searchicon

کپی شد

میرزا مهدی غروی اصفهانی

فهرست

چکیده مقاله میرزامهدی اصفهانی

میرزا مهدی اصفهانی فرزند میرزا اسماعیل اصفهانی، در اوایل سال 1303 قمری در محله بیدآباد اصفهان در خانه علم و معنویت دیده به جهان گشود.

مرحوم میرزا دو بار ازدواج کرد و از ازدواج اول و فرزندان وی خبری در دست نیست، امّا نتیجه ازدواج با همسر دوم، سه پسر و یک دختر بود.

میرزای اصفهانی دروس حوزوی خود را در اصفهان آغاز نموده سپس با راهنمایی استادش به کربلا، سامراء و نجف نزد اساتید بزرگ تلمذ نموده‌است. وی با حضورشان در عتبات از اساتید بزرگی مانند آیات عظام سید اسماعیل صدر، آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، نائینی، سید احمد کربلائی، شیخ محمد بهاری همدانی، سید علی قاضی و سید جمال‌الدین گلپایگانی استفاده علمی، روحی و روحانی می برد.

میرزا مهدیی اصفهانی حدود 28 تا 30 سالگی به موازات تلاش‌های علمی، پرداختن به بعد عملی، اخلاقی و سلوکی را نیز ادامه می دهد، و پیمودن مراحل «سیر نفسی» را از دست نمی نهد، و درجات سلوک را همواره نزد استادان فن، مانند آقا سید احمد کربلائی به خوبی می گذراند، و مراحلی چون «معرفت نفس» و خلع بدن (تجرید) را پشت سر می‌گذارد.

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی پس از آنکه سالیان بسیار در کنار فقه اصول سرگرم فراگیری مبانی فلسفی و عرفانی بود و احاطه کامل به این مبانی پیدا نمود دلش آرام نگرفت و متوجه شد که نتیجه تعالیمی که از فلاسفه و عرفا یاد گرفته با تعالیم قران و عترت ناسازگار است و مغایرت آن‌ها حتمی است و فقط شاید با توجیه و تأویل‌های غیرعلمی آیات و روایات بتوان آن‌ها را یکی قلمداد نمود؛ مثلا: چگونگی علم و اراده خداوند، خلق و ایجاد از عدم محض، حدوث زمانی عالم، خلقت ارواح قبل از ابدان، معاد کامل جسمانی، حقیقت خلود، و…؛ بر این اساس از این مبانی فلسفی و عرفانی فاصله گرفت.

وی پس از گذراندن دوره فشرده و سنگین در حالی که به استادی بزرگ و صاحب نظر تبدیل شد برای آموزش و تعلیم معارفی که در سینه داشت در 35 سالگی به مشهد مهاجرت نموده است.

درس میرزا در مشهد درخششی خاص می یابد، و نه تنها فاضلان حوزه مشهد، بلکه عالمان و بزرگان حوزه نیز بدین درس‌ها حاضر می‌شوند.

مرحوم میرزا با توجه به آموزه‌هایی که از حوزه‌های علمیه عراق به ویژه نجف اندوخته بود، توانسته درسی پربار و غنی در مشهد برپا کند.

میرزای اصفهانی که رسالت بزرگ دیگری نیز بر عهده خویش می‌بیند، یعنی بیان مبانی قرآنی در معارف و طرح نقد و نظر در مسائل عقلی، کم‌کم به عرضه آن موضوعات به طور کلی می‌پردازد، و بحث‌های مهمی پیش می‌کشد، و زمینه را برای بیان یافته‌ها و اندوخته‌های خویش در این باب آماده می سازد.

میرزا در مشهد با حاج حسین قمی، محمد آقازاده، احمد کفایی، شهیدی و… و در قم با حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی هم‎عصر بود.

از علمای هم‎درس میرزای اصفهانی و شرکت‎کنندگان در درس میرزای نائینی می‎توان به شخصیت‎های  بلندمرتبه‎ای نظیر: آیت‎الله العظمی سید میلانی، آیت الله العظمی سید جمال الدین گلپایگانی، آیت الله شیخ محمدتقی آملی، آیت‎الله میرزا احمد آشتیانی، آیت‎الله شیخ محمدحسین نجفی عاملی، علامه سمنانی مازندرانی، شیخ محمد کوهستانی، میرسیدعلی بهبهانی اهوازی و شخصیت‎های فراوان دیگر اشاره کرد.

حدود پنجاه الی شصت شاگرد برجسته و مبرز داشت که از محضر علمی و معنوی ایشان استفاده کرده و به استادی همچون وی افتخار ‌می‌کردند.

برجسته‎ترین شاگردان میرزا در دوره اول شیخ محمود حلبی، شیخ کاظم دامغانی و شیخ غلامحسین بادکوبه‎ای بودند. در دوره سوم آیت‎الله مروارید و میرزا تهرانی و آیت‎الله شاهرودی و… بودند.

برخی از آثار علمی میرزا عبارت است از: اساس معارف القران، انوار الهدایه، الصوارم العقلیه، غایه المنی و معراج القرب و القا، جنات الرضویه، ابواب الهدی، مصباح الهدی، معاریض و توریه و رساله هایی مختصری در فقه.

سرانجام میرزا مهدی اصفهانی، در روز پنج شنبه، 19 ماه ذی‌حجه سال 1365 هجری قمری، به هنگام رفتن به حمام و شست‌وشو، در حال پاکیزگی تن و جان، در سربینه سکته کرد، و از این جهان بگذشت.

 

زندگی‌نامه میرزا مهدی اصفهانی

میرزا مهدی اصفهانی، در اوایل سال 1303 هجری قمری در اصفهان به دنیا آمد. پدر او مرحوم «میرزا اسماعیل اصفهانی» از صلحا و اخیار اصفهان بود. میرزا در حدود 9 سالگی پدر را از دست داد.[1]

 

نسب و خاندان میرزا مهدی اصفهانی

نام پدر میرزا محمد مهدی میرزا اسماعیل اصفهانی غروی است.

پدر او از ملاکین اصفهان بود که در نُه‌سالگی میرزا از دنیا رفت. از مادر وی اطلاعی در دست نیست. او پس از فوت پدر، تحت سرپرستی حاج آقا رحیم ارباب قرار گرفت.[2]

ولادت میرزا مهدی اصفهانی

میرزا مهدی اصفهانی در ماه محرم سال 1303 هجری قمری در محله بید آباد اصفهان در خانه علم و معنویت متولد شد.[3]

خانواده میرزا مهدی اصفهانی

مرحوم میرزا دو بار ازدواج نمود، وقتی همسر اول میرزا به رحمت خدا رفت، همسر دوم انتخاب کرد. در مورد همسر اول ایشان و سال ازدواجشان اطلاعی در دست نیست. در مورد همسر دوم میرزا نیز اطلاع چندانی نداریم، اما با توجه به این‌که فامیل‎های میرزا در سرخس بودند سپس به مشهد می‎روند. از این طریق خانواده همسر میرزا در مشهد با فامیل‎های میرزا آشنا شدند[4] که این موجب ازدواج آنها می‌شود.

همسر یا همسران میرزا مهدی اصفهانی

از ازدواج اول میرزا اطلاعی در دست نیست، امّا پس از رحلت همسر اول از آنجایی که خانواده همسر دوم میرزا در مشهد با فامیل‎های میرزا آشنا بودند. خانواده میرزا به آنها پیشنهاد ازدواج می‎دهند و این پیوند صورت می‌گیرد. همسر دومشان سیزده سال از میرزا کوچک‎تر بود.[5]

فرزندان میرزا مهدی اصفهانی

مرحوم میرزا دو بار ازدواج کرد که از ازدواج اول و فرزندان وی خبری در دست نیست، امّا نتیجه ازدواج با همسر دوم، سه پسر و یک دختر است. دخترشان در شش ماهگی فوت کرد. پسر بزرگ وی نیز فوت کرده و در حال حاضر دو فرزند پسر از ایشان در قید حیات هستند.[6]

ویژگی‌های ظاهری میرزا مهدی اصفهانی

گفته شده، وی از همان سال‎های 1313 هجری شمسی تا سال‌های آخر عمر[7]، تقریباً به یک صورت و هیئت باقی مانده بود و تغییر محسوسی در قیافه ایشان حاصل نشده بود. به‌ویژه آن‎که چون او همیشه از خضاب استفاده می‌نمود، محاسن شریفش همواره سیاه بود. قد ایشان متوسط و میانه بالا بود. رنگ صورتش سفید و چشمانش درشت و نافذ و بسیار خوش حالت بود و گاه اثر سرمه در آن مشاهده می‌شد. بینی‌شان معتدل و بلکه کوچک و لبانش باریک بود و در مجموع چهره‎ای بسیار زیبا و جذاب داشت که در آن سلطنت علمی و مهابت روحانی و عزت قدسی ایشان متجلی بود و به اصطلاح از صورت و سیمای ایشان کاریزمای نافذ و قاهری ساطع بود. لباس ایشان در تابستان قبای ساده با عباهای نازک معمولی نجفی (نه از آن خاشیه‎های گران‌قیمت) و در زمستان قبایی برکی یا از پارچه پشمی و عبایی از عباهای مشکی پشمی مازندرانی و گیلانی ‌بود و هیچ وقت ایشان با عباهای پشمی معروف به نائینی مشاهده نشد. میرزا در سال‎های 1361 تا 1365 ه.ق گاه صبح‌های جمعه به اصطلاح جلوس می‌فرمود و از کسانی که خدمتشان می‌رسیدند با آب انجیر پذیرایی می‌شد و این پذیرایی با آب انجیر برای همه کسانی که آن روز به زیارتشان می‎آمدند، یکسان بود.[8]

تحصیل و تجارب میرزا مهدی اصفهانی

آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی از دانش آموختگان مدرسه نجف به حساب می‎آید. وی شاگرد نخست و برتر و از بزرگان شاگردان مرحوم میرزا محمدحسین نائینی بود و جزو هفت نفر از حلقه اولیه شاگردان ایشان به شمار می‎آمد. میرزا از آن چند نفری است که مرحوم نائینی حرف‌هایش را، (در اصول) با آن‌ها پخته است. میرزا ابتدا فقط خودش به‌طور خصوصی در درس میرزای نائینی شرکت می‌کرده، اما بعد از او آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی به این درس خصوصی اضافه شد.  سپس آقا سید محمود شاهرودی و بعد آقا شیخ موسی خوانساری و … اضافه شدند. این افراد وقتی آخوند خراسانی کرسی تدریس داشت، به صورت خصوصی بر گرد درس مرحوم نائینی جمع شدند؛ در عین حال درس آخوند را هم شرکت می‎کردند. میرزای اصفهانی به همین ترتیب، تقریباً چهارده سال در کنار مرحوم نائینی بود که هفت سال از آن را به‎طور مشخص تلمذ علمی کردند.

میرزای نائینی و این بزرگان و برخی دیگر حلقه اولیه درس میرزای نائینی را تشکیل می‌دادند، از این رو، اندیشه فقهی و اصولی وی بر محور پروژه میرزای نائینی تربیت و تنظیم یافت.

در آن زمان میرزای نائینی خود اندیشه‌های شیخ مرتضی انصاری را که از طریق استادش سید محمد فشارکی از میرزای شیرازی گرفته بود، با نگاه اجتهادی و در مقابل مدرسه آخوند خراسانی عرضه می کرد.

اجازه اجتهاد میرزا مهدی اصفهانی که در سن سی و پنج سالگی از سوی میرزای نائینی به ایشان اعطا شده، نشان‌ دهنده مقام علمی و فقهی وی می‌باشد و یکی از اجازات ویژه نائینی به شمار می آید. در این اجازه نامه، میرزای نائینی در باره ایشان می نویسد: «العالم الفاضل و النقی الفاضل، العلم العلام و المهذب الهمام، ذوالقریحه القویمه، و السلیقه المستقیمه، و النظر الصائب و الفکر الثاقب، عماد العلماء و صفوة الفقهاء، و الورع التقی و العدل الزکی… حصل له قوه الاستنباط و بلغ مرتبه الاجتهاد و …». این اجازه همچنین به دست آقاضیاء عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی توشیح و تأیید شده است. [9]

میرزا در برگشت از نجف به مشهد

طبق معمول حوزه‌ها، میرزای اصفهانی نیز، کار علمی خویش را در حوزه مشهد مقدس با درس خارج آغاز می‌کند. چون وی از بهترین اصحاب درس سید محمد کاظم یزدی و نخستین شاگرد مبرز میرزای نائینی بوده که بر مبانی و نظرات ایشان تسلط کافی داشته است (و آن نظرات و مبانی در حد خود تازه و بدیع می‌نموده است)، درس میرزا درخششی خاص می یابد. نه تنها فاضلان حوزه مشهد، بلکه عالمان و بزرگان حوزه نیز بدین درس‌ها حاضر می‌شوند، یعنی کسانی که سال‌ها از دروس آیة الله حاج آقا حسین قمی، آیة الله میرزامحمد آقازاده خراسانی و فیلسوف معروف آقا بزرگ حکیم شهیدی بهره‌ها برده بودند، دور میرزا را گرفته بر رونق درس و بحث ایشان می‌افزایند و نشاط هرچه بیشتر ایشان را در گستره تحقیق سبب می گردند. بدین‌گونه درس اصول اجتهادی سال‌هایی چند ادامه می‌یابد.[10]

تحصیلات حوزوی میرزا مهدی اصفهانی (در اصفهان)

مرحوم میرزا ، پس از تکمیل ادبیات عرب، سطح فقه و اصول را نزد اساتید اصفهان فرا گرفت و پس از تکمیل سطوح عالی نزد فقهای اصفهان، در درس خارج فقه و اصول اساتید آن دیار شرکت نمود.

