از مسیر عدالت، سوء استفاده از امکانات و …، در کسی که خود را یمانی میخواند، بهترین گواه بر دروغگو بودن او است. البته از آنجا که عموماً رهبران حرکتهای اجتماعی در آغاز، تصویر مطلوبی از خود به نمایش میگذارند، ارزیابی دقیق شخصیت آنها در کوتاه مدت امکانپذیر نیست، لکن با دقت در سخنرانیها، واکنشها و موضعگیریهای آنان در دراز مدت، میتوان تا حدودی از چهره واقعی آنان پرده برگرفت.
- شناخت حتمی و قطعی یمانی، جز بعد از خروج، قیام، توجه به عمل و رفتار شخص یمانی، شناخته نخواهد شد. از طرفی، شناخت یمانی، با شناخت دشمن امام مهدی (علیه السلام)؛ یعنی شناخت مسیر حرکت سفیانی و حمله سفیانی به عراق، بیشتر آشکار میشود؛ زیرا یمانی به عنوان اَهدَی الرایات، درست در نقطه مقابل اهداف سفیانی میباشد.
- به طور کلی، در عصر غیبت، راه بر تطبیق یقینی و قطعی نشانههای حتمی ظهور، بسته است تا زمانی که ندای آسمانی در ماه رمضان، به عنوان نشانه معجزه آسا و غیر قابل جعل، شنیده شود و بعد از صیحه آسمانی در ماه مبارک رمضان و به پایان رسیدن عصر غیبت، آنگاه راه بر شناخت، تطبیق یقینی و تشخیص واقعی نشانههای حتمی ظهور از جمله یمانی، باز خواهد شد.
نتیجه: تشخیص یمانی واقعی، جز بعد از ندای آسمانی، محقق نخواهد شد، لکن در احادیث، معیارهایی برای تشخیص مدعیان دروغین یمانی، تبیین شده است.[34]
تعارض احادیث شیعه با اعتقاد به خروج یمانی از عراق
نشانههای ظهور، از جذابترین و پرطرفدارترین و در عینحال از آسیبپذیرترین بخشهای معارف مهدوی است. اختصاص بخش عمدهای از روایات مهدویت به این موضوع، بهترین گواه بر این مسئله است. این جذابیت از سویی باعث افزایش اقبال عمومی به این مسئله و در نتیجه اصل اندیشه مهدویت میشود، اما از سوی دیگر، افزون بر ایجاد زمینه برای ورود خرافات، طمع شیادان و مدعیان دروغین را برای جعل و تحریف روایات، دو چندان میکند؛ ازاینرو، نظر به فقدان پژوهشهای مستند در این زمینه، شایسته است با انجام تحقیقات مبتنی بر اصول و قواعد فهم حدیث و با جداسازی مطالب مستند از غیر مستند، علاوه بر پالایش معارف مهدویت از خرافات، زمینههای سوءاستفاده از این موضوع از میان برداشته شود.
کشور یمن، مکان خروج یمانی
روایات متعددی، مکان قیام یمانی و محل پیدایش جنبش او را از منطقه یمن، دانستهاند. از جمله امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: «… و خروجُ السفیانیِّ من الشامِ و الیمانیِّ من الیمن و خسفٌ بالبیداءِ»؛[35] «خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن و فرو رفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء».
همچنین امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: «… و خروجُ الیمانیِّ من الیمنِ …»؛[36] «… خروج قیام یمانی از یمن خواهد بود …».
روایت دیگری که مضمون یاد شده را تأیید میکند، حدیثی از امام باقر (علیهالسلام) است: «… و خروجُ رجلٍ من وُلد عَمّی زیدٍ بالیمنِ»؛[37] «… و قیام مردی از فرزندان عمویم زید در یمن».
آن حضرت در حدیث دیگری فرمودهاند: «… ثم یسیرُ الیهم منصورُ الیمانیُّ من صنعاءَ بجنودِه …»؛[38] «… سپس منصور یمانی همراه سپاهیانش به سوی آنها روانه میشود …».
حتی در برخی از احادیث اهل سنت، به اطاعت اهل یمن از امام مهدی (علیهالسلام)، اشاره شدهاست.
سید ابن طاووس در کتاب «التشریف بالمنن» به نقل از منابع حدیثی اهل سنت، چنین نقل میکند: «… وَ أَهْلُ الْیمَنِ حَتَّى یأْتُونَهُ فَیبَایعُونَهُ بَینَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَام …»؛[39] «… اهالی یمن به سوی حضرت مهدی میشتابند و بین رکن و مقام در مکه و کنار خانه خدا، با ایشان، بیعت میکنند …».
در جای نقل میکند: «… وَ یطِیعُهُ أَهْلُ الْیمَنِ وَ تُقْبِلُ الْجُیوشُ أَمَامَهُ مِنَ الْیمَنِ …»؛ [40] «… اهالی یمن از ایشان (حضرت مهدی) اطاعت میکنند و سپاهیان یمن، پیشاپیش او حرکت میکنند …».
علاوه بر روایات فوق الذکر، حدیث دیگری از امام صادق (علیهالسلام)، که بالتضمن[41]، اشاره به خروج یمانی از یمن، دارد، به نظر میرسد نیز مؤید بسیار خوبی برای این دیدگاه مشهور است که خروج یمانی، از منطقه یمن، خواهد بود. متن حدیث به نقل از امالی شیخ طوسی، چنین نقل شدهاست: «… الیمانیُّ یَتوالی علیاً و هذا یَبرَأُ منه …»؛[42] «… یمانی از محبّان و پیروان حضرت علی است، ولی این شخص (عبدالله بن یحیی الحضرمی، در زمان امام صادق (علیهالسلام)، از یمن، قیام کرد) از امام علی برائت میجوید …».
علاوه بر اینها، در روایتی، محل قیام شخصی که چشمان سفیانی را از کاسه درمیآورد، از صنعاء در یمن، معرفی شدهاست. از امام صادق (علیهالسلام) روایت شدهاست: «… أنّی یخرج ذلک و لمّایخرج کاسرِ عَینَیه بصنعاء …»؛[43]
«… کجا و چگونه سفیانی خروج میکند در صورتیکه آن کس که چشم او را از کاسه در میآورد، هنوز از صنعا خروج نکردهاست …».
همانطور که گذشت، شخصیت یاد شده (سفیانی) به قرینه سایر روایاتی که از همزمانی و درگیری یمانی با سفیانی یاد کردهاند، همان یمانی است. علاوه بر آن، برای تأیید این موضوع میتوان از روایاتی که در منابع اهل سنّت آمده و به خروج قحطانی از یمن تصریح کردهاند، به عنوان مؤید، در مکان خروج و قیام یمانی، بهره برد.
بنابراین، در مجموع، به نظر میرسد، خروج و قیام یمانی، از کشور یمن، صحیح باشد و ایفای نقش یمانی، در کشور عراق، که مورد ادعای پیروان «احمد الحسن بصری»، می باشد، تصور اشتباهی است.
البته در برخی روایات دیگر، در خصوص موقعیت جغرافیایی قیام یمانی، علاوه بر صنعاء، به شهرهایی همچون: عدن، كنده و منطقه ابین، نیز اشاره رفته است. البته روایات صنعاء، مستفیض[44] بوده، از طریق شیعه و سنّی نقل شدهاست[45] گفته میشود، شاید منظور از نامهای مختلف برای نقطه آغازین قیام، همانا تحدید پایتخت قیام (منطقه یمن)، باشد چنانكه از ایران نیز با نامهایی همچون خراسان، قم، طالقان و… یاد شدهاست، که همگی اشاره به منطقه ایران دارند، امّا بیشتر این روایات بر خراسان و قم، متمركز است.
بنابراین، برخی از نویسندگان، بر این باور هستند که واژه «یمانی» به تنهایی علاوه بر دلالت بر انتساب این شخصیت به یمن، بر آغاز جنبش او از یمن نیز، دلالت میکند؛ لذا همچنانکه بر اساس فهم عرفی قیام خراسانی به معنای قیام شخصی خراسانی از ایران است، قیام یمانی نیز به معنای قیام مردی یمنی از یمن است.[46] به تعبیر دیگر، اطلاق واژه یمانی به شخصیت مورد نظر صرفاً بیان تابعیت او نیست، بلکه محل قیام او نیز هست. بر این اساس، از تمامی روایاتی که بر قیام یمانی دلالت داشتند، میتوان به شروع قیام یمانی، از یمن نیز پی برد.[47]
دیدگاه اکثریت و مشهور، که ناظر به خروج یمانی از یمن است، به تنها روایتی که به درگیری یمانی با سفیانی در عراق و کوفه، اشاره دارد، به دیده شک و تردید مینگرد و جنگ یمانی به همراه خراسانی[48] با سفیانی در عراق و کوفه را به دلیل ضعف سند و تعارض با روایات متعدد دیگر، معتبر نمیداند.[49] اکثریت و مشهور، معتقد هستند، بعد از شهادت نفس زکیه در مکه که توسط عوامل حکومت بنی فلان در حجاز (عربستان)، به شهادت میرسد، لشکر یمانی از یمن به سمت حجاز (عربستان)، حرکت میکند؛ بنابراین ایفای نقش نظامی لشکر یمانی در کشور عراق، بسیار بعید و آنچه از روایات استفاده میشود، صرفا جنگ یمانی با سفیانی، بدون تعیین منطقه درگیری، ثابت است و نمیتوان به درگیری یمانی با سفیانی، در عراق، قاطعانه نظر داد.
کشور عراق، مکان خروج یمانی
در مقابل قول مشهور، که به خروج یمانی از یمن و صنعاء اعتقاد دارند، دیدگاهی نادر، به خروج یمانی از کشور عراق، اعتقاد دارد. معتقدان به این دیدگاه می گویند: روایات شیعه، برای یمانی، تنها عملیات جنگی و درگیری با سفیانی در کوفه و کشور عراق را گزارش کردهاند. از طرفی اگر یمانی از کشور یمن باشد، چگونه میتواند از کشور وسیعی همچون کشور حجاز (عربستان) عبور کند و به عراق و کوفه برسد؟ مضاف بر اینکه نظام ناصبی و دشمن اهل بیت تا آخرین روزهای منتهی به قیام حضرت در کشور عربستان، دوام دارد، هرچند حکومتشان، متزلزل شده است. شاهد بر این قضیه، اینکه، نفس زکیه تنها 15 روز قبل از ظهور، در مکه به دست عوامل حکومت ناصبی حجاز و کشور عربستان، به شهادت میرسد، نفس زکیه که آخرین علامت ظهور، بعد از قیام یمانی، میباشد. پس نشان میدهد که نظام ناصبی و دشمن اهل بیت در عربستان، تا روزهای آخر ظهور و قیام امام، دوام دارد. هرچند که حکومتشان متزلزل شده است. در حدیثی از امام علی (علیهالسلام)، موضوع شهادت نفس زکیه در مکه و در کنار کعبه، توسط نظامیان حکومت بنی فلان در عربستان، چنین نقل شدهاست: الا اخبرکم بآخر ملک بنی فلان؟ قلنا: بلی یا امیرالمؤمنین، قال قتل نفس حرام، فی یوم حرام، فی بلد حرام عن قوم من قریش و الذی خلق الحبه، و برأ النسمه ما لهم ملک بعده غیر خمس عشره لیله … . [50]
آیا شما را از زمان به پایان رسیدن سلطنت خاندان بنی فلان خبر ندهم؟ گفتیم: آری ای امیر مؤمنان؛ حضرت فرمودند: هنگام کشته شدن شخصی بیگناه در روز حرام در ماه حرام از خاندان قریش. قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمی را آفرید، پس از آن، بیش از پانزده شب حکومتشان طول نخواهد کشید … .
در این روایت، به شهادت نفس زکیه از نشانههای حتمی ظهور، توسط نظامیان حکومت بنی فلان، در بلد حرام (مکه)، در ۲۵ ذی الحجه، ۱۵روز قبل از ظهور و قیام علنی امام مهدی (علیهالسلام) (در عاشورای ماه محرم)، اشاره شده است. همچنین در این روایت، امام علی (علیهالسلام)، صراحتا به پایان ملک بنی فلان و نابودی سلطنت خانوادگی بعد از به شهادت رساندن نفس زکیه در کشور حجاز (عربستان) و شهر مکه، اشاره کردهاست.
حال با این توصیف که عربستان و لشکر نظامی بنی فلان تا آخرین روزهای قبل از ظهور، در حکومت حجاز، حضور دارند؛ پس چگونه است حال لشکر یمانی که طبق روایتی، با لشکر هفتاد هزار نفری، برای عبور از کشور وسیع حجاز و رسیدن به کشور عراق؟ آیا نظام ناصبی عربستان، اجازه خواهد داد؟ در حالیکه همانطور که ذکر شد، نظامیان حکومت بنی فلان در حجاز، نفس زکیه را به شهادت میرسانند. پس در آستانه ظهور امام عصر (علیه السلام)، مرزهای عراق، از سمت غرب، در اشغال سفیانی و از سمت جنوب در اختیار نظام ناصبی و دشمن اهل بیت در کشور عربستان است. چگونه لشکر یمانی، میتواند از یمن، با عبور از عربستان، وارد عراق شود؟ مضاف بر اینکه، در روایات اهل بیت(علیهم السلام)، اشاره و یا تصریحی به حضور یمانی در حجاز برای کمک و تسهیل در امر ظهور حضرت، نشدهاست.[51]
مؤید این دیدگاه، در روایتی «مرسله[52]»، از امام علی (علیهالسلام)، نیز نقل شدهاست که بعد از جرائم سفیانی در کوفه و نجف، و عبور از خطوط قرمز شیعیان، سپاه خراسانی و یمانی، به سفیانی حملهور میشوند: «… فَبَيْنَمَا هُمْ عَلَى ذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ خَيْلُ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِي ….ن؛[53] «… و در این هنگام (بعد از حمله سفیانی به کوفه و نجف)، سپاه یمانی و خراسانی، حملهور میشوند …» .
قیام یمانی در سال ظهور
یمانی و خراسانی زمینهساز ظهور، همزمان با آغاز خروج لشکر سفیانی به سمت عراق، قیام خواهند کرد.
بدون تردید، برای قیام یمانی، سال دقیق و مشخصی را نمیتوان تعیین کرد؛ چراکه به دلیل پیوستگی این حادثه با ظهور امام مهدی (علیهالسلام)، تعیین زمان برای آن به تعیین وقت برای ظهور امام مهدی (علیهالسلام) خواهد انجامید. اما زمان این رخداد از برخی جهات بهصورت مجمل، بیانشده است.
در روایتی از امام باقر (علیهالسلام) نقلشده است: «السُّفْیانِی وَ الْقَائِمُ فِی سَنَةٍ وَاحِدَة»؛[56] «سفیانی و قائم هر دو در یک سال نمایان میشوند».
همچنین میدانیم که همزمان با سفیانی بهعنوان نماینده جبهه باطل، یمانی نیز بهعنوان هدایت یافتهترین پرچم عصر ظهور، قیام خویش را علنی خواهد کرد. امام باقر (علیهالسلام) در اینباره میفرماید: «خروج الثلاثة الخراساني و السفياني و اليماني في سنة واحدة في شهر واحد في يوم واحد و ليس فيها راية بأهدى من راية اليماني يهدي إلى الحق»؛[57] «قیام سفیانی، یمانی و خراسانی، در یک سال، یک ماه و یک روز خواهد بود که هدایت یافتهترین پرچم، پرچم یمانی است؛ زیرا که به حق دعوت میکند».
عدم همراهی با مدعیان یمانی در عصر غیبت
بعد از بیان معیارهای شناخت و تشخیص یمانی، اگر شخصی و یا جریانی؛ مثل جریان احمد الحسن بصری ادعایی کرد که مصداق واقعی نشانه حتمی ظهوربوده و همچنین مدعی یمانی بودن، وصایت و نیابت خاصه امام عصر (علیه السلام) را داشت، تکلیف چیست؟ چگونه باید حق را از باطل تشخیص داد؟
ائمه(علیهم السلام)، در روایاتی که در ادامه ذکر خواهد شد، به شیعیان دستور دادهاند که قبل از خروج سفیانی؛ به عنوان دشمن اصلی امام عصر، و نیز قبل از شنیده شدن ندای آسمانی، سکون و آرامش داشته باشند و به اصطلاح، فرش خانههای شان باشند (کنایه از عدم همراهی در قیامهایی که ادعای همراهی با قائم آل محمد و نشانه ظهور بودن، دارند و یا حتی خود، ادعای مهدویت دارند) و احدی را چه یمانی و چه شخص دیگری، باشد، یاری نکنند تا اینکه سفیانی، خروج کند. آنگاه و بعد از خروج سفیانی، واجب است به سوی اهل بیت و نصرت امام مهدی و یاران ایشان از جمله یمانی و خراسانی، بشتابند.
در اینجا به برخی از روایاتی که فرمان به نصرت امام مهدی و یاران ایشان از جمله یمانی و خراسانی میدهند، اشاره میشود: «… امام صادق (علیه السلام) فرمود: «… اى فضل، از جايت حركت نكن تا اينكه سفيانى قيام كند. هنگامىكه او قيام كرد، دعوت ما (ظهور امام مهدی) را پاسخ دهيد؛ چرا كه سفیانی، از علايم حتمى (ظهور) است».[58]
همچنین در روایتی یونس بن ابی یعفور از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند: «هنگامیکه سفیانی خروج میکند، دو سپاه اعزام میکند، یکی به سمت ما (حجاز) و دیگری به سمت شما (عراق). در این صورت به سمت ما بشتابید (و تمام توجه شما، به سمت اخبار کشور حجاز و شهر مکه باشد؛ زیرا (مکه) محل ظهور و قیام امام عصر، میباشد) هرچند دچار سختی شوید».[59]
در جای دیگری نقل شدهاست:
«(راوی از امام صادق (علیه السلام) پرسید)، یا ابا عبد الله، هنگامیکه سفیانی خروج کرد، تکلیف ما چیست؟ امام پاسخ فرمود: در این هنگام، به سوی ما، بشتابید».[60]
امام صادق (علیه السلام) نیز در حدیث معتبری فرمود: ای سدیر، از خانهات بیرون نیا و چون گلیمی از گلیمهای خانه باش و تا شب و روز آرام است، تو نیز ساکت باش، همینکه خبر قیام سفیانی به تو رسید، به سمت ما (حجاز و کشور عربستان) کوچ کن (زیرا مکه، محل ظهور و قیام امام عصر میباشد)، گرچه با پای پیاده باشی».[61]
در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام)، معنای اجابت دعوت اهل بیت؛ (فاجیبوا الینا)، به اجابت دعوت امام عصر؛ (فانفروا الی صاحبکم)، تفسیر شدهاست: «(راوی) به امام صادق عرض کرد: هنگام خروج سفیانی، چه کار کنیم؟ … (امام پاسخ داد) هنگام خروج سفیانی و تسلط سفیانی بر مناطق پنجگانه شام، به امام مهدی بپیوندید و دعوت ایشان را اجابت کنید».[62]
همچنین امام رضا (علیه السلام)، به شیعیان دستور میفرماید که با قیامهای مهدی گرایانه و با انگیزه نیابت و ارتباط خاص با امام عصر، همراهی نکنند تا ندای آسمانی در آسمان و فرو رفتن (خسف) لشکر سفیانی در زمین، آشکار شود: «… سکون و آرامش خویش را (در عدم همراهی با قیام های مهدی گرایانه و قیام قائم) حفظ کنید تا اینکه منادی از آسمان، نام صاحب و امام شما را ندا دهد و نیز سکون داشته باشید تا فرو رفتن و خسف لشکر (سفیانی) اتفاق بیفتد».[63]
بنابراین، از مجموع احادیث فوق، میتوان به حرمت همراهی با قیامهایی با انگیزه مهدویت، فتوا داد و چنانچه اشخاص و یا جریانهایی به عنوان حرکتهای مهدوی و به عنوان نیابت و ارتباط خاص امام عصر، قبل از ندای آسمانی، قصد همراه کردن شیعیان را در انگیزهای باطل خویش، داشتند، باید منکوب و سرزنش کرده دعوتشان را قبول نکرد. البته اینگونه روایات، تنها قیامهایی را باطل میشمارد که رهبر آن مدعی مهدویت باشد و به عنوان قائم آل محمد، قیام کند؛ بنابراین منظور از نفی و عدم همراهی با اینگونه قیامها در این احادیث،کسانی است که خود را مهدی موعود و یا دارای ارتباط خاص با امام عصر، معرفی میکنند. اینگونه روایات شیعیان را از بیعت با اینگونه قیامها و جریانها، بر حذر داشتهاند.
همزمانی خروج یمانی با خروج خراسانی
از دیگر حوادثی که با قیام یمانی تلاقی دارد، جنبش خراسانی است.
از امام علی (علیه السلام) روایتشدهاست: « … در این هنگام سپاه یمانی و خراسانی که همچون دو اسب مسابقه بر یکدیگر پیشی میگیرند، نمایان میشوند». [64]
تلاقی قیام خراسانی و یمانی خود قرینه دیگری بر قرب زمانی جنبش یمانی و ظهور امام مهدی (علیهالسلام) است؛ در روایت معتبری امام باقر (علیهالسلام) پس از اشاره به قتل و غارت کوفیان توسط سپاه سفیانی فرمودهاست: « … درحالیکه سپاه سفیانی مشغول تاراج کوفه است، به ناگاه پرچمهایی از سوی خراسان روی میآورند».[65]
آن حضرت در ادامه از فرورفتن سپاه سفیانی در سرزمین بیداء و ظهور امام مهدی (علیهالسلام) در مکه مکرمه در همان روز گزارش دادهاند؛ بنابراین، بهتصریح این روایت، قیام خراسانی و ایرانیان زمینهساز ظهور از حوادث متصل به ظهور است و با اثبات پیوستگی قیام یمانی با جنبش خراسانی، میتوان پیوستگی قیام یمانی با ظهور امام مهدی (علیهالسلام) را نتیجه گرفت.[66]
بر این اساس ادعای احمد الحسن مبنی بر یمانی بودن وی بدون همزمانی با قیام خراسانی که از یک دهه پیش آغاز شده، جز دروغ، وصف دیگری ندارد و این حجتی است بر تمامی کسانی که ادعای این شخص را پذیرفتهاند.
همزمانی خروج یمانی با خروج سفیانی
روایات متعددی به پیوستگی جنبش یمانی با خروج سفیانی دلالت دارند، ازجمله، امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «… یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقهاند».[67]
این مطلب آنقدر مسلم بوده که امام صادق (علیهالسلام) برای نفی قیام سفیانی، بر عدم قیام یمانی استدلال فرمودهاست. هنگامیکه در محضر آن امام از خروج سفیانی سخن به میان آمد، فرمود: «… کی و چگونه سفیانی قیام میکند، در حالیکه کسی که چشم او را از کاسه درمیآورد، هنوز از صنعاء، خروج نکرده است؟!».[68]
ابن حماد نیز از امام باقر (علیهالسلام) چنین روایت کرده است: «هنگامیکه سفیانی بر ابقع[69] و منصور یمانی پیروز شود،[70] ترک و روم خروج میکنند و سفیانی بر آنها نیز غلبه مییابد».[71]
امام باقر (علیهالسلام) در روایت دیگری فرمود: «ثم یسیرُ الیهم … سپس منصور یمانی همراه با سپاهیانش از صنعا به سمت آنها (لشکر سفیانی) رهسپار میشود …، او با اخوص (سفیانی) روبهرو میشود… ، میان آن دو جنگی سخت درمیگیرد».[72]
در مجموعه روایاتِ نشانههای ظهور، سه روایت وجود دارد که علاوه بر دلالت بر تلاقی قیام یمانی با خروج سفیانی، آغاز این دو جنبش و جنبش خراسانی را دقیقاً در یک سال و یک ماه و یک روز بیان کرده است. امام باقر (علیهالسلام) در این خصوص فرمودهاست: «خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است». [73]
از امام صادق (علیهالسلام) نیز چنین روایت شده است: «خروج او (سفیانی) و خروج یمانی با پرچمهای سفید از یمن در یک روز و یک ماه و یک سال خواهد بود».[74]
آن حضرت در روایت دیگری فرمودهاست: «خروج سه نفر؛ خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است».[75]
از مجموعه روایات یاد شده، تلاقی قیام یمانی و سفیانی و همچنین همزمانی دقیق آغاز حرکت یمانی و سفیانی و خراسانی نیز اثبات میپذیرد. دراینصورت قیام یمانی در ماه رجب، آغاز خواهد شد؛ زیرا امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی فرمودهاست: «حرکت سفیانی از نشانههای حتمی است و در ماه رجب روی خواهد داد».[76]
لازم به ذکر است، تنها در یک روایت از محمد بن مسلم بدون اینکه کلام خود را به معصوم نسبت دهد، چنین نقل شدهاست: «پیش از سفیانی، مصری و یمانی خروج میکنند».[77]
در این روایت قیام یمانی پیش از قیام سفیانی دانسته شدهاست و این مطلب با آنچه پیشتر آمد، در تعارض است.
صرفنظر از اینکه این کلام به معصوم نسبت داده نشده و قابلیت تعارض با روایات پیشین را ندارد، یمانی مذکور در این روایت غیر از یمانی معروف بهعنوان نشانه حتمی ظهور است؛ زیرا در تمام روایات از شخصیت موردنظر با عنوان «الیمانی» یادشده، اما در این روایت از یمانی، بهصورت نکره و بدون الف و لام، یادشده است. بنابراین، چهبسا پیش از قیام سفیانی یک شخصیتی که اصالتاً اهل یمن است، خروج کند، اما جنبش یمانی معروف، همزمان با جنبش سفیانی باشد.[78]
با توجه به همزمانی قیام یمانی با خروج سفیانی، ادعای احمد الحسن مبنی بر یمانی بودن، بدون همزمانی با خروج سفیانی، دروغی بیش نخواهد بود.[79]
معنای همزمانی خروج خراسانی و یمانی با سفیانی
معنای همزمانی خروج سفیانی، یمانی و خراسانی چیست؟ آیا در یک روز، اعلام خروج خواهند کرد و یا این مطلب کنایه از پیوستگی بین این سه خروج دارد و لو اینکه بین آنها، فاصلهای اندک باشد؟ دراینباره، دو دیدگاه و احتمال، وجود دارد:
- اینکه، قیام یمانی، خراسانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز، کنایه از شدت پیوستگی این دو رخداد حق و باطل است و این امر منافاتی باوجود فاصله اندک میان آن دو ندارد. قرینهای که نکته فوق را تأیید میکند، جملهای است که در ذیل حدیث امام باقر (علیهالسلام)، آمده است. آن حضرت پس از بیان اینکه قیام یمانی و سفیانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است، می فرماید: «… با نظام و ترتیبی همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده و هر یک از پی دیگر».[80]
تصریح به این مطلب که این حوادث چون رشتهای منظم، پیدرپی رخ خواهند داد، نشان از آن دارد که میان این سه حادثه، فاصلهای وجود دارد.
- اما برخی از محققان، معنای خروج را خیلی وسیعتر و گستردهتر معنا کرده و چنین میگویند: «ابتدا باید از معنای خروج سفیانی آگاه شویم تا بعد بدانیم همزمانی خروج یمانی و خراسانی؛ از شخصیتهای مثبت عصر ظهور با سفیانی، چیست؟ زیرا خروج سفیانی چند مرحله دارد:
مرحله اول: روز خروج سفیانی از وادی یابس در سوریه در ماه رجب.
مرحله دوم: روز خروج سفیانی برای تسلط بر مناطق پنحگانه شام.
مرحله سوم: روز خروج سفیانی برای تسلط و جنگ در منطقه قرقیسیا.
مرحله چهارم: روز خروج سفیانی برای حمله به عراق.
مرحله پنجم: روز خروج سفیانی برای حمله به بغداد و کوفه.
همه اینها، بر مراحل خروج سفیانی صدق میکند.
با این توصیف، کدامیک از مراحل خروج سفیانی، با خروج یمانی و خراسانی، همزمان است؟ بهعبارتدیگر، کدامیک از این خروجها، با خروج یمانی و خراسانی، همزمان خواهد شد؟
به نظر میرسد، با توجه به سایر روایات پیرامون مهدویت، منظور از همزمانی خروج یمانی و خراسانی با خروج سفیانی، همان مرحله چهارم؛ یعنی هنگام حمله به عراق و مرحله پنجم؛ یعنی هنگام حمله به کوفه، نجف و مراکز مقدسه شیعه، از مراحل خروج سفیانی، منظور باشد. با توجه به شرایط اقلیمی و امنیتی کشور عراق و ایران، و طبق روایات دیگر، که در آنها به شیعیان توصیهشده در جنگ قرقیسیا، حضور پیدا نکنند، بنابراین تا این مرحله (چهارم و پنجم)، تکلیف و بسیج عمومی، متوجه شیعه و سپاهیان یمانی و خراسانی، نیست و وظیفه شرعی، تنها هنگام حمله لشکر سفیانی به عراق و حمله به بغداد، کوفه و نجف، متوجه شیعه میشود. در هنگام خروج سفیانی از وادی یابس به علت دوری از مناطق شیعی، خطری متوجه شیعه نیست؛ زیرا ابتدا سفیانی، بهعنوان بزرگترین دشمن امام عصر، با ابقع و اصهب،[81] درگیر جنگ میشود و در مرحله دوم خروج، بر کل منطقه سوریه، مسلط میشود و تنها مناطق شرقی سوریه که تحت سیطره ترکها است، باقی میماند. سفیانی در مرحله سوم خروج، در جنگ قرقیسیا با ترکها و بنی قیس و بقیهای که در اطراف هستند درگیر جنگشده و علیرغم تلفات فراوان، پیروز میشود. سفیانی بعد از معرکه قرقیسیا، هدفی جز حمله به عراق و کشتن شیعیان ندارد. از این زمان به بعد، عراق، ایران و مراکز مقدسه شیعه و شیعیان، در معرض خطر قرار میگیرند. بعد از ورود سفیانی به عراق و رسیدن به بغداد، یمانی و خراسانی، با وی درگیر جنگ شده و اولین شکست را بر او تحمیل خواهند کرد؛ بنابراین معنای همزمانی خروج، به آغاز خروج سفیانی به سمت عراق، بعد از جنگ قرقیسیا، اطلاق شده و بین خروج سفیانی از وادی یابس در اولین خروج تا خروج یمانی و خراسانی برای جنگ با سفیانی در عراق، حدود هفت یا هشت ماه، فاصله است. طبق این دیدگاه، ابتدا سفیانی، از منطقه شام خروج میکند و بر سوریه مسلط شده و بعد، در هنگام حمله سفیانی به عراق، یمانی و خراسانی، نیز خروج خواهند کرد. براین اساس، دیدگاه دوم؛ (احتمال دوم)، با توجه به تعبیر «فرسی رهان»؛ (دو اسب مسابقه) برای یمانی و سفیانی، نیز تقویت میشود.
