searchicon

کپی شد

حضور قلب

معنا و حقیقت حضور قلب

معناى لغوى “قلب“، همان انقلاب و دگرگونى است و اگر عضو خاص انسان را كه در سمت چپ سينه او قرار دارد، قلب مى‏گويند، به اين جهت است كه پيوسته در حال دگرگونى و تلاش است تا با حركات منظم خود، حيات انسان را تنظيم كند.[1]

اما مراد از قلب در قرآن، همان گوهر مجرد ملكوتى است كه انسانيت انسان به آن بستگى داشته و بسيارى از حالات روحى روانى به قلب نسبت داده مى‏شود؛ مثل ادراك، اعم از ادراك حضورى و حصولى، حب و بغض و… .[2]

گاهى انسان انديشۀ قوى دارد تا در پرتو انديشه، دل حركت كند و گاهى دل حركت مى‏كند و در سايۀ حركت دل، انديشه حاصل مى‏شود و قرآن هر دو راه را فراروى ما قرار داده است، اما اساس تربيت انسان، به زنده شدن قلب او است و وقتى قلب انسان دگرگون شد و متوجه خدا شد، ارزش پيدا مى‏كند.[3]

در اين باره مولا على (ع) مى‏فرمايند: اين دل‏ها ظرف اند و بهترين آنها نگاهدارنده‏ترينشان براى معارف حقه و نيت‏هاى خير است. بعضى از محققان در اين باره مى‏فرمايند:

قلب مايۀ شرف و فضيلت انسان است كه به سبب آن بر معظم مخلوقات برترى يافته است. به وسيلۀ قلب خدا را شناخته و به صفاتش آشنا مى‏شود و در نهایت مستعد ذخاير الاهی مى‏گردد. پس در حقيقت، قلب عالم به خدا است و عامل براى خدا و كوشا به سوى خدا. خطاب و سؤال و ثواب و عقاب خدا با قلب است، پس اگر انسان قلب را شناخت، خود را شناخته و چون خود را شناخت خدا را شناخته است. اگر زمانى به آن جاهل شد به خودش جاهل شده و جهل به خود يعنى جهل به خدا و يقيناً كسى كه به خودش جاهل باشد به غيرش جاهل‏تر است و اكثر مردم به قلب هايشان غافل اند و حايل بين قلوب و خودشان مى‏شوند[4]. [5]

اما مقصور از حضور قلب در حالات بلند عرفانی و معنوی این است كه قلب را خالى گرداند از غير چيزى كه بآن تکلم مي نمايد يعنى دلش و فكرش مشغول به عبادت باشد و حواسش متوجه بكلمات باشد و هر گاه ديد فكرش جاى ديگر سير مي كند توجه به عبادت نماید.[6]

به هر حال آنچه با روح عبادت سازگار نيست، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسير رضاى خدا است، کاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاكيد مي كند منافات با حضور قلب ندارد.[7]

راه های کسب حضور قلب در عبادات

حضور قلب در حالات بلند عرفانى و معنوى كارى است در غايت سختى كه سال هاى متمادى و پياپى زمان مى خواهد و نبايد از خود چنين انتظارى را داشت که این حالت در زمان اندکی برای انسان حاصل شود، ولى مى شود اسبابى را فراهم ساخت كه اجمالا در نمازها حضور قلب و حالات خوشى را به دست آورد كه برخى از آنها عبارتند از:

1. بدست آوردن آن چنان معرفتى كه دنيا را در نظر انسان كوچك و خدا را در نظر انسان بزرگ كند، تا هيچ كار دنيوى نتواند به هنگام راز و نياز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.

2. از بين بردن زمينه حواس پرتى و خواطر. چرا که توجه به كارهاى پراكنده و مختلف، معمولا مانع تمركز حواس است. و هر قدر انسان، توفيق پيدا كند كه مشغله‏هاى مشوش و پراكنده را كم كند به حضور قلب در عبادات خود كمك كرده است.

3. زمينه سازى براى حضور قلب: که اين خود چند چيز را مى طلبد:

الف) اقبال قلب: گاهى قلب انسان به انجام يك امر معنوى و عبادى خاصى رغبت و اقبال دارد مثلا دلش مى خواهد نماز بخواند يا فقط دلش مى خواهد الان قرآن بخواند يا دلش مى خواهد الان دعا و فلان مناجات را بخواند يا حتى دلش مى خواهد الان غزل عرفانى و شعر معنادار را بخواند به هر كارى كه قلب تمايل و كشش ونسبت به آن اقبال و نشاط داشت به همان كار پرداخته شود امام على (ع) مى فرمايند: «ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا فاتوها من قبل شهوتها واقبالها فان القلب اذا اكره عمى براى دلها خواهش و رو كردن و پشت كردنى است پس شما از ناحيه همان خواهش و رو كردن دلها به آنها بدهيد زيرا هرگاه قلب با ناخوشايندى بر كارى واداشته شود كور مى گردد».

