کپی شد
حبط
فهرست
مفهوم حبط
كلمۀ حبط به معناى باطل شدن عمل، و از تأثير افتادن آن است، در صحاح اللغة آمده است: “حبط عمله حبطا بطل ثوابه “عملش حبط شد؛ یعنی ثواب آن از بین رفت،[1] هم چنین در المصباح المنیر آمده “حبط العمل حبطا … فسد و هدر”[2]؛ عملش حبط شد؛ یعنی عمل فاسد و تباه شد.
احباط و تکفیر
در قرآن و روایات از گناهانی که موجب از بین رفتن اعمال نیک و پسندیده می شود، تعبیر به حبط اعمال و بطلان آن شده است، از این رو، به بیان موارد و مصادیق آن در قرآن و روایات و در ادامه به بیان اهمیت حفظ اعمال نیک، می پردازیم.
در قرآن و روایات برخی از اعمال ناپسند سبب حبط و از بین رفتن اعمال پسندیده و خوب معرفی شدند که به ترتیب در قرآن و روایات آن را بررسی می کنیم.
الف. حبط در قرآن:
واژۀ حبط و مشتقّات آن شانزده مورد در قرآن آمده است که در آنها اعمالی را که سبب تباهی و از بین رفتن عمل خوب می شود، ذکر شده است و ما به چند مورد آن اشاره می کنیم:
1. کفر و شرک.
الف. “مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ”؛[3] “هر كس به ايمان (دين اسلام) كافر شود عمل او تباه شده و در آخرت از زيان كاران خواهد بود”.
ب. “ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدينَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُون”؛[4] “مشركان را شايسته نيست كه مسجدهاى خدا را آباد كنند در حالى كه بر كفر خودشان شاهد هستند، آن گروه اعمالشان تباه شده و آنها در آتش ماندگارند”.
در این دو آیه به صراحت شرک و کفر را موجب تباه شدن اعمال مشرکین و کفار می داند.
2. نفاق.
“وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرين”؛[5] “آنها كه ايمان آوردهاند مىگويند: “آيا اين (منافقان) همان ها هستند كه با نهايت تأكيد سوگند ياد كردند كه با شما هستند؟! (چرا كارشان به اين جا رسيد؟!) (آرى،) اعمالشان نابود گشت، و زيان كار شدند”.
3. تکذیب آیات خداوند و روز قیامت.
“وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُون”؛[6] “و كسانى كه آيات، و ديدار رستاخيز را تكذيب (و انكار) كنند، اعمالشان نابود مى گردد، آيا جز آن چه را عمل مىكردند پاداش داده مىشوند؟!”.
ب. حبط در روایات:
1. ترک نماز بدون مرض و علت.
عبيد بن زراره می گويد: از حضرت صادق (ع) پیرامون تفسير آیۀ: ” هر كس به ايمان (دين اسلام) كافر شود عمل او تباه می شود”.[7] پرسیدم، فرمود: مقصود آن كسى است كه كردارى كه به آن اقرار و اعتراف كرده، ترك كند، عرض كردم: مرتبه ترك آن عمل چيست؟ همۀ آن را رها کند؟ فرمود از آن جمله است كسى كه عمداً بدون اين كه مست باشد و يا علّتى داشته باشد، نماز را ترك كند.[8]
2. با شک و تردید عمل کردن در اصول دین.
یکی از یاران امام صادق (ع) به نام مفضل می گوید از آن حضرت شنیدم که می فرمود: کسی که تردید یا گمان داشته باشد و بر آن پا برجا باشد، خدا عملش را تباه می کند، حجت خداوند حجت روشن است.[9]
مجلسی (ره) در توضیح حدیث می فرماید: برای کسی که امکان رسیدن به یقین برایش وجود دارد جائز نیست در اصول دین با شک و تردید عمل نماید، و مراد از این که حجت خدا روشن است این است که هر کس به دنبال دلیل در اصول دین باشد، به یقین می رسد و با رسیدن به یقین، جائی برای تردید و گمان باقی نمی ماند.[10]
3. زنی که به شوهرش بگوید من از تو هیچ خیری ندیدم.