اما برخی از محققین، این احتمال، را قبول نداشته و در پاسخ میگویند: روایت خروج همزمان یمانی و سفیانی، مطلق است و مقید به خروج از مکانی خاصی، نشده است.[82]
نتیجه اینکه همزمانی به هر یک از دو معنا که باشد، باز هم بر بطلان ادعای احمد الحسن و دروغگو بودن وی دلالت میکند؛ چون حتی اگر به معنای دوم آن هم بگیریم، باز هم با ادعای این شخص که بیش از ده سال میگذرد و هنوز خراسانی و سفیانی قیام نکردهاند، همخوانی ندارد.
احمد الحسن از نسل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟
احمد الحسن چون خود را از نسل امام زمان (علیه السلام) میداند؛ لذا تبارش چنین بر میشمرند: «نام او احمد فرزند سيد اسماعيل فرزند سيد صالح فرزند سيد حسين فرزند سيد سلمان فرزند امام محمد (امام زمان) فرزند امام حسن فرزند امام على فرزند امام محمد فرزند امام على فرزند امام موسى فرزند امام جعفر فرزند امام محمد فرزند امام على فرزند امام حسين فرزند امام على ابن ابى طالب (علیهم السلام) میباشد».[83]
اما به واقع چگونه چنین چیزی را میتوان ثابت کرد؟ آیا این مطلب تنها با شهادت چند نفر اثبات میگردد؟ احمد الحسن، خود و پیروانش به این مطلب توجه داشته و گفتهاند: «شجره و نسب، حجت بر مردم نیست و دلیل بر اینکه ایشان امام احمد الحسن وصی و فرستاده امام مهدی (علیه السلام) هستند، نمیباشد. … راه دیگری جز این راه باقی نمیماند و آن این است که احمد الحسن مهدی اول شناخته شود و با وصیت و علم و پرچم و دلایلی که با آنها آمدند صحت ادعایشان اثبات گردد، تا ثابت شود نسبشان به امام مهدی (علیه السلام) بر میگردد».[84]
همانگونه که مدعیان این بحث اقرار کردهاند، از ادعای این نسب، مطلبی ثابت نمیشود و چه بسا با نسبنامهای که در اول گفتار از قول احمد الحسن ذکر شد، فرزندان زیاد دیگری نیز برای امام ثابت میشود که طبیعتا همه مانند احمد الحسن در قبیله خود در حوالی بصره متولد شده باشند و حتی برخی از آنها احمد نام داشته باشند.
نقد و بررسی دلایل ادعاهای احمدالحسن و پیروانش
ادعاهای این فرد و پیروانش، در سه محور خلاصه میشود:
- استفاده از روایات غیرمعتبر و جعلی. 2. تقطیع روایات. 3. تحریف معنا و مراد روایت.
دراین گفتار، هر سه محور مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت.
- استفاده از روایات غیرمعتبر و جعلی
یکی از مشکلات در حوزه مباحث مهدویت، ساخته شدن روایاتی برای منافع فرقهای و نیز پدیدار شدن روایتهای تازه یافت، در منابع متأخر است. برخی نویسندگان روایتهایی را مطرح کردهاند که نهتنها دلیلی بر پذیرش آنها وجود ندارد، بلکه شواهدی در عدم آنها موجود است. مدعیان دروغین از این مطلب استفاده کرده و در مسیر پیشبرد اهداف خود، این دسته از نشانهها را پررنگ نمودهاند. به عنوان مثال، برای گسترش هرچه بیشتر ادعای مهدویتِ «عبیدالله المهدی»[85] در آفریقا، داعیان اسماعیلیه بر اساس بعضی روایاتِ منسوب به اهلبیت (علیهم السلام) که «ظهور مهدی را از مغرب میدانند»، روایاتی جعل کرده و پیشبینی میکردند ظهور، در سال غلبۀ فاطمیان بر آفریقا خواهد بود. آنان از امام هادی (علیه السلام) روایتی نقل میکردند که فرموده است: «با گذشت 42 سال، گرفتاری و بلایی که گرفتار آن هستید، رفع خواهد شد. «مبلغان اسماعیلی برای جلب اقوام بربر و بادیه نشین به مهدویت، احادیثی جعل کردند که بر اساس آنها، مهدی موعود از بین اقوام شیعهنشین ظهور خواهد کرد. بیشتر این احادیث، ظهور مهدی را از نواحی دوردست کشورها و کنارههای سرزمینهای آباد مانند «زاب» در آفریقا و «سوس» در مغرب تعیین میکرد.[86] احمد بصری نیز از قافله دیگر مدعیان جا نمانده و در دعوت خود، به برخی روایتهای نشانه ظهور استناد کردهاست که هیچ جایگاه علمی ندارند. از جمله روایتهای مورد اشارۀ او عبارتند از:
الف) روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دربارۀ ملک فهد
در مسند احمد بن حنبل آمدهاست که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «مردی که اسمش، اسم حیوان است بر حجاز (عربستان) حکومت میکند. اگر از دور به او نگاه کنی، در چشمش انحراف (چپی) میبینی، ولی اگر به او نزدیک شوی در چشمش مشکلی نمیبینی. جانشین او برادرش به نام عبدالله خواهد بود. وای بر شیعه ما از دست او! _ پس این جمله را سهبار تکرار کرد _ بشارت مرگش را به من بدهید، شما را به ظهور حجت بشارت میدهم».[87]
در توضیح این ادعا آمدهاست: فهد به معنای یوزپلنگ است که در سال 2005 میلادی مُرد و حکومت حجاز به برادرش عبدالله رسید. طبق معمول نظامهای پادشاهی، حکومت از پدر به پسر میرسد، ولی در نظام حکومت آل سعود در عربستان، این یک استثنا است و حکومت از برادر به برادر میرسد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با این توضیحات، مصداق را دقیقاً روشن فرمودهاند. تصاویر انحراف چشمان فهد از دور و عدم انحراف چشمان او از نزدیک نیز در وبسایت انصار موجود است. همچنین میگویند: انشاءالله با این علامات از آیات و احادیث اهلبیت (علیهم السلام)، برای همه مشخص شده باشد که ما در عصر ظهور هستیم. پس قطعاً بایستی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا وصی و رسول ایشان و یا امر ایشان ظهور کرده باشند.[88]
منبع روایت:
بنابر نقل منابع تبلیغاتی طرفداران احمد، اولین منبع این روایت، کتاب «مائتان و خمسون علامة حتی ظهور الامام المهدی (علیه السلام)، اثر محمدعلی طباطبایی حسنی است. با مراجعه به کتاب مسند احمد بن حنبل و سایر متون روایی شیعه و سنی، درمییابیم که این روایت وجود خارجی نداشته و تا کنون کسی آن را ذکر نکرده است. جالب اینکه نویسندۀ کتاب «مائتان و خمسون علامة …)، خود نیز این روایت را در هیچ منبع حدیثی ندیده است و در استناد آن به مسند احمد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین میگوید: هذ الخبر نقله إلیّ أحد الفضلاء المطلعین؛[89] این خبر را یکی از فضلای مطلع !!! برای من نقل کرده است. عجیب است احمد بصری _ که ادعای علم امامت دارد _ نفهمیده که این روایت در مسند احمد و هیچ منبع روایی معتبر دیگری وجود ندارد و به نوعی دروغ بستن به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به شمار میرود.
این کتاب نهتنها از منابع دست اول و معتبر نیست، بلکه مواردی در آن وجود دارد که بر عدم دقت علمی نویسندۀ آن دلالت دارد. از جمله مواردی مانند توجه به تطبیقگرایی _ که اگرچه به صورت احتمالی بیان میکند، اما در این زمینه افراط دارد _ از قبیل تطبیق لفظ «جهجاه» به محمدرضا پهلوی با این توجیه که این عبارت برگردان شاهنشاه است![90]؛ بیان احتمالی زمان ظهور[91]؛ استفاده از سخنانی با عنوان روایت _ که در منابع روایی مشابه نداشته و در هیچ منبع روایی پیش از دوران مشروطه نیز وجود ندارد _ مانند به کار بردن عبارت «طهران» و بیان ویژگی زنان تهرانی در روایتی منسوب به امام صادق (علیه السلام).[92] نویسندۀ کتاب معتقد است نیازی به بررسی و جدا کردن روایات معتبر از غیرمعتبر در مباحث مهدوی وجود ندارد.[93] او با همین نگاه به سخنانی عجیب به نام اهلبیت (علیهم السلام) اشاره کرده، در پایان کتابش با توجه به خوابی که مادرش دیده است، خود را از یاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)میداند و معتقد است در حیات او، ظهور اتفاق خواهد افتاد.[94]
محتوای روایت:
این روایت هیچ دلیلی بر مدعای احمد بصری نیست و تنها به صورت کلی به ظهور حجت اشاره میکند و مشخص نیست انصار و مریدان احمد[95]، با چه استدلالی عبارت «حجه» را به او تطبیق میدهند. از طرف دیگر، باید مراد از مرگ خلیفه، مرگ ملک عبدالله باشد نه ملک فهد؛ زیرا مطابق با قوانین ادبی باید ضمیر را به نزدیکترین مرجع آن بازگرداند و نزدیکترین مرجع برای ضمیر، نام عبدالله است. از سویی اگر بخواهیم به روایتی مشابه نیز اشاره کنیم، شیخ طوسی مرگ حاکمی به نام عبدالله را از نشانههای ظهور دانسته است، نه فردی به نام فهد. با این سخن باید به احمد بصری متذکر شد که پیش از موعد آمده است.
ب) روایت خلع حاکم مصر
از علی (علیه السلام) نقل شده است: « صاحب مصر در رأس نشانهها و علامتها است و نشانه صاحب مصر کدها و علامتهایی عجیب دارد و آن عبارت از این است که وسط اسم رئیس مصر (حسن) است و اول اسم آن (محمد) است و اسم جد خودش را تغییر میدهد. و اگر صاحب مصر از حکومت خارج شد پس بدانید به درستیکه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درب خانههای شما را میزند یعنی پشت درهای شما است پس دریابید و در آغوش گیرید کسیکه که دربهای شما را کوبیده است و به سوی ایشان همانند پارههای ابر پرواز کنید یا بروید به نزد ایشان هرچند به صورت خزیدن و کشیدن بدن خود روی زمین و جامه پوشیدهای که در آن هنگام بر روی آن برف باشد » [96]
بنابر ادعای این گروه، مراد از پادشاه مصر، «محمد حسنی سید المبارک» است که ابتدای نام او محمد، وسط آن حسن و با حذف نام جد خود یعنی سید، به صورت «محمد حسنی مبارک» خوانده شده و اکنون از حکومت خلع گردیده، در نتیجه مهدی باید درب خانه شما را زده باشد، که آن هم احمد بصری است.
منبع روایت:
سایتهای رسمی احمد و منابع تبلیغاتی او، آدرس این سخن را کتاب «ماذا قال علی (علیه السلام) عن آخر الزمان» تألیف سید علی عاشور، دانستهاند، در حالی که اولین منبع این سخن، کتاب «المفاجأه بشراک یا قدس» تألیف محمد عیسی داود است. نقطۀ اشتراک هردو کتاب در این است که هیچیک از منابع معتبر و مصادر اولیۀ نقل حدیث نیستند و با توجه به اینکه این افراد خود نیز از معاصران بوده و امیر المؤمنین (علیه السلام) را درک نکردهاند، باید از منبعی معتبر آدرس دهند که چنین اتفاقی نیز رخ نداده است.
نویسنده کتاب «المفاجاه …» یکی از روزنامهنگاران و اساتید دانشگاه مصر است که ادعا دارد نزد برخی از اولیای خدا علوم غریبه را آموزش دیدهاست. این فرد سنی بوده و نسب خود را به امام حسن مجتبی (علیه السلام) میرساند. وی اعتقاد دارد بخشی از علوم اهلبیت (علیهم السلام) به ویژه علومی از علم جفر حضرت علی (علیه السلام) در اختیار پدر، عمو و خود او است.[97] او علم جفر را علم اعداد دانسته و با تدوین کتابهایی و ادعای آموزش در اینباره، سخنانی را به حضرت علی (علیه السلام) نسبت میدهد که تا کنون هیچیک از علمای شیعه و اهلسنت بدان اشاره نکردهاند. در کتاب او تصریح امام علی (علیه السلام) به نام کشورهای امریکا، اسرائیل، نپال، تبت، کره شمالی و جنوبی، اروپا، سنگاپور و …، حتی بیان نام انورسادات، اختلافات در مصر و جریان صلح کمپ دیوید را میبینیم.[98] وی در اصل، هر آنچه را که پیرامون ما اتفاق افتاده، در قالب روایتی از علی (علیه السلام) بیان میکند! اگرچه این فرد ادعا دارد که علوم نابی را در اختیار دارد، اما تولد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در مدینه _ نه سامراء _ دانسته و مطابق با عقاید اهلسنت، آن حضرت را از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) میداند. نکتۀ درخور تأمل اینکه در بخشی از کتاب خود پس از بحث دربارۀ مرگ فردی با نام عبدالله در آخرالزمان _ که در روایت پیشین بدان اشاره شد _ محبت شدید خود به ملک عبدالله پادشاه عربستان را کتمان نمیکند و میکوشد او را به عنوان انسانی شجاع، ضدامریکایی و متدین معرفی کند.[99] همچنین بسیار عجیب است با اینکه این فرد ادعای چنین اطلاعاتی را دارد، اما خلیفۀ اول و دوم و همچنین معاویه را از اؤلیای خدا و خواص معرفی میکند.[100] او در کتابی دیگر که دربارۀ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگاشته است، قذافی را یکی از زمینهسازان ظهور معرفی میکند.[101] اگرچه نویسندۀ مذکور ادعا دارد مقداری از علم جفر امامان معصوم (علیهم السلام) در اختیار او است و مطالب خود را در کتابی جداگانه با عنوان «الجفر، أسرار الهاء فی الجفر» به چاپ رسانده است، اما باید توجه داشت که یقیناً ادعای این فرد اشتباه و علم جفر ذکر شده در احادیث اهلبیت (علیهم السلام) از منابع اختصاصی علوم ائمه (علیهم السلام) به شمار رفته و در اختیار هیچکس دیگری قرار نمیگیرد.[102] آنچه امروزه به عنوان علم جفر آموزش داده میشود، با علم جفر موجود نزد امامان معصوم (علیهم السلام) متفاوت است و نمیتوان با توجه به علوم غریبهای که در اختیار برخی از اولیای خدا و حتی برخی از شیادان قرار دارد، آنچه را به دست آمده به ائمه (علیهم السلام)نسبت داده و به عنوان روایت نقل کرد؛ چراکه این امر نیز مصداق دروغ بستن به اهلبیت (علیهم السلام) است.
نکتۀ دیگر دربارۀ روش کاری محمد عیسی داود، این است که به نسخ خطیای اشاره دارد که گویا تنها در دسترس او است و گزارشهایی را از آنها عنوان میکند که ساختگی بودنشان مخفی نیست. یکی از محققان معاصر، شگرد برخی از شیادان در استناد به آثار مخطوط غیررسمی و ناشناخته را چنین توضیح میدهد: «از قدیمالایام رسم بر این بوده که در این زمینه (ادعاهای ظهور)، به آثار مخطوطی استناد میشده که در دسترس عموم قرار نداشته است. برای مثال، گفته میشود: فلان مطلب را در نسخهای در خانۀ فلان شخص دیده است، اما اکنون نمیداند در اختیار کیست؛ یا در نسخهای کهنه آن را دیده است که در خانۀ فلان شیخ در فلان شهر دوردست بوده است. در این زمینه آثاری که به عنوان جفر و جامعه شناخته شده و گاه منسوب به علی (علیه السلام)، گاهی نیز منسوب به امام صادق (علیه السلام) است، نقش مهمی را بر عهده دارد. غالب این متون برای دیگران شناخته شده نیست؛ به علاوه نسخههای فراوان و متعدد و متفاوتی که بیشتر مربوط به علم اعداد و حروف و شامل جدولهای عجیب و غریب نجومی و غیره وجود دارد، در دست است که به هیچ وجه نسبت و استناد آنان به قرون اولیه اسلامی هم ثابت نیست، چه رسد به معصومین (علیهم السلام).[103]
محتوای روایت:
برخلاف نظر طرفداران احمد، مراد نویسندۀ کتاب المفاجاه از عبارت «إن خرج»، سقوط و خلع نیست تا با سقوط دولت حسنی مبارک منتظر ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم، بلکه این فرد اعتقاد داشته که صاحب مصر و محمد حسنی مبارک برای زمینهسازی ظهور، خروج و قیام کرده و از زمینهسازان ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهشمار میرود و مراد از «إن خرج»، جنبش حسنی مبارک در راستای ظهور است. او مدعی است فرد زمینهساز ظهور، نام جد خود را تغییر میدهد و صاحب و حاکم مصر است. همچنین در کتابی دیگر از این نویسنده، حسنی مبارک به عنوان «شیر مصر» معرفی شده و نام او را به صورت رمزی «محمد ح» ذکر میکند. افزون بر مطالب گذشته، دلیلی وجود ندارد که مراد از مهدی در روایت یاد شده، احمد بصری باشد. [104]
مردود بودن ارتباط و نیابت خاص امام عصر در غیبت کبری
یكی از مشكلات در حوزه مباحث مهدویت، ساخته شدن روایاتی جهت منافع فرقهای و نیز پدیدار شدن روایتهایی در منابع متأخر است. برخی از نویسندگان، روایاتی را نگارش کردهاند كه نه تنها دلیلی بر پذیرش آنها وجود ندارد، بلكه شواهدی در عدم اعتبارشان موجود است. مدعیان دروغین از این مطلب استفاده كرده و در مسیر پیشبرد اهداف خود، این نشانه ها را پر رنگ نمودهاند. به عنوان مثال؛ برای گسترش هرچه بیشتر ادعای مهدویت «عبیدالله المهدی» در آفریقا، داعیان اسماعیلیه بر اساس بعضی روایاتِ منسوب به اهل بیت (علیهم السلام) كه ظهور مهدی از مغرب خواهد بود، روایاتی جعل كرده و پیشبینی میكردند ظهور، در سال غلبه فاطمیان بر آفریقا خواهد بود.[105]
احمد بصری نیز از قافله دیگر مدعیان جا نمانده و در دعوت خود، به برخی روایتهای نشانه ظهور استناد نموده است كه هیچ جایگاه علمی ندارد.[106]
او داستان اولین ملاقات خود با امام زمان را چنین تعریف میکند:
« اولین دیدار من با امام مهدی (علیه السلام) در این زندگی دنیا، در ضریح امام هادی و عسکری (علیهما السلام) بود. در این دیدار، امام مهدی (علیه السلام) را شناختم. این دیدار از زمانهای طولانی بودهاست. پس از آن، دیدارهایم با ایشان (علیه السلام) تکرار شد. ایشان بسیاری از مسائل را برایم روشن نمود، ولی مرا به تبلیغ مسئلهای، به گروه مشخص یا فرد مشخص دستور نداد، بلکه راهنماییهایی بود که درباره من بود و مرا تربیت مینمود و مرا به سوی نیکیهای اخلاق الهی حرکت میداد. در آن زمان، برخی از علم و شناخت را به من تفضُّل میکرد و مرا از انحرافات بزرگی که در آن زمان، در حوزه علمیه نجف بود، باخبر نمود».[107]
اینها ادعاهایی است که نمیتوان آنها را ثابت کرد و حتی خلاف برخی ادله است. احمد الحسن نه اولین و نه آخرین فردی است که چنین ادعاهایی را مطرح کرده است.
تناقض در فتاوای احمد الحسن بصری
یکی از معیارهای حق یا باطل بودن افراد، وجود تناقص و عدم تناقض در گفتار و نوشتار افراد است؛ براین اساس در آثار افرادی که به وحی متصل هستند هرگز تناقضی دیده نمیشود، اما کسانی که صرفا ادعای ارتباط با وحی را دارند همین مسئله موجب رسوایی آنها خواهد شد.
احمد اسماعیل در کتاب شرایع الاسلام میگوید: آب چاه هنگامیکه کمتر از حد کر باشد با ملاقات شیء نجس نجس میشود، امّا اگر آب چاه بجوشد و متصل به آبهای زیرزمینی باشد یا به اندازه کر یا بیشتر از آن باشد با تغییر یکی از این اوصاف: رنگ یا طعم یا بو نجس میشود و راه تطهیر آن را کشیدن آب از چاه به نسبت چیزی که در آن افتاده است، می داند.
احمد الحسن مینویسد:
- مرده گنجشگ یا مرغ یا چیزی که در این اندازه است اگر در آن بیفتد: بین 10 لیتر تا 100 لیتر به میزان حجم حیوان و حال او باید از آب چاه بکشند.
- اگر عقرب، مار و وزغ درچاه بیفتد، باید بین 30 تا 70 لیتر از آب آن را به حسب حجم حیوان و حالش بکشند. در اینجا احمد الحسن وزغ را جزء مردار و نجس میداند که اگر در چاه بیفتد باید به میزانی آب از آن کشید تا پاک شود.
اما در بحث مردار و در تعداد نجاسات می نویسد:
6 و 7. سگ و خوک، هر دو نجس هستند و بقیه حیوانها نجس نیستند و روباه، خرگوش، موش و وزغ پاک هستند.
در قسمت قبل میگوید:
- مردار: مردارها نجس نیستند مگر آن چیزی که نفس سائله دارد، اما منظور از نفس سائله آن است که برای آن خون جهنده باشد مثل انسان و گوسفند و شتر و مثل آن و اما آن چیزی که خون جهنده ندارد؛ مثل وزغ و مگس و عقرب و مار از اینها نیست، چراکه آنها خونشان ترشح میشود؛ مثل خون ماهی که مردهاش حلال است.
این سؤال در پایان پرسیده میشود که مطابق احکام احمد بصری در نهایت آیا وزغ پاک است و یا نجس؟[1]
استفاده از خواب و استخاره در جریان احمد الحسن
یکی از پرکاربردترین راههایی که احمد الحسن برای اثبات حقانیت خود استفاده میکند، انجام استخاره و خواب دیدن است. او ذکرهای مفصلی را آموزش میدهد و مدّعی است با گفتن آنها و انجام برخی اعمال دیگر میتوان از طریق استخاره و یا خواب به حقانیت او پی برد.[108] این نوع راهها حتی اگر به هدف نیز برسد و خواب خواسته شده دیده شود، اثبات حقانیت نمیکند؛ زیرا احتمال دارد از طریق علوم غریبه و با توجه به ذکرهایی که گفته شده، بتوان در خواب شخص و یا استخاره دست برد.
استفاده از خواب برای حقانیت جریان احمد الحسن
هیچ شکی در وجود رؤیای صادقه [خواب راستین] نیست و آن حجتی شرعی است که در قرآن هم بارها از آن یاد شدهاست؛ مانند خواب حضرت ابراهیم (علیه السلام)، حضرت یوسف (علیه السلام) و خوابهای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله).
البته در وجود خوابهای شیطانی و دروغین هم شکی نیست. خوابهایی که به آٔنان اضغاث احلام (خوابهای بیهوده و باطل) گفته میشود.
مرحوم کلینی به سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) گزارش کردهاست: «خواب [دیدن] سهگونه است: مژدهای از طرف خدا برای مؤمن، ناراحتیهایی از شیطان و خوابهای بیهوده».[109]
همچنین نقل کرده که ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) پرسید: فدایتان گردم، آیا خواب راستین و دروغین هر دو از یک ناحیه هستند؟ امام فرمودند: «راست گفتی، اما خواب دروغ پریشان، خوابی است که شخص آن را در ابتدای شب و هنگامی که تحت تسلط سرگشان گناهکار [از جن و انس] است، میبیند و این خوابی است که در خیال آدمی مجسم شده و دروغ و پریشان است که خیری در آن نیست؛ امّا خواب راستین، خوابی است که شخص آن را بعد از گذشت دوسوم شب و زمان آمدن (هبوط) ملائکه [به زمین] میبیند و این هنگام قبل از سحر است. پس این خواب، خوابی درست است که اگر خدا خواهد تخلّف نمیپذیرد، مگر آن شخص، جنب باشد یا بدون طهارت خوابیده و خداوند بلند مرتبه را آنگونه که باید یاد نکرده باشد؛ پس چنین خوابی پریشان بوده و برای بیننده خواب، دیر تعبیر میشود.[110]
با توجه به این حدیث، معلوم میشود که زمان و حالت خود شخص نیز در راست بودن یا نبودن خواب، تأثیر دارد.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که به مفضل بن عمر فرمودند: «ای مفضل در خوابها اندیشه کن که خداوند چگونه امر را در آنها تدبیر کرده، راست و دروغ آن را به هم آمیخته است. اگر قرار بود که همه خوابها راستین باشند، پس همه مردم پیامبر بودند و اگر قرار بود که همه آنها دروغ باشند، در این صورت سودی نداشته و بیفایده بودند. پس گاهی راست هستند و مردم از آنها بهره میبرند، به سوی مصلحتی هدایت میشوند و یا از ضرری دور میشوند و بسیاری از اوقات هم خواب، دروغین است تا مردم بیش از حد به آن اعتماد نکنند.[111]
احمد دجال در پایان سخنانش گفته است:
روایات متواتر دلالت دارند که برخی از خوابها راستین و برخی دروغین هستند و نیز دلالت دارند که در تمام احکام شرعی باید به اهل عصمت رجوع کرد.
تا وقتی که نمیدانیم کدام خواب راستین و کدام دروغین است، پس نمیتوانیم یقین کنیم که فلان خواب راستین است تا بدان عمل کنیم.
در جواب باید گفت: از آنجا که روایات متواتری از اهل بیت داریم، مبنی بر اینکه خواب در اثبات احکام شرعی حجت نیست و نباید بدان عمل کرد، پس در مسائل اعتقادی حتماً و به طریق اولی حجت نیست.
اما اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هر کس مرا در خواب ببیند، حتما مرا دیده، چون شیطان نمیتواند به صورت من یا اؤصیای من و شیعیان آنان در آید» و «رؤیای صادقه [خواب راستین] بخشی از هفتاد بخش نبوت است».[112]
پاسخ نخست آنکه: آری! شیطان نمیتواند به صورت معصومان (علیهم السلام) در آید؛ اما میتواند به صورتی دلخواه جلوه کرده و به شخص بگوید من فلان معصوم یا فلان مؤمن هستم!
پس شخصی که خواب میبیند باید بداند آیا آنچه در خواب دیده با صورت واقعی پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا معصومان (علیهم السلام) همسان بودهاست یا نه؟ و این در صورتی است که فردی که خواب میبیند، ویژگیهای واقعی چهره امام معصوم (علیه السلام) را بداند [مثلا شخصی را در خواب می بیند با صورت تراشیده و سبیل بلند و بگوید من امام یا پیامبر هستم! حال آنکه قطعاً معصومان (علیهم السلام) به این شمایل نبودهاند]. از همین رو ممکن است با توجه به احادیث و روایات، جزئیاتی از سیمای پیامبر (صلی الله علیه و آله)، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام زمان (علیه السلام) را دریابیم، اما این امر در باره دیگر ائمه کمی سخت است.
به علاوه همه اینها با چشمپوشی از شخصیت فردی است که خواب دیدهاست؛ آیا او اصلا در شأنی هست که امام را در خواب ببیند یا خیر؟!
پاسخ دوم آنکه: حتی اگر تمام شرایط خواب صحیح وجود داشتهباشد و قطعا خواب، راستین باشد، باز هم در مسائل شرعی و اعتقادی نمیتوان از آن استفاده کرد؛ دلیل آن وجود روایات بسیار زیادی است که دلالت بر عدم تأثیر خواب در مسائل شرعی و اعتقادی است.
بیشترین و بالاترین فایده خواب واقعی، امیدوار شدن و به فال نیک گرفتن است. به همین دلیل است که پیامبر، خوابهای خوب را «مژده» نامیدهاند.