با رعايت اين دستور قلب با زمزمه هاى معنوى پرورش مى يابد و به آنها انس مى گيرد درسايه اين انس گرفتن قطعا به مرور زمان نمازها هم با حال حضور بيشترى برگزار مى شود.

ب) فراغت بال قبل از عبادت: قبل از هر عبادت بايد از هر كارى دست كشيد و به مدت تقريبا يك ربع تا نيم ساعت مشغول كارى شد كه افكار و خيالات روزمره صفحه دل را خلوت كند بهترين كار همانى است كه در مورد قبلى توضيح داشته شد به قلبش بنگرد كه به چه چيزى اقبال دارد به همان كار بپردازد اگر قلب به هيچ كارى از امور معنوى رغبت نداشته داراى عللى است كه دو علت آن در دو مورد بعدى روشن مى شود.

ج) نشاط داشتن: منظور از نشاط اين نيست كه انسان خوشحال و خندان باشد بلكه يعنى كسالت و بى حالى را از خود دور سازد گاهى در اثر اشتغال روزمره خستگى و كسالت انسان را مى گيرد اين كسل بودن و نشاط نداشتن هم براى خوب عمل كردن مورد قبلى مضر است و قلب كمتر رغبت و اقبال به امورمعنوى پيدا مى كند و هم براى خود عبادت کردن با حضور قلب مضر است. امام محمد باقر (ع) در قسمتى از روايتى مى فرمايند: ((و لا تقم الى الصلاه متكاسلا و لا متناعسا در حال كسل بود و سستى نزديك به خواب (وخميازه كشان) به نماز مشغول نشويد))(1) پس اين نشاط هم بايد در آن چند دقيقه فراغت بال قبل از نماز حفظ شود تا قلب به امور معنوى و حال آور اقبال و توجه كند و هم بايد هنگام خواندن خود نماز حفظ شود.

4. انتخاب محل و مكان نماز و ساير عبادات نيز در اين امر، اثر دارد، به همين دلیل، نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايى كه ذهن انسان را به خود مشغول مى‏دارد مكروه است، و همچنین در برابر درهای باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آئينه و عكس و مانند اينها، به همين دلیل معابد مسلمين هر قدر ساده‏تر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد بهتر است چرا كه به حضور قلب كمك مى‏كند.

5- پرهیز از گناه نيز عامل مؤثرى است، زيرا گناه قلب را از خدا دور مى‏سازد، و از حضور قلب مى‏كاهد.

بایداز اعمال ظلمت زا (گناه) پرهیز کنیم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط گردد. لذا در روایات وارد شده است، تا آن جا که برایتان امکان دارد از گناه فاصله بگیرید؛ زیرا ظلمت با گناه به باطن راه می یابد، «اذا اذنب الرجل دخل فی قلبه نقطة سوداء».[8]

6- آشنايی به معانی عبادات و فلسفه افعال و اذكار آن، عامل مؤثر ديگرى است.

7. مراقبت و تمرين و استمرار و پى‏گيرى در انجام امور معنوی. بسيار مى‏شود كه در آغاز انسان در تمام عبادات يك لحظه كوتاه قدرت تمركز فكر پيدا مى‏كند، اما با ادامه اين كار و پى‏گيرى و تداوم آن چنان قدرت نفس پيدا مى‏كند كه مى‏تواند به هنگام عباداتی چون نماز دريچه‏هاى فكر خود را بر غير معبود، مطلقا ببندد.[9]

8. عزم جزم: هم تمام موارد پيش گفته با عزمى جزم و تصميمى قاطع انجام گيرد. مثلا وقتى انسان وارد نماز می شود خيلى سفت و محكم بنا را بر اين گذارد كه در حد توان افكار وهم خيالات و حواس پرتى را كنار گذاريد رعايت كردن دقيق موارد قبلى درموفقيت اين عزم نسبت به خود بسيار موثر است هر چه آن ها دقيق تر انجام گيرد در خود نماز هم موفق تريد.

حضور قلب در مستحبات

در ابتدا لازم است توجه داشته باشیم که: واجبات، اعمال و عباداتی هستند که خداوند آنها را بر بندگان لازم نموده، و همه پیروان یک مکتب موظف به انجام آنها می باشند که اگر با حضور قلب انجام شوند، ارزش بیشتری دارند. اما اگر نتوانیم حضور قلب مطلوب را در آنها داشته باشیم باز باید حتما به جا آورده شود و حتی در سخت ترین شرایط نیز نباید آنها را ترک کنند.

به عنوان نمونه، نماز واجب حتی در هنگام غرق شدن و یا در هنگام نبرد نیز ساقط نشده بلکه به شیوه ای خاص انجام می شود که به آن نماز غریق و نماز خوف می گویند[10] .