مرحوم آیت الله حاج شیخ علی نمازی شاهرودی از شاگردان میرزا در کتاب مستدرک خود در لغت هدی در بحث زندگانی نامه استاد خود میرزا مهدی اصفهانی می‌نویسد: «فقه و اصول را نزد فقهای گرانقدر اصفهان فرا گرفت، تا به آن‌جا رسید که در فقه و اصول به مرتبه کمال رسید».

اگر این شهادت ایشان را مد نظر قرار دهیم، می توانیم استفاده کنیم که مرحوم میرزا نه تنها سطوح عالیه فقه و اصول را به اتمام رساند، بلکه سال‌ها در درس خارج فقه و اصول فقهای اصفهان شرکت نموده تا به درجه اجتهاد نایل آمد و در حالی که مجتهد بود به نجف وارد شد. حداقل مجتهد متجزی[11] بوده است.

مرحوم میرزا علاوه بر تحصیلات جدی در فقه و اصول، در علم معقول نیز با جدیت نزد اساتید به تحصیل پرداخت. خود ایشان به شاگردش مرحوم حاج شیخ عباسعلی اسلامی فرموده‌بود: متون فلسفی و عرفانی را با جدیت در اصفهان فرا می‌گرفتم و پس از اقامت در نجف نیز پیگیری می‌نمودم.

مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی متون فلسفی و عرفانی را در اصفهان از اساتید بزرگی چون حضرات آیات آخوند ملامحمد کاشانی، میرزا جهانگیرخان قشقایی و سید محمد باقر درچه ای فرا گرفت.[12]

دوره اول تحصیلات میرزا مهدی اصفهانی (18 سال)

زندگی‌نامه علمی میرزای اصفهانی پس از اصفهان در سه دوره علمی مورد نگرش و نگارش قرار می‌گیرد.

میرزا در دوره اول به فراگیری علوم رایج در حوزه نجف می پردازد و بنا به توصیه مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی، از آغاز ورود به عراق، با مرحوم آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر  ارتباط برقرار نموده، از مراتب علمی و سلوک روحی وی بهره‌مند می‌شود. بدین‌گونه به جز تحصیل علوم معارف، با مبانی معنوی و عوالم روحانی نیز آشنا می شود و با راهنمایی مرحوم صدر (که خود از علمای عاملین بوده) مراحلی از سیر و سلوک را می پیماید. همچنین اصول مکتب نجف را نزد اصولی بزرگ، آخوند خراسانی (صاحب «کفایة الاصول») و فقه را نزد فقیه معروف سید محمد کاظم یزدی (صاحب «عروة الوثقی») فرا می‌گیرد.

در همین دوره، پس از آشنایی با مبانی سیر و سلوک شرعی مرحوم صدر، با بزرگان دیگری؛ مانند سید احمد کربلائی،[13] شیخ محمد بهاری همدانی،[14] سید علی قاضی و سید جمال الدین گلپایگانی،[15] مأنوس شده و استفاده روحی و روحانی می‌برد.

همزمان با انقلاب مشروطه در ایران، به اتفاق تنی چند از عالمان و فاضلان معاصر خود؛ مانند آیت الله سید محمود شاهرودی و آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی (که همه بیش از هفت نفر نبوده اند)، اولین دوره درس مرحوم میرزای شیرازی بزرگ تنظیم شده بود و میرزای نائینی نیز که آنها را از طریق استادش سید محمد فشارکی فراگرفته بوده، مورد تحقیق و فحص قرار می‌دهد. در جلسات این درس تحقیقی (که گاه متجاوز از سه ساعت به طول می‌انجامیده‌است)، اصول مکتب شیخ انصاری را با دقت علمی مطرح ساخته مورد رسیدگی و تحقیق قرار می داده‌اند. این خود باعث می شد تا میرزای اصفهانی احاطه کاملی بر این مبانی پیدا کند. این درس نزدیک به پنج سال ادامه یافته و در این مدت به‌جز اصول مکتب نجف، مطالب مکتب سامرا و نیز نظرات خود میرزای نائینی، مورد مباحثه و مداقّه علمی قرار می‌گرفت.

میرزای اصفهانی (که در آن ایام حدود 28 تا 30 سال داشته) به موازات تلاش‌های علمی یاد شده، به بعد عملی و اخلاقی و سلوکی نیز پرداخته و پیمودن مراحل «سیر نفسی» را از دست نمی‌نهد. او درجات سلوک را همواره نزد استادان فن؛ مانند آقا سید احمد کربلائی به خوبی می‌گذراند و مراحلی چون «معرفت نفس» و خلع بدن (تجرید) را پشت سر می‌گذارد.[16]

دوره دوم تحصیلات میرزا مهدی اصفهانی (7سال)

از اواخر دوره‌ای که یاد شد،[17] دست تقدیر «حدادی یک روح» را به عهده می گیرد. یعنی اندک اندک، غور و غوص در مطالب فلسفی و گرایش در کار حل اختلافات و معضلات فلسفی به سوی عرفان و وقوف بر استفاده وسیع از «عنصر تأویل» و عدم توافق مسائل و مفاهیم یاد شده؛ یعنی داده‌های فکر یا ریاضت بشری، با کتاب و سنت و پرداختن به توجیه و تفسیر رأی و تأویل آیات قرآن و روایات معصومان (علیهم السلام)، این چگونگی‌ها همه نوعی تشویش درونی، در آن عالم جوان و سالک حقیقت‌جوی بیدار فطرت پدید می آورد و او می‌نگرد که مفاهیم و مصطلحات علوم بشری، فلسفی و عرفانی (صرف‌نظر از کمک‌گیری وسیع و بیرون از هنجار از تأویل)، با «محکمات اسلامی» و مبانی قرآنی و معارف معصومان (علیهم السلام) (مثلا: چگونگی علم و اراده خداوند، خلق و ایجاد از عدم محض، حدوث زمانی عالم، خلقت ارواح قبل از ابدان، معاد کامل جسمانی، حقیقت خلود، و…)، به هیچ روی همگون نیست و چون طالب شیفته، در «طلب حقیقت»، به «حقیقت طلب» رسیده بوده است، طوفان این اضطرار حقیقی (اضطرار روحی)، که در تأثیر قطعی توسلات شرط است و موجب «اجابت مضطر» است، این جوینده خالص و پوینده مخلص را به سوی کعبه مقصود و قبله منظور متوجه می سازد، و به توسل و تمسک به ذیل عنایات انسان هادی زمان و «ربانی» دوران وا می دارد، و ریگ آموی طلب و درشتی‌های آن پرنیان می‌بیند و سرانجام، رجوع خالصانه و دردآگین جانانه از فقر راستین (فقر معرفت، که بزرگترین فقرهاست)، و شب‌ها و روزهای جگرگداز توسلات اشکبار مسجد سهله … دریای رحمت واسعه الهیه، و بحر مواج عطوفت کلیۀ و لویه را به ترشح فیضی وا می دارد، و میرزای اصفهانی در سلک نیکبختان عهد غیبت کبری در می‌آید.[18] و به او القا می‌شود که حقیقت معرفت و معرفت حقیقت (و علم بالله به تعبیر احادیث، که اصل همه علم‌ها و اول و آخر همه معرفت‌هاست) را، چگونه و از کجا باید طلب کرد و بدست آورد.

ای خوش آن جلوه که ناگاه رسد          ناگهان بر دل آگاه رسد

اتفاق فرخنده مورد اشاره (در سنین 30 سالگی) نگرش میرزای اصفهانی را در معرفت خدا، و فهم هستی، و ابعاد علم قرآنی، و شناخت حقایق، و افاضات معصوم (علیه السلام)، و طریق وصول به معرفت، و راه و روش سلوک، به صورتی ژرف، متفاوت می سازد و در دید علمی، و درک شناختی، و حرکت تکاملی، و سلوک روحانی وی، تحولی شگرف پدید می آورد. او به سختی معتقد می شود (بلکه می‌یابد) که علمی که به برکت قرآن کریم، در لیلة‌القدر حقیقت اعلای محمدی (صلی الله علیه و آله) نازل گشته، و در زلال واقعیت سبوحی و قدوسی نفس معصوم تبیین یافته است، کجا، و آنچه در فلسفه و عرفان اصطلاحی مطرح می شود کجا؟ آن علم همان گوهر «علم مصبوب» است، که باید آن را اجل از آن دانست که در سطح انطباق یا تأویل با علوم بشری قرار گیرد. بلکه باید آن را، خالص و سره و ناب، و بدون ذره‌ای خلط و امتزاج، دریافت و شناخت و پاس داشت. این علم علمی الهی است و خودکفا و خودبسنده است و بی‌نیاز از همه چیز و همه جا و همه کس است، و دستگاه شناختی‌ای است مستقل و جامع و برتر و بالاتر از هر دستگاه شناختی (یا شبه‌شناختی) که تاکنون در تاریخ بشر عرضه گشته است. بلکه از نظر واقعیت خود از سنخ آن معارف و مفاهیم نیست و قابل قیاس با آنها نه، چه رسد به تطبیق و تأویل و ادعای «این‌همانی». و حتی کشانیدن این «علم» به جانب آن مفاهیم و مصطلحات و گرداندن (تأویل) به آن سو ها، پایین آوردن و کوچک ساختن آن است اگرچه ناخواسته، و گاه ممکن است به قصد خدمت کردن… .

مکتب معارفی میرزای اصفهانی – که باید به اعتباری ایشان را در سده چهاردهم هجری، مؤسس آن دانست از این طرز فکر و زاویه دید مایه می گیرد و شکل می پذیرد؛ زیرا وی موفق به شناخت‌هایی غنی و مستقل در ابواب معارف «مبدئی و معادی» و «آفاقی و انفسی»، و «قرآنی و حدیثی» می گردد، و خویش را با فروغ این معارف از مشکلات رسته و از مضایق جسته می یابد. و بدینسان، از وادی «معارف ممتزج» (از موضوعات غیر اسلامی و اسلامی، به تصریح و اعتراف بزرگان فن، و به بداهت مراجعه به متون)، به ساحل دریای مواج معارف خالص و سره و ناب هدایت می شود، و با مدد تعقلات ممتد قرآنی (چنانکه بزرگان گفته اند که ایشان تعقلات هشت ساعته داشته است و تجریدهای دو ساعته و این چگونگی برای کمتر بزرگی از بزرگان معدود این عوالم و مراحل اتفاق افتاده است)، و احیای فطرت الستی (نه به صورت صنعتی آن، که بسیاری این طریق را پیموده‌اند، و به نتیجه کاملی که باید برسند، نرسیده‌اند)، به «عین صافیة تجری بأمر ربها» روی می آورد، و از رشحات «علم منصوب»بهره‌مند می گردد و از اینجا میرزای اصفهانی انسانی است جز گذشته… و کسانی که نمی‌توانند او را قبول کنند از همین‌جاست (وکل میسر لما خلق له). و البته برخی هم از آن است که با اصول و مبانی و دیدگاه‌های «مکتب تفکیک»، و «مکتب معارفی» میرزای اصفهانی آشنایی و برخوردی نداشته‌اند، و از آغاز تحصیل معقول به خدمت اساتیدی رسیده‌اند که قائل و معتقد به تأویل بوده‌اند نه «تفکیک». با این‌همه باید نام «بزرگان» را به «بزرگی» یاد کرد.

و ما می دانیم که همواره در روزگار –کم یا بیش- بزرگانی بوده اند و به‌هم رسیده‌اند، ولی نوادری چون سیدموسی زرآبادی، و میرزا مهدی اصفهانی، و شیخ مجتبی قزوینی، به هر روز و روزگاری به‌هم نمی‌رسند؛ از این رو، کوشش برای شناختن این‌گونه یگانگان، خود از مبادی کمال است و سود آن به خود انسان بازمی‌گردد، و موجب صیقل یافتن روح و نفس خود آدمی و سعۀ قلبی او می شود.[19] و شاید یکی از بزرگترین و سودمندترین و سازنده‌ترین مصادیق و موارد «سیر انفسی»، اطلاع یافتن از عوالم و ویژگی‌های نفسی و حجم روحی کسانی چونان نامبردگان است و در انکار نماندن.

