searchicon

کپی شد

تاریخ ایران پس از اسلام از صفویه تا قاجاریه

نادر قلی فرزند امام قلی از قبیله “قرخلو” بود كه شاخه ای از ایل افشار به شمار می رفت. سقوط اصفهان در سال 1135 هـ . ق، بهانه خوبی به دست سركشان داخلی و مدعیان خارجی ایران داد تا هر یک از گوشه ای سر برآورند و كشور را به هرج و مرج طولانی مبتلا كنند. نادر نیز در رأس گروهی كه برای حمایت از حیات و هستی اهل ابیورد فراهم ساخته بود، ابتدا در خدمت خان همین منطقه قرار گرفت و پس از ازدواج پیاپی با دو دختر او، وارث حكومت محلی كوچک وی شد. آن گاه در سال 1139 هـ . ق، كه شاهزاده سرگردان صفوی (تهماسب میرزا) در جست وجوی یاران و همراهان فداكاری بود به او پیوست و عزم نجات ایران كرد.

سردار افشار در خلال چهار جنگ پیاپی كه با شورشیان افغان داشت، توانست سردسته آنان؛ یعنی اشرف و همراهانش را در مناطق مهماندوست دامغان، سردره خوار (نزدیک تهران)، مورچه خورت اصفهان و زرقان فارس، در هم كوبد، راه را برای استقرار مجدد حكومت صفوی هموار كند. پس از آن، در طول چندین نبرد بزرگ و كوچک با تركان عثمانی كه بیست سال طول كشید (به غیر از یک مورد)، همه جا نادر پیروز بود. وی نیروهای عثمانی را شكست داد و آنان را از خاک ایران تا منتهی الیه دریای سیاه و ارمنستان و گرجستان بیرون راند. نیروهای روسی نیز كه بنابر وصیت پتر كبیر از اختلافات درونی ایران استفاده كرده بودند، با سیاست و تدبیر عاقلانه وی تمامی خطه شمال و باریكه ساحلی خزر را (از دربند و باكو تا مازندران) تخلیه كردند. نادر با بهره گیری به موقع از ضعف هایی كه شاه تهماسب دوم (1145 – 1125 هـ . ق)، از خود نشان داد، وی را از سلطنت خلع كرد. پس از آن با خلع فرزند خردسال شاه تهماسب دوم؛ یعنی عباس سوم، از سلطنت، خود در شوال سال 1148 هـ . ق، با رأی و اراده بزرگان، سرداران، ریش سفیدان و روحانیان عالی مرتبه ای كه در دشت مغان گرد آورده بود، بر تخت سلطنت نشست. اقدامات بعدی او، سركوبی سركشان داخلی در قندهار و ایجاد نظم در سراسر كشور بود. از آنجا كه دولت گوركانی هند، جمعی از فراریان افغان را پناه داده بود و به توقعات نادر نیز وقعی نمی نهاد، نادر ناچار شد كه عازم شبه قاره شود. نبرد قطعی میان نادر و دولت گورکانی، در منطقه كرنال در 15 ذیعقده سال 1151 هـ . ق، برابر با 24 فوریه 1739 م، روی داد كه به شكست محمد شاه گوركانی انجامید. نادر به همراه سپاهیان خود وارد دهلی شد و پس از ضرب سكه و اعلام تسلیم شدن حریف، دگرباره تخت سلطنت را به محمد شاه واگذاشت. پادشاه گوركانی نیز در مقابل آن، مناطق غربی آب اتک و رودخانه سند را به ایران تسلیم كرد.

واقعه مهم پایانی سال 1153 هـ . ق، لشكر كشی شاه ایران به ماوراء النهر و تصرف مناطق جنوبی آمودریا (جیحون)‌ بود. ابوالفیض خان (از احفاد چنگیز)، به شكست قطعی معترف شد و از سوی نادرشاه حكومت سمر قند و بخارا و آن سوی رودخانه تا صفحات سغد و فرغانه را به دست آورد. اما، ایلبارس خان (والی خوارزم) از در جنگ در آمد و در این راه جان خود را از دست داد. بدین سان، خوارزم جایگاه تاریخی خود را بازیافت و صفحات مابین دریاچه های آرال و مازندران تا حوالی دشت قبچاق قدیم، كه با قزاقستان كنونی مطابقت دارد،‌ فرمان پذیر شدند.