اما در عبادات مستحب که انجام آنها، موجب ثواب و قرب انسان به خداوند و اولیای او می شود کیفیت مهم است. و هر قدر از نشاط و حضور قلب بیشتری برخوردار باشند، نتیجه بهتری را در پی خواهند داشت.

در اینجا نکاتی چند لازم به تذکر است از جمله:

1. خداوند متعال به عنوان وظیفه واجب، جز انجام دادن واجبات و ترک امور حرام، از انسان چیز دیگری را درخواست نکرده است و همین مقدار پایبندی به دین را در تحقق وظایف یک مسلمان کافی می داند و به دلیل این که همین مقدار نیز در مرحلۀ عمل، بسیار  دشوار بوده و نیاز به عزمی جدی دارد، در روایات ما آمده است: شخصی که تا این اندازه مراقب خویش باشد که به انجام تمام واجبات و ترک تمام امور حرام ملتزم شود از باتقوی ترین افراد به شمار می آید[11] .

2. انجام مستحبات، امری کاملا داوطلبانه بوده و این خود انسان است که آنها را برای جلب رضایت هر چه بیشتر خداوند انجام می دهد و در احادیث هم وارد شده که خداوند به دلیل همین خصلت داوطلبانه، نزد ملائکه افتخار می نماید[12] اما همین امر مطلوب باید به مقداری باشد که به واجبات ضرر نزند.

3. نکتۀ بسیار مهم در انجام مستحبات، نشاط و حضور قلب انسان در هنگام بجا آوردن آنهاست به عبارت دیگر از نظر اسلام روح عبادات مهم است و عبادت بدون روح ارزشی ندارد و در نتیجه، انجام آن مستحب کوچکی که با حضور قلب و نشاط بیشتری است، بسیار مطلوب تر از انجام مستحبات زیاد و بدون نشاط و شادابی و حضور قلب است تا جایی که در روایت آمده است:” خداوند دعایی را که بدون حضور قلب انجام شود مورد استجابت قرار نمی دهد.”[13] ، و در کتابهای حدیث فصلی به نام “فصل استحباب میانه روی در عبادات هنگام خستگی” وجود دارد[14] که با بررسی روایات موجود در آن، در می یابیم، زمانی باید به انجام مستحبات بیشتر روی آوریم که نشاط و حضور قلب بیشتری داریم و هر گاه به هر دلیلی خسته بوده و توانایی کمتری داریم، توصیه شده به مقداری باشد که ارتباط قلبی انسان با معبود برقرار سازد و اگر موجب زدگی انسان از دعا و عبادت شود، قطعا نباید انجام بگیرد .

4. مطلب دیگر، این است که خداوند در راستای آزمودن بندگان خود و این که تا چه حد به معبود خود وابسته بوده و به او اطمینان دارند، پافشاری در دعا و خواهش های مشروع را دوست داشته و از بندگانی که دارای این خصوصیت می باشند به خوبی یاد نموده است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: در دعای خود پافشاری نما، چه دعایت به اجابت برسد و چه نرسد، زیرا بهر حال خداوند، دلسوز چنین بندگانی است (هر چند دعایشان به مرحلۀ اجابت نرسد)[15].

بنابراین اگر انسان در انجام عبادات مستحبی نشاط و شادابی و حضور قلب داشته باشد در تکامل معنوی او، بسیار تأثیر گذارتر از دعای طولانی بدون نشاط و خالی از حضور قلب خواهد بود.[16]


[1] سبحانى، جعفر، منشور جاويد قرآن، ص 295.

[2] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 1، ص 89.

[3] جوادى آملى، عبداللَّه، زن در آيينۀ جمال و جلال، ص 281.

[4] فيض كاشانى، محسن، محجة البيضاء، ج 5، ص 3.

[5] . اقتباس از سؤال شماره 90 (سایت اسلام کوئست: 2952).

[6] بانو امین تفسیر مخزن العرفان ج1ص103.

[7] . اقتباس از سؤال شماره 2184 (سایت اسلام کوئست: 2307).

[8]. استفاده از پاسخ 231 (سایت اسلام کوئست: 1858).

[9]. اقتباس از سؤال شماره 2184 (سایت اسلام کوئست: 2307).

[10]– طوسی، محمد بن حسن، تهذیب ال*حکام ، ج 3 ، ص 171- 179، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه – ش.

[11]– شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 15 ص 259- 261، مؤسسه آل البیت، قم، 1409.

[12]– همان، ج 5، ص 296، روایت 6589.

[13]– همان، ج 7، ص 53- 54، روایت 8702.

[14]– همان، ج 1، ص 108، باب استحباب الاقتصاد فی العباده عند خوف الملل.

[15]– همان، ص 58-59، روایت 8717.

[16]. اقتباس از سؤال شماره 2184 (سایت اسلام کوئست: 2307).