از امام رضا (علیه السلام) روایت شدهاست: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) صبح هنگام به یاران خود فرمودند آیا مژدهای هست؟ و منظورش خواب بود؛[113] بنابراین از راه خواب نمیتوان این دجال (احمد الحسن) و غیر او را شناخت. چون این مسائل، مربوط به عقاید هستند و در مسائل اعتقادی به هیچوجه نمیشود به خواب و …، استناد و اعتماد کرد. اگر گفته شود سیره و روش امامان، عالمان دینی و مؤمنان این بوده که به خواب توجه کرده و به آن ترتیب اثر میدادهاند، پاسخ آن است که در روایات، ویژگیهایی برای رؤیای صادقه و نیز ویژگیهایی برای کسی که رؤیای صادقه میبیند، شمرده شده تا بتوان آنها را از خوابهای بیهوده و شیطانی تشخیص داد.
اما همه اینها، برای مسائل کوچک و معمولی؛ مانند پیداشدن گمشده، کمک به فقیر و … است، نه در احکام و عقاید.
پس اگر چنین خوابهایی هم وجود داشته باشد، به هیچ وجه نمی تواند دلیل بر صحت ادعای این دجال باشد، چه رسد به بیعت با او و فدا کردن جان و مال در راه او!
اما دجال به خاطر این سخن که من گفتهام: «دیدن امام معصوم (علیه السلام) در خواب، چیزی بیشتر از ظن و
گمان را اثبات نمیکند»؛ به من انتقاد کرده و در سایتش در پاسخ به سؤالی چنین نوشته است:
هنگامیکه در شبکه سحر، درباره خواب از شیخ علی کورانی سؤال شد، در جواب گفت که او به ظن و گمان تکیه نمیکند؛ پس ظاهرا نزد شیخ علی کورانی، دیدن معصوم (علیه السلام) در خواب، در بهترین حالت فقط اثبات ظن و گمان میکند! سبحان الله! اینان هدفشان پیدا کردن حقیقت نیست، بلکه تلاش دارند به هر روشی که شده فقط مرا تکذیب کنند. … با وجود اینکه مسئله امام مهدی (علیه السلام) به شدت با خواب ارتباط دارد …، با این حال سعی دارند به هر روشی که شده این دلیل بزرگ ملکوتی را باطل کنند، همان خوابی که قرآن و معصومان آن را تأیید کرده و به آن اعتماد کرده اند.[114]
این دجال بدعتگذار، عمدتا بین دوچیز خلط کردهاست: خوابی که معصوم (علیه السلام) ببیند و خوابی که در آن معصوم (علیه السلام) ]بر فرض اینکه خود معصوم (علیه السلام) هم باشد[ دیده شود!
خوابی که معصوم (علیه السلام) ببیند، قطعا حجت شرعی [و یکی از انواع وحی] است و این خوابی است که در قرآن به آن اعتماد شدهاست.[115]
اگر قرار باشد هر خوابی صحیح و دلیل ملکوتی باشد، پس خود این دجال بدعتگذار هم باید دعوتش را لغو کند و دکانی را که باز کرده تعطیل نماید، چون عدهای خود او را در خواب به صورت شیطانی دیدهاند که لباس قرمزرنگ پوشیدهاست![116]
استفاده از استخاره برای حقانیت جریان احمد الحسن
در احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام)، استخاره در چند معنا به کار برده شدهاست:
- اینکه انسان دعا کند و از خداوند متعال بخواهد خیر را برای او در کارها و یا در کاری که میخواهد انجام دهد، مقرر فرماید و در برخی از روایات آمده که ابتدا غسل کند، سپس دورکعت نماز بخواند و بعد از آن دعا کند.
- اینکه انسان از خداوند بخواهد در این کاری که می خواهد انجام دهد، قلبش را به سوی انتخاب درست هدایت کند. پس نماز میخواند و دعا می کند، سپس به قلب خود مینگرد تا ببیند خداوند چه اندیشهای را در آن قرار دادهاست.
- اینکه نیت انجام کاری را داشته باشد، ابتدا دعا کرده و سپس قرآن را بگشاید و به اولین آیه سمت راست دقت کند، اگر دستور به خیر، یا مدح و یا توصیف بهشت بود، پس این استخاره خوب است و بدان عمل میکند و اگر نهی یا نکوهش یا توصیف حهنم بود، پس بد است.
این نوع از استخاره اکنون بین مردم رایج است.
البته عدهای هم با تسبیح استخاره میکنند؛ این گونه که ابتدا دعا کرده و سپس مشتی از تسبیح را بر میگیریم و دوتا دوتا از آن کم میکنیم، اگر یکی باقی ماند، خوب است و اگر دوتا باقی ماند، بد است و نباید انجام داد.
مردم معمولا نزد عالمی که به او اعتماد دارند، استخاره میگیرند. البته برخی هم در استخاره گرفتن افراط کرده و برای هر کاری استخاره میگیرند، البته این امر اشکالی ندارد؛ چون استخاره برای کارهای مباح است و انسان از بین کارهای مباحش یکی را انتخاب میکند. پس انتخاب کردن همان کار مباح با استخاره، بهتر از انتخاب بدون استخاره است.
اما مشکل در جایی است که استخاره برای انجام کار حرام یا ترک واجب انجام شود، یا آن قدر استخاره بگیرد که مطابق میلش درآید! که این استخارهها قطعا باطل هستند.
استخارهای هم که این دجال (احمد الحسن)، مردم را بدان دعوت می کند از همین نوع اخیر است! او به مردم میگوید: ابتدا دعا کرده و سپس قرآن را باز میکنی؛ اگر آیه، دستور به کار خوب، مدح پیامبران و مؤمنان و یا توصیف بهشت بود، پس واجب است که عمل کرده و به او ایمان بیاوری و اگر آیات نهی یا مذمت و یا توصیف جهنم آمد، مشکل از دجال نیست، بلکه مشکل از نیت کسی است که استخاره گرفته! او باید نیتش را خالص کند و آن قدر استخاره بگیرد تا خوب بیاید!
این استخاره به چند دلیل کاملا غیر شرعی است:
- همانگونه که گفته شد، استخاره حتی در احکام شرعی هم جایز نیست،چه رسد به عقاید که در آنها جای تقلید هم نیست، چه رسد به استخاره …!
- آنچه این شخص گمراه از مردم میخواهد این است که با او بیعت کرده و کارهای حرامی انجام دهند و واجباتی را ترک نمایند![117] چگونه میشود بر انجام کار حرام استخاره گرفت؟!
ما دیدیم که در ماه محرم، چه دستوری به یارانش در بصره و ناصریه داد و چگونه مردم را به خاک و خون کشید![118] فقط به این دلیل که حاضر به پذیرش این دجالها نبودند![119]
استخاره و تحریف نظر دانشمندان شیعه
طرفداران احمد الحسن استخاره را یکی از دلایل حقانیت وی میدانند و مدعی هستند هرکس در حقانیت وی تردید دارد میتواند با قرآن استخاره کرده و از این راه به حقانیت او پی ببرد. آنها در اینباره متنی را از کتاب «الغیبة» شیخ طوسی آورده و مینویسند: اما آیا با استخاره به قرآن میتوان حجت الهی را شناخت و آیا این موضوع در روایات اهل بیت (علیهم السلام) سابقهای دارد؟ علی بن معاذ گفت: من به صفوان بن یحیی _ از بزرگان صحابۀ امام موسی كاظم (علیه السلام) _ گفتم: چگونه بر [امامت] علی (امام رضا (علیه السلام)) یقین پیدا کردی؟ گفت: نماز خوانده، دعا کردم و استخاره نمودم و یقین یافتم.[120] طرفداران احمد الحسن مدعی هستند مطابق نقل یادشده، صفوان بن یحیی که از بزرگان صحابۀ امام موسی کاظم (علیه السلام) است، بر اساس استخاره به امامت امام رضا (علیه السلام) یقین پیدا کرد و از آنجا که او از بزرگان اصحاب امام موسی کاظم (علیه السلام) به شمار میرود، چنین روشی مورد تأیید ائمه (علیهم السلام) بوده است و حتی امام رضا (علیه السلام) این کار او را تأیید فرمودند.
اما با رجوع به کتاب الغیبة روشن میشود که حقیقت ماجرا درست عکس آن است؛ یعنی شیخ در مقام ردّ دلایلی که واقفه بر مهدویت امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) اقامه کردهاند، چنین نوشته است: یکی از واقفه به نام ابومحمد علی بن احمد العلوی الموسوی در کتابی با نام «فی نصرة الواقفة» روایاتی را گردآوری کرده که بر اساس آنها امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) امام قائم موعود هستند. نویسندۀ آن کتاب در مقام طعن بر کسانی که معتقد به امامت امام رضا (علیه السلام) بودند و مهدویت امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) را نفی نمودند، ماجرای صفوان را نقل کرده و درصدد اثبات این معنا بودهاست که صفوان بن یحیی _ که از صحابۀ بزرگ امام موسی کاظم (علیه السلام) بود و با واقفه به نزاع برخاست و مهدویت امام موسی کاظم (علیه السلام) را انکار کرد _ خودش دلیل معتبری بر امامت امام رضا (علیه السلام) نداشت، بلکه با استخاره به آن حضرت اعتقاد پیدا کرد. شیخ طوسی پس از نقل این ماجرا چنین مینویسد: در این گزارش فقط سرزنش کسی است که [در امر اعتقادات] تقلید کردهاست. تازه اگر هم این عمل صحیح باشد، هیچ دلیل و حجتی برای دیگران نیست. علاوه بر اینکه این مطلب از کسی ذکر شدهاست (صفوان بن یحیی) که به سبب فضل و زهدش مقام و منزلتی فوق اینگونه نسبتها دارد. بنابراین چگونه برای او درست است که در مسئلهای علمی به مخالف بگوید که با استخاره به امامت ایشان معتقد شدم، مگر اینکه بگوییم وی معتقد بوده که شخص سؤال کننده در درجهای از بلاهت و نادانی است که ابلهیاش موجب خروج از دایره تکلیف شده، که اگر چنین باشد، معارضه و بحث ساقط است.[121] بر این اساس روشن شد که اولاً مروّجان احمد الحسن مخاطب را فریفته و با تقطیع ماجرا نتیجهای کاملاً عکس مقصود شیخ طوسی را به خواننده القا کردهاند. ثانیاً ناکارآمد بودن روش استخاره برای شناخت امام حتی برای نویسندۀ واقفی کتاب یادشده و بلکه برای عموم مخاطبان او در آن زمان آشکار بوده و به همین دلیل او کوشیده با انتساب این کار به صفوان شخصیت او را خرد کند. ثالثاً شیخ طوسی نیز نکتۀ پیشگفته را تأیید و مدعی شدهاست هر کس بخواهد با استخاره امام خود را بشناسد، غافل و بلکه ابله است. رابعاً اگر ما از تمام اشکالات یادشده صرفنظر کنیم و فرض را بر این بگیریم که واقعاً صفوان بن یحیی با استخاره به امامت امام رضا (علیه السلام) ایمان آوردهباشد، رفتار او به این دلیل که معصوم نیست برای ما حجت نخواهد بود و نمیتواند مبنای اعتقاد و عمل قرار گیرد، مگر اینکه رفتار او را امام معصوم صریحا تأیید کرده، یا اینکه او این کار را در محضر امام انجام دادهباشد و امام با سکوت خود رفتار او را تأیید نمودهباشد. در حالی که دربارۀ ماجرای یادشده نه دلیلی وجود دارد که امام، رفتار صفوان را صریحاً تأیید کرده و نه میتوان اثبات کرد که این کار در منظور امام بودهاست و امام با سکوت خود درستی کار او را تأیید فرمودهاند؛ بنابراین حتی اگر ماجرای یادشده را واقعی بدانیم باز هم نمیتوان به استناد آن حجیت تمسک به استخاره برای اثبات امامت را اثبات کرد.[122]
دستور اهل بیت به ممنوعیت همراهی با قیام های مدعی مهدویت در عصر غیبت
در روایاتی که در ادامه ذکر خواهد شد، به شیعیان دستور دادهاند قبل از خروج سفیانی، به عنوان دشمن اصلی امام عصر و نیز قبل از شنیده شدن ندای آسمانی، سکون و آرامش داشته و به اصطلاح، فرش خانههایشان باشند (کنایه از اینکه با قیامهایی که ادعای همراهی با قائم آل محمد (علیهمالسلام) و نشانه ظهور بودن داشته و یا حتی خود، ادعای مهدویت دارند، همراهی نکنند) و احدی را چه یمانی چه غیر یمانی، یاری نکنند تا اینکه سفیانی، خروج کند. آنگاه بعد از خروج سفیانی، واجب است به سوی اهل بیت (علیهم السلام) و نصرت امام مهدی (علیه السلام) و یاران ایشان از جمله یمانی و خراسانی، بشتابند.[123]
از جمله، این روایات، چنین است:
در روایت آمدهاست که هنگام خروج سفیانی، دعوت حق اهل بیت و دعوت امام مهدی (علیه السلام) را اجابت کنیم و شیعیان، توجهشان به سمت اخبار کشور حجاز باشد.
«… از جايت حركت نكن تا اينكه سفيانى قيام كند. هنگامىكه او قيام كرد، دعوت ما (ظهور امام مهدی) را پاسخ دهيد. چرا كه سفیانی، از علايم حتمى است …».[124]
و نیز در روایتی منقول از امام جعفر صادق (علیه السلام)، چنین نقل شدهاست:
یونس بن ابی یعفور از امام صادق (علیه السلام)، نقل میکند، که ایشان فرمودند: هنگامیکه سفیانی خروج میکند، دو سپاه اعزام میکند، یکی به سمت ما (حجاز) و دیگری به سمت شما (عراق) . در این صورت به سمت ما بشتابید (و تمام توجه شما، به سمت اخبار کشور حجاز و شهر مکه باشد؛ زیرا محل ظهور و قیام امام عصر، میباشد) هرچند دچار سختی شوید. [125]
و در کتاب الغیبۀ نعمانی، از امام صادق (علیه السلام)، نقل شدهاست: (راوی از امام صادق میپرسند)، یا ابا عبدالله، هنگامیکه سفیانی خروج کرد، تکلیف ما چیست؟ امام پاسخ داد: در این هنگام، به سوی ما، بشتابید. [126]
و امام صادق (علیه السلام) در حدیثی دیگر فرمودند: ای سدیر، از خانهات بیرون نیا و چون گلیمی از گلیمهای خانه باش و تا شب و روز آرام است، تو نیز ساکت باش، همین که خبر قیام سفیانی به تو رسید، به سمت ما (حجاز و کشور عربستان، محل ظهور و قیام امام عصر میباشد) کوچ کن، گرچه با پای پیاده باشی. [127]
و در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام)، معنای اجابت دعوت اهل بیت (فاجیبوا الینا)، به اجابت دعوت امام عصر (فانفروا الی صاحبکم)، تفسیر شده است.
(راوی) به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد، هنگام خروج سفیانی، چه کار کنیم؟ … (امام پاسخ داد) هنگام خروج سفیانی و تسلط سفیانی بر مناطق پنج گانه شام، به امام مهدی (علیه السلام) بپیوندید و دعوت ایشان را اجابت کنید. [128]
همچنین امام رضا (علیه السلام)، به شیعیان دستور میفرمایند که با قیامهای مهدی گرایانه و با انگیزه نیابت و ارتباط خاص با امام عصر، همراهی نکنند تا ندای آسمانی در آسمان و فرو رفتن (خسف) لشکر سفیانی در زمین، آشکار شود.
… سکون و آرامش خویش را (در عدم همراهی با قیامهای مهدی گرایانه و قیام قائم) حفظ کنید تا اینکه منادی از آسمان، نام صاحب و امام شما، را ندا دهد و نیز سکون داشته باشید تا فرو رفتن و خسف لشکر (سفیانی) اتفاق بیفتد. [129]
بنابراین، از مجموع احادیث فوق، میتوان به حرمت همراهی با قیامهایی که به انگیزه مهدویت صورت میگیرند، فتوا داد و چنانچه، اشخاص و یا جریانهایی به عنوان حرکتهای مهدوی با عنوان نیابت و ارتباط خاص امام عصر، قبل از ندای آسمانی، قصد همراه کردن شیعیان را در انگیزههای باطل خویش داشتند، باید منکوب و سرزنش و دعوتشان را قبول نکرد. البته اینگونه روایات، تنها قیامهایی را باطل میشمارد که رهبر آن مدعی مهدویت باشد و به عنوان قائم آل محمد، قیام کند؛ بنابراین منظور از نفی و عدم همراهی با اینگونه قیامها در این احادیث، کسانی است که خود را مهدی موعود و یا دارای ارتباط خاص با امام عصر، معرفی میکنند. اینگونه روایات، شیعیان را از بیعت با اینگونه قیامها و جریانها، بر حذر داشته و فرمودهاند: هرگاه نشانههایی همچون قیام سفیانی واقع شد، اهل انقلاب و همراهی با قیام مهدی گرایانه باشید؛ بنابراین روایات، منظور نهی از قیام قبل از قائم، نهی از همراهی با قیامهایی است که داعیه حکومت امام مهدی را دارند، نه نهی از تشکیل حکومت بر پایه قوانین اسلامی در عصر غیبت؛ چرا که تشکیل حکومت بر پایه قوانین اسلامی با قیام در عصر غیبت، حکم متفاوتی دارد.
براین اساس، پیروان و انصار احمد الحسن بصری (یمانی دروغین و مدعی مهدویت)، باید به این پرسش، پاسخ صریح و روشن بدهند: با اینکه، ثابت شد اهل بیت (علیهم السلام)، شرکت در هرگونه قیام مدعی مهدویت قبل از ندای آسمانی را نفی و منع فرمودهاند، چگونه به وجوب یاری و نصرت یمانی مورد ادعای خویش، فتوا میدهند؟
آخرین سخن و توقیع شریف امام عصر در غیبت صغری
احمد الحسن بصری، یمانی دروغین، ادعاهایی دارد و مستند این ادعاها نیز برخی روایات و احادیث مهدویت به ویژه در کتاب «الغیبۀ» نعمانی میباشد. شاید اختلاف نسخ و حتی برخی روایات مهدویت، دست پیروان این شخص را باز گذاشته باشد، اما توقیع مبارک امام عصر خطاب به آخرین نائب خویش، قبل از شروع غیبت کبری، مانع بزرگی برای آنان میباشد که طبق این حدیث و توقیع شریف، هرگونه ادعای مشاهده، ارتباط خاص و دریافت حکم از امام زمان در عصر غیبت کبری، قبل از خروج سفیانی و ندای آسمان را، باطل اعلام کرده و مدعی این ارتباط را، دروغگو و مفتری، معرفی نمودهاند.
شیخ طوسی در کتاب الغیبۀ، چنین نقل میفرمایند: «… هرکسی، قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، ادعای مشاهده، داشتهباشد، دروغگو، کذاب و افتراء زنندهاست …».[130]
پیروان احمد الحسن بصری، اگر در هر روایتی از احادیث مهدویت، قدرت مانور و بحث را داشته باشند و گاهی نیز به خواب و استخاره، متوسل شوند؛ اما در این توقیع مبارک، قطعا دستشان بسته و ناتوان از اثبات ادعاهای خود خواهند بود.
بنابراین، پیروان مدعی یمانی، باید به این پرسش، پاسخ روشن دهند که طبق جمله صریح امام عصر در پایان غیبت صغری که خطاب به آخرین نائب خویش، فرمودند، هرگونه ارتباط از طرف امام عصر در غیبت کبری، مسدود اعلام میشود؛ پس چگونه، احمد الحسن، چنین ادعایی را دارد؟ بر این اساس هرگونه ارتباط و نیابت خاص با امام عصر در غیبت کبری، مردود است.
طبق احادیث و اجماع همگانی، اعتقاد مسلّم شیعه بر این است که باب نیابت و ارتباط خاص با حضرت مهدی، قبل از خروج سفیانی و شنیده شدن ندای آسمانی، مسدود و بسته است. توضیح اینکه: امام مهدی در ماه رمضان، همزمان با ندای آسمانی، ظهور و در عاشورای ماه محرم از کنار کعبه، قیام و خروج میفرمایند. وقتی حضرت در ماه رمضان، ظهور فرمودند، آنگاه است که یمانی واقعی، شناخته میشود.
از اینرو امام رضا (علیه السلام)، به شیعیان دستور میفرمایند که با قیامهای مهدی گرایانه و با انگیزه نیابت و ارتباط خاص با امام عصر، همراهی نکنند تا ندای آسمانی در آسمان و فرو رفتن (خسف) لشکر سفیانی در زمین، آشکار شود.
آنحضرت فرمود: … سکون و آرامش خویش را (در عدم همراهی با قیامهای مهدی گرایانه و قیام قائم) حفظ کنید … تا اینکه منادی از آسمان، نام صاحب و امام شما، را ندا دهد و نیز سکون داشتهباشید تا فرو رفتن و خسف لشکر (سفیانی) اتفاق بیفتد. [131]
پیروان و انصار احمد الحسن، باید به این سوال پاسخ دهند که، خروج یمانی قبل از آغاز ندای آسمانی، را چگونه توجیه میکنند؟ احمد الحسن بصری، چگونه و با چه معیاری، ادعای مهدویت و ارتباط خاص با امام مهدی را دارد، در حالیکه هنوز، صحیه آسمانی رخ ندادهاست؟ و هنوز عصر غیبت کبری، به پایان نرسیدهاست؟ لذا در عصر غیبت، راه بر تطبیق یقینی نشانههای حتمی ظهور، بسته است، تا زمانی که ندای آسمانی در ماه رمضان، به عنوان نشانه معجزهآسا و غیر قابل جعل، شنیدهشود و بعد از صیحه آسمانی در ماه مبارک رمضان و به پایان رسیدن عصر غیبت، آنگاه راه بر شناخت، تطبیق یقینی و تشخیص نشانههای حتمی ظهور از جمله یمانی و سفیانی، باز خواهدشد؛ بنابراین، میتوان به حرمت تطبیق قطعی در نشانههای حتمی ظهور قبل از ندای آسمانی، فتوا داد. شاید به همین دلیل باشد که پیشوایان معصوم، برای شناسایی امام مهدی تـنها بـر صـیحه و ندای آسمانی، که نشانهایی اعجازآمیز و نمونهای مـنحصربهفرد و غـیرقابل مـشابهسازی است، تأکید کردهاند.
امام باقر (علیه السلام) به ْ جابر بن یزید جعفی فرمود: … اگر هر امر و نشانه حتمی (مثل سفیانی و یمانی)، بر شما مشتبه شد، ندای آسمانی (در ماه رمضان)، بر شما، مشتبه نخواهد شد که منادی (جبرئیل)، امام عصر را به نام خویش و نام پدر، ندا سر میدهد. [132]
حال باید از پیروان احمد الحسن بصری، مدعی مهدویت، پرسش کرد، شما چگونه به چنین شخصی، قطع و یقین پیدا کردید؟ چراکه اصولا، امکان تطبیق و تشخیص مصداق واقعی یمانی، قبل از ندای آسمانی محال و ناممکن است؛ زیرا، صحیه آسمانی که در ماه رمضان، رخ میدهد، چون قابلیت مشابهسازی ندارد و معجزهآسا است و همگان در سرتاسر عالم و دنیا، خواهند شنید، راه شناخت و تطبیق یمانی واقعی و دیگر نشانههای حتمی ظهور، خواهد بود.
تحریف و واژگونی معانی روایات در جریان احمد الحسن
در این بخش برخی از شیوههایی که جریان احمد الحسن برای اثبات مدعای خود دارند، مورد بررسی قرار میگیرد.
تقطیع روایات به قصد فریب و نیرنگ. یکی از شگردهای مروّجان احمد الحسن است. این امر در تطبیق روایات بر وی، آشکارتر است. یک دسته از روایاتی که مستند طرفداران احمد الحسن است، روایاتی است که در آنها نام احمد وجود دارد. آنان در اینباره مینویسند: از امیرمؤمنان (علیه السلام) در خبری طولانی كه در آن اصحاب قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ذكر میكند، آمدهاست: اولین آنها از بصره و آخرین آنها از ابدال[133] است.[134] از امام صادق (علیه السلام) در روایتی طولانی كه نام یاران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ذكر میكند، آمدهاست: «و از بصره … احمد».[135] از آنجا که از یکسو طبق این روایات اولین یار امام از بصره و نام او احمد است و از سوی دیگر احمد الحسن هم نامش احمد و اهل بصره است؛ براین اساس، این روایات به روشنی بر او انطباق مییابد. در حقیقت نویسنده با در کنار هم قرار دادن این دو روایت خواسته اثبات کند که بر اساس حدیث نخست، اولین یار حضرت از بصره و طبق حدیث دوم، نامش احمد است؛ پس او همان احمد الحسن است. لیکن با تقطیع روایت، مخاطب را فریب دادهاست؛ چرا که در ادامۀ روایت نخست که همان «خطبة البیان» باشد، آمدهاست: «کسانی که از بصره هستند نامشان علی و محارب است. روایت بدین صورت است: «گفتند: یا أمیر المؤمنین! به خدا و پسرعمویت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از تو میخواهیم که اصحاب قائم را به نامشان و نام شهرشان برای ما بفرمایید زیرا دلمان مجذوب سخنانتان شدهاست. حضرت فرمود: گوش کنید تا نام یاران قائم را برای شما بیان کنم اولشان از بصره و آخرشان از ابدال میباشد. و آنهایی که از بصره هستند دو نفر هستند که یکی علی و دیگری محارب نام دارد و دو نفرشان از کاشان هستند که عبدالله و عبیدالله نام دارند…».[136] در روایت دوم که از امام صادق (علیه السلام) است، میفرماید: کسانی که از بصره اند سه نفر هستند که نام دومین آنها «احمد بن ملیح» است، در حالی که احمد الحسن، احمد بن اسماعیل است.[137] چنانکه ملاحظه میشود، نویسنده برای اینکه روایات را بر مدعای خود تطبیق دهد، از یک روایت، جملۀ «اولین آنها از بصره هستند» را انتخاب کرده، بدون اینکه به ادامۀ حدیث که نامهایی غیر از احمد را بیان نموده است، اشاره کند و از روایت دوم، نام احمد را انتخاب کرده، بدون اینکه آن را به صورت کامل (احمد بن ملیح) نقل نماید. در واقع او خواسته با کنار هم قرار دادن این دو حدیث به مخاطب چنین القا کند که هر دو حدیث در مقام بیان نام یک نفر است، در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
پاسخ طرفداران احمد الحسن به اشکالات یادشده و نقد آن
یکی از نویسندگانِ این جریان انحرافی، برای فرار از این اشکال کوشیدهاست دربارۀ دو روایت پیشگفته[138] (که در زیر موضع پیشین گفته شده) توضیحاتی ارائه دهد.
وی به اشکال تقطیع روایت نخست و ذکر نکردن ادامۀ روایت که نام یاران بصری امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را علی و محارب بیان کرده، دو پاسخ دادهاست:
پاسخ اول: این کار تقطیع نیست، بلکه آوردن موضع شاهد است،[139] در حالی که تقطیع روایت و اکتفا به موضع شاهد زمانی درست است که نویسنده درصدد القای مطلب خلاف به مخاطب نباشد، اما در اینجا طرفداران احمد الحسن تنها به تقطیع یک روایت و آوردن موضع شاهد اکتفا نکردهاند، بلکه با آوردن آن در کنار روایتی دیگر درصدد این بودهاند که به مخاطب بباورانند آن کسی که در این روایت به عنوان اولین یار امام از بصره معرفی شده همان کسی است که در روایت دیگر با نام احمد معرفی شده، و این چیزی جز تقطیع به قصد فریب مخاطب نیست.
دومین پاسخ نویسنده یادشده این است که روایت مورد نظر در کتاب «بشارة الاسلام» و «الزام الناصب» با تفاوتهای بسیاری نقل شدهاست و همین سبب میشود به اسامی و شهرهایی که در این روایت آمده نتوان اعتماد کرد. وی در ادامه، این اشکال را مطرح کرده که با این وصف چگونه احمد الحسن به این روایت استدلال کردهاست؟ و در پاسخ مدعی شده که احمد الحسن وصیّ پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) است و از پدران گرامیاش این روایت را نقل کرده و او به آنچه پدرانش فرمودهاند از دیگران آگاهتر است.[140] در پاسخ این سخن مضحک، به همین نکته بسنده میکنیم که این روایت و امثال آن دلایل حقانیت احمد الحسن است و او میکوشد با ارائۀ این روایات، حقانیت خویش را اثبات کند؛ بنابراین بدون اثبات صحت این ادله و امثال آن، نمیتوان از وصایت او سخن گفت. به تعبیر دیگر، اگر کسی وصایت احمد الحسن را پذیرفته باشد، دیگر بحث از این حدیث و امثال آن برایش لغو است و اگر به وصایت او باور نداشته باشد، در میانۀ بحث نمیتوان از وصایت احمد الحسن به عنوان یک دلیل استفاده کرد.
نویسندۀ یادشده دربارۀ روایت دوم مدعی شدهاست که منبع مورد استناد ما در این استدلال، کتاب «دلائل الامامة» نبوده، بلکه کتاب «بشارة الاسلام» است و نویسندۀ کتاب، این روایت را نه از «دلائل الامامة» بلکه از «غایة المرام» نقل کردهاست و در آن احمد بن ملیح وجود ندارد، بلکه متن حدیث به این صورت است: «… و من البصرة عبدالرحمن بن الاعطف بن سعد و احمد و ملیح و حماد بن جابر…». از آنجا که نویسندۀ «غایة المرام» در قرن یازدهم میزیسته، اعتبار نقل او از نقل کتاب «دلائل الامامة» که توسط نویسندگان معاصر تصحیح شده بیشتر است.[141] به تعبیر دیگر، چهبسا نسخهای از دلائل الامامة نزد نویسندۀ غایة المرام بوده که در آن احمد و ملیح بوده است. از اینرو به نقل نویسندۀ غایة المرام اعتماد بیشتری وجود دارد.