هنگامی که انسان خود موفق نشد، شهری را (مثلا)، یا گنجینه‌ای سترگ را، یا بوستانی مصفا و پرگل را، یا حسنی خداداد را ببیند و مشاهده کند، چه بهتر که سخن آنان را (البته راستینان را) که دیده‌اند بشنود، و به یاد آنان سخن گوید، و از ایشان مقصود جوید:

هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست      گو این سخن معاینه در چشم ما بگو

بر این فقیر، نامۀ آن محتشم بخوان      با این گدا، حکایت آن پادشا بگو

جان پرور است قصۀ ارباب معرفت      رمزی،برو بپرس، حدیثی بیا بگو[20].[21]

دورۀ سوم تحصیلات میرزا مهدی اصفهانی

دورۀ سوم، همان 35 سالی است که میرزای اصفهانی از سال 1240 قمری تا 1365 قمری، به مشهد مقدس مهاجرت کرده، و در آن سامان پاک و تربت انوار گذرانده است. وی در این مدت به القاء دروس حقیقی خارج، نشر مبانی معرفت، تربیت نفوس و عقول، دادن دید اجتهادی در مسائل عقلی، تشجیع بر اظهار نظر و داشتن درک استقلالی و انتقادی از فلسفه و عرفان، پرداخته است.

لازم به ذکر است «اجازه»ای که میرزای نائینی برای ایشان نوشته است، اجازه‌ای بسیار تجلیل آمیز، آن‌هم از عالم جامعی چون نائینی که کمتر اجازه اجتهاد می‌نوشته است. از جمله تعبییرات عالم بزرگ و استاد متأخرین، میرزای نائینی، برای عالم بزرگی دیگر و استاد متأخرین خراسان، میرزای مهدی اصفهانی اینها است: «… العلم العلام، والمذهب الهمام، ذوالقریحۀ القویمۀ، والسلیقۀ المستقیمۀ، والنظر الصائب، والفکر الثاقب، عماد العلماء، و شفوۀ الفقهاء، والورع التقی، والعدل الزکی… فلیحمدالله – سبحانه و تعالی – علی ما اولاه من جودۀ الذهن، و حسن النظر …».

باید توجه کنیم که آورنده این اوصاف و تعبیرات، میرزای نائینی است و میرزای اصفهانی در آن هنگام 35 ساله بوده است. در ضمن تاریخ اجازه، روز عید فطر 1338 قمری بوده است.[22] در حاشیه اجازه نامه یاد شده، سه تن از عالمان بزرگ اسلام و مراجع عظیم تشیع نیز مراتب مندرج در آن و مقامات بلند علمی و تحقیقی میرزای اصفهانی را تایید کرده و ستوده‌اند:

  1. آقای ضیاءالدین عراقی: «عمدۀ العلماء الراشدین …».
  2. سید ابوالحسن اصفهانی: «آنچه مرقوم داشته اند صحیح است».
  3. حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی: «العالم الفاضل، المحقق المدقق، زبدۀ العلماء الراشدین، و قدوۀ الفقهاء و المجتهدین …».[23]

اساتید سیر و سلوک معنوی میرزا مهدی اصفهانی در عتبات

مرحوم میرزا بنا به توصیه مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی، از آغاز ورود به عراق، با مرحوم آیت الله العظمی، سید اسماعیل صدر (م: 1338 ق) ارتباط می‌یابد، و از مراتب علمی و سلوک روحی وی بهره‌مند می‌گردد. بدین‌گونه به جز تحصیل علوم معارف، با مبانی معنوی و عوالم روحانی نیز آشنا می شود، و با راهنمایی مرحوم صدر – که خود از علمای عاملین بوده است – مراحلی از سیر و سلوک را می پیماید.

در همین دوره، پس از آشنایی با مبانی سیر و سلوک شرعی مرحوم صدر با بزرگان دیگری مانند سید احمد کربلائی (م:1332 ق)[24]، و شیخ محمد بهاری همدانی (م:1311ق) بودند –و سید علی قاضی و سید جمال الدین گلپایگانی[25]، مـأنوس می شود و استفاده روحی و روحانی می برد.[26]

تدریس میرزا مهدی اصفهانی در مشهد

مرحوم میرزا با توجه به آموزه‌هایی که از حوزه‌های علمیه عراق به ویژه نجف اندوخته بود، توانست درسی پربار و غنی در مشهد برپا کند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

  1. درس‌های معارف

میرزای اصفهانی علاوه بر تدریس فقه و اصول، رسالت بزرگ دیگری نیز بر عهده خویش می‌بیند  و آن بیان مبانی قرآنی در معارف و طرح نقد و نظر در مسائل عقلی است که کم کم به عرضه آن موضوعات به طور کلی پرداخته  و بحث‌های مهمی پیش می‌کشد و زمینه را برای بیان یافته‌ها و اندوخته‌های خویش در این باب آماده می‌سازد. دروس و مباحث معارفی ایشان نیز سال‌ها ادامه می‌یابد. در این درس‌ها میرزا به بیان تمایز معارف وحیانی و تفاوت آنها با مفاهیم و مصطلحات فلسفی و عرفانی می‌پرداخته‌است. در این میان برخی از عالمان پراستعداد و بحّاث و استاد دیده، به راحتی از سر موضوعات نمی‌گذشته‌اند، بلکه عادت ایشان این‌گونه بوده است که برای فهم عمیق تمایز مذکور و اشراف کامل بر نقاط ضعف مبانی قوم، به مطالبی که از سوی میرزا مطرح می‌شده‌است، مرتب اشکال می‌کرده‌اند. آن‌ها از مبانی متعارف دفاع نموده و میرزا را نگاه می‌داشته‌اند، حتی گفته شده گاه تا دوماه موضوعی را تعقیب می‌کرده و به نقض و ابرام می‌پرداخته‌اند و سرانجام با بیان‌های شافی و پاسخ‌های قانع کننده میرزا از آن بحث می‌گذشته‌اند. این کیفیت موجب پختگی هرچه بیشتر مطالب و مسائل می‌شده‌است. همین امر موجب شده اصحاب میرزا دیگر هیچ‌گاه از این‌گونه مطالب دست برندارند.

  1. اصول آل الرسول (علیهم السلام)

هنگامی که عالمان فاضل و شاگردان بسیار مستعد می‌نگرند که میرزای نائینی دومی در کنار خویش دارند، و برای اطلاع یافتن از نظریات جدید پس از «کفایه» فرصتی طلایی به دست آورده‌اند، به درس‌های میرزا توجهی بس عمیق می‌کنند و به آنها ارجی بیشتر می‌نهند. و همین چگونگی میرزا را وا می‌دارد تا با نشاط بیشتر به کار بپردازد، و در کنار اصول مفصل متعارف (که آن را در یک دوره تدریس کرده‌بوده‌است و همه دانسته بودند که خود او یک مجتهد اصولی بسیار برجسته و بزرگ است)، مبانی خویش را نیز، در «علم اصول» فقه مطرح سازد، و دوره اصولی منقح و فشرده عرضه بدارد که به آن «اصول آل الرسول (صلی الله علیه و آله)» معروف شده است.[27]

دانشمندان معاصر میرزا مهدی اصفهانی

میرزا در مشهد با حاج حسین قمی، محمد آقازاده، احمد کفایی، شهیدی و… و در قم با حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی هم‎عصر بود. یک بار که از نجف می‎خواست به مشهد برود، از بروجرد می‎گذرد و با آیت‎الله بروجردی ملاقات می‎کند. در نجف هم میرزا نائینی بود که در واقع استاد ایشان به شمار می‎آمد.[28]

حلقه درس آیت‎الله العظمی میرزای نائینی متشکل از فضلای برجسته نجف بودند؛ از جمله علمای هم‎درس میرزای اصفهانی و شرکت‎کنندگان در درس میرزای نائینی می‎توان به شخصیت‎های  بلندمرتبه‎ای نظیر: آیت‎الله العظمی سید میلانی، آیت الله العظمی سید جمال الدین گلپایگانی، آیت الله شیخ محمدتقی آملی، آیت‎الله میرزا احمد آشتیانی، آیت‎الله شیخ محمدحسین نجفی عاملی، علامه سمنانی مازندرانی، شیخ محمد کوهستانی، میرسیدعلی بهبهانی اهوازی و شخصیت‎های فراوان دیگر اشاره کرد.[29]

از معاصران میرزا مهدی اصفهانی در مشهد، فلاسفه و اساتید فلسفه و عرفان بودند؛ از جمله حاجی فاضل که در سال 1342 قمری فوت کرد. آیت‎الله آقابزرگ حکیم، فیلسوف معروف و شهیر خراسان که در سال 1355 قمری فوت کرد. شیخ اسدالله عارف یزدی. شاگردان ایشان زمانی که در مشهد تدریس می‎کردند. آقای میرزا علی‎اکبر نوقانی، شیخ محمود حلبی، حاجی فاضل، شیخ اسدالله عارف یزدی، آقابزرگ حکیم، شیخ سیف‌الله، شیخ غلامحسین بادکوبه‎ای، شیخ هادی کدکنی و… که از معاصران میرزا مهدی اصفهانی محسوب می‌شوند.[30]

وفات میرزا مهدی اصفهانی

سرانجام، آیت خدا، و حجت دین، میرزا مهدی اصفهانی، نمونه ای از اصحاب تربیت یافته امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) پس از عمری عبادت و تقوی، طلب «علم صحیح»، کوشش‌های بسیار برای ترویج مکتب خالص قرآنی، احیای امر آل محمد (علیهم السلام)، تلاش خالصانه برای تدریس معارف قرآن و عترت و تربیت مجتهدان، عالمان ربانی، بزرگان و زبدگان، نشر شمیم جان‌پرور ولایت مهدویه در جو نفوس و قلوب و …،  در روز پنج شنبه، 19 ماه ذی‌حجه سال 1365 هجری قمری، هنگام رفتن به حمام و شست‌وشو، در حال پاکیزگی تن و جان، در سربینه[31] سکته و از این جهان بگذشت و به سوی جاودانان پر کشید. پیکر پاک او را تا بامداد جمعه نگاه داشتند و در آن روز، با تشییعی عظیم و تکریمی جلیل، تشییع جنازه باشکوه در میان علما و اساتید حوزوی و طلاب و فضلای حوزه مشهد و پس از ادای مراسم، در حرم مطهر رضوی (علیه السلام) در رواق دارالضیافه و زیر گنبد الله‌وردی‌خان که شاید حدود 30 متر با  ضریح مطهر امام رضا (علیه السلام) فاصله داشته باشد، به خاک سپرده شد.[32]

ویژگی‌های شخصیتی میرزا مهدی اصفهانی

اگر قرار باشد شخصیت و اندیشه میرزا را تبارشناسی کنیم، باید در حوزه فقه، ایشان را به شیخ انصاری و مدرسه سامراء، و در حوزه اندیشه کلامی به تبار محدثان بزرگی، همچون کلینی، شیخ صدوق و علامه مجلسی و یا متکلمان نخستین شیعه بازگردانیم، اما علی‎رغم این انتساب و امتداد، ایشان خود نقطه عطفی در همین مسیر تلقی می‎شود. نوآوری‎های میرزا در ابواب گوناگون کلامی و اصولی به‎گونه‎ای است که می‎بایست وی را به صورت مستقل مورد بررسی و مطالعه قرار داد.[33]

اخلاق و سیر و سلوک میرزا مهدی اصفهانی

میرزا مهدی اصفهانی حدود 28 تا 30 سالگی به موازات تلاش‌های علمی، پرداختن به بعد عملی، اخلاقی و سلوکی را نیز ادامه می‌دهد. او پیمودن مراحل «سیر نفسی» را از دست نمی‌دهد، و درجات سلوک را همواره نزد استادان فن، مانند آقا سید احمد کربلائی به خوبی می‌گذراند و مراحلی چون «معرفت نفس» و خلع بدن (تجرید) را پشت سر می گذارد.[34] این روش و سلوک در بیرون از خانه و در خانه نمود داشته‌است.

