Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

ابن سینا

چکیده مقاله ابن سینا

ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا معروف به ابن سینا، حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی، در سال ۳۷۰ هجری قمری در روستایی به‌نام افشنه از توابع بخارا، چشم به جهان گشود. پدرش عبدالله و مادرش ستاره نام داشت. ابن سینا در کودکی و نوجوانی به فراگیری علوم مختلف پرداخت و به جهت هوش و نبوغ خارق العاده، کار و تلاش و مطالعه، دلسوزی و نظارت پدر و استمداد از ذات پروردگار، موفق شد تا سن 18 سالگی در علوم مختلف، متبحر و سرآمد دانشمندان عصر خود شود. وی در طول عمر با برکت خود آثار زیادی از تصنیف و تألیف کتب در علوم منطق، فلسفه، عرفان، اخلاق، ریاضیات، طبیعیات، هیئت و نجوم، ادبیات، موسیقی و شاگردان دانشمند و برجسته، از خود بر جای گذاشت. بعضی از کتاب‌هایش؛ مانند شفا، نجات، اشارات و تنبیهات، دانشنامه علائی و قانون، دائرةالمعارف علوم رایج زمان خودش و قبلش بوده و بعضی؛ مانند شفا و قانون، شهرت جهانی دارند. او دارای القابی؛ مانند شیخ الرئیس، حجة الحق، شرف الملک، امام الحكماء، رئیس‌المشائین و خواجه حکیمان جهان می‌باشد. ابن سینا همسر دائم نداشت و شواهدی در آثارش هست که دلالت بر مذهب تشیع وی دارد. به جهت خدمات ابن سینا به عالم پزشکی، روز تولد او؛ یعنی اول شهریور، در ایران، به نام «روز پزشک» نام‌گذاری شده است. وی سرانجام در سال 428 هجری قمری، بر اثر بیماری قولنج، در سن 58 سالگی، از اين جهان رخت بربست و در همدان به خاک سپرده شد.

زندگی‌نامه ابن سینا

نام: حسین

کنیه: ابو علی

القاب: شیخ الرئیس، حجة الحق، شرف الملک، امام الحكماء، امیر پزشکان، رئیس‌المشائین، خواجه حکیمان جهان.

نام پدر: عبدالله

نام مادر: ستاره

تاریخ تولد: سوم ماه صفر سال ۳۷۰ هجری قمری (اول شهریور ماه 359 هجری شمسی و 22 اوت 980 میلادی)

محل تولد: روستای افشنه

مدت عمر: 58 سال

تاریخ وفات: روز جمعه اول ماه رمضان سال 428 هجری قمری (1037میلادی)

محل دفن: همدان.[1]

تولد ابن سینا

ابوعلی حسین بن عبدالله‌ بن حسن‌ بن علی‌ بن سینا معروف به ابو علی سینا در سوم ماه صفر[2] سال ۳۷۰ هجری قمری (اول شهریور ماه 359 هجری شمسی و 22 اوت 980 میلادی) [3] در روستایی به نام افشنه از توابع بخارا (واقع در ازبکستان) دیده به جهان گشود.[4]

پدر و مادر ابن سینا

پدر ابن سینا، عبدالله فرزند حسن و مادرش ستاره نام داشت[5] و اهل بلخ در شمال افغانستان بود. وى در زمان نوح بن منصور كه از پادشاهان دولت سامانی بود در مملكت بخارا ساكن شد و فرزندش در آن‌جا متولد گرديد.[6]

ابن سينا در سرگذشت خود[7] مى‏گويد: «پدرم از مردم بلخ بود، به روزگار )در زمان( امير نوح بن منصور سامانى به بخارا منتقل شد، و برخى از كارهاى ديوانى روستاى «خرميثن» را بر عهده گرفت، نزديک اين ده، روستاى ديگرى بود كه «افشنه» نام داشت. پدرم دخترى- به نام ستاره- از مردم اين روستا ]را[ خواستار شد (خواستگاری کرد)، و او را به زنى گرفت من در آن‌جا به سال 370 هجرى چشم به جهان گشودم. پس از پنج سال برادرم محمود به دنيا آمد. آن‌گاه همگى به بخارا بازگشتيم».[8]

نام و کنیه و القاب ابن سینا

نام ابن سینا؛ حسين بن عبد اللّه بن سيناى بخارى و كنيۀ وى؛ ابو على، است. وى به شيخ و فيلسوف، معروف و به شيخ الرئيس ملقب بود.[9]

ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی معروف به ابن سینا؛ حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی که در جهان غرب به نام اويسنّا (Avicenna) [10] و با لقب “امیر پزشکان” شناخته شده است، دارای القابی؛ مانند شیخ الرئیس، حجة الحق، شرف الملک، امام الحكماء، رئیس‌المشائین و خواجه حکیمان جهان می‌باشد.[11]

کودکی ابن سینا

ابن سینا از آغاز کودکی استعداد و شایستگی عجیبی در فرا گرفتن علوم مختلف داشت و پدرش عبدالله نیز سخت در تعلیم و تربیت او می‌کوشید. خانه او محل ملاقات دانشمندان دور و نزدیک بود. ابن سینا از دوران کودکی به ‌همراه پدر در جلسات بحث شرکت می‌کرد.[12]

از ابن سینا حكایت شده كه گفت: «موقعى كه من ممیّز  شدم (به سن تشخیص خوب از بد رسیدم) پدرم مرا نزد معلم قرآن فرستاد، آن‌گاه پیش معلم ادبیات فرستاد، هر موضوع و عبارتى را كه كودكان نزد معلم و ادیب مى‌خواندند، من آن‌را حفظ می‌نمودم، آن‌چه را كه استادم به ترتیب به من تكلیف می‌كرد ]عبارت بود از[: كتاب الصفات، غریب المصنف، ادب الكاتب، اصلاح المنطق، كتاب العین، شعر الحماسة، دیوان ابن رومى، تصریف مازنى و نحو سیبویه. من كلیۀ این كتب را در ظرف یک‌سال و نیم حفظ كردم، اگر تأخیر و تعویق معلم در كار نبود من آنها را در كمتر از این مدت حفظ می‌نمودم، این موضوع با حفظ كردن من در مكتب، وظیفۀ كودكان بود».[13]

وی همچنین در خاطرات کودکی خود می‌گوید: «در شهر بخارا پدرم مرا به آموزگار سپرد تا قرآن و ادبيات فراگيرم. چون به ده سالگى رسيدم قرآن مجيد و بسيارى از علوم ادبى را نيک آموخته بودم، چنان‌كه مردم از معلومات من در شگفت مى‏شدند…]آن‌گاه[ پدرم مرا نزد مردى سبزى فروش- كه محمود مساح نام داشت و حساب هند را نيک مى‏دانست- به شاگردى فرستاد، اين دانش را از وى آموختم. هنگامى كه ابو عبداللّه ناتلى- كه دعوى (ادعای) فلسفه مى‏كرد- به بخارا آمد، پدرم به اميد آن‌كه من از وى فلسفه بياموزم، ميزبان او شد. پيش از آمدن (ناتلى) نزد (اسماعيل زاهد) فقه مى‏خواندم و شيوه سؤال و اعتراض و مناظره فقيهان را از وى نيک فراگرفته بودم.

نزد ابو عبداللّه ناتلى به خواندن كتاب ايساغوجى (مدخل) [14] پرداختم، چون حد[15] «جنس»[16] را برايم تعريف كرد، در تكميل سخنش چيزها گفتم كه مانند آنها را نشنيده بود. از هوش من در شگفت شد و به پدرم سفارش نمود كه نگذارد جز دانش به كارى ديگر بپردازم. ظاهر منطق را نزد ناتلى آموختم، امّا وى از دقايق (جزئیات) اين صنعت  (علم منطق) چيزى نمى‏دانست. چندى خود به مطالعه كتاب‌هاى منطق پرداختم تا در اين فن سرآمد شدم. آن‌گاه پنج يا شش شكل نخستين از كتاب اقليدس[17] را نزد استاد خواندم، و باقى را پيش خود حلّ كردم. پس از آن به مجسطى[18] پرداختم، چون از مقدمات آن فارغ شدم و به اشكال هندسى رسيدم، استاد در كارش فروماند».[19]

پس از دو سال ابوعبدالله ناتلی اقرار کرد که «چیزی نمی‌داند که ابوعلی نداند».[20]

نوجوانی ابن سینا

ابن سینا در بیان خاطرات دوران نوجوانی خود می گوید:

«]بعد از آن كه[ )ناتلى( از بخارا به گرگانج (اورگنج) خوارزم رفت، من به تنهايى علوم طبيعى و الهى را دنبال كردم تا در آنها ورزيده شدم. آن‌گاه به آموختن علم طب راغب گشتم. فراگرفتن اين دانش چندان دشوار نبود. بنابراين در مدتى كوتاه چنان در كار طبابت مهارت پيدا كردم كه پزشكان دانشور بخارا شاگرد من شدند. شانزده ساله بودم كه به تدريس طب و درمان بيماران پرداختم. در تشخيص بيمارى و كار درمان چنان ورزيده شده بودم كه وصف آن نتوان كرد. با اين همه درس فقه را دنبال مى‏كردم.

آن‌گاه يک سال و نيم ديگر به مطالعه منطق و همه اجزاى فلسفه سرگرم شدم. در اين مدت شبى را به تمامى نخفتم، و روزها به كارى ديگر نپرداختم. شب ها چراغ مى‏افروختم و به خواندن كتاب مشغول مى‏شدم… اگر خواب بر من چيره مى‏گشت همان مسائل را به عينه در خواب مى‏ديدم، و راه حل بسيارى از مسائل را در خواب باز مى‏يافتم.