با این که در ارتباط زندگی زن و مرد ،بسیاری از زحماتی را که زن در تدبیر و رسیدگی منزل از نظافت و آشپزی و بچه داری و… متحمل می شود از وظائف واجب او نیست و خداوند در مقابل این امور پاداش فراوان به او می دهد، ولی اگر زحمات او همراه با آزردن شوهر و منّت همراه باشد اجر کارهای او تباه می شود،در حدیثی امام صادق (ع) می فرماید :هر زنی که به شوهرش بگوید که من از تو خوبی ندیدم ، پاداش عمل او از بین می رود.[11]
5. کافر شدن به ولایت علی(ع).
ابی حمزه می گوید از امام باقر (ع) از تفسیر سخن خداوند، “وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِين” پرسیدم؟حضرت فرمود: تفسیر باطنی این آیه کافر شدن به ولایت امیر المؤمنین(ع) است، چرا که مراد از ایمان، حصرت علی (ع) می باشد.[12]
از مجموع مطالب بالا معلوم می شود که حبط مربوط به مورد خاصی از اعمال نیک نیست، بلکه در تمام امور زندگی اعم از فردی و اجتماعی، عقیدتی و اخلاقی جریان دارد.
در نقطۀ مقابل حبط تکفیر وجود دارد به همین مناسبت توضیح اندکی پیرامون آن نیز ارائه می کنیم.
همان طور که اعمال نیک با انجام کارهای زشت از بین می رود، اعمال زشت گناهان نیز با انجام خوبی ها از بین رفته و چه بسا که تبدیل به خوبی شود؛ به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم.
1. انجام نمازهای واجب.
“وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ، وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ، إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات”؛[13] “در آغاز و انجام روز و پاسى از شب نماز را بپا دار، كه نيكی ها، بدی ها را از ميان مىبرد”.
2. اجتناب از گناهان كبيره.
الف. “إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ”؛[14] “اگر از گناهان بزرگ كه از آن نهى شدهايد بپرهيزيد، بدی هاى شما را مىزداييم.
ب. “الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ، إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ” [15] كسانى كه از گناهان بزرگ و زشت هاى آن كناره گيرند جز پارهاى يا به طرز سطحى و گذرا، بي گمان پروردگارت آمرزشى دامن گستر دارد.
با توجه به نقش تربیتی که احباط و تکفیر در زندگی انسان ها دارند، از این رو بیان اهمیت حفظ اعمال نیز، خالی از لطف نیست.
یکی از مسائلی که در ارتباط با اعمال انسان ها در قرآن و روایات مورد تأکید واقع شده، کوشا بودن در محافظت از کارهای نیک است که در غیر این صورت ممکن است اعمال نیک ما نتیجۀ مطلوب را نداشته باشد.
در روایتی از رسول گرامی اسلام در فضیلت تسبیحات اربعه آمده است: خداوند به عدد هر یک از اذکاری که مؤمن می گوید، درختی در بهشت برای او می کارد. شخصی عرض کرد: پس درختان ما در بهشت چقدر زیاد است! حضرت فرمود: بله، ولی مواظب باشید که آتشی نفرستید که آنها را بسوزاند سپس این آیه را قرائت نمود: “ای کسانی که ایمان آوردید اطاعت خدا و رسول کنید و اعمال خود را باطل نکنید”.[16]
[1]. الجوهری،اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج 3، ص 1118،دار العلم ،بیروت،1990 م.
[2]. الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص 118.
[3]. مائدة، 5.
[4]. توبة، 17.
[5]. مائدة، 53.
[6]. اعراف، 147.
[7]. مائدة، 5.
[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 387، ح 12،دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
[9]. همان، ج 2، ص 400، ح 8 .
[10]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، ج 11، ص 186،دار الکتب الاسلامیة،تهران ،1404 هـ ق.
[11] حر عاملی،محمد بن حسن،وسائل الشیعة،ج 20،ص 162،ح 7،مؤسسة آل البیت،قم،1409 هـ ق.
[12] مجلسی،محمد باقر،بحار الأنوار،ج 35 ،ص 369،ح 14،مؤسسة الوفاء ،بیروت ،1404هـ ق.
[13]. هود، 114.
[14]. نساء، 31.
[15]. نجم، 32.
[16]. محمد، 33؛ صدوق،محمد بن علی،الامالی ج 1 ص 607،انتشارات کتابخانۀ اسلامیه،تهران،1362 هـ ش.