فرزند میرزا می‌گوید: ایشان در منزل هیچ‎گاه به فرزندانش تحکّم نمی‎کرد. بسیار آرام و مهربان بود. البته فقط به ما می‎گفت: هوا که تاریک که می‎شود، به خانه برگردید، نگذارید پس از غروب بیرون از خانه باشید. یک شب به همراه برادر بزرگم ابراهیم تا شب بیرون بودیم. وقتی به خانه برگشتیم، مادرمان گفت: نزد پدرتان بروید و بگویید که چرا تا الان بیرون بودید. ما هم رفتیم و گفتیم مجسمه‎ای در شهر بود که برای تماشا رفته بودیم. ایشان هم فرمود: دیگر تکرار نشود و قبل از غروب در خانه باشید؛ چون شهر در شب‎ها وضعیت مناسبی ندارد. مادر ما هم بسیار ملاحظه پدر را می‎کرد. با این حال، پدرم هیچ‌گاه بر ما سخت‎گیری نداشت. وی می‌گوید: در باره مسائل دینی هم هیچ‌گونه اجباری در منزل نبود، ضمن این‌که یادم نمی‎آید که مرحوم والدم عصبی شده باشد.[35]

در مجموع مرحوم میرزا انسانی فرشته خوی، عالم راشد ملکوتی سیرت، فقیه اصولی فانی در محبت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) و عترت طاهره (علیهم‎السلام) و عاشق صادق خاتم‌ الاوصیاء (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و صاحب نفس قدسی بود. ایشان مردی به تمام معنا بزرگ بود.[36]

میرزا مهدی اصفهانی و دوری از شهرت، جاه و مقام

مرحوم میرزا در تمام آثار و دروس خود هرگز نام و عنوان خاصی برای خود و شیوه فکریش برنگزید. عناوینی؛ مانند «مکتب تفکیک» یا «مکتب معارفی خراسان» اخیراً بر شیوه فکری ایشان نهاده شده‎است. میرزا خودش را در سلسله تبار فقهیان و محدثان و متکلمان نام می‎برد و تلاش می‎کرد با ارجاع به اندیشه‎های گذشتگان نشان بدهد که آنچه ارائه می‎کند، جز معارف ناب و موجود در میراث اهل‎بیت (علیهم السلام)، قرآن کریم و آثار بزرگان تشیع نبوده است.[37]

ایشان با طی مراحل سیر و سلوک و تزکیه نفس توانسته بود ملکه سجاهای اخلاقی را در خود زنده و رذایل اخلاقی را از خود دور سازد. در این بخش به چند مورد اشاره می‌شود:

الف. آیت‌الله وحید می‌فرماید: ما بارها منزل میرزا می‌رفتیم. فرش منزل میرزا دو عدد پلاس بود و خود میرزا از چاه آب می‌کشید و توی حوض می‌ریخت و من این‌ها را خودم شاهد بودم …، میرزا نوکر نداشت.[38]

ب. یکی از شاگردان وی می‌گوید: مرحوم میرزا با آن شخصیت علمی و معنوی برجسته، متواضع و با اخلاص بود. او نمی‌خواست برای خود موقعیت خاصی در بین مردم ایجاد کند. شهرت‎گریز بود و از مطرح کردن خود در جامعه خودداری می‌کرد. حُب جاه و مقام و شهرت و …، نداشت. دنبال ریاست پیدا کردن و …، نبود. نمی‌خواست مردم او را بشناسند و شهرتی پیدا کند و تجار، اعیان و ثروتمندان را به دنبال خود جمع نماید.اگر می‌خواست، زمینه برایش فراهم بود و از طریق شاگردان و …، این کار به راحتی برایش میسر بود. وی ساده‎زیست بود و ساده زندگی می‌کرد. رفت و آمدش هم ساده بود. تنها و بدون همراه این طرف و آن طرف می‌رفت و خودش شخصا خرید می‌کرد. به منبری‌ها می‌گفت: در منبرها از من نام نبرید و تجلیل خاصی نکنید. به مجالس امام حسین (علیه‎السلام) خیلی علاقه نشان می‎داد و در این مجالس شرکت می‌کرد. به منبری‌ها تذکر می‌داد، اخلاص را رعایت کنند. مرحوم میرزا خیلی به امام زمان (علیه‎السلام) علاقه داشت. او سراپا امام زمانی بود و نام و یاد حضرت همیشه در نظرش بود. طلاب را نیز به امام زمان (علیه السلام) توجه می‌داد و به ذکر و یاد حضرتش توصیه می‌نمود.

وی می‌گوید: «یک‎بار در یکی از مجالس سخنرانی آقای حاج شیخ محمود حلبی من به همراه آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی شرکت کردم. ولی آقای حلبی تجلیل خاصی از میرزا نکرد و فقط به این‌که اصفهان چه اساتید و علمای برجسته و بزرگی دارد اکتفا نمود. بعد از منبر، از ایشان گلایه کردم که چرا از ایشان نام نبردید و تجلیل خاصی نکردید؟ ایشان گفت: «خود میرزا از من خواسته‌اند که در مجالسی که من حاضر می‌شوم از من نام نبرید و صلوات و …، احترام خاصی نکنید. می‌خواهم عادی شرکت کنم و بروم؛ لذا من نمی‌توانستم تجلیل خاصی از ایشان بنمایم؛ چون ایشان راضی نیست».[39]

ج. میرزای اصفهانی با اینکه شایستگی مرجعیت داشت و اساتید، محققان و خبره‎های حوزه‎ها ایشان را اعلم تشخیص داده بودند، اما ایشان با کمال بی‎اعتنایی، مرجعیت را به دیگران ارجاع می‎داد و از پذیرش آن سرباز می‎زد. ایشان هیچ‎گاه تشنه شهرت نبود و خود را از تمام مقام‎ها و سمت‎ها کنار می‎کشید. همین اخلاق و روحیه، در شاگردان ایشان هم اثر گذاشته بود. بزرگانی؛ مانند آیت‎الله شیخ محمدرضا محقق تهرانی فقیه و صاحب رساله از شاگردان ایشان بود. بسیاری با اینکه شرایط و موقعیت مرجعیت را داشتند، به عنوان وجوب کفایی خود را وارد میدان مرجعیت نکردند؛ از قبیل شیخ هاشم قزوینی که فقیه بزرگی بود و می‎توانست صاحب رساله باشد. بسیاری ایشان را از سید اردبیلی و دیگران اعلم می‎دانستند. آیت‎الله شیخ مجتبی قزوینی هم از شخصیت‎هایی بود که اجازه اجتهاد از میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی داشت و زمینه مرجعیت را به‌طور اجمال داشت و پیشنهادهایی به ایشان شد، اما قبول نکرد. افراد متعددی از شاگردان مرحوم میرزا مهدی اصفهانی نیز چنین حالتی داشتند؛ از جمله میرزا حسن‌علی مروارید که مرحوم شیخ هاشم به ایشان فرموده بود: «اگر به نجف بروید، زمینه مرجعیت در شما هست و می‎توانید مرجع تقلید بشوید.» و شخصیتی مانند شیخ مجتبی قزوینی که حدود هشت سال در نجف درس خارج را در محضر مرحوم نائینی، مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم آقا ضیا عراقی، مرحوم کمپانی و …، خوانده و مدتی با مرحوم آیت‎الله خویی هم‎درس و هم‎بحث بود.

استاد حکیمی می‎گوید: از یکی از شاگردان شیخ مجتبی قزوینی شنیدم که فرمود: «آیت‎الله خویی فرموده بود: اگر شیخ مجتبی قزوینی در نجف به تدریس ادامه می‎داد، قطعاً از مراجع بزرگ نجف می‎شد». بنابراین شاگردان میرزا مهدی اصفهانی چنین شخصیت‎هایی بودند که زمینه مرجعیت را داشتند؛ مانند شیخ کاظم دامغانی که پس از فوت آیت‎الله میلانی به ایشان پیشنهاد مقام مرجعیت شد، امّا زیر بار نرفت و قبول نکرد. چنین شخصیت‎های برجسته فقهی در حوزه مشهد وجود داشتند که می‎توانستند رساله بدهند، اما خودشان را در معرض قرار ندادند و با این سخن که مرجعیت واجب کفایی است و مسئولیت مرجعیت دشوار است، خودشان را وارد میدان نمی‎کردند.[40]

ملاقات مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و مرحوم امام خمینی

نقل‎هائی درباره دیدار امام خمینی با میرزا مهدی اصفهانی بیان شده است. گویا علی‌رغم اختلاف نظر‎هایی که در باب فلسفه میان ایشان برقرار بود و میرزا هم این تفاوت دیدگاه‌ها را دورادور می دانست، ولی ظاهراً در یکی از سفرها که مرحوم امام به مشهد مشرف می شوند، در یک ملاقاتی که به صورت تصادفی در حرم میان آن دو رخ می دهد، میرزا با وجود تفاوت سنی و جایگاهی که داشته است، در مقابل ایشان تواضع بسیار می کند. وقتی اطرافیان سبب این رفتار را از میرزا می پرسند، ایشان اشاره می کند که حاج آقا روح الله کتاب کشف‌الاسرار را در نقد کتاب اسرار هزار ساله نوشته و به دلیل این خدمت، شایسته ستایش و تکریم است. این قضیه نشان می‌دهد که اختلاف میرزا با فلاسفه، اختلاف شخصی و اخلاقی نبود. او به هر حال حریم فکر و اندیشه را با بحث‌های اخلاقی خلط نمی کرد.[41]

در آن دیدار بحث علمی میان آنان ردوبدل می‎شود. میرزا به آیت‎الله مروارید می‎گوید: «اینکه می‎گویند حاج آقا رو‎ح‎الله مذاق فلسفی دارد، درست است».[42]

کرامات میرزا مهدی اصفهانی

مرحوم میرزا تهذیب نفس و تزکیه جود را از اصفهان آغاز نمود و با ورود به عراق، تحت اشراف بزرگان سیر و سلوک، این مسیر را ادامه داده و ریاضت‌های فراوانی را متحمّل شد. میرزای اصفهانی می‌فرمود: «بر ریگ‌های مسجد سهله اشک ها ریختم …»، که اشاره به سوز طلب، اشتعال دل، گستره توسل و شعاع اصرار …، دارد.

آری، دست از طلب ندارم، تا کام «دل» برآید.[43]

با توجه به این، عنایاتی از جانب خداوند سبحان به میرزا شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. آیت الله وحید خراسانی می‌فرماید:

من از شاگردان مرحوم میرزا شنیده بودم که ایشان تخلیه روح دارند؛ لذا بعد از درس که خلوت شد به مرحوم میرزا گفتم: من سخت باورم. این‌ها حرفی زده‌اند، اما من می‌خواهم از خودتان بشنوم. شما تخلیه روح دارید؟ ایشان مکثی کردند و گفتند: بله. من می‌توانم روحم را دو ساعت از بدنم جدا نگه دارم. سپس گفتند: من تجرد عن تجرد هم دارم و بعد تجرد عن تجرد را توضیح دادند.[44]

  1. از حجت‌الاسلام عباس‌علی جوادی نقل شده است:

در اوایل تحصیلم در مشهد مقدس، میرزای اصفهانی در حمام سکته کردند، جنازه ایشان را به منزل منتقل کردند و به دستور پزشک، تشییع جناره را یک روز به تأخیر انداختند.

روز بعد، عده‌ای از طلاب حوزه علمیه مشهد، به محل جنازه آمدند و تختی را گذاشته و بدن ایشان را غسل دادند، برخی از علما و مدرسان حوزه علمیه مشهد از قبیل آیت‌الله نهاوندی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، میرزا جواد آقا تهرانی و آقای صدرزاده نیز حضور داشتند.