پس از آن‌كه در علوم منطق و طبيعى و رياضى نيک ورزيده شدم، بار ديگر به علم الهى پرداختم، و مطالعه كتاب ما بعد الطبيعه ارسطو را آغاز كردم. كتابى دشوار بود. چهل بار آن را خواندم و همه عباراتش را از بر نمودم، اما معانى آنها دستگيرم نشد و مقصود نويسنده را در نيافتم، نااميدى دامنم را گرفت. با خود گفتم: براى فهميدن مقصود نويسنده راهى وجود ندارد. پسينگاه (عصر) روزى به بازار ورّاقان (کتابفروشان) رفتم. با دلالى روبرو شدم كه كتابى در دست داشت و براى فروش جار مى‏زد. از من خواست تا آن كتاب را بخرم. چون فكر مى‏كردم از جمله كتاب‌هاى بى‏ارزش است، با بى‏ميلى از خريد آن چشم پوشيدم. دلال گفت:

چون صاحبش به پول نياز دارد آن را به سه درهم مى‏فروشم. اين سخن در من اثر كرد و كتاب را خريدم.

پس از بررسى دريافتم كه شرح ابو نصر فارابى[21] است بر كتاب  ما بعد الطبيعه ارسطو.[22] به خانه بازگشتم و با شتاب به مطالعه آن پرداختم. به زودى معانى سخن ارسطو برايم روشن شد؛ زيرا همه عبارات آن را -چون بسيار خوانده بودم- از بر داشتم. بى‏اندازه شادمان شدم. روز بعد، به شكرانه اين پيروزى، مال فراوان به تهی‌دستان بخشيدم.

پيوسته بر اين شيوه دانش اندوختم تا همه دانش‌ها را نيک بياموختم، و هر چه از آن هنگام برايم روشن شده همان است كه اكنون[23] مى‏دانم…، . چون به هيجده سالگى رسيدم از آموختن همه دانش‌ها بى‏نياز شدم. آن روز اين دانش‌ها را در حافظه داشتم، اما امروز پخته‏تر است، و گر نه چيز تازه‏اى بر دانش من افزون نگرديده است». [24]

ازدواج ابن سینا

در اکثر منابعی که به زندگی نامه ابن سینا پرداخته‌اند، اشاره‌ای به ازدواج یا عدم ازدواج ایشان نشده است، با این حال شدت میل ایشان به معاشرت و مقاربت با زنان [ازدواج موقت]، از مطالبی است که به آن پرداخته شده[25] و برخی از حکمای معاصر وی، علت مرگ زودهنگام (58 سالگی) این بزرگ‌مرد را همین امر ذکر کرده‌اند.[26]

گفتنی است، شرایط خاص زندگی ابن سینا که بیشتر عمر خود را در سفرهای اجباری سپری کرده، با عدم تأهل سازگار است، ضمن این که در برخی منابع ذکر شده است که وی با دختری به نام (یاسمین) که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد که به ناچار از وی جدا شد.[27] [28]

 

وفات ابن سینا

ابو على سینا در روز جمعه اول ماه رمضان سال 428 هجری قمری (1037میلادی)، در سن 58 سالگی و در همدان از اين جهان رخت بربست.[29]

درباره علت مرگ ابوعلی سینا دو گزارش وجود دارد:

1. آن که در اواخر عمر وی، علاءالدوله[30] بر او خشم گرفت و او را در غل و زنجیر کرد و به زندان انداخت که در آن جا درگذشت.

2. بر اساس این گزارش، ابن سینا دچار بیماری قولنج شد و از آن جا که همیشه می گفت کیفیت زندگی را بر کمیت آن ترجیح می دهد، در مداوای خود کوتاهی کرد تا درگذشت.[31]

ابوعبید جوزجانی شاگرد ابن سینا در شرح حال وی می گوید:

«زياده‏روى در شهوات ]از راه حلال[ سرانجام جسم نيرومند شيخ را فرسوده كرد. به هنگامى كه علاء الدوله با تاش فرّاش[32] مى‏جنگيد- و ابن سينا همراه وى بود- بيمارى قولنج گريبان شيخ را گرفت. شيخ از ترس آن كه مبادا در هنگامه كارزار و فرار امير، زمين‏گير شود و از همگامى با او بازماند، در يک روز هشت نوبت دستور تنقيه داد. بر اثر اين زياده‏روى، روده‏هايش زخم شد. چون در كار درمان ورزيده بود، خويشتن را با داروهاى مناسب اندكى بهبود بخشيد، اما عليل گشت؛ زيرا از غذا پرهيز نمى‏كرد، و از همنشینی با زنان (از طریق حلال) دست‏بردار نبود. در نتيجه بيمارى قولنج وى گاهى زورآور مى‏شد و زمانى تسكين مى‏يافت، تا آن هنگام كه در ركاب علاء الدوله به سوى همدان رهسپار گرديد.

در اين سفر بيمارى شيخ به شدت گراييد، چون به همدان رسيد دانست كه نيروى جسمانى خود را چنان از دست داده كه ديگر از غذا و دارو كارى ساخته نيست؛ از این رو از درمان خويش دست كشيد و گفت: «مدبر تن من از تدبير فرومانده و درمان بي فايده است». چند روزى بر اين حال بود تا ديده از جهان فرو بست. جسمش را در همدان به خاک سپردند. در آن هنگام پنجاه و هشت ساله بود».[33]

گزارش شده است: وقتی آثار مرگ را مشاهده نمود، از جمیع گناهان توبه نمود و آن‌چه را داشت به فقرا بخشید و غلامان را آزاد کرد و ختم قرآن نمود[34] و در حال احتضار این رباعی را می‌خواند:

تا باده عشق در قدح ریخته‌اند، وندر پس عشق عاشق انگیخته‌اند

با جان و روان بوعلی مهر علی، چون شیر و شکر به‌ هم بر آمیخته‌اند.

و می‌گفت: آن‌که مردیم و آن‌چه که با خود بردیم، این است که دانستیم که هیچ ندانستیم.[35]

ویژگی‌های شخصیتی ابن سینا

ابن سینا دارای ویژگی‌های خاصی بود که وی را از سایرین متمایز می‌کرد. وی از لحاظ جسمانی، هوش و نبوغ علمی، نیروی تمرکز و تفکر، مطالعه و تألیفات، اخلاق و رفتار، توجه به پروردگار عالم و …،  انسان برجسته‌ای بوده و جمع اینها در او از وی شخصیت نامداری ساخته است. او در وصف خود می‌گوید: خداى بزرگ به  نيروهاى جسمى و روحى من  بهره فراوان بخشيده است. [36]

ویژگی‌های ظاهری ابن سینا

ابن سینا از لحاظ ظاهری، مردی خوش‌رو و خوش‌اندام و خوش‌بنیه و زورمند بود و به نیروی عالی بدنی خود اعتماد داشت. [37]

ابو عبيد جوزجانی شاگرد ابن سینا در شرح حال استاد، مى‏نويسد: گويند: شيخ به روزگار جوانى در شمار زيباترين مردم روزگار خود بوده است. هر گاه روز جمعه براى رفتن به مسجد از خانه بيرون مى‏آمد، مردم شهر در كوچه و خيابان اجتماع‏ مى‏كردند و بر يکديگر پيشى مى‏گرفتند تا از تماشاى زيبايى و فريبندگى چهره وى بهره‌مند شوند… همه نيروهاى شيخ به كمال بود… شيخ ]در وصف خود[ گفته است: خداى بزرگ به نيروهاى جسمى و روحى من بهره فراوان بخشيده است، و من بايد از همه اين نيروها نيک بهره برگيرم و به موقع برخوردار شوم».[38]

ابن سینا ریش کوتاهی برازنده چهره جذابش می‌گذاشت. لباس فاخر و تمیز و مناسب زمان و مکان و مجلس می‌پوشید؛ مثلاً به دربار خوارزمشاه با جامه فقیهان و تحت‌الحنک وارد شد؛ زیرا وزیر طرف ملاقات، عالم و فقیه بود[39] و وقتی خواست از همدان به اصفهان به دربار  علاءالدوله برود و شناخته نشود، با جامه درویشی و قبای دارابی و دستار کتان و چکمه چرمی رفت [40].وی شوخ طبع و شیرین سخن و نغزگو بود… .[41]

ویژگی‌های علمی ابن سینا

ابن سینا دارای ویژگی‌های علمی خارق العاده‌ای بود. وی از سن کودکی تا هجده سالگی، علوم حکمت، منطق، طب، تفسیر، حدیث، فقه، اصول، طبیعیات، ریاضیات، عرفان، الهیات و سایر علوم رایج زمان خود را فرا می‌گیرد، به حدی که خود در وصف خویشتن می‌گوید: «چون به هیجده سالگى رسیدم، از آموختن همه دانش‌ها بى‏نیاز شدم».[42] بهمنیار، شاگرد برجسته ابن سینا، فراگیری علوم توسط استاد خود در عنفوان جوانی و در مدت کوتاه را، «معجزه» می‌شمارد.[43]

عواملی که در پیشرفت ابن‌سینا در تحصیل دانش‌ها مؤثر بوده‌اند، عبارتند از:

1. هوش، حافظه و استعداد عالی خدادادی:

‏ابن سینا دارای هوش، حافظه و استعداد سرشاری بود. خود در این‌باره می گوید: «چون به ده سالگى رسيدم قرآن مجيد و بسيارى از علوم ادبى را نيک آموخته بودم، چنان‌كه مردم از معلومات من در شگفت مى‏شدند».[44]

در فراگیری منطق و هندسه از استاد خود پیشی می‌گیرد، مطالب علمی متعددی را خود، بدون استاد، فرا می‌گیرد، آموختن طب را برای خود آسان شمرده و در طبابت به جایی می‌رسد که پزشكان دانشور بخارا به منزله شاگردان وی تلقی می‌شوند.[45]

