Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

معنای هبوط آدم (علیه السلام) از بهشت

“هبوط” در لغت به معنای سقوط از بلندی به محل پایین و پست تر و نقیض صعود است.[1]

در آیات متعددی از قرآن مجید، از اخراج آدم از بهشت و اسکان او در زمین به هبوط تعبیر شده است:

1. «و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم في الارض مستقر و متاع الی حین»؛ یعنی و در این هنگام به آنها گفتیم: همگی به زمین فرود آیید در حالی که بعضی دشمن بعض دیگر خواهید بود.[2]

2. «قلنا اهبطوا منها جمیعاً فاما یأتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم ولا هم یحزنون»؛ یعنی گفتیم همگی از آن فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمده کسانی که از آن پیروی کنند نه ترسی بر آنها است و نه غمگین شوند.[3]

3. «قال اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین»؛ یعنی از مقام خویش فرود آیید، در حالی که بعض از شما نسبت به بعض دیگر دشمن خواهید بود (شیطان دشمن شماست و شما دشمن او) و برای شما در زمین قرارگاه و وسیله ی بهره گیری تا زمان معینی خواهد بود.[4]

همچنین در قرآن مجید هبوط به معنای حلول و استقرار یافتن در محل (شهر) نیز استعمال شده است. در قصه حضرت موسی و بنی اسرائیل قرآن می فرماید: «… قال أتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر اهبطوا مصراً فان لکم ماسألتم…»؛ یعنی موسی گفت: آیا غذایی پست تر را به جای غذای بهتر انتخاب می کنید؟ (اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آیید؛ زیرا هر چه خواستید در آن جا برای شما هست.[5]

بحث از هبوط آدم و معنای اصطلاحی این هبوط در وهله ی اوّل به این نکته بستگی دارد که بهشتی را که حضرت آدم در آن سکونت داشت چگونه معنا کنیم، آیا این یک بهشت دنیایی بود ( زمینی یا برزخی)، یا آخرتی؟ آنچه مسلم است این است که بهشت خلد نبوده است، بر این اساس هبوط ، هبوط مقامی است. به هرحال این بحث هم در میان مفسران مطرح شده است و هم در بین فلاسفه و هر یک در این زمینه نظریات و احتمالاتی را بیان فرموده اند و ما در این جا فقط نظریات مفسران را می آوریم:

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان می فرماید: هبوط و نزول و وقوع مثل هم هستند (به یک معنا هستند) که عبارت است از: حرکت از بلندی به سوی پایین… و گاهی هبوط به معنای (حلول در مکان) استعمال می شود مثل آیه ی شریفه که می فرماید: «اهبطوا مصراً»؛ یعنی وارد شهر شوید… .[6]

علامه طباطبائی در این زمینه می فرماید: هبوط به معنای خروج از بهشت و استقرار در زمین و ورود به زندگی پر مشقت دنیاست». ظاهر آیه، «قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» و آیه ی بعد از آن «قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون»، این است که نحوه ی حیات بعد از هبوط با حیات قبل از هبوط (زندگی در بهشت) فرق دارد. این زندگی همراه با مشقت و سختی است، اما زندگی در بهشت یک زندگی آسمانی بوده که در آن گرسنگی و تشنگی و سختی نبوده است.

ایشان می گویند: بهشت آدم در آسمان بوده، هر چند كه بهشت آخرت و جنت خلد، ( كه هر كس داخلش شد ديگر بيرون نميشود )، نبوده باشد.

بله در اين جا اين سؤال باقى مي ماند: كه معناى آسمان چيست؟ و بهشت آسمانى چه معنا دارد؟[7]

آن استاد فرزانه در جایی دیگر به این امر می پردازند و می فرمایند: این که بهشت آدم از بهشت‏هاى دنيا بوده، مراد اين است كه از بهشت‏هاى برزخى بوده، كه در مقابل بهشت جاودان است.[8]

ایشان در تبیین هبوط و خروج شیطان از جمع ملائکه بعد از سجده نکردن که در آیه ی «قال فاهبط منها فما يكون لك ان تتكبر فيها فاخرج انك من الصاغرين»[9] آمده است می فرماید:

جمله ی «فاخرج انك من الصاغرين» تاكيد است براى جمله ی «فاهبط منها»، براى اين كه هبوط همان خروج است، و تفاوتش با خروج تنها در اين است كه هبوط خروج از مقامى و نزول به درجه پايين‏تر است، و همين معنا خود دليل بر اين است كه مقصود از هبوط فرود آمدن از مكان بلند نيست، بلكه مراد فرود آمدن از مقام بلند است .

و اين مؤيد ادعاى ماست كه گفتيم ضمير در منها و فيها به منزلت بر مى‏گردد، نه به آسمان و يا بهشت.

و شايد كسانى هم كه گفته‏اند مرجع ضمير، آسمان و يا بهشت است، مقصود شان همان منزلت باشد.