بعد از آماده شدن جنازه، آیت‌الله حاج سید یونس اردبیلی از مراجع تقلید خراسان، که در بالا سر حضرت رضا (علیه السلام) نماز جماعت می‌خواند، آمد و بر بالای چهار پایه‌ای ایستاد و سخنرانی کرد و گفت: آقایان طلاب! توجه کنید من یک خاطره‌ای از مرحوم میرزا دارم که تا به حال، حق ابراز و اظهار آن را نداشتم، اما الان آن را برای شما می‌گویم: در یکی از شب‌های سرد زمستان، از منزل بیرون آمدم تا طبق معمول هر شب، به حرم حضرت رضا (علیه السلام) بروم. از طرف بالا خیابان (خیابان شیرازی فعلی) می‌رفتم، چون ساعت نداشتم، احساس کردم که خیابان خلوت است و هنوز اذان صبح نشده است. مردّد بودم که به منزل برگردم یا به طرف حرم بروم. تا این که دیدم آقایی عبا به سر کشیده به طرف حرم می‌رود، با خودم گفتم: این آقا می‌داند ساعت چند است که به حرم می‌رود، من هم پشت سر آن آقا رفتم. وقتی ایشان به در بستِ بالا رسید، درب باز شد و من هم رفتم. سپس به در صحن کهنه رسید و آن درب نیز باز شد و من هم پشت سر ایشان رفتم. بعد درب حرم رسید و درب باز شد و من هم پشت سر ایشان رفتم. وقتی ایشان وارد حرم شد و عبا را از سر برداشته، به دوش کشید و کفش‌ها را برداشت، همین که صورت را برگرداند، مرا دید و گفت: سید یونس! تو این جا چه می‌کنی؟ گفتم: آقا! من از بالا خیابان، پشت سر شما بودم. فرمود: تا من زنده‌ام، راضی نیستم این راز را فاش کنید. حالا دلت می‌خواهد به مزارهای دیگر ائمه (علیهم السلام) بروی و زیارت کنی؟ گفتم: بله. آن‌گاه او مرا با قدرت طیّ الارض خودش، به مدینه، نجف، کاظمین، سامرا و کربلا برد و در حرم سیدالشهدا (علیه السلام) بودیم، که نزدیک اذان صبح بود و مرحوم میرزا رو به من کرد و گفت: برگردیم که شما به نماز صبح برسید. یک وقت نگاه کردم، دیدم در بالای سر حضرت رضا (علیه السلام) قرار داریم و من نماز صبح را با جماعت خواندم.[45]

  1. فرزند میرزا می‌گوید: در تشییع جنازه مرحوم والدم حضور داشتم و حدوداً هشت یا نُه ساله بودم. از کوچه‎ای جنازه را آوردند که روبه‎روی حرم است. جنازه را نزدیک حرم نگه داشتند. چهارپایه گذاشتند و سید یونس روی آن رفت و گفت: «نامه‎ای دارم که بنا بود در آن وقتی باز بشود که مرحوم میرزای نائینی و میرزا مهدی فوت کنند. حالا هر دو فوت کرده‌اند و می‎توانیم نامه را باز کنیم و بخوانیم». سید یونس نامه را باز کرد. در این نامه مرحوم نائینی نوشته بود: «هر شب جمعه با میرزا مهدی به زیارت حرم امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) می‎رفتیم. بعد از زیارت من به خانه برمی‎گشتم و او به مشهد می‎رفت». منظور این بود که طیّ الارض می‎کرد و از نجف به زیارت حضرت امام رضا (علیه‎السلام) مشرف می‎شد.[46]

علم و فضل میرزا مهدی اصفهانی

میرزا مهدی اصفهانی مجتهد مسلم، مطلق و مرد نخبه‌ای بود. اجازه اجتهاد میرزای نائینی به میرزا مهدی گویای عظمت علمی ایشان است.

میرزا مهدی اصفهانی اولین شاگرد درس خصوصی میرزای نائینی بود که بعداً آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی، آقا سید محمود شاهرودی، آقا شیخ موسی خوانساری و عده‌ای دیگر که حدود شش نفر بودند به آن جمع افزوده شدند.

میرزا نه تنها از جهت اخلاق و عمل، بلکه از جهت علم هم تمام بود. او مرد نخبه‌ای بود؛ از این رو توانست حوزه مشهد را متحول کند.

تبحّر میرزا مهدی اصفهانی در فلسفه و عرفان

مرحوم میرزا از نظر تدریس معقول، رتبه اول را داشت و در این زمینه کم‎نظیر بود. در چنین فضایی که نوع طلبه‎ها و فضلای مشهد، فلسفه و عرفان می‎خواندند و آن‌را مانند وحی منزل می‎دانستند، آقا میرزا مهدی اصفهانی به مشهد آمد و معارف تدریس نمود. در نجف تدریس فلسفه و مبانی عرفان را داشت ولی در مشهد به نقد مبانی فلسفه و عرفان پرداخت. البته میرزا در بدو ورود به مشهد فلسفه را تدریس می‎کند تا نشان بدهد در فلسفه تا چه اندازه استاد است و تبحر دارد. در واقع در برهه‌ای از زمان درس آقابزرگ حکیم تعطیل می‎شود. میرزا مهدی اصفهانی در ابتدا با اثبات اشراف و احاطه کامل خود بر مبانی فلسفه و عرفان، به تدریج به نقد این مبانی می‎پردازد.

 فضلای مشهد پای درس میرزا مهدی می‎رفتند تا محتوای تدریس ایشان را نقد کنند، بلکه از میدان بیرون برود. شاگردان آقابزرگ؛ مانند شیخ محمود حلبی، غلامحسین بادکوبه‎ای، شیخ علی محدث خراسانی، شیخ هاشم قزوینی به درس میرزا مهدی اصفهانی می‎روند. رفته رفته متوجه می‎شوند که میرزا مهدی به مبانی فلسفه مسلّط است و اشراف کامل دارد و نقدی که به ادله عقلی و نقلی می‎کند، وارد است؛ لذا این افراد هم از مبانی فلسفه و عرفان فاصله می‎گیرند و خودشان مروج مبانی میرزا مهدی اصفهانی می‎شوند. به این ترتیب اساتید و فضلای مشهد مرید میرزا مهدی اصفهانی و نقاد فلسفه و عرفان می‎شوند. شیخ غلامحسین محامی، شیخ هادی کدکنی، شیخ محمود حلبی، میرزا علی‎اکبر نوقانی، شیخ هاشم قزوینی و …، که از اساتید مطرح فلسفه بودند، نقاد مبانی فلسفه می‎شوند. پس آرام آرم  به‎طور طبیعی جو علمی حوزه علمیه مشهد از روی علم و آگاهی مبانی فلسفه و عرفان را ترک می‎کند.[47]

مرحوم میرزا نه تنها در فقه و اصول مجتهد و صاحب نظر و در اوج فقاهت بود، بلکه در فلسفه و عرفان نیز تسلط و تبحر خاصی داشت.[48]

عقل گرایی میرزا مهدی اصفهانی

میرزا مهدی اصفهانی نخست با نگرش فلسفی و عرفانی آغاز می‎کند. تمام اساتید و فضای اطراف ایشان نشان می‎دهد که تعلّقات نخست ایشان کاملا عرفانی و فلسفی بود؛ اما چنان که خود گزارش می‎دهد، به تدریج به چالش‎های درون فلسفه پی‌برده و در حوزه عرفان نظری و عملی به این نتیجه رسید که این دستاوردها و اساساً این روش سلوک عرفانی در سلسله انبیا و اولیا الهی وجود نداشته است. البته به نظر می‎رسد که میرزا نخست به پاره‎ای از نتایج خاص فلسفی و عرفانی نظیر وحدت وجود، جبرگرائی و معادباوری فیلسوفان شک می کند و به این باور می‌رسد که این نظریه‌ها رویاروی با معارف قرآنی و روایی هستند. وی همچنین متوجه می‎شود که این مبانی برخلاف آنچه ادعا می شود، چندان بر پایه عقل و خردورزی گذاشته نشده است. البته میرزا بر خلاف کسانی که در نقد فلسفه به طور کلی هرگونه خردورزی را انکار می‎کنند و از اساس در هر معرفت عرفانی تردید می کنند، به کلی نظرورزی را بیرون نمی‎اندازد و منکر اساس شهود و برنامه‎های سلوک نمی‎شود. بلکه وی معتقد بود در متن دین، قرآن و سنت، دستگاه عقلانی روشن وجود دارد و تمام اموری که انبیای الهی ارائه داده‌اند بر محور عقل بوده است. از آن سوی هر چند سلوک عرفانی و نتایج مشاهدات عارفان را مورد سؤال قرار می‎دهد، اما چون خودش این راه را رفته و به نتایجی رسیده، این داده‌های عرفانی را تحلیل می‎کند و راه درست معرفت قلبی را در کنار آن می‎گذارد. از این نظر باید میرزای اصفهانی را یک منتقد آگاه و منصف به تاریخ فلسفه و عرفان تلقی کنیم. کسانی که آثار ایشان را به دقت بخوانند، متوجه می‎شوند که ایشان بر خلاف کسانی که از بیرونِ وادیِ فلسفه و عرفان، به نقد می‎پردازند، کاملاً مطلع از زوایای بحث است و نوع نقد و نگاه میرزا با بسیاری از منتقدان دیگر متفاوت است.[49]

موفقیت میرزا مهدی اصفهانی در حوزه مشهد

آیت‌الله وحید خراسانی می‌گوید: میرزا مهدی وقتی وارد مشهد شد، حوزه مشهد را منقلب کرد؛ یعنی می‌توان گفت: همه فضلای مشهد محصول زحمات آقامیرزا مهدی هستند. برای اینکه در مشهد، درس فقط درس (آقا میرزا محمد)[50] آقازاده بود. میرزا حرف‌های نائینی را آورد. در آن وقت، تقریرات میرزای نائینی هنوز چاپ نشده بود و این حرف‌ها را میرزا طرح کرد. فضلای مشهد هم از میرزا گرفته، پیش آقازاده می‌بردند و او هم مطالب میرزا را نقد و ابرام می‌کرد. حوزه مشهد در همان‌وقت بود که به جایی رسید و بلا تأمل هرکه از مشهد به نجف می‌رفت، گُل می‌کرد. خلاصه میرزا از جهت ملایی‎اش این جور بود.[51]

همان‎طور که گزارش‎ها و واقعیت‌ها نشان می‎دهد، میرزا در پیشبرد پروژه خودش در خراسان کاملاً موفق بوده، طوری‌که وقتی وارد حوزه خراسان می‎شود، اندیشه فلسفی و تا حدودی عرفانی در آنجا حاکم بوده، امّا رفته رفته در اثر تدریس‎های میرزا، تقریباً حوزه به سمت اندیشه‎های ایشان گرایش پیدا می‎کند. حتی در سال‎های اخیر هم می‎توانیم اثرات نفوذ این اندیشه را در حوزه مشهد مشاهده کنیم.[52]

مواضع سیاسی میرزا مهدی اصفهانی و شاگردان ایشان

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی با توجه به شرایط خاص دوران زندگی‌اش در ایران که از کودتای رضاخان آغاز شد، مانند بسیاری از عالمان دیگر، موضع صریح سیاسی و علنی نداشت. البته ایشان در مباحث علمی خود، در دو جا نظریه ولایت فقیه را تبیین کرده و این ولایت را برای فقهای شیعه پدیرفته است. شاید بتوان از آن مطالب، نوع تلقی میرزا را در باب حکومت دینی نیز دریافت کرد؛ زیرا نظر ایشان در این زمینه شبیه دیدگاه مرحوم امام خمینی است.

البته شاگردان ایشان بعدها در تحولات سیاسی، مواضع مختلفی داشتند؛ از این رو میرزا را نمی‎توان در آینه شاگردانش ببینیم، چون شاگردان ایشان یک‎دست نبودند. شیخ مجتبی قزوینی از شاگردان برجسته میرزا در نهضت 15 خرداد 1342 با امام خمینی همراهی می‎کند و علمای خراسان را به حمایت از امام به قم می‎آورد. همچنین برخی دیگر از شاگردان میرزا؛ همچون مرحوم آیت‌الله شیخ حسنعلی مروارید و آیت‌الله شیخ جواد تهرانی در انقلاب اسلامی تمام اعلامیه‎ها و اطلاعیه‎های انقلابی را امضا می‎کردند و حمایت خود را از انقلاب امام خمینی نشان ‎دادند.

شاخه دیگری از شاگردان میرزا البته موضع دیگری در سیاست داشتند. برای مثال، آیت الله شیخ محمود حلبی چنین همراهی را با انقلاب نشان نداد، البته ایشان خود از پیش‌قراولان نهضت ملی نفت و از همراهان مرحوم آیت‌الله کاشانی بودند. اما ظاهرا با توجه به شرایط پیش آمده در کشور، از سیاست سرخورده شده، احساس می‎کند فضای سیاسی به نتیجه نمی‎رسد و به کار دیگری مشغول می‎شود. این‌که مرحوم شیخ محمود حلبی در مواضع سیاسی چگونه می‎اندیشید، خیلی روشن نیست؛ آیا با هرگونه حرکت سیاسی مخالف بود و یا این‌که به صورت موردی معتقد بود که این حرکت‎ها به نتیجه‎ای نمی‎رسد و یا این‌که به لحاظ شخصی معتقد بود که اولویت‎های دیگری مانند مبارزه با فرقة ضالّه بهاییت وجود دارد و اگر بخواهد وارد بحث‎های سیاسی بشود، نمی‎تواند به اولویت خود برسد، معلوم نیست. آنچه مهم است، این است‌که ایشان در سیره عملی در طول سال‎های قبل از انقلاب مبارزه پیگیرانه در راستای انقلاب نداشت و با تأسیس انجمن حجیته به وظایف فرهنگی مشغول بود. البته اعضای این انجمن از نظر سیاسی یک دست نبودند. در میان آن‎ها شخصیت‎های انقلابی بزرگی بیرون آمدند؛ مانند مرحوم آقای پرورش و در نقطه مقابل هم کسانی بودند که مواضع تندی در برابر انقلاب اسلامی داشتند. امّا از این نکته نباید غافل ماند که مواضع سیاسی شاگردان میرزا مهدی اصفهانی را نمی‎توان به خود ایشان منتسب کرد. اگر قرار باشد شخصیت سیاسی میرزا را با دقت مطالعه کنیم، باید به سخنان و سیره خود وی مراجعه نماییم و ایشان را به صورت مستقل از نظر جایگاه سیاسی و فرهنگی تحلیل کنیم.[53]

اندیشه و مکتب میرزا مهدی اصفهانی

میرزا مهدی اصفهانی در حوزه عقاید، مبانی خود را با اندیشه‎های فلسفی و عرفانی آغاز می‎کند.  وی نزد برخی از بزرگان نجف تحصیلات فلسفی داشته‌است، اما به‎طور مشخص در حوزه عرفان، شاگردی مرحوم سید احمد کربلایی از تبار شاگردان ملاحسینقلی همدانی را نموده و به مراتب بالای سیر و سلوک عرفانی دست یافته و عرفان نظری و عملی را به خوبی فرا می‌گیرد. البته پیش از اینکه میرزا  در نجف به محضر سید احمد کربلایی برسد، به صورت خاص از شاگردان مرحوم سید اسماعیل صدر و تربیت یافته مکتب سلوکی سامرائی ملافتحعلی سلطان‌آبادی بود. اما وقتی به نجف می‎رود، تحت تربیت سید احمد کربلایی قرار می‎گیرد و ظاهراً مراتب بالایی را در این مسیر طی می‎کند. به‌تدریج در حوزه باورهای بنیادین، برای ایشان تحولی رخ می‎دهد و به این باور می‎رسد که راه صحیح دست‎یابی به مبانی اعتقادی، مراجعه به منابع وحیانی و بهره‎گیری از عقل سلیم و فطری است.