ابو عبید جوزجانی شاگرد شیخ، مى‏گوید: از شگفتی‌هاى هوش و نبوغ شیخ یکى آن بود که من بیست و پنج سال همراه او بودم، و هرگز ندیدم که چون کتابى تازه به دستش دهند آن را به ترتیب از آغاز تا به انجام بخواند؛ بلکه موارد مشکل کتاب را جست‌وجو مى‏کرد تا بداند که نویسنده آن تا چه اندازه در بیان آنها از عهده برآمده است و بدین وسیله مایه و پایه هر دانشورى را نیک مى‏شناخت».[46] نیروی تمرکز فکری او عالی بود؛ تا جایی که گاهی در آن حین که سوار بر اسب در رکاب پادشاه، عازم جنگ بود، بعضی از آثار خود را املاء می‌کرد تا نویسنده ای که در خدمت داشت، آنها را بنویسد.[47]

2. کار و تلاش مستمر و استفاده درست از اوقات:

ابن سینا در عین بهره‌مندی از هوش و استعداد عالی، اهل کار و تلاش زیاد نیز بوده است. وی در شرح حال خود می گوید: «… (در ایام فراگیری منطق و فلسفه) شبى را به تمامى نخفتم، و روزها به كارى ديگر نپرداختم. شب‌ها چراغ مى‏افروختم و به خواندن كتاب مشغول مى‏شدم…اگر خواب بر من چيره مى‏گشت، همان مسائل را به عينه در خواب مى‏ديدم و راه حلّ بسيارى از مسائل را در خواب باز مى‏يافتم».[48]

شیخ عباس قمی می‌گوید: «حکایت شده: ابن سینا یک آن، از مطالعه و نوشتن، فراغت حاصل نمی‌کرد و اندکى از شب را خواب می‌کرد». [49]

وی در شرایط سخت؛ مانند سفر و زندان و عزلت و گوشه نشینی از گفت‌وگوهای علمی و تألیف و نوشتن باز نمی ماند.[50]

3. استمداد از عنایات غیبی الهی:

ابن سینا در هنگام پیدایش مشکلات مخصوصاً مشکلات علمی، اهل دعا و نماز و استمداد از درگاه الهی بوده است. نقل شده است: وی هرگاه درباره مسئله‌اى دچار شک و تردید می‌شد، وضو می‌گرفت و متوجه مسجد جامع شهر می‌گردید و با خضوع و خشوع دو رکعت نماز می‌خواند و مشغول دعا و استغاثه می‌شد، تا این‌که شک و شبهه‌اش برطرف می‌گردید و افکارى جدید و مختلف براى او به وجود می‌آمد.[51]

4. هدایت، نظارت و دلسوزی پدر بر امر تعلیم و تعلم:

پدر ابن سینا، اهل علم بود و چون به نبوغ و استعداد سرشار فرزندش پی برد، از تعلیم و تعلّم وی و فراهم نمودن زمینه های رشد و ترقّی او کوتاهی ننمود؛ به عنوان نمونه: هنگامى كه ابو عبد اللّه ناتلى كه در فلسفه تبحّر داشت، به بخارا آمد، پدر ابن سینا به اميد آن كه وى از او فلسفه بياموزد، او را به خانه خود دعوت نموده و ميزبانی او را به عهده گرفت.[52]

5. مطالعه آثار دانشمندان:

ابن سینا به مطالعه و خواندن کتاب‌هایی درباره دانش‌های مختلف که به وسیله دانشمندان و حکمای گذشته و معاصر، به زبان عربی و فارسی، نوشته یا ترجمه شده بود، اهمیت می‌داد که از مهم‌ترین آنها تألیفات و نوشته‌های معلم اول و فیلسوف یونانی؛ ارسطو، و کتاب‌های معلم ثانی و فیلسوف ایرانی؛ ابونصر فارابی بود. وی هنگامی که بیماری نوح پسر منصور؛ پادشاه سامانی را معالجه نمود، به دربار آن پادشاه دانش‌پرور راه یافت و از وی تقاضا نمود که از کتاب‌های کتابخانه پادشاهی استفاده نماید. او در این باره می گوید: چون به كتابخانه وارد شدم، چندين خانه انباشته از صندوق‌هاى كتاب ديدم. كتاب‌هاى هر ]رشته[ علمى را در خانه‏اى جداگانه چيده بودند. فهرست كتب قدما را برگرفتم و كتاب‌هاى دلخواه خود را برگزيدم. در آن‌جا کتب بسياری ديدم كه بيشتر مردم حتى نام آنها را نشنيده بودند، من نيز تا آن هنگام از وجود آنها بى‏خبر بودم و پس از آن نيز نزد كسى نديدم. آن كتاب‌ها را خواندم و بهره‏ها بردم. در ضمن پايه و مايه هر دانشورى را نيک شناختم.[53]

اساتید ابن سینا

اساتید و معلمان ابن‌سینا  عبارتند از:

1. محمود مساح:

محمود مساح، معلم حساب و هندسه و جبر و مقابله ابن‌سینا بوده است. بعضی از مورخان، محمود مساح را همان سبزی فروش بخارایی می‌دانند که ابن‌سینا در شرح حال خود نوشته است. [54]

2. ابو‌محمد اسماعیل‌ بن حسین‌بن علی:

وی فقیه و زاهد معروف قرن چهارم هـ.ق است. ابن‌سینا در سرگذشت خود گفته است که در بخارا پیش او علم فقه خوانده و شيوه سؤال و اعتراض و مناظره فقيهان را از وى به نيکی فراگرفته است.[55] اسماعیل زاهد در سال 402 هـ.ق درگذشت[56].

3. ابو عبدالله حسین‌بن ابراهیم ناتلی:

وی از اهل ناتل طبرستان[57] بوده و ادعای فلسفه و منطق و ریاضیات می‌نمود. طب را نزد ابوالفرج ‌بن طیب خوانده و چند کتاب و رساله نوشته بود. وقتی که ابن‌ سینا ده ساله بود، ناتلی به بخارا آمد و در خانه عبدالله پدر ابن‌سینا وارد شد و به ابن‌سینا ایساغوجی آموخت و بعد مجسطی بطلمیوس را به او تعلیم داد. ابن‌سینا در شرح زندگیش نوشته است که ناتلی در درس‌هایی که به او داده قوی و مسلط و قادر به جواب سؤالاتش نبوده و او خود به مطالعه پرداخته و حکمت و منطق و ریاضی و هندسه را به نحو عالی و کامل فهمیده است و ناتلی چون ابن‌سینا را محصل و طلبه‌ای بسیار با استعداد و باهوش و با حافظه و با پشتکار دید، به پدرش توصیه و تأکید نمود که او را به آموختن دانش‌ها وادارد، نه مشاغل و مکاسب دیگر و بعد از چندی ناتلی، بخارا و ابن‌سینا را ترک گفت و به گرگانج خوارزم رفت.[58]

4. ابومنصور حسن‌بن نوح قمری بخارایی:

او از دانشمندان و پزشکان حاذق زمان خود بود و چندین کتاب تألیف نمود؛ از جمله «غِنی و مُنی» و «علل‌العلل» و وقتی که پیر بود، ابن‌سینا پیش او طب تحصیل کرد.[59] ابن‌سینا در شرح حال خود می‌نویسد که علم طب را دانشی آسان یافتم و خیلی زود در آن آگاه و مسلّط و ماهر شدم.[60]

ابن سینا در فراگیری قرآن و ادبیات نیز استاد داشته است، ولی نام آنها ذکر نشده است.[61]

ویژگی‌های اخلاقی ابن سینا

ابن سینا از عالمانی است که به علم اخلاق و تزکیه نفس اهمیت داده و خود انسانی متخلق به اخلاق و آداب بود. وی در سن 21 سالگی، كتاب «البرّ و الإثم» را كه در علم اخلاق است‏، به خواهش «ابوبکر برقی» همسایه دانشمند خود، تألیف نمود.[62] همچنین رساله‏‌ای در علم اخلاق دارد که در آن به طور اختصار به اهم مسائل اخلاقی پرداخته است.[63] رساله‏‌ای نیز به نام «عهد» دارد. در این رساله عهد هایی که با پروردگار خود می بندد بیان می کند؛ به عنوان نمونه: عهد می کند که به مقدار توانی که خداوند متعال به او عنایت فرموده به تزکیه نفس بپردازد. وی در ادامه این رساله، بعضی از فضایل نفسانی را شمرده و می گوید: بر انسان لازم است که این فضایل را تحصیل نموده و از رذایل، اجتناب نماید و این با تکرار و عادت میسر می شود.[64]

ابن سینا انسانی با اخلاق و بسیار مؤدب و بزرگوار بود و آثار عظمت و ادب در نوع نوشتارهاى او کاملا به چشم مى‏خورد. او انسانی بخشنده بود و وقتی بیماران سخت و صعب‌العلاج را نزدش می‌آوردند و آنها را درمان می‌کرد با بیماران و همراهان آنها بسیار خوش برخورد و مهربان بود و از فقرا حق علاج و درمان نمی‌گرفت. [65]

مذهب ابن سینا

در مورد مذهب ابن سینا، اختلافاتی وجود دارد که بیشتر شیعه بودن او را تأیید می‌کنند؛ البته برخی او را شیعه دوازده امامی[66] و عده‌ای شیعه اسماعیلی[67] می‌دانند. ابن سینا درباره پدر و برادرش تصریح می‏کند که از فرقهٔ اسماعیلیه بودند: «پدرم دعوت فاطمى‏ها را پذيرفته بود، و اسماعيلى مذهب شمرده مى‏شد. از عقل و نفس سخن مى‏گفت، بر آن شيوه كه داعيان اين مذهب مى‏گويند و مى‏شناسند، برادرم نيز بر اين عقيده بود. ميان پدر و برادرم در اين زمينه بسيار بحث مى‏شد. من سخنان آنان را مى‏شنيدم و مى‏فهميدم، ولى بر دلم نمى‏نشست».[68]

به هر حال، نشو و نمای ابن سینا در محیط شیعه بوده و با برخی از حکومت‌های شیعی؛ مانند آل بویه همکاری داشته است. از بعضی تعبیرات او در کتاب‌هایش از قبیل افضلیت در معیار خلافت، عصمت و نص و تصریح امامت، نیز، فهمیده می‌شود که شیعه دوازده امامی بوده است؛ به عنوان نمونه: در الهیات شفا (مقاله دهم، فصل پنجم) می‏گوید: تعیین جانشین از راه نص به صواب نزدیک‌تر است؛ زیرا این کار مانع تفرقه و دوگانگی و اختلاف می‏شود.[69]

در معراج‌نامه می‌گوید: منزلت علی (علیه السّلام) نسبت به صحابه چون نسبت معقول به محسوس است. او در میان خلق مانند معقول بود در میان محسوس. پیامبر (صلّی الله علیه و آله)به وی فرمود: «یا علی! مردمان در کثرت عبادت رنج برند، تو در ادراک معقول رنج ببر تا بر همه‏ سبقت گیری».[70]

قاضی نورالله شوشتری در شرح حال ابن سینا می‌گوید:

«مخفى نماند كه اكثر فقهاى اهل سنت و جماعت، شيخ را تكفير كرده‌اند و شيخ در آن باب فرمود:

كفر چو منى گزاف آسان نبود، محكم‌تر از ايمان من ايمان نبود.

