کپی شد
تأثیرات علم کلام در علوم دیگر
همه علوم دینی به گونهای از علم کلام متأثر بوده و از آن بهره میبرند. در حقیقت علم کلام از مبادی ضروری دیگر علوم دینی به شمار میرود. در ذیل به بعضی از این موارد اشاره می شود:
الف: علم کلام و علم فقه
علم فقه، از نظر موضوع، به علم کلام نیازمند است؛ زیرا فقیه، احکام فرعی مربوط به افعال مکلفان را بیان میکند. این که شریعت وجود دارد و خداوند برای افراد بشر احکام و تکالیفی مقرر داشته است، اصل موضوع در علم فقه هست، ولی بحث درباره حسن تکلیف و لزوم آن از مسایل علم کلام محسوب میشود.
از نظر منابع و مدارک احکام نیز علم فقه به علم کلام نیازمند است؛ زیرا قرآن و سنت از عمدهترین منابع احکام فقهی است و بحث درباره حقانیت قرآن و حجیت سنّت، از مسایل علم کلام است.[1]
ب: علم کلام و علم اصول فقه
در ابواب مختلف اصول فقه، مانند: حجیت ظواهر، تعارض و تزاحم احکام، حجیت اجماع، برائت عقلی، علم اجمالی، و مستقلات و ملازمات عقلیه، به قواعدی؛ نظیر: حسن و قبح عقلی، قاعده لطف، قبح تکلیف ما لایطاق، و حکیمانه بودن افعال خداوند، استناد میشود که همگی از مسایل علم کلام میباشند.
دانشمند شیعه؛ سید مرتضی علم الهدی، در ابواب مختلف کتاب «الذریعة» بحثهایی را مطرح نموده که همگی مبتنی بر قاعده حسن و قبح عقلی میباشند که فهرست برخی از آنها را یادآور میشویم:
- شرایط حسن فرامین الهی.[2]
- وجوب تقدم فرمان بر زمان انجام فعل.[3]
- جایز نبودن تأخیر بیان از وقت نیاز.[4]
- اباحه عقلی.[5]
شیخ الطائفه؛ شیخ طوسی نیز در کتاب «العدة فی اصول الفقه» اموری را در ارتباط با صفات خداوند (عزّ و جلّ) و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ائمه معصومان (علیهم السلام) که دانستن آنها برای به دست آوردن مقصود جدّی آنان از خطابات و کلماتشان، لازم است، یادآور شده که از آن جمله، امور سه گانه ذیل است:
- خطابی که از آن هیچ معنایی اراده نشود، قبیح و ناروا است.
- در خطابات الهی ( و نیز پیامبر و امامان) کذب راه ندارد.
- اراده معنایی بر خلاف آن چه از ظاهر کلام به دست میآید، بدون ذکر قرینه قبیح است.[6]
ج: علم کلام و علم تفسیر
موضوع علم تفسیر، قرآن و کلام الهی است و مفسران با شیوه های مختلف و از جنبه های گوناگون، پیرامون آن بحث میکنند. بدیهی است اثبات این که قرآن، کلام الهی و معجزه جادوان خاتم پیامبران (صلّی الله علیه و آله) است بر عهده علم کلام است، بنابراین علم تفسیر نیز در موضوع خود به علم کلام نیازمند است.[7]
د: علم کلام و علم اخلاق
مباحث کلامی در زمینه مبدأ و معاد، نقش تعیین کنندهای در علم اخلاق دارند؛ زیرا کوشش عالمان اخلاق بر این است که حس مسئولیت را در انسان تقویت نموده، او را بر اتصاف به صفات پسندیده و انجام کارهای شایسته تشویق، و از آلوده شدن به صفات ناپسند و ارتکاب کارهای ناشایست، برحذر دارند؛ بدیهی است نیرومندترین عامل در دست یافتن به این مقصود، اعتقاد به خداوند سبحان و شناخت صفات جمال و جلال الهی و جهان پس از مرگ است که اینها از مسایل اصلی علم کلام محسوب می شوند.
قرآن کریم یکی از عوامل مهم طغیانگری انسان را اندیشه و روحیه خود بزرگبینی و احساس غنا و بینیازی از خدا میداند و میفرماید: «کلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطغى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى؛[8] چنين نيست (كه شما مىپنداريد) به يقين انسان طغيان مىكند، از اين كه خود را بىنياز ببيند!»، و نیز خدا فراموشی را مایه خود فراموشی و از ریشه های فسق میشناسد، چنان که میفرماید «وَ لا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ؛[9] و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار كرد، آنها فاسقانند».
بنابراین شناخت فقر و نیازمندی ذاتی انسان و غنا و بینیازی مطلق خداوند و ایمان به علم و قدرت گسترده او، انسان را از بیماری خود بزرگبینی نجات داده و از دام خدا فراموشی و در نتیجه خود فراموشی میرهاند و پیوسته این شعار قرآنی را آویزه گوش او قرار میدهد که: «یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ؛[10] اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدایيد، تنها خداوند است كه بىنياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است».
اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ نیز، از مهم ترین عوامل بازدارنده از گناه و پایبندی به ارزش های اخلاقی است، بدین جهت قرآن، انگیزه منکران معاد را گشودن راه تبهکاری دانسته، میفرماید: «بَلْ یرِیدُ الْإِنْسانُ لِیفْجُرَ أَمامَهُ، یسْئَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیامَةِ؛[11] (انسان شک در معاد ندارد) بلكه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند، (از اين رو) مىپرسد: «قيامت كى خواهد بود»!».[12]
[1]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص 86.
[2]. سید مرتضی علم الهدى، على بن حسين، الذريعة إلى أصول الشريعة، ج 1، ص 161.
[3]. همان، ص 170.
[4]. همان، ص 361.
[5]. همان، ص 362.
[6]. طوسى، محمد بن حسن، العُدة في أصول الفقه، ص 174 – 200.
[7]. درآمدی بر علم کلام، ص 87.
[8]. علق، 6و 7.
[9]. حشر، 19.
[10]. فاطر، 15.
[11]. قیامت، 5 و 6.
[12]. برگرفته از درآمدی بر علم کلام، ص 88.