میرزا پس از مدتی به ایران بازمی‎گردد و در طول مسیر در بروجرد با آیت‎الله بروجردی که در آن زمان هنوز در بروجرد تدریس می‎کرد، دیدار می‎کند. بنا بر گزارشی، حدود دو ماه پیش ایشان می‎ماند و گفت‎وگوها و مباحثاتی میانشان برقرار می‎شود. همچنین در بین راه به اراک می رود و زمانی که آیت‎الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی هنوز در اراک کرسی تدریس داشت، مدتی در درس ایشان شرکت می‎کند و اجازه‎نامه‌های علمای نجف را به شیخ عبدالکریم نشان می‎دهد و ایشان همان اجازات را تأیید می‎کند و از آنجا به سمت مشهد می‎رود.

در مشهد در نقطة آغاز، تدریس علم اصول را شروع می‎کند و برای نخستین بار مبانی میرزای نائینی در زمان حیات خود نائینی را به مشهد می‎رساند. این در حالی است که فرزند بزرگ مرحوم آخوند خراسانی (آقا میرزا محمد) و شاگرد آخوند؛ یعنی حاج آقا حسین قمی در مشهد کرسی تدریس داشتند و مبانی درسی و فکری آخوند خراسانی در آنجا حاکم بود. میرزا مهدی اصفهانی با طرح آرای میرزای نائینی تا حدود زیادی اندیشه‎های اصولی آخوند خراسانی را تحت تأثیر قرار می‎دهد و تعداد شاگردان ایشان به تدریج بر شاگردان آقا محمد کفایی برتری پیدا می‎کند. میرزا در کنار بحث اصول به تدریج مباحث اعتقادی را نیز آغاز می‎کند و با نقد آرای فلسفی و عرفانی، به تبیین مبانی کتاب و سنت می پردازد. با آن که آن زمان حوزه درس فلسفی خراسان به دست کسانی چون آقا بزرگ حکیم شهیدی رونق جدی داشت و شاگردان وی فضای دانش معقول را در دست داشتند، عده‎ای با شنیدن مباحث و دیدگاه‎های جدید میرزا، جلب درس معارفی ایشان می‎شوند. میرزا در طول بیست و پنج سال آرای خود را در علم اصول و فقه و معارف در حوزه خراسان منتشر می سازد، دوره‌ای که یکی از سخت‌ترین سال‌های سیاسی ایران برای حوزه و روحانیت به حساب می آید.[54]

شاخصه‌های اندیشه و مکتب میرزا مهدی اصفهانی

سه نکته اساسی در اندیشه و آثار ایشان وجود دارد که می‎تواند به عنوان امتیازات این شخصیت به حساب بیایند:

نکتة اول این است که ایشان «روش اجتهادی» را در حوزه عقاید دینی ایجاد می‎کند. در گذشته تاریخ تشیع، دو جریان در درون اندیشه شیعه وجود داشت: یکی جریان محدثان و دیگری جریان متکلمان. جریان محدثان بر میراث وحیانی تکیه می‎کردند، اما کار اجتهادی عمیق و گسترده را روی این میراث انجام نمی‎دادند. آنها معمولاً حاصل اجتهادات خودشان را در قالب مجموعه‎های روایی با عناوین و ابواب خاص ارائه می‎کردند. از سوی دیگر، متکلمان که دستگاه معرفتی ارائه می‎دادند، هر چند از قرآن و سنت استفاده می‎کردند، اما چندان کار اجتهادی مستقل بر این میراث وحیانی انجام نمی‎دادند. امتیاز میرزا این است که در عین حال که بر منابع وحیانی تکیه می‎کند، به اجتهاد در این منابع می‎پردازد و دقیقاً کاری که فقهیان در حوزه احکام شرعی انجام می‎دهند، ایشان به‎خصوص با مدد عقل و فطرت، بر روی میراث وحیانی صورت می‌دهد.

نکته دوم این است که ایشان به صورت توأمان از عقل و وحی بهره می‎گیرد؛ بر خلاف اتهامی که به میرزا نسبت می‎دهند و وی را اخباری معرفی می‎کنند! هر کسی که به آثار میرزا مراجعه کند، کاملاً روح عقل‎گرایی و توجه به مبانی عقلانی را در آثارش می‎بیند. البته روش عقلانی میرزا با روش فیلسوفان تفاوت‎هایی دارد. چنان که متکلمان نیز در مبانی عقلانی خودشان با فیلسوفان اختلاف‎هایی دارند. میرزا هم با دستگاه معرفت‌شناختی فلسفی زاویه‎هایی دارد، اما تکیه بر عقل و اصول عقلانی و حتی عرضه معارف قرآن و سنت بر عقل و ایجاد هماهنگی میان این مجموعه از کارهایی است که ایشان به جِدّ دنبال آن بود.

نکته قابل توجه این‌که میرزا بر اساس همان عقلی که همه انسان‎ها قبول دارند و امور معرفت و معاش خود را بر آن استوار می کنند، به اثبات و نقد می‎پردازد. ایشان وقتی می‎گوید قاعده علّیّت یا نظریه سنخیت باطل است، نشان می‎دهد که برداشت فیلسوفان از این اصول با اصل تناقض در تقابل است. یا اگر ایشان قاعده الواحد و یا وحدت وجود را ناتمام می‎داند، دقیقاً روشن می‎کند که بر مبانی عقل فطری، انسان نمی‎تواند این اصول را بپذیرد. یعنی وقتی از عقل سخن می‎گوید از عقل در عالم دیگر سخن نمی‎گوید، بلکه معتقد است که انبیاء با همین عقل بشر سخن گفتند و ما هم با همین عقل باید قران و سنت را درک کنیم.

نکته سوم ارائه دستگاه فکری و معارف منظومه‎ای از شناخت‌های اعتقادی است. بسیاری هستند که ابوابی از عقاید، رساله‎ها و کتاب‎های علمی و اجتهادی نوشته و به گره‌گشائی از معضلات فکری پرداخته و سعی کرده‌اند که همین روش عقلی نقلی را پیاده کنند. اما این‌که در تمام بخش‎های معارف، آن هم به صورت منسجم و سازوار مباحث به هم بافته شده باشند و یک شبکه از گزاره‎های اعتقادی ارائه کرده باشند، از امتیازهای میرزای اصفهانی است. ایشان از مباحث معرفت‎شناسی بحث‎ها را آغاز می‎کند و به بحث الفاظ می‎رسد و نظریه‌های خاصی در حوزه زبان‌شناسی ارائه می‌دهد و سپس به بنیادهای نظری در بحث توحید و معرفةالله می‎رسد. همچنین وی مباحث نبوت و امامت را با بیان و بنیادهای خاص خود به بحث می‌گذارد و مباحث جهان‌شناسی و انسان‌شناسی را با موضوع معاد در یک پیوند نزدیک با یک‌دیگر مطرح می‌کند. البته طبیعی است وقتی که فردی به دنبال ارائه یک دستگاه جامع باشد، ممکن است در بعضی از بخش‎ها آن چنان که باید مباحث را نتواند توسعه بدهد و در بعضی از بخش‎ها همچنان با کمبود اطلاعات و استدلال مواجه بشود. اما وقتی مجموعه این آثار را بررسی می‎کنیم، ذهن منسجم و نگرش جامع و همه جانبه به معارف دینی و اعتقادی را می‎بینیم.[55]

میرزا مهدی اصفهانی احیاگر مکتب معارفی حوزه خراسان

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی پس از آن‌که سالیان بسیار سرگرم فراگیری مبانی فلسفی و عرفانی بود و احاطه کامل به این مبانی پیدا نمود، دلش آرام نگرفت و متوجه شد که نتیجه تعالیمی که از فلاسفه و عرفا یاد گرفته با تعالیم قرآن و عترت ناسازگار و مغایرت آن‌ها حتمی است و فقط شاید با توجیه و تأویل‌های غیرعلمی آیات و روایات بتوان آن‌ها را یکی قلمداد نمود. لذا از مبانی فلسفی و عرفانی فاصله گرفت و در همین ایام نیز تشرّفی در وادی‌السلام نجف در بیداری برایش حاصل شد و نوشته‌ای نزد حضرت بقیة‌الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دید که در آن این عبارت بود: «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا و قد اقامنی الله و انا الحجه بن الحسن».[56] پس از این تشرّف بر عقیده جدید خود استوارتر و به اطمینان قلبی وی افزوده گشت و با پشتکار و جدّیّت بیشتری به فراگیری مبانی قرآن و عترت اشتغال ورزید تا آن‌گاه که خود در این مبانی صاحب‌نظر گردید. او هنگام اقامت در حوزه مشهد، تدریس معارف اسلامی بر مبنای قرآن و عترت را آغاز کرد و مبانی فلسفی و عرفانی را نقد نموده و اشکالات و مغایرت‌های آن را با مبانی قرآن و عترت برای فضلا و اساتید آشکار ساخت و شاگردان بزرگ و برجسته‌ای را در معارف قرآن و عترت تربیت نمود.[57]

یکی از بزرگان معاصر می‌گوید:

حرف میرزا این بود که سنخیتی که (در فلسفه) میان علت و معلول قائل هستنند، باطل است. وحدت وجود و موجود از ابطل اباطیل و کفر محض است. مبانی ایشان، اساساً با مبانی فلسفی و عرفانی مخالف بود. این عقیده خود میرزا بود و من خودم این را از او شنیده‌ام، عین این حرف را من شهادت می‌دهم که میرزا با وحدت وجود و موجود مخالف بود و آن را بلااشکال کفر می‌دانست. حرف‌های ایشان هیچ شباهتی به حرف‌های فلاسفه نداشت. ضد فلسفه و عرفان و تصوف بود. با محی‌الدین بن عربی و همه این‌ها مخالف بود. او مجتهد مسلم بود. او در اوج تقوا، مجتهد قطعی و مطلق بود. من ]درس[ مرحوم میرزا را در مشهد درک کردم بعد در تهران به درس میرزا مهدی آشتیانی رفتم و از ایشان در مباحث مختلف فلسفی و آنچه تدریس می‌کردند مطالبی آموختم در حدی که ایشان قبول کردند که من حرف‌هایشان را دارم و آنچه را که فرموده‌اند، فهمیده و به آن‌ها رسیده‌ام. به من فرمودند: علت این‌که حرف‌های من را فهمیده‌ای اما آن را قبول نمی‌کنی چیست؟ من گفتم: جهتش این است که من از مرحوم میرزا مهدی اصفهانی مطالبی یاد گرفته‌ام که با توجه به آن‌ها نمی‌توانم قبول کنم.[58]

آثار علمی میرزا مهدی اصفهانی

در این گفتار می‌توان به دو دسته از آثار برجای مانده از میرزا اشاره کرد:

دسته اول: پاره‎ای از آن‎ها تقریراتی مربوط به دوره‎های نخست تدریس ایشان در معارف و اصول است.

 دسته دوم:  بخشی از آن نوشته‎هایی است که خود ایشان با دست خویش در دوره آخر حیاتش نگاشتهکه آخرین آراء و عصاره اندیشه‎های میرزا را باید در این قبیل آثار بازجست.

از این دو دسته که بگذریم، میرزا مجموعه گسترده‎ای از یادداشت‎ها دارد که در بین آثار ایشان به «فهرست» معروف شدند؛ فهرست اصول، فهرست معارف و … . این فهرست‎ها مجموعه یادداشت‎هایی بود که میرزا در کلاس درس آن‎ها را به شاگردان القا می‎کرد و برخی از شاگردان از روی ان استنساخ می کردند. برخی از این یادداشت‎ها تاکنون باقی مانده و اصالت خود را حفظ کرده و می‎توان به آن‎ها مراجعه کرد.[59]

اسامی برخی از آثار میرزا:

اساس معارف القرآن: کتاب مفصل معارف به صورت استدلالی نوشته شده است.