در دهر چو من يكى و آن هم كافر، پس در همه دهر يک مسلمان نبود.

ظاهراً باعث تكفير، كلماتى است كه در كتاب شفا ذكر نموده؛ مانند قدم عالم و نفى معاد جسمانى و غير ذلک و اين تكفير بر شيخ اصلا متوجه نيست و توجيه آن بر وجهى كه از بعضى استادان خود (رحمهم اللّه) استفاده نموده آن است كه مقصد اصلى شيخ در كتاب شفا و نظاير آن، تحرير كلام حكماى متقدم است و محل اجتهادات و تلخيص اعتقادات او، ]کتاب[ اشارات و ديگر رسايل او است و اينها از امثال اين كلمات خالى است، بلكه صريح در خلاف آن است.[71]

 پس تكفير شيخ بی‌وجه باشد و… بالجمله، تولد شيخ در فطرت تشيع و انقطاع و بازگشت او (سفر و مهاجرت او) از ميان سلاطين عصر به سلاطين شيعه، واحدا بعد واحد، و اشتراط افضليت و نص و اجماع او بر شأن خليفه پيغمبر (صلی الله علیه و آله) چنان‌كه در مبحث امامت از الهيات شفا به آن تصريح نموده، دليل قوی است بر آن‌كه او از اهل ايمان بوده و ايضا در همين مبحث گفته كه «و من اجتمعت له معها الحكمة النظرية فقد سعد، و من فاز مع ذلک بالخواص النبوية كاد أن يصير ربا إنسانيا و كاد أن تحل عبادته بعد الله تعالى و هو سلطان العالم الأرضي و خليفة الله فيه‏؛[72] کسی که حکمت نظری را به همراه ویژگی‌های نبوت داشته باشد، شایسته است که رب نوع انسانی باشد و اطاعت از او بعد از خداوند متعال، لازم است و چنین کسی سلطان زمین و جانشین خداوند سبحان است» و شکی نيست كه اين اوصاف صادق نيست مگر بر امير‌المؤمنين (عليه السّلام) كه به اتفاق، جامع جميع اقسام حكمت نظرى و عملى، كشفا و شهودا بوده و صدور معجزات ظاهره و كرامات باهره از آن حضرت، متواتر و مشهور است».[73]

ابن سینا اشعاری نیز در مدح امير المؤمنين (عليه السّلام) به فارسی دارد:

بر صفحه چهره‌ها خط لم يزلى معكوس نوشته است نام دو على

يك لام و دو عين با دو ياى معكوس از حاجب و عين و أنف با خطّ جلى

و از رباعیات او است:

تا بادۀ عشق در قدح ريخته‌اند و اندر پى عشق عاشق انگيخته‌اند

در جان و روان بو على مهر على چون شير و شكر بهم درآميخته‌اند.[74]

صدرالدین علی بن فضل اللّه گیلانی؛ طبیب معاصر امیر ابوالقاسم فندرسکی، فیلسوف معروف، در کتاب خود به نام «توفیق التطبیق فی اثبات أن الشیخ الرئیس من الإمامیة‏ الإثنی عشریة»، این مطلب را اثبات کرده است که این کتاب به تحقیق دکتر محمد مصطفی حلمی در سال‏ 1945م به چاپ رسیده است.[75] سید محسن امین در کتاب «اعیان الشیعه» نیز در بحث از ابوعلی سینا قسمتی را با عنوان «تشیعه» قرار داده و نسبت تشیع به او داده است.[76] [77]

آثار و اقدامات تاریخی ابن سینا

ابن سینا در طول عمر کوتاه اما بابرکت خود، آثار فراوانی از تصنیفات علمی و تربیت شاگردان برجسته از خود بر جای گذاشت. جای تعجب و تحسین و تمجید بسیار است که وی در مدت حیات خود، ضمن طبابت و وزارت و تدریس و سفر و مهاجرت و زندان و آزادی، حدود 456 کتاب و رساله و نامه نوشته و در آنها دانسته‌های دینی، فقهی، فلسفی، عرفانی، ریاضی، طبیعی، پزشکی و موسیقی خود را به یادگار گذاشته که بر بعضی از آنها حکما و دانشمندان بزرگ؛ مثل امام فخر رازی[78] و خواجه نصیر طوسی،[79] شرح نوشته‌اند. بعضی از کتاب‌هایش؛ مانند شفا، نجات، اشارات و تنبیهات، دانشنامه علائی و قانون، دائرةالمعارف همه علوم رایج زمان خودش و قبلش می‌باشند.[80]

وی همچنین به منصب وزارت شمس الدوله؛ امیر همدان دست یافت.[81] در اصفهان به دستور علاءالدوله؛ امیر اصفهان و یزد، مجلس بحث و مناظره علمى با دانشمندان برپانمود.[82] بنا به نقل ابوعبید جوزجانی حکیم و مرید ابن‌سینا، علاءالدوله از ابن سینا خواست که رصدخانه‌ای در اصفهان برپا کند. وسایل و لوازم کار نیز فراهم شد، ولی مشغول شدن به تألیفات؛ از جمله تألیف دانشنامه علائی و حمله سلطان محمود و مسعود غزنوی و نماینده‌شان؛ ابوسهل حمدوی به قلمرو علاءالدوله مانع از تأسیس آن شد.[83]

ابن سینا شعر نیز سروده است. او به جز قصیده‌هایش، كه دارای مایه‌های فلسفی و عرفانی هستند، دو منظومه درباره منطق و پزشكی سروده است. منظومه پزشكی او با عنوان «الأرجوزة فى الطب» بسیار شهرت یافت و از قرن سیزدهم تا هفدهم میلادی چند بار به زبان لاتینی ترجمه شد.[84]

اندیشه و مکتب ابن سینا

ابن‌سینا در فلسفه، عرفان، پزشکی، علوم طبیعی، ریاضی  و سایر علوم، صاحب اندیشه و مکتب است که در ذیل به آن پرداخته می شود:

1. در فلسفه ابن سینا، هر چند فیلسوفان بزرگی؛ مانند ارسطو، افلاطون و فارابی، تأثیر بسیار داشته‌اند و البته او، بیش از همه، از فلسفه ارسطو بهره گرفته است؛[85] زیرا ارسطو معتقد بود كه به یاری عقل و استدلال می‌توان به حقیقت دست یافت و او نیز در فلسفه خود از همین روش پیروی كرد، با این همه، او در فلسفه دیدگاهی نو داشت كه تا اندازه‌ای با فلسفه ارسطو متفاوت بود. ابن سینا فیلسوفی بود دارای استقلال فكر، و تأثیر اندیشه‌های فلسفی یونان در او چنان نبود كه او را بازگو كننده ساده این عقیده‌ها بشناسیم. او به الهیات اسلامی توجه داشت و كوشش كرد تا اندیشه‌های اسلامی را در فلسفه خود وارد كند؛ به عنوان نمونه:

ارسطو مؤسس مکتب مشاء در حکمت مابعدالطبیعه خود نوشته که نفس ناطقه انسانی مادام که با بدن قرین است قادر به شناخت خود نیست، اما ابن‌سینا چون به تعالیم عالیه قرآن و اسلام اطلاع کامل داشت اظهار می‌کرد که اگر نفس ناطقه را با اعمال صالح و ملکات عالیه مزین بداریم و مقداری از مشاغل دنیوی دورش نماییم و به او مجال و فرصت تعقل، تفکر، تأمل، توکل، توجه و تمرکز بدهیم، او می‌تواند خود را بشناسد؛ وقتی خود را شناخت، براساس حدیث نبوی «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّه‏؛[86] یعنی هر که نفس خود را شناخت، خدای خود را شناخته است»، عقل کل و خیر محض و منبع فیض و عشق؛ یعنی واجب‌الوجود و آفریدگار ممکنات را شناخته است.[87]

دکتر قاسم غنی می‏گوید: … چیزی که در فلسفه ابن سینا صفت ممتاز محسوب می‌شود، موضوع تطبیق فلسفه با مبادی مذهبی اسلام و کوششی است که ابن سینا در این راه به کار می‏برد.[88]

وی، در پایان زندگی، به تألیف كتاب‌هایی پرداخت كه نشانه دست یافتن او به اندیشه‌ای نو در فلسفه بوده است. یكی از این كتاب‌ها «الحكمة المشرقیة»  است[89].