در نقد این دفاع ناشیانه به همین نکته بسنده میکنیم که اساساً این روایت در غایة المرام وجود ندارد، بلکه در کتاب «المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة» که از دیگر مؤلفات سید هاشم بحرانی است آمده و این کتاب احتمالاً در انتهای غایة المرام چاپ شده بودهاست. از اینرو نویسندۀ بشارة الاسلام روایت مورد نظر را از کتاب المحجة نقل کرده و به دلیل چاپ شدن آن در انتهای غایة المرام به اشتباه آن را به این کتاب نسبت داده است. به هر تقدیر جدای از نکتۀ یادشده، با مراجعه به متن المحجة که توسط محمدمنیر میلانی تصحیح شده، روشن میشود که در نسخۀ اصلی این کتاب نیز احمد بن ملیح وجود دارد.[142] مصحح این کتاب آن را از روی نسخهای که در کتابخانۀ آیتالله العظمی مرعشی وجود دارد و در زمان مؤلف _ سید هاشم بحرانی _ نوشته شده تصحیح کردهاست. جالب اینکه کاتب این نسخه در انتها چنین نوشتهاست: «بلغ تصحیحاً من اوله الی آخره علی نسخة مصنفه دام ظله و متعه تعالی به طویلاً بالیوم الثانی و العشرین من شهر الحج سنة الرابعة و المأة و آلاف»[143].[144]
بنابراین نسخۀ مورد نظر از روی نسخۀ مؤلف و در زمان حیات وی نوشته شده و در صحت آن تردیدی نیست. در نتیجه، در اینکه در نسخۀ موجود دلائل الامامة نزد سید هاشم بحرانی نیز متن اصلی حدیث، احمد بن ملیح بودهاست، همچنان که در دلائل الامامة موجود نیز به همین صورت است، نمیتوان تردید کرد. مؤیّد درستی این نکته، روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که یاران امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از بصره سه نفر اعلام میکند،[145] در حالی که اگر در روایت پیشگفته، نام احمد و ملیح آمده باشد، تعداد یاران بصری امام، چهار نفر خواهند شد. نویسندۀ یادشده در پاسخ به این اشکال مدعی شده که امام صادق (علیه السلام) نه در این روایت، بلکه در روایتی دیگر یاران بصری امام را سه نفر معرفی کردهاند[146] و این پاسخ به غایت عجیب است؛ زیرا این سخن حتی دربارۀ یک سخنگوی عادی که گاهی سخنان دیگر خود را فراموش میکند نیز پذیرفته نیست، چه رسد به امام معصومی که ذرهای نسیان و اختلاف در سخنانش نیست و مجموعۀ فرمایشاتش منسجم و هماهنگ است؛ بنابراین اگر در روایتی یاران امام از بصره را سه نفر دانسته و روایتی دیگر مردد بین نام سه و چهار نفر باشد، ترجیح با قرائتی است که نام سه نفر را برده است که با حدیث دیگر هماهنگی دارد. افزون بر اینکه با مراجعه به کتاب دلائل الامامة روشن میشود که اساساً این دو روایت مورد نظر یک روایت بیشتر نیستند. بخشهایی از این دو روایت بدین صورت است: ابو بصیر میگوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم فدایت شوم آیا امیر المؤمنین (علیه السلام) همانطور که تعداد اصحاب حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را میدانست، آنها را میشناخت؟
حضرت فرمود: پدرم فرمود: به خدا قسم حضرت امیر (علیه السلام) نام آنها و نام پدرانشان و نام طائفهشان را تک به تک میدانست … از طازبند شرقی یک نفر …، و از صامغان دو نفر، و از اهل فرغانة یک نفر، … و از عكبرا یک نفر، و از حلوان دو نفر، و از بصرة سه نفر… .[147]
امام صادق (علیه السلام بعد از آن اسامی اصحاب حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای ابو بصیر برشمرد:
و بالاسناد الأول: أن الصادق (علیه السلام) سمـى أصحاب القائم (علیه السلام) لأبیبصیر فیما بعد، فقال (علیه السلام): اما کسی که در طازبند شرقی است، بندار بن أحمد از سكة میباشد که بازان خوانده میشود، و از اهل شام دو نفر عبارتند از: إبراهیم بن الصباح و یوسف بن صریا که یوسف عطار از اهل دمشق است، و إبراهیم قصاب از روستای سویقان و از صامغان احمد بن عمر خیاط، و علی بن عبدالصمد تاجر… و از عكبرا زائدة بن هبة. و از حلوان، ماهان بن كثیر، و إبراهیم بن محمد. و از بصرة: عبدالرحمن بن الأعطف بن سعد، و أحمد بن ملیح، و حماد بن جابر. و أصحاب كهف هفت نفر: مكسلمینا و یارانش … .[148]
با دقت در این دو روایت درمییابیم که اولاً سند این دو روایت، کاملاً یکی است و مخاطب امام صادق (علیه السلام) در هر دو روایت، ابوبصیر است؛ ثانیاً امام در روایت نخست به نام شهرهای یاران امام مهدی (علیه السلام) و تعداد یاران آن حضرت از هر شهر اشاره فرمودهاند و در روایت دوم، با اشاره به همان شهرها نام یاران امام مهدی (علیه السلام)از هر شهری را بیان کردهاند. این مطلب از تعبیر طبری نیز استنباط شدنی است. وی پس از نقل روایت نخست مینویسد: «… و بالاسناد الأوّل أن الصادق سمی اصحاب القائم فیما بعد …»؛ یعنی امام پس از اینکه در روایت گذشته نام شهرهایی که اصحاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنجا هستند و تعداد یاران حضرت از هر شهری را بیان فرموده، در ادامه اسامی آنان را برای ابوبصیر بیان نمودهاند. از این تعبیر اگر وحدت این دو روایت اثبات نشود، ناظر بودن روایت دوم به روایت نخست بیگمان اثباتشدنی است. در نتیجه اگر در یک روایت تصریح شده یاران امام مهدی از بصره سه نفر هستند، در روایت دیگر نام همان سه نفر بیان شده است.
به دلیل ناتوانی در فهم معنای حدیث، طرفداران احمد الحسن در مقام استدلال بر مدعای خود، گاه مرتکب اشتباهات بزرگی شدهاند که در بهترین فرضها منشأی جز بیبهره بودن آنان از کمترین دانش ادبیات نمیتواند باشد. به عنوان نمونه در برخی موارد آنچه را نویسندهای برای شرح یک روایت در ادامۀ روایت نوشته، جزو حدیث پنداشته و آن را جزو دلایل حقانیت احمد الحسن محسوب کرده و مینویسند: قال موسی بن جعفر (علیهما السلام): «… و كل قائم من ولده من بعده مهدی قد هداهم اللّه عزّ و جلّ ذكره، و هدی بهم عباده إلیه سبحانه، فهم الائمة المهدیون و العباد الصالحون الذین ذكرهم اللّه فی كتابه أنه یورثهم الارض و هو لا یخلف المیعاد …».[149] طرفداران احمد الحسن مدعی هستند بنابر فرمایش امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزندانی دارد که مهدی هستند و در نتیجه، این روایت از جمله دلایلی است که اندیشۀ وجود مهدیهایی از نسل امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تأیید میکند. در حالی که بر خلاف القای طرفداران احمد الحسن، مطلب بالا اساساً حدیث نیست و سخن قاضی نعمان مغربی نویسندۀ کتاب «شرح الاخبار» است که در ادامۀ فرمایش امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) و برای توضیح آن آمده است. طرفداران احمد الحسن آن را بخشی از حدیث به شمار آوردهاند. متن کامل بدین قرار است:. عبدالرحمن بن بکار میگوید: پس از بهجا آوردن حج وارد مدینه شدم و به مسجد النبی رفتم. مردم گرد مالک بن انس حلقه زده بودند و از او سؤال میکردند و او پاسخ میداد. در آن حال مردی زیبا را در مسجد دیدم که اطرافش را عدهای گرفته بودند و مردم را از او دور میکردند. از برخی از آنها پرسیدم: این کیست؟ گفتند: موسی بن جعفر (علیهما السلام) است. من مالک را رها کرده به دنبال او حرکت کردم و پیوسته به او نزدیک میشدم تا اینکه دوشادوش او قرار گرفته، عرض کردم: ای پسر رسول خدا، من از شیعیان شما و از اهل مغرب هستم که به ولایت شما خدا را پرستش میکنم. به من فرمودند: از من دور شو! چرا که بر ما نگهبانانی نهاده شده که از آنها بر تو بیم دارم. گفتم: بسم الله! من تنها از شما پرسشی دارم. فرمودند: بپرس! عرض کردم: برای ما روایت شده که مهدی از شما است؛ او کی و از کجا قیام میکند؟ فرمودند: مَثَل او مثل عمودی است که از آسمان فرود آمده باشد که سرش از مغرب و ریشهاش از مشرق باشد. در این حال وقتی عمود بپا شد، تو آن را از کجا میبینی؟ گفتم: از سمت سر آن. فرمودند: همین برای تو کافی است؛ او از مغرب بپا میخیزد، در حالی که ریشهاش از مشرق است و آنجا قیامش استوار میشود و امرش به سرانجام میرسد. مهدی اینچنین است که در مشرق نشو و نما نمود. سپس به مغرب مهاجرت نموده و در آنجا قیام میکند و در مشرق امرش به سرانجام میرسد و از نسل او کسانی خواهند بود که خداوند در آنجا به سبب آنها این امر را به سرانجام خواهد رساند و زمین را به آنها ارث خواهد داد، هم چنان که خداوند در کتاب مبین خودفرموده است: «و ما در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به ارث میبرند».[150] تمام اینها به مهدی نسبت داده میشود؛ چرا که او کلید آن است و با دعوت او کارش استمرار پیدا کرد و تمام قائمها از فرزندان او مهدی هستند که خداوند بلندمرتبه آنها را هدایت کرده و بندگانش را به وسیلۀ آنها به سوی خود هدایت کرد. پس آنها امامان هدایت شده و بندگان صالحی هستند که خداوند آنان را در کتاب خود یاد کرده که زمین را به آنان ارث میدهد و او خلف وعده نمیکند.[151]
با دقت در متن، روشن میشود که از جملۀ «و کذلک کان المهدی…» به بعد، سخن نویسندۀ کتاب است؛ زیرا در عبارتهای پیش از آن _ که فرمایش امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) است _ از افعال مضارع مانند «یقوم، یستوی و یتم» استفاده شده است، اما در ادامه، افعال ماضی به کار رفته است، در حالی که مسلماً در زمان امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) امام مهدی هنوز متولد نشده بودند؛ بنابراین نمیتوان پذیرفت امام کاظم (علیه السلام) فرموده باشند: «امام مهدی در مشرق نشو و نما نمود و به مغرب هجرت کرد و در آنجا قیام کرد و…»؛ از اینرو عبارت «کذلک کان المهدی …»، توضیحاتی است که نویسندۀ کتاب برای تفسیر فرمایش امام ارائه کردهاست. برای فهم مقصود قاضی نعمان باید به این نکته توجه کرد که چون او در دولت فاطمیها خدمت میکرده و معتقد به مهدویت مهدی فاطمی بوده و بعد از او فرزندان او را جانشین مهدی میدانسته، در توضیح این حدیث جعل شده توسط فاطمیها که مهدی اصلش از مشرق است و از مغرب قیام میکند، میگوید: «کذلك کان المهدی و نشأته بالمشرق ثم هاجر الی المغرب»؛ چرا که مهدی فاطمی نخست در شام بود و سپس به مصر رفت و دولت فاطمیها را در مغرب _ یعنی مصر _ پایهگذاری کرد. به هر روی، اینکه او کتابش را بر اساس مسلک فاطمیها نوشته یقینی است و این مطلب روشن است که با اندک مراجعه به زندگینامۀ او و نیز آنچه در کتاب شرح الاخبار در فصل «ظهور المهدی الفاطمی» نوشته میتوان به آن پی برد. برای مثال، او در همان صفحه، پس از نقل روایت معروف «یخرج ناس من المشرق، فيوطئون للمهدی یعنی سلطانه (مردمى از مشرق زمين حركت مىكنند به اين منظور كه مقام سلطنت و عزّت حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ادراك نمايند.)» چنین مینویسد: و سپاس خدا را که دعوت مهدی و امامان از نسل او در همه جا گسترده شد و در شرق و غرب گیتی استقرار یافت. [152]
استناد به نقلهای شاذ در جریان احمد الحسن
از دیگر شیوههای مروّجان جریان احمد الحسن، استناد به نقلهای شاذ و بیتوجهی به خانوادۀ حدیثی یک روایت است. در یکی از آن موارد آنان مینویسند: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) سَمِـعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یقُولُ: «… سَیكُونُ بَعْدِی فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَیلَمٌ یسْقُطُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ وَ ذَلِكَ عِنْدَ فِقْدَانِ شِیعَتِكَ الْخَامِسَ مِنَ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِكَ یحْزَنُ لِفَقْدِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء …».[153] ای علی، …به زودی پس از من فتنۀ گنگ و تاریک بیاید كه در آن هر دوستی صمیمی و نزدیكی از بین برود و این آن زمان است كه شیعیان تو پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام که او پنجمین فرزند از فرزندان تو می باشد را نیافته ، برای فقدانش اهل زمین و زمان محزون شوند. پس چه بسیار هستند مردان مؤمن و زنان مؤمنه كه از فقدان او سرگردان و متأسف گردند».
طرفداران احمد الحسن در توضیح این روایت چنین نوشتهاند: «امام رضا (علیه السلام) هفتمین فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) است و چهارمین فرزند امام رضا(علیه السلام) امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. پس پنجمین از هفتمین فرزند، یعنی مهدی که همان یمانی است.[154] در حالی که روایات متعددی وجود دارد که پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام همان امام قائم و مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. از جمله میتوان به این روایت اشاره کرد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) چنین روایت کرده است: «إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیانِكُمْ لَا یزِیلُكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ یا بُنَی إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیبَةٍ حَتَّی یرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ یقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِی مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ لَوْ عَلِمَ آبَاؤُكُمْ وَ أَجْدَادُكُمْ دِیناً أَصَحَّ مِنْ هَذَا لَاتَّبَعُوهُ. قَالَ: فَقُلْتُ: یا سَیدِی! مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ؟ فَقَالَ: یا بُنَی! عُقُولُكُمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا وَ أَحْلَامُكُمْ تَضِیقُ عَنْ حَمْلِهِ وَ لَكِنْ إِنْ تَعِیشُوا فَسَوْفَ تُدْرِكُونَهُ»؛[155] هنگامی كه پنجمین فرزند از هفتمین گم شود، خدا را خدا را در دینتان! كه مبادا شما را از دین بیرون برند كه صاحب این امر را به ناچار غیبتی خواهد بود تا آنجا که از افرادی كه معتقد به این امر هستند از اعتقاد بازگردند و این غیبت فقط آزمایشی است از جانب خداوند كه خلق را بدان میآزماید و اگر پدران و نیاكان شما دینی را درستتر از این دین میدانستند، از آن دین پیروی میكردند. عرض كردم: ای آقای من، پنجمین از اولاد هفتمین كیست؟ فرمود: پسرک من، خِرَدهای شما از دریافت این مطلب كوچکتر است و برداشت این معنا به پندارهای شما نمیگنجد، ولی اگر زنده ماندید آن روز را خواهید دید».
مقصود از این روایات به حسب ظهور عرفی پنجمین فرزند از هفتمین امام است؛ یعنی پنجمین فرزند از نسل امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) و شاهد آن تعبیر «من اقر بالائمة» و «من اقر بجمیع الائمة» است که نشان میدهد امام درصدد گفتوگو از امامان اهلبیت است.
بنابراین در پاسخ باید گفت:
یک. طرفداران احمد الحسن روایات مشابه را که در کتابهای معتبری همچون کافی وجود دارد کنار زده و با وجود اینکه این مجموعه یک خانواده حدیثی هستند و برای فهم آنها باید تمام مجموعه را لحاظ کرد، برای فریب افکار عمومی تنها به یک روایت که مضمونی شاذ دارد، آن هم روایتی از یک منبع نهچندان مهم استناد کردهاند.
دو. این ادعا که این روایت درصدد اشاره به امام پس از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و غیبت او است، با ذیل روایت همخوان نیست. «… قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَمْ یكُونُ بَعْدِی مِنَ الْأَئِمَّةِ؟ قَالَ: بَعْدَ الْحُسَینِ تِسْعَةٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُم؛[156] پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در انتهای روایت در پاسخ این پرسش امیرالمؤمنین (علیه السلام) که پس از من چند امام هستند، میفرمایند: بعد از امام حسین (علیه السلام) نُه نفر امام خواهند بود. روشن است که اگر فرزند امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز پس از ایشان امام باشند _ آنچنان که احمد الحسن مدعی است _ پاسخ پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) ناتمام خواهد بود.
سوم. اگر ظاهر این روایت را بپذیریم، باز بر احمد الحسن انطباق نمییابد؛ زیرا او پنجمین فرزند از هفتمین فرزند امام علی (علیه السلام) نیست؛ چرا که پنجمین فرزند، ظهور در فرزندهای بیواسطه دارد. بنابراین مقصود این روایت فرزند بیواسطۀ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، در حالی که احمد به ادعای خودش دهمین از هفتین است.[157]
استناد به خبر واحد سنی و ادعای تواتر آن در احادیث شیعی در جریان احمد الحسن
شگرد دیگر طرفداران احمد الحسن برای فریب دادن مخاطبان خود، ارائۀ آمار چندده حدیث از کتابهای شیعه به گونهای است که مخاطب گمان کند ادعای آنها پشتوانهای بسیار قوی از روایات شیعه را دارد. در حالی که با رندی کامل برای اثبات مدعای خود دست به دامان منابع اهلسنت شده و با تکروایتی از اهل سنت میخواهند ادعای مهم خود را ثابت کنند. به عنوان نمونه، طرفداران احمد الحسن در بحث پرچمهای سیاه، برای اینکه به خواننده القا کنند که روایات مورد استنادشان خدشهناپذیر است، ابتدا مدعی تواتر روایات پرچمهای سیاه میشوند و پس از ارائه فهرستی بلندبالا از این روایات، دغلکارانه به مخاطب القا میکنند که محتوای مورد ادعای آنان نیز تواتر دارد.
آنان در کتابهایشان مینویسند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هنگامی كه دیدید پرچمهای سیاه از طرف خراسان خارج شدند خود را به آنها برسانید، چون كه مهدی خلیفۀ خدا در میان آنها است».[158] و نیز مینویسند: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «نزد گنج شما سه تن كشته میشوند كه همه فرزندان خلیفه هستند و بعد از آنها آن منصب به هیچیک آنان نمیرسد، تا آنگاه كه پرچمهای سیاه از سمت مشرق پدید آید و شما را طوری به قتل رسانند كه هیچ قومی را بدان وضع نكشته باشند. سپس راوی چیزی گفت كه من حفظ نكردم. آنگاه فرمود: چون او را ببینید با وی بیعت كنید هرچند به رفتن از روی برف باشد؛ چرا که وی مهدی خلیفۀ خدا است»[159].
طرفداران احمد الحسن چنین استدلال میکنند که بر اساس روایات متواتر، پرچمهای سیاه پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برافراشته خواهد شد و از آنجا که روایات یادشده بر حضور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان پرچمهای سیاه دلالت دارد، پس آن مهدیای که در میان پرچمهای سیاه است، غیر از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معهود است. بنابراین پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهدی دیگری خواهد بود و به اعتقاد احمد الحسن وی همو است. در حالی که حدیث دوم دلالت ندارد که مهدی در میان پرچمهای سیاه است و ضمیر «رأیتموه» و «بایعوه» به «رایات» برنمیگردد؛ زیرا اولاً رایات مؤنث است و اگر مرجع ضمیر رایات بود، باید از واژۀ «رایتموها» و «بایعوها» استفاده میشد. ثانیاً تعبیر روایت «فإن فیها خلیفة الله» نیست تا بگوییم مهدی در میان پرچمهای سیاه است، بلکه تعبیر روایت «فإنه خلیفة الله» است. بنابراین مرجع ضمیر «فإنه» شخصی است که در ادامۀ روایت از آن سخن گفته شده و راوی آن را نقل نکرده است (ثم ذکر شیئاً). بنابراین مقصود روایت دوم نمیتواند مستند احمد الحسن باشد. از اینرو، تنها یک روایت بر حضور مهدی در میان پرچمهای سیاه دلالت دارد و احمد الحسن در این زمینه یک روایت بیشتر در اختیار ندارد؛ آن هم روایتی از اهلسنت که برای ما و احمد الحسن که خود را یک شیعه میداند، فاقد حجیت است.
گفتنی است ترفند دیگر طرفداران احمد الحسن برای فریب افرادی که اطلاع کمی از کتب حدیثی دارند، این است که وقتی میخواهند برای دو روایت نخست منبع ذکر کنند به منابع شیعه مانند «الملاحم و الفتن» نوشته سید بن طاووس و «کشف الغمة» نوشته محدث اربلی که این روایات را به نقل از منابع سنی نقل کردهاند آدرس میدهند تا به مخاطب چنین القا کنند که این روایات از منابع شیعی است و عالمان شیعی آن را در کتابهایشان نقل کردهاند، در حالی که گفته شد این روایات از اهلسنت است. از آنچه گذشت، دریافت می شود که اگر بر فرض اینکه روایات پرچمهای سیاه را متواتر بدانیم و بپذیریم که آنها مربوط به دوران پیش از ظهور هستند و ناظر به جریان ابومسلم خراسانی نیستند، آنچه میتوان دربارۀ آن ادعای تواتر کرد، اصل خروج پرچمهای سیاه پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اما وجود یک مهدی در میان پرچمهای سیاه، مستندی جز یک روایت _ آن هم روایتی از اهل سنت ندارد. بنابراین از متواتر بودن روایات پرچمهای سیاه نمیتوان چنین استنباط کرد که وجود یک مهدی پیش از ظهور هم متواتر و انکارناشدنی است.
باز جریان احمد الحسن مینویسند: اکنون آیهای را ذکر میکنیم که در آن به قیام وصیّ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره میکند: «مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلًا * سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا»؛[160] «آنها ملعون هستند هر کجا یافت شوند، گرفته و به سختی کشته خواهند شد. این سنت خداوند است که در پیشینیان نیز بوده و هرگز در سنت خداوند تبدیل و تغییر نخواهی یافت».
دشمنان خداوند بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله) توسط مهدی به هلاکت میرسند و این مهدی، همان وصیّ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که از خراسان یا مشرق قیام میکند. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: پس نظر کنید به اهلبیت پیامبرتان؛ اگر سکوت کردند، سکوت کنید، و اگر از شما یاری خواستند، آنها را یاری کنید. پس خداوند فتنهها را توسط مردی از ما اهلبیت از میان میبرد. پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان! کسی که به آنها جز شمشیر بیملاحظه ندهد که به مدت هشت ماه شمشیر بر دوشش است، تا جایی که قریش میگویند: اگر از فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) بود به ما رحم میکرد. خداوند او را بر بنیامیه مسلط میکند تا اینکه آنها را دگرگون و نابود سازد. آنها ملعون هستند؛ هر کجا یافت شوند، گرفته و به سختی کشته خواهند شد * سنت خداوند است که در پیشینیان نیز بوده است و هرگز در سنت خداوند تبدیل و تغییر نخواهی یافت».[161] طبق این آیه و تفسیر امام علی (علیه السلام) از آن، روشن میشود کسی که فتنهها را از بین میبرد و بنیامیه را نابود میسازد و خداوند او را بر آنها مسلط میکند، کسی است که شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل میکند.
با توجه به حدیث بعدی متوجه میشویم که این شخص، حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیستند؛ بلکه فرزند امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که پیش از آن حضرت قیام میکند؛ امام علی (علیه السلام) فرمود: … و مردی پیش از او (مهدی) از فرزندانش میان اهل مشرق خروج میکند. او شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل میکند.»[162]
بر این اساس برای ما روشن شد که این شخص، فرزند امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که پیش از ایشان قیام کرده و به مدت هشت ماه شمشیر را بر دوششان حمل میکنند. در حالی که متن روایت اخیر که به آن استناد شده بدین صورت است: «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَرْوَانَ، عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: يَخْرُجُ رَجُلٌ قَبْلَ الْمَهْدِيِّ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ بِالْمَشْرِقِ، يَحْمِلُ السَّيْفَ عَلَی عَاتِقِهِ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ، يَقْتُلُ وَ يُمَثِّلُ وَ يَتَوَجَّهُ إِلَی بَيْتِ الْمَقْدِسِ، فَلَا يَبْلُغُهُ حَتَّی يَمُوتَ».[163]… علی (علیه السلام) میفرماید: «و مردی از اهلبیت آن حضرت به اهل شرق خروج كرده در مدت هشت ماه شمشیر را بر دوش خود گرفته، میكُشد و انتقام میكشد و قصد بیتالمقدس میکند و پیش از اینكه به آنجا برسد، میمیرد».
استدلال به این روایت از زوایای مختلفی قابل نقد است:
- این روایت مرسل[164] و از کتاب فتن ابن حماد است. وی نویسندهای سنیمذهب است که کتاب او حتی از نظر اهلسنت نیز معتبر نیست. بنابراین طرفداران احمد الحسن اعتقاد به وجود یک مهدی پیش از امام مهدی را از روایات اهلسنت اخذ کردهاند. البته _ چنانکه گذشت _ آنان برای اینکه این واقعیت از دید مخاطب مخفی بماند، روایت را نه از منبع اصلی، بلکه از کتاب سید بن طاووس نقل کردهاند، در حالی که با مراجعه به کتاب یادشده معلوم میشود سید بن طاووس آن را از کتاب الفتن ابنحماد آورده است.
- با توجه به متن روایت معلوم میشود که طرفداران احمد الحسن آن را تحریف کردهاند؛ چرا که تعبیر روایت «رجل من اهلبیته» است، در حالی که آنان این عبارت را به این صورت ترجمه کردهاند: «مردی از فرزندانش»، با اینکه مردی از اهلبیت اعم از فرزند است، چنانکه امام علی (علیه السلام) از اهلبیت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) است، ولی فرزند آن حضرت نیست. این تحریف برای این بوده است که این حدیث با ادعای احمد الحسن که خود را فرزند امام مهدی میداند هماهنگ شود.
- بر اساس فرمایش امام در ادامۀ همین روایت، مردی که پیش از ظهور امام مهدی هشت ماه شمشیر بر دوش میگذارد، به سمت بیتالمقدس حرکت کرده و پیش از رسیدن به آنجا میمیرد، در حالی که احمد الحسن مدعی است میخواهد پس از پایان یافتن حیات امام مهدی زنده بماند و جانشین آن حضرت شود؛ اما طرفداران احمد الحسن این بخش از روایت را بیان نکردهاند تا مخاطب به کلاهی که میخواهند بر سرش بگذارند پی نبرد.