انوار الهدایة: کتابی مهم در مباحث اعتقادی و معارفی که بحث قضا و قدر و بالاخص بحث مهم بداء را مفصل مطرح کرده است.

الصوارم العقلیة: در نقد عقاید شیخیه و بالاخص شیخ احمد احسایی که مرحوم میرزا در این کتاب، بسیار به شیخ احمد احسایی حمله می کند و او را در آگاهی از مباحث فلسفه کم اطلاع معرفی می کند.

غایه المنی و معراج القرب و القا: در بحث نماز.

جنات الرضویة.

ابواب الهدی: در مباحث اعتقادی و  معارف اسلامی.

مصباح الهدی: در اصول فقه، بخشی از مباحث اصول به صورت مختصر.

معاریض و توریه.

رساله های مختصری در فقه.

تقریراتی از درس خارج فقه و اصول و معارف: این تقریرات توسط فضلای شاگردان ایشان؛ مانند حضرات‌آیات: حاج شیخ هاشم قزوینی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ محمد حسن بروجردی، حاج میرزا حسنعلی مروارید،حاج میرزا محمد باقر ملکی میانجی و …، به یادگار مانده است.[60]

آثار تربیتی میرزا مهدی اصفهانی

موفقیت‌هایی که در علم و عمل، نصیب این عالم ربانی و دلسوخته دین گشت، به خود او منحصر نماند، بلکه اشعه آنها، به برکت تربت پاک امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیهما السلام)، به حوزه علمیه مشهد تابید و از آن عنایات به دیگران نیز افاضاتی رسید.

هم اکنون که بیش از 70 سال از ورود میرزای اصفهانی به مشهد می گذرد، هنوز برکات آن دوران در حوزه خراسان – و بلکه در دیگر جاها نیز – مشهود است. در حدیث از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل شده است:

«رحم الله عبدا أحیا أمرنا. فقلت له: کیف یحیی أمرکم؟ قال: یتعلم علومنا و یعلمها الناس، فإن الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا».[61] «خدا رحمت کند کسی که امر (مکتب) ما را زنده کند. (راوی حدیث می‌گوید:) پرسیدم: چگونه کسی امر شما را زنده می کند؟ فرمود: علوم ما را فرا می گیرد و به مردم می آموزد، زیرا اگر مردم حقایق نابی را که ما گفته ایم دریابند، پیرو ما گردند (و راه ما را در پیش گرفته، در نتیجه، دین خدا از راه تربیت خالص قرآنی مستقر گشته و بشریت به سعادت و نجات دست یابد).

در میان چهره‌هایی که جزء شاگردان میرزا محسوب می‌شوند – به ویژه شماری از آنان – شاهدهایی پر ارج بر آثار عمیق تربیت میرزا و نفس گیرای وی در تربیت و سازندگی وجود دارد.

عرفان بشری به منظور حل مشکلات فلسفی پی نهاده شد، یعنی پس از اینکه فیلسوفان عقلی به این نتیجه رسیدند که عقل قادر به رسیدن به همه حقایق نیست، به سوی اشراق و کشف روی آوردند و چاره را در آنجا جستند. و حاصل این طریق (اشراق و عرفان) را کامل و آخرین مرحله سیر تکاملی انسان شمردند. ولی عالمان هدایت یافته از نور کتاب و عترت دریافتند که راه وصول به حقایق، منحصر به طریق خالص قرآن و اهل‌بیت (علیهم السلام) و توسل عمیق معرفت‌جویانه به ساحت قدس راسخان در علم قرآنی و حقایق الهی است و این راه راهی ویژه خواهد بود. همچنین به دلیل تمایز علوم الهی از علوم بشری، سلوک الهی نیز از سلوک بشری متمایز خواهد بود و تمایز عمیق‌تر، در طی طریق آشکار خواهد گشت. در نزد اهل آن مسلم شد که دریافت این معارف، جز ار راه حرکت دقیق و خالص در مسیر شرع مطهر –و سلوکی دقیقا شرعی– میسّر نخواهد گشت. و از اینجاست که از مرحوم آیت الله، آقا میرزا مهدی اصفهانی (رحمة الله علیه) در مسیر سیر و سلوک قرآنی و حرکت به دلالت ولی الله هادی (علیه السلام)، نکات و رموزی به برگزیدگان از شاگردان ایشان رسید، که به دلیل حساسیت موضوع، و باریکی راه، و خطرهای محتمل (و المخلصون فی خطر عظیم)، تنها در انحصار این بزرگان باقی مانده است. [62]

شاگردان میرزا مهدی اصفهانی

میرزا حدود پنجاه الی شصت شاگرد برجسته و مبرز داشت که از محضر علمی و معنوی ایشان استفاده کرده و به استادی همچون وی افتخار ‌می‌کردند.[63]

برجسته‎ترین شاگردان میرزا در دوره اول؛ شیخ محمود حلبی، شیخ محمد کاظم دامغانی و شیخ غلامحسین بادکوبه‎ای بودند. در دوره سوم؛ آیت‎الله مروارید، میرزای تهرانی، آیت‎الله شاهرودی و …، بودند. وی در اواخر، سطح مطالب خود را پایین‎‎تر آورد.

مهم‎ترین شاگردان میرزا، محمود حلبی بود. وی سه کتاب داشت: حجیة القرآن، معارف الهیه و بحثی پیرامون نظام تشریع. تمام نوشته‎های ایشان را مرحوم میرزا مهدی اصفهانی دیده بود. گاهی فقط یک کلمه از کتاب را خط زده و تصحیح کرده است. خود شیخ محمود حلبی می‎گفت: «نوشته‎هایم را برای تصحیح، شب جمعه به میرزا می‎دادم و صبح شنبه آن‎ها را به من تحویل می‎داد».[64]

مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول، درس معارفی نیز در حوزه علمیه مشهد برگزار نمود. این درس معارف که مدتی پس از آغاز تدریس خارج ایشان در مشهد شروع شد، به صورت اجتهادی تدریس می شد و فضلای زیادی در این  درس شرکت می کردند. اکثر فضلای ممتازی که در درس خارج میرزا شرکت می‌کردند، در درس معارف میرزا نیز شرکت می‌نمودند.

بزرگانی چون حضرات آیات: حاج شیخ هاشم قزوینی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج میرزا علی اکبر نوقانی، حاج شیخ کاظم دامغانی، حاج شیخ هادی کدکنی، حاج شیخ حسینعلی راشد تربتی، حاج شیخ غلامحسین محامی بادکوبه ای، حاج شیخ محمود حلبی، حاج سید محمد رضا علم الهدی بروجردی، حاج شیخ علی محدث خراسانی، حاج شیخ اسماعیل معتمد، حاج سید حسین میرجهانی، حاج میرزا جواد اقا تهرانی، حاج سید سجاد علوی گرگانی، حاج میرزا حسنعلی مروارید، حاج آقا جلال مروارید، حاج شیخ علی نمازی شاهرودی، حاج شیخ محمد حسن بروجردی، حاج شیخ محمد باقر محسنی ملایری، حاج شیخ محمد رضا محقق تهرانی، حاج شیخ زین العابدین غیاثی تنکابنی، حاج سید کاظم مدرسی، حاج سید محمد باقر نجفی یزدی، حاج شیخ مرتضی علم الهدی، استاد محمد تقی شریعتی، حاج شیخ رجبعلی وفایی بجنوردی، حاج شیخ غلامحسین مصباح الهدی، آیت الله العظمی وحید خراسانی دامت برکاته، آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی دامت برکاته، دکتر احمد مهدوی دامغانی دامت برکاته از شاگردان درس معارف میرزا هستند که اکثرا دارای سوابق تحصیلی مبانی  فلسفی عرفانی نیز هستند.[65]

برخی از اساتید و مدرسین سطوح عالیه فقه و اصول که خود مجتهد مسلم بودند نیز در درس میرزا شرکت می‌کردند که این عظمت علمی و تبحر میرزا را در اصول و فقه نشان می‌دهد. به عنوان نمونه؛ برخی از مجتهدین مسلم که در درس خارج اصول میرزا در مدرسه پریزاد شرکت می‌کردند، عبارتند از: حضرات آیات: حاج شیخ هاشم قزوینی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‎ای، حاج میرزا علی اکبر نوقانی، حاج شیخ محمود حلبی، حاج شیخ سیف الله ایسی، حاج آقا حسین موسوی شاهرودی، حاج شیخ کاظم شاهکویی نجفی، حاج شیخ محمد غروی قوچانی، شیخ محمد حسن بروجردی، شیخ محسن نخجوانی، شیخ کاظم دامغانی.[66]

در این بخش جا دارد به برخی از شخصیت‎های فاضلی که در درس میرزا شرکت می‌کردند بدون عنوان اشاره شود:

سید حسین حائری کرمانشاهی.

سید صدرالدین صدر.

سید علی شاهرودی.

سید محمدرضا علم‎الهدی بروجردی.

سیدعلیرضا قدوسی.

عبدالله واعظ یزدی.

عبدالنبی کجوری.

علی اکبر صدرزاده دامغانی.

محمدباقر ملکی میانجی.

محمدباقر ملکی میانه ای.

هادی مازندرانی.[67]

موافقان و مخالفان میرزا مهدی اصفهانی

غالباً انسان‌های شاخص‌تر موافقان و مخالفان بیشتر و جدی‌تری دارند. نظر به این که میرزا مهدی اصفهانی یکی از شخصیت‌های شاخص مطرح در خراسان بود، از این رو وی نیز دارای موافقان و مخالفانی می‌باشد.

 

میرزا مهدی اصفهانی از دیدگاه موافقان

با توجه به این‌که میرزا احیاگر مکتب معارفی خراسان و مکتب تفکیک می‌باشد؛ لذا پیروان این مکتب خود را وامدار او دانسته و از ارادتمندان وی می‌باشند.

میرزا مهدی اصفهانی از نگاه آیت الله وحید خراسانی

میرزا مهدی اصفهانی مرد ملایی بود. بدون تردید مجتهد مسلم بود. مجتهد قطعی، مجتهد مطلق، او مرد نخبه‌ای بود. در عظمت علمی میرزا، اجازه اجتهاد میرزای نائینی به ایشان کاشف مطلب است. به میرزا اجازه اجتهاد مطلق داده آن‌هم با چه اوصاف و القابی و تصریح کرده که سال‌ها در درس فقه و اصول من شرکت نموده و در درس من تحقیق و تدقیق می‌نموده و درس را عمیق می‌فهمیده و اکثر درس‌هایی را که شرکت کرده تقریر نموده و چقدر خوب و دقیق تقریر نموده است: «و احسن و اجاد و ادی حق المراد و بلغ رتبة الاجتهاد …». میرزا مهدی اصفهانی از بزرگان شاگردان میرزای نائینی بوده است. از آن چند نفری که حرف‌هایش را، (در اصول) با آن‌ها پخته کرده است. میرزا ابتدا فقط خودش به‌طور خصوصی در درس میرزای نائینی شرکت می‌کرده، بعد آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی و بعد از او آقا سید محمود شاهرودی اضافه شد و سپس آقا شیخ موسی خوانساری به این درس خصوصی اضافه شد.

آقا میرزا مهدی از آن کسانی است که تا کسی او را ندیده باشد، نمی‌داند که بود. به عقیده من، ملایی آقا میرزا مهدی در آن حد بود که وقتی من رفتم نجف، آقا سید محمود شاهرودی از من پرسید: اینجا آمدی چه دیدی؟ آقای شاهرودی کسی بود که در مشهد بعد از فوت آقا سید ابوالحسن اصفهانی، که مردم مرجع تقلید می‌خواستند، آقا شیخ هاشم قزوینی گفت: بعد از فوت آقا سید ابوالحسن چون به نظر من دقیق‌ترین مبانی، مبانی میرزای نائینی است و آشنا به مبانی ایشان آقای شاهرودی است بنابراین اعلم است. شاهرودی یک چنین شخصیتی بود. به مرحوم شاهرودی گفتم: نسبت به اصول نائینی آنچه ما در مشهد (از درس میرزای اصفهانی) تلقی کردیم، زیادتی در نجف نبود. مرحوم آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی هم از من پرسید. من گفتم: من میرزا را این‌طور دیدم. مرحوم آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی فرمود: میرزا از آن شش یا هفت نفری است که نائینی در دوره اول،حرف‌های (اصولی) خود را با آن‌ها پخته کرده بود.