2. ابن‌سینا با اطلاع وسیعی که از عرفان نظری و عملی و از عرفای کامل و صوفیان بزرگ داشته، مقامات و منازل و مراحل سیر و سلوک را در «نمط نهم کتاب اشاراتش» به خوبی تبیین می‌نماید.[90] در «رساله عشق» خود می‌نگارد که عشق در همه موجودات، اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان، ساری و جاری است و عشق است که محرک ذاتی موجودات به سوی کمال و مبدأ اعلی و باعث کسب فیض از مبدأ فیاض است. [91]

2. ابن سینا اكتشاف‌ها و روش‌هایی نو در دانش پزشكی داشته است كه در كتاب «قانون» و دیگر رساله‌های پزشكی او باقی است. كتاب «قانون»، جوهر همه دانش پزشكی تا زمان ابن سینا است. در این كتاب درباره تشریح اعضای بدن انسان، جراحت‌های پس از عمل جراحی، طبقه بندی داروها و شیوه استفاده از آنها به تفصیل سخن به میان آمده است. او در كتاب «قانون»، هنگام بحث درباره یک بیماری یا به كار بردن دارو، از تجربه‌های شخصی خود نمونه های فراوان آورده است. قانون یكی از پر ارزش‌ترین كتاب‌های پزشكی جهان بوده است. این كتاب با ترجمه به زبان‌های اروپایی، مدت شش قرن كتاب درسی رشته پزشكی دانشگاه‌های اروپا بود. «قانون» از نخستین كتاب‌هایی است كه پس از اختراع چاپ در اروپا انتشار یافت.[92] به جهت جایگاه عظیم و برجسته ابن سینا در علم طب و معارف بلندی که در این رشته به تمدن بشری هدیه نموده است، روز تولد او به عنوان «روز پزشک» در ایران معرفی شده است.[93]

3. ابن سینا علوم طبیعی و ریاضی را جزئی از فلسفه می‌دانست. رساله های مهم او درباره علوم طبیعی و ریاضی، همراه با رساله‌های او در منطق و الهیات، دركتاب «شفا» آمده است. او بر اساس اندیشه‌های فلسفی خود، حركت، نیرو، خلاء، نور و حرارت را توضیح داد. در گفت‌وگوی مشهورش با ابوریحان بیرونی، وجود خلاء و تبدیل فلزها به یک‌دیگر را غیر ممكن دانست.[94]

4. ابن سینا پاره ای از ابزارها و شیوه های رصد كردن را اصلاح كرد و خود به رصد كردن ستارگان پرداخت.[95]

5. او در بخش ریاضیات كتاب «شفا»  و آثار دیگر خود، به طور دقیق و مفصل، درباره موسیقی بحث كرده است. همچنین ابن سینا نظریه های علمی فارابی را درباره موسیقی كامل كرد.[96]

6. ابن سینا نخستین دانشمندی است كه در ایران پس از اسلام، به آموزش و پرورش كودكان توجه داشت. او در كتاب قانون و شفا و رساله تدابیرالمنازل در این باره سخن گفته و یاد آور شده است كه در تربیت كودكان توجه به ایمان، اخلاق، تندرستی، سواد ، هنر و پیشه، بسیار ضروری است.[97]

 

تألیفات ابن سینا

ابن سینا، تألیف و تصنیف را از سن 21 سالگی آغاز نمود. دکتر یحیى مهدوى در فهرست مصنفات ابن سینا 131 کتاب و رساله را از آثار مسلم شیخ شمرده، و از 111 کتاب و رساله به نام آثار مشکوک وى یاد کرده است که مجموع آنها 242 تألیف و تصنیف مى‏شود.[98] بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا، تعداد آثار شیخ در فهرست‌ها و منابع تاریخی و رجالی را حدود 456 یا 500 و بلکه بیشتر نقل می‌کند.[99] در ذیل به معرفی اجمالی بعضی از آثار مهم شیخ، پرداخته می شود.

1. «مجموع»: نام دیگر این کتاب «الحکمة العروضیة» می‌باشد.[100] ابن سینا در شرح حال خود می‌گوید: در همسایگى ما مردى بود که وى را «ابو الحسن عروضى» مى‏گفتند. این مرد از من خواهش کرد تا کتابى برایش تصنیف کنم که جامع علوم فلسفى بوده باشد. کتاب «مجموع» را برایش نوشتم و آن را به نام وى، «عروضیه» نامیدم. در این کتاب -به جز ریاضى- از همه اجزاى فلسفه یاد کرده‏ام. به هنگام نگارش این کتاب بیست و یک ساله بودم. [101]

2. «حاصل و محصول»: در سرگذشت ابن سینا به نقل از وی آمده است: مردى دیگر همسایه ما بود که خوارزمی بود، وى را «ابو بکر برقى» مى‏گفتند. هوشیار، روشنفکر، و یگانه در فقه‏، تفسیر و زهد بود. با این همه به علوم فلسفى گرایشى داشت. به خواهش او کتاب «حاصل و محصول» را -در بیست مجلد- تصنیف کردم. [102]

3. «دانشنامه علائى»:

این کتاب یگانه تصنیف فارسى شیخ است که در انتساب آن به او تردید نشده است و در جمیع نسخ قدیمى فهرست آثار شیخ با قید این که فارسى است نام آن برده شده است. این کتاب مشتمل بر جمیع اجزاى فلسفه؛ یعنى منطق و الهیات و طبیعیات و ریاضیات مى‏شود. ابن سینا این کتاب را هنگام اقامت خود در اصفهان نگاشته و به نام علاء الدّوله ابن کاکویه؛ امیر آن دیار، موسوم و به او تقدیم داشته است. ارزش این کتاب در این است که شیخ، مصطلحات فارسى را در برابر اصطلاحات عربى به کار برده و ثابت کرده است که بر خلاف عقیده برخى که مى‏گفتند زبان فارسى زبان علم نیست، با زبان فارسى نیز هرگونه علمى را مى‏توان بیان و بررسى کرد.[103]

4. «الإشارات و التّنبیهات»: این کتاب که به منزله دائرة المعارف است، به وسیله خواجه نصیرالدین طوسی  و فخر رازی شرح شده است.[104] قطب الدین رازی[105] نیز در کتاب «محاکمات»، میان ماتن (ابن سینا) و شارحان، حکومت و قضاوت نموده، گاهی حق را به ماتن و زمانی به خواجه نصیر و گاهی به فخر رازی می‌دهد.[106] این ویژگی‌ها باعث شده کتاب اشارات، کتابی متقن از کار در آید و در تربیت طالبان علوم معقول، سهم به سزایی داشته باشد. محقق طوسی در توصیف این کتاب می گوید: این کتاب مشتمل بر اشارات به مطالب مهم، پر از تنبیهات به مباحث دارای اهمیت، مملو از جواهر گران‌بها، محتوی کلماتی که اکثر آنها مانند نصوص معصومان است، متضمن بیانات معجزگونه در عبارات مختصر و دارای تلویحات جذاب به وسیله کلمات زیبا است.[107]

آنچه این كتاب را از مجموعه آثار فلسفی ابوعلی سینا متمایز می سازد سه فصل آخر آن است كه به عرفان اسلامی اختصاص داده شده است.

5. «الشفاء»: یکی از مهم‌ترین و مبسوط‌ترین کتاب های ابن سینا، کتاب شفاى او است. او در این کتاب از هیچ بحث و مطلبى در فلسفه و علوم، به سبک ارسطو و حکمای مشاء فروگذارى نکرده و آن را به گونه‏اى تدوین کرده که خوانندگان آن از کتاب‌هاى دیگر بى‏نیاز باشند.[108] این کتاب از طبیعیات، منطق، الهیات و ریاضیات تشکیل شده و در قسمت ریاضیات آن نیز از علوم هندسه، حساب، موسیقی و هیئت بحث شده است. ابن سینا این کتاب را از سن 32 تا 40 سالگی و به درخواست شاگرد دانشمندش، ابو عبید جوزجانی، در شرایط سخت وزارت و زندان و گوشه نشینی و سفر نوشته است.[109] شهرت شفاى ابن سینا بسیار زود از دامنه حوزه‏هاى علمى شرق، تجاوز کرد و در مدارس مغرب زمین گسترش یافت. هنوز یک قرن از وفات ابن سینا نگذشته بود که ترجمه‏هاى پاره‏اى از شفاى او آغاز شد و به سرعت در پایتخت‏هاى بزرگ اروپایى راه یافت… مسائلى که ابن سینا در الهیات شفا درباره ذات و صفات واجب الوجود، کیفیت صدور عالم از او، رابطه خالق با مخلوق و همچنین نحوه توفیق میان عقل و نقل بیان‏ داشته، از مهم‌ترین موضوعاتى بوده است که استادان دانشکده الهیات پاریس را مدّت‌ها به خود مشغول داشته است.[110]

6. «النّجاة» (نجات): این كتاب شامل چهار بخش است: منطق، علوم طبیعی، علوم ریاضی (هندسه، حساب، هیئت و موسیقى) و الهیات. بر خلاف تصور همگان، این كتاب خلاصه‌ای از شفا نیست، بلکه تصنیفی مستقل است.[111]

7. «اللّواحق»: ابن سینا از این کتاب فلسفی خود در مقدّمه منطق شفا و در پایان موسیقى شفا یاد کرده، ولی در حال حاضر اثرى از آن در دست نیست.[112]

8. «الفلسفة المشرقیة (الحکمة المشرقیة)»: از این کتاب نیز فقط قسمتى که درباره منطق است، به نام منطق المشرقیین به دست ما رسیده است.[113]

9. «البرّ و الإثم»: این کتاب را ابن سینا به خواهش «ابوبکر برقی» همسایه دانشمند خود، تألیف نمود.[114]

10. «رسالة فی علم الأخلاق»: ابن سینا در این رساله‏‌، به طور اختصار به اهم مسائل اخلاقی پرداخته است.[115]

11. «قانون»: کتاب قانون در علم پزشکى از مهم‌ترین آثار ابن سینا و بزرگ‌ترین هدیه او به علم و تمدّن بشرى به شمار مى‏آید. این کتاب که از نظر اشتمال آن بر بیمارى‏هاى گوناگون و کیفیت درمان آنها یک دائرة المعارف بزرگ علم پزشکى محسوب مى‏شود، بیش از هر کتاب دیگر مورد توجّه اهل علم به ویژه پزشکان قرار گرفته و شروح و تعلیقات متعدّد بر آن نوشته شده و ترجمه‏هاى گوناگون از آن صورت گرفته است. پیش از ابن سینا در یونان مى‏توانیم از بقراط و جالینوس و در جهان اسلام از على بن ربّن طبرى صاحب کتاب فردوس الحکمه و محمّد بن زکریاى رازى صاحب الحاوى و المنصورى و على بن عباس اهوازى صاحب کامل الصّناعة الطبیة به عنوان بزرگ‌ترین پزشکان نام ببریم، ولى ابن سینا در قانون همه ممیزات علمى آنان را مورد توجّه داشته‏ و می توان گفت: ظهور آن، کتاب هاى پیشین را متروک و منسوخ کرد.[116]

12. «ارجوزة فی التشریح، ارجوزة فی الطب ( فی الفصول الاربعة)، ارجوزة فی المجربات، ارجوزة فی الطب (فی حفظ الصحة)».[117]

13. «رساله‌ی نبض»: این رساله شامل بحث در کیفیت آفرینش عناصر ، مزاج‌ها و طبایع است و نیز بحثی در نقش خون در بدن و نیز نبض و انواع آن دارد. این کتاب از جمله‌ نخستین کتاب‌هایی است که در فن طب نگاشته شده و حاوی اصطلاحات علمی متعدد به پارسی است.