- ابنطاووس _ که طرفداران احمد الحسن روایت را از کتاب او آدرس دادهاند _ در ادامۀ این روایت مینویسد: «من روایت را به همین صورت دیدم، اما در آن اشکال وجود دارد».[165] بنابراین حتی سید بن طاووس نیز این حدیث را خالی از اشکال نمیدانسته است. با این حال، روشن نیست طرفداران احمد الحسن چگونه میخواهند یک مسئلۀ اعتقادی _ آن هم مسئلهای همچون امامت و مهدویت _ را بر این پایۀ متزلزل بنا نهند.[166]
برداشتهای سطحی از روایات در جریان احمد الحسن
بخشی از استدلالهای طرفداران احمد الحسن مبتنی بر برداشتهای سطحی از روایات است. آنها بر اساس برداشتهایی مبتنی بر نگاه عامیانه، یکسونگرانه و بدون توجه به مجموعه فرمایشات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) مینویسند: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «خداوند بزرگتر و مكرمتر و اعظم از این است كه زمین را بدون امام عادل بگذارد. ابوبصیر گفت: قربانت گردم! چیزی به من اطلاع دهید كه موجب آرامش خاطرم باشد. فرمود: ای ابومحمد، مادام كه بنیعباس بر اریكۀ سلطنت تكیه زدهاند، امت محمد (صلی الله علیه و آله) فرج و راحتی ندارند. وقتی كه دولت آنها منقرض گردید، خداوند مردی را که از دودمان ما است و برای امت محمد (صلی الله علیه و آله) نگاهداشته، ظاهر گرداند تا دستور تقوا دهد و به هدایت رفتار كند و در حكمش رشوه نگیرد. به خدا قسم من او را به اسم خود و پدرش میشناسم. آنگاه مردی كه گردنی قوی دارد و دارای دو خال سیاه است به سوی ما خواهد آمد. او قائم عادل و حافظ امانت الهی است؛ او زمین را پر از عدل و داد میكند، چنانكه فاجران آن را پر از ظلم و ستم كرده باشند».[167]
طرفداران احمد الحسن مدعی هستند تعبیر «اهلالبیت» در این روایت دلالت بر این دارد که شخصیت مورد نظر امام صادق (علیه السلام)، امام است؛ چرا که در اصطلاح روایات، واژۀ اهلالبیت مخصوص امامان معصوم است. از اینرو طبق مفاد این روایت، پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امامی از اهلبیت وجود خواهد داشت. اینکه واژۀ اهلالبیت اصطلاح خاصی است که شامل تمام خاندان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نمیشود و مخصوص امام علی (علیه السلام) و حضرت زهراء (سلام الله علیها) و امامان معصوم (علیهمالسلام) از نسل آنان است، مطلب درستی است که در آن تردیدی وجود ندارد. لیکن از این نکته نیز نباید غفلت کرد که پیشوایان معصوم خود تصریح کردهاند که این واژه _ هنگامی که در معنای اصطلاحیاش به کار میرود _ منحصر در چهارده معصوم است و کس دیگری را شامل نمیشود. به عنوان نمونه از امام علی (علیه السلام) در اینباره چنین روایت شده است: «… سپس علىّ (صلّى اللَّه عليه) به أبو درداء و ابو هريره و كسانى كه گرد او بودند فرمود: اى مردم آيا مىدانيد خداوند تبارك و تعالى در كتاب خود آورده است كه: «خداوند چنين خواسته است كه تنها از شما اهل بيت پليدى را بزدايد و شما را پاك گرداند»[168] پس رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) من و فاطمه و حسن و حسين را در بالاپوشى گردآورد و بعد فرمود: «پروردگارا اينان حبيبان من و عترت من و خاصّان من و اهل بيت من هستند، پس پليدى را از ايشان بزداى و آنان را پاكى بخش» پس امّ سلمه گفت: و من نيز، آن حضرت به او فرمود: تو خير در پيش دارى، امّا اين آيه فقط در مورد من و برادرم علىّ و دخترم فاطمه و دو فرزندم حسن و حسين و نه فرزندم از فرزندان حسين نازل شده است، و در آن غير از خودمان هيچ كس با ما شريك نيست». در اين هنگام بيشتر حاضران برخاستند و گفتند: ما گواهى مىدهيم كه امّ سلمه اين موضوع را براى ما نقل كرده بعد هم آن را از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) پرسيديم و آن حضرت نيز براى ما به همان صورت كه امّ سلمه (رضي الله عنها) گفته بود نقل فرموده،[169] چنانکه ملاحظه میشود، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) تصریح میفرمایند که واژۀ «اهلبیت» در اصطلاح خاص قرآنیاش _ که از ویژگی طهارت از ناپاکیها برخوردارند _ منحصر در چهارده معصوم است و شامل هیچ شخصیت دیگری نمیشود. این مطلب به وضوح از واژۀ «انّما» _ که از ادات حصر است _ استنباط میشود و در ادامه عبارت «لیس فیها معنا احد غیرنا» که به صراحت از مشارکت نداشتن هیچ شخصیت دیگری با اهلبیت در این مقام سخن میگوید، راه را بر هرگونه توجیه و طرح احتمالات بیاساس بسته است. از اینرو این ادعا که از وجود واژۀ اهلالبیت در حدیث امام صادق (علیه السلام) میتوان چنین برداشت کرد که شخصیت مورد نظر آن حضرت، بهرغم اینکه از چهارده معصوم نیست، امامی معصوم است، پذیرفتنی نیست.
اما دلیل اینکه بر شخصیت مورد نظر این روایت، اهلالبیت اطلاق شده، این است که گرچه این واژه یک اصطلاح خاص با بار معنایی ویژه است، اما این اصطلاح، تمام کاربریهای این واژه را دربر نمیگیرد، بلکه کاربری اغلب این واژه همان معنای خاص است؛ اما در کلمات اهلبیت گاهی این واژه معنایی عامتر دارد که شامل همۀ خاندان پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) به صورت عام آن میشود و از اینرو کسانی که از نسل ائمه (علیهم السلام) هستند و لو خود امام نباشند را نیز شامل میشود. به عنوان نمونه میتوان به این روایات اشاره کرد: ابوحمزه ثمالی میگوید: در مسجدالحرام خدمت امام باقر (علیه السلام) نشسته بودم كه دو تن از مردم بصره به محضر ایشان شرفیاب شده و عرض كردند: ای فرزند پیامبر خدا، قصد داریم مسئلهای از شما بپرسیم. فرمود: مانعی ندارد. گفتند: ما را از تفسیر فرموده خدا: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِير …[170] ، آگاه فرما! حضرت فرمود: در شأن ما خاندان نبوت نازل گردیده است. ابو حمزه میگوید: عرض كردم: پدر و مادرم فدای شما باد؛ پس ستمكار به خود از شما چه كسی است؟ فرمود: شخصی از ما خاندان رسالت كه نیكیها و بدیهایش یكسان باشد به نفس خود ستم نموده [كه در عبادت كوتاهی نموده و حسناتش را بر سیئات خود افزون نساخته] باشد. گفتم: «مقتصد» از شما کیست؟ فرمود: شخصی كه در تمامی احوال، در توانمندی و فقر (جوانی و پیری) تا آخرین نفس كه در چنگال مرگ گرفتار شود، عبادت خدا را انجام دهد. عرضه داشتم: سبقتگیرندۀ شما در خیرات كیست؟ فرمود: به خدا سوگند او فردی است كه مردم را به راه پروردگار خویشتن فرا خوانده و به انجام نیكیها وادار كند، آنان را از ارتكاب معاصی و بدیها باز دارد، پشتیبان گمراهان نگردد، دشمن تبهكاران باشد و به حكم فاسقها رضا ندهد، مگر آن شخص كه از رسیدن زیانی به جان و دینش بترسد و یاوری پیدا نكند، آنگاه از روی تقیه با آنان مدارا نماید».[171] در اینجا ابتدا امام تصریح میفرمایند که این آیه دربارۀ اهلبیت نازل شده است و در ادامه به صراحت از وجود هر سه دستۀ مذکور در آیه و از جمله ستمگر به خود (الظالم لنفسه) در میان اهلبیت سخن گفته و از آنجا که در میان چهارده معصوم ستمگر وجود ندارد، می توان فهمید مقصود از اهلبیت معنای اصطلاحی آن نیست، بلکه مقصود خاندان پیامبر به شکل عام آن است.
از امام صادق نیز چنین روایت شده است: «انا أهل البیت لم یزل الله یبعث فینا من یعلم كتابه من أوله إلی آخره»؛[172] «در میان ما اهلبیت، خداوند همیشه کسی را برمیانگیزد که به کتاب خدا از ابتدا تا انتها علم دارد». روشن است که مقصود امام صادق (علیه السلام) از واژۀ اهل البیت در این روایت معنای خاص آن نیست؛ چرا که امام میفرمایند: در بین ما اهلبیت کسی هست که دانش همه کتاب خدا نزد او است. پس کسی که دانش کتاب نزد او است یکی از اهلبیت است. بنابراین امام صادق (علیه السلام) در این حدیث از واژه اهلبیت، معنای عام آن؛ یعنی خاندان پیامبر و منسوبان به آن حضرت را اراده کردهاند.
حاصل سخن اینکه به دلیل روایتی که اصطلاح اهلالبیت را منحصر در چهارده معصوم کرده است، از اطلاق این واژه بر شخصیت دیگری نمیتوان امامت و مهدویت او را اثبات کرد و به قرینۀ دو روایتی که اخیراً ذکر شد این واژه معنای عامی نیز دارد بر این اساس در حدیث مورد نظر، اهلالبیت در معنای عامش به کار رفته است. لذا از اطلاق این واژه بر کسی که پیش از امام مهدی ظهور میکند تنها منسوب بودن او به خاندان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است و در نتیجه او یکی از سادات جلیل القدر خواهد بود و از همین رو است که سید بن طاووس روایت یادشده را بر خود تطبیق میداده و بر این باور بوده که مقصود از آن مردی از اهلبیت که در این روایت به او اشاره شده، خود وی است.[173] این تطبیق درست باشد یا اشتباه، در هر صورت نشان از آن دارد که این عالم بلندمرتبه نیز از واژۀ «اهلبیتی» که در این روایت به کار رفته، امام معصوم و مهدی را استنباط نمیکرده است.
باز جریان احمد الحسن مینویسند: امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر منبر مسجد کوفه فرمود: آسیابی باید به گردش درآید و همین كه كاملاً به گردش افتاد و پابرجا شد، خداوند بندهای سنگدل و بیاصل و نسب را برانگیزد كه پیروزی به همراه او باشد. یارانش با موهای دراز، سبیلهای كلفت، جامههای سیاه در بر و پرچمهای سیاه به دست داشته باشند. وای بر كسی كه با آنان ستیزد كه بیملاحظه آنان را بكشند! به خدا قسم، گویی آنان را میبینم و كارهاشان و آنچه بدكاران و عربهای ستمگر از دست آنان میبینند در پیش چشم من است. خداوند آنان را که مهری در دلشان نیست بر ایشان مسلّط میكند و در شهرهای خودشان كه در كنار فرات است شهرهای ساحلی و بیابانی، ایشان را بیمحابا در مقابل کیفر اعمالشان میكشند و پروردگار تو به بندگانش ستم روا ندارد. [174]
به اعتقاد طرفداران احمد الحسن، این روایت دلیل بر وجود حجتی از حجتهای الهی در میان پرچمهای سیاه است و از آنجا که پرچمهای سیاه پیش از ظهور برافراشته میشود، این حجت الهی امام مهدی نیست و در نتیجه روایت مورد نظر دلیلی بر اندیشۀ وجود مهدیهایی غیر از امام مهدی است. آنها این روایت را به این دلیل اثبات کنندۀ وجود حجتی از حجتهای خدا در میان پرچمهای سیاه میدانند که در آن تعبیر «یبعث الله» آمده است و از آنجا که خداوند تنها پیامبران و امامان را مبعوث میکند، شخصیت مورد نظر امام علی (علیه السلام) در این روایت نیز باید حجت خداوند باشد. در حالی که اساساً مبعوث شدن شخصیت مورد نظر این روایت از سوی خداوند نمیتواند دلیلی بر مهدی بودن او باشد؛ زیرا بعثت در لغت به معنای برانگیختن است و صرف برانگیختنِ کسی، دلیل بر پیامبر یا امام بودن او نیست و گویاترین دلیل بر این سخن این است که در آیات و روایات فراوانی ترکیب «بعث الله» و ترکیبهای مشابه آن در غیر انبیا و اوصیا به کار رفته است. به عنوان نمونه میتوان به این آیات اشاره کرد: سپس خداوند زاغى را فرستاد كه در زمين، جستجو (و كندوكاو) مىكرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند.[175] سپس آنان را برانگيختيم تا بدانيم (و اين امر آشكار گردد كه) كدام يك از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر حساب كردهاند.[176] هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پيكارجوى خود را بر ضدّ شما ميانگيزيم (تا شما را سخت در هم كوبند حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جستجو مىكنند و اين وعدهاى است قطعی[177] در روایات نیز موارد بسیاری وجود دارد که بر اساس آنها خداوند موریانه،[178] ابر،[179] پرنده،[180] فرشتگان[181] و… را مبعوث میگرداند. بنابراین از آمدن تعبیر «بعث الله» در این روایت، نمیتوان نتیجه گرفت شخصیت فرستاده شده، مهدی است. به آنچه گفته شد، میتوان این نکته را افزود که اساساً محتوای روایت، خود نشانگر این است که شخصیت مورد نظر امام علی (علیه السلام)، شخصیت مثبت و برجستهای نیست؛ زیرا در این روایت شخصیت یادشده به «عنیف» توصیف شده که این واژه به معنای بیرحم است.[182] ابناثیر در این باره چنین مینویسد: «و کل ما فی الرفق من الخیر ففی العنف من الشر مثله، هر آن اندازه خیری که در مدارا وجود دارد به همان اندازه شر در استفاده از زور موجود است».[183] در نسخۀ موجود از کتاب «الغیبة» نعمانی در آستان قدس رضوی (علیه السلام) و کتابخانۀ آیتالله مرعشی، تعبیر «عنیفاً» وجود دارد، اما در بحار الانوار که این روایت را از الغیبة نعمانی نقل کرده، به جای «عنیفاً»، «عسفاً» آمده است.[4] این واژه نیز به معنای انجام امری بدون اندیشه، تدبر و بصیرت است.[5] روشن است که در هر دو صورت تعبیرات یادشده با مهدی و وصی امام مهدی که معصوم و واجب الاطاعه است _ به حسب آنچه احمد الحسن مدعی است _ تناسبی ندارد. [184]
اعم بودن دلیل از مدعا
در برخی از استدلالهای طرفداران احمد الحسن دلیل اعم از مدعا است. آنها مدعی هستند که پس از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازده امام و مهدی از نسل ایشان وجود خواهند داشت، اما برخی از دلایلی که بر این ادعا اقامه میکنند، مفهومی عامتر از امام و مهدی را میتواند اثبات نماید.
جریان احمد الحسن در منبعشان مینویسند: یکی از ادلهای که بر وجود امامان و مهدیانی پس از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد، دعای امام صادق (علیه السلام) در روز عرفه است: «السلام علیك یا مولای یا أبا جعفر محمد بن علی، السلام علیك یا مولای یا أباالحسن علی بن محمد، السلام علیك یا مولای یا أباجعفر الحسن بن علی، السلام علیك یا مولای یا أباالقاسم محمد بن الحسن صاحب الزمان، صلی الله علیك و علی عترتك الطاهرة الطیبة.» طیب و طاهر بودن به معنای عصمت است و از آنجا که عصمت از ویژگیهای ائمه است، این دعا نیز بر وجود امامانی از نسل امام مهدی دلالت دارد.
پاسخ: طیّب و طاهر بودن هیچ ملازمتی با امام بودن ندارد، چنانکه حضرت زهراء (سلام الله علیها) طیب و طاهر بودند، اما امام نبودند. به عنوان نمونه در یکی از ادعیه از آن حضرت با چنین القابی یاد شده است: اللهم صل علی محمد و أهل بیته، و صل علی البتول الطاهرة، الصدیقة المعصومة، التقیة النقیة، الرضیة [المرضیة]، الزكیة الرشیدة. و بلکه کسان دیگری در فرمایشات ائمه به این وصف متصف شدند، با اینکه با حضرت زهراء (سلام الله علیها) قابل مقایسه نیستند.
تعارض درونی از دیگر مشکلاتی که طرفداران احمد الحسن به آن مبتلا هستند، تعارض درونی مستندات است؛ به این معنا که برخی از دلایل آنان با برخی دیگر در تعارض است و مستندات آنها یکدیگر را نفی میکنند. در برخی از سخنانشان آمده: بر اساس ادعای جریان احمد الحسن یکی از مهمترین دلایل حقانیت او، حدیث وصیت است که در آن به نام احمد و وصایت او از امام مهدی تصریح شده است: عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی اللیلة التی كانت فیها وفاته لعلی (علیه السلام): یا أبا الحسن! أحضر صحیفة و دواة، فأملی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیته حتی انتهی [إلی] هذا الموضع فقال: یا علی! إنه سیكون بعدی اثنا عشر إماماً و من بعدهم اثنی عشر مهدیاً فأنت یا علی أول الاثنی عشر الامام. و ساق الحدیث إلی أن قال: و لیسلمها الحسن (علیه السلام) إلی ابنه محمد المستحفظ من آل محمد _ صلی الله علیه و علیهم _ فذلك اثنی عشر إماماً ثم یكون من بعده اثنا عشر مهدیاً فإذا حضرته الوفاة فلیسلمها إلی ابنه أول المهدیین له ثلاثة أسامی اسم كاسمـی و اسم أبی و هو عبدالله و أحمد و الاسم الثالث المهدی و هو أول المؤمنین؛ امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شب رحلتش به من فرمود: ای اباالحسن، صحیفه و دواتى بیاور! پس رسول خدا وصیت خود را املا فرمود تا به اینجا رسید؛ … ای على، بعد از من دوازده امام خواهند بود و بعد از آنها دوازده مهدى است. ای على، تو نخستین آن دوازده امام هستى! سپس یکیک ائمه را نام برد تا اینكه فرمود: حسن [عسکرى] هم این صحیفه را به فرزندش محمد از ما آل محمد که زنده و پایدار است تسلیم كند؛ اینها دوازده امام هستند. بعد از مهدى موعود دوازده مهدى دیگر خواهد بود. چون در آستانه مرگ قرار گرفت، آن را تسلیم كند به مهدى اول كه داراى سه نام است: یک نام مثل نام من، یک نام مانند نام پدرم عبدالله و احمد و اسم سوم مهدى است و او نخستین مؤمنان است.
در حالی که از تعبیر «سیكون بعدی اثنا عشر إماماً و من بعدهم اثنی عشر مهدیاً»، و «فذلك اثنی عشر إماماً ثم یكون من بعده اثنا عشر مهدیاً» چنین برمیآید که امامان دوازده نفر بیشتر نیستند و دوازده نفر بعدی مقام امامت ندارند، بلکه مهدی هستند؛ چرا که تفصیل قاطع شرکت است و این مطلب با این توجه روشنتر میشود که دوازده امام بر اساس روایات، مهدی هم هستند. پس اگر دوازده مهدی دوم امام هم باشند، جدا کردن آنان از یکدیگر لغو خواهد بود. بنابراین تنها دلیلی که میتواند این تفصیل داشته باشد این است که دوازده مهدی دوم امام نیستند و از اینرو این روایت خود دلیلی بر این است که غیر از امامان دوازدهگانه، هیچ کس مقام امامت ندارد و اگر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اوصیایی از فرزندان خود داشته باشد، آنان هرگز دارای شأن امامت نیستند. در نتیجه احمد الحسن که خود را مصداق این روایت میداند (بر فرض صحت ادعا) منحصراً مهدی خواهد بود و نمیتواند امام باشد، در حالی که وی مدعی مقام امامت نیز هست. برای مثال، یکی از دلایلی که آنان برای مدعای خود اقامه میکنند، احادیثی است که به ظاهر بر وجود امامان سیزدهگانه دلالت دارد؛ مانند این حدیث: راوی میگوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: امامان از آل محمد دوازده نفر هستند که همه آنان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل حدیث کردند و از فرزندان علی (علیه السلام) هستند و رسول الله و علی (علیهما السلام) پدران اینها محسوب میشوند.[185] به گفتۀ آنان، از این روایت چنین فهمیده میشود که دوازده امام از نسل امام علی (علیه السلام) هستند. پس با احتساب امام علی (علیه السلام) تعداد ائمه از دوازده نفر بیشتر است و احمد الحسن امام سیزدهم میشود. با توضیحاتی که پیش از این داده شد، درمییابیم که میان ادعای اخیر و حدیث وصیت که بزرگترین دلیل احمد الحسن است، تعارض وجود دارد؛ زیرا وقتی بر اساس حدیث وصیت، دوازده نفر نخست امام و دوازده نفر دوم مهدی هستند. پس معنای این روایت، این است که دوازده نفر دوم دیگر امام نیستند. بنابراین ما بهجز دوازده امام، امام دیگری نخواهیم داشت، در حالی که احمد الحسن مدعی مقام امامت نیز هست. پس بزرگترین مستند او دلیلی بر نفی ادعای او و این تعارض در ادله، نشانگر آشفتگی نظام فکری و در نتیجه، آشفتگی شخصیت او است. و حاشا که امامی دچار چنین آشفتگیها و تعارضات باشد؛ زیرا امام تجسم قرآنی است که در آن هیچ اختلاف و تعارضی نیست: وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافاً كَثِيراً.[186]
آخرین نکتهای که در پایان این بخش میتوان به آن اشاره کرد، این است که اعتقاد به امامان دوازدهگانه یکی از محوریترین باورهای شیعه در طول تاریخ بوده و شیعیان همیشه به نام شیعیان دوازدهامامی شناخته میشدند. این مطلب ریشه در روایات متواتری دارد که از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که امامان را دوازده نفر و به تعداد نقبای بنیاسرائیل معرفی فرمودهاند و این مضمون را اهلسنت در کتابهای معتبر خود همچون صحاح ششگانه نیز ثبت کردهاند. از اینرو این باور که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیهو آله) دوازده جانشین دارند، از اعتقاداتی است که در میان تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر وجود دارد؛ با این حال احمد الحسن خود را امام سیزدهم میداند. بنابراین ادعای او مخالفت با اجماع شیعه و سنی است و او سخنی گفته که نه بر مبنای شیعه پذیرفتنی است و نه بر مبنای اهلسنت و این خود دلیل استوار دیگری بر بدعتگذار بودن اوست.[187]
ضابطه و معیار برای تشخیص صدق مدعیان مهدویت (جریان احمد الحسن) در عصر غیبت
قبل از قیام و آغاز حرکت یمانی و قبل از ندای آسمانی، که هنوز رخ نداده است و مخصوصا در عصر معاصر که عصر غیبت نام گرفته است، چه راهحلهایی، برای تشخیص مدعیان دروغین، قابل ارائه می باشد؟
به طور کلی، برای تشخیص مدعیان مهدویت و تشخیص حق از باطل، در عصر غیبت، می توان به دو ضابطه کلی و اصیل، اشاره کرد:
- درخواست معجزه از مدعیان مهدویت و یمانی
الف. اگر قبل از وقوع ندای آسمانی، هر شخصی که ادعای نشانه حتمی بودن ظهور و ارتباط خاص و سفارت و نیابت خاص امام زمان را دارد، (از جمله مدعی یمانی، احمد الحسن بصری)، باید از او درخواست معجزه، کنید؛ چنانچه قدرت بر معجزه نداشت، نشانی بر دروغگویی مدعی است؛ زیرا بنابر روایات اهل بیت، معجزه، راهی برای تشخیص درستی و نادرستی دعوت حجت الهی از مدعیان دروغین است. بنابراین، همانطور که برای شناخت انبیاء و ائمه معصومان (علیهم السلام)، میتوان از ایشان درخواست معجزه کرد، کسی که ادعای ارتباط خاص با امام عصر دارد، نیز باید از طرف ایشان، قدرت کرامت و معجزه داده شود تا دلیل روشنی بر صدق ادعای نیابت خاص وی باشد. همانطور که نوّاب خاص حضرت در عصر غیبت صغری، صاحب چنین قدرتی از طرف امام عصر بودند.
ابوبصیر میگوید: از امام صادق(علیه السلام)، پرسیدم: برای چه خداوند به انبیاء و رسولانش، معجزه داده است؟ حضرت فرمودند: تا دلیل باشد بر صدق و راستگویی آورنده معجزه. سپس فرمودند: معجزه علامت و نشانه است بر حق تعالی و آن را فقط به انبیاء و رسولان و حجت هایش عطا می فرماید تا راستگو از دروغگو، مشخص شود.
امّا شرایط معجزه؛ البته در معجزه لازم است، فعل و عملی در برابر چشمان تعدادی از مخالفان صاحب دعوت، صورت پذیرد تا دلیلی بر حقانیت مدعی باشد و بتوان درستی و نادرستی آن را تشخیص داد. همچنین از شرایط معجزه، عدم امکان تحدی با آن است، یعنی کسی نتواند مانند آن را ارائه کند. می توان به معجزه حضرت موسی در قرآن، اشاره کرد که سحره فرعون، از آوردن مثل آن، عاجز و ناتوان ماندند و به حقانیت حضرت موسی، ایمان آوردند.
همچنین، می توان به درخواست معجزه ابوسهل نوبختی از حلاج – که ادعای نیابت و سفارت خاص از امام زمان را داشت- اشاره کرد، تا با نحوه مواجهه و چگونگی برخورد با مدعیان دروغین و ارتباط خاص با امام مهدی، آشنا شوید:
«در زمان ابوسهل نوبختی، حلاج، ادعای سفارت و نیابت خاص از طرف امام مهدی را داشت و به همین منظور، به پدر شیخ صدوق، نامه نوشت و او را به ایمان آوردن به خودش، دعوت کرد. حتی حلاج، پا را از این هم فراتر گذاشته بود و با سفر به شهر به قم، رسماً از دیگر معتمدان شیعه همچون ابن بابویه قمی پدر شیخ صدوق، برای ایمان به خودش، دعوت کرده بود. در این میان، ابوسهل نوبختی، که از معتمدان شیعه در عراق بود، برای صدق ادعای حلاج، از او درخواست معجزه کرد. و آن معجزه این بود: حلاج، معجزهایی انجام بدهد و محاسن سفید وی (ابوسهل نوبختی) را که در سن پیری هست را به ایام جوانی، برگرداند (نوبختی از حلاج درخواست چنین معجزه ای کرد که: من پیر و محاسنم سفید است، مرا به جوانی برگردان) اما حلاج از انجام چنین کاری، ناتوان بود و بدین ترتیب، ادعای ارتباط خاص او با ناحیه مقدسه و امام عصر، باطل شد.[188]
- بررسی رفتار و عمل مدعیان مهدویت
یکی از دیگر از مهمترین شاخص ها و معیارها در عصر غیبت، باید مشاهده و بررسی شود که مدعیان مهدویت و نیابت خاصه، در تولی و تبری، که از مسائل اساسی اسلامی است، چگونه رفتار کرده و می کنند؟ به عنوان مثال، کسی که ادعایی دارد و مدعی ارتباط و سفارت خاص مهدویت است، تعامل وی با دشمنان امام عصر چگونه است؟
أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا.[189] بهطور مسلّم، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت.
این آیه قرآن، کلید طلایی برای تشخیص مدعیان دروغین در عصر غیبت است؛ به عنوان مثال، در عصر معاصر، احمد الحسن بصری و جریان مدعی یمانی و انصار وی، چرا تاکنون در برابر جنایات بیشمار و حاکمیت غصبی رژیم اسرائیل بر قبلهگاه اول مسلمانان، موضعی نمیگیرند؟.[190]
دستاوردها، آثار و تألیفات جریان احمد الحسن
یکی از چالش های مهم در جریان مدعی یمانی، خلأ یک منبع فقهی جامع و بی نقص، منطبق بر آرای احمد بصری است. احمد اسماعیل بصری منتسب به احمد الحسن، که در تمام امور معرفتی، علمی و شرعی، رسوایی و فضاحتهایش آشکار و واضح گردیده، از شدت جهل و فقر علمی، در فهم مسائل فقهی، روایی و فروع شریعت،پیروان خویش را به کتاب «شرایع» محقق حلّی ارجاع داده است. او پیروان خود را مأمور به أخذ احکام دین، از کتاب شرایع مرحوم محقق حلّی کرده و تنها با ایجاد تغییرات بسیار بسیار مختصری (تقریبا کمتر از پنج درصد) در متن کتاب محقق حلّی، کتاب فقهی و در واقع توضیح المسائل یک مجتهد، فقیه اصولی و رجالی شیعی را به نام خود منتشر کرده است. !این مدعی علم، در مقدمه چند سطری بر این کتاب، اشاره کرده که این کتاب شرایع محقق حلّی است، اما در ادامه می نویسد: محقق به قدر وسع خویش در معرفت احکام پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) تلاش نموده ، ولی دچار خطاهایی نیز شده است که البته از روی تقصیر نبوده و معذور است !!!!
وی در این مقدمه کوتاه مدعی شده من این کتاب را تصحیح کرده و احکام شریعت را طبق آنچه امام مهدی به من آموزش داده است بیان کرده ام!!!!!!!! هرکس با این کتاب مخالفت کند با امام مهدی مخالفت کرده است !!!!!
حقیقت آن است که وی خود نیز میداند که ورود به عرصه عظیم و دقیق و مهم فقه، تنها طومار رسواییهای او را طولانیتر، سیاهتر و فضاحتها و جهل او را آشکارتر می کند! لذا چاره ای جز ارجاع پیروان خود به کتاب فقهی یک مجتهد اصولی رجالی ندارد. آنهم فردی مانند محقق حلّی که با مبانی اجتهادی، اصولی و رجالی، به فتوا و بیان احکام شریعت پرداخته و عده زیادی از علمای بعد از وی به شرح مبانی او و تفصیل مقدمات و ادله اجتهادی ایشان پرداختهاند. و ادلهی اصولی و روایی که صاحب شرایع برای فتوا و حکم خویش به آنها اعتماد کرده است را بررسی نموده اند! و تمام مطالب کتاب شرایع محقق نتیجهی مجموعه ای از مبانی اجتهادی و مباحث اصولی و رجالی و درایه الحدیثی و جرح و تعدیلات و … می باشد. خلاصه مطلب آنکه احمد اسماعیل بصری که تمام سعی و تلاش خود را در فحاشی، تکفیر و اهانت به فقها، مجتهدین، علمای اصول، دانشمندان رجالی شیعه و حوزههای علمیه شیعی، معطوف کرده است! او بدعت خواندن علوم مذکور و بدعتگذار دانستن مجتهدین و فقیهان شیعه و دانشمندان رجال و اصول و حوزههای علیمه شیعه تمام هنر وی می باشد، در مقام علم و عمل، نه میتواند اتباع خود را به متون روایی ارجاع دهد و نه میتواند و قدرت آن را دارد که به بحث فقهی بپردازد و اثر فقهی ارائه دهد پس در مقام علم و عمل چاره ای ندارد جز اتکاء و اعتماد به مجتهدین و فقهاء اصولی و رجالی و کتب معمول و رایج حوزههای شیعی که یکی از قدیمیترین و معتبرترین این کتب کتاب شرایع است و قبول و اعتماد به همان کتابی که دقیقاً بیش از هفتصد سال مهمترین متن درسی و فقهی حوزههای علیمهی شیعه بوده و هست احمد بصری چاره ای ندارد جز اعتماد و قبول کتاب درسی همان حوزههای علمیهای که به آنها فحاشی میکند احمد اسماعیل چاره ای ندارد جز قبول مبانی اجتهادی و اصول و رجال و درایه و ادبیات و … که منجر به شکل گرفتن کتابی اجتهادی همچون شرایع الاسلام مرحوم محقق حلّی (رحمه الله علیه) و شروح آن میشود. و چه زیبا فرموده است امام صادق (علیه السلام) پس اینجاست که تحقق روایت زیبای امام صادق (علیه السلام) را نیز انسان مشاهده مینماید :عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ آيَةَ الْكَذَّابِ بِأَنْ يُخْبِرَكَ خَبَرَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَإِذَا سَأَلْتَهُ عَنْ حَرَامِ اللَّهِ وَ حَلَالِهِ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ شَيْء.[191] معاويه بن وهب میگويد: از حضرت امام صادق (عليه السّلام) شنيدم كه میفرمود: نشانه دروغگو اين است كه از آسمان و زمين و مشرق و مغرب خبر میدهد (یعنی به دروغ ادعای این علوم را میکند ) ولى آنگاه كه از حرام و حلال خداوند از او بپرسى چيزى و علمی نزد او نيست كه پاسخ دهد. ‼[192]
معرفی کتابهای جریان احمد الحسن
برای احمدالحسن حدود 40 جلد کتاب به زبان عربی ذکر کردهاند که در حدود 25 کتاب از وی و انصار او به زبان فارسی ترجمه شده است.[193]
در برخی از سایت ها کتاب هایی را به وی نسبت دادهاند که درستی آن چندان برای ما روشن نیست. اسامی آنها بدین قرار است:
تفسیر آیهای از سوره یونس.