نادر بر اثر اشتباهی كه در تشخیص و داوری در مورد سوء قصد كنندگان به خود مرتكب شد، به فرزند ارشد خود (رضا قلی میرزا) خشم گرفت و در سال 1154 هـ . ق، چشم های او را كور كرد.  این فاجعه موجب شد كه اعتدال روانی وی مغشوش شود و وخامت احوالش افزایش یابد. اغتشاشات داخلی لزگیها در داغستان و قیام های محلی فارس و گرگان و دیگر نقاط همراه با لجاجتی كه عثمانی ها برای رد شرایط پیشنهادی وی نشان می دادند و از پذیرش مذهب شیعه جعفری به عنوان ركن پنجم اسلام سرباز می زدند، موجب شد كه نادر از لشكركشی به روسیه و استانبول و مناطق ماوراء النهر منصرف شده و درگیر گرفتاری های نفس گیر و ایذایی داخلی شود. سرانجام هلاكت وی به دست جمعی از سرداران مقرَّبی انجام گرفت كه همگی بر جان خویش بیمناک بودند. به همین سبب با توطئه هولناكی كه در یازدهم ماه جمادی الثانی سال 1160 هـ . ق، در قوچان ترتیب دادند، او را از پای در آوردند. نادر از فرمانروایانی بود كه برای آخرین بار ایران را به محدوده طبیعی فلات ایران رسانید و با تدارک كشتی های عظیم جنگی، كوشید تا استیلای حقوق تاریخی كشور را بر آب های شمال و جنوب تثبیت كند. بعد از وی كریم خان زند، شاهرخ افشار، فرزند رضاقلی میرزا (نواده نادر) و احمد خان ابدالی به قدرت رسیدند.

زندیان یا زندیه یا دودمان زند نام خاندانی پادشاهی است که میان فروپاشی افشاریان تا برآمدن قاجار به درازای چهل و شش سال در ایران بر سر کار بودند. این سلسله به سردمداری کریم خان زند از طایفه زند، از سال ۱۱۶۳ هـ . ق، در ایران به قدرت رسید او فردی مُدبِّر و مهربان بود. کریم خان خود را وکیل الرعایا نامید و از لقب “شاه” پرهیز کرد. شیراز را پایتخت خود قرار داد و در آبادانی آن کوشش نمود. ارگ، بازار، حمام و مسجد وکیل شیراز از کریمخان زند (وکیل الرعایا) به یادگار مانده‌است. حادثه مهم سال های پایانی عمر كریم خان، ‌لشكر كشی به بصره بود كه به سرداری برادرش، صادق خان در سال 1189 هـ . ق، انجام پذیرفت كه متأسفانه با مرگ شاه به انتها رسید.

دوران چهارده سال آخر زندگانی وی را، باید نعمتی برای مردم ایران شمرد، چرا كه توانست امنیت را در تمامی صفحات داخلی كشور و خلیج فارس برقرار كند و پس از قریب پنجاه سال ناآرامی و جنگ های مستمر، طعم شیرین آسایش را به هموطنان خود بچشاند. با مرگ كریم خان در سیزدهم صفر سال 1193 هـ . ق، کشمکش های زیادی درگرفت. آخرین بازمانده این دودمان،‌لطفعلی خان بود كه با وجود دلاوری و رشادت بسیار، در برابر حریف كهنه كار پرتدبیری چون آقا محمد خان قاجار دوام نیاورد و پس از دستگیر شدن، در ارگ بم به سال 1209 هـ . ق، كشته شد و بدین ترتیب سلسله دیگری در ایران قدرت را در دست گرفت.[1]


[1]. مهرآبادی، میترا، تاریخ ایران، تاریخ سلسله زیاری؛ تاریخ ایران و جهان (۱)، سال دوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۱.