14. کتاب‌های ادبی:

ابو عبید جوزجانی مى‏گوید: شیخ، سه سال در زمینه لغت کار کرد تا در این دانش نیز به پایه‏اى رسید که کم‏نظیر شد. آن‌گاه سه قصیده سرود و در آنها واژه‏هاى مهجور را گنجانید، و سه کتاب نوشت: یکى به سبک «ابن عمید»،[118] دیگرى به سبک «صاحب»،[119] و سوم به سبک «صابى»،[120] و دستور داد که آنها را با جلدهاى کهنه صحافى کردند، پس از آن شیخ فرهنگى نوشت که مانندش را کسى ننوشته بود، و آن را «لسان العرب» نام نهاد، اما هنوز پاکنویس نکرده بود که درگذشت، و کسى از یادداشت‏هاى او سر در نیاورد.[121]

15. «تفسیر بعض سور القرآن»:

برخی از این تفسیرها عبارت است از : تفسیر سوره الاخلاص (التوحید الصمدیة)، تفسیر المعوذتین (سوره الفلق، سوره الناس)، تفسیر سوره الاعلی، تفسیر آیة النور و …[122]

16. «فن سماع، یا فنون سماع طبیعى»: این کتاب به همت محمد على فروغى به فارسی ترجمه شده است.[123]

17. «رسالة مخارج الحروف»: این رساله به همت دکتر پرویز ناتل خانلرى به فارسی ترجمه شده است. [124]

18. «الاجوبة عن مسائل ابي ریحان البیرونی»:

نام های دیگر این رساله: رسالة الی ابی ریحان البیرونی، جواب مسائل البیرونی، اجوبة ست عشرة مسئلة لابی ریحان البیرونی. این رساله به زبان فارسى است.[125]

شاگردان ابن سینا

حاصل زندگى نابغه دوران، ابن سینا، تربيت شاگردان دانشمند و حکیمی بود که هر يک به سهم خود انديشه‏ها و افکار استاد را، به شرق و غرب عالم، گسترش دادند.[126] در ذیل به معرفی بعضی از آنها پرداخته می شود:

1. ابو عبید‌اللّه عبد الواحد بن محمّد جوزجانى: حکیم فاضل، ابوعبید جوزجانی، از سال ۴۰۳ هجری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بوده‌ و پس از مرگ او، به گردآوری و تألیف آثار او پرداخت. تبحر او در ریاضیات بود.[127] او در سال  ۴٣٨ قمرى وفات يافت و نزد استاد خود دفن شد. [128]

2. ابو عبداللّه محمد بن احمد معصومى: معصومی شخصیتی است که ابن سينا درباره او گفته: ابو عبداللّه از براى من به منزلۀ ارسطاطاليس (ارسطو) است براى افلاطون. وى همان کسى است که ابن سينا «رسالۀ عشق» را به نام او نوشت.[129] وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد، معصومی ادامهٔ بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه جواب‌های ابن سینا و سؤالات و ردهای ابو ریحان، در کتابی به نام «اسئلة و اجوبة» در ایران و لبنان چاپ شده است.[130]

3. ابو الحسن بهمنیار بن مرزبان: فیلسوف مشهور و شاگرد بسیار معروف ابن سینا است که برخی از آثار او؛ مانند «التحصیل» در دست است. شهید مطهری درباره وی می گوید: بهمنيار هر چند چون تحت الشعاع استادش بو على قرار گرفته است جلوه زيادى ندارد، اما محققان اعتراف دارند كه وى در حكمت راسخ بوده است. كتاب «التحصيل» وی، به عقيده من، براى تدريس فلسفه مشاء در ميان كتب موجود بهترين كتاب است. از شفا مختصرتر، و از نجاة مفصل‌تر و از اشارات جامع‌تر است.[131]

4. ابومنصور حسين‌ بن‌ طاهر بن‌ زيله: رياضى‌دان‌، موسيقى‌شناس‌ و فيلسوف‌ ايرانى‌. وی‌ در اصفهان‌ زاده‌ شد. ابن‌ زيله‌ به‌ سبب‌ شاگردی در محضر ابوعلى‌ سينا و به‌ لحاظ موسيقى‌دانى‌ و نيز رساله‌ای که‌ در اين‌ علم‌ نوشته‌، شهرت‌ يافته‌ است‌. هر يک از شاگردان‌ ابن سینا در مجلس‌ درس‌ او، قسمتى‌ از مصنفات‌ استاد را مى‌خواندند. خواندن‌ «اشارات»‌ با ابن‌ زيله‌ بود. ابوعلى‌ در يکى‌ از نامه‌های‌ خود از ابن‌ زيله‌ با عنوان‌ «الشيخ‌ الفاضل‌» و يکى‌ از دو نفری ياد مى‌کند که‌ جز آنان‌ کسى‌ را توان‌ درک‌ حقايق‌ کتاب‌ «الإشارات‌ و التنبيهات»‌ نيست.‌ پرسش‌های ابن‌ زيله‌ و هم‌رديفش‌ بهمنيار، از استادشان‌ ابن‌ سينا و پاسخ‌هايى‌ که‌ وی بدانها داده‌، يکى‌ از موجبات‌ پديد آمدن‌ کتاب‌ «المباحثات‌« بوده‌ است.[132]

5. ابو الحسن على نسائى: شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا که ناصر خسرو هم در سفرنامه اش از وی نام می‌برد.[133] او رياضى دان بود و نقل شده که ابن سینا به خانه او رفته است.[134]

کتابنامه ابن سینا

  1. ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ الإشارات و التنبيهات مع المحاکمات؛  نشر البلاغة، چاپ اول، قم‏، 1375ش.‏
  2. ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ رسائل ابن سينا؛ انتشارات بيدار، قم‏، 1400ق‏.
  3. ابن سينا، حسین بن عبدالله؛ الشفاء (الالهيات)؛ مصحح: زايد، سعيد؛ مكتبة آية الله المرعشى‏، قم‏، 1404ق.‏
  4. ابن سينا، حسین بن عبدالله؛ النجاة من الغرق فى بحر الضلالات‏؛ مقدمه و تصحيح: دانش پژوه‏، محمد تقى؛ انتشارات دانشگاه تهران‏، چاپ دوم‏، تهران‏، 1379ش.
  5. ابن سينا، حسین بن عبدالله؛ ترجمه رساله اضحويه؛ مترجم: نامعلوم؛ تصحيح، مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين؛ انتشارات اطلاعات‏، چاپ دوم، تهران‏، 1364ش‏.
  6. ابن سينا، حسین بن عبدالله؛ تسع رسائل فى الحكمة و الطبيعيات؛ دارالعرب‏، چاپ دوم، قاهره‏، 1326ق‏.
  7. ابن سينا، حسین بن عبدالله؛ معراج نامه‏؛ به اهتمام: كريمى، بهمن؛ بی نا، رشت‏، 1352ق.‏
  8. اسفراينى نيشابورى، فخر الدين؛ شرح كتاب النجاة لابن سينا (قسم الالهيات)؛ مقدمه و تحقيق: ناجى اصفهانى، حامد؛ انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏، چاپ اول‏، تهران‏، 1383ش‏.
  9. امین عاملى، سید محسن؛ أعیان الشیعة؛ دار التعارف‏، بیروت‏، 1403ق‏.
  10. آل ياسين، جعفر؛ الفارابى فى حدوده و رسومه‏؛ عالم الكتب‏، چاپ اول‏، بيروت‏، 1405ق‏.
  11. بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا: کتاب شرح زندگی ابن سینا، زندگی‌نامه شیخ، فهرست الفبایی آثار بوعلی سینا.
  12. بهمنيار بن مرزبان؛ التحصيل‏؛ تصحيح و تعليق: مطهرى، مرتضى؛ انتشارات دانشگاه تهران‏، چاپ دوم، تهران‏، 1375ش‏.
  13. پرورش، حسن؛ نگاهی به زندگی و آثار ابوعلی سینا؛ مجله فروغ اندیشه، شماره 8، تابستان 1383ش.
  14. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم؛ محقق/ مصحح: درايتى، مصطفى‏؛ دفتر تبليغات، چاپ اول، قم‏، 1366ش‏.
  15. حسینی مرعشی نجفی، سید محمود؛ شرح حال و افکار و آثار و عقاید و نظریات نوابغ شرق؛ قم، بی تا.
  16. خامنه‌ای، محمد؛ مقدمه‌ای بر صدر المتألهين،‏ المظاهر الالهية فى اسرار العلوم الكمالية؛ بيناد حكمت صدرا، چاپ اول، تهران، 1387ش.
  17. خوانساری، محمد باقر؛ روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات؛ اسماعیلیان، قم، بی تا.
  18. راوندى، مرتضى؛ تاريخ اجتماعى ايران؛ انتشارات نگاه، چاپ دوم، تهران، ‏1382ش.
  19.  سایت اسلام کوئست.
  20. سایت اعلام طهور.
  21. سایت تبیان.
  22. سایت حوزه نت.
  23. سایت دانشنامه بزرگ اسلامی.
  24. سایت دانشنامه رشد.
  25. سایت دانشنامه‌ی اسلامی.
  26. سایت مردان پارس.
  27. سجادى، سيد جعفر؛ فرهنگ اصطلاحات فلسفى ملاصدرا؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى‏، چاپ اول، تهران‏، 1379ش‏.
  28. شوشتری، نورالله  بن شریف‌الدین؛ مجالس المؤمنین؛ اسلاميه، تهران، ١٣٧٧ ش.
  29. صليبا، جميل/ صانعى دره بيدى، منوچهر؛ فرهنگ فلسفى؛ انتشارات حكمت‏، چاپ اول، تهران‏، 1366ش‏.
  30. فتاحی، حسین؛ زندانی قلعه هفت حصار، زندگی نامه داستانی ابوعلی سینا؛ نشر سوره مهر، تهران، بی تا.
  31. قمی، عباس؛ ‏مشاهير دانشمندان اسلام؛ کتابفروشی اسلاميه، تهران،  ١٣۵٠ ش.
  32. مهدوی، یحیی، فهرست نسخه های مصنفات ابن سینا، دانشگاه تهران، تهران،1333 ش.