وصیت مقدس، نوشته بازدارنده از گمراهی.
وصی و فرستاده مهدی در کتابهای تورات، انجیل و قرآن.
توقف گاههای برگزیده از چشم اندازهای سومر و اکد.
توحید.
شرایع الاسلام دو جلد.
چندین جلد پرسش ها و استفتاهای فقهی.
سرگردانی یا مسیر به سوی خدا.
همگام با عبد صالح دو جلد.
سفر موسی (علیه السلام) به مجمع البحرین.
روشنگریهایی از دعوتهای فرستادگان سه جلد.
رجعت سومین روز از روزهای بزرگ خدا.
بیان حق و سداد از طریق علم اعداد دو جلد.
نصیحتی برای طلاب حوزه علمیه و هرکس که طالب حق است.
نبوت ختم کننده.
متشابهات چهار جلد.
پاسخ های روشنگر.
رساله ای در فقه خمس و ضمیمه آن.
مبارزه درب بهشت است.
حجت وصی و اوهام مدعی.
نامه هدایت.
فرمانروایی الله نه فرمانروایی مردم.
فتنه گوساله دوجلد.
گزیده ای از تفسیر سوره فاتحه.
عقائدالاسلام و از تو درباره روح می پرسند.
سیزدهمین حواری.
توهّم بی خدایی.
ستارهی شش گوش جریان احمد الحسن
«ستارهی شش گوش» سمبل یهود و فراماسونری، در اعلامیههای تبلیغی «احمد الحسن الیمانی»! مدعی مهدویت مشاهده میشود.
این ستاره شش ضلعی همیشه به عنوان امضای احمد الحسن الیمانی قرار می گیرد. این ستاره شش پر در زبان لاتین به معنای پانتاگرام[194] نامیده می شود، صهیونیستها از آن در پرچم خود به عنوان سمبل تسلط بر جهان استفاده می کنند.[195]
مهمترین افراد جریان احمد الحسن
پیروان احمد الحسن از ابتدا تا کنون در فراز و نشیب هستند، به این معنا که برخی از افراد با فریب خوردن از این جریان، جذبشان میشوند، از طرف دیگر برخی از گروندگان این گروه پس از مدّتی که در این جریان بودند کمکم به ماهیت واقعی این جریان پی میبرند و از آن جدا میشوند.
افراد متعددی به این فرقه منحرف گرویده و در رشد آن نقش داشته و احیانا دارند. اما در این راستا نقش برخی از آنان پر رنگتر بوده و هست. در این گفتار به چند تن از شخصیتهای برجسته و تأثیر گذار که صبغه علمی و سیاسی دارند، اشاره میشود:
حیدر مشتت، شیخ ناظم العقیلی، سید حسن الحمامی، سید واثق الحسینی و شیخ حبیب السعیدی از جمله کسانی هستند که به احمد الحسن ایمان آورده و جزو موافقان وی محسوب میشوند، البته حیدر مشتت بعدا از ایمانش برگشته است.
احمد الحسن در اواخر سال ۲۰۰۳ میلادی طی بیانیهای یمانیت حیدر مشتت را اعلام کرده و بحث وصایت و سفارت خود را از یمانیت جدا نمود: «فاعلموا أیها الناس أنه لایمانی إلا کان لی کیمینی داعی لأمری هادی لصراط الله الذی أسیر علیه بإرشاد أبی الإمام المهدی محمد بن الحسن (علیه السلام) …»؛[196] «ای مردم بدانید! هیچ یمانی وجود ندارد، مگر اینکه در سمت راست من قرار گرفته و فراخوان کننده به امر من است. امری که هدایت کننده به راه خدا است و یمانی با ارشاد پدرم مهدی (علیه السلام) حرکت میکند».
بر همین اساس، حیدر مشتت[197] اولین مسافرت تبلیغیاش را به زادگاه خود (العماره در جنوب عراق) آغاز کرده و مردم را (بنابر ادعای خود) به سوی سفیر و فرزند امام دوازدهم (علیه السلام) دعوت کرد. وی پس از مدتی به همراه شخصی به نام «عیسی المزرعاوی» وارد ایران شد. عیسی المزرعاوی تبلیغ خود را در شادگان خوزستان آغاز کرده و عدهای از مردم را به بیعت با احمد الحسن در آورد، اما حیدر مشتت به سمت شهر مقدس قم آمده و پس از دیدار با آیت الله روحانی و شیخ علی کورانی[198] راهی از پیش نبرده و پس از تحمل هفت ماه زندان در ایران، به عراق بازگشت.
در سال ۲۰۰۵ میلادی با بروز اختلافات عدیدهای بین احمد الحسن و حیدر مشتت، احمد بصری در تناقضی آشکار، طی بیانیهای خود را به صورت توأمان وصی امام و یمانی موعود معرفی کرده و گفت: «و أمری أبین من الشمس فی رابعة النهار و إنی أول المهدیین و الیمانی الموعود»؛[199] «امر من روشنتر از خورشید در وسط روز است و من اولین مهدی و همان یمانی موعود هستم».[200]
احمدالحسن در شهر نجف دفتری دارد که توسط چهار تن از علمایی که به او ایمان آوردهاند اداره میشود. این چهار تن عبارتند از شیخ ناظم العقیلی، سید حسن الحمامی، سید واثق الحسینی و شیخ حبیب السعیدی.[201]
پیروان این فرد خود را «انصار امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» مینامند و فعالیتشان را با استفاده از فضای مجازی و اینترنت، ساخت برنامههای تبلیغاتی مانند مستند «ظهور کرده»، چاپ کتاب و جزوات توسط انتشارات وابسته به جریان احمد الحسن با نام «اصدارات الامام المهدی»، تبلیغ چهره به چهره در محافل عمومی اعم از مدارس، خیابان و دانشگاهها، شرکت در نمایشگاههای کتاب فرانکفورت و بغداد در سال 2012 میلادی، تأسیس رادیو، چاپ ماهنامه «صراط مستقیم» و هفتهنامه «منجی» (به صورت الکترونیکی) انجام میدهند.[202]
فعالیتها و حضور اجتماعی سیاسی جریان احمد الحسن
یکی از فعالیت های جریان مدعی یمانی منتسب به سید اجمد الحسن، اقدام نظامی این جریان است.
در تاریخ 28 دی ماه 1386 شمسی، نیروهای امنیتی شهر ناصریه در سیصد و پنجاه کیلومتری جنوب بغداد، با گروهی موسوم به انصار المهدی که پرچمهای زرد رنگی به دست داشتند در منطقه صالحیه این شهر به شدت درگیر شدند.
در این درگیری دو طرف از اسلحههای گرم و آر پی جی استفاده کرده و بر اثر این درگیری شماری از نیروهای دو طرف زخمی شدند. گروه انصار المهدی وابسته به احمد الحسن هستند که ادعا میکند سید یمانی و از معاونان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است .
پیش از این، َآیت الله سیستانی در بیانیهای دولت و احزاب دینی عراق را به رویارویی شدید با گروههایی که در صدد تخریب نام شیعیان هستند فرا خوانده بود.
انصار المهدی بیشتر در سه شهر بصره، ناصریه و نجف اشرف مستقر هستند. نیروهای عراقی با حمله به حسینیههای تابع احمد الحسن در شهر نجف اشرف و كربلای معلا این حسینیهها را منهدم و تعدادی زیادی از پیروان وی را بازداشت كردند. پس از آن، نیروهای امنیتی عراق با یورش به دفاتر و حسینیههای تابع احمد الحسن در شهر بصره، ناصریه و نجف اشرف حدود 50 نفر از پیروان وی را بازداشت كردند. در گروه احمد الحسن چند استاد دانشگاه، پزشک و مهندس نیز وجود دارد.
روزنامه «الشرق الاوسط» نوشت: سخنگوی گروه «احمد الحسن» موسوم به «یمانی» بدون اشاره به حمله مسلحانه اعضای این گروه به پلیس عراق در روز عاشورا مدعی شد: گروه احمدالحسن یک گروه مسالمتجو و اعتقادی است و هیچگونه سلاح یا فعالیت نظامی ندارد؛ لذا یک گروه غیر تروریستی است كه هدفش برقراری رابطه میان انسان و خدا بدون هیچگونه واسطهای است. از سوی دیگر منابع امنیتی عراق گفتند: در جریان درگیری نیروهای امنیتی با گروه موسوم به یمانی 75 كشته و 211 نفر دستگیر شدهاند. این درگیریها در پی كشته شدن فرمانده هنگ واكنش سریع و فرمانده عملیات پلیس و معاون مدیر اطلاعاتی شهر ناصریه و شماری از نیروهای امنیتی عراق شروع شد. فرمانده پلیس استان بصره تأكید كرد، «احمد بن الحسن البصری» ملقب به یمانی فرمانده نظامی این گروه تندروی مذهبی در جریان این درگیریها كشته شد.
این در حالی است که خبرگزاری العالم در بخش عربی خود از قول رئیس کمیته تحقیق دولت عراق که برای تحقیق و تفحص به جنوب اعزام شده بودند، گفت: در تحقیقات اولیه از این گروه مدارکی به دست آمد که ارتباط آنان را با اسرائیل نشان میدهد و هدف این گروه را ایجاد فتنه و جنگ داخلی بین گروههای مذهبی عراق اعلام کرد. وی افزود این گروه مستقیما از خارج دستور میگیرد و نقشهها و اوامر آنان را با هدف شعلهور کردن جنگ داخلی در عراق، اجرا میکند.[203]
مخالفان جریان احمد الحسن
پس از اینکه احمد الحسن ادعای خود را در عراق علنی کرد و با کمک گروهی از پیروانش جزوات و کتابهایی منتشر نمود، برای گرفتن بیعت از مراجع تقلید و علمای عراق اقدام کرد. علما و بزرگان حوزه پس از بررسی ادعاهای او، مخالفت خود را با این جریان اعلام نموده و کتابهای متعددی در بیان انحرافات و رد ادعای او منتشر کردند؛ از اینرو، احمد الحسن به تخریب چهره آنان همت گماشت و حتی عالمی بزرگ و وارسته مرجع عالم تشیع مانند آیتالله سیستانی را که زعامت شیعیان را به عهده دارد و با تدبیر و در نظر گرفتن مصالح امت اسلام و تشیع، به اداره اوضاع آشفته و پر از آشوب شیعیان عراق مشغول است عالم آمریکایی معرفی کرد. وی همان روشی را در تخریب حوزههای علمیه شیعی و علمای آن به کار گرفته که وهابیت سرلوحه فعالیتهای ضدشیعی خود قرار دادهاست و عجیب اینکه اعتنا نکردن بزرگان به خود را دلیل بر حقانیت ادعاهایش میداند.[204]
جریان احمد الحسن از دیدگاه علمای شیعه
پس از جریان احمد الحسن علمای شیعه در مقابل ادعاهای دروغین وی عکس العمل نشان دادند. برخی از مراجع تقلید در پی استفتائاتی که در باره این جریان از محضر آنان شد، دیدگاههایشان را مطرح نمودند. در اینجا به برخی از آن دیدگاهها اشاره می شود:
سؤالات مدیر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم از مراجع عظام تقلید:[205]
محضر مبارک آیت الله العظمی … .
سلام علیکم؛
دوام توفیقات و سلامتی معظم له را از درگاه خداوند منان خواستارم، احتراما به استحضار آن مقام معظم میرساند؛ جمعی از افراد به عنوان انصار، تحت تأثیر کتابهای (العجل، شرایع و سایر کتب) با فردی به نام احمد الحسن الیمانی که خود را یمانی و نائب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می داند بیعت نموده و اقدام به تبلیغ و ترویج افکار او مینمایند که اهم اعتقادات آنها عبارت اند از:
بدعت در نماز مانند:
الف) واجب دانستن اذان و اقامه آن هم با اضافه کردن (اشهد ان المهدی و المهدیین من ولده حجج الله).
ب) واجب دانستن شش تکبیر بعد از تکبیرة الاحرام.
ج) واجب دانستن حمد به جای تسبیحات اربعه.
د) در سلام نماز اکتفا به سلام آخر و حذف دو سلام دیگر و به جای آن استحباب سه بار الحمد لله.
هـ) وجوب نماز جمعه و برگزاری آن در منازل اعضا بر حسب استخاره.
و) توهین به مراجع و نفی تقلید با تألیف کتابی با عنوان «بدعة التقلید».
ز) جمع آوری خمس و زکات و صدقات برای احمد الحسن و هزینه کردن آن برای پیروانش؛ زیرا اعتقاد دارند بنا بر فرموده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید به این دستور عمل کنند و اینکه احمد الحسن، دادن خمس به مراجع را در دوران غیبت حرام میداند و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را برای شیعیان مباح دانستهاست.
ح) این فرد یکی از راههای کشف امامت و مصداق امام معصوم (علیه السلام) را خواب میداند و میگوید: «اقصر الطریق للایمان بالغیب (یعنی امام زمان)»؛ اعتقاد به خواب و استخاره برای انجام اعمال به موجه جلوه دادن معتقدات خود.
ط) تغییر در قرائت آیت الکرسی و اضافه نمودن جمله ( و ما بینهما و ما تحت الثری عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم) در آن؛ از باب اینکه قرآن کنونی را تحریفی میداند و قرآن خود را همان قرآن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میداند.
ی) وجوب مسح حلقوی، به این معنا که دست علاوه بر تمام روی پا باید به دو طرف قوزک هر یک از پاها برسد تا جمله الی الکعبین مصداق پیدا نماید.
ک) حرام دانستن عقد موقت (متعه) کمتر از شش ماه.
ل) طبق بیانیه 13 رجب 1425 قمری خود، معتقد است که از این تاریخ هر کس به او ایمان نیاورد از ولایت حضرت علی (علیه السلام) خارج بوده، جهنمی است.
م) او خود را نائب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میداند که پس از ایشان امام سیزدهم هم محسوب میگردد.
ن) او معتقد است که پس از وفات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 12 مهدی حکومت خواهند کرد و پس از آن مهدی دوازدهم و یا عملا امام بیست و چهارم، حکومت امام (علیه السلام) و رجعت خواهد بود.
س) او همچنین معتقد است خلقت نوری داشته و به جای حضرت عیسی (علیه السلام) به صلیب کشیده شدهاست.
حال نظر مبارک خود را مرقوم فرمائید:
الف) آیا موارد فوق از مصادیق بدعت در دین محسوب میشود یا خیر یا عنوان دیگری بر آن صادق است؟
ب) کسانی که دارای این اعتقادات هستند از نظر شرعی چه حکمی دارند؟
ج) کسانی که علاوه بر اعتقاد و عمل شخصی نسبت به ترویج و تبلیغ موارد فوق اقدام مینمایند، از نظر شرعی دارای چه حکمی هستند؟
امید است همواره مشمول ادعیه زاکیه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشید.
پاسخ مراجع تقلید پیرامون سؤالات مذکور:
آیت الله العظمی سیستانی:
اکثر موارد مذکور از مصادیق بدعت در دین حساب میشوند.
منحرف هستند و موظف هستند از این اعتقادات فاسد بردارند.
ترویج این امور جایز نیست.
آیت الله العظمی مظاهری:
آنچه نوشتهاید بدعت و انحراف است و همراهی با صاحبان این عقاید و حضور در مجالس آنها، حرام و گناه آن بزرگ است.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی:
کسی که دارای این عقاید باشد، بدعتگذار و فاسق و از دایره اسلام و مسلمین خارج است.
همیشه موفق باشید.
آیت الله العظمی علوی گرگانی:
اینگونه احکام و فتاوی از مصادیق بدعت و وارد کردن آنچه جزو دین نیست، در دین الهی میباشد و افرادی که این افکار و فتاوی را ترویج کنند، بدعتگذار میباشند و اعتقاد به این مطالب موجب گمراهی و انحراف است و باید به هر وسیله ممکن از ترویج این افکار جلوگیری نمود و به مردم آگاهی لازم داده شود.
آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
الف) بسیاری از موارد فوق، مصداق انحراف عقیدتی و بدعت در دین است.
ب و ج) هرگونه فاصله گرفتن از روش حقه فقهای عظام خطری بزرگ است و هر کاری که موجب تأیید حرکتهای باطل شود یا خوف تضعیف عقیده حقه در آن باشد جایز نیست.
آیت الله العظمی سبحانی:
الف) اذان و اقامه در نماز جماعت مستحب مؤکد است و باید به همان صورت که در رسالههای عملیه بیان شده گفته شود و چیزی بر آن اضافه نشود.
ب) تکبیرات سبعه مستحب است نه واجب.
ج) در رکعت سوم و چهارم بین تسبیحات و حمد مختار هستید، ولی تسبیحات افضل است.
د) ترک سلام بر نبی (صلی الله علیه و آله) خلاف احتیاط است؛ زیرا احتمال دارد جزء تشهد باشد.
هـ) نماز جمعه در هر شهر در فواصل خاصی مشروع است و اقامه نماز جمعه در منازل بدون رعایت شرایط بدعت است.
و) اهانت به علمای دینی سبب میشود ولایت انسان قطع شود و تقلید به معنای رجوع به متخصص است که همه عقلای جهان در هر فنی به متخصص رجوع می کنند.
ز) موارد مصرف خمس، حوزههای علمیه و ذریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و مصرف زکات موارد هشت گانه است که در قرآن آمدهاست و مسئله اباحه خمس مقصود خمس غنائم است. توضیح اینکه در عصر ائمه (علیهم السلام) در سایه جهاد، مسلمانان غنائمی به دست میآوردند و در بازار به فروش میرساندند و شیعیان نیز آن را میخریدند. خمس این نوع غنائم به خاطر ضرورت تحلیل شده است.
ح) خواب حجیّت ندارد.
ط) احتیاط این است که مسح را تا کعبین یعنی دو برآمدگی ادامه داد.
ی) مدّت در متعه کمتر از شش ماه یا بیشتر اشکال ندارد.
احمد الحسن از نگاه آیت الله علی کورانی
از میان علمای شیعه، آیت الله کورانی از جمله کسانی است که برای اثبات دروغ بودن ادعای احمد الحسن تلاش بسیار نموده و کتاب «دجال البصره» را نیز در همین راستا نوشتهاست. این کتاب در شعبان 1433 قمری منتشر شده و گفته میشود که پس از انتشار آن، آقای کورانی به مرگ هم تهدید شدهاست. این بررسی یک مجموعه بسیار جالب از یک دوره حساس تاریخی است که میتواند گذشته را هم روشن کند.[206]
در این مبحث به گزیدههایی از این کتاب اشاره میشود:
وی در کتاب دجال بصره میگوید: با فرستاده احمد الحسن توافق کردیم که من شخصی بفرستم تا با آنان مناظره کند! من نیز شیخ عبدالحسین حلفی را به تنومه فرستادم. دجال با او مناظره نکرد؛ اما پذیرفت که با وی مباهله کند! شط العرب را به عنوان مکان مباهله انتخاب کردند، اما باز هم دجال پیمانشکنی کرد و در مباهله هم حاضر نشد!
شیخ عبدالحسین حلفی نزد من بازگشت و گفت: متأسفم از این که او از مباهله فرار کرد! پرسیدم: قصد داشتی چگونه با او مباهله کنی؟
گفت: قرار شد فردای آن روز کنار شط العرب با هم مباهله کنیم. او ابتدا قبول کرد، اما هنگام مباهله حاضر نشد! من قصد داشتم هنگام مباهله دستش را بگیرم و بگویم: از خدا بخواه راستگوی مارا نجات دهد و دروغگو را هلاک کند؛ سپس خود را داخل آب بیندازیم! مطمئن بودم که من نجات مییابم و او غرق خواهد شد!
باز هم شخص دیگری از جانب او نزد من آمد. با او مناظره کرده و به او گفتم: من امام تو را به قم دعوت میکنم؛ بیاید و باهم مناظره کنیم.
او با دجال تماس گرفت، اما [او پیشنهاد مرا] نپذیرفت!
از او خواستم شخصی را به نمایندگی از خود بفرستد. او هم دو نفر را به عنوان نماینده مورد اعتماد خود فرستاد.
من نیز در حضور گروهی از طلاب با آن دو مناظره کردم و به خاطر نادانی و تناقضهای سخنانشان، همگی به آنان خندیدند!
آن دو معتقد بودند که دجال از مباهله با شیخ عبدالحسین حلفی فرار نکردهاست! به همین دلیل به طور کتبی توافق کردیم که دوباره شیخ عبدالحسین حلفی را به عراق بفرستیم و قرارداد را این گونه مکتوب کردیم:
دو طرفی که پایین این قرارداد را امضاء میکنند، با شرایط زیر بر مباهله توافق کردهاند:
- مباهله در روز جمعه، در یک مقبره عمومی و در ملأ عام در بصره باشد و حتما تصویربرداری شود.
- طرفین مباهله باید نوشتهای خطی از احمد الحسن، مدعی سفارت و از فرستنده نفر دیگر داشته باشند و اگر نماینده احمد الحسن هلاک شد، باید به خط خود، به باطل بودن خویش اعتراف کند.
- مباهله با الفاظی که از اهل بیت رسیده، صورت پذیرد و پس از آن، قسم خورده شود.
- هیچ شرط دیگری به این قرارداد اضافه نخواهد شد و هرکس عقب نشینی کند، بر باطل است.
نماینده احمد الحسن: سید صالح الصافی (نام و امضا).
نماینده یکی از علمای شیعه: شیخ عبدالحسین الحلفی (نام و امضا).
شیخ عبدالحسین حلفی به بصره رفت و از آنان خواست روز مباهله را تعیین کنند؛ اما پیمان شکنی کرده و از او فرار کردند تا اینکه ماه محرم از راه رسید و یاران دجال، دست به یک حرکت مسلحانه در بصره و ناصریه زده و دهها نفر از پلیس و مردم بیگناه را به شهادت رساندند. از خود آنان نیز دهها نفر کشته شدند و دولت، بسیاری از آنان را دستگیر کرد. احمد دجال هم به امارات گریخت تا آنجا را پر از عدل و داد کند و عدل از آنجا به کشورهای همسایه نیز سرازیر شود![207]
احمد الحسن از نگاه سید محمد رضا شرف الدین
آیت الله کورانی میگوید: از دوست عزیزم، دانشمند بزرگوار، آقای سید محمدرضا شرف الدین، نوه حضرت آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین،[208] خواستم که برای احتجاج علیه این دجالها، چیزی برایم بنویسد. اوهم چنین نوشت:
خداوند متعال فرمودهاست: «أَ فَمَنْ يَمْشي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»؛ «آیا کسیکه به رو افتاده [واژگون] حرکت میکند به هدایت نزدیکتر است یا کسی که راست قامت در صراط مستقیم گام برمیدارد؟».[209]
هنگامیکه ماه مبارک رمضان برای انجام وظیفه شرعی خود، در حرم مطهر حضرت زینب (سلام الله علیها) بودم. برخی از طلابی که فریفته حیلههای احمد الحسن بصری (وارث شلمغانی گمراه) شدهبودند، نزد من آمدند و از من خواستند که با آنان صحبت کنم شاید به راه هدایتشان برگردند. من نیز از آنان استقبال کرده و به همه حرفهایشان با دقت گوش دادم. سپس درباره استدلالهایشان از آنان پرسیدم که از چه راهی باید به صحت دعوت شما اعتماد کرد؟
گفتند از سه راه: حدیث، استخاره و خواب دیدن.
از آنان حدیث خواستم، اما آنان روایاتی را برای من آوردند که هیچ ربطی به ادعایشان نداشت و حتی برای کوچکترین مسائل هم قابل استناد نبودند، چه رسد به مسئلهای به این مهمی!
درباره خواب سؤال کردم، کلمات و دعاهایی درباره احمد الحسن بود که معتقد بودند اگر کسی چهل روز آن را بخواند، خوابی خواهد دید و حقانیت احمد الحسن به او نشان داده خواهد شد.
من هم در برابر آنان به روایت صحیح ابن اذینه از امام صادق (علیه السلام) استناد کردم.
امام صادق (علیه السلام) به ابن اذینه فرمودند: «این ناصبیها چه می گویند؟ عرض کردم: فدایتان گردم، در چه مورد؟ فرمودند: درباره اذان، رکوع و سجدههایشان؟ عرض کردم: آنان میگویند که أبی بن کعب آن را در خواب دیده است؛ آن حضرت فرمودند: به خدا قسم دروغ می گویند! دین خداوند، بسیار والاتر از این است که در خواب دیده شود».[210]
به آنان گفتم: با توجه به این روایت صحیح، خواب حتی در فروعِ فروع دین [مثل اذان و رکوع و سجده که فرع نماز هستند و خود نماز از فروع دین است] هم حجت نیست، پس چگونه در مسئله مورد بحث ما میتواند حجت باشد؟
بله خواب میتواند ما را به یک دلیل عقلی یا نقلی، هدایت و راهنمایی کند، اما اینکه خودش اصل دلیل یا بخشی از دلیل باشد، خیر، این باطل است.
خواب خود نیز چند گونه است، گاه، رحمانی گاهی شیطانی! و گاهی هم در اثر امور ناخودآگاه و تلقین و تکرار است.
برای مثال، شما چهل شب، هر شب چهل بار کلمه طالبی را قبل از خواب تکرار کنید، من به شما قول میدهم که تا قبل از شب چهلم، یک صحرا پر از طالبی را در خواب خواهید دید!
اما در رابطه با استخاره، شرط استخاره این است که برای کاری باشد که دوطرف آن [ترک و انجام] نه واجب باشد نه حرام و اگر قرار باشد که برای هرکاری بشود استخاره گرفت [آن گونه که شما خیال می کنید]، پس آیا شما موافق هستید که استخاره کنیم و اگر خوب آمد، تمام اموالتان را به من بدهید؟ یا اگر خوب بود همسرتان را طلاق بدهید و من او را به عقد کسی دیگر در بیاورم؟!
به آنان گفتم: من برخی از نوشتههای احمد الحسن و یارانش را خواندهام؛ سرشار بود از مزخرفاتی که از کتابهای صوفیه و امثال آنها کپی کرده بودند و این نشان دهنده سطح علمی بسیار پایین آنها است. چیزی که بسیار نظرم را جلب کرد، غلطهای بسیار زیاد در لغتهای عربی، دستور زبان و حتی املای کلمات بود.
اشکالات آنها را در چهار صفحه جمعآوری کرده و به آنان نشان دادم، در حالی که بر علمای ادبیات عرب مرثیهخوانی میکردم!
اما آنان جوابی به من دادند که عزادار را به خنده میآورد؛ ایشان میگفتند: اشتباه نحوی [دستوری] حتی در قرآن هم وجود دارد! مانند این آیه: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيم».[211]
وقتی که جواب این اشکالشان را هم دادم – که کلمه المقیمین به این دلایل منصوب شده-، بهت زده شده و به دلیل عدم فهمشان لبخند زدند، لبخندی که باید به فهرست انواع لبخندها اضافه شود!
سپس به آنان گفتم: احمد الحسن ادعا کرده که پیامبر، تجلی صفات خداوند و بلکه خود ذات خداوند در بین مردم است! چنین چیزی چگونه ممکن است؟
آیا ذات خداوندی که با عنوان علام الغیوب از آن یاد میشود، چگونه ممکن است تجلی پیدا کند؟ در حالی که پیامبر، نمیتواند ذات الهی را درک کند، چگونه ممکن است بگوییم او خداوند در بین مردم است؟
دیدم آنان اصلا نمیفهمند چه میگویند، چه رسد به اینکه بخواهند در آن تدبر کنند و صحت و سقم آن را دریابند!