بنا بر اين، معناى آيه چنين مى‏شود كه خداى تعالى فرمود: به جرم اين كه هنگامى كه تو را امر كردم سجده نكردى بايد از مقامت فرود آيى، چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبرى بود و تو نمى‏بايستى در چنين مقامى تكبر كنى، پس برون شو كه تو از خوار شدگانى.[10]

در جایی دیگر ایشان به نکته ی مهمی اشاره می کنند و می فرمایند: « امر به هبوط، امرى تكوينى، و بعد از زندگى آدم در بهشت، و ارتكاب آن مخالفت بوده، پس معلوم شد كه در آن روز، و در حين مخالفت آن دستور، و خوردن از درخت، هيچ دينى تشريع نشده بود، و هيچ تكليف مولوى و خطابى مولوى از خداى تعالى صادر نشده بود».[11]

در توضیح کلام المیزان باید گفت: نهی از نزدیک شدن به درخت مخصوص (الشجرة) یک نهی ارشادی بوده است همانند این که طبیب به مریض می گوید: اگر این غذا را بخوری به فلان بیماری مبتلا خواهی شد. در این جا هم خداوند فرموده است به این درخت نزدیک نشو و از میوه ی آن نخور؛ زیرا اگر از میوه ی این درخت بخوری، نتیجه اش خروج از بهشت است. از این کلام علامه طباطبائی بخوبی معنا و مراد از از هبوط و علت آن روشن می شود.

آیت الله جوادی آملی با پذیرش بهشت برزخی به عنوان مسکن آدم و حوا ، می فرماید: حضرت آدم از نشئه ی فرا طبیعت به محدوده ی طبیعت منتقل شد و چنین انتقالی همان تنزل وجودی و مکانتی است.- همانند تنزل قرآن از نزد خدای سبحان برای هدایت مردم- نه تنزل بدنی و مکانی و علاوه این هبوط چون همراه با توبه و اجتباء حضرت آدم بوده است از آن به هبوط ولایت و خلافت یاد می شود.[12]

هبوط ابلیس سقوط از منزلت بود، ولی هبوط آدم با حفظ کرامت، در زمین بود؛ یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود، اما ابلیس با از دست دادن درجه ی پیشین وارد زمین شد و آدم با حفظ مرتبۀ قبلی در زمین مستقر شد.[13]

پس شیطان دو نحوه هبوط داشت:

1. هبوطی از جایگاه و منزلت فرشتگان که پس از استکبار از سجده ی برای آدم حاصل شد و لازمه ی آن هبوط از بهشت به عنوان منزلت و شان رفیع بود و آیه ی «قال فاهبط منها فما يكون لك ان تتكبر فيها فاخرج انك من الصاغرين».[14] به اشاره دارد.

2. هبوطی از بهشت به عنوان یک مسکن موقت که برای اغوای آدم و حوا به آن راه پیدا کرده بود و این هبوط پس از اغوای آدم و حوا و به همراه آن دو بزگوار تحقق یافت.[15]

با توجه به اين كه آدم براى زندگى در روى زمين آفريده شده بود و بهشت نيز منطقه ی سرسبز و پر نعمتى از دنیا بود، هبوط و نزول آدم در اين جا به معناى نزول مقامى است نه مكانى؛ يعنى خداوند مقام او را به خاطر ترك اولى تنزل داد و از آن همه نعمت هاى بهشتى محروم ساخت و گرفتار رنج هاى اين جهان كرد. .[16]و[17]


[1] العین، ج4، ص44، ص21؛ لسان العرب، ج7، ص421؛ مجمع البیان، ج4، ص279.

[2] بقره، 36، ترجمه مکارم شیرازی.

[3] بقره، 38، ترجمه مکارم شیرازی.

[4] اعراف، 24، ترجمه مکارم شیرازی.

[5] بقره، 61، ترجمه مکارم شیرازی.

[6] البته اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوطشان (نزولشان) در زمین جنبه ی عقوبت نداشت؛ زیرا دلیل دارم که انبیای الاهی در هیچ حالی مرتکب عمل قبیح نمی شوند و کسی که عقوبت را بر پیامبران جایز بداند، در حق آنها جفا کرده و بزرگ ترین تهمت ناروا را به خداوند متعال وارد ساخته است… همانا خداوند آدم را از بهشت خارج کرد به خاطر این که با تناول از میوه ی شجره ی ممنوعه، مصلحت تغییر کرد و حکمت و تدبیر االهی اقتضا نمود که او را به زمین بیاورد و به تکالیف و سختی های دنیا مبتلا سازد. مجمع البیان، ج1، ص197 – 196.

[7] المیزان، ج1، ص135، ترجمه ی الميزان، ج1، ص208.

[8] ترجمه ی الميزان، ج1، ص213.

[9] طه، 117.

[10] ترجمه ی الميزان، ج8، ص35.

[11] همان، ص137.

[12] تفسیر تسنیم، ج3، ص383.

[13]تفسیر تسنیم، ج3، ص 374 و408 و466.

[14] طه، 117.

[15] تفسیر تسنیم، ج3، ص371-375.

[16] تفسير نمونه، ج13، ص333.

[17] ر.ک: نمایه ی: بهشت آدم، سؤال273.