 


[1]. ر.ک: ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 17؛ ابن سينا، طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشكوة، سيد محمد، ص1؛ قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 172؛ دانشنامه رشد؛ پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام؛ کتاب شرح زندگی ابن سینا.

.[3] ر.ک: ابن سينا، حسین بن عبدالله، طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشكوة، سيد محمد، ص 1؛ کتاب شرح زندگی ابن سینا.

[4]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 17. ‏

[6]. قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 172.

[7]. ابن سينا زندگی‌نامه خويش را به خواهش گروهى از ياران -از سال ميلادش (370ق) تا سال 403 هجرى كه 33 سال از عمرش مى‏گذشت- براى شاگرد دانا و مريد با صفایش؛ ابوعبید جوزجانی روايت كرد. ابو عبيد بعدها مقدارى از ديده‏ها و شنيده‏هاى خود را بر گفته استاد افزود و از مجموع آنها رساله‏اى فراهم آورد كه به نام‌هاى «رساله سرگذشت»، «سيره» و «مناقب» شيخ رئيس ابو على سينا معروف شده است. اين رساله در طول قرن‌ها براى همه كسانى كه در شرق و غرب براى ابن سينا زندگی نامه نوشته‏اند، سند و مأخذ شده، و اصل آن بارها در ايران و خارج از ايران -مستقل يا ضميمه ديگر كتاب‌ها- به چاپ رسيده است. ر.ک: ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 17‏.

[8]. همان، ص 17‏. ‏

[9]. قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 172.

[10]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشكوة، سيد محمد، ص 1.

[13]. قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 172.

[14]. لفظی یونانی است به معنای مدخل یا مقدمه و عنوان كتابى است نوشته فرفوريوس صورى شاگرد افلوطين كه آن را به عنوان مدخل مقولات يا مدخل منطق نوشته است…موضوع اين كتاب عبارت است از بحث در دلالت بعضى الفاظ بر معانى كلى؛ مانند جنس، نوع، فصل، عرض خاص و عرض عام. منطقيان مسلمان، اكثرا اين كتاب را به مجموعه رسالات منطقى ارسطو افزوده‏اند و از آنها مجموعه‏اى گرد آورده‏اند كه ارغنون ناميده مى‏شود. مجموعه رسالات ارغنون عبارت است از: 1- ايساغوجى يا مدخل 2- قاطيغورياس يا مقولات 3- بارى ارميناس يا عبارات 4- انالوطيقاى اول يا تحليل اول يا قياس 5- آنالوطيقاى دوم يا تحليل دوم يا برهان. 6- طوبيقا يا جدل 7- سوفسطيقا يا سفسطه 8- ريطوريقا يا خطابه 9- بواطيقا يا شعر. ر.ک: صليبا، جميل/ صانعى دره بيدى، منوچهر، فرهنگ فلسفى، ص 184‏.

[15]. در اصطلاح فلسفه، حد عبارت است از قولى كه ماهيت شى‏ء را بيان كند، يعنى تعريف كامل معناى لفظى كه تعريف آن مطلوب است‏… حد به دو قسمت تام و ناقص تقسيم مى‏شود: حد تام حدى است كه از جنس و فصل قريب به وجود آمده باشد؛ مثل تعريف انسان به حيوان ناطق. حد ناقص حدى است كه يا فقط از فصل قريب و يا از فصل قريب و جنس بعيد تشكيل شده باشد؛ مثل تعريف انسان به جسم ناطق. ر.ک: همان، ص 301.‏

[16]. به كلى كه جزو مشترک انواع خود است، جنس گفته می‌شود؛ مانند حيوان كه جزو مشترک همه انواع حيوانات است‏. ر.ک: آل ياسين، جعفر، الفارابى فى حدوده و رسومه‏، ص 186 و 187؛ سجادى، سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفى ملاصدرا، ص 183‏.

[17]. اقلیدس، ریاضی‌دانی یونانی بود که در قرن سوم پیش از میلاد در شهر اسکندریه مصر می‌زیست. او نویسندهٔ کتاب «اصول» است که مجموعه ای از 13 کتاب حاوی اصول و قضایای هندسی است و مدت بیش از 2000 سال پایه ریاضیات را تشکیل می داد. ر.ک: دانشنامه رشد.

[18]. مجسطی نام مهمترین اثر بطلمیوس (فیلسوف و اخترشناس یونان باستان) است. این کتاب شامل سیزده مقاله راجع‌به اجرام سماوی و بعضی مسائل هندسی است.  ر.ک: لغت نامه عمید.

[19]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص17.

[21]. ‌ابونصر محمدبن‌ طرخان‌ بن‌ اوزلغ‌ فارابی، كه‌ او را فیلسوف‌ المسلمین‌ نام‌ نهاده‌اند، یكی‌ از بزرگ‌ترین‌ فیلسوفان‌ اسلام‌ و یكی‌ از نوابغ‌ ایران‌ است. فارابی چندان‌ در تفسیر و شرح‌ و دقت‌ در معانی‌ افكار ارسطو تبحر یافت‌ كه‌ به‌ معلم‌ ثانی‌ یا ارسطوی‌ دوم لقب‌ یافت. از فارابی‌ ‌‌ چندین كتاب‌ یا رساله‌ی‌ معتبر بر جا مانده است‌ كه‌ بعضی از آنها عبارتند از: مبادی‌ آراء اهل‌ المدینة‌ الفاضلة، احصاء العلوم‌ و التعریف‌ بأغراضها، الجمع‌ بین‌ رأیی‌ الحكیمین، فصوص‌ الحكم و… . ر.ک: کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت.

[22]. «اَلاَبانَهُ عَنْ غَرَضِ اَرِسطاطالیس فی کِتابِ ما بَعْدَالطَبیعه» یا «مقالة فی اغراض مابعدالطبیعة»، نام رساله‌ای است از ابونصر محمدبن محمدبن طرخان فارابی (260-339ق/874-950م) در توضیح مقصود ارسطو از نوشتن مجموعه متافیزیک و بیان محتوای اصلی بخش‌های گوناگون آن. کتاب متافیزیک ارسطو در میام مسلمانان به دو نام شناخته شده است: یکی کتاب الحروف و دیگری مابعدالطبیعه که ترجمه جزء به جزء واژه متافیزیک است. رساله فارابی به منزله مدخلی جهت آگاهی از مباحث کتاب متافیزیک ارسطو و به عنوان کلیدی جهت گشودن غوامض آن به‌شمار رفته است. ر.ک: کتابخانه اینترنتی تبیان.

[23]. سن 33 سالگی که خاطرات خود را برای شاگردش ابوعبید جوزجانی بیان می‌کند. ر.ک: ابن سینا، ترجمه رساله اضحویه، مترجم: نامعلوم، تصحیح و مقدمه و تعلیق: خدیو جم، حسین، ص 17.

[24]. همان، ص 18 و 19.

[25]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 24.

[26]. ر.ک: همان؛ حسینی مرعشی نجفی، سید محمود، شرح حال و افکار و آثار و عقاید و نظریات نوابغ شرق، ص 21.

[27]. ر.ک: فتاحی، حسین، زندانی قلعه هفت حصار، زندگی نامه داستانی ابوعلی سینا، نشر سوره مهر.

[28]. برگرفته از نمایه ازدواج ابن سینا، سؤال 18784 (سایت اسلام کوئست: 19836).

[29]. ابن سينا، طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشكوة، سيد محمد، ص 1؛ پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام؛ کتاب شرح زندگی ابن سینا.

[30]. علاءالدوله کاکویه، امیر اصفهان و یزد بود و ابن‌سینا برخی از کتاب‌هایش؛ مانند دانشنامه علائی و معراج‌نامه و مبدأ و معاد فارسی را به نام او نوشت. ر.ک: کتاب شرح زندگی ابن سینا.

[31]. ر.ک: کتابناک.

[32]. سپهسالار و امیر نامدار عصر غزنوی. ر.ک: دانشنامه بزرگ اسلامی.

[33]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 24.

[34]. خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج  ٣ .

[36]. ر.ک: ابن سينا، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 23 و 24؛ قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 173؛ دانشنامه رشد؛ کتاب شرح زندگی ابن سینا.

[38]. ابن سينا، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 23 و 24.

[39]. همان، ص 20.