به همین دلیل سعی کردم فطرت آنان را بیدار کنم؛ لذا به آنان گفتم: دوستان عزیز! زندگی یک بار بیشتر نیست و کار بسیار خطرناک است، عقل هم ما را به همان چیزی راهنمایی میکند که شرع به ما میگوید، آنچه را که شما را به شک میاندازد رها کنید و چیزی را بپذیرید که بدان شک ندارید، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در روایتی فرمودند: آیا خورشید را میینی؟ فقط چیزی را که مثل خورشید آشکار باشد بپذیر و یا ترک کن.
شما هم بروید و آموزههای دینتان را یاد بگیرید. علم نور است، مطمئن باشید که امر ظهور از خورشید هم نمایانتر خواهد بود و زمانیکه [مقدمات و نشانههای آن] آغاز شود، بر هیچکس پوشیده نخواهد بود، تا جایی که حتی زنان پردهنشین هم از آن با خبر میشوند و برای آنان هم آشکار خواهد بود، این خرافات، معما و شعبده بازیها هیچ ارزشی ندارند. حجت الهی رسا و شیوا و بسیار گرانقدرتر از این است که به وسیله کسی بیان شود که حتی قرآن خواندن هم نمیداند.
این فرد نامبرده کسی نیست جز یک دزد که میخواهد مردم عوام را گمراه سازد، از او و همانندهای او بپرهیزید.
پاسخ استاد احمد عابدی به نامه یکی از طرفداران احمد الحسن بصری
از میان دانشمندان شیعه یکی از کسانی که جریان احمد الحسن را مورد نقد قرار داده، استاد احمد عابدی است.
یکی از نقدهای وی بر این جریان، پاسخ نامه ایشان به یکی از طرفداران این جریان است که در ذیل مرور میکنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم، با تحیت و احترام و تشکر از وقتی که گذاشتهاید و نامهای مفصل مرقوم فرمودید.
شما خوب میدانید که 15 صفحه نامه ـ که همه مطالب آن قابل بحث و مناظره است ـ پاسخی بسیار طولانی و فرصتی مدید میطلبد؛ لذا بهتر است حضوری بحث شود، اما برای نمونه چند نکته از نامه شما را مورد اشاره قرار میدهم:
- حضرتعالی فرمودهاید: «ای کاش درخواست حقیر را در خصوص استناد به ثقلین اجابت میفرمودید تا سریعتر به نتیجه میرسیدیم. «ظاهرا حضرتعالی فراموش کردهاید که در نامه اول خود چه چیزی نوشته بودید و سؤالات شما چه چیزی بودهاست. اگر توجه میکردید هرگز چنین درخواستی نداشتید. ثانیا حضرتعالی تصور کردهاید با مراجعه به قرآن یا عترت زود به نتیجه میتوان رسید.
آیا میدانید که هم قدریه به قرآن مراجعه میکنند و هم مفوّضه، هم شیعه و هم اهل سنت و هم خوارج. هم شیعه به عترت و سنت مراجعه میکنند و هم اهل سنت و هم زیدیه و هم اسماعیلیه و قرامطه. مگر فطحیه و واقفیه و خطابیه به قرآن و عترت مراجعه نمیکردند و آیا اختلافات آنان حل شد. مگر اخباریین و اصولیین هردو به ثقلین مراجعه نمیکنند؟ معنای حدیث ثقلین اینها نیست که حضرتعالی تصور کردهاید.
- حضرتعالی در مسأله شناخت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و در مقام اعتراض به کلام بنده فرمودهاید: «طبق چه سند روائی یا آیه قرآنی راه شناخت حجت خدا را علم غیب میدانید» و سپس مغالطاتی از مسئله جن، جفر و صوفیه را ردیف کردهاید. آیا حضرتعالی نمیدانید شناخت پیامبر به وسیله قرآن یا روایت دور صریح است و بطلان آن از بدیهیات عقلی؟!
- فرمودهاید: «بزرگترین دلیل یمانیها وصیت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است. «وصیت رسول الله درست، اما چه ربطی به شما دارد. اگر مقصود شما این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وصیت به 12 امام (علیهم السلام) کرده است این صحیح است، اما چه ربطی به «یمانی» دارد. اگر مقصود شما این است که رسول خدا وصیت به 12 امام (علیهم السلام) کرده و ائمه (علیهم السلام) وصیت به یمانی کردهاند، این کذب محض است و نوعی سوء استفاده، عوام فریبی و تحریف دین میباشد؛ به عنوان مثال عرض میکنم اگر کسی بگوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کرده به علی بن ابی طالب (علیه السلام) مراجعه کنید و نام من علی بن ابی طالب است؛ بنابراین رسول خدا وصیت کرده که به من مراجعه کنید و من وصی رسول خدا هستم، آیا شما اینها را میپذیرید؟
بر فرض که در چند روایت کلمه «یمانی» آمدهاست و امروز یک فرد مجهول الهویه ادعا میکند من یمانی هستم، شما چگونه میپذیرید که مراد از کلمه یمانی در روایت این شخص است؟ ممکن است در طول تاریخ هزاران انسان پیدا شوند که نام آنها احمدالحسن یا محمد بن الحسن باشد، آیا آنها نیز میتوانند ادعا کنند که ما یمانی هستیم؟!!
فرض کنید روایات کلمه یمانی را گفته باشد، اما به چه دلیل میگویید این شخص همان یمانی است؟ آیا با چند خوابی که بیشتر به اضغاث احلام شبیه هستند، میتوان دین و اعتقادات را اثبات کرد؟
ثانیا چرا اینقدر مغالطه میکنید، من در نامه نوشتم: چه دلیلی داریم و کدام روایت میگوید یمانی وکیل امام زمان (علیه السلام) است. حضرتعالی در پاسخ نوشتهاید: «در روایت امام باقر (علیه السلام) داریم که میفرماید: «یدعو الی صاحبکم»؛ «به سوی صاحبتان دعوت میکند». خواهش میکنم یکبار این متن خودتان را بخوانید. آیا شما با این اوهام و خیالات میخواهید برای خودتان دین درست کنید؟! کجای کلمه یدعو به معنای نیابت و وکالت است؟! مگر هرکس که دعوت به چیزی میکند، نایب یا وکیل او است. وقتی شما دوست خود را دعوت میکنید که بروید استخر، آیا شما وکیل یا نایب استخر هستید؟! چرا اینگونه روایات را تحریف میکنید و با دین خود بازی میکنید و مردم را فریب میدهید.
ثالثا شما دین و اعتقاد خود را بر اساس و پایه روایتی قرار میدهید که ضعیف است و هیچ اعتباری ندارد. بنده عرض کردم این روایت، ضعف سندی دارد، شما در جواب فرمودهاید: «اصلا علم رجال پایه اش بر اساس ظنّ و گمان است و یمانیون اصلا علم رجال را قبول ندارند». بنده وقتی این نوشته شما را خواندم به یاد گفته «سیدعلیمحمد باب» افتادم که وقتی به او میگفتند سخنان و نوشتههای شما از نظر ادبی اشکال دارد، او می گفت من صرف و نحو و ادبیات را قبول ندارم.
وقتی به یمانیون گفته میشود این مستندات شما ضعیف است، میفرمایید ما علم رجال را قبول نداریم. امروز شما میبینید تنها مدرک شما چند روایتی است که از نظر سندی نادرست و از نظر دلالت هم ربطی به مدعای شما ندارد، بعد هم فوری مثل سید باب میگویید ما علم رجال را قبول نداریم. اگر کسی بگوید آنچه را شما از این روایات استفاده میکنید خلاف لغت و ادبیات است، میفرمایید ما لغت و ادبیات را قبول نداریم و شاید اگر کسی بگوید این حرفهای شما خلاف عقل است، احتمالا میگویید ما عقل را قبول نداریم.
شما فرمودهاید: اساس علم رجال بر ظن و گمان است. اولا بهتر است حضرتعالی مقداری درس بخوانید و تفاوت علم و علمی را فرابگیرید و اینقدر خلط مبحث نکنید. ثانیا چرا در مذهب یمانیون اینگونه دروغ و تهمت زدن جایز و عادی است؟
شما نوشتهاید: «خود شما هم قبول دارید که پایه علم رجال بر اساس ظن و گمان است». در حالیکه بنده هرگز چنین چیزی را قبول ندارم و این تهمت است و مطالبی که در مورد حدیث «من ادعی المشاهده…» فرمودهاید، نیز از این قبیل است.
… بنده نمیخواستم جواب این مغالطات را بنویسم، اما به جهت فرمایش و احترام …، این چند جمله را نوشته، خدمت شما عرض میکنم اگر واقعا به دنبال حق و حقیقت هستید، تشریف بیاورید بحث کنیم. اینگونه تمام علمای شیعه را متهم به نفهمی نکنید و یک مقدار شما تاریخ فتنه باب و بهاء را مطالعه کنید، تاریخ عبرت خوبی است ـ البته به شرط آنکه نگویید یمانیون تاریخ را قبول ندارند ـ چند صباح دیگر و با وفات احمدالحسن کذب این ادعاها روشن میشود آنوقت کسانی که با دین خدا بازی کرده و عدهای را منحرف کردهاند، خود را در محضر عدل الهی و در برابر تاریخ و وجدان خود شرمنده خواهند یافت.
گرچه حضرتعالی در هیچکدام از نامهها نه نام خود را می نویسید و نه امضاء می کنید …، اما بدانید در محضر خداوند نیازی به امضاء نیست.[212]
احمد عابدی 7/ 5 / 1396
برائت از احمد الحسن بصری توسط بزرگان طائفهاش
با توجه به اهمیت ادعای احمد الحسن و زمینهای که با ادعای دروغین وی برای انحراف مردم مسلمان چیده شدهاست، عده زیادی از علما و دیگران، احساس وظیفه نموده تا با اطلاعاتی که دارند مردم و خصوصا جوانان را در جریان کذب این شخص قرار دهند. از جمله این افراد، عموی احمد الحسن؛ «جبار محسن صالح حسین» است که به افشای ماهیت وی پرداخته است.
در ذیل ضمن آوردن اصل این نامه، به صورت مختصر به تبیین آن میپردازیم.
«بسم الله الرحمن الرحیم
اعلام به تمام عشائر
ما به تمام عشائر استان بصره و استانهای دیگر اعلام میکنیم که احمد الحسن هیچ ارتباطی با عشیره هَنبوش و بوسُوَیلم ندارد و از این تاریخ در مقابل برخورد نیروهای حکومتی و مردمی با وی هیچ التزام و تعهدی ندارد».
از این نامه چند مطلب قابل فهم است.
- این نامه به امضاء عموی احمد بصری رسیدهاست که نشاندهنده برائت طائفه سلمی از احمد بصری و کذّاب بودن او است.
- این نامه نشان میدهد احمد بصری منتسب به طائفه سلمی است که در آن سادات وجود ندارد.
این نامه خود مهر باطلی بر نسب ادعایی توسط احمد بصری است.
- احمد بصری ادعا کرده که نوه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و سید است، اما بزرگان طائفه و قبیله او اعتراف کردهاند که در آن قبیله اصلاً سید وجود ندارد. بر این اساس و با توجه به این که «اهلالبیت أدری ما فی البیت» (اهل خانه نسبت به امو خانه آگاهترند) ادعای وی از پایه بی اساس می باشد.[213]
مباهله غریفی با احمد الحسن
دکتر علی الغریفی از پیروان و مریدان سابق احمد بصری است که از آنها جدا شده و اقدام به افشاگری علیه جریان مدعی یمانی نمودهاست.
نظر به این که احمد الحسن مخالفان خود را به مباهله دعوت نمودهاست، دکتر علی الغریفی از طرفداران سابق وی در یک برنامه تلویزیونی با احمد الحسن بصری مباهله کردهاست.
متن مباهله
وی در این برنامه تلویزیونی میگوید: ای کسی که در صفحه فیسبوک مینویسی و خود را احمد الحسن مینامی من علی الغریفی قسم برائت میخورم که از حول و قوّة الهی خارج شوم و به حول و قوّة خودم پناه ببرم(دو بار). اگر من از حاقدین، ناصبین و منافقین نسبت به آل بیت محمد (صلی الله علیه و آله) بودم 24 ساعت وقت داری من را هلاک کنی. این تحدّی است و 24 ساعت وقت داری. رو به سوی خدا کن و بگو من احمد الحسن هستم من امام هستم من معصوم هستم این شخص مرا دعوت به مباهله کردهاست. این شخص در ملک تو مرا به مبارزه طلبیده و برای خدا هم سخت نیست که به دعوت امام، کسی را در 24 ساعت هلاک کند. اگر هلاک شدم تو احمد الحسن حق هستی و اگر هلاک نشدم تو دروغگو و منافق هستی.
علی الغریفی بعد از 24 ساعت دوباره در برنامه زنده حاضر شد و گفت: (احمد الحسن) اگر دوست داری وقت را برای تو تمدید میکنم به شرطی که در صفحه فیسبوک خودت از من درخواست کنی.
حقیقتاً من فکر نمیکردم اینقدر احمق باشی که همان اول کار اینگونه خودت را رسوا کنی.
بعد از 24 ساعت از زمان تعیین شده، الغریفی میگوید: وقت تمام شد. کیش و مات. تو دروغگو و منافق هستی. تو احمد الحسن واقعی نیستی. من علی الغریفی هستم. و برائت خود را از دفتر نجف نسبت به احمدالحسن اعلام میکنم.
فیلم مباهله دکتر علی غریفی بازگشته از جریان مدعی یمانی با احمد [الحسن] بصری به صورت زنده در آدرس زیر موجود است.[214]
نقد حیدر مشتت بر احمد الحسن
از زمان شروع ادعای احمد الحسن، حیدر مشتت با وی همکاری میکرد، اما پس از مدتی از هم جدا شده و به بدگویی همدیگر پرداختند.
در اینجا به برخی از سخنان حیدر مشتت درباره شریک سابقش، احمد دجال (که در برخی موارد، بسیاری از دروغ های احمد دجال را بر ملا ساخته) به نقل از ناظم العقیلی اشاره میشود:
- حیدر مشتت خطاب به احمد الحسن میگوید: در روایتی از امام باقر (علیه السلام) و هم چنین در کتابی که خودت منتشر کردهای، درباره یمانی چنین آمدهاست: «یمانی مردم را به سوی امام دعوت میکند؛ تو ادعا میکنی که یمانی هستی و حال آنکه مردم را به بیعت با خودت دعوت میکنی». این چیزی است که نیاز به دلیل و برهان ندارد و کاملا آَشکار است، شاهد آن هم القابی است که برای خودت تراشیده و گفتهای: من باغی از باغ های بهشت هستم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدان خبر داده! این عناوین را نیز برای خودت به کار بردهای: «باقی مانده آل محمد»، «ستون مستحکم»، «وصی و فرستاده امام مهدی (علیه السلام) به سوی همه مردم»، «حمایت شده به وسیله جبرئیل»، «تأیید شده به میکائیل»، «یاری شده به وسیله اسرافیل»، «فرزندانی که بعضی از آنان از (نسل) بعضی دیگر هستند» و خداوند شنوای دانا است.
- در جایی دیگر میگوید: «تو ادعا می کنی که یمانی موعود هستی ولی در عین حال خود را فرزند امام مهدی (علیه السلام) میدانی؛ در حالی که همگی میدانیم امام مهدی (علیه السلام) از نسل امام حسین (علیه السلام) است و یمانی از نسل امام حسن (علیه السلام)!
- در بخش دیگری به احمد میگوید: تو در پیامی که در تاریخ 1 شوال 1424 قمری صادر نمودهای، چنین نوشتهای: «به سید محمود حسنی و سید حسنی زیباروی، از کوههای دیلم و قزوین و به سادات شش گانه بزرگواری که نزدیک به امام مهدی (علیه السلام) هستند و به نوزده نفری که با امام مهدی (علیه السلام) مرتبط هستند! بر شما است که از وصی امام مهدی ( علیه السلام) اطاعت و امتثال کرده و آنرا علنی کنید و در ملأ عام با او بیعت کنید. اگر چنین نکنید، از امام مهدی (علیه السلام) نافرمانی کردهاید».
این سخن تو مردود است؛ زیرا تو این افراد را به شدت ستوده و اقرار کردهای که اینان از خواص و مقربان امام هستند و آن چنان که خودت برشمردهای، این بیست و هفت نفر، با امام مهدی (علیه السلام) ارتباط دارند. اما از این تعداد، هیچکدام فرمان تو را اجرا نکرده و نه تنها با تو بیعت ننموده، حتی از تو اطاعت هم نکردند؛ بلکه بر عکس، بهترین و برترین آنان، آنچنان که خودت ستودهای، سید محمود حسنی بود که علنا تو را تکذیب کرد و دروغگو و دجال بودنت را آشکار ساخت. او (سید محمود حسنی) این مطلب را در پاسخ استفتاء شخصی به نام «مهنّد شیاع» علیه تو بیان کرده که تو نیز آن (رد و تکذیب سید محمد حسنی) را در کتاب خودت، «الافحام لمکذب الامام» نقل کردهای. پس معلوم میشود که باید حرف آن بیست و هفت نفری که با امام ارتباط دارند را پذیرفته و حرف تو را رد کرد!
سخنان حیدر مشتت نشاندهنده این است که احمد الحسن، خود را حسنی دانسته و هم چنین امامزمان (علیه السلام) را نیز حسنی میداند در حالی که این مخالف اجماع شیعه است، چون شیعه معتقد است که امام زمان ( علیه السلام) از نسل امام حسین ( علیه السلام ) هستند و این سر نخ دیگری برای کشف افکار وهابی احمد دجال است؛ چرا که وهابیها معتقدند که امام زمان ( علیه السلام ) حسنی هستند!
- حیدر مشتت همچنین میگوید: تو در بسیاری از بیانیهها و پیامها، امام زمان ( علیه السلام) را پدر مستقیم خود دانسته و گفتهای: «پدرم به من گفت»، یا «پدرم به من خبر داد»، و … و در پیامی دیگر در تاریخ 20 صفر 1424 قمری گفتهای: «من بنده فقیر، اولین کسی هستم که پس از جدم امام مهدی، از آنان بیزاری میجویم …».
این تناقضی آشکار است در حالی که تو ادعای عصمت میکنی!
اگر بگویی منظورم از«پدر» همان «جد» است؛ چون جد هم پدر محسوب میشود، در جوابت میگویم: در یکی از نوشتههایت با عنوان «الیمانی الموعود»، روایتی از امام صادق (علیه السلام) از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل کردهای که پیامبر در شب وفاتش فرمود: «… سپس (بعد از امام زمان (علیه السلام )) دوازده مهدی دیگر از اولاد امام زمان ( علیه السلام ) خواهند آمد. وقتی که زمان وفاتش (امام زمان (علیه السلام )) فرا رسد، حکومت را به اولین مهدی پس از خود خواهد سپرد. او سه اسم دارد : اسمی مانند من و اسم پدرم که آن عبدالله و احمد است و اسم سومش هم مهدی است، او اولین مؤمن خوهد بود».
پیامبر، وقتی که فرمود امام زمان (علیه السلام) پس از خود حکومت را به فرزند اولش میدهد، در مقام بیان بوده و منظور پیامبر از این سخن، فرزند مستقیم است نه غیر مستقیم و گرنه میفرمود: حکومت را به مردی از ذریه خود یا یکی از فرزندان یا نوههایش میسپارد؛ [حال آنکه احمد دجال، خود را با چهار واسطه به امام زمان منتسب میکند؛ بنابراین ادعای او مبنی بر اینکه وی مصداق حدیث ادعایی امام صادق (علیه السلام) است، دروغی بیش نخواهد بود! چرا که در این حدیث ساختگی تصریح شدهاست که امام زمان (علیه السلام) بلافاصله بعد از خود، حکومت را به اولین مهدی (علیه السلام) واگذار میکند، نه بعد از چهار نسل!]
این هم دلیل دیگری بر اشتباه و دروغ احمد دجال است.
- اشکالی به این روایت (روایت وصیت)[215] وارد است: اینکه؛ با روایات رجعت و سخن ائمه (علیهم السلام) که گفتهاند امام زمان (علیه السلام) حکومت را به امام حسین (علیه السلام) میسپارد، معارض است. در تفسیر عیاشی از صالح بن سهل از امام صادق (علیه السلام) روایت شده هنگامیکه وفات امام زمان (علیه السلام) فرا رسد، امام حسین (علیه السلام) او را غسل و کفن و حنوط و دفن خواهد کرد و پس از وصی، فقط وصی خواهد آمد. این سخن امام صادق (علیه السلام) به این معنا است که فردی که پس از امام زمان (علیه السلام) میآید، امام حسین (علیه السلام) خواهد بود.
- حیدر مشتت در نقد دیگری میگوید: تو ادعا میکنی که اولین مؤمن به امام مهدی (علیه السلام) هستی و خودت را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) تشبیه کرده و در عین حال میگویی: «من دعوت کننده هستم»؟؛ در حالی که داعی (دعوت کننده)، باید پیامبر باشد نه امیرالمؤمنین! چگونه میشود که دعوت کننده، خودش اولین مؤمن باشد؟!
- حیدر مشتت در باره اولین بیانیهای که احمد الحسن در تاریخ 1 شوال 1424 قمری صادر کرده میگوید:«تو در آن بیانیه گفتهای؛ اولین معجزهای که برای مردم آشکار میکنم این است که مکان قبر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را آشکار می کنم». درحالی که تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند قبر فاطمه (سلام الله علیها) مخفی است و هیچکس غیر از امام مهدی (علیه السلام) مکان آن را نمیداند!
همچنین گفتهای: «امام مهدی (علیه السلام)، مکان قبر مادرم فاطمه (سلام الله علیها) را به من نشان داده و قبر او کنار قبر امام حسن (علیه السلام) و چسبیده به آن است؛ گویا امام حسن (علیه السلام) در آغوش فاطمه (سلام الله علیها) دفن شده و حاضرم بر این ادعا قسم بخورم».
این سخنت [نیز] مردود است؛ زیرا معجزه باید چیزی باشد که مردم با چشم آن را ببینند و حس کنند، اما آنچه تو ادعا میکنی، نه دیدنی است و نه لمس کردنی! مگر اینکه قبر امام حسن (علیه السلام) نبش شود تا بفهمیم تو راست میگویی یا دروغ!
اما اینکه گفتهای: «حاضرم بر این ادعا قسم بخورم»؛ درجواب میگویم: اگر این کار با قسم حل میشد که اصلا نیاز به معجزه نبود و از همان اول کار با قسم به سرانجام میرسید!
- در جای دیگر حیدر میگوید: تو خود سخنانت را نقض میکنی! در کتابت گفتهای:«آن کسی که زمین را پر از عدل و داد می کند، احمد است»، و در صفحه 24 از همان کتاب در حدیثی آوردهای:« خداوند امور را برای آل محمد سامان میدهد، به وسیله مردی که بر سیره تقوا و هدایت عمل میکند، در قضاوتش رشوه نمیگیرد …، سپس کسی میآید که در صورتش خال درشت دارد و او زمین را پر از عدل و داد می کند …». پس چگونه ممکن است تو [آن کسی باشی که] زمین را پر از عدل و داد میکند؟ حال آنکه در حدیث مزبور، تصریح شدهاست فردی که زمین را پر از عدل و داد میکند، دارای خال در صورت است؟!9. در پایان حیدر مشتت، تیر خلاص را بر وجود احمد الحسن وارد نموده و میگوید: همانگونه که افراد تو را میشناسند، شهرت واقعی تو احمد اسماعیل سَلَمی است و نام پدرت اسماعیل است نه مهدی!.[216]
میزان جمعیت و پراکندگی جریان احمد الحسن در جهان
احمداسماعيل به كمک شبكههای تلويزيونی و ماهوارهای و به مدد طمعورزی عدهای در عراق و ايران طرفدارانی پيدا كرد. گرچه افرادی و لو اندک از کشورهای عراق و ایران و …، به احمد الحسن ایمان آوردند و کم و بیش به تبلیغ این جریان ادامه میدهند، امّا آمار دقیقی از جمعیت جریان احمد الحسن در دست نیست.
کتابنامه مقاله جریان احمد الحسن
- ابن المنادی، احمد بن جعفر؛ الملاحم؛ دارالسیرة، چاپ اول، قم، 1418 ق.
- ابن فارس، احمد؛ معجم مقاییس اللغة؛ مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404 ق.
- ابن قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین؛ دار المرتضویة، چاپ اول، نجف اشرف، 1356 ش.
- ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب؛ دار صادر، چاپ سوم ، بیروت، 1414.
- ابناثیر، مبارک بن مبارک؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر؛ مؤسسۀ اسماعیلیان، چاپ چهارم، قم، 1364 ش.
- ابنحنبل، احمد بن محمد؛ المسند؛ دار صادر، بیروت، بیتا.
- احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر؛ اصدارات الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول، بی جا، 1431 ق.
- احمد الحسن، انصار امام مهدی؛ ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد؛ وبسایت فارسی «انصار امام مهدی، com»، بیتا.
- احمد الحسن، پاسخهای روشنگر بر بستر امواج؛ گردآوری و تنظیم هیات علمی انصار امام مهدی.
- احمد بن اسماعیل، أدعیاء المهدویه، بی جا، بی تا.
- اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمة؛ دار الاضواء، چاپ دوم، بیروت، 1405 ق.
- آقا بزرگ طهرانی، محمد محسن؛ الذریعة فی تصانبیف الشیعة، دارالاضواء، چاپ اول، بیروت، 1430 ق.
- امام صادق (عليه السلام)، توحيد المفضل، ناشر: داورى، قم، بی تا، چاپ دوم.
- انصاری، محمد رضا؛ «طبری سوم و دلائل الامامة»؛ ماهنامه كیهان اندیشه، شماره 58، مؤسسه كیهان، قم، 1373 ش.
- آیتی، نصرت الله؛ «نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت: با تكیه بر آراء احمد الحسن»؛ فصلنامه علمی – پژوهشی مشرق موعود، ش 25، قم، مؤسسه آینده روشن (پژوهشكده مهدویت)، 1392 ش.
- آیتی، نصرتالله، «معیارهای تطبیق نشانههای ظهور»، فصلنامه علمی _ پژوهشی مشرق موعود، قم، مؤسسۀ آینده روشن، پاییز 1391ش.
- بحرانی، سید هاشم؛ المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة؛ مؤسسة النعمان، بیروت، 1413 ق.
- بحرانی، سید هاشم؛ المحجة فیما نزل فی القائم الحجة؛ تحقیق محمد منیر المیلانی، بی تا، بی جا.
- بحرانی، سیدهاشم؛ غایة المرام؛ تحقیق: عاشور، سیدعلی؛ بینا، بیجا، بیتا.
- برسی، رجب بن محمد؛ مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)؛ مؤسسة الاعلمی، چاپ اول، بیروت، 1422 ق.
- برقی، احمد بن محمد؛ المحاسن؛ دارالكتب الاسلامیة، چاپ دوم، قم، 1371 ق.
- ترابی شهرضایی، اكبر؛ پژوهشی در علم رجال؛ اسوه، چاپ اول، قم، 1387 ش.
- جعفریان، رسول؛ مهدیان دروغین؛ نشر علم، چاپ اول، تهران، 1391 ش،
- حاكم نیشابوری، محمّد بن عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین؛ تحقیق: المرعشلی، یوسف عبدالرحمن؛ بینا، بیجا، بیتا.
- حائری یزدی، علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، تحقیق: سیدعلی عاشور، بیجا، بینا، بیتا.
- حائری یزدی، علی؛ إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجّل الله تعالى فرجه الشریف)؛ مؤسسة الاعلمی، چاپ اول، بیروت، 1422 ق.
- حرّ عاملی، محمّد بن حسن؛ الفصول المهمّة فی اُصول الأئمّة؛ تحقیق: القائینی، محمّد؛ مؤسسۀ معارف اسلامی، قم، بیتا.
- حسینی جلالی، محمد حسین؛ فهرس التراث الشیعه؛ دلیل ما، چاپ اول، قم، 1380 ش.
- حسینی قزوینی، محمد؛ نقد كتاب اصول مذهب الشیعة؛ مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر (علیه السلام) ، چاپ اول، قم، 1430 ق.
- حطاب، احمد؛ دابة الارض و طالع المشرق؛ انتشارات انصار الامام المهدی، بی جا، 2009 م.
- حلى، على بن یوسف؛ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة؛ كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، قم، 1408 ق.
- حلی، حسن بن سلیمان؛ مختصر البصائر؛ نشر الاسلامی، چاپ اول، قم، 1421 ق.
- حموی، یاقوت؛ معجم البلدان؛ دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1399 ق.
- حیدری آل کثیری و حیدری چراتی، مجله انتظار موعود، شماره ۲۴، ۱۳۹۰ ش.
- خزاز قمی، علی بن محمد؛ كفایة الأثر؛ انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.
- خصيبی، حسين بن حمدان؛ الهداية الكبرى؛ مؤسسة البلاغ، چاپ چهارم، بیروت، 1411 ق.
- خمینی، سید روح الله؛ کتاب الطهارة، مطبعة مهر، قم، بیتا.
- داود، محمد عیسی؛ المهدی المنتظر علی الابواب؛ دارالمهدی، بیروت، بی تا.
- دیراوی، عبدالرزاق؛ دعوة السید احمد الحسن هی الحق المبین؛ اصدارات الامام المهدی، چاپ اول، 1433 ق.
- ذوالفقار، علی ذوالفقار؛ الحرکات المهدویه؛ بی جا، بی تا.
- زیادی، حیدر؛ یمانی موعود حجت الله؛ انتشارات انصار امام مهدی، بی جا، 1432 ق.
- سایت «مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی».