میرزا از هر جهت تمام بود؛ هم از جهت علم، هماخلاق  و هم عمل. او مرد نخبه‌ای بود، انصافاً علاوه بر شخصیت علمی، این قدرت را داشت که حوزه مشهد را متحول کند. شهادت اجتهادش از نائینی هست. خودش هم دارای کمالاتی بود. علاوه بر فقه و اصول، مرد ریاضت کشیده‌ای از جهت نفسانیت بود. [68]

میرزا مهدی اصفهانی از نگاه آقابزرگ حکیم

استاد محمد رضا حکیمی می‌گوید: با یکی دوتن از دوستان فاضل، در قم، دیدن آیت الله، حاج شیخ محمدباقر محسنی ملایری رفتیم. در ضمن صحبت، متوجه شدم ایشان دورانی و مدتی از تحصیلات خود را در مشهد گذرانده و محضر آقا بزرگ حکیم را درک کرده و حضورشان در مشهد مقارن بوده با روزگاری که میرزای اصفهانی دروس خویش را القا می‌کرده است. پرسیدم با میرزا هم ارتباطی داشتید؟ گفتند: بله و سخن در این باره شروع شد. اظهار داشتند: من درس آقابزرگ حکیم می‌رفتم. آشیخ هاشم قزوینی به من گفت: چرا درس میرزا نمی‌آیید؟ حتما بیایید و اصرار کرد. گفتم: استادم آقابزرگ فرموده است به درس دیگری نروید. ایشان گفت: هر طور شده آقابزرگ را راضی کنید و حتماً به درس میرزا بیایید. در پی اصرار آشیخ هاشم، از استاد اجازه گرفته به درس میرزا رفتم. اولین جلسه‌ای که حاضر شدم، بحث درباره کیفیت حصول علم برای نفس و بیان حقیقت علم و تمایز آن با نفس و … بود. میرزا مطالب بسیار مهمی فرمودند. همین‌که خدمت آقابزرگ رسیدم، مطالبی را که میرزا فرموده بود، نقل کردم. آقا بزرگ حکیم به محض شنیدن، فرمود: «عجب مطالب عرشی! عجب مطالب مهمی، تاکنون از کسی نشنیده بودم. حتما به درس ایشان بروید و بیایید مطالب را به من هم بگویید».[69]

آیت‎الله میرزا محمدباقر ملایری می‎گفت: «تمام شاگردان آقابزرگ حکیم پای درس میرزا مهدی اصفهانی رفتند. سه نفر از شاگردان ایشان ماندیم که آقابزرگ حکیم گفت: شما هم بروید و درس میرزا مهدی را شرکت کنید».[70]

مخالفان میرزا مهدی اصفهانی

در باره مخالفان میرزا مهدی اصفهانی باید گفت: به طور طبیعی کسانی که با فلسفه و عرفان انس گرفته و حاضر نبودند از آن دست بردارند، با میرزا مخالف بودند و الان نیز جزء مخالفان وی محسوب می‌شوند. یکی از مخالفان میرزا، سیف‌الله ایسی بود که از متعصبان فلسفه به شمار می‎آمد. با این حال، مشکلی برای ایشان در مشهد نبود. در واقع حوزه مشهد را مبانی میرزا فرا گرفته بود.[71]

البته الان نیز برخی خصوصاً در حوزه مشهد به مخالفت با میرزا برآمده‌اند که خیلی به حساب نمی‌آیند.

کتابنامه مقاله آیت الله میرزا مهدی اصفهانی

  1. آقابزرگ تهرانی، محمد محسن؛ «طبقات اعلام الشیعة نقباء البشر في القرن الرابع عشر؛ محقق: طباطبایی، عبد العزیز و طباطبایی بهبهانی، محمد؛ دار المرتضی للنشر، بی جا، بی تا.
  2. حافظ، شمس الدین محمد؛ مصحح: قزوینی، محمد، غزلیات، راه بیکران، چاپ اول، تهران، 1396 ش.
  3. حکیمی، محمد رضا؛ مجله حریم امام؛ سال هفتم، شماره 343، آبان 1397.
  4. حکیمی، محمد رضا؛ مکتب تفکیک؛ دلیل ما، چاپ هشتم، قم، 1383 ش.
  5. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا.
  6. سایت تابناک.
  7. سایت تبیان.
  8. سایت حوزه نت.
  9. سبحانی، محمد تقی؛ مجله حریم امام؛ سال هفتم، شماره 343، آبان 1397.
  10. صدوق، محمد بن علی؛ عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى؛ ناشر: نشر جهان‏، چاپ اول، تهران، 1378 ق‏،
  11. طالبیان شریف، حسن؛ مجله حریم امام؛ سال هفتم، شماره 343، آبان 1397.
  12. طباطبایی حکیم، محمد تقی، الاصول العامة للفقه المقارن، المجمع العالمی لأهل البیت «ع»، 1418 هـ ق.
  13. غروی اصفهانی، اسماعیل؛ مجله حریم امام؛ سال هفتم، شماره 343، آبان 1397.
  14. فلسفی، علی؛ مجله حریم امام؛ سال هفتم، شماره 343، آبان 1397.
  15. مجله «کیهان فرهنگی»؛ سال دوم، ش 12، اسفند 1364 ش.
  16. مهدوی دامغانی، احمد؛ مجله حریم امام؛ سال هفتم، شماره 343، آبان 1397.
  17. نجفی تهرانی، ضیاءالدین؛ مجله حریم امام؛ سال هفتم، شماره 343، آبان 1397.
  18. وحیدخراسانی، حسین؛ مجله حریم امام؛ سال هفتم، شماره 343، آبان 1397.

[1]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 212.

[2]. حکیمی، محمدرضا، مکتب تفکیک، ص ۱۷۷.

[3]. مجله حریم امام، آبان، سال هفتم، شماره 343، ص 3.

[4]. غروی اصفهانی، اسماعیل، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 13.

[5]. غروی اصفهانی، اسماعیل، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 13.

[6]. با استفاده از: غروی اصفهانی، اسماعیل، (فرزند میرزا مهدی)، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 13.

[7]. یعنی پیش از سال 1324 هـ ش (1365 هجری قمری).

[8]. مهدوی دامغانی، احمد، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 14.

[9]. وحید خراسانی، حسین، مجله حریم امام، سال هفتم، ش 343، آبان 1397، ص 5.

[10]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 20 و 21.

[11]. مجتهد متجزی، مجتهدی است که دارای ملکه اجتهاد می‌باشد، ولی بر استنباط همه احکام شرعی فرعی از منابع آن قادر نیست، بلکه فقط در بعضی از ابواب فقه، قدرت استنباط دارد، طباطبایی حکیم، محمد تقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص586، برگرفته از ویکی فقه.

[12]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 214.

[13]. این عالم اخلاقی جلیل، از سادات موسوی و طهرانی الاصل است. وی متولد کربلا و سالها ساکن نجف اشرف بوده است. سایت حوزه نت.

[14]. برای اطلاع از زندگی‌نامه مرحوم بهاری، ر ک: سایت تابناک.

[15]. این دو بزرگوار از شاگردان برجسته ملا حسینقلی همدانی بوده و از محضر او بهره برده‌اند.

[16] . حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 213 و 214.

[17]. در زیر موضوع پیشین (دوره اول).

[18]. جمعی از صلحای شیعه و برخی از عالمان بزرگ، در عهد «غیبت کبری» به فیض تشرف نایل گشته اند. و گاه برخی ادعیه یا سفارش هایی از این طریق دریافت کرده اند. در کتب زندگینامه ها و تراجم احوال به نمونه هایی متعدد بر می خوریم. نه تنها امثال سید ابن طاووس و سیدمهدی بحرالعلوم که قطعی است، بلکه شماری دیگر نیز بدین فیض گران رسیده اند؛ علامه مجلسی و علامه حاج میرزا حسین نوری در این باره مطالب بسیاری ثبت کرده اند؛ حتی برخی از عرفای اهل سنت نیز مدعی تشرف شده اند مانند، شیخ حسن العراقی که عبدالوهاب شعرانی، در کتاب «لواقح الانوار»، داستان وی را نقل کرده و با استاد خود علی الخصواص در میان نهاده است. در کتاب «بیان الفرقان» ج 5، ص 167-168، درباره حکمت تشرف برخی در عصر غیبت بحثی آمده است. نیز «مهج الدعوات» و «منتخب الاثر»، ص 427 ملاحظه شود.

[19]. وگرنه آنان از ما بی نیازند… .

[20]. حافظ، غزلیات، غزل ش 415.

[21] . حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 214 – 219.

[22]. متن کامل این اجازه، در مجله «کیهان فرهنگی» به چاپ رسیده است، سال دوم، ش 12، اسفند 1364 ش.

[23]. صاحب کتاب مکتب تفکیک می‌گوید: چون شرح زندگانی میرزای اصفهانی – به صورت مستند- کمتر تحریر یافته است، با تقاضای این‌جناب، فرزند آن مرحوم، دانشمند فاضل، جناب آقای اسماعیل غروی (که در شناخت آثار و مآثر پدر نیز تبحری دارند) زیست‌نامه‌ای از مرحوم میرزا مرقوم داشته به این بنده لطف کردند؛ حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 219 و 220.

[24] . این عالم اخلاقی جلیل، از سادات موسوی و طهرانی الاصل است، و متولد کربلا، و سالها ساکن نجف اشرف بوده است و با علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی همسایه بوده اند. مدفن وی نیز نجف است، آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، «طبقات اعلام الشیعة نقباء البشر في القرن الرابع عشر، محقق:طباطبایی، عبد العزیز و طباطبایی بهبهانی، محمد، نقباء البشر»، ج 1، ص 87-88.

[25]. این دو بزرگوار نیز از شاگردان برجسته ملا حسینقلی همدانی بوده اند و از محضر او بهره برده اند.

[26]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 213.

[27]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 221 و 222.

[28]. غروی، اسماعیل، (فرزند میرزا)، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 13.

[29]. ضیاءالدین نجفی تهرانی، همان، ص 17.

[30]. طالبیان شریف، حسن، همان، ص 20.

[31]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه سربینه یا سربنه؛ جایی در گرمابه (حمام) که در آنجا لباس‌های خود را از تن درآورند و به ‌داخل حمام بروند؛ بینه؛ رخت‌کن سر حمام.

[32]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 235؛ مجله حریم امام، سال هفتم، ش 343، ص  3.

[33]. سبحانی، محمد تقی، مجله حریم امام، سال هفتم، ش 343، ص 6.

[34]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 214.

[35]. غروی، اسماعیل (فرزند مرحوم میرزا)، مجله حریم امام، سال هفتم، ش 343، ص 13.

[36]. مهدوی دامغانی،‌ احمد، همان، ص 15.

[37]. سبحانی، محمد تقی، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 6.

[38]. مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 5.

[39]. فلسفی، علی، همان، 16.

[40]. طالبیان شریف، حسن، همان، 18.

[41]. سبحانی، محمد تقی، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 9.

[42]. غروی، اسماعیل (فرزند مرحوم میرزا)، همان، ص 13.

[43]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 234.

[44]. مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 5.

[45]سایت تبیان.

[46]. غروی اصفهانی، اسماعیل (فرزند میرزا)، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 13.

[47]. طالبیان شریف، حسن، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 20.

[48]. مهدوی دامغانی،‌ احمد، همان، ص 15.

[49] . سبحانی، محمد تقی، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 8.

[50]. (آقا میرزا محمد) آقازاده، فرزند مرحوم آخوند خراسانی صاحب کفایه است.

[51]. وحید خراسانی، حسین، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 5.

[52]. سبحانی، محمد تقی، همان، ص 9.

[53]. سبحانی، محمد تقی، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 9.

[54]. همان، ص 7.

[55]. همان، ص 7 و 8.

[56]. «جستجوى معارف جز از راه ما خاندان پیامبر، مثل انكار نمودن ما است و خداوند امروز مرا برپا داشته و من حجّت خدا پسر حضرت حسن عسكرى هستم.

[57]. حکیمی، محمد رضا، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 10.

[58]. وحید خراسانی، حسین، همان، ص 5.

[59] . سبحانی، محمد تقی، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 7.

[60] . مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 3.

[61]. صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، ج 1، ص 307، در مضامین حدیث شریف رضوی بنگرید و تأمل کنید. از این‌گونه احادیث عظیم و تعالیم سترگ به سادگی نگذرید. این تعالیم مدخل‌های تابناک تعقل هستند.

[62]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 231 و 233.

[63]. فلسفی ، علی، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 16.

[64]. غروی، اسماعیل (فرزند میرزا)، همان، ص 13.

[65]. مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 3.

[66]. مهدوی دامغانی، احمد، همان، ص 15.

[67]. نجفی تهرانی، ضیاءالدین،  همان، ص 17؛ حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 224 و 225.

[68]. وحید خراسانی، حسین، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343.

[69]. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، ص 234.

[70]. طالبیان شریف، حسن، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 20.

[71]. غروی اصفهانی، اسماعیل (فرزند میرزا)، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 13.