[40]. ر.ک: همان، ص 22؛ کتاب شرح زندگی ابن سینا.

[42]. ابن سینا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحویه، مترجم: نامعلوم، تصحیح و مقدمه و تعلیق: خدیو جم، حسین، ص 19.

[43]. ر.ک: بهمنيار بن المرزبان، التحصيل‏، تصحيح و تعليق: مطهرى، مرتضى، ص 817.‏

[44]. ترجمه رساله اضحویه، مترجم: نامعلوم، تصحیح و مقدمه و تعلیق: خدیو جم، حسین، ص 17.

[45]. همان، ص 18.

[46]. همان، ص 23.

[48]. ترجمه رساله اضحویه، مترجم: نامعلوم، تصحیح و مقدمه و تعلیق: خدیو جم، حسین، ص 18.

[49]. قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 173.

[50]. ترجمه رساله اضحویه، مترجم: نامعلوم، تصحیح و مقدمه و تعلیق: خدیو جم، حسین، ص 21 و 22.

[51]. ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 173؛ خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج  ٣، ص 171.

[52]. ترجمه رساله اضحویه، مترجم: نامعلوم، تصحیح و مقدمه و تعلیق: خدیو جم، حسین، ص 18.

[53]. همان، ص 19.

[54]. ر.ک: ابن سينا، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 18؛ کتاب شرح زندگی ابن سینا.

[55]. ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 18.

[57]. «ناتل» در حال حاضر، روستایی است در بخش چمستان شهرستان نور، واقع در استان مازندران.

[58]. ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 18؛ کتاب شرح زندگی ابن سینا.

[60]. ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 18.

[61]. همان، ص 17.

[62]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 20.

[63]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، تسع رسائل فى الحكمة و الطبيعيات، ص 152 – 156.

[64]. همان، ص 142 – 151.

[66]. به عنوان مثال: خامنه ای، محمد، مقدمه ای بر صدر المتالهين،‏ المظاهر الالهية فى اسرار العلوم الكمالية، ص 225.

[67]. مورّخانی همچون: راوندى، مرتضى، تاريخ اجتماعى ايران، ج 10، ص 373.

[68]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 17.

[69]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، الشفاء (الالهيات)، مصحح: زايد، سعيد، ص 452.

[70]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، معراج نامه‏، به اهتمام: كريمى، بهمن، ص 15(متن).‏‏

[71]. ابن سینا درباره معاد جسمانی معتقد است که راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع مقدس نیست و از راه تصدیق فرمایش پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فهمیده می‌شود. ر.ک: الشفاء (الالهيات)، مصحح: زايد، سعيد، ص 423؛ اسفراينى نيشابورى، فخر الدين، شرح كتاب النجاة لابن سينا (قسم الالهيات)، مقدمه و تحقيق: ناجى اصفهانى، حامد، ص 469 – 471.‏

[72]. الشفاء (الالهيات)، مصحح: زايد، سعيد، ص 455.

[73]. شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین، مجالس المؤمنین، ج 2، ص 185.

[74]. خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج  ٣ ، ص 180 و 181.

[75]. اقتباس و تلخیص از: پرورش، حسن، نگاهی به زندگی و آثار ابوعلی سینا، مجله فروغ اندیشه، شماره 8، ص 19و20.

[76]. امین عاملى، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 6، ص 72.

[77]. ر.ک: مذهب ابن سینا، سؤال 25907 (سایت اسلام کوئست: 22530).

[78]. فخر رازی (544 – 506 ق)، از فحول حکما و علمای شافعی است و جامع علوم عقلی و نقلی بوده و در تاریخ، کلام، فقه، اصول، تفسیر، حکمت، علوم ادبیه و فنون ریاضیه، وحید عصر خود بود. وی دارای کتابهای متعددی؛ از قبیل شرح قانون ابن سینا و الإنارات فی شرح الإشارات (لابن سینا) می‌باشد. ر.ک: لغت نامه دهخدا.

[79]. خـواجه نصیرالدیـن طوسى (597 – 672ق)، از بزرگترین حکما و دانشمندان شیعه و صاحب کتب متعدد در علوم عقلی و نقلی است. وی کتاب اشارات بـو علـى سینا را شرح نموده است. ر.ک: دانشنامه رشد.

[81]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 21.

[82]. همان، ص 22 و 23.

[84]. ر.ک: قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 174- 176؛ ابن سينا، طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشكوة، سيد محمد، ص 23؛ سایت تبیان.

[85]. او اندیشه های فلسفی ارسطو و پیروان این فیلسوف یونانی را که به «فلسفه مشّاء» معروف است، در كتاب «شفا»  گرد آورده است.

[86]. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، محقق/ مصحح: درايتى، مصطفى‏، ص 232، ح 4637‏.‏

[89]. ر.ک: سایت تبیان.

[90]. ابن سینا، حسین بن عبدالله، الإشارات و التنبيهات (شرح خواجه نصیرالدین طوسی)، ج 3، ص 363 – 395.‏ ‏

[91]. ابن سینا، حسین بن عبدالله، رسائل ابن سينا، ص 373 – 397.

[92]. ر.ک: سایت تبیان.

[94]. همان.

[95]. همان.

.[96] همان.

[97]. همان.

[98]. ر.ک: مهدوی، یحیی، فهرست نسخه های مصنفات ابن سینا، دانشگاه تهران، تهران،1333 ش.

[99]. ر.ک: بنباد علمی و فرهنگی بو علی سینا، فهرست الفبایی آثار بوعلی سینا.

[100]. ر.ک: همان.

[101]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 19 و 20.

[102]. ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 19 و 20.

[103]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشکوة، سيد محمد، ص 24؛ سایت تبیان.

[104]. ر.ک: ابن سینا، حسین بن عبدالله، الإشارات و التنبيهات مع المحاکمات، در 3 جلد.

[105]. علامه قطب الدین محمد بن محمد بن ابی جعفر رازی، مشهور به قطب الدین رازی، متوفای 776ق.

[106]. قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 173.

[107]. الإشارات و التنبيهات مع المحاکمات، ج 1، ص 1 و 2.

[108]. طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشکوة، سيد محمد، ص 2 و 3 و 6 – 8.

[109]. همان، ص 5 و 6.

[110]. همان، ص 10 و 11.

[111]. ر.ک: اسفراينى نيشابورى، فخر الدين؛ شرح کتاب النجاة لابن سينا (قسم الالهيات)؛ مقدمه و تحقيق: ناجى اصفهانى، حامد، ص 61 و 62 (مقدمه).

[112]. طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشکوة، سيد محمد، ص 8.

[113]. همان، ص 8 و 9.

[114]. ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 20.

[115]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، تسع رسائل فى الحکمة و الطبيعيات، ص 152 – 156.

[116]. طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشکوة، سيد محمد، ص 2 و 15.

[118]. ابوالفضل، محمد بن حسين معروف به «ابن عميد» يکى از چهره هاى پرفروغ تاريخ علم و سياست و ادب و برجسته ترين فرد خاندان عميد مى باشد. او وزير آل‌بويه بود و در قرن چهارم هجرى مى زيست. ابن عميد اصالتا از شيعيان قم است. وى از کاتبان چهارگانه جهان و بزرگ‌ترين نويسنده ديوانى بود و نوشتارهاى او را گواه بر اين ادعا مى دانند و گفته‌اند: بهترين رساله او «اخوانيات» و نامه اى که به ابوالعلاء نوشته، مى باشد. ر.ک: دانشنامه‌ی اسلامی.

[119]. ابوالقاسم اسماعیل بن عباد فرزند عباس ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عباد به سال 326 ق، در اصفهان متولد شد. وی بعد از اصفهان، در ری به حلقه درس ابن عمید، وزیر دانشمند و شهیر آل بویه پیوست و ابن عمید، وقتی توانایی صاحب را در انشای متون ادبی مشاهده کرد، او را از نویسندگی به مقام وزارت ارتقا داد. صاحب در زمینه نثر و نویسندگی، خود دارای سبک و روش بود. ثعالبی، منشاءت صاحب را از حیث زیبایی لفظ و معنی به سرحد سحر و اعجاز نزدیک می دانست. ر.ک: حوزه نت.

[120]. ابواسحاق ابراهیم بن هلال حرانی، ادیب عرب، کاتب و نویسنده و در بلاغت و شعر مشهور بود. در سال سیصد و اندی، در حران متولد شد و لقب او “صابی” است. حران از شهرهای تاریخی و معروف سوریه است. ابواسحاق کاتب دارالخلافه بغداد و منشی حکومت آل بویه در بغداد بود. نامه‌ها و پیام‌های مهم دولتی بیشتر به قلم و انشای او بود. او در سال 349 ق سرپرست دیوان رسائل (سرپرست نویسندگان امپراطوری اسلامی) بغداد شد. ر.ک: اعلام طهور.

[121]. ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 22 و 23.

[123]. ترجمه رساله اضحويه، مترجم: نامعلوم، تصحيح و مقدمه و تعليق: خديو جم، حسين، ص 24 و 25.

[124]. همان، ص 24 و 25.

[125]. ر.ک: فهرست الفبایی آثار بوعلی سینا.؛ ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 174.

[126]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشكوة، سيد محمد، ص 1.‏

[128]. قمی، عباس، ‏مشاهير دانشمندان اسلام، ج  ٢ ، ص 178.

[129]. همان.

[131]. ر.ک:  بهمنيار بن مرزبان، التحصيل‏، تصحيح و تعليق: مطهرى، مرتضى، ص 9.

[133]. ر.ک: مردان پارس؛ طبيعيات دانشنامه علائى‏، پیشگفتار: محقق، مهدی، مقدمه و حواشى و تصحيح: مشكوة، سيد محمد، ص 1.‏

[134]. ابن سينا، حسین بن عبدالله، النجاة من الغرق فى بحر الضلالات‏، مقدمه و تصحيح: دانش پژوه‏، محمد تقى، ص 90 (دیباچه).