- سایت اسلام کوئست.
- سایت المهدیون.
- سایت اندیشه قم.
- سایت انصار المهدی (پیروان احمد الحسن).
- سایت پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه (شفقنا).
- سایت جلال الدین علی الصغیر.
- سایت خبر آنلاین،به آدرس : ir
- سایت روزنامه الشرق الاوسط به آدرس: aawsat.com
- سایت هدانا.
- سایت ویکی فقه.
- سلیمیان، خدا مراد؛ درسنامه مهدویت؛ بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه السلام)، چاپ اول، قم، 1385 ش.
- سید ابن طاوس، علی بن موسی؛ التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن؛ مؤسسة صاحب الامر (علیه السلام)، چاپ اول، بیجا، 1416 ق.
- سيد ابن طاوس، علی بن موسی؛ فلاح السائل؛ انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، بی جا، بی تا.
- سید ابن طاووس، علی بن موسی؛ اقبال الأعمال؛ مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، قم، 1414 ق.
- سید ابن طاووس، علی بن موسی؛ الملاحم و الفتن؛ مؤسسه صاحبالامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول، اصفهان، 1416 ق.
- شهبازیان، محمد؛ تأملی نو در نشانه های ظهور؛ بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه السلام)، چاپ اول، قم، 1389 ش.
- صادقی، مصطفی؛ تحلیل تاریخی نشانههای ظهور؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، قم، 1385ش.
- صدر، سید محمد؛ موسوعة الامام المهدی؛ دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، بیجا، 1427 ق.
- صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع؛ مکتبة الحیدریة، نجف اشرف، 1385 ق.
- صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة؛ تحقیق: غفاری، علیاکبر؛ مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، قم، 1405 ق.
- صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار؛ مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1379 ق.
- صدوق، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه؛ جامعه مدرسين، چاپ دوم، قم، 1404 ق.
- صدوق، محمد بن علی؛ امالی؛ مرکز الطباعة و النشر، چاپ اول، قم، 1417 ق.
- صدوق، محمد بن علی؛ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، لاجوردی، مهدی؛ نشر جوان، چاپ اول، تهران، 1378 شمسی یا قمری؟.
- صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، منشورات الاعلمی، تهران، 1404ق.
- صفار، محمد بن حسن؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛، مكتبة آیت الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، قم، 1404 ق.
- صفری فروشانی، نعمت الله؛ «محمد بن جریر طبری آملی و دلائل الامامة»؛ فصلنامه علوم حدیث، سال دهم، شماره 37 و 38، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، 1384 ش.
- طباطبائی حسنی، محمد علی؛ علامة حتی ظهور الامام المهدی (علیه السلام)؛ مؤسسة البلاغ، چاپ دوم، بیروت، 1429 ق.
- طبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، چاپ اول، مشهد، 1403 ق.
- طبرسی، فضل بن حسن؛ اعلام الوری بأعلام الهدی؛ مؤسسه آلالبیت، چاپ اول، قم، 1417 ق.
- طبری، محمد بن جریر؛ دلائل الامامة؛ مؤسسة البعثة، چاپ اول، قم، 1413 ق.
- طبسی، نجم الدین؛ فصلنامه علمی ترویجی انتظار موعود؛ شماره 3، 1381 ش.
- طوسى، محمد بن حسن؛ الغيبة؛ مؤسسه معارف اسلامى، قم، 1411 ق.
- طوسی، محمد بن حسن؛ عدة من الرواة، الأصول الستة عشر؛ دارالشبستری، چاپ دوم، قم، 1405 ق.
- طوسی، محمد بن حسن؛ كتاب الغیبة للحجة؛ محقق: تهرانی، عبادالله و ناصح، علی احمد؛ المعارف الاسلامیة، چاپ اول، قم، 1411 ق.
- طوسی، محمد بن حسن؛ مصباح المتهجد؛ بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411 ق.
- عرفان ،امیر محسن؛ فصلنامه علمی ترویجی انتظار موعود؛ شماره 30، 1388 ش.
- العقیلی، ناظم؛ الرد الحاسم فی منكری ذریة القائم؛ بی جا، بی تا.
- علی بن بابویة، علی بن الحسین؛ الإمامة و التبصرة من الحیرة؛ مدرسة الامام المهدی (علیه السلام)، چاپ اول، قم، 1404 ق.
- فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین؛ دارالهجرة، چاپ دوم، قم، 1409 ق.
- فصلنامه علمی – پژوهشی مشرق موعود، شماره 27.
- قاضی نعمان، مغربی؛ شرح الأخبار؛ مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ دوم، قم، 1414 ق.
- الكاظمی، آل السید حیدر السید مصطفی؛ بشارة الاسلام فی ظهور صاحب الزمان؛ آل البیت، بی جا، بی تا.
- كلینی، محمد بن یعقوب؛ كافی؛ تحقیق، تصحیح و تعلیق: غفاری، علیاكبر؛ دار الكتب الاسلامیة، چاپ پنجم، تهران، 1363 ش.
- کاظمی، سید مصطفی؛ بشارة الإسلام؛ تحقیق: حسن، نزار؛ مؤسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان، قم، 1387 ش.
- کورانی عاملی، علی؛ دجال بصره؛ ترجمه: خاطری، مسلم؛ بوستان کتاب دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، چاپ اول، قم، 1394 ش.
- کورانی، علی، الیمانیون قادمون، ناشر معروف، 1394.
- کورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدی، مسجد مقدس جمکران، قم.
- مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، 1403 ق.
- مجلسی، محمدباقر؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول؛ تحقیق: رسولی محلاتی، سیدهاشم؛ دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، تهران، 1370 ش.
- مرندی، ابوالحسن؛ مجمع النورین و ملتقی البحرین؛ متن كتاب موجود در سایت كتابخانه دیجیتال موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت، به آدرس: http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/37777/.
- مروزی، نعیم بن حماد؛ كتاب الفتن؛ دارالفکر، بیروت، 1414 ق.
- مسعودی، علی بن حسین؛ إثبات الوصيّة للإمام علی بن أبی طالب؛ مؤسسه انصاریان، چاپ دوم، قم، 1424 ق.
- مفید، محمد بن محمد؛ الاختصاص؛ تحقیق: غفاری، علیاکبر؛ دارالمفید، چاپ دوم، بیروت، 1414 ق.
- مقدس، محمدهادی؛ تقریرات الحج (تقریرات درس آیت الله العظمی گلپایگانی)؛ بینا، بیجا، بیتا.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم؛ الغیبة؛ تحقیق: کریم، فارس حسون؛ انوار الهدی، چاپ اول، قم، 1422 ق.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم؛ الغیبة؛ محقق و مصحح: علی اکبر، غفاری؛ نشر صدوق، چاپ اول، تهران، 1397 ق.
- واحد تحقیقات انتشارات انصار الامام المهدی، برخی علائم ظهور مهم محقق شده.(جزوه آموزشی)
- یوسفیان، مهدی و شهبازیان، محمد؛ مجله مشرق موعود، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۹۲ ش.
[2]. آیتی،نصرت الله، نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت با تکیه بر آراء احمد الحسن، ص ۶، فصلنامه مشرق موعود.
[3] . برگرفته از سایت المهدیون.
[4] . مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 52، ص 232.
[5] . ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 311؛ ابنمنظور، محمّد بن مكرم مصری انصاری، لسان العرب، ج 9، ص 245.
[1] . برگرفته از: پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه(شفقنا)
[2] . برگرفته از سایت المهدیون.
[3] . احمد الحسن، بصری، ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد، ص 30.
[4] . احمد الحسن، بصری، الجواب المنیر عبر الاثیر، ج 1 – 4، ص 299.
[5] . همان، ص 235.
[6] . ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد، ص 25.
[7] . همان، ص 37.
[8] . الجواب المنیر عبر الاثیر، ج 1، ص 101.
[9] . همان، ج 1، ص 48، 76 و 315.
[10] . همان، ص 9.
[11] . یوسفیان، مهدی و شهبازیان، محمد ، بررسی برخی ادله روایی احمد بصری یمانی دروغین، فصلنامه علمی – پژوهشی مشرق موعود، ش 27، ص 59 – 82.
[13] . احمد الحسن، پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، ج۱، ص ۲۹.
[14]. آیتی،نصرت الله، نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت با تکیه بر آراء احمد الحسن. ص ۷.
[15]. پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، ج۱، ص ۱۹.
[16]. طوسى، الغيبة، ص 150.
[17]. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۵۸.
[18]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص۳۰.
[19]. این استدلالها توسط خود احمد الحسن و پیروانش مطرح شده است. ر.ک مقاله: «مهدیین (ع) در دعاها و روایات اهل بیت علیهم السلام» و «چرا یمانی همان مهدی اول است؟» از سایت انصار المهدی (پیروان احمد الحسن)، برگرفته از سایت اندیشه قم.
[20]. برای نمونه ر.ک: حیدری آل کثیری، حیدری چراتی، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار موعود، شماره ۲۴، ص ۱۸۵.
[21]. بيان هذه الأخبار مخالفة للمشهور و طريق التأويل أحد وجهين. الأول أن يكون المراد بالاثني عشر مهديا النبي (ص) و سائر الأئمة سوى القائم (ع) بأن يكون ملكهم بعد القائم ع و قد سبق أن الحسن بن سليمان أولها بجميع الأئمة و قال برجعة القائم ع بعد موته و به أيضا يمكن الجمع بين بعض الأخبار المختلفة التي وردت في مدة ملكه ع. و الثاني أن يكون هؤلاء المهديون من أوصياء القائم هادين للخلق في زمن سائر الأئمة الذين رجعوا لئلا يخلو الزمان من حجة و إن كان أوصياء الأنبياء و الأئمة أيضا حججا و الله تعالى يعلم، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۴۹.
[22] . برگرفته از سایت اندیشه قم.
[23]. برگرفته از سایت مهدیون.
[24]. آیتی،نصرت الله، نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت با تکیه بر آراء احمد الحسن. ص ۷.
[25]. پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، ج۱، ص۲۱.
[26]. برگرفته از سایت المهدیون.
[27]. نعمانی، ابن أبی زینب محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص۲۵۶.
[28]. احمد الحسن، پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، گردآوری و تنظیم هیات علمی انصار امام مهدی، ج ۲، ص ۹۸.
[29]. «چرا یمانی همان مهدی اول است؟» سایت انصار المهدی، پیروان احمد الحسن.
[30]. برگرفته از سایت اسلام کوئست.
[31]. برگرفته از سایت المهدیون.
[32]. همان.
[33]. از وی به نام عثمان، حرب، عنبسه، عبداللَّه، معاویه و ابوعتبه یاد شدهاست. در منابع روائی شیعی، وی به عنوان فردی به نام عثمان بن عنبسه از تبار ابوسفیان معرفی شدهاست. سفیانی، سرخ رویی سپید پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده و هرگز مکه و مدینه را ندیدهاست…». او شخصی بسیار سفّاک و خون آشام است و مهمترین خصوصیت او، آدم کشی و خونریزی است، حرام خدا را حلال نموده و به هر جنایتی دست میزند. وی سنگدلترین انسانها است که رحم و عاطفه در زندگیش دیده نمیشود. امام علی (علیه السلام) درباره او میفرماید: «او مردی میان بالا، با چهرهای وحشتناک، سر ستبر و آبله روی میباشد. هنگامیکه او را ببینی او را یک چشم میپنداری.» امام صادق(علیه السلام) در ترسیم چهره اومیفرماید: «تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسانها را دیدهای. او بور، سرخ روی و زاغ چشم است.
[34] . گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز- مصطفی امیری.
[35] . صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص 331.
[36] . همان، ص 328.
[37] . سید بن طاوس، فلاح السائل، ص 171.
[38] . مروزی، نعیم بن حماد، كتاب الفتن، ص 174.
[39] . . سید بن طاوس ,علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص 281.
[40] . همان، ص 295.
[41] . دلالت تضمنی، از انواع دلالت لفظی و مقابل دلالت مطابقی و التزامی بوده و عبارت است از دلالت لفظ بر بخشی از معنای موضوع له خود؛ به بیان دیگر، دلالت لفظ بر جزء معنای خود را دلالت تضمنی مینامند، مانند: دلالت لفظ بیع بر تملیک ، در حالی که بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم، یا مانند: دلالت انسان بر حیوان یا ناطق، در حالیکه انسان به معنای حیوان ناطق است، و یا مانند: دلالت لفظ کتاب بر صفحه و یا جلد آن، برگرفته از ویکی فقه
[42] . صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 661.
[43] . نعمانی، ….، الغیبة، ص 388.
[44] . اگر در خبر واحد، در هر طبقه از سند حداقل سه راوی وجود داشته باشد، به آن خبر مستفیض گفته میشود. برگرفته از ویکی شیعه
[45] . ر.ک: فتلاوی، …..، رایات الهدی و الضلال فی عصر الظهور، ج ….
[46] . محمد سند، …..، فقه علائم الظهور، ص 29 ـ 28.
[47] . ر.ک: تبریزیان، ……، العد التنازلى في علائم الظهور المهدي، ص 165 – 178.
[48] . سید خراسانی از افرادی است که در روایات نشانههای ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او اشاره شده و از یاوران ایشان دانسته شدهاست. در برخی روایات عنوان شده که وی نشانهای در دست راست دارد و به همراه لشکر خود به فرماندهی شعیب بن صالح، همزمان با سفیانی به سمت کوفه حرکت کرده، لشکر سفیانی را شکست میدهد. برگرفته از ویکی شیعه
[49] . کورانی، …..، الیمانیون قادمون، ص 131.
[50] . الغیبۀ، ص 258.
[51] . سایت جلال الدین علی الصغیر، سوال 188.
[52] . حديث مرسل- اصطلاحى در علم درایه و- حديثى است که راوی، آن را از معصوم نشنيده، ليکن بدون واسطه از وى نقل کرده باشد و يا با واسطه نقل کرده، امّا واسطه را فراموش کرده و به فراموشی تصریح نموده و يا از روى عمد يا سهو آن را نياورده باشد و يا واسطه را با ابهام ذکر کردهباشد، مانند تعبير «عن رجلٍ» يا «عَن بعض اصحابنا»؛ واسطه حذف شده يکى باشد يا بيشتر.، برگرفته از ویکی فقه
[53] . مجلسی، …..، بحارالانوار، ج 52، ص 274.
[54] . جلال الدین علی الصغیر، علامات الظهور بحث فی فقه الدلالۀ، ج 2، ص 290 – 344.
[55] . گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز- مصطفی امیری.
[56]. نعمانی، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبۀ، ص 267.
[57]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص 446 و 447.
[58] . كلينى،محمدبن یعقوب، كافي، ج 8، ص 274.
[59] . نعمانی، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 306.
[60] . همان، ص 302.
[61] . کلینی، محمدبن یعقوب، كافي، ج 8، ص 211.
[62] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، ص 272.
[63] . همان، ص 190.
[64] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 274.
[65] . نعمانی، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 280.
[66] . گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز- مصطفی امیری.
[67]. نعمانی، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 423.
[68]. همان، ص 388.
[69] . در روایت آمده: «نخستین سرزمینی که در آن کشتار و شورش میشود، شام است که سه لشکر در آن با یکدیگر نبرد می کنند: 1. اصهب، 2. ابقع و 3: سفیانی. این سه لشکر با یکدیگر میجنگند تا سفیانی با ابقع درگیر میشود و او را با سپاهیانش میکشد و سپس اصهب را نیز از پای درمیآورد. برگرفته از سایت راسخون
[70] . این روایت منافاتی با روایت بالا ندارد؛ زیرا این که یمانی چشم سفیانی را در میآورد به معنای غلبه بر وی نمیباشد.
[71]. کورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدی، ج 3، ص 275.
[72]. همان، ص 276.
[73]. الغیبة (نعمانی)، ص 361.
[74]. نیشابوری، فضل بن شاذان، مجله تراثنا، شماره 4، ص 455.
[75]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص 446.
[76]. صدوق، محمد بن حسن، کمال الدین، ج 2، ص 650.
[77] . الغیبة (طوسی)، ص 447.
[78]. کورانی، .علی، الیمانیون قادمون، ص 126.
[79]. گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز- مصطفی امیری.
[80] . نعمانی، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 361.
[81] . برگرفته از سایت راسخون.
[82] . گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز- مصطفی امیری.
[83]. مقاله بررسی نسب امام احمدالحسن. برگرفته از سایت انصار المهدی (پیروان احمد الحسن).
[85] . نخستین خلیفه فاطمی (297-322) مهدی بالله نام داشت. وی ابو محمد عبید الله بن احمد بن اسماعیل ثالث بن احمد بن اسماعیل ثانی بن محمد بن اسماعیل اعرج بن جعفر الصادق (علیه السلام) بود. نسب ایشان به صورت دیگر نیز نقل شده است و در آن اختلاف بسیار است، اما آنچه مسلم است این است که ایشان علوی و اسماعیلی هستند و اتصال ایشان به علی (علیه السلام) صحیح است، ر ک: سایت حوزه نت
[86]. عرفان، امیر محسن، بازخوانی عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان، فصلنامه علمی ترویجی انتظار موعود، ش 30، ص 145؛ همچنین نک: جعفریان ،رسول،مهدیان دروغین، ص 30 و 39.
[87] . طباطبائی حسنی ، محمد علی، علامة حتی ظهور الامام المهدی (علیه السلام)، ص 137.
[88] . زیادی، حیدر، یمانی موعود حجت الله، ص 131.
[89] . علامة حتی ظهور الامام المهدی (علیه السلام)، ص 137.
[90] . همان، ص 121.
[91] . همان، ص 205.
[92] . جعفریان، رسول، مهدیان دروغین، ص 164.
[93] علامة حتی ظهور الامام المهدی (علیه السلام)، ص 10.
[94]. همان، ص 202.
[95]. رک: حطاب، احمد، دابة الارض و طالع المشرق، ص 34.
[96]. داود، محمد عیسی، المهدی المنتظر علی الابواب، ص 412.
[97]. همان، 57.
[98] . رک: همان، ص 412، 438، 439، 472.
[99]. همان، ص 393.
[100] . همان، ص 78 و 84.
[101]. المهدی المنتظر علی الابواب، ص 136و 138.
[102]. رک: صفار، محمد بن حسن،ب صائر الدرجات فی فضائل آل محمّد (صلّى الله علیه و آله)، ج 1، ص 151؛ کلینی، مجمد بن یعقوب، كافی، ج 1، ص 238 و 239.
[103]. مهدیان دروغین، شماره، 40.
[104]. ر ک: یوسفیان، مهدی، شهبازیان، محمد، فصلنامه مشرق موعود، شماره 27، ص 68.
[105] . یوسفیان، مهدی و شهبازیان، محمد، بررسی برخی ادله روایی احمد الحسن بصری، یمانی دروغین، مجله مشرق موعود، شماره ۲۷، ص ۶۵.
[106] . همان.
[107] . مقاله «سیره دعوت امام احمدالحسن چیست؟» برگرفته از سایت انصار المهدی (پیروان احمد الحسن).
[108]. این راهکارها برای افراد مختلف متفاوت میباشد و جزئیات بسیاری را شامل میشود. برای نمونه ر.ک: پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، ج ۱، ص ۲۲ و ۲۳.
[109] . کلینی، کافی، ج 8، ص 90.
[110] . همان، ص 91.
[111] . امام صادق، توحيد المفضل، ص 84 و 85 .
[112] . صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 585.
[113] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ، ج 8، ص 90.
[114] . هنگامىكه با او به مقام سعى و كوشش رسيد، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مىكنم، نظر تو چيست؟» گفت «پدرم! هرچه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت، صافات، 2.
[115] . صافات، 2.
[116] . ر ک: کورانی، علی، دجال بصره، ص 59 -62.
[117] . ر ک: زیر موضوع جریان احمد الحسن از دیدگاه علمای شیعه در همین مدخل
[118] . ر ک: زیر موضوع سیر تحول و تطور تاریخی جریان احمد الحسن در همین مدخل
[119] . کورانی عاملی، علی، دجال بصره، ص 109 – 113.
[120] . احمد الحسن، انصار امام مهدی، ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد؛ وبسایت فارسی «انصار امام مهدی، ص 53.
[121] . طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، تحقیق: تهرانی، عبادالله و ناصح، علی احمد، ص 62.
[122] . برگرفته از «سایت موعود».
[123] . ر ک: نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغيبة، ص 197.
[124] . ر ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص 274.
[125] . نعمانی، الغیبۀ، ص 306.
[126] . الغیبۀ، ص 302.
[127] . کلینی، محمد بن یعقوب، روضةالکافی، ص 211.
[128] . مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 272.
[129] . همان، ص 190.
[130] . طوسی، محمد بن حسن، الغیبۀ، ص 395.
[131] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 190.
[132] . نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبۀ، ص 282.
[133] . ابدال گروهی از مردم صالح و نیکوکاراند که هرگز زمین از وجودشان خالی نمیشود، هر یک از آنها که بمیرد، خداوند شخص دیگری را جایش قرار میدهد»، برگرفته از سایت تبیان.
[134] . کاظمی، سید مصطفی بن ابراهیم، بشارة الإسلام، تحقیق: نزار حسن، ص 233.
[135] . احمد الحسن، انصار امام مهدی، ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد؛ وبسایت فارسی، 34 به نقل از: کاظمی، سید مصطفی بن ابراهیم، بشارة الإسلام، تحقیق: نزار حسن، ص232؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، تحقیق: عاشور، سیدعلی، ص 724؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج 2، ص 63.
[136] . حائری یزدی، علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، تحقیق: عاشور، سیدعلی، ج 2، ص 174.
[137] . ر ک: طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 574.
[138]. منظور از اشکالات یاد شده، اشکالات مطرح شده در زیر موضوع قبل است.
[139] . دیراوی، عبدالرزاق، دعوة السید احمد الحسن هی الحق المبین، ص 21.
[140] . همان، ص 27.
[141] . همان، ص 19.
[142] . غایة المرام، ص 45.
[143] . این کتاب از اول تا آخرش ضمن تطبیق با نسخه مصنفش در بیست و دوم ذی الحجه سال 1104 تصحیح شد.
[144] . غایة المرام،، 11.
[145] . طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، 309، دار الذخائر للمطبوعات، بی تا.
[146] . دیراوی، عبدالرزاق، دعوة السید احمد الحسن هی الحق المبین، ص 21.
[147] . دلائل الامامة، ص 556.
[148] .همان.
[149] . مغربی، قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 364 و 365.
[150] . انبیاء، 105.
[151]. رعد، 31.
[152]. برگرفته از «سایت موعود».
[153] . خزاز قمی، علی بن محمد، كفایة الأثر، ص 158– 15.
[154] . احمد الحسن، انصار امام مهدی، ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد؛ ص 46.
[155] . كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تحقیق، تصحیح و تعلیق: غفاری، علیاكبر، ج 1، ص 336.
[156] . كفایة الأثر، ص 156 – 159.
[157] . رک: سایت انتظار.
[158] . ابنحنبل، احمد بن محمد، المسند، ج 5، 277.
[159] . حاكم نیشابوری، محمّد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف عبدالرحمن المرعشلی، ج 4، 463 – 464.
[160] احزاب، 61 و 62.
[161] . مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 51، ص 121؛ مقدس، محمدهادی، تقریرات الحج (تقریرات درس آیت الله العظمی گلپایگانی)، ص 238.
[162] . ابنطاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن، ص 66.
[163] . مروزی، نعیم بن حماد، كتاب الفتن، ص 198.
[164] . حديث مرسل- اصطلاحى در علم درایه و- حديثى است که راوی، آن را از معصوم نشنيده، ليکن بدون واسطه از وى نقل کردهباشد و يا با واسطه نقل کرده، امّا واسطه را فراموش کرده و به فراموشی تصریح نموده و يا از روى عمد يا سهو آنرا نياورده باشد و يا واسطه را با ابهام ذکر کردهباشد، مانند تعبير «عن رجلٍ» يا «عَن بعض اصحابنا»؛ واسطه حذف شده يکى باشد يا بيشتر، برگرفته از ویکی فقه
[165] . الملاحم و الفتن، ص 139.
[166] . بر گرفته از سایت انتظار.
[167] . سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الأعمال، ج 3، ص 116 و 117.
[168] . احزاب، 33.
[169] . نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ترجمه: غفارى، محمد جواد، ص 105.
[170] . فاطر، 32.
[171] . صدوق، معانی الأخبار، ص 105.
[172] . صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص 214.
[173] . اقبال الأعمال، ج 3، ص 117.
[174] . الغیبة، ص 264 و 265.
[175] . مائده، 31.
[176] . کهف، 12.
[177] . اسراء، 5.
[178] . صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج 1، ص 74.
[179] . صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 654.
[180] . كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، تحقیق، تصحیح و تعلیق: غفاری، علیاكبر، ج 5، ص 536.
[181] . همان، ج 3، ص 203.
[182] . فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 2، ص 157.
[183] . ابناثیر، مبارک بن مبارک، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 309.
[184] . برگرفته از سایت انتظار.
[185]. كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، تحقیق، تصحیح و تعلیق: غفاری، علیاكبر، ج 1، ص 531.
[186]. نساء، 82.
[187]. برگرفته از سایت انتظار.
[188] . طوسی، محمد بن حسن، الغیبۀ، ص 401.
[189] . مائده، 81.
[190] . گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز- مصطفی امیری.
[191] . کلینی، محمد بن یعقوب، كافي، ج 2، ص 340.
[194]. ستاره پنجپر یا پنتاگرام شکلی هندسی است که از پنج خط تشکیل شده و به شکل ستاره است.
[196] . عکس و رونوشت بیانیه در نزد نویسنده موجود است.
[197] . با توجه به وجود نیروهای صرخی در کربلا و نجف و مخالفت شدیدشان با انصار احمد الحسن، حیدر مشتت به بغداد رفته و با همراهی ضیاء الکرعاوی اقدام به تشکیل مؤسسه القائم و انتشار نشریه «القائم» نمود تا بدین وسیله بتواند احمد الحسن را تبلیغ کند. احمد الحسن نیز وارد بصره شده و نشریه «الصوت الحق الاسبوعیه التی تروج للفکر المهدوی» اقدام به گسترش دعوت انحرافی خود نمود. ذوالفقار علی ذوالفقار، الحرکات المهدویه، ص، ۵۳.
[198] . جهت اطلاع از ماجرای دیدار حیدر مشتت با شیخ علی کورانی، به کتاب دجال بصره، ص ۳۰ الی ۴۰ مراجعه شود.
[199] . عکس و رونوشت بیانیه در نزد نویسنده موجود است.
[200] . احمد بن اسماعیل ، أدعیاء المهدویه، ص ۱۲۱.
[202] . مهدی یوسفیان . محمد شهبازیان، فصلنامه مشرق موعود شماره 27، ص 62.
[203]. برگرفته از سایت المهدیون.
[204]. یوسفیان، مهدی و شهبازیان، محمد، بررسی برخی ادلۀ روایی احمد بصری؛ یمانی دروغین – بخش اول، فصلنامه مشرق، موعود شماره 27، ص 62.
[205]. وی این نامه را به طور جداگانه برای شش مرجع تقلید (آیات عظام سیستانی، شبیری زنجانی، مکارم، سبحانی، علوی گرگانی و مظاهری)، فرستاده است.
[206] . دانلود کتاب ترجمه دجال بصره نوشته استاد آیت الله شیخ علی کورانی عاملی در سایت المهدیون
[207] . کورانی، علی، دجال بصره، ص 40 و 41، بی جا، بی تا.
[208]. سيد عبد الحسين شرف الدين موسوي فرزند سيد يوسف. وی در سال 1290 قمری در شهر کاظمین متولد و در سال 1377 قمری در شهر صور درگذشت و بدنش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. ایشان در نجف و سامرا نزد بزرگانی مانند طباطبائي، خراساني، شيخ الشريعة و شيخ محمد طه تلمذ نمودهاست. و در سال 1329 قمری دیداری از مصر داشت، در آنجا با شیخ سلیم بشری که میانشان نامههای زیادی ردّ و بدل شد ملاقات نمود که نتیجه این نامهنگاریها کتاب مبارک المراجعات شد. وی تألیفات ارزندهای را به یادگار گذاشته است. 1. المراجعات 2. الفصول المهمة في تأليف الأمة 3. الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء 3. المجالس الفاخرة في ماتم العترة الطاهرة 4. أبو هريرة 5 فلسفة الميثاق و الولاية 6 بغية الراغبين (خطی) و … .
[209]. ملک، 22.
[210]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 482.
[211]. نساء، 162.
[212] . برگرفته از سایت المهدیون.
[214]. مباهله دکتر علی غریفی با احمد [ الحسن ] بصری به صورت زنده.
[215]. از امام علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت كردهاند كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش واقع شد، به على (علیه السلام) فرمود: اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بیاور. حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) وصیت خود را املاء میفرمود و على (علیه السلام) مىنوشت، تا بدین جا رسید كه فرمود: یا على! بعد از من دوازده امام مىباشند و بعد از آنها دوازده مهدى … (ثُمَّ یكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیاً فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمَهْدِیینَ) و چون وفات او برسد، (خلافت) را به فرزندش بدهد که او اولین مهدی از آن دوازده مهدی است.
[216]. کورانی، علی، دجال بصره، ص 30 – 32، بی جا، بی تا.